انقلاب
دکتر بیژن باران
زوال هر حکومت با زوال اصولی که بر آن بنیان شده، آغاز شود. مونتسکیو
در عصر مدرن 2 خط رفرم در انگلیس و انقلاب در فرانسه برای تغییر در وضع موجود حکومت برای رفاه جامعه و آزادی روشنفکران پیدا شدند. در خاورمیانه انقلاب مُد و مسری شد؛ بخاطر استبداد، رفرم ناممکن است. بررسی تاریخ 2 سده گذشته از انقلاب کبیر فرانسه با کودتای 18 برومر/ نوامبر ناپلئون تا انقلاب جمهوری اسلامی با نضح سرمایه داری دولتی مافیایی نشان دهد که نتیجه انقلاب آزادی نیست. انقلابهای پیروز چین و ویتنام هم با اصلاحات به شکوفانی اقتصاد و رفاه مردم رسیدند.
کاویدن تاریخ را یک تاریخنگار یا تحلیلگر برای طرح یک مسئله انجام دهد. لذا طرح مسئله با برنامه حزب فعال در جامعه فاصله نجومی دارد. انقلاب فرآیند نارضایتی مردم از حاکمیت است که از نقطه عطف، قابل پیشگیری نیست. در تاریخ بکرات روی داده، گریز ناپذیر است. انقلاب نتیجه شدت استبداد است که با توهمات رهبر دستگاه سرکوب، میهن را به خطر تجزیه و تلاشی اندازد. نمونه: اردوگاه و یوگسلاوی. اصلاحات در انگلیس و کانادا، دیکتاتوری در سنگاپور و امارات برای شکوفانی اقتصادی باصرفه ترند.
چرا ایران در سده 20 با 2 انقلاب به دمکراسی نرسید؟ انقلاب وقفه اقتصادی پرهزینه دارد. هزینه جانی هم چندین ده ها هزار اعدام، زندان، شکنجه، تبعید، بیکاری سیاسیون، پناهنده بود. جی دی پی ایران 78 بیلیون دلار در 1978 و 360 بیلیون دلار در 2021؛ ترکیه 65 و 905 بترتیب بود. یعنی در 3 دهه ترکیه 3 برابر ایران با 40% فقر شد. کاهش جی دی پی نتیجه هزینه انقلاب بود. نیز دلار از 7 تومن به 50 هزار تومن گران شد. انقلاب کبیر شاه لویی 16، ملکه ماری آنتونت، رهبرانی چون ژرژ دانتون، سان-ژوست، روبسپیر، شیمیدان لاوازیه، 17 هزار نفر را با گیوتین کشت، 10 هزار زندانی را بدوم محاکمه تا 1794 بقتل رساند. بلشویکها بوخارین، زینویف را. ج.ا. سلطانپور، تقی شهرام را.
در خاورمیانه یک قلدر دیگر انقلاب بعدی را هم قبضه کند. در پی آن خونریزی، سرکوب، اجرای برخی شعارها، شکست کوشش اصلاحات، فساد، فروپاشی باشند. البته خودکامگی دوام نداشته؛ با تظاهرات خودجوش مردم سقوط کند. نمونه: سودان بضد البشیر. اصلاحات هم همیشه با جناح استبداد پس از چندی سرکوب شود. نمونه: امیرکبیر با امور حکومت، دکتر مصدق با ملی کردن نفت، دکتر امینی با اصلاحات ارضی، سید خاتمی با گفتگوی تمدنها و 120 هزار شورای شهر و روستا و حقوق شهروندی. حتی در تونس، ترکیه، مصر هم رییس جمهور فعلی بسوی جباریت/ تیرانی در گذار است. چون شعارهای انقلاب منطبق بر شعارهای جناح فایق نبوده؛ اعدام و خفقان نتیجه شوند.
چرا انقلاب کبیر فرانسه سده 18 به اسپانیا، آلمان، ایتالیا سرایت کرد؟ ولی به ایران، ترکیه، مصر، هند نرسید؟ چون انقلاب با بلوغ تولیدی جامعه رابطه دارد. انقلاب توطئه فرد یا نخبگان نبوده؛ علل مادی و شرایط عینی دارد. انقلاب از بالا/ سفید مانند بهمن 41 در 6 ماده بود. از پایین/ خونین مانند بهمن 57 با الغای سلطنت، اعلام جمهوری اسلامی، قطع رابطه با آمریکا و اسراییل بود. انواع آن اجتماعی، سیاسی با تغییر حاکمیت، انقلابی با تغییر زیربنایی و جابجایی طبقه حاکمه اند. انقلاب اجتماعی 3 فاز کشاورزی، صنعتی، اطلاعات دارد. تکامل کشاورزی دوره اولیه تمدن ایستا بود، دین و سلطنت مطلقه در تاریخ سلطه یافت.
در انقلاب صنعتی، ماده و انرژی، علم و جمهوری تا سده 21 رایج شدند. در این بازه زمانی سرمایه داری، پرولتاریا، سندیکاهای کارگری، پیدایش مارکس-انگلس، وسایل نقلیه سریعتر با ذغالسنگ 1730-1830، گاز و نفت 1870 پیدا شدند. اول در انگلیس بعد اروپا، آمریکا، ژاپن روی داده؛ سرمایه صنعتی، مالی را پدید آورد. انقلاب اطلاعات با دین فردی، راستگرایی سیاسی توام است. با ترکیب سرمایه داری و فنآوری، رشد خدمات، آتوماسیون، هوش مصنوعی، افزایش طبقه پریکاریا- از دهه 1970 تا کنون ادامه دارد. انواع سیاسی آن بورژوا مانند انقلاب کبیر فرانسه، کارگری مانند کمون پاریس، بنیانگرا- مانند بهمن 57 ایران اند.
انقلاب بمعنی تغییر بنیانی آنی یا تغییر سیاسی در حاکمیت جامعه است. این تغییر می تواند به جایگزینی قانون اساسی یا متممات نوین منجر شود. نتایج آن تغییرات عمده در فرهنگ، اقتصاد، نهادهای اجتماعی- سیاسی اند. دولت پسا انقلاب نتیجه شرایط سیاسی- اقتصادی جامعه پیش از انقلاب است؛ همانطور که مرگ نتیجه مرض یا تصادم قبلی است.
انقلاب در رقابت با کشورهای دیگر باید دوام بیآورد. هر انقلاب چرخه آغاز- اوج- پایان دارد که احتمال بروز آن تابع حاکمیت، ولی زمان بروز آن پیش بینی ناپذیر است. چرخه عمر 3 فاز طلوع، درخشش و غروب دارد: آغاز آن یکهو، بیخبر است. دولت انقلابی فروپاشد. سر انجام عمر انقلاب بسر آید. پس از یک دوره طولانی مانند شوروی اقشار و طبقات نوینی در جامعه پدیدار شوند؛ نیز برخی از اقشار و طبقات رژیم ساقط از نقطه عطف انقلاب ببعد زوال یابند. نمونه: زوال اشرافیت در انقلاب کبیر، پیدایش ناپلئون دیکتاتور؛ شوروی با شعار صدور انقلاب، فروپاشی اقتصاد بیرمق.
علل آن شرایط عینی، رهبری ذهنی، بحران دولت، پوسیدگی رژیم اند. هدف آن قبضه قدرت بوسیله طبقه/ قشر، تداوم حفظ نظام نو، ثروت و امتیاز دولتمردان است. اگر هدف توهم مثلا جامعه اشتراکی یا عدل علی، باشد؛ خلاف واقعیت، در خدمت مردم نباشد. نارضایتی از ضد انقلاب به طبقات دیگر هم سرایت کند. هنوز پس از 44 سال از انقلاب دادگاه ضدانقلاب زنده است.
هر انقلاب پایان دارد: استحاله در انقلاب کبیر به دیکتاتوری، سرمایه داری مخلوط در چین، فروپاشی و تجزیه در شوروی و یوگسلاوی. تفاوت هایی در قبضه قدرت سیاسی بین کودتای از بالا، جنگ داخلی، قیام، انقلاب، فروپاشی، حمله خارجی، براندازی، سرنگونی وجود دارند.
هم انقلاب هم اصلاحات تند یا کند روی داده؛ با ضربان نیاز جامعه تنظیم شوند. بقای انقلاب در اصلاحات است. چین و ویتنام با اصلاحات از مرگ انقلاب جلوگیری کردند. در شورش 1989 میدان تینآنمن با چند 100 کشته زنگ خطر زده شد. اصلاحات در غرب منجر به انباشت سرمایه، امنیت سرمایه، تجارت جهانی شد. در سده 20 سرمایه داری در غرب به امپریالیسم با 2 جنگ حهانی و گلوبالیزاسیون با بسط تجارت جهانی رسید. نمونه: آمریکا و انگلستان. در کشورهای عقبمانده به سرمایه داری دولتی، وابسته، مافیایی رسید. نمونه: سوریه، ایران.
البته حاکمیت این امکان را دارد که با اصلاحات در راستای نیازهای جامعه، انقلاب را معوق کند. تاخیر اصلاحات بموقع، انقلاب را ضرور کند. چرا حاکمیت در اصلاحات تاخیر کند؟ بیخبری، بی لیاقتی، خودکامگی، توهم، خود را استثناء انگاشتن- برخی پاسخ هایند. انقلاب فرتوت هم شود. کوبا در بیرمقی بسر برد. پس از انقلاب روند فساد، پوسیدگی، اختناق سیاسی تشدید شود.
علل انقلاب در عام به درونی/ بیرونی، شرایط خاص/ موقعیت انقلابی، تضادها/ نیروها تقسیم شوند. انقلاب سریع شعار روز را اجرا کند؛ حاکمیت را عوض کند. ولی بمرور مسایل نوین را سرکوب کند؛ تا خفقان جدید جانشین رژیم قبلی شود. براندازی حاکمیت یک سلطه، اقتدارگرایی جدید را جانشین استبداد کند.
در طول تاریخ انقلابات مکرری در جهان روی داده که نشان از جهانشمولی آن است. هر انقلاب با شیوه، طول زمان، انگیزه، ایده الوژی ویژه خود روی دهد. آنها از دیدگاه علوم اجتماعی/ سیاسی، اقتصادی، روانشناسی، جامعه شناسی بررسی شدند. انقلاب برخی ایده/ شعارها را انجام داده؛ پس از چندی خدمت به مردم را خفه کند. پوپ فرنسیس در کوبا 2015 از مردم سیال در مقابل تحجر ایده گفت: خدمت به مردم؛ نه خدمت به ایده ها.
انقلاب پدیده عینی اجتماعی با عوامل مولده خود است. با امیال ذهنی تحلیلگران و جبر تاریخ رابطه ندارد. در کشور باز مانند آمریکا و انگلیس در 2 سده گذشته روی نداد. در کشور بسته مانند ایران و مستعمرات روی داد. انقلاب مانند زلزله، رعد و برق، سونامی، سیل – طغیان کور است. آن را نتوان با دعا، سطح تئوریک درخشان چند دانشمند علوم انسانی، استاد جامعه شناسی پیش بینی کرد. انقلاب رهبر خود را از صف مخالفان حاکمیت گزیند. پیروزی را پیوند رهبر و توده، تزلزل حاکمیت، امتناع نیروهای خارجی تضمین کنند.
انقلاب می تواند پیروزمند یا شکست خورده باشد؛ با اصلاحات بعد تدوام یابد. تعداد انقلابهای شکست خورده در تاریخ 10ها برابر انقلابهای پیروزمند است. در ایران از رهبری مزدک، بابک، حسن صباح یا اسسین/ حشیشی های ترورکننده گرفته تا جنبش تنباکو، جبهه ملی برای صنایع سراسری نفت و شیلات، 15 خرداد 42، 20 خرداد 60، 22 خرداد 88 همه بخاطر عدم وجود همزمان هر 3 شرط انقلاب با هم شکست خوردند.
نمونه های زیر در شکست یا انحراف انقلاب آیند: پارتیزانهای ضد فاشیسم در ایتالیا، یونان، یوگسلاوی، پس از ج ج2؛ مصر، عراق، افغانستان، سوریه پس از کودتاهای ضد سلطنت و ضد استعمار دهه های 1950 تا 1960؛ مبارزات مسلحانه در حبشه، اریتره، رودیزیا/ زیمبابوئه در دهه های 1960 تا 1970. خطهای میانه بن بلا از الجزایر، نکرومه غنا، تیتو /جیلاس یوگسلاوی محو شدند. حتی در انقلاب پیروز، تنها جناحی اقتدارگرا به حاکمیت رسد. توده های وسیع از آزادی و رفاه محروم مانند.
البته نامهای دیگری به انقلابهای شکست خورده داده شده: جنبش، مبارزه، شورش، تحریکات، خیزش، قیام، تمرد، نافرمانی مدنی- ولی همه در نهایت برای قبضه قدرت سیاسی و سرنگونی حاکمیت اند. تفاوتهای بین کودتای از بالا، قبضه قدرت سیاسی، جنگ داخلی، قیام، نیروی خارجی برانداز، انقلاب وجود دارند.
رهبری دایم حاکمیت پیشین است که مسئول وقوع انقلاب است. خودکامگان سلطنت دایم مانند شاه فرانسه، تزار روسیه، شاه ایران مسئول پیدایش انقلاب اند. زیرا آنها از اصلاحات خواسته مردم طفره رفتند. می توان وقوع انقلاب را حاصل عملکردهای قدرت حاکمه ساقط، عدم انعطاف به خواستها و انتظارات مردم، تشتت در دولت دانست.
شاهان رابطه نزدیک با خدا داشته؛ سقوط آنها در جهت جدایی دین از دولت بود. باستثنای ایران که شاه ظل الله بود؛ در 25 سال بعد از کودتا کشور به بنیانگرایی شیعی ضد غربزدگی به عهد جنبش تنباکو رجعت کرد. میشل دو مونتنی 1533-1592 فیلسوف روشنگری فرانسه نوشت: انسان نمی تواند یک کرم بیآفریند؛ اما چندین خدا آفریده است. حتی خورشیدها هم عمر محدود دارند؛ مانند یک موجود زنده با مرگ برگشت ناپذیر یا حاکمیت سیاسی با انقلاب پایان یابند.
هر شب در گیتی با کهکشانهای بینهایتش، چند خورشید متلاشی شوند. این خبط محاسباتی، خطای مدار یا اشتباه حدوث در نظم گیتی نیست. در 21 میلیون سال پیش، خورشید SN2011FE در همسایگی کهکشان راه شیری حاوی منظومه شمسی متلاشی شد. نور آن در 2023 به تلسکوپهای زمین و هابل فضا رسد.
توضیح روند برگشت ناپذیری یا عدم توقف قطار انقلاب علاقه به برخی نتایج مخرب این روند نیست. بکرات ثابت شده که رهبر خودکامه همچون نرون در بالکن کاخ واقع بر تپه ای مشرف به حریق رم به نواختن چنگ پردازد- یعنی از صحنه حیات انقلابی فاصله داشته، حتی فهم، انگیزه، توان پیشگیری انقلاب را ندارد. نرون نماد دیکتاتور بیوجدان ناظر تخریب جامعه است.
جامعه مانند طبیعت وقتی به نقطه عطف انقلابی رسد؛ درمانی بجز خونریزی آنرا تسکین ندهد. در این خونریزی کسی اشتباه یا خبط نکند که بزهکار قلمداد شود. کسانیکه غبطه رژیم گذشته را خورند؛ ناخودآگاه آرزوی نتیجه آن، یعنی رژیم کنونی را دارند؛ نه ورود به دمکراسی کثرتگرا برای آینده کشور.
از اینرو انقلاب به زایمان و خونریزی ناشی از آن تشبیه شود. بهنگام رسیدن به نقطه عطف/ غلیان، روند انقلاب برگشت ناپذیر شود. ناتوانی پیش گیری در دستگاه عریض و طویل ام آی 6 استعمار در چین، هند و سیای استعمار نو در ویتنام، کوبا، ایران در تاریخ ضبط شد. در طبیعت مرگ با طب و دوا به عقب افتد. ولی از پایان محتوم حیات فرد نتوان جلوگیری کرد.
انقلاب 1776 آمریکا یا نخستین جمهوری مدرن، 1789 کبیر فرانسه بضد سلطنت مطلقه، اکتبر 1917 روسیه بضد سلطنت استبدادی، 1979 جمهوری اسلامی ایران بضد سلطنت خودکامه و نواستعمار در خاورمیانه – اثرات فرامرزی گذاشتند. در انقلاب آمریکا 3 سند مهم سیاسی در عصر مدرن ایجاد شدند: بیانیه استقلال 4ژوییه 1776، قانون اساسی با 33 متمم بعدی، منشور حقوق. در قانون اساسی 1789 آمریکا فدرالیسم ایالات خودگردان هر کدام با 3قوه مقننه، مجریه، قضاییه تدوین شد. لافایت 1757-1834 قهرمان انقلاب و جمهوری ظفرنمون آمریکا، پیروزی در فرانسه علیه سلطنت در خدمت “نژاد انسان” خواند.
انقلاب کبیر فرانسه 1789 زلزله سیاسی در اروپا انداخت. روزنامه های فرانسه، آلمان، سوییس اخبار انقلاب مردم را پخش کردند. شکاف مردم با حاکمیت در 2 انقلاب آمریکا با اشرافیت صنعتی و فرانسه با اشرافیت املاک تاریخ انسانها را بسوی جمهور مردم رقم زد؛ اوقاف کلیسا ملی شدند. مجلس ملی موسس اشرافیت ارثی، عنوانها، القاب را لغو کرده؛ حقوق شهروندی، جدایی دین از دولت، سواد عمومی را بنیان نهاد. در این مجلس جناحهای سیاسی چپ، راست، میانه با روپسپیر، مارات، دانتون، سان ژوست در سالن نشستند. مارکس و انگلس شاهد انقلاب 1848 فرانسه و آلمان بوده؛ در “جنگ داخلی فرانسه” از عدم کنترل بانک فرانسه انتقاد کردند.
تاثیر انقلاب کبیر در آلمان را جمهوری ماینتز، دسامبر 1792 نشان داد. از آوریل 1791 انقلاب نه در خدمت مردم بلکه بازیچه حاکمیت شد. دولت در ژوییه 1793سقوط کرد. گوته رویدادها، فعالان، شعارها را پایید. برای ش انقلاب آتشفشان اجتماعی بود که وقتی توده های بدون بلوغ سیاسی تحریک شوند؛ الویتهای حیاتی برایشان مخدوش شوند.
او در 1793 در جنگ با فرانسه شرکت کرد؛ سالی که شیلر تقاضای بی نتیجه توقف حکم اعدام شاه لویی 16 را به پاریس برد. دوستی او با شیلر شاعر آزادی در 1798 به اوج پایدار رسید. شیلر تاثیر رویدادهای بزرگ بر فرد را در “تاریخ جهانشمول،” آموزش حیات اجتماعی خواند. انقلاب کبیر تاثیر 2گانه مکاشفه فلسفی بر شیلر و بیان پدیده های ظاهری بر گوته داشت. ویکی پیدیا.
انقلاب برخی شعارها را در جامعه اجرا کند. در انقلاب فرانسه و آمریکا جمهوری، دادگستری مستقل، احزاب، حق شهروند، 3قوه در تمدن جا افتادند. کمون پاریس اینها را آورد: شورای زن و مرد و خارجی، کاهش ساعات کار، لغو کار کودک. اکنون مراعات شوند. در روسیه حقوق زنان، ملیتها، آموزش عمومی اجرا شدند. در چین کار، نان، مسکن، آموزش برای همه ممکن شد. در ایران اینها انجام شدند: لغو مشروطه سلطنتی و کاپیتولاسیون و رابطه با آمریکا، گروگانگیری، 3600 تحریم، حکومت خودیهای شیعی، آپارتاید جنسیتی، کارهای آبادانی، خودکفایی تسلیحاتی، نفوذ در منطقه. در 2022 ایران 1 بیلیون دلار اسلحه صادر کرد.
در هر انقلاب خاص، علل عینی کنترل ناپذیر و ذهنی شخصیتها و نهادها را باید یافت. پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در 4 شرط زیر آمد: 1- تضادها در رژیم شدید شده؛ بحران آنرا فرا گرفت. 2- طبقه متوسط بین نیروهای انقلاب و حاکمیت نوسان کرد. 3- طبقه کارگر آماده جنگ و ایثار شد. 4- حزب و رهبری انقلابی وجود داشت. نظریه پرداز دیگری هم 4 شرط زیر را آورد: خشونت رژیم به مردم، وجود حزب مخالف آشتی ناپذیر، حمایت گسترده توده ها از حزب، بحران اعتماد رژیم.
شوروی در تهدید خارجی و تک حزب متکی بر کا گ ب/ کمیته امنیت کشور 1954-1991 بود. این کمیته قبل و بعد با نامهای دیگر خبرچینی، پرونده سازی، زندان، شکنجه، اعدام شهروندان را انجام داد. شوراها و شهروندها را کنترل کرد. انقلاب به چین، کوبا، ویتنام رسید. بین الملل 3 برای صدور انقلاب بود. این شعار در ج ج 2 کنار رفت. ولی عمل سلطه آمریکا و دلار تا کنون ادامه دارد.
مبارزه عدالتخواهانه کارگران در کمون پاریس، انترناسیونال 1، 2، 3، انقلاب 1918 آلمان و روسیه، توده ای ضد استعماری در ویتنام و چین، منجر به ورود برنامه کارگران به نظام سرمایه در جهان شد. اکنون بسیاری از مفاد انقلابات کارگری در نظام سرمایه غرب اجرا شوند: ایمنی کار، برابری حقوق زن و مرد، آموزش همگانی، کوتاهی روزکار، تقاعد، بیمه بهداشتی، بهبود زیستبوم، غدغنی کار کودک. برنامه کمون پاریس با حکومت شورایی مفاد زیر را داشت:
مصادره اماکن عمومی، نمایشخانه، مراکز فرهنگی و آموزشی، رفع استثمار، پذیرش طبقات، علیه نظامیگری ارتجاعی، کاهش تضادهای ملی، 10 ساعت کار، نفی کار شبانه و کار کودک؛ کمک دولت به بازماندگان شهدا، ضمانت حداقل معیشت برای فقیران و بیماران، امنیت حقوق کارگران، الغای امتیازات مقامات دولتی، عدم افزایش اجاره خانه، تبلیغ آرمان سوسیالیسم، گارد ملی برای همه مردان سالم، ارتش مردمی، سازمانهای دمکراتیک.
کمونارها کارگران خارجی را برادر و خواهر؛ همه را سربازان اردوی بین الملل جمهوری اجتماعی خواندند. این ها را انجام دادند: جدایی دین از دولت، حذف کمک دولت به دین، حذف آموزش دینی در مدارس عمومی، الغای رقابت کارگران با هم برای مزد کمتر. در میتینگهای شبانه و روزانه 1000 ها زن و مرد عادی در امور حیات اجتماعی و مسایل مشترک بحث کردند.
برنامه کمون پاریس 1871، همزمان با جنبش تنباکو برهبری آخوند شیرازی و اسدآبادی بود. ویکتور هوگو بیاد کمونارهای تیرباران شده قبرستان پیرلاشز نوشت: جسدها بر خاک افتاده اند؛ اما ایده ها ایستاده اند. اولین انقلاب با حزب سوسیالیست فرانسه با پرچم سرخ، 3 ماه قبضه قدرت سیاسی کرد. حکومت شورای شهر، مدیریت کارگری زن و مرد برخی کارخانه ها داشتند. جنگ خیابانی کردند. شعار آزادی، برابری، برادری، یا مرگ دادند. هزینه: 43 هزار بازداشتی، 7 هزار لغو تابعیت، 17-20 هزار کشته.
پس از روسیه، در برنامه دولت سوسیالیست و دمکراتیک آلمان، ۱۲ نوامبر 1918، شورای نمایندگان مردم، نشر کرد: اختناق و سانسور، قوانین بندگی حاکم بر روابط فرودست و فرادست لغو شدند. برای اولین بار زنان حق رای داشتند. تمام زندانیان سیاسی آزاد شدند. آییننامه برای آزادی تشکلها، اجتماعات، مطبوعات وضع شد. همچنین قانون کار 8 ساعت روزانه در یک توافقنامه قانونی شد. مزایای بیکاری، بیمه اجتماعی، جبران خسارت کارگران افزوده شدند.
شورش ملوانان بود که چون زمین لرزه سراسری گسترش یافت. کل ارتش داخلی، کل نیروی کار شهری، بخشی از جمعیت روستایی در بایرن قیام یا شورش نبود، بلکه یک انقلاب واقعی بود. شورای کارگران و سربازان لایپزیگ، هامبورگ، برمن، کمنیتس، گوتا، شهرها را در کنترل خود درآوردند. در هامبورگ و برمن «گارد سرخ» برای محافظت از انقلاب بود. علاوه بر این، در برانشوایگ، دوسلدورف، مولهایم/ روهر، تسویکاو- همه کارمندان دولت، وفادار به امپراتور، دستگیر شدند.
پس از شکست انقلاب 2 ماهه، سرکردگان شورش مخفی شدند. برخلاف اصرار متحدانشان، آنها از برلین خارج نشدند. عصر ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در یک آپارتمان در منطقه ویلمرزدورف برلین دستگیر شدند. به بزرگترین فریکورپس، لشکر تا دندان مسلح، تحویل داده شدند. فرمانده لشگر، کاپیتان والدمار پابست از آنان بازجویی کرد. همان شب هر دو زندانی نیمه هشیار با قنداق تفنگ ضرب و شتم شده؛ به سرشان تیر خلاص زدند. ویکی پیدیا
پیروزی 1917 روسیه و 1906 ایران دارای 3 شرط بودند. لنین 3 شرط برای انقلاب پیروز گذاشت: 1- بالاییها نتوانند، یعنی حاکمیت نتواند بروال گذشته، ادامه دهد. 2- پایینیها نخواهند، یعنی لایه های عاصی فرودست در تغییر دولت کوشند. 3- رهبری برای قبضه قدرت، اجرای برنامه، پیروزی به فرد- تشکیلات نیاز داشته؛ رهبری نظری سوار بر موج نارضایتی، حکومت را سرنگون کند.
این عوامل در داخل و خارج کشور قرار دارند. ولی دوام انقلاب بدون اصلاحات، در عمل یعنی تحجر آن است. در روسیه پس از 70 سال به فروپاشی گذار کرد. انقلاب بدون اصلاحات به استبداد رسد؛ مانند روسیه و ایران. انقلاب با اصلاحات به شکوفانی اقتصاد رسد؛ مانند ویتنام و چین. در اتعراضات 1401 3 شرط انقلاب بالاییها، پاینیها، رهبر کاریزماتیک به شبکه های مجازی سراسری و افقی تبدیل شدند. سازماندهی عمودی به شبکه موازی تبدیل شد. با پیروزی انقلاب زندانها باز شده؛ رهبری پدید خواهد آمد.
در انقلاب اکتبر روسیه روند تکوین، قیام مسلحانه، سقوط سلطنت، نضج حاکمیت نوین شوراها بخوبی مستند ند. اس آرها و چندین نیروی معتنابه در انقلاب اکتبر، نظرات سیاسی مخالف تمامخواهی بلشویکها را داشتند؛ ولی همه تارومار شدند. هیچ نیرویی، حتی تهاجم ارتشهای امپریالیستی غربی نتواند انقلاب در نقطه عطف را متوقف کند.
این را حمله نظامی انگلستان، آمریکا، فرانسه، کانادا، استرالیا، هند، آفریقای جنوبی، یونان، ایتالیا، رومانی، صربستان، چین، چکسلواکی، گارد سفید برهبری کولچاک و دنیکین به شوروی جوان پس از ج ج 1 نشان داد. نیز حمله به چین توده ای و ویتنام پس از ج ج 2 روی داد. در هر 2 مورد ارتشهای امپریالیستی یا شکست خورده یا ترک مخاصمه کردند. در ج ج 2 نیروهای متخاصم 57 میلیون نفر را نابود کردند.
در انقلاب فوریه 1917 کرنسکی عضو کمیته ی موقت دومای دولت، نایب شورای پتروگراد، وزیر دادگستری حکومت موقت، وزیر جنگ در حکومت ائتلافی سوسیال-دمکرات بود. نطقهای او برای نیروهای مسلح تهیج کننده بوده؛ ولی اثر دیرپا نداشتند. در واقعه کرنلیوف، کرنسکی دستور پخش اسلحه را به کارگران پتروگراد داد؛ بعد بدست بلشویکها افتاد. با قیام مسلحانه کارگران پتروگراد در اکتبر، کرنسکی برای سازماندهی سلطنت طلبان به پشکوف فرار کرد؛ در نهایت به فرانسه گریخت. خواندن زندگی ش در پاریس تا 1940 با کتابت زندگی خود در تاریخ، کمک به فهم بختیار در تهران یا پاریس در حول و حوش انقلاب 57 ایران کند.
با ورود نازیها به پاریس، کرنسکی به آمریکا و استرالیا گریخت. او در 1970 مرد؛ کلیسای ارتودوکس روسی در نیویورک اجازه دفن او را نداد؛ جنازه اش به لندن برای تدفین فرستاده شد. باید افزود که نیروی عینی انقلاب خواسته های تاریخی خود را دارد. نمونه خواسته ها در روسیه: رفرم ارضی، حق رای زنان، کار، نان، مسکن، بهداشت، ورزش، هنر، آموزش برای همه، مسئله ملیتهای غیرروس، امنیت شهروندان، رفع سانسور. این خواسته ها بتدریج انباشته شدند، اینها شعارهای حاد انقلاب بودند که بسیاری از آنها در دهه های پس از انقلاب اکتبر اجرا شدند. ویکی پیدیا
در چین انقلاب 1949 با اصلاحات 1980 ادامه یافت. با مرگ 1976 صدر مائو، دنگ شیائو پینگ در ۱۹۷۸، به بازار در تولید، بازرگانی، مالکیت، بانکداری، ابتکار آزاد میدان داد، از خودکفایی و مرزهای بسته دور شد. تجارت خارجی، یک اهرم کارآمد برای استراتژی اقتصاد شد. در سده 21 اقتدارگرایی فردی یا حزبی سد سلطه جهانی نظامی آمریکا ست. شی پس از مائو و شیائو پینگ اقتدارگرایی خود را تثبیت کرد. با اقتصاد بیرمق کوبا، نیکارگوئه، ونزوئلا مقایسه شود.
چین با شرکتهای چندملیتی، به ورود سرمایهگذاری خارجی رسید. با اصلاحات اقتصادی دهه۱۹۸۰، دوستی آمریکا در برابر اردوگاه، ساختن زیربناهای عظیم، موتور تولید جهان شد. در 40 سال اینها را اجرا کرد: جاده ابریشم، ایستگاه فضایی، کارخانجات سنگین هواپیمایی، تسلیحات؛ صنایع سبک خودروی برقی، تراشه؛ صنایع مصرفی الکترونیک و رایانه، برگشت متخصصان از غرب، خودگردانی استانها، برنامه کنگره 20 حزب با تاکید بر رشد بازار داخلی.
چین قدرت دوم اقتصادی بعد از آمریکا و بزرگترین صادرکننده جهان شد. با ایجاد سرمایه مختلط دولتی و خارجی، 700 میلیون نفر از فقر به طبقه متوسط آمدند. جی دی پی 2023 جی7 با 52 تریلیون دلار، بریکس با 11 عضو 56 تریلیون دلار بود. منبع: آی ام اف. چین و هند در 1982 با جی دی پی برابر، در 2023 چین 31 و هند 19 تریلیون دلار شد. لذا فقرزدایی به عدالت اجتماعی چربید.
تبلیغ منفی غرب در باره چین شاید ترس از مدل موفق آمرانه تک حزبی با رشد اقتصادی، در مقابل لیبرال دمکراسی غرب است. در سده 20 فقر، بیماری، جهل در هند، بنگلادش، مصر میلیونها مرگ ببآر آوردند. سنگاپور، هنگ کنگ، تایوان، کره جنوبی نیز همزمان رشد کردند. در سده 21 با گرایش 2قطبی جی 7 و بریکس، امکان عرض اندام خونین پرفلاکت سوریه، ونزوئلا، ایران، میانمار پدید آمد.
چین پس از انقلاب توده ای تا انقلاب فرهنگی خط مائو، 20میلیون کشته داد. رفرم دنگ شیائو پینگ تا ریاست شی جین پینگ با سرمایه داری مختلط خارجی و دولتی ادامه دارد. حاکمیت تک حزبی رشد جی دی پی 10% سالانه در 3 دهه، خود را به اقتصاد دوم جهان در سده 21 رساند. رشد اقتصادی سریع چین به دمکراسی لیبرال هنوز نرسیده. چین با انقلاب، رشد تندتر اقتصاد، محدودیت حقوق مدنی و رسانه ها را دارد. لابی شرکتها با دادن پول به کارزار انتخاباتی دولتمردان آمریکا آنها را کنترل کنند.
اصلاحات اقتصادی سده 21 چین و ویتنام رشد تجارت خارجی را نشان دهند. چین در سده 21 تاکید از صادرات را بر رشد بازار داخلی گذارد. حجم تولید ناخالص سرانه از۴۰۴ به ۱۱۵۶۰ $ رسید. یعنی ۲۸ برابر شد. از ۱۹۷۹ انقلاب ایران تا ۲۰۲۲، همان شاخص در ایران تنها از ۵۱۶۹ به ۵۴۵۳ $ رسید؛ با گذشت ۴۳ سال، ثابت ماند. رک خاوند. قیمت دلار به نرخ قبل یا اکنون باید لحاظ شود. در 1982 چین ارزش اضافی خود را در زیر ساخت دیجیتال در 3000 پروژه در 150 کشور با 3 تریلیون دلار بکار برد. پروژه عمده 100 بیلیون دلاری کمربند و جاده برای بهبود تجارت آسیا، اروپا، آفریقا است.
شوروی آن را در جنبشهای ضداستعماری در 3 قاره صرف کرد. روسیه مقام 2 در فروش اسلحه جهان دارد؛ بدون تبلیغ دمکراسی و تحریم. پس از ج ج 2 هزینه بازسازی اروپای غربی را آمریکا با 13.3 بیلیون دلار برابر 173 بیلیون دلار بقیمت 2023 در 4 سال داد. بودجه نظامی آمریکا 700 بیلیون دلار، ارتش ش خریدار عمده ابزار جنگی تولید”مجموعه نظامی- صنعتی” است. آمریکا 750 پایگاه عمدتا در ژاپن، کره ج، آلمان برای پهباد، رادار، باند هواپیما، اسلحه، سرباز دارد. رک دیوید واین.
انقلاب بدون اصلاحات منجر به فروپاشی شود. نمونه: اردوگاه و یوگسلاوی. سده 20 انقلابات مهم با تغییر ناگهانی در ساختار و ماهیت جامعه، یعنی اقتصاد، فرهنگ، فلسفه، فنآوری، در نظام کند سرعت، در روسیه، ویتنام، چین و استقلال هند حادث شدند. روسیه در 1964 بضد اصلاحات سیاسی و اقتصادی خروشچف کودتای سفید کرد. دوره 20ساله رکود برژنف نظام شوروی را از درون پوکاند؛ در 1991 فرو پاشید. ویتنام 3 امپریالیست ژاپن، فرانسه، آمریکا را شکست داده؛ مدل تک حزبی چین و اقتصاد مختلط سرمایه خارجی و دولتی دارد. با اصلاحات 1991 به شکوفانی اقتصاد رسید.
هند پس از استقلال در راس جنبش غیرمتعهدها به کندی به طبقه متوسط 267 میلیون نفر افزود. متوسط عمر 34 سال دهه 1960 اکنون 2 برابر است. عضو مشترک المنافع انگلستان با 50 کشور و بریکس با 14 کشور است. اگرچه در هند جابجایی طبقات روستایی و تصفیه های انقلابی رخ ندادند؛ ولی عدم بهداشت، تغذیه بد، مرگ و میر اطفال، عفونت مسری، تجاوز به زنان شاید بیش از انقلاب چین تلفات داد. در سده 21 هند با رشد 7% سالانه، اقتصاد هفتم بین فرانسه و ایتالیا، پر جمعیت ترین کشور است. هند با اصلاحات کندتر، حقوق مدنی، اینترنت، رسانه های آزاد، دادگستری مستقل از حاکمیت است.
رسیدن به مدرنیسم 2 نوع اند: یکی اصلاحات اجتماعی در بلوک اسکاندیناوی، دیگری مدل اقتصادی نوین در چین و ویتنام با برنامه تک حزبی ولی با رفرم برای رشد اقتصاد و بهبود زیستبوم. یکی رفرم در چین با پذیرش سرمایه داری خصوصی هنگ کنگ بیشتر شود. شاید در تصویر بزرگتر، رشد اقتصادی در سنگاپور ثروتمند با حکومت آمرانه هم بگنجد؛ همینطور عربستان، قطر، امارات، عمان، کویت، بحرین.
انقلابات روسیه، چین، ویتنام، کوبا، الجزیره، ایران در تاریخ بکرات مستند شدند. بویژه ایران که روزانه در زمستان 57 روی صفحه تلویزیونها در سراسر گیتی تصویر شد. متخصصان علوم انسانی آنرا از زوایای گوناگون حلاجی کردند. آنها نشان دادند که نقطه عطف انقلاب، حاصل شرایط پیش از انقلاب، تکوین عینی جامعه بود. حلول لحظه تاریخی انقلاب حتمی است.
حتی با اصلاحات روی کاغذ، تغییر نخست وزیر، گشایش رسانه ها، نقزدنهای مجلس هم هیچ نیروی قهاری از جمله ارتش ابرقدرتی نمی تواند نقطه عطف انقلاب را مهار کند. در نقطه عطف انفجار اجتماعی انقلاب روی داد. هر انقلاب یک آغاز بسیج توده، نقطه عطف قبضه قدرت، پایان با چرخه جدید سیطره یک جناح داشته که هر کدام بازه زمانی گوناگون دارد.
ارگانهای ضدانقلاب در سیا، هوور استانفورد، ام آی 6، دانشگاههای رده اول غرب نه تنها انقلاب را نمی توانند پیش بینی کرده، آشکارا راه سرکوب آنرا هم ندارند. لذا برعکس کودتا با برنامه خشن مخفی- مثلا 28 مرداد در ایران یا 11 سپتامبر در شیلی- انقلاب از حیطه توطئه مراکز اطلاعاتی ابرقدرتها بیرون است.
شکست انقلاب امری نسبی است؛ برای جناح برنده بنیانگرای شیعی پیروزی بود؛ برای نیروهای سکولار شکست بود. نیروهای سلطنت فراری در این معادله در نقطه عطف انقلاب تارومار شدند. خطا/ خبط روشنفکران در نقطه عطف انقلاب در نتیجه محتوم، برگشت ناپذیر، یکسویه آن تاثیر نداشت. دیگر این که در صف انقلابیون نیروهای متضاد ولی متحد خواهان سرنگونی بود که بطبع در روند تکوین حکومت انقلابی جوان، یک جناح به قلع و قمع رقیبان پرداخت.
انقراض حاکمیت ناشی از عوامل درونی و عینی است؛ نه ذهنی که سرکوب پذیراند. روشنفکران انقلاب کبیر با انقلاب روسیه تفاوت داشتند. ولی هر رژیم سلطنتی مطلقه سرنگون شود. لذا سقوط سلطنت مطلقه تقصیر روشنفکران ضد استعمار و عدالت خواه نیست. سقوط را نباید گردن چند 10 هزار روشنفکر انداخت که خود در زندان، زیر سانسور، زیر تیغ ارتجاع، پناهنده بخارج اند. آنها در شورای انقلاب 15 نفره نبوده؛ در 3 قوه ج ا. نبوده؛ در شهرها، گنبد، کردستان 10 هزار شان اعدام و کشته شدند.
آنها در قدرت نبوده که خائن خوانده شوند. ولی فردوست، ژنرالهای ارتش، مدیران ساواک خائن به شاه بودند که پشت دکتر بختیار گزیده شاه را خالی کرده؛ به ساوامای ج.ا. پیوستند. حتی مجاهدین هم در مصاف با ج.ا. کشته شدند. 200 روشنفکر چون مختاری، سیرجانی، قاسملو در ترورهای سیاسی کشته شدند. بنی صدر، دکتر یزدی، قطب زاده طرد شدند.
شاید حاکمیت مطلقه خورشیدی با التهاب درونی باشد که در ساعت معهود منفجر شود. حاکمیت در جامعه مانند خود رهبر موجودی زنده است که از 3 فاز عمده زایش- رشد- مرگ گذرد. لذا همانطور که مرگ رهبر مثلا کوروش یا یک پیامبر، محتوم است؛ حاکمیت هم دیر یا زود ور افتد. حاکمیت متحجر، اصلاحات نکن متناظر با تغییران جهان و داخل، پایان محتوم دارد.
تنها اصلاحات است که از پایان حاکمیت جلوگیری کند. ائتلاف، تعامل، خردگرایی در پروسه اصلاحات پارلمانتاریسم تکوین یابد. تا جاییکه در حکومت ائتلافی اسراییل در 2011 تعداد 29 حزب راست و چپ در کنست/ مجلس شرکت داشتند؛ حتی خود حاکمیت 2023، ائتلاف جناح راست لیکود، راست افراطی یا چپ حزب کار است.
ضد امپریالیست بودن یک انقلاب یا کودتا منجر به شکوفانی اقتصاد سرمایه داری دولتی یا خصوصی در یک کشور نشود. نمونه: چاوز و نفت ونزوئلا، ناصر و کانال سوئز مصر، سوکارنو و نفت اندونزی. ولی در خدمت شکوفانی اقشار نزدیک بقدرت سیاسی باشد. راه رشد غیرسرمایه داری سوسلوف شوروی در عراق، سوریه، لیبی دیکتاتوری خونین ببار آورد. تز غلط او مردود شد در نمونه های کشورهای بدون کانها و با کانهای نفت و گاز. رکود اقتصادی ناشی از حضور امپریالیسم در کشور نیست. نمونه: کره جنوبی، سنگاپور، ژاپن، آلمان.
ترکیه، کره جنوبی، تایوان با پایگاههای نظامی امپریالیست به اقتصاد شکوفان سرمایه داری خصوصی رسیدند. عربستان، امارات، قطر، بحرین، کویت، عمان با درآمدد نفت انباشت سرمایه و عمرانی شگفت آور در 40 سال کردند.. ولی نبود نیروی نظامی امپریالیست در 3 کشور بعثی عراق صدام، سوریه اسد، یمن صالح منجر به اقتصاد شکوفان سرمایه داری مخلوط نشد.
کودتاهای پیدرپی چپی قلع و قمع شدند. نمونه: حزب دمکراتیک خلق با نشریه پرچم در افغانستان با ورود/ خروج ارتش شوروی و آمریکا، سپس طالبان؛ حکومت انقلابی خلق گرانادا با حمله 1983 یانکی. بهرجهت در عراق و یمن هم، حاکمیتها در جهت برآوردن خواستهای لایه های محروم از قدرت سیاسی بوده؛ ولی نتوانستند اکثریت جامعه را در بر گرفته؛ اقتصاد شکوفان مانند سنگاپور نداشته؛ فروپاشیدند. نمونه: حزب کارگران کره شمالی و کوبا پس از شکوفانی آغازین انقلاب اکنون با تحریم آمریکا در رکود اقتصادی اند. هر دو چون ویتنام، نیاز به اصلاحات و تعامل با سرمایه خارجی دارند.
سرکوب شامل کودتاهای راست، نیروهای ضربتی مسلح و عملیات ویژه باشد. نمونه های سرکوب کانونهای انقلاب: ایران پیشا انقلاب 57، بلیوی، گواتمالا، شیلی، آرژانتین، گینه بیسائو، ظفار/ عمان، یمن جنوبی، فلسطین، آنگولا، موزامبیک، صحرا/ پلیسارو، ساندینیتسهای نیکاراگوئه. برخی انقلابها اگرچه پیروز شوند؛ ولی در نبود انباشت سرمایه، معیشت مردم بهبود نیآبد.
در انقلاب عامل ذهنی، آرمانی/ پنداری، عامل عینی مادی، کمیت/ کیفیت، تناسب نیروهای درگیر سرنگونی، برد جناح انحصارگرا در مغلوب کردن یاران انقلاب- دخیل اند. انقلاب پیروزمند تابع عنصر ذهنی با شعار ویژه خود برآمده از نیروی اصلی عینی خود همان انقلاب است. در آغاز جنبش، نیروهای مخالف رژیم شعارهای اقتصادی در راستای آمال اقشار خود دارند.
پس سطح تئوریک عالی از مقایسه شعارها یا داوری”فقر فرهنگی و فلسفی” بلسان ژورنالیستی بکمک جناحهای انقلابی نیآمده، بلکه کمیت و اراده جناح برنده پیروزی را تامین کند. اصولا بین حرف/ شعار و تغییر جامعه/ عمل تفاوت است. نمونه شعار خوب و عمل ضعیف: نیکارگوئه، ونزوئلا، آرژانتین، ایران.
در 3 انقلاب کبیر فرانسه، اکتبر روسیه و بهمن 57 ایران- برخی متحدان، فردای انقلاب فدای آن شدند. این تمامخواهی یک جناح انحصارگرا ربطی به مذهب ندارد؛ بنیان آن کاملا مادی بوده؛ انحصارگری غیرتعاملی است. این انحصار گرایی خونین را در هر 3 انقلاب بورژوایی فرانسه، پرولتری شوروی، شیعی ایران می توان دید. در لحظه انقلابی، بخاطر هیجان وضع انقلابی انعطاف نیروهای صف انقلاب از دست رفت. روندِ عدم سازش با حاکمیت ضدانقلاب در اعدام سران رژیم ساقط دیده شود: هویدا، نصیری، رحیمی، ریاضی، نیک پی، خسروداد. همین عدم انعطاف با رقیبان پس از انقلاب به اعدام و سرکوب آنها ختم شود.
روند انقلاب با خونریزی اول از درگیری با حاکمیت ساقط، بعد در پاکسازی جناحهای رقیب سرانجام جوانان آرمانخواه همراه است. در ذهن جناح انحصارگرا، پس از انقلاب خونریزی یاران و رقیبان هم جایز است. ایده الوژی دهقانی، ذهنیت لمپن پرولتاریای بیرون از تولید صنعتی، اردوی میدانی مخرب انقلاب بود. عناصری از آن در کمیته های محلی، صفوف فالانژها، باندهای لاتها، مداحان تکایا، از آتش باختیاران خیابان به زندانبان شکنجه گر و نیروی ضربت خیابانی استحاله یافتند.
سپس با وقوع انقلاب، در نهایت برای جناحی تمام خواه امکان تاریخی عرض اندام انحصارگرانه پدید آید. دیگر زیر بار سازش نرفته؛ بقلع و قمع رقیبان پردازد. هنوز هم پس از گذشت 44 سال از انقلاب، حاکمیت جناح رقیب را “فتنه” و انحرافی خواند؛ نه نیرویی برای تعامل. از پروسه انقلاب در نهایت ائتلاف بیرون نیآید؛ بلکه جناحی تمامیت خواه و قتال قدرت را قبضه کند.
منابع. 2023/12/01 فاکتها از ویکی پیدیا با ویراست آمدند.
خاوند، چین https://www.dw.com/fa-ir
چرا مارکس هنوز برای ما اهمیت دارد؟ ماشین ها https://engare.net/marx_alination/
Vine, David 2015 Base Nation: How U.S. Military Bases Abroad Harm America and the World