اختلال فکری و روحی در عرفان
دکتر بیژن باران
قشر روشنفکر ایران زیر سنت چند هزار ساله عرفان از درک مدرنیسم ناتوان است. مدرنیسم توزیع عادلانه، رفاه سوسیالیسم، انباشت سرمایه، رقابت سرمایه داری است. در 120 سال گذشته لایه آرمانگرا از کارآفرینی غافل شده، لایه جویای نفع فردی از عدالت و قانون گریزد. آنها آینده نگری، اقتصاد رقابتی، کارآفرینی را ندیده گیرند. 2 نمونه روشنفکر موفق آموزگار صمد بهرنگی، استاد آرین پور بودند. زیربنای این غفلت استبداد مطلقه، هجوم اقوام، عدم انقلاب صنعتی بوده؛ فقر فلات تا سده 21 ادامه دارد.
مهرگرایی 5000 سال پیش تمدن جیرفت، تقدیر زروانی، بروج فلکی عیلام، ثنویت زرتشت، عرفان مانوی، اوهام درویشی، ایثار بسبک حسن صباح، ریاضت بودایی، مکاشفه هندی، شراب خمارآور، دود هاومه، حشیش، خرافات، اساطیر تخیلی بهم آمیختند. سده 20 بر اختلال ذهنی، روحی، فکری، شناختی، شخصیتی، توهم، قهرمان پنداری سینمایی، توطئه انگاری، بیزار از مداخله استعمار، رجعت به دوره های طلایی هخامنشی، ساسانی، صدر اسلام، صفویه، ایده آل راهبردی تخیلی هم افزوده شدند.
این زبدگان حساس، آرمانگرا، غیرواقع بین، ناتوان در بومی کردن مدرنیسم برای رقابت با غرب در شکست 2 انقلاب مشروطیت 1906 و جمهوریت 1979 سهیم اند. این شکست در سیاست با نبود نهادهای فراگیر صنفی، حزبی، اقتصاد در مقایسه با ترکیه، مکزیک، کره جنوبی اندازه گیری شود. نمونه روشنفکر موفق: ژاپن، هند، ترکیه. معیار سنجش نظرات گذشتگان باید علم سده 21 باشد. نه اینکه فلانی در گذشته چی گفت، زیرا در تاریخچه عقاید نام برده شود. البته تاریخچه عقاید شامل نظرات نادرست افلاطون، بطلمیوس، ابن سینا، سهروردی هم شود. در سده 21 نظرات رازی، خیام، اتم دمکریتوس، اپیکور، ماده گرایی سارواکا، کنفوسیوس، بیرونی، کوپرنیک، نیوتن، داروبن، گالیله، مندل بنیان قرار گیرند.
هر فرد عارضه ذهنی داشته؛ از خفیف و عادی تا اخلالگر در امور فردی یا اجتماعی تبلور یابد. “من” ذهن، خودآگاهی، عاطفه، حافظه، داوری، برنامه ریزی، تصمیم گیری، منطق، ادراک، شناخت، حواس، وجدان، اخلاق، هوش، چارهجویی، آفرینش را در بر گیرد. در هنرمندان این عارضه ها آثار فرد را منحصر به فرد و متعالی نسبت به عامه کنند. شاعران هم این عارضه ها را داشته که شعر آنها را تیزتر کنند. تمرکز و حافظه فردوسی در غلو، پروراندن روایت، شاخه و برگ نمونه اند. حافظ عدم تمرکز را در برخی غزلهای چند موضوعی باوج رساند. عدم تمرکز از یک فکر به فکر دیگر در وحدت یک قطعه شعر است. تفاوت ژنی/ نابغه در 10 نابغه مانند حافظ با تالنت/ استعداد در 100 هزار شاعر فارسی مانند سلمان ساوجی دیده شود.
اختلال دماغی/ ذهنی 4 نوع است: فکر، روحیه، شناخت، شخصیت. فکری مانند هذیان و بیان نامربوط/ کلام بدون ساختار دستوری، روحی مانند افسردگی، شناختی با 24 نوع سوگرایی، شخصیتی مانند برونگرا، درونگرا، خودشیفتگی است. ذهن می تواند به بیماریهای حاد، مزمن، خفیف، شدید مبتلا شود. یک فرد پارانوید محیط خود را امن نمی داند. دشمن برای او در همه جا حضور دارد، در حالی که این تغییر است که در همه جا حضور دارد. در آثار، رفتار، حکایات عارفان نمونه هایی از اختلالات ذهنی را می توان یافت؛ تا دریچه ای به آسیب شناسی سیاسی ایران پدید آید.
برخی تبلورات اختلال ذهن اینها یند: شیدایی، شیفتگی، خودستا/ پسند/ شیفته، وسواس، نجسی/ منزه، دوقطبی، اغتشاش فکری، ایرادگیری، بست، چله، قهر کردن، مناسک تنهایی و گروهی و ناهمگون با جامعه، الافی، مخالف کسب، بیگانگی، بیماری تن، بیقراری، نیاز به تیمار/ پرستار، تردید، پرحرفی، پریشان، تاخیر تصمیم، عقب/ پشت گوش انداختن، اهمال کردن، تزکیه نفس، ذکر، ورد، نگرانی، منافی روابط اجتماعی، تسبیح، توهم، جنون، معجزه، تلقین، خشونت، خل، تور، ضداجتماعی، خودکشی.
این لیست ادامه دارد: تبعیض، خودمرکزبینی، دیوانه، روان نژند، روانپریش، روحیه/ حال، حرام، دین، مذهب، ریاضت، زهد، سر در گم، سفر، نزدیکی با احدیت، سیاحت، خوشگذرانی، سکوت، بی ادبی، عدم کنترل گفتار، صدمه، صوفی تصوف، عرفان عارف، غلو، مدح، عدالت آرمانی، عزلت، غم، افسرده، فال، طالع بینی، جادو، اسطرلاب، کف بینی، ستاره سعد/ نحس، نجسی، مرزی، عجول، نمایشی، اعجاز، هیجان، عصبی، نهی، بیان، وادی، مرارت، وسواس، معجزه، زندگی/ سیره حلاج، سهرودی، عطار، مات، خیره، صرع، روانگردان/ سایکودلیک، حس حضور غیر. مشاوره روانکاو، روانپزشگ، دارودرمانی، شوک الکتریک، سبک زندگی برای بیمار مفیدند.
اختلال فکری و عملی کاهش توان فکر سازنده و ارتباط گیری روشن و منطقی است. شبکه منطق در نیمکره چپ، مختل شده؛ افت، فراموشی، ناهنجاری پندار، گفتار، کردار ببار آورد. منجر به افکار، تصاویر، نگرانی ها، تردیدهای غیر منطقی شود که مکرر در ذهن تردد کنند. 2نوع عمده است: محتوا مانند توهم/ دیلوشن، شکل بروز مانند جنون با هراس و خیال صدا در سر. بیان فکرهای نامربوط، درهم برهم، بی سر و ته، اختلالات در زبان، نقض دال و مدلول، کلام بدون ساختار دستوری، پیوند ترکیبات نامعقول، عدم تمرکز فکری، آنی یا دراز مدت در بیان تاثیر گذار است.
عدم اندیشه مستقیم، نابخردانه، سردرگمی، مغشوش، شاخ و برگ اضافی، از شاخه ای به شاخه دیگر پریدن، تغییر موضوع سریع در جمله، تکرار عبارت، خبط املایی/ تلفظ. فکر ایده، عقیده، شمای ناشی از روند ذهنی اندیشیدن، نه خط خطی کردن کاغذ است. لکنت، تکرار تکیه کلام، محتوا/ شکل فکر، رابطه/ گفتگو، عدم دیالوگ با دیگری است. غایت ان جنون، خل، تور، دیوانه است که نیاز به تیمار و دارو دارد. در قرون وسطا، اینگونه بیمار نخبه را تکفیر، حبس، اعدام می کردند.
علائم اختلال فکری، روان نژندی/ سایکوسس اینها یند: هذیان، وهم اشباح، پریشانی، عدم کنترل در فکرها، بیان درهمریخته، پراکندگی، نامناسب، مکث، تته پته در بیان. گاهی در بلوکه/ آچمز شدن 2 جزء در حافظه، توقف در قطار فکری، یک نام بلوکه شده؛ کمی بعد بیاد آید. حافظه سالم است؛ ولی عصب ربط بلوکه شده؛ بعد رفع شود.
در بیان نیز پدیدار شود: عدم تداعی معنایی با قرابت صدایی جناس صوتی، قافیه، طفره رفتن در بیان، شتاب بیان با عبارات نامربط در مانیا/ شیدایی، عدم تناظر در 2 عبارت ردیف، ناپیدایی هدف در ترکیبات نوساخته، چرت و پرت، سالاد واژه ای، پرت و پلاگویی، قاطی پاطی، تکرار کلمه، ایده نامناسب، انواع استعارات و مجاز در بیان، حرافی سریع بیوقفه، بخود ارجاعی، کاربرد من مکرر، جانشینی غلط کلمه، غلو، مداحی، حاشیه پردازی/ روی، پرت از موضوع، کاربرد واژه های قدیمی در عبارات جدید با لکنت تکیه کلام “چیز، باصطلاح، در واقع.”
علایم دیگر اینها یند: بیرابطه با اوضاع، نبود منطق در سکانس فکرها، بلوکه، تکفکری، تو نخ چیزی، بلاک شدن و ضعف بیان، جزییات بی اهمیت، نپرداختن به امر اصلی، تداعی صدایی/ قافیه، پرتی، روده درازی، طفره از اصل مطلب. آنها فکر منفی، ذهن خوانی، وسواس پنداری/ فکری دارند. برخی در گفتگو، کوشند فکر را خوانده، حدس زنند که طرف چه فکری، نیتی، داوری درباره شان دارد. در غلو فکری، گاه یک رویداد ناچیز را در ذهن به فاجعه بزرگ تبدیل کنند. از کاهی کوهی سازند. برای رابطه طولانی سطح انگیزه ای بودن، کم حوصلگی، بی قراری، علاقه به شور، احساس تازه، گرایش به رفتار ضد اجتماعی فرد سنجش شوند.
مشغله فکری وسواس، آزار دهنده است. بیش از ۸۰ % بیماران معتقدند این افکار منطقی نیستند. با استرس تشدید شده؛ بسیار متنوع است. ریشه در ژنتیک/ وراثت دارد. آسیب وضع فکری، هیجانی، عدم رابطه با واقعیت یا محیط به درجات کم تا زیاد است. کنترل فکر با دارو درمانی، شوک برقی/ ای سی تی در تولید گابا در مغز، مشاوره انجام شود.
سبک زندگی هم مفید است: ترک عادت، اشتغال به کار، ورزش، پیاده روی، شنا، مطالعه، یادداشت احساس، تعامل با افراد سالم، گوشیدن به موسیقی آرام، روزانه نویسی، درج افکار مزاحم، کاهش استرس، شوق/ هابی مانند گلکاری، تفریح/ تخته نرد، شعر، ادبیات، توجه به امور مثبت. موسیقی شاد مغز را فعال کرده؛ غم مغز را خمود کند. دوپامین در ایجاد انگیزه موثر است.
اختلال روحی ناهنجاری شدید ذهنی است که وضع روحی، عاطفی، فکر، ادراک، رفتار بیمار را مختل کند. آسيب روحی هیجان/ عاطفه فرد را مخدوش کند. آسیب روحی اینها یند: افسردگي، دو قطبی نوع 1 شیدایی و 2 خفیفتر یا نیمه شیدایی با دورهای از افسردگی باشد. روحیه، تراز هورمونی مغز در ادراک، درد، باور، تمنا، انگیزه، هیجان، حافظه است. توان رفتار نرمال فرد را گذر تند حال/ مود از سرخوشی به افسردگی مختل کند. کیفیت زندگی را کاهش داده؛ در زندگی فردی، حرفه ای، جمعی مخل است.
شیدایی، اضطراب، هراس زندگی اجتماعی اقلیتی را مختل کنند. مانيا، دلمردگي، روان پریشی، اضطراب، جنون، وسواس /عقده رفتاري، ميل قوي به يك عمل غیرارادی مانند تیک، لرز عضله، تکان دست، پریدن غیرارادی عضله گردن، سینه، پا، تك فكري در باره يك موضوع مانند تقاص یا مرگ، دیوانه فردی یا کاری بودن، ویرش، نگرانی، اوهام عجيب، صدا/ سیما/ سودا در سر، ترس، ادعای رابطه با متافيزيك/ غیب، مشغله ذهني/ رفتاري، تسبيح زدن، فکر خودكشي.
هیپومانیا/ شیدایی خفیف بیماری ذهن است که رفتار بیمار با انرژی، سطح فعالیت، خلق و خو سریعتر شود. دیگران “در فرد انرژی” جدید فراتر از سطح معمولی را ببینند. هیپومانیا و مانیک زاییده اختلال دوقطبی اند. علائم آن در افراد متفاوت اند. نیز می تواند در طول زمان تغییر کند. 3 نمونه رفتار و ویژگی بیماری عبارتند از: رفتار نامناسب، بیانات خام در یک مهمانی، پوشاک پر زرق و برق. “حالات شیدایی” 4 شکل اند: هیپومانیا، حاد، توهمی، هذیانی. تغییرات در 2 چشم دوقطبی اینها یند: اندازه مردمک، برق در چشم، خیرگی، چرخیدن تخم چشم به در.
هنرمند فاز شیدایی پر از انرژی خلاق برای ایجاد آثار هنری دارد. اگر اختلال روحی با هیجان لحظه ای، سرخوشی/ مانیک، یا علایم دیگر عود کند به روند آفرینش هنری خلل وارد شود. لذا جنون غایی مخل آفرینش هنری یا مرگ طلبی است. نمونه: خودکشی ون گوگ، همینگوی. شاید شراب خواری حافظ و خیام، خوش گذرانی نبوده؛ سماع، ریاضت، هجرت /تغییر مکان مولانا، عرفانی نبوده؛ بخاطر بیماری های روحی آنها بودند.
هدایت ناامیدی، غم، تنهایی را تصویر کرد: “تمام هستی من سر چنگک باریک آویخته شده و در ته چاه عمیق و تاریکی آویزان بودم.” بوف کور، ص ۴۷ “دنیا به نظرم یک خانه ی خالی و غم انگیز آمد.” همانجا، ص ۷۶ “در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را در انزوا و تنهایی می خورد و می تراشد.” همانجا.
اختلال روحی در بازه زمان نامساوی افسردگی و سرخوشی عارض بیمار شوند. در فاز اول دلمردگی، کمی توان کار، نهایتا بی قراری و تغییر شغل عوارض آن است. در مرحله دوم، پرکاری، شوخ طبعی، آرزوهای بزرگ، بیقراری، تغییر شغل بدلایل جدید دیگر عارض شوند. اين بیماریها در آغاز سده 21م، با فن آوری رایانه ای تصویری مغناطیس/ ام آر آِی، پزیترون خروجی توموگرافی/ پ اِ ت، کریسپر یا تکنولوژی برش و چسباندن ژنها در دی ان ای، پژوهيده شده اند. امراض ذهن با شوک برقی، دارو، مشاوره، رژیم غذایی مدیریت، سبک زندگی پرتحرک، مداوا شوند. خستگی مفرط سپزم/ گرفتن عضله پا را باعث شود که با خوردن روزانه حب مگنیزیوم رفع شود.
این بیماری با ناموزونی هورمونی بر رفتار روزمره فرد اثر کند. ناهنجاری پذیرفتنی در شناخت، خُلق، حال/ مود، فکر، تنظیم هیجان/ ایموسیون زندگی فرد را مختل کند. هیجان 6 نوع جهانی است: شادی، غم، کنجکاوی، شگفتی، ترس، اشمئزاز. واژه های زیر به 7 رده کارکرد نرمال مغز، اختلال ذهن، عرفان در پندار، گفتار، رفتار، جامعه، مداوا/ مسکن، نتیجه اجتماعی، منابع دهخدا، ابیات شاعران، رابطه با مدرنیسم تقسیم شوند.
کارکردهای نرمال مغز اینها یند: وجدان، انصاف، ایثار، باطن، تمنا، مقاومت، برآوردن، تنفر، خلق، خو، خوشی، امتناع، پذیرفتن، ذهن، روان، سلیقه، شک، عادت، فکر، کنجکاوی، 6 هیجان، مراقبه، شنیدن صدا، دیدن تصویر، توهم، تخیل، تجسم، رویا، زبان با 2 معنی تصریحی، تلویحی.
سروتونین ناقل عصب/ نوروترانسمیتر در مغز ترشح شود. برای تنظیم خواب، اشتها، هضم، توانایی یادگیری، حافظه، شادی است. خوراک سرشار از کلسیم، پروتئین، فیبر، سبزیجات، مواد معدنی منبع سروتونین یا تریپتوفان در تن را افزایش دهد. کمبود پروژسترون و سروتونین افسردگی را افزاید. نوسان این 2 منجر به افسردگی روزمره، تعصبی شدن، از کوره در رفتن، تحریک پذیری، اضطراب، بی خوابی شبانه، اختلال فکری شود.
غده تیروئید هورمون های افسردگی در تولید ناقلان عصب منجمله 2 هورمون دوپامین و سروتونین را کنترل کند. هر دو بر حال، خلق، خو اثر گذارند. شدت اختلال با مقادیر دوپامین و نورآدرنالین مغز رابطه ی معکوس دارد. هر چه اختلال شدیدتر باشد مقدار این 2 ماده کم است. هورمون استروژن در تولید ناقلان عصب سروتونین، دوپامین، گابا تأثیر گذارد. کم و زیاد آن غم آورد. کاهش تستوسترون افسردگی، اضطراب، نبود تمرکز، عدم انگیزه، خستگی را افزایش دهد.
در جامعه، عرفان در جنبشهای اجتماعی، تاریخی، ادبی ایران تبلور یافت. استبداد، اشعری، باطنیان، رافضی، زندیق، دگراندیش، حقوق بشر، مرتد، قرمطی، اعدام، زندان، طرد از شهر، قهر زدن کتب بر سر دگراندیش، کافر، قاضی، دربار، معتزله، منطق، وهابی. مداوا، حب ضد نگرانی، درد، ادویه دمجوش، معاینه پزشگ، مشاوره، پذیرش روانپزشگ. تسکین در بر گیرد.، نتیجه اجتماعی، منابع، مدرنیسم راهکارها از قاب این جستار بیرون اند.
در هزاره دوم نام های بیماری ذهن تا ده تا بودند. جنون، دیوانه، شیدا، شیفته، واله، خل، کمعقل، مخبط، مصروع، هار مخالف عاقل. نام های دیگری هم بطور استعاری برای بیماری ذهن بودند. اصطلاح شعرا اغلب بمعنی شدت عشق است و خام، سرشار، خانه برانداز، سبکبال. سعدی گفت: کوته نظری بخلوتم گفت:/ غوغا مکن آخرت جنون نیست. در شعر 1000 ساله فارسی برخی ابیات مربوط به ذهن نه عیئ همراه با سوگیریها یند. باید واژه های مربوط به ذهن در مانویت، زرتشت، ارداویرافنامه را افزود.
حالات عرفانی، خلاقیت هنری، عوارض ذهنی بهم ربط دارند. در شعر و هنر تفکر واگرا/ دایورجنت، در ریاضیات و عرفان تفکر همگرا/ کانورجنت، متمرکز غالب اند. در بررسی روحیه در آثار هنری 5 منبع بکار روند: 1- در خود آثار یافتن شناخت سوگرا، فکر هپروتی، روحیه افسرده، حال/ مود 2قطبی، خودشیفتگی حدیث نفس. 2- در هنرمند خلاق یافتن خانواده و خویشان نزدیک با عارضه شخصیتی و شناختی در تیمارستان موقت. 3- با تشخیص روان پزشگ: روانپریشی، روان نژندی، روان گسیختگی، عارضه مرزی. 4- آزمون به هنرمند با کاربرد رایانه در تحلیل آثار در عمق در طول عمر و قیاس با دیگران. 5- هندسه پریشانی در شعر و هنر ناشی از شخصیت مرزی، نمایشی.
جست از جایگه آنگاه چو خناسی/ هوس اندر سر و اندر دل وسواسی. منوچهری تو بند قافیه است.
پنبه ٔ وسواس بیرون کن ز گوش/ تا به گوشت آید از گردون خروش. مولوی وسواس را مانع درک واقعیت خواند.
اگر غم را چو آتش دود بودی/ جهان تاریک بودی جاودانه. شهید بلخی غم مجرد را دود مریی استعاره کند.
به آواز گفتند کای سرفراز/ غم و شادمانی نماند دراز. فردوسی دو هیجان را گذران دانست.
اگر دردم یکی بودی چه بودی/ وگر غم اندکی بودی چه بودی. باباطاهر عریان از افسردگی نالید.
منگر این حال غم و اندیشه کز روی خرد/ شادی صدساله زاید مادر یک روزه غم .سنایی 2 قطبی راغم و شادی را ردیف کرد.
از تو پرسم در چنین غم، مرد را / جان رسد بر لب، بگو آری رسد. خاقانی افسرده از غم شدید نالید.
غم فرزند و نان و جامه و قوت/ بازت آرد ز سیر در ملکوت. سعدی با ثنویت فیزیک واقع و متافیزیک غیب را ردیف کرد.
در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی/ ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد. حافظ ترس را تصویر کرد.
گر جهان جمله به بد گفتن من برخیزند/ من و این کنج و به عبرت به جهان در نگران .انوری از نگرانی نالید.
خرافات، دیوان سالاری، عرفان چند هزار ساله در خاورمیانه ریشه دارند. فرهنگ ایران نیاز به تزریق علم، صنعت، فنآوری دارد. فن آوری دیجیتال بویژه اینترنت، شبکه های مجازی، تلفن همراه سده 21 خرافه زدایی را تسریع کند. زبدگان با نظریه های پیروزی مدرنیسم در هند، ترکیه، ژاپن، سنگاپور آشنایی ندارند. دانش مدرنیسم در این 3 کشورباید قطبنمای کنشگر باشد.
یا با اقتصاد شکوفان و آزادیهای اجتماعی چین، ویتنام، سنگاپور و آزادیهای سیاسی تایوان، کره جنوبی، مکزیک، شیلی ناآشنا یند. دین خاورمیانه پایگاه مشترک استعمار خارجی، استثمار طبقاتی، استبداد سیاسی است. خرافات و عرفان ناشی از گرمی استوا، زلزله، خشکی، استبداد شدیدتر از اروپا یند.
نزاعهای فرقه ای، مجادلات، بحث ها، جنجال های عرفانی فراوان بودند: سنی، شیعه، اشعری، کافر، مرتد، زندیق، قرمطی، رافضی، وهابی، اسماعیلیه، معتذلی، باطنیان، بودایی، مانوی، مسیحی، لاادری، اصحاب تناسخ. آنها در بحثهای عمومی، خصوصی، شفاهی، کتبی تمام مسایل فلسفی روز را باز کردند. در عصر عباسی، گستره علوم شامل آثار یونانی، هندی، مصری، ایرانی، چینی، بابلی/ عیلامی بود.
در جغرافیای شطرنجی فلات ایران علوم با امیران ثروتمند مستقل باز تولید شد. دین و دولت با جنبش اسماعیلیه، حکومت صفویه عجین اند. فداییان اسلام با رهبری نواب صفوی برای حکومت شیعی با ترور از دهه 1320، فعال شدند. فرقان، پیرو شریعتی، شبه نظامی از 1356 برای جامعه بیطبقه، بضد قشر آخوند، با ترور دولتمردان آغاز کردند.
چرا پس از صفویه تا سده 20م نخبگان و مشاهیر علمی و ادبی در ایران پیدا نشدند؟ عدم آغاز انقلاب صنعتی، فقر، مرض، نبود زیرساختهای دانشگاه، کارخانجات، ضعف طبقه متوسط- دلایل عمده بودند. از سده 20م نخبگان ایران در غرب مقامهای دانشگاه، پژوهشی، کسبی بدست آوردند. نمونه: پرفسور جوان در لیزر، زاده در منطق فازی، میرزاخانی در ریاضیات، امیدوار در کسب.
در 7 حوزه عرفان یعنی دانش، غیب، اخلاق، منطق، سیاست، زیبایی، کیهان مبارزه کلامی است. عرفان تبلیغ ریاضت و درویشی کرد؛ در مقابل حرص دربار، ثروت ملاکان، قدرت مجتهدان. امام غزالی با حمایت دولت آزاداندیشان را تکفیر کرد. با حضار نماز جمعه، لاتهای پا مبر نخبگان را ارعاب و سرکوب کرد. او در كمياي سعادت نوشت: “هر چه علاقه به دنیا کمتر باشد ثواب عبادات بیشتر است. مطلقا برای عموم مردم فقر از غنا بهتر بوده؛ زیرا انس و شوق فقیر به دنیا کمتر است. قال رسول الله: الفقرُ فخری/ فخر در فقر است.”
فیض کاشانی نوشت: “زاهد در این دنیا از زنان و کنیزکان کام نگیرد تا حورالعین نصیبش شود. از خوراک لذیذ پرهیز کند تا از میوه بهشتی بخورد.” وعده سرخرمن. وقتی آدم و حوا برای خوردن سیبی از بهشت رانده شدند؛ چگونه مومنان در بهشت در آیه 31 اعراف اكُلُوا وَ اشْرَبُوا: بخوريد بياشاميد، مجانی دعوت دارند؟ خرک نمیر بهار میاد خربزه و خیار میاد. هادی خرسندی نوشت: کی درآید به بیان آنچه بود در دل من /تعارف و شرم و حیا مانع من مشکل من. گه زبانم به خودش رنگ ریا میگیرد /چونکه وارونه کند ترجمه حرف دل من.
عرفان تزکیه نفس برای وحدت با یک توهم فرضی را با وسواس اختلال شخصیتی توام کند. تصوف لایه ای از دینوران را با ریاضت با گذر تخیلی از ۷ وادی مرارت برای رسیدن به معبود توهمی اجیر کند. دین در ازای مناسک روزانه مومنان، بهشت انعام دهد. هر ۳ شان یعنی عرفان، تصوف، دین- آزمون پذیر نبوده؛ بن بست اند. یعنی پس از قطب اول به دیگری نرسیده؛ برای رشد اقتصاد جامعه مفید نیستند. از قافله رقابت با علم غافل شده و عقبتر روند. نمونه: خاورمیانه عرفانی در قیاس با غرب علمی.
در دین گذشته آینده را بلعد. ایرانیان به نقل گذشته دلخوشند تا تاثیر برای آینده، چرا؟ آیا آنها به مدرنیته، نهادهای حزبی، ترقی جامعه خواهند رسید؟ ترقی با انتخابات مرتب و رشد جی دی پی سرانه اندازه گیری شود. ایران، افغانستان، یمن در رجعت به گذشته موهوم در ذهن حاکمیت، با بنیانگرایی دینی، از مدرنیسم دور شوند. آنها معدود کشورها یند که کوشند به عقب برگردند.
دین اعتقاد به و اجرای اصول برای رستگاری اخروی مومنان است. پیروان آنها را باور داشته؛ اجرا کنند. عوام زندگی، تولید مثل، کار کرده؛ برای وعده آخرت، ثروتمندان برای مصونیت دارایی، پیروان دین اند. دین تعصب را در فرد آورد. لذا مبارزه بضد خود را با جهاد آمیزد. شیعه ۴ فرقه 12 امامی ایران، علوی سوریه، اسماعیلی پاکستان، زیدیه گیلان دارد.
دین رسمی ایران 5 اصل دارد: توحید، نبوت، معاد، عدل، امامت. شیعه 12 امامی فروع دین زیر را دارد. عبادات: نماز، روزه، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی/ موقوفه داری، تبری/ برائت؛ معاملات/ عقود: بیع، اجاره، رهن، امانت، نکاح، قرض، وصیت، عاریه، شرکت، وقف، وکالت، جعاله/ دستمزد، مزارعه، مساقات/ آب دادن، سلف، سلم/خرید- فروش، مضاربهِ/ سپرده؛ ایقاعات/ صیغه: طلاق، سوگند، ایلاء/ عدم همخوابگی؛ سیاسات: قصاص، حدود، تعزیرات، دیات.
دین قداست گذشته برای رفتار حال با نگرانی آینده است که وعده آخرت آنها را نگران کند. دین با موقوفات رقیب دربار با خالصجات است. گاهی در تاریخ مانند صفویه و ولایت فقیه حاکمیت را قبضه کرده؛ دین و دربار در یک فرد مطلقه تلاقی کنند. دین تحجر ایده الوژی و عدم نوآوری برای انطباق با تغییرات جامعه، با استناد به آیه ها و احادیث ماضی، پشتوانه محافظه کاری دربار را داشت.
دین در قدرت آزاداندیشان را مرتد خوانده؛ اعدام کرده، نعش آنها را در گورستان عمومی نپذیرد. دین به کرات جدل عرفانی را تکفیر کرد. مرتد خوانده رقبا را بقتل رساند. نمونه: قتل مانی. حلاج، بهاُ. در ایران تقدیر زروانی گذشته گرا با اسلام خدای ابراهیمی جبار و مکار چفت شده؛ طلسم نرسیدن به مدرنیسم اند. باور به خدای آغازگر کیهان از خدای ابراهیمی، با پاداش شکنجه جهنم، علافی بهشت بی کتابخانه و کنسرت توفیر دارد. خدای ابراهیمی جنگها و کشتار فراوان کرد.
جنگهای صلیبی سده 12 و صیهونیسم در فلسطین سده 21. عرفان و تصوف زنان را در جامعه بشمار نیآورده؛ دین این 2 قشر آرمانی را به حاشیه رانده؛ شبه -مخفی کرده؛ تکفیر کند. در متافیزیک، دین با ربط غیب سرکوب دنیوی داشته؛ عرفان با عاق و آرزو در مبارزه خونین با رقبا گیر افتد. نمونه: حلاج.
حلاج سده 9م عارف، صوفی، شاعر بود. ادعای انا الحق/ من حق ام کرد، حق بمعنی خدا و حقیقت است. به خراسان، تورخان چین/ مانوی و بوداییان، هند، 3 بار حج با 2 سال اعتکاف رفت. خلیفه عباسی و علما او را در بغداد به کفرگویی و الحاد متهم کرده؛ در 65 سالگی محاکمه شد. با شکنجه، دست و پا بریده، دار زده، جسد را آتش زدند. خاکسترش به دجله انداخته شد. در بارهٔ حلاج سنایی، فخرالدین عراقی، مغربی تبریزی، محمود شبستری، قاسم انوار، شاه نعمت ولی بیتهایی سرودهاند. رک ویکی پیدیا /حسین منصور حلاج.
عطار نیشابوری: زان می که خورد حلاج گر هر کسی بخوردی./ بر دار صد هزاران برنا و پیر بودی.
حافظ دربارهٔ او گفت: گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند./ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد.
حَلّاج بر سرِ دار این نکته خوش سُراید. / از شافعی نپرسند امثالِ این مسائل.
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند./ بدین درگاه حافظ را چون میخوانند میرانند.
مولوی دربارهٔ او گوید: حلاج وش آنیم که از دار نترسیم/ مجنون صفت انیم که در عشق خداییم.
ابوالخیر: منصور حلاج آن نهنگ دریا./ کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا.
روزی که انالحق به زبان میآورد./ منصور کجا بود؟ خدا بود خدا.
خمینی نوشت: فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم./ همچو منصور، خریدار سر دار شدم.
قدرت حکمه با آپارتید جنسیتی زنان بیش از نیم جمعیت با احتساب کودکان را سرکوب کند، نیم جمعیت مرد توان رقابت با دیگران با تمام جمعیت در ترکیه، مالزی، اسراییل را ندارند. البته اسراییل با رشد سریع جمعیت ارتودوکس و قبضه اکثریت کنست، آینده ای شبیه ایران در انتظارش است. اسراییل سکولار آغازین، اکنون در چنگال لیکود دینی اسیر است.
کشاورزی قطره ای، ژنتیک، دامپروری، مرغ داری مدرن، دانشگاهها، تصفیه آب، شهرسازی در رقابت با غرب دارد. قتل و جنگ هنوز بجا مانده! جی 7 هم با رشد خدمات به راست گرایی افراطی گرایش یابد. نمونه: مری لوپن فرانسه، راست افراطی در ایالت شرقی آلمان، هلند. اکنون سلبرتیها رای بیشتر از رهبران حزبی دارند- در ترامپ آمریکا، عمران خان پاکستان.
تصوف/ پشمینه پوش، درویشی، طریقه، سلوک، تزکیه نفس، ریاضت، زهد است. از سده 8م در میانرودان اوج گرفت. ریشه در اشراق نوافلاطونی سلوکیان، ریاضت برهمایی، سلوک بودایی، عرفان مسیحی، نور مانوی، کابالای عبری یهود داشت. تا دراویش امروز ادامه داشته؛ خانقاه، رباط، زاویه، سلسله، فرقه، چله نشینی، مراد-مریدی دارند. علی اللهی، درویش سیبل کلفت، عبا بتن، با کشکول، علی را به الوهیت رساند. محافل عرفان و تصوف در دورهای طبقه متوسط در ایران و خارج جلسه گذارند.
در سده 21 آنها باید حقوق شهروندی داشته باشند. حاکمیت محافل مخفی صوفی را سرکوب کرد. لایه ای فعال مخالف رژیم شده؛ شریعتی، فرقان، فرقه رجوی. صوفیها در 1000 سال، برخی ابیات عروضی، قصص مکاشفه ای، گاهی شهامت، گاهی هم تزویر به لسان حافظ به فرهنگ افزودند. آنها سهمی در کشف بیماری، دارو، شهرسازی، ترقی جامعه ندارند. راه حلی برای عدالت اجتماعی، رفع ظلم، ساختن جامعه ندادند.
صوفیان یا ارباب سلوک 3 منزل دارند: شریعت، طریقت، حقیقت. شریعت 5 اصل و 14 فرع شیعی دارد که امتی است. طریقت معنی روش، سیرت، سلوک دارد که گروهی است. حقیقت دریافت وحدانیت است که امری کاملا ذهنی است. عرفان و تصوف در مبارزه بضد استبداد و تحدید بیان، گاهی قد علم کنند.
صوفیگری واکنش به تحجر و تزویر دینی بود. مشاهیر آن: نعمت ولی، جنید، جامی، حلاج، شبلی. فرقه های آن: نقشبندیه، سهروردیه، نعمت اللهیه. آنها در خاور میانه پراکنده اند. کسروی کتاب صوفیگری در دهه 1310 را در رد منطقی آن نشر کرد. این کتاب بر خرافه زدایی ایران تاثیری نداشته؛ گرچه روشنفکران آن را خواندند. تصوف افراد حساس برای رسیدن به حق و کمال را جذب کند. برخی از نخبگان با تصوف خنثی شده؛ از تولید، کسب، مبارزه حذر کنند.
طريقت نقشبندي در شهرها، نعمتالهي با 4گرایش صفيعليشاهي، گنابادي، مجذوب عليشاهي، نوربخش؛ خاكسار با 2 گرایش جلالي، ابوترابي؛ بكتاشها در تبريز؛ چهلتنيها در تبريز و ماكو؛ شهباز قلندر در بلوچستان. سلسله معنی زنجیره دارد. دراويش قادريه در کردستان، مشعشعيان، ذهبيه در خراسان، يارسان يا اهل حق در كرمانشاه، گوران، توت شامی، تبریز، قم، عراق، اصفهان، فارس، لرستان. یارسان نماز خواندنش واجب نیست؛ دائمالصلات است؛ عملش مترادف با عبادت است. آنها مخفی عرفان رازورانه/ باطنی را اجرا کنند. https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=60334
منابع. 2024/10/01 فاکتها از ویکی پیدیا با ویراست آمدند.
https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=58886 حرافی و عرفان
ناتلی سبانز و ولفگنگ پرینز 1398 اختلالات قصد، نشر نگاه معاصر، 576 ص، ترجمه تقی کیمیایی اسدی.