عشق و محبت

رسول پویان در دل اگـر عـشق و محبت باشد نجـوای دل آهـنـگ…

جهان در یک قدمی فاجعه و ناخویشتن داری رهبران سیاسی…

نویسنده: مهرالدین مشید افغانستان در حاشیه ی حوادث؛ اما در اصل…

چند شعر از کریم دافعی (ک.د.آزاد) 

[برای پدر خوبم کە دیگر نیست]  ترک این مهلكه با خون…

مکر دشمن

  نوشته نذیر ظفر با مکـــــر خصم ، یار ز پیشم…

نویسنده ی متعهد نمادی از شهریاری و شکوهی از اقتدار…

نویسنده: مهرالدین مشید تعهد در قلمرو  ادبیات و رسالت ملی و…

اهداف حزب!

امین الله مفکر امینی      2024-12-04! اهـــــدافِ حــزبم بـــودست صلح وصفا ی مــردم…

پسا ۷ و ۸ ثور٬ در غایت عمل وحدت دارند!

در نخست٬ دین ماتریالیستی یا اسلام سیاسی را٬ بدانیم٬ که…

نگرانی ملاهبت الله از به صدا درآمدن آجیر فروریزی کاخ…

نویسنده: مهرالدین مشید پیام امیر الغایبین و فرار او از مرگ؛…

مدارای خرد

رسول پویان عصا برجان انسان مار زهرآگین شده امروز کهن افسانۀ کین،…

افراطیت و تروریسم زنجیره ای از توطیه های بی پایان

نویسنده: مهرالدین مشید تهاجم شوروی به افغانستان و به صدا درآمدن…

عید غریبان

عید است رسم غصه ز دلها نچکاندیم درد و غم و…

محبت، شماره یکم، سال ۲۷م

شماره جدید محبت نشر شد. پیشکش تان باد!

روشنفکر از نظر رفقا و تعریف ما زحمتکشان سابق

Intellektualismus. آرام بختیاری روشنفکر،- یک روشنگر منتقد و عدالتخواه دمکرات مردمی آرامانگرا -…

پیام تبریکی  

بسم‌الله الرحمن الرحیم اجماع بزرگ ملی افغانستان به مناسبت حلول عید سعید…

عید خونین

رسول پویان جهان با نـقـشۀ اهـریمنی گـردیـده پـر دعوا چه داد و…

بازی های ژیوپولیتیکی یا دشنه های آخته بر گلوی مردم…

نویسنده: مهرالدین مشید بازی های سیاسی در جغرافیای افتاده زیر پاشنه…

ادریس علی

آقای "ادریس علی"، (به کُردی: ئیدریس عەلی) شاعر و نویسنده‌ی…

گزیده‌ای از مقالهٔ «هدف دوگانهٔ اکوسوسیالیسم دموکراتیک»

نویسنده: جیسون هی‎کل ــ با گذشت بیش از دو دهه از…

مثلث خبیثه ی استخباراتی ایکه افغانستان را به کام آتش…

نویسنده: مهرالدین مشید اقنوم سه گانه ی شرارت در نمادی از…

اعلام دشمنی با زنان؛ زیر پرسش بردن اسلام و یا…

نویسنده: مهرالدین مشید رهبر طالبان از غیبت تا حضور و اعلان…

«
»

افغانستان نمادی از رنگین کمان فرهنگ ها و تمدن های بشری 

نویسنده: مهرالدین مشید

افغانستان سرزمین رنگین کمان فرهنگ ها و تمدن های کهن است و در هر گوشه و کنار آن نمونه ای از فرهنگ ها و تمدن های گوناگون را میتوان مشاهده کرد. از مغاره های ماقبل تاریخی قره کمر سمنگان تا تخت رستم، شهر تاریخی آین خانم، مجسمه های بامیان، دیوار ها یشیردروازه و آسمایی، قلعه های تاریخی اختیار  الدین هرات، قلعه های تاریخی سمنگان، قلعۀ باستانی بست، رشته کوه های هندوکش، لعل بدخشان، آبده های تاریخی نیمروز، قلعۀ تاریخی موری چاق، اماکن تاریخی میمنه، غزنی، مسجد های دینی و تاریخی مانند مسجد جامع هرات، منار های غزنه و هرات، مهمات سرای بلخ و ده ها مکان تاریخی همه نمایانگر تمدن و فرهنگ های گوناگون در افغانستان است که از عصر قبل از آریایی ها شروع شده تا اوستا و بعد از آن هم تمدن یونانی، تمدن یونانو باختر، تمدن یونایی بودایی، تمدنی بودایی، تمدن ساسانی تا تمدن اسلامی  ادامه یافته است. 

 این رنگارنگی های فرهنگی و تمدنی افغانستان امروزی، خراسان دیروزی و پیش از آن آریانای کهن را به گلستان و باغستان زیبایی بدل کرده است که هر در هر کنج و کنار ان نشانه  ای از یک گونه فرهنگ و تمدن به مشاهده میرسد. علل و عوامل این همه رنگارنگی های  دل انگیز موقعیت مهم افغانستان بوده که با واقع شدن آن در چهار راۀ جنوب و آسیای میانه، در طول تاریخ مرکز تلاقی فرهنگ ها و تمدن ها بوده است. ظرفیت های فرهنگ پذیری و مدنیت پذیری این سرزمین سبب شده تا هر فرهنگ و تمدنی در طول تاریخ توانسته است تا جایگاۀ فرهنگی و تمدنی خود را در افغانستان پیدا کند. موقعیت مهم و حساس افغانستان از لحار سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی یا جیوپولیتیک، جیوایکونومیک و جیواستراتیژیک سبب شده تا این کشور در طول تارخ در معرض تهاجم قدرت های جهانی مانند سکندر یونانی و منطقه ای مانند امپراتوری های کوشانی ها و ساسانی ها و موریایی ها قرار بگیرد. این تهاجم ها در کنار آنکه برای غارت این کشور انجام شده و اما با خود آثار فرهنگی و تمدنی خود را نیز آورده اند که به  تدریج در سینۀ این  سرزمین رسوب کرده و ته نشین شده اند. 

فرهنگ یک مفهوم گسترده‌است که شامل ارزش‌های اجتماعی و هنجار‌های موجود در جوامع بشری و همچنین دانش، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم، توانایی‌ها و عادت‌های افراد در این گروه‌ها می‌شود.[۱] ادوارد بارنت تایلور (۱۹۱۷–۱۸۳۲) فرهنگ را، مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرامی‌گیرد تعریف می‌کند.[۲][۳] هر منطقه از هر کشوری می‌تواند فرهنگ متفاوتی با دیگر مناطق آن کشور داشته باشد.[۴] فرهنگ از راه آموزش، به نسل بعدی منتقل می‌شود؛ در حالی که ژنتیک به وسیلهٔ وراثت منتقل می‌شود. به عبارت دیگر فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان در یک جامعه است که در بر گیرندۀ عناصری چون؛ سازگاری کلی با نیازهای غریزی و فطری و اقتصادی یا محیط جغرافیایی پیرامون است و هم چنین دارای سازمان مشترکی است که برای فرونشاندن نیازهای اجتماعی و سیاسی که از محیط پیرامون برخواسته‌اند، ایجاد شده‌است. (۱) به عبارت دیگر فرهنک محموعه از ارزش های مادی و معنوی یک کشور را گویند که در طول تاریخ دریک جامعه رسوب کرده و به اندازۀ کافی وموثر شناخته شده باشد. محموعه این ارزش‌ها هویت فرهنگی را شکل می دهد. نظر به این تعریف فرهنگ تنها به نحوۀ لباس پوشیدن و عنعنه ها و سنت ها اطلاق نمی گردد؛ بلکه ارزش های کلان تری را احتوا می نماید که برای انسان چه در عمق و چه در گستره غنا و بالنده گی می بخشد و انسان را به کمال مطلوب نزدیک می‌سازد. به عبارت دیگر، ” فرهنگ” یعنی این که موجود از صرف وجود زیست شناسی به ” آگاهی” نسبت به این وجود در آید.” از این رو هایدگر می‌گوید، انسان بودن عبارت است از انکشاف و درک وجود یا هستی از حیث وجود. بنابراین معرفت نفس یا آگاهی نسبت به ذات و گوهر خویش نیازمند استعشار و آگاهی به فناپذیری است.

تمدن را فرهنگ عمید “شهرنشين شدن، خوی شهری برگزيدن و با اخلاق مردم شهر آشنا شدن، همكاری مردم با يكديگر در امور زندگاني و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسايش خود معنا کرده است. علامه دهخدا تمدن را  «تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت» معنا کرده است؛ اما شماری تمدن را  «در شهر بود باش كردن و انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه» ، «اقامت در شهر»، «شهرنشينی» و «مجازا تربيت و ادب» معني كرده اند. به گونۀ مختصر می توان گفت که تمدن ، نام خلاصه پیشرفت های انسانی در زمینه های مختلف است که در هر عرصه تنوع  و رنگانگی را بر اقتضای فطرت انسان بر می تابد. (۲)

خلاصه می توان گفت که فرهنگ و تمدن  مال مشترک بشریت است. در هر برهه ای از تاریخ فرهنگ و تمدنی در یک سرزمین بوجود آمده و بعد این فرهنگ بالنده و پویا شده و در سطح یک  قاره و بعد از یک قاره به قارۀ دیگر رفته  است. چنان که فرهنگ و تمدن فلسطین به مصر و از آنجا به بین النهرین و از آنجا به یونان و بعد از یونان به جهان اسلام برگشت و بعد از پویایی دوباره به اروپا رفت. با رفتن آثار غزالی، ابن رشد، ابن سینا و دیگران رنسانس در اروپا روح گرفت. اولین نشانه هایی که از انسان برروی کره زمین پیدا شده است، مربوط به مردمانی در قاره استرالیا می باشد. این انسان های که به نام ابورجینال شناخته می شوند، در حدود ۵۰ هزار سال پیش برروی کره زمین زندگی می کرده اند. این درحالی است که بین النهرین را مهد پیدایش بشر می دانند، اما ابورجینال ها، اولین نسل از انسان برروی کره زمین اند. قدیمی ترین فرهنگ ها و تمدن های بشری تمدن استرالیایی های ابورجینال، شناخته شده است. پس از آن تمدن چتل هویوک،قدیمی ترین تمدن شهرنشینی دنیا در ترکیه شناخته شده است. مردمان چتل هویوک ارزش زیادی برای نظافت قائل بوده و زباله های خود را به مکانی دور از محل زندگی شان منتقل می کرده اند.

تمدن عین غزال در عمان و اردن، اولین تمدن کشاورز شناخته شده است. از مردمان آن زمان تندیس ها و پیکره های کچی برجا مانده است و اغلب تمثیلی از نقش زنان و مردان و کودکان هستند. از جمله آثاری که در این منطقه کشف شد می توانیم به ۱۵ مجسمه و ۱۵ بت اشاره کنیم که بررسی تاریخی نشان می دهد دارای اختلاف زمانی ۲۰۰ ساله از یکدیگر هستند. تمدن جیاهو، نخستین تمدنی است که بیانگر انسان های نویسنده است. این تمدن با قدمتی بین ۵ تا ۷ هزار سال پیش از میلاد، در هاینان و در کشور چین امروزی موجود بود. تمدن بین النهرین، نیز از قدیمی ترین تمدن های بشری به حساب می آید که  در حدود ۱۰ هزار سال پیش از میلاد مسیح یکی از نخستین اجتماع های انسانی در عصر نوسنگی، در منطقه بین النهرین به وجود آمد. با اینکه بین النهرین قدیمی ترین تمدن دنیا نیست، اما یکی از دوره های شکوفایی انسانی و نقطه عطفی در زندگی انسان ها در این منطقه به شمار می رود. این تمدن تمدن مخترع نخستین چرخ در دنیا است. بر بنیاد آثار باستانی نخستین نشانه ها از جوامع یکجا نشین و مدنیت در بین النهرین دیده شد. تمدن بین النهرین پس از سومریان به شگوفایی بیشت رسید و به نام تمدن سومریان یاد شده است. در زمان سومری ها تجارت، بافنده گی، چرم کاری، فلزکاری، سنگ تراشی و سفالگری بوجود آمد و رونق بیشتر یافت. تمدن نورته چیکو، نیز از تمدن های کهن جهان شناخته شده که قدمت آن ۴ هزار سال پیش از میلاد ذکر شده است. آثاری که از این تمدن بدست آمده نشان می دهد که معماری در بین مردمان کارل سوپ از سبک برجسته و خاصی برخوردار بوده  و حتی ثپه ها و میدان های اطراف شهرشان را هم تزئین می کرده اند. تمدن مصر باستان با شاهکار اهرام سه گانه و دارای قدمت ۳ هزار ساله اش قدرتمندترین حکومت های آن زمان را آشکار می سازد. مصریان باستان در زمینه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پیشرفت های بسیاری به دست آوردند. مصریان باستان با ایجاد روش هایی متنوع در معماری توانستند بناهای عظیمی مانند اهرام و ابلیسک را درست کنند. (۳)

از این که  اصل موضوع بحث در مورد فرهنگ ها و تمدن ها در آریانای قدیم و خراسان دیروز و افغانستان امروز است و از این رو لازم است تا به آن بیشتر پرداخته شود. محققین؛ تاریخ افغانستان را در سه دوره‌ی ما قبل تاریخ، نیمه‌تاریخی یا دوره‌ی سرودها و افسانه‌ها (دوره‌ی پیدایش ادبیات ویدی) و دوره‌ی تاریخی تقسیم نموده‌اند. آریانای کهن )افغانستان امروز(شامل دورۀ  تاریخی است که از دو تا سه هزار سال قبل از میلاد دارای زراعت و آبیاری پیشرفته و شهر توانگر و پرنفوس بود. در طی هزار سال اول قبل از میلاد صنایع دستی، مسکوکات، طب، نجوم، نساجی و فلز کاری داشت و جایگاه پنجم کانونهای تمدن جهانی را به خود اختصاص داده بود. مردمانی که تقریباً 2500 سال قبل از میلاد در افغانستان قدیم زنده گی داشتند. این قبایل خود را آرین می نامیدند که معنی اصیل و نجیب را افاده می کند. در رابطه به محل اقامت نخستین آریایی ها اطلاعات دقیق بدست نیآمده، اما این ثابت شده است که آریاییان از طرف شمال افغانستان )آمو دریا و سیر دریا( وارد شمال افغانستان بویژه  بلخ شده و در آنجا نخستین مدنیت عصر آریایی را اساس گذاشته اند، و وطن خود را آریانا نام نهادند. این تمدن  نیز از جمله تمدن های کهن است که متاثر از تمدن های بین النهرین و کلده و آثور بوده است. آثاری که در موهنجو دیرو و هره په در بلوچستان پیدا شده است، براین حقیقت گواه است. قلمرو جغرافیایی آریایی ها که سرزمین شان آریانا یا ایران خوانده شده است، از غرب یه بین النهرین ودر امتداد کوههای زاگراس به کوههای آرارت ارمنستان از شمالغرب به رشته کوه البرز و کوههای قفقاز مرز تاریخی آسیا و اروپا تا دریاچه مازندران بطرف شرق به دشت خوارزم و دریاچه آرال میرسد. دو رودخانه آمودریا  و سیردریا منطقه ای بود که حوزه تلاش ایرانیان و شاید کانون قدیمی ترین فرهنگ آریایی در این منطقه بوده است. در شرق رشته کوه موازی سلیمان با پیوستن به کوههای هندوکوش و سپس هیمالیا وصل می شد. و در جنوب نیز به خلیج فارس و دریای عمان می رسد. که فلات ایران نام دارد و حدود سه میلیون متر مربع است. اقوام اریایی در حدود دوهزار سال قبل از میلاد از منطقه ای در جنوب روسیه حوالی دریاچه بایکال بعلت سرمای بیش از حد و یخبندان و خشکسالی مداوم و یا بعلت افزایش بیش از حد جمعیت و کمبود مراتع و چراگاه برای اسبان و رمه های گاو و گوسفندان مجبور به کوچ می شوند این اقوام در سه جهت اروپا – جنوب آسیا (هندوستان) و سرزمینی که به یمن ورودشان ایران نام میگیرد کوچ کردند.  آریایی ها بصورت عموم مردمانی سختکوش ، پرطاقت ، با انضباط ، درستکار ، خلاق ، شریف و با اراده و به خانواده ، طایفه و عشیره علاقمند بودند. تمکین به سلسله مراتب و اعتقاد به نظام حاکم و احساس مسئولیت جزء مستمر زندگی آریایی ها شناخته شده و به دلیل مشکلات متعدد زیستی و وجود دشمن دایمی ، حفظ یکپارچگی و وحدت اجتماعی ، عنصر جدانشدنی بقای ایشان محسوب می شد. (۴)

گفتنی است که آثار به دست آمده از مغاره های قره کمر و قره بغره در صفحات شمال کشور ، به خوبی گویای تمدن های 40 هزار سال پیش از امروز میباشد. مستشرقین و باستان شناسان فرانسوی پس از حفریات و تحقیقات روی آثار به دست آمده از ساحات نامبرده به وسیلۀ کاربن 14 این حقیقت را به اثبات رسانیدند. چنانکه  کتاب تاریخ افغانستان پنجهزارسال پیش ازآریایی ها درین رابطه بصورت تحقیقی اشارات مفصلی کرده است. دانشمندان از ظروف سنگی و سفالی به دست آمده از ساحات متذکره نه تنها قدامت تاریحی آنها را نشان میدهند؛ بلکه تصویرهاونقشهای روی آثار نامبرده شاهد تمدن بزرگ بشری در این سر زمین میباشد و هم نشان دهنده این است که چگونه حیات جمعی در مغاره ها آغاز شده بود. (۵)

مدنيت اوستايى دومين مدنيت در تاريخ قديم افغانستان مى باشد. نام اين مدنيت از كتاب اوستا گرفته شده، كه براى زردشتيان مقدس مى باشد. اوستا را به معنى قانون، بنياد و دستور آورده اند.  اين مدنيت در حدود 1200 سال قبل از ميلاد آغاز شده و تا 700 سال قبل از ميلاد ادامه داشت. مدنيت اوستايى در بخدى اساس گذاشته شد. در کتاب اوستا آمده است که یما به امر زردشت حصار (واره) بزرگی ساخت و در آن حیوانات را رها و در آن بازار ها و خانه ها به ترتیب ساخت که دیوانگان و دروغگویان در آن جای نداشتند. زردشت كه سپين تمان نيز ناميده شده است، پيشواى زردشتيان، ايجاد گر اوستا و محرك معنوى مدنيت اوستايى بوده و کتاب اوستا سروده های زردشت است. زردشت به سه اصل گفتارنيك، كردار نيك و پندارنيك باور داشت. وی در اطراف شهر قديم بلخ (بخدى ) زيسته است. اوستا از جمله كتب قديم جهان به شمار مى رودكه غالباً حوادث سال هاى 1200الى 600 قبل از ميلاد را در بر گرفته است.(۶)

در سروده های ریگوید نام های تمام مناطق کشور ذکر شده است. به گونۀ مثال در ریگ وید در سرود دریاها از سندهو (سند) و رود خانهٔ کوبها (کابل) و رود گوماتی (گومل) و کرومو (کرم) و سویتی (سوات) ورکه (کند) سرزمین گندهاره (وادی مجرای کابل) و رود خانه هره ویتی =سره سوتی (ارغنداب یا اراکوزی که اکنون رشیهٔ نام قدیم آن در ده هراوت محفوظ است) و بهالانه (دره بولان) ذکر رفته ،و در اتهروا وید نام بلخ به شکل بهلیکه مذکور است که پسان تر ،در کتاب مهابهارته و ادبیات سنسکریت بهلیکه شده ،از ریشه بهلی =بخدی. هکذا در اتهروا وید از کوه منجوان متصل به گنداریس (باشنده گان گندهارا) ذکری رفته که همین کوه منجان واقع بین نورستان و بدخشان باشد. (۷)

حاکمیت آریایی ها تا قرن ششم پیش از میلادی در بخش های زیاد آریانا برقرار بود و بعد از آن هخامنشی ها بر متصرفات  آریایی ها حکومت کردند. در زمان کوروش هخامنشی قلمرو های هخامنشیان به سوی شرق و غرب  گشترش یافت. در آن زمان در افغانستان پادشاهی واحد وجو نداشت و در هر منطقه خان های منطقه حکومت می کردند. بعد از کوروش فرزندش متوجه سرحدات فارس شد و از افغانستان عقب نشینی کرد. داریوش پس از کمبوجیه فرزند کوروش دریای سند را عبور کردو سند و پنجاب را فتح نمود تا آنکه هخامنشی ها در ۳۳۳ پیش ازمیلادی بوسیلۀ سکندر یونانی سرنگون شدند. فرهنگ و  تمدن این دوره به نام اوستایی یاد می شود.  

سکندر نخست بر هرات حمله کرد و در هرات با شب خون هراتیان رو به رو شد و بالاخره تمامی مدافعین را در میان یک جنګل به آتش کشید. بعد از تصرف هرات نواحی سیستان و بعد بر قندهار مسلط شد. سکندر بعد از تصرف هرات، بلوچستان و قندهار به سوی کابل در حرکت شد و بعد از تصرف کابل و درگیری ها در اندراب با بسوس، از طریق درونته وارد اسمار و از آنجا به باجور و چترال لشکرکشید. وی قصد حمله به بلوچستان را داشت و اما دچار بیماری ملاریا شد. پس از مرگ او قلمرو هایش میان بطلیموس در مصر، انتی کوس در پایتخت امپراتوری و سلیکوس در سوریه تقسیم شد. افغانستان هم از طریق سلیکوس کنترل می گردید. 

چندراگوپتا شاۀ موری ها در سال ۳۲۴ در هند به قدرت رسید و بر نواحی شرقی افغانستان مسلط شد و تا وادی کابل رسیدِ اما سلیکوس یونانی بر وی حمله ور شد و او با تا آنسوی سند بیرون راند. ګوپتا دختر خود را به سلیکوس داد و او هم قندهار و بلوچستان را به وی واگذار نمود. میان انتیاکوس یونانی و بندوسارا حکمروای هند دوستی برقرار شد و انتقال کالا ها از جنوب به باختر فراهم گردید. اختلاط فرهنگی میان میان یونانی ها و باختری ها بوجود آمد تا آن  که آشوکا امپراتور بزرگ موری ها به قدرت رسید. وی به نشر و پخش فرهنگ هندی اقدام کرد و فرمان هایش را بر روی سنگ ها نوشت و سنگ نوشته های او در قندهار و ننگرهار ( درونته) موجود اند. ایتیودیم یکی از حکمران های او در کابل قیام نمود و اعلام استقلال کردو به سلسلۀ موری ها در افغانستان پایان داد. 

پس از قیام دیودتس دولت های هخامنشی یکی پی دیگر منقرض گردیدند و دیودتس اول از بانیان دولت یونانو باختر به حساب می رود. وی در سال ۲۵۵ از میلاد در باختر اعلام استقلال نمود. وی سکه ضرب زد و در یک طرف  آن تصویر جوپیتر یا الهۀ رعد و برق را نقش نمود. پس از وی فرزندش دیودتس دوم پادشاه شد و وی بوسیلۀ آی تیدیوم در سال ۲۲۰ پیش از میلاد سرنگون گردید. در این زمان شام انتیکیوس حکمران یونانی دولت نوبنیاد پارتی را مورد حمله قرار داد و بعد متوجه باختر شد و آی تیدیوم در هریرود بر وی حمله کرد و اما شکست خورد. بعد از وی دیمیتریوس فرزندش در سال ۱۹۰ پیش از میلاد به قدرت رسید و تاکسیلا و کاتیاوار و موریا پته را از تسلط شاۀ هندی آزاد ساخت. شهر های کلات در اراکوزیا و سیالکوت و پتیاله در سند از کارکرد های او است. آخرین سلسلۀ یونانو باختر ایوا کراتید یکی از فرماندهان دیمیتریوس است که در سال ۱۸۱ پیش از میلاد در بلخ به قدرت رسید و بر تمام  آریانای قدیم حکم می راند. ایوکراتید در سال ۱۳۵ پیش  از میلاد مرکز حکمروایی خود را به جنوب هندوکش در کاپیسا انتقال داد. بعد از او فرزندش هیلوکلیس به قدرت رسید و قلمرو حکومت وی از هندوکش تا گندهارا و جهلم وسعت داشت. این سلسله تا سال های ۱۰۰ پیش از میلاد سلطنت کردند. 

این مقطع زمانی را باید اوج جنبشهای استقلال طلبانه و آزادی خواهانه دانست که مردم ما درصدد انتزاع خود از سلطۀ سلوکیان بودند. پارتیان ایرانی نیز در همین مقطع زمانی و به طور دقیق در سال ۲۵۰ پیش از میلاد حکومتی خودمختار در شمال شرق ایران تأسیس کردند که به زودی امپراطوری اشکانی گردید. این منطقه که تحت انقیاد دیودوت قرار داشت در تاریخ پایگاه حکومت یونانی – باختری (Greko – Baktrisch) نامیده می شود و شامل بلخ، سغد و مرو می شده است. در نیمۀ اول سدۀ دوم پیش از میلاد دمتریوس (Demetrios) پسر اوتیدم (Eutydemos) که تاج و تخت سلوکیان را به روایتی غصب کرده بود، به تسخیر سرزمینهای پنجاب و سند لشگری عظیم اقدام کرد و سرزمینهای هندوستان و افغانستان را فتح کرد و بر آن سامان حکومت نمود.او نتوانست بلخ و ممالک مجاور آن را به دست آورد و آن خطه توسط شخصی به نام اوکراتید (Eukratides) اداره می شد، لذا این دو حاکم با یکدیگر به جنگ پرداختند و هر کدام کوشید که کوچ نشینهای جدید یونانی به وجود آورد، ولی صاحبان اصلی و وارثان تمدنهای بومی و کهن این سرزمینها جنبشهای رهایی بخش خود را سازمان داده و مقاومت خود را در برابر مهاجمان و متجاوزان یونانی گسترش دادند. نشانه های این اقدامات بر سکه های آن سامان در مقطع زمانی مشهود است. سکه های یونانی – باختری (Greko – Baktrische – Munzen) که دمتریوس ضرب کرده بود در نمونه هایی به خط هندی با الفبای آریانی است که به روایتی از آرامی گرفته شده است (کریستن سن، آرتور، ۱۳۵۱، ص ۲-۴۱) و به روایتی از همین منابع اکراتید رقیب دمتریوس سکه های رواج داد که واحد آن یک واحد شرق ایران بوده است. در همین زمان دولتهای کوچک یونانی در دره کابل (Kabul – Tal) و پیشاور (Pisavar) تأسیس شده بود. کوتاه زمانی پس از این واقعه دولتهای تازه تأسیس درۀ کابل و هندوستان متحد شده و دولتی بزرگ را به وجود آوردند که در پایان سدۀ دوم و آغاز سدۀ نخستین پیش از میلاد مناندر (Menanders) که هندیان در آثار خود او را میلیندا (Milinda) نامیده اند. بر آن سلطنت می کرد. این پادشاه چون در هندوستان به فتوحاتی دست یافت و سرزمینهایی را به تصرف درآورد آیین بودا اختیار کرد و در میان پیروان آن در آن سامان احترام، اعتبار و شهرتی عظیم به دست آورد. (۸)

فرهنگ و تمدن دورۀ استقلال طلبی به نام فرهنگ و تمدن یونانو باختر یاد می شود. مدنیت یونانو باختری از جمله مدنیت های مشهور تاریخی است و آمیزه ای از دو تمدن یونانی و باختری است. مجسمه سازی و هیکل تراش از نمونه های هنری تمدن یونان است  که در افغانستان قدیم بیشتر انکشاف نمود. مجسمۀ بامایان یکی از نمونه های بارز این هنراست. شهر آی خانم در محل تقاطع دریا های کوکچه  آمو در ولایت تخار موقعیت دارد که در سال ۲۳۰۰ پیش از میلاد یک شهر دفاعی ساخته شده بود. این شهرک در سال ۱۹۴۶ از سوی باستان شناسان فرانسه ای مورد کاوش قرار گرفت. این شهر نمونه و نشانه های بارز مدنیت یونانو باختر است. بسیاری آثار این منطقه به تاراج رفته است. این شهر با دیواری به درازی ۱۵۰۰ و ارتفاع ۱۰ متر احاطه شده است. محل باستانی آی خانم ونیز محل باستانی بگرام و مقاطع رود شتل و پنجشیر از جمله یادگار های مدنیت یونانو باختر هستند. 

پس از انقراض دولت های یونانو باختر حکام محلی در هرجا اعلان استقلال کردند و ساکها و پارت ها در جنوب افغانستان در منطقه های اراکوزیا یعنی کندهار و سکستان یا سیستان حاکمیت نیرومندی را بیناد نهادند و قلمرو های خود را به مدت کوتاهی تا تاکسیلا و نزدیکی های بولان توسعه دادند، نواحی جنوب و جنوب شرقی امپراطوری یونانو باختیر را نیز تحت کنترل خویش درآوردند. پس از هرایوس، بایوس و دو تن دیگر این دوره شناخته شده است. این سلسله در حدود یک قرن حکومت کردندو تا آنکه امپراطوری کوشانی به حکومت های آنان پایان داد. در این دوره چندان ثبات حاکم نبوده و تمدن و فرهنگ خاص و مستقلی در آن دوره شناخته نشده است. 

پس از تصرف بلخ  بوسیلۀ کوشانی ها امپراتوری جدیدی به نام کوشانی ها شکل گرفت. در آن زمان چهار امپراتوری بزرگ برمناطق آسیا و اروپا حکمروایی داشتند. نخستین پادشاۀ کوشانی ها کجولا کدفیزس نام دارد. پس از وی یما کدفیزس تا سال ۱۲۷ میلادی حکومت کرد. وی نخستین امپراتور کوشانی ها است که وی برای خود لقب شاهنشاه را برگزید. وی قلمرو های خود را در جنوب تا دریای گنگا توسعه داد. پس از مرگ او کنشکا کبیر به قدرت رسید. حدود امپراتوری وی از شرق تا بنارس هندوستات و از غرب تا مرز های امپراتوری پارت ها و از شمال تا کاشغر و یا رکند می رسید. هم چنان در شرق با چین و در غرب با روم روابط تجارتی داشت. وی بگرام را بحیث پایتخت تابستانی و پشاور را بحیث پایتخت زمستانی خود برگزید. کوشانی ها تا سال ۲۲۰ میلادی حکمروایی کردند. ظهور نیرو های جدید در درون حکمروایی کوشانی ها سبب سقوط آنان ګردید. توجۀ بیش از حد حاکمان کوشانی به هند، نیرومندی روز افزون امپراتوری ساسانی در غرب امپراتوری کوشانی و حمله های قبایل یفتلی در شمال کشور در کنار تمرد حاکمان محلی از جمله عوامل انقزاض کوشانه ها ذکر شده است. قلمرو های جغرافیایی کوشانی ها در شرق از خوقند و یارکند و نیپال شروع و تا منطقه های اصفهان و  سیستان در غربو هم چینن سرحدات شمالی آن از سیر دریای خوارزم و سغد شروع وتا نواحی پوتالی پوترا و سری جامیای هند مرکزی تا بحیرۀ هند می رسید. آثاری که در نتیجۀ حفاری از بگرام بدست آمده است،مانند مسکوکات طلایی، آثار عاجی، وسایل ارزشمند برونزی، آثار نایاب و ویژۀ یونانی، روم ، مصر، هند و بعضی نواحی دیگر که در جهان بدست آمده اند، گواه بر تمدن کوشانی ها است. در موزیم ملی اتاقی مخصوصی برای آثار بگران اختصاص داده شده بود. 

مورخان و دانشمندان مناطق شرقی افغانستان را تا به گوشه های شمالی هند کنونی به نام گندهارا یاد کرده اند. هیرودت و استرابون مورخین یونانی مناطق میان کابل و کنر را به نام گنداریس یاد کرده اند. در آثار دوران یونانو باختر مناطق ناگاها یا ننگرهار، کوهش یا کنر، پورا یا شاپورا یا پشاور، سراسوتی یا سوات به نام گنداروه یاد  شده است. هده یکی از مراکز مهم دورۀ کوشانی ها است که مرکز مهم عبادتگاۀ آنان بود و آثار زیادی ازآن بدست آمده است. فاهیان نخستین و در سال ۴۲۰ میلادی و سوینګ یون در سال ۵۲۰ میلادی از هده دیدن کرده اند. میسو فوشه باستان شناس فرانسوی ذکاوت و استعداد ګندهارایی ها را ستوده و می ګوید که مجسمۀ بامیان ساخت دستان آنان است. 

بامیان مرکز سوم کوشانی ها بود که تا زمان کنشکا دین بودایی را نپذیرفته بودند. بامیان در واقع نمادی از تمدن گریکو بودیک است که دارای اهمیت باستانی ویژه ای دارد. مجسمه های بودا در واقع نمادی از تمدن مشترک بودایی و یونانی است که بوسیلۀ هنرمندان چیره دست کشور ما ساخته شده اند. هنرمندانی که از یونان آمده بودندو از لحاظ فکری نمی توانستند، هنر شان را با هنر کشور ما وفق بدهند و اما در زمان کوشانی ها این مشکل رفع گردید. هنرمندان افغانستان خلای یادشده را برطرف کرده و زمینه را  برای اتحاد هنر یونانی و ارزش های هندی میسر گردانیدند که به نام گریکو بودیک یاد می شود. این مدنیت مناطق وسیعی از جاپان، چین، کوریا تا سریلانکا، هند، سیر دریا و تاجکستان را تحت تاثیر خود درآورد. هیوان تسنگ در سال ۴۰۰ میلادی از بامیان دیدن کرده و از مجسمۀ بامیان و شستشوی روزانۀ آنان و مدارس مذهبی و از موجودیت هزاران زایر و ده خانقا و هزار زایر در بامیان سخن زده است. الفرد فوشه باستان شناس مشهور فرانسوی در سال ۱۹۲۲ میلادی ثابت کرد که بت های بامیان در قرن چهارم و پنجم میلادی ساخته شده اند. ()

بعد از مرګ واسودیوا، دوران زمامداران محلی در امپراتوری کوشانی ها آغاز شد، مرکزیت اداری ازمیان رفت و حکمرانان محلی بر بنیاد سلیقه ها و منافع شخصی شان حکومت می کردند و درقسمت های غربی امپراتوری کوشانی، حاکمان متمرد درصدد برقرار روابط با امپراتور نوبنیاد سااسانی ها بودند. ساسانی ها هیچگاه قادرنشدند تا تمام افغانستان را تصرف نمایند. با به قدرت رسیدن کیداری ها در بلخ جنگ های خونینی میان ساسانی ها و کیداریان درگرفت. جنگ های زیادی میان کیداری ها و ساسانی آن صورت گرفته است که فوستس مورخ ارمنی در سال های ۳۶۷ و ۳۶۸ یادآور شده است. () بعد از کیدار فرزندش کنګاس ( ۳۷۵ – ۳۸۰)یه قدرت رسید. مقداری مسکوکات طلایی از این دوره بدست آمده است. با به قدرت رسیدن بهرام نواحی جنوبی هندوکش مورد تاخت و تاز یفتلی ها قرار ګرفت و بالاخره به حکمرانی کیداریان یا کوشانیان کوچک نقطۀ پایان گذاشت. 

یفتلی ها

بربیناد باور سراولف کارو مورخ انگلیسی، یفتلی ها از آسیای میانه به طرف جنوب به حرکت افتاده و نخستین ادارۀ خود را در سال ۴۲۵ میلادی در تخار بنیاد نهادند. یفتلی ها جنګ های سختی با کیداریان و ساسانی ها نمودند و بسیاری عمارات بودایی را ویران کردند. نخستین جنګ بین یفتلی ها و ساسانی ها در سال ۴۲۷ میلادی در ګرفت که بهرام ګور ساسانی بالای مرو و مرغاب حمله کردند؛ اما حاکم یفتلی به شدت دفاع کرد ساسانی ها را شکست داد. همچنین در سال ۴۳۸ میلادی حملۀ یزدگرد فرزند بهرام را نیز به عقب زدند. جنگ های سختی میان یفتلی ها و ساسانی ها در گرفت و بالاخره اخشنور بعد از جنگ با فیروز ساسانی توانست تا وحدت آریانی قدیم را حفظ کند. قباد فرزند پیروز که زمانی نزد یفتلی ها اسیر بود، به پادشاهی رسید و رابطه میان یفتلی ها بهتر شد و پس از آن یفتلی ها متوجه هند شدند و حکمرانان ساسانی برای وی خراج می دادند. 

اخشنور بر هند حمله کرد و تا سال  ۴۷۰ میلادی بیشتر از چهل ولایت هند را تصرف کرد و به حکومت گوپتا در هند پایان داد. پس از وی فرزندش تورمه به قدرت رسید و قلمرو های حاکمیت خود را تا نواحی مرکزی هند وسعت داد و در سال ۵۰۲ میلادی وفات کرد. مهرا کولا بعد از پدر خود به قدرت رسید و خاندان گوپتا را ناگزیر به دادن باج نمود. وی بسیاری از مراکز بودایی را نابود کرد و بالاخره در سال ۵۴۲  میلادی وفات یافت و بعد از وفات او امپراتوریفتلی متلاشی ګردید. بعد از آن دورۀ کوشان – یفتلی آغاز شد که حکمرانان محلی بودند. از حکام محلی این دور می توان از کابل شاهان رتبیل شاهان،شیران بامیان  و تگین شاهان یادآور شد. این شاهان بودند که در برابر تهاجم عرب ها مقاومت کردند و حکمروایی آنان حدود دو قرن تا اواخر قرن هشتم ادامه یافت. اعراب نتوانستند بر کابل شاهان غلبه حاصل کنند و تا آنکه آخرین شاۀ کابل شاه را یعقوب لیث صفاری در شهدای صالحین با فریب به دام افگند. در زمان حملۀ اعراب افغانستان امروز و خراسان دیروز اوضاع متشتت داشت و در شرق امپراتوری گوپتا و درغرب امپراتوری ساسانی در نبود ادارۀ مرکزی نیرومند، زمینه را برای به وجود آمدن حکومت های محلی فراهم کرده بود. گفتنی است که کابل شاهان با رتبیل شاهان  زابلی رابطۀ خوب داشتند و آنان درنواحی زابل و غزنه تا سیستان حاکمیت داشتند. (۹)

از آنچه گفته آمد، آشکار می شود که افغانستان در طول تاریخ از لحاظ جیوایکونومیک و جیواستراتیژی و جیوپولیتک دارای اهمیت زیاد بوده و نه تنها چهار راۀ اتصالی جنوب و شمال بوده و بلکه به مثابۀ چهار راۀ  تلاقی فرهنگ ها و تمدن ها نیز بوده است. از همین رو است که توین بی مورخ شهیر انگلیسی افغانستان را یک منطقۀ مهم استراتیژیک  میداند و از آن به عنوان کانون مدنیت های قدیم و محل تلاقی آنها یاد کرده است. ماوریزویوتوزی باستان شناس مشهور جاپانی افغانستان باستان را چهار راۀ تجارتی لقب داده است. افغانستان به دلیل همین موقعیت حساس و استراتیژیک اش در طول تاریخ جولانگاه و معبر تمامی مهاجمان گیتی چه از غرب و چه از شرق بوده است. افغانستان به مثابۀ واقع شدنش در نقطۀ حساس جهان که از آن به عنوان چهارسوق جهان نیز یاد شده است. مهاجمان تاریخ به آن نه تنها بحیث شاهرگ استراتیژیک دیده اند و بلکه بیش از همه از لحاظ اقتصادی پراهمیت بوده است. شاه راۀ ابریشم قدیم نمادی از شاهراۀ  ارتباطاتی میان شرق و غرب بوده که کاروان های کالا ها با حرکت از چین  با عبور از این راه به نیم قارۀ هند و از آنجا به اروپا می رسید. این رفت و آمد ها، در موجی از لشکرکشی های سنگین در کنار غارت ها و کشتار ها و بیرحمی های فراوان که وحشت آن مو بر اندام انسان را ایستاد می کند، تمدن های بزرگ را در کشورما برجا مانده است. این سبب شده تا امروز افغانستان رنگین کمانی از فرهنگ ها و تمدن های بزرگ جهان از ویدی تا اوستایی، یونانی، یونانوباختر، بودیک و گریکو بودیک، ساسانی و اسلامی باشد. 

موقعیت افغانستان امروز و آریانی کهن و خراسان دیروز نه تنها در گذشته عامل بی ثباتی های این سرزمین بوده و حتا در دوران اسلامی هم شاهد تهاجم چگیزی ها و صفوی ها بود؛ بلکه امروز بدتر از آن روز به دلیل این اهمیت اش در آتش و خون می سوزد که از  تهاجم بریتانیا در قرن نوزدهم  شروع  شده و تا  تهاجم شوروی در اواخر قرن بیست و حملۀ امریکا در اوایل قرن بیست و یک به این کشور هنوزهم به شدت ادامه دارد. آنچه مایۀ تاسف است این که در بسیاری از برهه های تاریخی حلقات  مزدور در داخل این سرزمین زمینه ساز هجوم بیگانگان به این کشور شده است. به گواهی تاریخ در هر مقطعی از تاریخ از تهاجم انگلیس تا تجاوز شوروی و حملۀ امریکا، شاه شجاع هایی بوده که بخاطر رسیدن به قدرت و بقای آن تن به ذلت داده اند و با سرکوب نمودن قیام های ملی به تخت و تاج کابل دل خوش کرده اند. یاهو