ما در قرن سنگدلیها زنده ایم
منفعت طلبی واژه غم انگیزی که امروز هر روز جای زخمش روی ذهن و احساسات ما درد میگیرد.
آن جا جایی از رابطه است که باید ایستاد و کمی فکر کرد.
گاهی تمام تلاش ها و صبوری هایت نادیده گرفته می شود یک اشتباه یا خلاف میل شان رفتار کردن کافیست که دیگر برای شان مهم نباشی
نه خودت نه کارت نه هرچیزی که به تو مربوط است.
انسان ها اغلب معنای زندگی را در مسیر زندگی فراموش می کنند،
گاهی کمک زیادی و انرژی گذاشتن برای دیگران یعنی فرستادن خودت به قعر دره ی نابودی،
زیر پا می شوی ، افسرده می شوی و یک جایی به خودت میایی و می بینی که سالهاست بی وقفه میجنگی برای آدم های که اگر منافع شان تامین نشود از تو به راحتی می گذرند ،بی اعتنا به گذشته ای که اگر نبود ، امروز هم نبود.
یاد ما باشد به زور نمی شود کسی را خوشحال کرد و به زور نمی شود کسی را خوشبخت کرد و همیشه محبت جوابش محبت نخواهد بود.
همیشه پشت لبخند ها پشت به ظاهر دوست ها خیر و خوبی نیست.
این روز ها معیار هایم را تغیر دادم و دوستانم را در طوفان و گرفتاری و سختی ها شناسایی می کنم.
آن روز های که فقط یک گوش شنوا میخواستی و کسی نبود چون منافعی در میان نبود.
آدم ها گاهی آنقدر بی رحم می شوند
که حتی بی هزینه ترین چیز ها را از اطرافیان شان دریغ می کنند.
این رسم زندهگی قرن ماست که باید زندهگی و زنده ماندن را به سبک خودش یاد بگیریم .
دیگر خبری از ساده.گی مادر کلان ها و عطر چای و دارچین در کار نیست.
امروز قرن سنگ و آهن و جنگ است و محبت های بی هزینهیی که هر روز از هم دريغ میکنیم نادیده می گیریم و می گذریم و خیال میکنیم همیشه است.
نوشتهی مسیح (اعظم)
فرستنده محمدعثمان نجيب