دورنمای صلح و پایان منازعه در افغانستان
نویسنده: مهرالدین مشید
طالبان و حکومت همه شمول و دراز راه چالش ها و فرصت ها
در این روز ها جناح هایی از مخالفان سیاسی طالبان ادعای گفت و گو ها با نماینده گان طالبان را کرده و مذاکرات را سودمند خوانده اند. الماس زاهد رئیس کمیته صلح شورای عالی مقاومت ملی گفت، این شورا پس از نشستهای متعدد با طالبان به صلح در افغانستان امیدوار شده است. وی افزود، این شورا با دیپلوماتهای ایالات متحده امریکا برای افغانستان بیش از یک ساعت درباره مذاکرات با طالبان گفتوگو کرده است. او گفت که جامعه جهانی از مذاکرات شورای عالی صلح با طالبان نظارت خواهد کرد. وی به ادامه گفت، نتایج این مذاکرات تا سه ماه آینده اعلام خواهد شد. الماس زاهد در حالی از گفت و گو با طالبان سخن گفته است که مقام های گروه ی طالبان چه که شورای مقاومت هم در این رابطه چیزی نگفته است. حسین یاسا سخنگوی شورای عالی مقاومت هرگونه تماس با طالبان را رد کرده ومی گوید که طالبان به گفت و گو باور ندارند؛ اما وی از تماس های پراگنده با جناح های گوناگون طالبان یاد آور شده و می گوید که این تماس ها ادامه دارد؛ اماجعفر مهدوی، نماینده پارلمان پیشین که رابطه ی نزدیک با طالبان دارد، میگوید مذاكره ميان طالبان و مخالفان سیاسی این گروه «وارد مراحل اميدوار كننده» شده است. آقای مهدوی که روابط نزدیک با طالبان دارد، گفت که حل مسايل داخلی افغانستان با گفتوگوهای معنی دار و همدلانه ميان همه طرفها امكانپذير خواهد بود و در «آينده نه چندان دور شاهد نتايج خوشايند و عملی اين گفتوگوها باشيم.»
هرچند پیش از سقوط افغانستان بدست طالبان امیدواری هایی وجود داشت که در چهارچوب معاهده ی دوحه و تشکیل حکومت همه شمول راهی برای پایان منازعه در افغانستان بوجود خواهد آمد؛ اما پس از فرار غنی و سقوط کابل بدست طالبان، این امیدواری به کلی از میان رفت. طالبان پس از به قدرت رسیدن هیچ گاه از گفت و گو ها با مخالفان خود چیزی نگفته اند؛ اما شخصیت هایی چون کرزی و عبدالله و کمیسیون هایی به رهبری چکری و دیگران به گونه های آشکار و پنهان برای صلح با مخالفان طالبان کار می کنند؛ اما هیچ یک در این زمینه خوش بینی جدی از خود نشان نداده اند. این نخستین بار است که آقای الماس از پیشرفت مذاکرات با طالبان سخن زده و در این رابطه ابراز خوش بینی کرده است. اینکه گفت و گو ها میان نماینده گان شورای مقاومت و طالبان روی چه مسائل و در چه سطح مشارکت سیاسی، البته بصورت پراگنده صورت گرفته است. هنوز جزئیات گفت و گو ها میان دو طرف افشا نشده است؛ اما از انکار تماس شورای مقاومت با طالبان و انکار سخنگوی طالبان فهمیده می شود که تماس ها در سطح پراگنده ميان دو طرف صورت گرفته که هنوز رسمیت پیدا نکرده است. ممکن این بیانگر حساسیت مذاکرات باشد؛ اما آنچه تا کنون طالبان در رابطه با مخالفان از خود نشان داده اند؛ تعیین کمیسیونی است که مخالفان سیاسی طالبان را دعوت و در صورت بازگشت از آنان پذیرایی می کنند و تا حالا هیچ یک از بازگشت کننده گان به مقام های بلند دولتی تقرر حاصل نکرده اند. از نظر طالبان مخالفان شان گویا مجرمان سیاسی اند و طالبان به آنان امان می دهند و این را برای آنان بزرگ ترین امتیاز تلقی می کنند. ترس آن می رود که گفت و گو های شورای مقاومت با طالبان هم در سطح یاد شده باشد و نماینده گان شورای مقاومت نیات طالبان را درک کرده نتوانسته اند.
از سویی هم از انکار محتاطانه ی شورای مقاومت فهمیده می شود که این شورا چندان به نتایج گفت و گو با طالبان باورمند نیست؛ زیرا شورای مقاومت می داند که از نظر رهبران طالبان معنای سیاست با مخالفان آنان خدعه و فریب و به حال افگندن مخالفان آنان است. چنانکه رهبران طالبان در دور نخست استاد ربانی و احمد شاه مسعود را فریب دادند و پس از آنکه از پول و امکانات نظامی دولت استاد ربانی بر ضد حزب اسلامی استفاده کردند و با رسیدن به چهار آسیاب کابل، هر نوع مذاکره با استاد ربانی و مسعود را رد کرده و از آنان خواستند تا سلاح شان را بر زمین نهند و به زنده گی عادی خود ادامه بدهند.
حال معلوم نیست که هدف از توافق با طالبان چه است و به مشارکت سیاسی ایکه شورای مقاومت باور دارد آیا طالبان نیز به آن باورمند اند. هرگاه هدف از مذاکرات بازگشت مهره های سوخته به افغانستان و بدست آوردن کاخ های آنان باشد. از نظر مردم افغانستان اینگونه گفت و گو ها در هر سطحی که انجام یابد، بی معنا است؛ زیرا از نظر مردم افغانستان آن مذاکرات مطلوب، معنا دار و بجا است که نتیجه ی آن تشکیل حکومت گذار برای تصویب قانون اساسی جدید و برگذاری انتخابات ریاست جمهوری باشد. بعید نیست که طالبان برای فرار از حکومت نامبرده حکومت ترکیبی را عنوان کرده اند. چنانکه در این روز ها در کابل آوازه های حکومت ترکیبی به گوش می رسد.
این در حالی است که ملاهبت الله خود را امیرالمومنین یعنی صاحب امر همه مسلمانان خوانده است. او تا زنده است، خود را امیر مسلمانان می خواند و هیچ نوع شراکت و مشارکت سیاسی باور ندارد. از همه مهم تر اینکه تنها رهبر طالبان نیست که تصمیم میگیرد؛ بلکه هر نوع توافق این گروه باید مورد قبول سایر گروه های تروریستی در افغانستان قرار بگیرد. هرچند این گروه ها به رهبر طالبان بیعت کرده اند؛ اما هریک خود را شریک حکومت دانسته و در ضمن هرکدام خود را مکلف به پای بندی به میثاق های ایده ئولوژیک میدانند. بربنیاد این پیمان ها است که حالا میرولی محسود رهبر تی تی پی در شش درک کابل در حفاظت سنگین طالبان قرار دارد. چنانکه منابع نزدیک به هبتالله مدعی اند که بسیاری از گروههای جهادی سنی افراطی، از جنوب آسیا تا شمال افریقا، با رهبر طالبان بیعت کردهاند. به گفته آنها، طالبان پاکستانی، جنبش اسلامی ازبکستان و جنبش ترکستان شرقی و گروههای مسلح وابسته به القاعده در افریقا و یمن نیز با ملا هبتالله بیعت کردهاند. از جمله این گروهها میتوان به الشباب در سومالیا، بوکوحرام در نیجریه، جماعت اسلامی مغرب در شمال غرب افریقا، جماعت ناصر الاسلام والمسلمین و انصار الشریعت در لیبیا اشاره کرد که تحت چتر القاعده فعالیت دارند. برخی از این گروهها بهطور مستقل بیعت خود را با ملا هبتالله رهبر طالبان، اعلام کردهاند.
هرگاه گروه های مذاکره کننده با طالبان ادعای امیرالمؤمنین بودن ملاهبت الله و رابطه ی این گروه با گرو های تروریستی را دست کم بگیرند، بدون تردید به نتایج مثبت دست نخواهند یافت. این در صورتی ممکن است که رهبر طالبان از ادعای امیرالمؤمنین و پیمان های راهبردی خود با گروه های ترورستی عقب نشینی نماید. با تاسف که هنوز کم ترین انعطافی از طالبان در این زمینه ها به چشم نمی خورد. اینکه گروه های مذاکره کننده با طالبان با چه استراتژی و رویکردی تسلیم پذیرانه و یا تقسیم قدرت با این گروه گفت و گو می کنند و آینده ی افغانستان را در آینه ی چه گونه نظامی می بینند، هنوز روشن نیست؛ اما طالبان تا کنون انعطافی از خود نشان نداده اند که بیانگر عقب نشینی آنان از امارت به اندازه ی یک خطوه باشد. برعکس طالبان هر از گاهی از موضع قدرت با مخالفان خود صحبت کرده اند و مخالفان آنان هم از لحاظ سیاسی و نظامی در موقعیتی نیستند که یارای چانه زنی با طالبان را داشته باشند؛ نه از حمایت های سیاسی قدرت های جهانی و منطقه ای برخوردار اند و نه هم از لحاظ توان به چالش کشیدن طالبان را دارند. مخالفان طالبان منتظر اند تا طالبان دست لطف را به سوی آنان دراز کنند. بنابراین با این حال معلوم است که شاهین گفت و گو ها به کدام طرف سبک و سنگین می شود.
گفته های بالا به معنای نفی گفت و گو با طالبان نیست. به همان میزان که مخالفان طالبان نیاز به گفت و گو دارند، با همان اندازه طالبان نیز برای گشوده شدن بن بست کنونی نیاز به گفت و گو دارند. طالبان شاید درک کرده باشند که یک پروژه ی استخباراتی اند و دیر یا زود از صحنه برداشته می شوند و ممکن خود طالبان هم ندانند که برای چه هدفی ماموریت یافته اند. همه چیز طوری طراحی شده که گویا طالبان ماموریت دینی شان را به انجام می رسانند. در حالیکه زیر پوشش این ماموریت انسان و ارزش های زبانی، ادبی، فرهنگی و مدنی افغانستان را نابود می سازند. پس وضعیت موجود برای طالبان هم چالش است و هم فرصت؛ چالش به معنای اینکه، تا کنون نه مشروعیت ملی و نه هم مشروعیت بین المللی کسب کرده اند و بقای آنان وابسته به هر دو است. فرصت به معنای این که طالبان با توجه به امکانات موجود و قدرت موجود، برای رهایی افغانستان از وضعیت کنونی دست یاری به سوی گروههای مخالف شان را دراز کنند و با تشکیل یک حکومت همه شمول زمینه را برای تصویب قانون اساسی و انتخابات عادلانه در کشور فراهم نمایند. این چیزی است که هنوز در قاموس سیاسی طالبان معنای روشن پیدا نکرده است.
هرگاه رهبران طالبان نمونه ی حکومت ایران را الگو برداری کرده اند. ایران و افغانستان از بسا جهات فرق دارند؛ در ایران ولایت فقیه زیر چتر اکثریت مذهب شیعی، فراقومی عمل میکند و توجيه ی فقهی دارد؛ اما در افغانستان ممکن نیست که ملاهبت الله تا مقام خامنه ای صعود نماید و اداره ی ریاست جمهوری را در دست بگیرد. از سویی هم افغانستان با ساختار های جغرافیایی و تاریخی و بافت های قومی، زبانی و فرهنگی ایکه دارد، با ایران متفاوت است.
هرچند جنگ های درازمدت کمر مردم افغانستان را شکسته و بسیاری از فرصت ها را از دست آنان گرفته است؛ اما این جنگ ها تجارب و اندوخته های زیادی برای آنان برجا گذاشته است که نفی کننده ی حکومت های تحمیلی بر مردم افغانستان است. این در حالی است که حکومت های تحمیلی از حکومت تره کی، کارمل و نجیب تا حکومت راولپندی در زمان تهاجم شوروی و دولت مجاهدین، امارت نخست طالبان، حکومت های پس از بن نخست و حالا امارت طالبان نه تنها به خواست های مردم افغانستان پاسخ مثبت نداده اند؛ بلکه امیدواری به صلح و پایان منازعه در افغانستان را به چالش کشیده است. در این میان وعده و وعید های ناتمام طالبان که صداقت آنان را برای نتیجه گیری از هرگونه مذاکرات زیر پرسش برده، بزرگ ترین مشکل بر سر راه ی مردم افغانستان است؛ زیرا هنوز طالبان از خود حرکتی نشان نداده اند که از اراده و تصمیم جدی آنان برای صلح حکایت کند؛ اما طالبان تحت فشار سازمان ملل و جامعه ی جهانی اند و هر از گاهی از طالبان خواسته و می خواهند که هرچه زودتر حکومت همه شمول را در افغانستان تشکیل بدهند. چنانکه در فارمت مسکو سخنان متقی وزیر خارجه ی طالبان مبنی بر نبودن تروریستان در افغانستان شنیده نشد و وی با دست خالی از مسکو برگشت و در کنفرانس شانگهای در اسلام آباد از طالبان دعوت نشد. هرچند حکومت حکومت همه شمول از سوی جامعهٔ ی جهانی تفسیر نشده اما هدف از این حکومت نظام سیاسی ای است که اراده ی مردم افغانستان را تمثیل کند.
این در حالی است که مردم افغانستان از نیم قرن بدین سو درگیر یک منازعه ی بی پایان اند و هر روز برای پایان منازعه و تامین صلح و ثبات در این کشور لحظه شماری می کنند. صلح و ثبات زمانی در افغانستان برقرار می شود که عدالت سرزمینی در این کشور حاکم شود. از آنجا که هم درد و هم درمان از یکجا می آیند. حال مردم افغانستان آرزو دارند که طالبان با یک چرخش بنیادی بدور از برنامه های استخباراتی در راستای نجات افغانستان از وضعیت موجود دست به کار شوند و نخست از همه دروازه های مکتب ها و دانشگاه ها را بر روی دختران باز و محدودیت ها بر زنان را بردارند و با فراخوان صادقانه از همه گروه های سیاسی مخالف و موافق خود طرح جدیدی را برای یک افغانستان نوین پیریزی نمایند و با طرح قانون اساسی و برگزاری انتخابات زمینه را برای افغانستان سربلند و برخاسته از زیر آوار جنگ های بیهوده فراهم کنند. در غیر این صورت نه حاکمیت طالبان برقرار و پایدار می ماند و نه افغانستان و مردم آن از فاجعه ی کنونی درامان می مانند و طالبان هم مانند، حکومت های تحمیلی و مستعجل گذشته بالاخره قربانی رخداد های آینده خواهند شد.