زلنسکی، قهرمانِ رِنگ یک بر دو!

پیشنوشت:
نوشتهی من هرگز به چمِ همآوایی و پشتیبانی از زلنسکی نیست، کسی که مردم و کشورش را برای هیچ برباد داد. راه صلح اوکرایین از روسیه میگذرد.
محمدعثمان نجیب
این جُستار را ویژه میسازم برای برخورداری برینمنش زلنسکی در مهمانسرای مهمانداران بسیار گندهکارانی چون ترامپ و کاریارش. گذشتهنگری آیین جهانی یا همان دیپلماسی نامدار در دورانهای وحشت قهقرایی بیداد حاکمیتها و قدرتهای پیشا سدههای میانه تا کنون دنباله داشته و به عنوان یک روشنرمِ برخورد رودرروی همتایان همسنگ دو کشور پذیرفته شده اند. در این گزارهی گداخته شدهی گاهنماهای رنگین جهان کسی از کسی پیشی نه دارد، مگر آن که یکی از کنارهی دیدار و گفتار حاکم اشغالگر باشد و دگری دربند شدهی زنجیر محکومیت. در برخوردهای دیپلماتیک که آنگاه بیشتر قاصدان و خبررسانان و پیامرسانان بودند، اگر احترام نه میشدند، ذلیل هم ساخته نه میشدند. گونههای استثنایی از برخوردهای قلدرانه تا کشتن پیامرسانان هم در تاریخ اند، مگر نه بسیار فراگیر. وقتی با پیامرسانان چنان بوده، با کسی که ریشهدار برابر با همتای خود است صدبار با هوشتر و سزاواری برخورد میشود. میگذریم از آن که گفته شدهها و ماندگارهای کهنی، بزرگان شکستهنفسی را در پیچوتاب گاهدادشماری خود انباشته اند. بیگمان که گذشتهی آمریکا هرگز رئیسجمهوری به پستی و بیتربیتی و قلدری ترامپ نهدیده است. با آن که نشریهی دیجیتالی مشرق و نشریههای دگر جهانی گزارشهای پیهمی از نتایج برون شدهی ارزیابی خوبترین و بدترین رؤسای جمهور آمریکا را در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده اند، «کد خبر ۱۵۷۷۰۷۸ تاریخ اول اسفند ۱۴۰۲» و ترامپ بدترین رئیس جمهور آمریکا از دید آکادمیسینهای تأثیر گذار آمریکا بوده، نشریههای های دگری مانند جهان امروز، «کد مطلب: ۵۹۲۹۷۵» به نقل از منابع آمریکایی، اندازهی نفرت از ترامپ در کمتر از یکسال دورهی نخست ریاست جمهوری اش را رکودشکن توصیف کرده که حتا پایانتر از نیکسن بوده است. با آن که چندین رئیس جمهور پسین مانند بوش پسر و بایدن آمریکا هم در ارزیابیهای تخصصی ودانشگاهی منفورترینها بوده اند، مگر ترامپ در شمارهی نخست پهرستهای ارزیابی دانشمندان آمریکایی قرار دارد. ترامپ اینبار و در کمتر از دو ماه بدترین و مضحکهبارترین و بازاریترین و غیرحرفهیی و غیر اخلاقیترین کارنامهی سیاه در دور دوم ریاست جمهوری خود بهجا گذاشت. من اینجا در دفاع از زلنسکی نیستم، من دیدهبان خودخواستهی کردار سرخ و سیاه و زرد و طلایی رنگهای کاخسفید نشینان استم که مانند هر کنشگر دگر حوادث را از منظر نقد دنبال میکنم. آن هم حوادث برون شده از چاهِ فاضلابی به نام ترامپ. درست است که زلنسکی در پی یک فریبخوری اغواگرانهی آمریکا، اروپا و انگلیس، سرنوشت کشور و مردمش را به قمار زد و بازنده شد. مگر ریشهی اصلی سخن اینجاست که چرا زلنسکی نزد آمریکا در گذشته خوب بود و نزد ترامپ بد شد؟ سیاستهای نهادینه شده پیرامون هر رخدادی در آمریکا از هفتاد خوان رستم میگذرند تا به منصهی اجرا در میآیند. رؤسای جمهور به تنهایی تصمیمگیرندهگان یک چنان جنگ ویرانگر و آنهم هزاران کیلومتر دورتر از خود آمریکا و در یک قارهی دگر نیستند. حالا که ترامپ بایدن بادرو را ملامت دانسته و احمق خطابش میکند، خود ترامپ در چهارسال نخست ریاست جمهوری اش، چه دستآوردی غیر از پول بگیری از عربستان سعودی داشت. عربستان کشوری که آنجا آب نوشیدنی گرانتر از دلار آمریکایی ارزش دارد. همین ترامپ همه مناسبات جهانی را بر هم زد و تا توانست اروپا و رهبران آن را توهین کرد. برخورد رذیلانهاش در قصر سفید با کدبانو مرکل، قلدری اش در نشست گروه جی هفت در اروپا با سران اروپا و ترک پیش از موعد و بدون ارزشقایل شدن به همتایان اروپایی اش و دهها مورد دگر چرا خطرساز و خبرساز نه شدند؟ زلنسکی در ملاقات با ترامپ کاستی های تشریفاتی و پروتوکولی از جمله پوشیدن لباسی که در شأن یک رئیس جمهور برای یک ملاقات بسیار ارزشمند سیاسی و جهانی اش نیست، داشت. مگر زلنسکی هر چه و هرکس که ترامپ پنداشتش، آن نه بود، زلنسکی همتای ترامپ بود که توسط مردمش برگزیده شده بود، در حالی که دور نخست و دور دوم به ریاست جمهوری رسیدن ترامپ بدون دخالت پنهان پوتین ممکن نه بود. این زلنسکی چه جفایی را نسبت به مردمش روا داشته و نه توانسته آنچنانی که لازم است یک رهبر کامل و شامل باشد، بحث جداست. دید من به آن جهت بر خلاف بیشترین کسانی است که زلنسکی را سرزنش میکنند. این گروه محترم و محترمه باید بدانند که زلنسکی همتا و مهمان آمریکا و ترامپ بود، نه متهمی که ترامپ پیوسته از او تحقیق میکرد. کجای رسم پذیرایی در جهان وجود داشته که در یک ملاقات به شدت رسمی و تاریخی دو رئیس جمهور، یک احمق دگری به نام معاون ترامپ هم حضور حاکمانه داشته باشد و بیشتر از ترامپ مگر با تحکم از زلنسکی بخواهد که باید احترام شان کند؟ جهان دید که ترامپ و معاونش عمداً این اوپرا را سازماندهی کرده بودند تا زلنسکی را توهین کنند. مگر دیدیم که زلنسکی با متانت در مقابل هر دو احمق ایستاد و استدلال کرد و بیمهابا به مجادله پرداخت. زلنسکی با آن کار خود برنامهی از پیش ترتیب شده ترامپ و دستگاه احمق او را نابود کرد که چشم به معادن نایاب اوکرایین دوخته بودند. ترامپ به این اندیشه بود که زلنسکی هم اشرف غنی فراری بابای اوغانستان و اوغانهاست و میتواند او را در صف سربازان خودش تیلهکرده و جابهجا کند. ترامپ نه دانست که کرزی و احمدزی مرودران و جاسوسان و دستنشاندهگان آمریکاستند و زلنسکی با حمایت گستردهی مردمش به ریاست جمهوری رسید و خواست مردم اوکرایین هم پیوستن به اروپا بود، زلنسکی به تنهایی تصمیم ورود به اروپا را بدون مشورهی مردمش نه گرفت. آنچه زلنسکی و اوکرایین را نابود کرد، خطای محاسباتی نادیدهانگاری قدرت روسیهی دوران پوتین بود. گمان من این است که حامیان غربی و اروپایی زلنسکی هم در پی دستوپاچه شدن از هراس آمریکا، پوتین و روسیه را نادیده گرفته و پنداشتند با گرباچفی یا یلتسن خاین به وطن شان طرف اند و سقوط روسیه یک شبه رقم میخورد. برخوردهای بسیار بازاری ترامپ و معاونش با زلنسکی در هیچ عرف اخلاقی و سیاسی و دیپلماتیک نه میگنجند و سبب سرافکندهگی آمریکا شدند، اگر آمریکا آن شرم را به خود بگیرد. بسیاریها نهدانسته از تاریخ، زلنسکی را دلقک و دستنشاندهی غرب میگویند. انسان در تنور داغ تجربه پخته میشود و کمیدین بودن هم یک حرفهی اخلاقی است. حالا بروید و بایگانیهای انتخاباتی اوکرایین را بازنگری کنید، میدانید که زلنسکی به رأی مردمش در کرسی ریاست جمهوری رسید، او در انتخابات کشورش اشتراک کرد و برنده شد. پس دستنشانده بودنش در کجاست؟ این گفتارهای عاطفی و بیرویه و خودپسند اند که رسانهها را تنها برای کسب در آمد بند انداخته و چند تا بیخبری هم از دل خود زلنسکی را میکوبند تا از کاروان سنگسار زلنسکی پس نهمانند. از دید من اگر زلنسکی در قمار رفتن به عضویت اروپا صد در صد ملامت است، مردم اوکرایین و رأی دهندهگانی که گفتندش برو، جنجال کن و تلاش کن تا ما عضو اتحادیهی اروپا شویم، هزار درصد ملامتی دارند. چون موقعیت ژئوپولیتیکی کشور شان را نه دانسته و یکباره از همسایهها و هم بارهها و هموندان خود بریده و رخ سوی خانهی اغیار کردند. اسفبارترین بخش تئاتر ترامپ و معاونش آن روز، درسهای غلط دادن به خبرنگاران حاضر وکوتاهی خِـرد نزد برخی از گزارشگران بود. یکی از میان آنان پیوسته صدا میکرد، آقای زلنسکی تو کوت و شلوار نه داری؟ این پرسنده هلاک ظاهر بین اشخاص بود و زلنسکی هم پاسخش را شمرده داده و گفت هر چیز دارد و پسا ختم جنگ میپوشدشان. کوتاهی ویژهی زلنسکی در این حضور، نهپوشیدن یک لباس کامل نظامی و رزمی بود که میتوانست موضع او را مستحکمتر سازد. جهانیان آگاه باید بدانند که سیاستمداران و نظامیان آمریکا همهی شان اندیشهی آقایی بر جهان را دارند و تنها اطاعت و احترام از آمریکا را میخواهند. بابا تو آمریکا که به اوکرایین دارو نهدار دادی برای اهداف خودت دادی و بیشتر بایدن برای اهداف شخصی و بازرگانی پسرش داد. دیدیم که در آخرین روز قدرت خود هم اعضای خانهوادهاش را فرمان بخشش و عدم پیگرد داد. تنشهای میان زلنسکی و باند ترامپ چنددستهگی سیاسی را به طور گسترده میان همحزبی های آقای ترامپ و جامعهی سیاسی و شهروندی آمریکا به وجود آورده و بیشترینها ترامپ و معاون وی را مقصر دانسته و گراهام پا فراتر از گلیم خود نهاده و خواهان عذرخواهی یا کنارهگیری زلنسکی از قدرت شده است. آخرین گزارشات به ویژه پسا اسقبالگرم انگلیس و اروپا از زلنسکی میرسانند که کاخسفید و حواریون ترامپ در پی بازگرداندن زلنسکی به قصر سفید و جبران شرم شان اند. گزارشهایی که گویا ترامپ زلنسکی را از قصر سفید برون پرتاب کرد، در حد یک شایعهی گستردهی تبلیغاتی پول در آوری رسانههاست و ما دیدیم که زلنسکی خودش با عصبانیت از قصر سفید خارج شد و ترامپ هنوز پیرامون موضوع سخن آشکار نه گفته.
به یاددارم که دوسال پیش طی یادداشتی عنوانی زلنسکی نوشته بودم تا به خود بیاید. میدانم که آن یادداشت برایش نه رسیده، مگر ماندگار تاریخ شده است. برای آن که خوانندهی گرامی بداند من کدام علاقهی شخصی به زلنسکی نه داشته و بارها او را انتقاد کرده ام، آن نامه را بازنشر میکنم:
«توصیهی یک افغانستانی عادی به زلنسکی:
جولای 17, 2023
عثمان نجیب
دنبال کردن نویسنده
روسیه و پوتین را دست کم نگیر و راه مذاکره و آشتی با کرملین را پیشه کن.
اوکرایین هرگز عضو ناتو نه میشود. معجزهیی هم در راه نیست. ناتو نابودت میکند.
پریکوژین هفتاد چهره دارد… یک چهره اش را دیده اید. ۶۹ چهره اش پنهان است.
رابرت آبرانس جنرال بازنشستهی آمریکا در گفتوگو با نیویارک پست فالبینی کرد.
منبع نقل قول:
برنامهی۱۴۶۶ جمهوری پنجم.
فال بینی های مفت برخی ها:
آورده اند که در پی دزدی حاکم شهری، مردم همه دار و نه دارش در افغانستان ما را از دست داده بودند. زارگریستن ها و مصلحت ها و مراجعه ها برای دریافت گمشده های اهالی ره به جایی نه بردند. چون حاکم شهردزد بود و مانند غنی دزدانه فرار کرد. مردم بر آن شدند تا برای دریافت گمشده های دست و دامان فالبينها و قلاچ گران قلاب های قلابی را بگیرند. شهر، بزرگ و مردم زیاد و فالبين کم. در این میان آدمیْ، نیمچه ملایی،کپچه کُلایی، رُفته بلایی، بسته دُلایی و کارکشته دلالی و آدم بیکاری دید که بازار فالبینی، بازار مکارهی پرسودیست. بساط فالبینی به درب شهر گشود و یکی تا روز دگری راه و چاه را بلد شد و دید مردم شهر، همه یکرنگ و یک مشکل دارند. ملای تازه فالبین چند جمله یاد گرفت و با خود عهد بست تا کارش با آن جملات رونق داشته باشد خوب و با اُفت رونق کار، فالبینی را رها میکند. آن جملات اینها بودند:
فال تو فال اس… بخت تو بیدار اس… مشکل در انتظار اس… مشتری بیچاره میپرسد، حالات خودم چطوراس؟ فالبین تازه کار میگوید: گاهی نان میخوری، گاهی نه میخوری، گاهی سردرد میشی، گاهی نه میشی،گاهی خوشخوی استی، گاهی بدخوی، گاهی ده سایه میشینی، گاهی ده اَفتَو… مشتری بیچارهی بیخبرفکر نه میکند که این ها همه عناصر تشکیل دهندهی زندهگی اند. با خوشحالی پول میپردازد و به تبلیغ کنندهیخودخواستهی نا آگاه فالبین تبدیل شده. بعد با خود میگوید: بیا که یک پرسان همی نه نی اولادا یا بابی اولاداره هم بکنم که چی میگه: فالبین میگه بسیار گپ مهم گفتی… از چیریت (چهریت) فامیده میشه که ده خانه گاهی خوش استی، گاهی بدخوی. گاهی جنگ میکنی گاهی جنگ نه میکنی. به او خاطر زنت یا شویت کتیت جنگ میکنه و اوقات تان تلخ میشه. هدف از این گفتار آن بود که دیروز برنامهی جمهوری پنجم رزاق مأمون راشنیدم و دیدم. مأمون روایت عجیبی از سخنان یک جنرال آمریکایی نسبت به پریگوژین و گروه واگنر یاد کرد. بازگفتار آن توسط مأمون درست همان فالبینی ملای نوکار مانند بود. در کشوری که خودش را رهبر جهان میتراشد، موجودیت چنان جنرال های احمق است که جهان را تباه کرده. جنرال گفته که شاید پریگوژین زندهباشد،شاید مُرده یا کشته شده باشد، شاید او را ببیند یا نه نبیند و یا شک دارد که او را ببیند. این جنرال نادان تشخیص نه داده که پریگوژین یک فرمانده استخدام شده در تشکیلات عظیم ارتش روسیه بود که در یک مقطع معین کار های اثرگذار به نفع کشورش بوده. جنرال بدبخت، خودش را به جای پریگوژین قرار دهد که آیا خودش حاضر است به ارتش و کشور آمریکا خیانت کند؟ یا توان آن را دارد؟ به همین گونه بیشترین کارشناسان چنین اند که مقالات شان را میخوانی. روسیهی امروز قایممقام اتحادِشوروی دیروز است که دفاع از هویت و شناسهی روسیه و روسی بودن در تاروپود نسل های آن عجین شده است. درست مانند زمان جنگ جهانی دوم و جنگ کبیر میهنی از ۵۵ میلیون کشتهی جهانی، نصف آن سهم اتحادِشوروی بود. ارتش شوروی مثل ارتش افغانستان رهبری خاین و بیسواد و مدرسهیی و انتحاری نه دارد که ارزشها را نه داند. پس لازم است، در داوری های سیاسی کشور ها، اهرم های اساسی منافع سنجی نخبهگان آنان را ارزیابی کرد، آن هم از کشوری مانند روسیه. هیچ رژیم مسئولی و هیچ ارتش ملییی و هیچ جنرال و افسر و سرباز وطندوستی حاضرنیست برای حفظ منافع خود یا دامنهگستری قدرت خود، اقتدار کشور خود را زیر پرسش برده و آماج قرار دهد. بحث خیانت گرباچف و یالتسین کاملاً جداست. از این نوع خیانت ها افغانستان زیاد دیده است. فروش باربارِسرزمین های افغانستان توسط شاهان پشتون در کمتر از سه صد سال اخیر، کودتاهای پیدرپی گلبالدین، قبولی گلبالدین برای کنفدریشن شدن کشور ما با پاکستان، کودتای شهنواز تڼۍ، کودتای شورای همآهنگی، کودتای داود، کودتای امان الله برضد پدرش، کودتای مخفی نادر غدار برضد حبیبالله خان، فروش ناکام وطن توسط دکترنجیب به پاکستان توسط گلبالدین و جنرال رفیع و جنرال یعقوبی و جنرالان خاین همراه او، فروش کامیاب افغانستان توسط غنی و کرزی و عبدالله پشتونتبار به پاکستان به دستور آمریکا و انگلیس و همه جهان غرب وشرق به دلایلی بوده که هیچ کدام اینان اهالی بومی و اصیل سرزمینی به نام اجباری افغانستان نه بودند و نیستند و نه خواهند بود. چون همهی شان آورده شده ها توسط انگلیس برای غصب کشور و اراضی خراسانزمین یا آریانا بودند. درست مانند اکنون که در انتقال ناقلین پشتون شدت عمل به خرچ میدهند. پس معادلهی افغانستان کاملاً با اوکرایین و روسیه فرق دارد. به ویژه که پشتون افغانستان جاسوسان مادر فروشی چون خلیلزاد و جلالی و دگران در داخل قصر سفید و در دربار انگلیس دارند. چرا عبدالرحمان جاسوس بودن خود و خانهواده و نواسه نبیره اش به انگلیس را پنهان میکرد؟ چرا عبدالحق خان و برادرش را کشتند؟ چون عبدالحق پیشا رسیدن به کابل در محفل بزرگی در پاکستان صریح اقرار و اعتراف کرده بود که او و خانه وادهاش و حاجی قدیر و دین محمد بدون حمایت انگلیس زندهگی نه دارند و کاملاً تابع اوامر انگلیس اند. و قرار هم بود که او در رهبری افغانستان گماشته شود. پس باید درک داشته باشیم که روسیه هیچزمانی افغانستان و افغانستان هیچگاهی رهیده از بندهای بردهگی رهبران پشتون در جهان نه میشود. افغانستان درست زمانی صاحب استقلال میشود که مطابق همان دیدگاه دو دهه پیش من، تجزیه شود. در اوضاع کنونی جهان که اولویت همه جهان غرب و اروپا ناکامی روسیه و گویا پیروزی اوکرایین است، من چنانی که در آغازین روز های جنگ روسیه و اوکرایین نوشتم، بار دگر تأکید دارم که افغانستان نقطهی عمدی دور نگهداشته شده از هر نوع حقوق انسانی و شهروندی و کشوری است و سیطرهی تروریسم طالبانی پشتونیستی پاکستانی و خیبری بر آن حاکم است که اوکرایین کاملاً توسط روسیه به زانو در آورده شود و گویا غرب بتواند پای روسیه را تا در انتقام شکست از عراق و سوریه و لبنان و لیبیا و افغانستان به عمق گودال فرو ببرد. مگر تجربه نشان داده که این محاسبهی غرب و آمریکا و انگلیس کاملاً سرابی بیش نیست. درست از که روسیه را نفسگیر میسازد. ولی روسیه برای بقای هست و بود خود هم از پایداری در پیروزی برضد غرب و آمریکا در اوکرایین نه میایستد. دریک معادلهی بزرگ جهانی، بحث بالای پریکوژین حد آخرحماقت اتاقهای فکری غرب است. اگر غرب برای وی هزار میلیارد یورو هم داده باشد و او قبول کرده است. من هیچ تردیدی در این معامله نه دارم. ولی این را هم میدانم که هیولای قدرتی به نام ماسکو و روسیهی تحت رهبری پوتین هم آنجاست که پریکوژین خودش را مکلف به اطاعت از آن و حفظ منافع ملی خود میداند. من برای آن جنرال احمق آمریکایی وعده میدهم، او روزی کوژین را در جایی خواهد دید که انتظار آن را نه دارد. مگر آن که برنامههای پروفلکتیکی استخباراتی کرملین درمورد کوژین تغییر کنند. در آن صورت هم روسیه چیزی برای آن نه دارد که بگذارد طعمهی غرب شود و روسیه نظاره کند. روسیه باید متوجه بازی های دوگانه و چندگانهی خودش با افغانستان هم باشد. طالب برای روسیه و از روسیه نه میشود. هند و ایران و چین هم بسیار عاشق قدرتگیری غیرقابل مهار روسیه نیستند. به ویژه هندکه میخواهد شر پاکستان را در یک دستسازی حکومت های پشتونیستی طالبانی افغانستان به گروهتروریستی پرورده شدهی خودش از سر خود کم کند. توصیهی من برای زلنسکی هم این است که جلسهی اخیرسران ناتو و تحریکات جدید ترکیه ترا فریب نه دهند و سفر وزیر خارجهات به پاکستان هم چیزی برایت ارمغان نهدارد. توهینی که ناتو به تو روا داشت، توهینی بود که به ملت اوکرایین روا داشت. من به عنوان یک افغانستانی عادی مگر تجربه دیده از جنایات غرب و ناتو و آمریکا و انگلیس بر ضد ملت و کشور ما برای تان پیشنهاد دارم تا با درک موقعیت ژئوپولیتیکی کشورت و نیاز مندی کشورت در همزیستی مسالمت امیز در منطقهی حیات خلوت روسیه و کشورهای مشترکالمنافع، از ملت خودت معذرت بخواه و مستقیم با روسیه در مورد آشتی و آتش بس داخل مذاکره شده، بیش ازاین به نابودی کشورت سهیم نه باش. اوکرایین هرگز عضو ناتو نه میشود ترا هم بیش از این تحملکرده نهمیتوانند. والسلام».
شمار زیادی از پژوهشگران و دانشمندان کشور ما هم موضوع تنش ترامپ و معاونش با زلنسکی را دنبال کرده و ابراز دیدگاههای متبحرانه داشته اند. دیدگاه آقای ملک ستیز هم توجه من را به خود جلب کرد که به طور گسترده در شبکههای مجازی بازتاب یافته است، خواندن آن بر آگاهی سیاسی و دیپلماتیک مان میافزایند. بدرود.