شکاف در میان اروپاییان عمیقتر میشود
امضای پیمان لیسبون در سال ۲۰۰۷، ادغام بیشتر اتحادیۀ اروپا را نوید میداد
نویسنده:
انستیتوی مارکس ـ انگلس ـ لنین
مترجم:
تحریریهٔ سایت «۱۰ مهر»
برگرفته از :
وبسایت انستیتوی مارکس ـ انگلس ـ لنین
رؤیای قدیمی افرادی مانند «ژان مونه» (یکی از اولین طراحان پروژهای که بعداً به اتحادیهٔ اروپا تبدیل شد) این بود که میتوان بر اختلافات میان طبقات حاکم کشورهای قاره فایق آمد. او و امثال او، در قالبی اتوپیایی، رؤیای اروپای متحد را در سر میپروراندند که بتواند از طریق ایجاد وحدت اقتصادی و سیاسی، از جنگهایی مشابه جنگهای ویرانگر قرن بیستم جلوگیری کند.
افکار این افراد بعد از انقلاب اکتبر و ایجاد یک دولت قدرتمند سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی، به همراه حضور احزاب کمونیست قدرتمند در هر کشور، توجه بیشتری را جلب کرد. ایدهٔ یک ساختار سیاسی واحد برای آنها جذاب بود زیرا بهزعم آنها این ساختار میتوانست بر تضادهای میان قدرتهای امپریالیستی غلبه کند و آنها را در برابر دشمن کمونیست متحد سازد. با گذشت زمان بهنظر میرسید که «مونه» و همفکران رؤیاپردازش به هدف خود رسیده باشند. اتحادیهٔ اروپا از ایرلند تا فنلاند امتداد پیدا کرد، اما همراه با رشد خود نشان داد که تحقق وحدت بهمرور دشوارتر میشود. اتحاد در دوران جنگ سرد با سلطۀ نظامی ایالات متحده بر اروپای غربی و متحدکردن آن در یک بلوک در برابر اتحاد جماهیر شوروی و دموکراسیهای تودهای محقق شد. در پایان این دوران هم، برخی در اروپا دراین رویا بودند که یک اروپای متحد میتواند به مسیر خود ادامهدهد.
تضعیف این روند پس از موضعگیری مختصر شیراک و شرودر در مورد جنگ عراق، از طریق گسترش بیشتر ناتو با افزودن کشورهای بالتیک بهاین پیمان خنثی شد. سگهای زنجیری مرتجعی که در این کشورها حاکمند، همگی مخلوقات آمریکا هستند و همیشه از ارتجاعیترین اقدامات نظام امپریالیستی آمریکا حمایت کردهاند. این امر، همراه با افول نسبی اقتصادی امپریالیسم فرانسه و آلمان، ناتوانی اروپا را در حفظ استقلال از ایالات متحده نهایی کرد. شکست فاجعهبار تلاشهای مرکل بهعنوان آخرین رهبری که کوشید مسیری مستقل را میان ایالات متحده، روسیه، و چین طی کند، با ارتقا موجود شوربختی بهنام شولز به مقام صدراعظمی نهایی شد. اروپا در حال حاضر تنها با فرمانبرداری از آمریکاست که میتواند متحد باقی بماند. همانطور که ترامپ به آن اشاره میکرد، کشورهای بزرگ از نظر نظامی همه وابسته به آمریکا هستند.
ایالات متحده تنها قدرتی است که قادر به جنگ برای تأمین منافع کشورهای اروپایی در مناطقی مانند جنوب صحرای آفریقا است که فرانسویها به سرعت در پی یک دوره طولانی سلطه نواستعمار بر کشورهایی مانند مالی و بورکینافاسو بیرون رانده میشوند. بدون حضور امپریالیسم ایالات متحده، اتحادیه اروپا اکنون در هرج و مرج و شکاف بزرگتری قرار خواهد گرفت، زیرا اقتصاد کشورهای اصلی آن در حال افول است.
وقتی صحبت از شکاف در میان طبقات حاکم اروپا میشود، این شکاف حتی دامن سگهای دیوانهٔ ورشو را نیز میگیرد. حداقل بخشی از مرتجعین لهستانی وجود دارند که طرفدار نوعی معامله با روسها هستند؛ معاملهای با هدف دستیابی به غرب اوکراین بدون خطر جنگ با روسها. اما این توافق باید از انظار عموم پنهان، و وجود آن تکذیب شود.
آلمانیها اما بهشدت با چنین معاملهای مخالفند، زیرا لهستان بزرگتر مشکلات بزرگتری را در داخل اتحادیهٔ اروپا بهوجود میآورد و واکنش شدیدی را در آلمان ایجاد میکند. در المان هنوز هم عدهای وجود دارند که از تغییرات مرزی که در نتیجهٔ بازترسیم مرزها در پایان جنگ جهانی دوم به آنها تحمیل شده، ناراضی هستند.
جنگ ناتو منجر به بروز دوبارۀ تمام تنشها و تضادهای فروخورده میان کشورهای اروپایی است که پس از سال ۱۹۹۱، که کل اروپا اساساً در اختیار امپریالیسم ایالات متحده قرار گرفت، در محاق رفته بود. اگر این جنگ با توافقی خاتمه یابد، ناکارآمدی ناتو عیان خواهد شد، رکود بر اتحادیهٔ اروپا مستولی خواهد گشت، و امپریالیسم ایالات متحده اولویتهای خود را تغییر خواهد داد. پس از آن، اروپا شاهد بیثباتی بیشتری خواهد بود. جنگ ناتو و روسیه در اوکراین تنها شروع یک آشفتگی فزونییابنده است که غرق بیشتر سرمایهداری اروپا در بحران را بهدنبال دارد.
بیشترین صدور سرمایه از سوی آمریکا به مقصد اتحادیۀ اروپا و عمدتا آلمان و فرانسه بوده است. میزان این صدور در سالهای اخیر بسیار افزایش یافته است. در نتیجه، بخش بزرگی از بورژوازی کمپرادور آلمان و فرانسه وابستگی کاملی به این سرمایه پیدا کردهاند. درست است که بخشی از بورژوازی این کشورها از تحریمهای روسیه (برای دریافت گاز و نفت ارزان) و چین لطمه میبینند، اما قدرت بخش اول بر دومی برتری دارد. اتحادیۀ اروپا چیزی بهغیر از سرمایهداری آلمان نیست، و این کشور نیز از لحاظ امنیتی، نظامی، و اخیراً اقتصادی، شدیدا به آمریکا وابسته شده، و بیدلیل نیست که تقریبا همۀ نیروهای سیاسی در آلمان از منویات واشنگتن پیروی میکنند.
منبع: «انستیتوی مارکس ـ انگلس ـ لنین»
https://marxengelsinstitute.org/۲۰۲۳/۰۵/۱۷/unsafe ـ european ـ home/