آنجا که دیوار ها فریاد می زنند؛ روایت یک ویرانی…

نویسنده: مهرالدین مشید از خشت تا خیال؛ روایت خانه ایکه طالبان…

اُلیګارشي څه شی ده؟

نور محمد غفوری د اُلیګارشي په اړه په (قاموس کبیر افغانستان) کې داسې…

دو پرسش

۱-- آیا در افغانستان قوم یا ملیتی است که اجدادشان…

چالش های درونی میان طالبان و مخالفان آنان؛ آزمونی تعیین‌کننده…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان و دور زدن گروها و سیاستگران نابکار…

من و هوش مصنوعی CHATGPT

دوستش‌ شوید… محمدعثمان نجیب بخش نخست از دیر زمانی می‌شنیدم که هوش‌مصنوعی ابداع…

دی‌دار آشنا، گزاره‌یی نکو از گزارنده‌گان نکو

لطفاً نامش را مگر تغییر بدهید. محمدعثمان نجیب برمقتضای نیاز، وظایف گونه‌‌گونی…

درک لنین از عدالت

ترجمه. رحیم کاکایی کازونوف الکساندر سرگیویچ، دکتر علوم فلسفه، پروفسور دانشگاه دولتی…

افغانستان در یک ناگزیری

افغانستان که در یک ناگزیری ناشی از فشارهای آمریکا و…

کنګره څه شی ده؟

  نور محمد غفوری یادونه: له ټولو هغو ځوانانو څخه چې د فیسبوک او…

آدرنو؛- نابغه تئوری، ناتوان در عمل

Adorno, Theodor (1903-1969) آرام بختیاری نقش آدرنو، در مکتب فرانکفورت. تئودور-آدرنو(1969-1903.م)، فیلسوف،جامعه شناس،…

مرز بندی تخصصی: سیاست٬ ایمان و دولتداری...!

·      سیاست: اراده کردن همانا انسان موجودی در اراده یا حیوان سیاسی…

             پلان شهری یا مهندسی قدرت؟ واکاوی اهداف پنهان طالبان در…

نویسنده: مهرالدین مشید نگاهی به پروژه‌های عمرانی در شهر کابل با…

شوخ طبعی 

رسول پویان  خنده داروی طبع غمگین است  شـادخواری طبیب دیرین است  خنده روباش…

جنگی که بجای فروریزی دستگاه تروریست پرور، دندان های آن…

نویسنده: مهرالدین مشید جنگی که امید ها برای نابودی بزرگ ترین…

به یاد مادر

مادر به خوی عادت طفلانه ام هنوز از بهر تو سرخوش…

توهم پولی، دستمزد، تورم ـــ برشی از کتاب: «درس‌گفتارهای کاپیتال»

دانش و امید، شمارهٔ ۲۹، اردیبهشت ۱۴۰۴ ــ  اوایل سال ۱۴۰۳،…

     انزوای نمایشی، همکاری پنهانی: از انکار علنی تا توافق پشت…

نویسنده: مهرالدین مشید انزوای دیپلوماتیک تا معامله در سایه: روایت دوگانه…

یوغلط خبر د جنجال منبع

نور محمد غفوری په دې ورځو کې د مغرضو او دروغجنو…

و.ای. لنین- وحدت فلسفه و سیاست

ترجمه. رحیم کاکایی اوگورودنیکوف ولادیمیر پتروویچ، دکتر علوم فلسفه، پروفسور، رئیس کرسی…

ناله یی میهن

رخت سفر ببستم و سوی وطن شدم در آرزوی دیدن مهد کهن…

«
»

آنجا که دیوار ها فریاد می زنند؛ روایت یک ویرانی بی صدا

C:\Users\user\Downloads\IMG_2856.jpeg
C:\Users\user\Downloads\IMG_2857.jpeg

نویسنده: مهرالدین مشید

از خشت تا خیال؛ روایت خانه ایکه طالبان فرو ریختند

طالبان زیر نام تطبیق پلان شهری دست به ساخت و ساز های جدید و احداث و توسعه ی سرک ها و ساختمان زیر زمینی ها در داخل شهر کابل زده اند. شهرداری کابل بی توجه به رابطه ها و ضابطه ها به شدت سرگرم اجرای پلان های شهری است. هرچند شماری اماکن دینی مانند، مسجد ها از این پلان خلاف قانون حفظ شده اند؛ اما طالبان تا کنون در اجرایی شدن این پلان با هیچ کسی مدارا و سازش نکرده اند. پس از آغاز این پلان تا کنون صد ها خانه به شمول خانه ی حیدری وجودی ویران و صدها خانواده در داخل شهر کابل آواره شده اند. طالبان در حالی صدها خانه را تخریب کرده اند که کم ترین توجه برای جابجایی آنان در پروژه های شهری نکرده اند. طالبان ادعای تطبیق پلان شهری را دارند و اما شهروندان کابل با توجه به‌ بی اعتنایی طالبان به کار زنان و آموزش دختران و فقر و بیکاری رو به افزایش، در رابطه به ادعای طالبان تردید داشته و هدف این پلان را تجزیه ی قومی و شکستن ساختار های اجتماعی و فرهنگی و بستر سازی برای فعالیت های امنیتی و استخباراتی این گروه تلقی می نمایند. هدف از این نوشته مخالفت با پلان شهری نیست؛ بلکه انگشت نهادن بر فعالیت های قوم ستیزانه و زبان دشمنانه ی طالبان است که زیر چتر این پلان عملی می شود.

از آنجا که فرهنگ و هویت تاریخی هر جامعه، بنیانی است که بر آن گذشته، حال و آینده آن جامعه بنا می‌شود. بنا براین هرگونه سرکوب فرهنگی و شکستن زنجیره های اجتماعی مغرضانه از نظر مردم افغانستان مردود است؛ زیرا سرکوب فرهنگی، مفهومی است که در آن عناصر معنادار هویتی، تاریخی و فرهنگی یک جامعه به شیوه‌های گوناگون حذف یا نادیده گرفته می‌شود. یکی از مصادیق این پدیده، تخریب بناهای تاریخی و خانه‌های افراد تاثیرگذار در فرهنگ و تاریخ یک منطقه است. تخریب خانه حیدری وجودی، که به عنوان یکی از نمادهای تاریخی و فرهنگی شناخته می‌شود، نمونه‌ای روشن از این نوع سرکوب است.

آن هم در سرزمینی که شعر، عرفان و اندیشه، ریشه‌های کهن دارد، ویرانی خانه‌ی یک شاعر و عارف نه تنها تخریب یک ساختمان، بلکه حمله‌ای است به حافظه‌ی فرهنگی و وجدان جمعی مردم. طالبان با تخریب خانه‌ی استاد حیدری وجودی، یکی از چهره‌های برجسته‌ی ادبیات و عرفان معاصر افغانستان، باری دیگر نشان دادند که نه با آجر و گل، بلکه با معنا و نور در جنگ‌ اند. این اقدام، نمونه‌ی روشن دیگری از دشمنی آشکار آنان با فرهنگ، تفکر و صدای ملت است؛ دشمنی‌ای که نه از قدرت، بلکه از ترس و جهل برمی‌خیزد. بنابراین تخریب کامل خانه‌ی شاعر، عارف و اندیشمند برجسته، حیدری وجودی، توسط طالبان و دست کم گرفتن قسمت کوچکی از آن به گونه ی نمادین نه تنها یک اقدام فیزیکی بلکه حمله‌ای آشکار به فرهنگ، حافظه‌ی تاریخی و هویت فکری مردم افغانستان است. این اقدام نماد کامل حق‌ناشناسی و دشمنی با روشنایی و خرد است؛ طالبان بار دیگر نشان دادند که از اندیشه می‌ترسند، از قلم واهمه دارند و با فرهنگ در ستیزاند.

در روزگاری که قدرت‌های تمامیت‌خواه از حافظه می‌هراسند و تاریخ را بازنویسی می‌کنند، هر نماد فرهنگی، خود به مبارزی خاموش بدل می‌شود. خانه حیدری وجودی، یکی از همین نمادها است. خانه‌ای که صرف‌نظر از معماری و قدمت اش، حامل معنا بود؛ معنایی برخاسته از هویت و جایگاۀ معنوی شاعر، مقاومت فرهنگی و حافظه‌ای جمعی که خاموش نمی‌شود.

اگرچه این خانه در ظاهر تنها بنایی تاریخی است، اما در بافتی سیاسی و ایدئولوژیک، به شمشیر داموکلِسی می‌ماند که بر فرق طالبان و دیگر نیروهای سرکوبگر آویزان بود؛ شمشیری نه از آهن، که از آگاهی، معنا و حافظه ساخته شده و سرشار از شور عرفانی و جاذبه های معنوی است.

در اسطوره یونانی، شمشیر داموکلِس بالای سر پادشاه آویزان است تا او همواره در یاد داشته باشد که قدرت، با تهدیدی دائمی همراه است. در جهان امروز، این شمشیر را می‌توان در حافظه فرهنگی دید. خانه‌های تاریخی، یادگار های خاموشی هستند که بقای قدرت‌های سرکوبگر را تهدید می‌کنند؛ البته نه به‌خاطر قدرت مادی‌شان، بلکه به‌دلیل معنایی که حمل می‌کنند. از این منظر، خانه حیدری وجودی، فارغ از آن‌که پابرجاست یا تخریب شده، همچنان بر فراز ایدئولوژی حذف، آویزان است. چرا که حافظه، برخلاف ساختمان، ویران‌شدنی نیست. خانه‌هایی مثل خانه حیدری وجودی، اگرچه بی‌صدا بود، اما حضوری مقاوم در صحنه های حق وباطل تاریخ دارند. آنان به گونه ی شمشیرهایی‌اند که نه در دست، بلکه در دل مردم‌اند و از دل تاریخ، بر فرق فراموشی فرود می آیند.

زندگی‌نامه‌ ی مختصر حیدری وجودی:

حیدری وجودی، از چهره‌های شاخص شعر و عرفان معاصر افغانستان، در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در پنجشیر چشم به جهان گشود. وی از دوران جوانی به مطالعه ی آثار ادبی و عرفانی روی آورد و در طول چند دهه، با نگارش شعر، تحقیق و تدریس، سهم شایانی در غنای فرهنگ، عرفان و ادب این سرزمین داشت. او افزون بر شاعر بودن، متفکری عارف‌ پیشه بود که اندیشه‌اش از سرچشمه‌های اصیل عرفان اسلامی، به‌ویژه مکتب مولانای بلخ سیراب شده بود. 

نقش او در شعر عرفانی و ادبیات معاصر افغانستان:

اشعار حیدری وجودی، آمیزه‌ای از تصویر پردازی های بکر و تازه و سرشار از معنا گرایی عارفانه و مملو از زیبایی زبانی و بیان روشن نگرانه است. او توانست ادبیات عرفانی کلاسیک را با زبان و دغدغه‌های انسان معاصر پیوند دهد. آثارش از نظر سبک و مضمون، پلی میان سنت و تجدد در شعر عرفانی افغانستان محسوب می‌شود. او از جمله معدود شاعرانی بود که هم در محافل ادبی داخلی و هم در مجامع فرهنگی بیرونی، به عنوان نماینده اصیل شعر معنوی و عرفانی افغانستان شناخته می‌شد. در بسیاری از اشعار حیدری وجودی مفاهیم عارفانه و روحانی بازتاب ژرف و گسترده دارد.

فعالیت‌های فرهنگی و تأثیر وجودی بر نسل‌های بعدی شاعران:

حیدری وجودی به مثابه ی آخرین قافله سالار عشق و عرفان و میراث دار شاعران، ادیبان و فرهیختگانی چون، استاد بیتاب، شایق جمال، مولانا قربت، مولانا خسته، صوفی بزرگ عشقری نامدار تنها شاعر نبود، بلکه معلم و الهام‌ بخش نسل‌های متعدد از نویسندگان، دانشجویان و هنرمندان بود. در کنار تدریس، مثنوی مولانای بلخ و کلیات بیدل در راه‌ اندازه نشست‌های فرهنگی، نقد ادبی و نشر متون کلاسیک سهم داشت. بسیاری از شاعران جوان، در سایه راهنمایی‌ها و دیدگاه‌های ژرف او، مسیر ادبی خود را پیدا کردند. صدای او، نه تنها صدای یک شاعر، که پژواک فرهنگی یک دوره بود. او در واقع آخرین قافله در میان شاعران پیشین و معاصر خود بود. حیدری وجودی هم‌چون بسیاری از شاعران بزرگ، تحت تأثیر شاعران پیشین خود بود، به‌ویژه شعرای بزرگ عرفانی و صوفی همچون مولانا جلال‌الدین بلخی، حافظ شیرازی، سنایی و سعدی. او در بسیاری از اشعارش از مضامین عرفانی و فلسفی این شاعران الهام می‌گرفت. در حقیقت، حیدری وجودی شعر خود را در ادامه و به نوعی در تکامل شعر عرفانی فارسی می‌دید، به همین دلیل در بسیاری از آثار او، ردپای اندیشه‌های بزرگان شعر فارسی مشاهده می‌شود.

جایگاه حیدری وجودی در میان شاعران معاصر:

 حیدری وجودی به‌عنوان یکی از شاعران برجسته معاصر افغانستان، با نوآوری‌های خود در سبک و محتوا توانست در میان شاعران معاصر نیز شناخته شود. او در شعر خود هم به سنت‌های ادبی تعلق داشت و هم به‌طور خلاقانه از زبان و مضامین جدید برای بیان مفاهیم عرفانی و انسانی بهره برد. این ویژگی باعث شد که هم‌زمان با شاعران پیشین و معاصر، در فضای فرهنگی افغانستان و حتا خارج از آن، موقعیت ویژه‌ای داشته باشد

خانه ی حیدری وجودی به عنوان فضای فرهنگی و تاریخی:

خانه‌ای که حیدری وجودی سال‌ها در آن زیست، تنها یک اقامتگاه شخصی نبود؛ آن خانه به نماد فرهنگی تبدیل شده بود که بسیاری از گفت‌وگوهای ادبی، جلسات شعرخوانی، و نشست‌های فکری در آن برگزار می‌شد. فضا این خانه در ذهن نسل‌های اهل ادب کابل، جایگاهی فراتر از یک خانه ساده را داشت. هنوز هم صدای لبخند های ملیح و شاعرانه و با شوقی سرشار از عشق و عرفان حیدری وجودی در فضای آوار های اين خانه در اهتزاز است و صدای بی صدایی و سرشار از گرمی و حلاوت شاعرانه و عاشقانه ی صوفی بزرگ، عشقری نام‌دار در زیر آوار های آن قابل احساس است. این خانه در واقع پاتوغ شاعران و عارفان و دوست داران شعر، هنر و فرهنگ بود.

وجب وجب این خانه بیانگر زنده گی پرفراز و نشیب شاعر بود و هنوز هم فضای این خانه گل های زیبای ” نقش امید” را در بازو های استوار ” عشق و جوانی” در موجی از گرمی و عطوفت عارفانه و حال و هوای شاعرانه بر می تابد و حضور صمیمانه ی جناب وجودی در فراز آوار های خاک آن از شگفتن باز نمانده و وجب وجب این خانه بازتاب دهنده ی خاطره های صمیانه و عاشقانه ی جناب وجودی است؛ بویژه آن خاطره های آرامش بخش و پرحلاوتی که با حضور شخصیت هایی چون صوفی وارسته و عشقری نامدار زیب و زینت خاصی به خود می گرفتند و صدای گیرا و دلکش صوفی مجید آذین بخش محفل های آن بود. صوفی مجید هر از گاهی با زمزمه ی این شعر: 

حیدری روی تو ای دلبر بی مهر ندید

قد بالای تو ای شوخ پری چهر ندید

دید اما کمکی کشته شد و سیر ندید

عشقری مرد و گل روی تو را سیر ندید

هرچند گاه گاهی صوفی مجید غیرحاضری می‌کرد و اما جناب نثاری صاحب با خواندن اشعار رهی معیری و یا صاحب کابلی و دیگران خالیگاه ی او را پر می نمود. در حالیکه از آن روز بیش از ۴۸ سال سپری شده است؛ اما من گویی همین اکنون داغ پیشانی جناب صوفی صاحب را در بازوی کلکین آن خانه احساس می کنم. روزی صوفی صاحب در حالی به خانه ی وجودی صاحب تشریف آورد که او هنوز از کتابخانه به خانه نیامده بود. جناب صوفی صاحب در کنار کلکین نشسته بود و یک باره توفان شد و پله ی ناگهان باز شد و به شدت در پیشانی صوفی صاحب اصابت نمود. من فوری از جا برخاستم و داغ کلکین را در پیشانی صوفی صاحب دیدم و برایش گفتم، مثلی که زیاد افگار شدید و او با لبخند گفت: بچیم کاش خداوند ما را با این ضربه ها خلاص نماید. بنابراین  از بین رفتند این خانه، تنها تخریب یک ساختمان نیست؛ بلکه بخشی از حافظه زنده‌ی فرهنگی و ادبی افغانستان از میان رفته است. این خانه مکانی بود که در آن تفکر، شعر، آگاهی  و عرفان تازه به تازه در آن تولدی دیگر مي یافت.

بدون تردید در حافظه فرهنگی شهر کابل، خانه‌هایی مانند خانه حیدری وجودی نمادهایی از هویت و تداوم فرهنگی هستند. این خانه، برای اهل فرهنگ، همچون موزه‌ای زنده و خاطره‌ساز بود. افراد بی‌شماری با حضور در آن، با ادبیات و عرفان آشنا شده‌اند و خاطرات پرارزشی در ذهن دارند.

در این خانه، نسخه‌های خطی، دست‌ نوشته های شاعر، آثار منتشرنشده و ده ها جلد کتاب های ادبی و عرفانی موجود بود. این کتابخانه، چراغی بود که در تاریکی جهل و نادانی، مسیر زندگی انسان را روشن می‌نمود؛ زیرا آثار ادبی، روح کلمات‌اند؛ کلماتی که نه‌تنها دانش می‌آموزند، بلکه احساس می‌سازند، فکر می‌پرورانند و انسان را از دنیای محدود واقعیت، به دنیای بی‌کران خیال می‌برند. کتاب تنها وسیله‌ای برای آموختن نیست؛ بلکه دوست و همدمی است که در خلوت ما سخن می‌گوید، ما را با خود به گذشته‌های دور یا آینده‌های دورتر می‌برد و از دل هر جمله، دنیایی از معنا می‌سازد. آثار ادبی، جان فرهنگ‌ها هستند؛ حافظ و سعدی، فردوسی و مولوی، تنها شاعر نبودند، بلکه معماران اندیشه و زیبایی بودند. آنان احساسات انسانی را در قالب کلمات جاودانه کردند.

در کنار کتاب و آثار ادبی، کتابخانه همچون خزانه‌ای ارزشمند است. جایی که اندیشه‌های بزرگ گرد هم آمده‌اند و آماده‌اند تا در خدمت جوینده گان دانش قرار گیرند. کتابخانه نماد تمدن هر جامعه‌ای است؛ جایی برای یادگیری، پژوهش، رشد فکری و پرورش روح. در دنیای امروز، هرچند فضای مجازی و رسانه‌های نوین جایگاه خود را یافته‌اند، اما هیچ چیز جای ورق زدن کتابی کاغذی، بوی کاغذ و جوهر، و دنیای عمیق یک داستان یا شعر ناب را نمی‌گیرد. هنوز هم کتاب، پناهگاه امن ذهن‌های جست‌وجوگر است. در پایان باید گفت، هر جامعه‌ای که به کتاب و ادبیات بها دهد، جامعه‌ای است زنده، پویا و رو به رشد. اگر بخواهیم آینده‌ای روشن و آگاهانه داشته باشیم، باید از امروز کودکانمان را با کتاب، کتابخانه و ادبیات آشنا نماییم.

خانه حیدری وجودی: نمادی از هویت تاریخی

خانه حیدری وجودی نه‌تنها یک بنای فیزیکی، بلکه نمادی از حافظه جمعی، زیست بومی و میراث فرهنگی محلی بود. هرچند این خانه از منظر معماری سنتی، سبک ساخت، قدمت تاریخی و جایگاه اجتماعی ساکنان آن، آنقدر پراهمیت نبود؛ اما به دلیل اینکه حیدری وجودی شخصیتی برجسته در حوزه فرهنگ، ادب، دین، عرفان و مبارزه اجتماعی بود. بنابراین خانه‌اش ولو کوچک و بصورت نمادین بیش از پیش به‌عنوان یک «یادمان فرهنگی» مطرح قابل نگهداری است؛ زیرا در هر جامعه، خانه‌هایی وجود دارند که از آجر و گِل ساخته نشده‌اند؛ بلکه با تاریخ، اندیشه و خاطره شکل گرفته‌اند. خانه حیدری وجودی از این‌گونه خانه‌هاست. حضور آن، یادآور دورانی است که تنوع فرهنگی، آزادی اندیشه و زیست مدنی امکان‌پذیر بود. حذف چنین خانه‌ای، تنها ویران کردن یک بنا نیست؛ بلکه پاک‌کردن بخشی از تاریخ است. تاریخ انسان‌هایی که بودن شان، خود نقدی خاموش بر قدرت‌های بی‌چهره و یکسان‌ساز است.

تخریب کامل خانه ی وجودی: مصداقی از سرکوب فرهنگی

تخریب کامل این خانه، بدون هرگونه حفظ قسمی آن بیانگر نیت های غیر شفاف و منعکس کننده ی اقدام عامدانه ی طالبان به عنوان یک اقدام عامدانه در راستای حذف بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی تفسیر می شود. این اقدام نه‌تنها یک مکان فیزیکی را از میان می‌برد، بلکه ارزش‌های نهفته در آن، خاطرات جمعی و بسترهای تاریخی مرتبط با آن را نیز به فراموشی می‌سپارد که این تخریب را جز سرکوب فرهنگی چیز دیگری نمی توان عنوان کرد.

طالبان خانه‌ای را بصورت کامل تخریب کردند که روزگاری مأمن اندیشه، شعر، تصوف و گفت‌وگو بود، امروز زیر آوار تعصب و جهل خوابیده است. طالبان بدون هیچ‌گونه توجیه قانونی یا اخلاقی، بدون اینکه از آن نشانی برجا بگذارند، خانه‌ی استاد حیدری وجودی را ویران کردند؛ خانه‌ای که نه تنها یادگار یک فرد، بلکه بخشی از حافظه‌ی فرهنگی یک ملت بود. این اقدام، ادامه‌ی همان سیاست سرکوب فرهنگی است که در آن، اندیشمند باید خاموش شود، شاعر باید فراموش شود، و هر نشانه‌ای از آگاهی باید محو گردد.

دلیل اش این است که طالبان می‌دانند، صدای شعر و ندای قلم در بساط پر جاذبه ی عشق و محبت، از صدای اسلحه ماندگارتر است. آنان خوب فهمیده‌اند که خانه‌ی حیدری وجودی فقط چهاردیواری نبود، بلکه پایگاهی نمادین بود برای خرد، محبت، عشق، پاتوق عارفان و اهل دل و مقاومت فکری. بنابراین، ویرانی کامل آن نه از سر نیاز یا توسعه، بلکه از سر کینه با آن چیزی‌ است که این خانه از آن  نمایندگی می‌کرد، مانند نور، آگاهی، و زبان مردم. جا داشت تا دست کم بخش کوچکی از این خانه بحیث میراث های فرهنگی بصورت نمادین حفظ می شد؛ اما برعکس ویران شد و در زنجیره‌ی اقدام های ضد فرهنگی طالبان قرار گرفت.

تخریب کامل این خانه نشانه ی نادیده گرفتن ارزش های فرهنگی و احترام نگذاشتن بر چهره های شاخص فرهنگی افغانستان است. این خانه نماد ارتباط  نسل های امروزی با نسل های گذشته بود و تخریب آن  سبب قطع این رابطه شد. در پشت این تخریب می توان نوعی تلاش هویت زدایی های فرهنگی و‌تحمیل هویت های بی ریشه را حدس زد. با توجه به رویکرد های آموزش ستیزانه و دانش ستیزانه و ارزش ستیزانه ی طالبان و بی توجهی کامل این گروه به رفاه عامه، این برنامه ی ساخت و ساز آنان را شفاف خواند.

پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این تخریب

این تخریب ها نوعی بی اعتمادی و ناامیدی را در میان مردم خلق کرده و مردم خود را در فرایند تصمیم گیری احساس نمی کنند و طوری فکر می کنند که با میراث های فرهنگی شان بی مهری شده است. حذف کامل خانه حیدری وجودی در حقیقت حذف بنا های تاریخی، فرهنگی است که نسل های آینده را از منابع اصیل شناخت هویت‌شان محروم می‌سازد. این گونه تخریب ها در بسیاری موارد مقاومت های مدنی و فرهنگی را در پی داشته و موجی از اعتراض های مردم بویژه دوستداران جناب وجودی  را دامن می زند. با تاسف حاکمیت‌هایی همچون طالبان، که بر ایدئولوژی حذف و انکار بنا شده‌اند، با هیچ نماد فرهنگی سازگار نیستند؛ مگر آن‌ که تحت سلطه و روایت رسمی‌شان بازتفسیر شده باشد. از تندیس‌های بامیان گرفته تا مدارس و کتابخانه‌ها، هدف همواره یکی بوده است؛ بعنی خاموش‌سازی صداهایی که از امکان “دیگری” بودن خبر می‌دهند. خانه‌ای چون خانه حیدری وجودی، حامل همین  پیام است. یعنی اینکه گذشته‌ای وجود داشت که در آن، تنوع فکری و فرهنگی، و کرم جوشی های فرهنگی موج می زد و از خلاوت و مهرورزی های ادبی و عرفانی سخن می کفت.

نتیجه‌

تخریب خانه حیدری وجودی، صرف‌نظر از دلایل رسمی ارائه‌شده، چنان‌چه بدون در نظر گرفتن ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی آن صورت گرفته باشد، نمونه‌ای از سرکوب فرهنگی به‌شمار می‌رود. برای مقابله با این روند، لازم است که سیاست‌گذاران در فرآیند تصمیم‌گیری، مشارکت مردم، شفافیت اطلاعات و حفظ میراث فرهنگی را در اولویت قرار دهند. همچنین نهادهای مدنی، پژوهشگران و رسانه‌ها نقش مهمی در مستندسازی، آگاهی‌بخشی و جلوگیری از تکرار چنین اقدامات دارند.

گفته می توان که تخریب خانه‌ی حیدری وجودی، صرف یک ویرانی معماری نبود؛ این یک پیام بود؛ پیامی که طالبان با بولدوزراین چنین بر خاک نوشتند: در این سرزمین جایی برای اندیشه نیست؛ اما آن‌ها یک حقیقت بنیادین را فراموش کرده‌اند که خانه‌ها را می‌توان ویران کرد و از بنیاد فرو ریخت؛ اما هیچگاه ممکن نیست تا بنیاد های  اندیشه ای را ویران نمود و بر خرابه های آن جشن گرفت.