ارزشهای دموکراتیک و جنگ سرد
دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی چین مدرن
یوری تاواروفسکی (Yuri TAVROVSKY)- خاورشناس، معاون رئیس انجمن دوستی روسیه و چین، رئیس شورای کارشناسان کمیتۀ صلح، دوستی و توسعۀ روسیه و چین
ا. م. شیری
مفهوم «ارزشهای دموکراتیک» از آغاز جنگ سرد علیه اتحاد جماهیر شوروی، چین و دیگر کشورهای سوسیالیستی به «قدرت نرم» در زرادخانۀ غرب تبدیل گردید. اتهامات فقدان دموکراسی به تحکیم پایههای تشکیل بلوک نظامی «دمکراتیک» که علیه متحدان خود در مبارزه با فاشیسزم جنگهای اطلاعاتی به راه انداخت و آنها را محاصرۀ تجاری کرد، منجر شد. تحمیل تهاجمی «ارزشهای عمومبشری» مبتنی بر مفهوم دموکراسی با گذار مسکو به سیاست «همزیستی مسالمتآمیز» با غرب و بهویژه، با آغاز سیاست «تفکر جدید» تشدید شد. ارزشهای لیبرالی از ابتدای سیاست «اصلاحات و درهای باز» به ناچار «در یک بستهبندی» همراه با سرمایه و فناوری غربی به چین نفوذ کرد. اتحاد جماهیر شوروی با شعارهای مبارزه برای دموکراسی، علیه «دیکتاتوری تک حزبی» و «حقوق بشر» سقوط کرد. حزب حاکم چین با جوانانی که تحت تأثیر مفهوم دموکراسی قرار گرفته بودند، مواجه شد. اما رهبران با تجربه با اقدامات قاطعانه کشور را از سرنوشت مشابه اتحاد شوروی نجات دادند.
پیروزی در جنگ سرد علیه اردوگاه سوسیالیستی، به پایان کاربرد مفهوم دموکراسی در تمایل غرب برای تضمین تسلط کامل خود بر جهان منجر نشد. برای تحکیم نظم جهانی تک قطبی، مفاهیم جدیدی مانند «نظم جهانی مبتنی بر قوانین» نیز به آن افزوده شد. برای از میان برداشتن مراکز در حال ظهور و نامطلوب عقب مانده از هنجارهای دموکراسی غربی، فنون «انقلاب های رنگی» اختراع شد و در اروپای شرقی، فضای پساشوروی، جهان عرب و کشورهای آمریکای لاتین با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت.
«سلاح مهیب قدیمی» در قالب «ارزشهای دموکراتیک» با از سرگیری جنگ سرد دوباره به کار افتاد. جنگ سرد جدید پس از مخالفت رئیس جمهور پوتین با اعطای نقش فرعی به روسیه در دنیای تک قطبی در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ٢٠٠٧، آغاز شد. رهبری چین در سال ٢٠٠٩، پیشنهاد رئیس جمهور آمریکا مبنی بر ایفای نقش «برادر کوچکتر» در گروه بزرگ-٢ برای حکومت بر کرۀ زمین را رد کرد. از آن زمان، «محدودیت» روسیه و چین با استفاده از ابزارهای جدید و کهنه، از جمله مفهوم «ارزشهای دموکراتیک»، به شدت افزایش یافت. پس از آن ساخت دو جبهۀ جنگ سرد جهانی جدید: غربی و شرقی آغاز گردید.
پیشروی بلوک نظامی ناتو به مرزهای روسیه به شروع جنگ در اوکراین انجامید. تجدید ائتلافهای نظامی ضد چین و تشکیل بلوکهای نظامی جدید مانند پیمان امنیتی سهجانبه بین آمریکا، انگلیس و استرالیا و توافق سه جانبه بین آمریکا، ژاپن و کرۀ جنوبی، تنشها در حوزۀ اقیانوس آرام را به شدت تشدید کرد. کانون داغ شورش جداییطلبان در تایوان و کانون جدید درگیری در فیلیپین برای تکرار «سناریوی اوکراینی» طراحی شدند. شایان ذکر است که آمریکا برای مهار «کمونیسم چینی»، در دهههای گذشته ائتلافهایی تشکیل داد. این ائتلافها در جنگ کره ١٩۵٠-١٩۵٣، زمانی که نیروهای ١۵ کشور علیه داوطلبان خلق چین جنگیدند و در جنگ ویتنام ١٩۶۵-١٩٧٣ که در آن نظامیان ٨ کشور شرکت داشتند، تشکیل گردید.
با استفاده از «قدرت نرم»، توان نظامی افزایش یافت و تحریمهای اقتصادی در جبهههای غربی و شرقی جنگ سرد جدید تشدید شد. آمریکا با سوء استفاده از محبوبیت ایدههای دموکراسی در افکار عمومی جهان، حق تعریف این یا آن کشور بعنوان «اقتدارگرا» یا «دموکراتیک» را به انحصار خود درآورد. این امر، بخصوص در برگزاری اجلاس سران برای دموکراسی در دسامبر ٢٠٢١ که با هدف متحد کردن جامعۀ جهانی علیه روسیه و چین به عنوان اصلیترین «قدرتهای خودکامه» برگزار شد، کاملاً مشهود بود. امتناع از مشارکت در مبارزه با «خودکامهها» نه تنها در «سوی اشتباه تاریخ» قرار میگیرد، بلکه عواقبی در زمینههایی مانند بازرگانی، مالی و حتی «انقلابهای رنگی» یا مداخلۀ مستقیم نظامی در پی دارد.
غرب با به انحصار خود درآوردن مفهوم «ارزشهای دموکراتیک»، در واقع بقیۀ بشریت را که طی قرون و اعصار ایدهها و اشکال دموکراسی خود را بر اساس شرایط و سنتهای تمدنی و فرهنگی خود ایجاد کرده است، غارت کرد. واژههای «دموس» (جامعه) و «کراتوس» (حاکمیت) در یونان باستان به دنیا آمدند. نسخههای مختلف نظام دموکراسی ایجاد شده در آنجا، به اشکال مختلف در سراسر اروپا گسترش یافت. بگونهایی که در جمهوری نواگوراد در شمال روسیه، در آغاز قرن دوازدهم، هیئت نمایندگی حاکمیت «وچه» (veche- مجمع مردمی در کشورهای اسلاو. م.) به طور مؤثر عمل میکرد. مجمع، رئیس قوه مجریه- «شاهزاده» را که به عنوان رهبر نظامی و قاضی عالی خدمت میکرد، انتخاب میکرد.
سایر اشکال دموکراسی در دولت شهرهای آلمان و همچنین در هلند و انگلیس شکوفا شد. از آنجا، همراه با «مسافران»، آنها را به آمریکای شمالی منتقل کردند. در آنجا به تدریج فرهنگ سیاسی خاصی شکل گرفت که میتوان آن را «دموکراسی با ویژگیهای آمریکایی» نامید. با این حال، پس از پایان جنگ جهانی دوم این تنوع بعنوان مرجع اعلام شد. بنابراین، هر آنچه که در این تخت پروکروستس نگنجد، در معرض قطع عضو بیرحمانه قرار میگیرد. وضعیت کنونی «ارزشهای دموکراتیک» در غرب، تصویر دوریان گری، مندرج در کتاب اسکار وایلد را یادآوری میکند. تصویر جذاب یک مرد خوش تیپ همیشه جوان با یک چهرۀ منزجرکننده و پنهان از چشمان کنجکاو که تمام بدیها و جنایات قهرمان داستان بر روی آن ردپایی بر جای میگذارد، توأم است. نیازی به برشماری رذیلتها و جنایات غرب نیست. اما بازنگری سایر اشکال دموکراسی که با موفقیت روزافزون در جهان عمل میکنند، لازم است.
چین، بارزترین نمونه است. یک میلیارد و ۴٠٠ میلیون انسان تحت نظامی که رسماً «نظام دموکراسی یکپارچه مردمی» نامیده میشود، زندگی میکند. مفهوم دموکراسی تنها در آغاز قرن بیستم به چین آمد. حتی اصطلاحات «دموکراسی»، «جمهوری»، «قانون اساسی» از زبان هیروگلیف دیگر – شاید از زبان ژاپنی، که در آن اصلاحات لیبرال-بورژوایی چندین دهه قبل از آن آغاز شد، به عاریت گرفته شده است. اصطلاحات و سازوکارهای دموکراسی سوسیالیستی از اتحاد جماهیر شوروی سرچشمه میگیرد، که در آنجا فعالان احزاب کومینتانگ و گونگچانگدان (حزب کمونیست) از جمله، دنگ شیائوپینگ، «معمار اصلاحات و درهای باز»، و جیانگ جینگگو، پسر چیانگ کای شک، رهبر آیندۀ تایوان، در دهۀ ٢٠ در مؤسسات آموزشی ویژۀ آن تحصیل میکردند. چینیسازی نظریه و عمل دموکراسی چندین دهه طول کشید و مراحل بسیار دردناکی را پشت سر گذاشت. برغم این، نتیجه به دست آمده شرایط «معجزۀ اقتصادی چین» را فراهم کرد و چین را به دومین اقتصاد جهان تبدیل کرد.
ویژگی خاص نظام دموکراسی چین، عبارت است از تأکید بر تأمین منافع اقتصادی کل ملت، نه گروهها یا افراد منفرد آن. این واقعیت هنگام اعلام برنامۀ بلندمدت برای «جوانسازی بزرگ ملت چین» در سال ٢٠١٢ به وضوح آشکار شد. طرحی که توسط شی جینپینگ، رئیس جمهور طراحی شده است، قرار است تا سال ٢٠۴٩ تکمیل شود. اما نتایج به دست آمده تاکنون را میتوان فوقالعاده نامید. کل اقتصاد از خدمت به بازارهای خارجی به سوی مصرفکنندگان خود برگردانده شد. به دلیل ریشهکنی فقر تعداد آنها افزایش یافت – ١٠٠ میلیون نفر دیگر از زیر خط فقر خارج شد. طبقۀ متوسط گسترش مییابد: ۴٠٠-۵٠٠ میلیون نفر. در آیندۀ نزدیک، حدود ٣٠٠ میلیون کارگر مهاجر که برای کار از روستاهای پرجمعیت به شهرها میآیند، ثبت «هوکوی» شهری دریافت خواهند کرد. ثبت اقامت شهری به آنها امکان استفاده از مؤسسات پزشکی و آموزشی، تسهیل نقل و انتقال خانوادهها و خرید مسکن فراهم میکند. تضمین واقعی حقوق بشر برای یک زندگی آبرومندانه در پدیدههای دهۀ اخیر مانند لغو محدودیتها برای تولد فرزند دوم، در کارزار ملی بهبود محیط زیست منعکس شده است. به لطف مبارزه سازشناپذیر با فساد و سوءاستفاده از قدرت، نقض حقوق «آدم کوچک» به شدت دشوار میشود. حزب حاکم کمونیست که در ١٠ سال اول اصلاحات سریع، به کیفیت جدید زندگی تحت شعار ایجاد «جامعۀ رفاه متوسط» (xiao kang) دست یافت، شعار دستیابی به «بهزیستی عمومی» (گونگ تانگ فو یو) را مطرح کرد. موفقیتهای اصلی آن تا سال ٢٠٣۵ قابل مشاهده خواهد بود. بسیاری از مشکلات تا آن زمان باید حل شوند.
جالب است این مشکلات را خود چینیها چگونه تعریف میکنند. رسانههای الکترونیکی در آستانۀ جلسۀ اخیر کنگرۀ ملی خلق چین (مجلس)، از ۶ میلیون ١۵٠ هزار کاربر اینترنت نظرخواهی کردند. ١٠ وظیفۀ اصلی جامعه، از جمله، رعایت قوانین، تضمین اشتغال، مراقبتهای پزشکی شایسته و توسعۀ اقتصادی با کیفیت بالا بر اساس فناوریهای روز مسائل مورد سؤال بود.
مدل جامعۀ ساخته شده در چین، علاوه بر دموکراسی چینی، شامل یک نظام اقتصادی منحصر به فرد است که اقتصاد سوسیالیستی برنامهریزی شده را با سرمایهداری بازار تحت کنترل حزب کمونیست تلفیق میکند. این مدل «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی دوران جدید» نامیده شد. چند سال پیش، رئیس جمهور شی جینپینگ آن را «الگوی جدید تمدن بشری» خواند. چین در واقع از مجموعۀ فورماسیونهای کلاسیک: «فئودالیسم – سرمایهداری – سوسیالیسم» فراتر رفته است. با وجود این، چین به نقش تاریخی جدید خود در تاریخ بشر افتخار نمیکند. همان شی جینپینگ بخصوص تأکید کرد که اگرچه کشورش آماده است تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارد، اما قصد ندارد مدل توسعۀ خود را به کشورهای دیگر تحمیل کند.
به نظر من انحصار «ارزشهای دموکراتیک» به شکل آمریکایی سرانجام نه تنها بواسطۀ «دموکراسی چینی»، بلکه توسط نظامهای دموکراتیک روسیه، هند، برزیل و سایر «لوکوموتیوها» که در دهههای گذشته توسعه یافته است، در هم خواهد شکست. آنها با هم و بدون تلاش برای استقرار هژمونی، اظهار برتری خود و تحقیر سایر نظامها، راههای موجودیت مستقل و همزیستی را خواهند یافت. مجموع این نظامها مبنای ایدئولوژیک جامعۀ سرنوشت مشترک بشریت خواهد شد.
مأخذ: بنیاد فرهنگ راهبردی
١۴ فروردین- حمل ١۴٠٣