خُردشدن کرزی نزد پرویز مشرف و خُردساختن کشور، توسط کرزی مقابل پاکستان
بازخوانی تاریخی نه چندان دور
محمدعثمان نجیب
من در دوران نخست حکومت مؤقت و سپس ریاست جمهوری کرزی، مصروف انجام وظایف رسمی بودم. مقامی نه داشتم به بلندای فرنشینی، مگر وظیفهیی داشتم که ایجابات آن همراهی با فرنشینان سیاسی و دولتی و امنیتی بود. من همیشه آن دوران از گذشتهی دههی شصت تا امروز را «گواهِ خاموش » نامیدهام. از گذشتههای دور، دیروزنویسی را پیشه کرده و تاکنون دنبالش میکنم. بنابر ملاحظاتی، نه آنزمان، عریاننویسی میتوانستم و نه وجدان را زیرِ لگدهای ستوران بیرحم تاریخ. ناگزیر، راه سوم را برداشته و دیدگاههای خود را با وامنامِ ناشناسِجواد، برای نشر در تارنماهای وزین پارسی زبان فرامرزی کشور میفرستادم. گمانم این بود که برکناری من از وظیفه، اهمیتی نه دارد، مگر آگاه بودنم از جریانات در حال گذر کشور، تا جایی که ممکن میبود، اهمیت داشت تا مردم را در جریان بگذارم. این روش ادامه داشت، تا آن که علیاحمدجلالی، وزیر داخلهی پیشین، در روز. نخست عید، برای کرزی پیشنهادبرکناری من و انحلال ادارهی تحت مدیریت من را داد و کرزی هم، منظور کرد و از شومی بخت من، بساط همه بخشهای نظامی ارگانهای نشراتی را برچیدند. همکاران ما که روز منظوری پیشنهاد جلالی توسط کرزی، در ریاست جمهوری و در حضور کرزی، برنامههای خبری را ضبط میکردند، برایم اطلاع دادند که کرزی اداره را لغو و من را برکنار و حتا به احتیاط هم سوق نه کرد. (داستان مشرحی است که در همین سلسله می آید.)به هر رو، من با وجود برطرفی، به تجسس و دریافت منابع از کارکردهای ادارات زیررهبری کرزی ادامه داده و مانند گذشته با نام «جواد» مقالات را مینوشتم. میدانم که این همه برای یک تاریخ نویسی کافی نیست و برگی از میلیونها برگدانباشته شده از بازگویی جنایاتیست که نسل نو از آن آگاهی نه دارد. به این لحاظ، به بازخوانی آن میپردازم. کسانی که ما را به داشتنِ تعصب متهم میکنند، با خوانش این یادداشتها، به بازاندیشی نگاه شان نسبت به ما، گام خواهند برداشت.تاجیک، علیالرغم خیلی نا به سامانیها، نابرابریها، بیعدالتیها و تقسیمنهکردن مساوی قدرت و ثروت، نادیدهگیری تواناییهای افراد، توسط حاکمانِ عمدتاً یکتبار، باز هم یک اصل اجباری « افغان » بودن در سطح ملی را پذیرفته و به این باور بودند که حتا برای مصلحت ملی و جلوگیری از گسستهای احتمالی میانقومی، باید منعطف بود و گذشت کرد. در مقابل به ویژه پسا روگرداندن دکترنجیب شهید، از اصول اخلاقی همزیستی همه اقوام تا پایان رسانیدن پروژههای صد و ده سال بیشتر زمامدارن قوم خاص که به کرزی و غنی منتهی شد و اوج گرفت. برای تاجیک راه دگری نماند و تاجیکِ مسئول، هم راه خود را جدا کرد. این جدایی، حالا به بربادی تاجیک تمام شد، مگر تکانهی خیلی لزراننده به نسل نو داد تا متوجه باشند که هر که را در یک کشور حقیست مساوی، برتری تنها به دانش و تقوا و خدمتگذاریست. برابرخواهی تعصب نیست و دشمنی که به هیچ وجه نیست. چون تاجیک اهل کینه و کدورت نیست و هیچ گونه گفتار عرفی هم نه دارد که چهل سال بعد قصدش را گرفت و باز هم گفت عجله کردم. تاجیک اهل انتقام نیست، مگر اهل حقطلبی و مبارزه برای تحقق عدالت و برابری است. اگر در جبهه هم میجنگد، برای عدالتخواهی و برابرخواهی و تقسیم متوازن قدرت و ثروت میجنگد.تاجیک بیدار از دیروز تا امروز هر افتخاری که آفریده، برای وطن گفته، نه برای قوم.با این پیشگفتار، کنون بخوانید که کرزی چهگونه در اوج مقام کشورداری، جنایت کرد. خردشدن کرزی نزد پرویز مشرف و خرد ساختن کشور توسط کرزی مقابل پاکستان و جهان کشور را تباه کرد. البته که بخشهای عملی جنایات کرزی به نفع پاکستان، علیه منافع ملی کشور را هم آگاهی داریم. در دوران مهاجرتش به پاکستان، بیشترین وطنفروشان را به هوا پیماربایی و تسلیم کردن به پاکستان و جمعآوری اطلاعات به نفع پاکستان در دوران حملهی پاکستان به استان ننگرهار و ده ها مورد دیگر را در کارنامههای سیاه خود دارد.نوشتهی جواد«طوري كه پيش بيني شده بودكرزيبار ديگر با زنده شدمشرفباز هم برنده گرديدآقاي مشرف شما اگر واقعاً در قلب تان حرف از صداقت داريد پس اين همه خشونت از كجا به افغانستان تحميل مي شود.ختم جرگه با چي مضحكه يي بود. كسي نه دانست كه چي شد؟ و چي بايد شود؟ كي بايد كجا چي وقت و چي كند؟ و چي انتظاري از جرگه بايد داشت؟باالاخره جرگه ي امن مظهر تحميل شده به اراده ي آقاي كرزي و مشرف به پايان رسيد.مباحثات، سخنراني ها و لفاظي ها در طي مدت داير بودن جلسات جرگه بحثي است جدا كه صاحب نظران در مورد آن خواهند نوشت.امروز بار ديگر، بار خجلت قامت ملت ما را دو تا ساخت. حضور بحث بر انگيز حيرت آور آقاي مشرف در جلسه ي اختتاميه هر چند بيشتر مديون فشار هاي ستمگران در رأس امريكا بوده است تا پس از آن همه هياهوي و طنطنه يي كه مطبوعات جهان را فرا گرفت حداقل بيني خميري به آقاي كرزي شود. اما، سود جستن مشرف از فرصت در بيانات اش چنين بود كه كرزي را مجاب ساخت. او (مشرف) در حقيقت از اين فرصت طلايي سود بسيار جست و همان گونه كه پيش بيني شده بود بار ملامت و سلامت را به دوش كرزي انداخت و كرزي نه دانست كه كدام راه را برگزيند تا بتواند از يك چنين فرصت طلايي سود جويد و نا گفته ها را در بزرگترين اجتماع سران هردو كشور (هر چند اشخاص فرمايشي بوده اند) روزنامه نگاران، ژورناليست و خبر نگاران ملي و بين المللي باز گويد؟ و حداقل اگر برنده نه مي شود اين بار هم بازنده نه باشد. اما خلاف توقع ديديم كه او فقط مانند گارسوني مهمانان را به نان خوردن دعوت كرد، گويي همان سياحتي كه پيش بيني شده بود به پايان رسيد.بر عكس، اين بار هم مشرف بود كه اگر آغاز جرگه را به چالش گرفت، كرزي را متعجب ساخت و كم آورد و يا هم تدوير چنين جرگه يي را مورد تمسخر قرار داد در ختم جرگه با برگه ي برنده بودن حضور به هم رسانيد و چنان در بيانات اش حق به جانب چهره گرفت گويي كاره يي نه بوده و هر آن چي بار ملامت تاكنون از جانب افغانستان عليه پاكستان انداخته مي شد چيزي نه بوده جز لا طائلاتي كه لازم است حالا سياسيون افغانستان و در رأس آقاي كرزي از آن معذرت بخواهد.مشرف مي گويد، من هر چه با زبان مي گويم در قلب هم آن را دارم و عملي مي كنم. حالا كسي نه بود از افغانستان كه بگويد آقا! شما كه حالا استفاده ي تبليغاتي از يك چنين مجلس بزرگ به نفع تان مي نمائيد با اين اسناد، اين شواهد، اين مدارك اين حقايق و اين واقعيت ها دست دراز مداخله در افغانستان داشته ايد و سازمان استخباراتي شما يعني I.S.I باني تمام شرارت و خشونت سياسي و نظامي در افغانستان مي باشد كه مردم ما را به تشويش انداخته است.آقاي كرزي بايد اين ابتكار و درايت را طور استثنايي پيدا مي كرد كه مشرف را خطاب مي كرد و بر او كار كرد هاي تخريبي اش را مي شمرد كه از عدم اشتراك شما در جرگه ي امن گرفته تا اشتراك اجباري و توصيه شده حتا مجبوريت شما در عملي كردن پيغام و هدايت بوش كه توسط وزيرخارجه ي امريكا كاندوليزارايس به شما رسيد بود و مي رساند كه پلاني نه داريد تا در افغانستان صلح پايدار باشد و منافع ملي افغانستان را هميشه در چالش قرار داده ايد. پس الزاماً و حتماً شما بايد موضوع صدور باند هاي تروريستي، باند ها و قاچاقچيان مواد مخدر، گروپ هاي القاعده، مخربين مسلح و تسليحات را مورد غور قرار دهيد و نه گذاريد از سرحدات شما به افغانستان نفوذ نمايند. شما طالبان را به عنوان الترناتيف، يا نقطه ي فشار بالاي ملت افغانستان تربيت حمايت و تقويت نه كنيد. شما اگر واقعاً در قلب تان حرف از صداقت داريد پس اين همه خشونت از كجا به افغانستان تحميل مي شود و اين همه خشونت ها ناشي از عمل كرد كدام باند مورد حمايت كدام كشور است كه به افغانستان آن هم از سرحدات شرقي و جنوبي ما صادر مي شود؟در حقيقت جرگه كه كنون به پايان رسيده است همان محتواي را دارد كه قبلاً در مورد آن تفسير ها داده شده بود. حالا جرگه با يك سردر گمي پايان يافت. و الزامات براي حكومتها معلوم نه شد، تكليف سرحدي ها معلوم نه گرديد، وظايف قبايل سرحدي معلوم نه شد، موضع گيري در مقابله با تروريزم، القاعده قاچاق مواد مخدر وغيره توسط دولت ها معلوم نه گرديد، قبايل و خان هاي دو سره درد و سوي سرحد وزيرستان جنوبي، بلوچستان وغيره وغيره مكلف به اجراي هيچ امري نه شدند و نه آن ها تعهدي براي سهم گيري در كاهش تشنج و يا هم ختم درگيري ها و بحران آفريني ها داده اند كه نقطه ي محوري در بروز خشونت ها همان محلات مسكوني آن ها است كه آن ها و اخلاف شان در آن جاها زنده گي دارند. شايد هم خان هاي هر دو طرف سرحد و خط ديورند در خفا با يكديگر هر دو كشور را به استهزا گرفته باشند (هر چند سرحدي هاي جانب پاكستان توصيه هاي I.S.I را با خود دارد.)در يك سخن كوتاه بهتر مي بود تا اين جرگه داير نه مي شد حداقل توقع يي هم براي ختم جنگ از آن نه مي برديم و راهكار غير منطقي حكومت افغانستان و مديريت ضعيف نظارت بر تدوير آن آب روي ملت را برد و فاروق وردك بار ديگر با تكيه بر سكوي اشتهار طلبي و سود جويي جرگه را مانند حشر بيل زني در باغ شخصي خويش به بدترين نوع مديريت اداره كرد و يا هم گروپي ديگري مربوط به اداره و مديريت جرگه كمي از فاروق وردك نه داشت. مديران مديريت جرگه ثابت ساختند كه آن ها نادان هاي همه كاره اند و كار آگاهان بي تجربه. حيف از قامت رساي مردم كه با عمل كرد نا رساي اولياي امور در كشور شان خميده مي شود. حالا ببينيد ختم جرگه با چي مضحكه يي بود كسي نه دانست كه چي شد؟ و چي بايد شود؟ كي بايد كجا چي وقت و چي كند؟ و چي انتظاري از جرگه بايد داشت؟برد ديگري كه پرويز مشرف امروز با حضور اش در جرگه داشت اين بود كه همه مداخلات و تربيت جواسيس، تروريست ها، قاچاقچيان مواد مخدر، قاچاقچيان سلاح و طالبان و القاعده را كه در زادگاه خود اش يعني پاكستان و تحت اداره ي خود اش صورت مي گيرد سؤ تفاهم ناميد و بر صحت آن موافقت و اقرار آقاي كرزي را نيز مي خواست و گرفت. اگر تنها سؤ تفاهم اين همه بيداد دارد و خون آتش مي آفريند ويران مي كند و مي سوزاند به قتل مي رساند و شهيد مي سازد، هر گاه برنامه ي عملي اجراي تعرضات و مداخلات از جانب پاكستان و I.S.I طرح گردد آنگاه ملت افغانستان با چي دشواري هاي مواجه خواهند شد؟ اين سوالي است كه تجربه و گذشت تاريخ آنرا جواب خواهد داد. صدور قطعنامه ي شش ماده يي بيشتر كدام پيغام ها را به نفع ملت افغانستان كه هميشه مورد تجاوز قرار دارد خواهد داشت؟ اين امر را بايد آقاي كرزي و حالا تيم ناكار اش جواب بدهند و نتايج جرگه را با مصارف آن مقايسه كنند سود و زيان آن را بسنجند و ملت را جواب بدهند.به هر حال توقع ما منحيث يك مسلمان و يك افغان ختم جنگ، ختم جنگ آفريني و جنگ جويي، رفاه ملت، رفاه مملكت، رفاه اطفال معصوم و رفاه عموم شهروندان افغانستان و آبادي مملكت است. اين كه چي كسي اين افتخار را نصيب خواهد شد بي گمان دست حمايت خداوند (ج) همراه او خواهد بود.










