هوای تازه
رسول پویان
بیا تا غرق رویاهای خود سازیم عوالم را
دهـیم پـرداز زیـبـا تـر تصاویـر منجـم را
ز اسـرار جهان بی نهایت پـرده بر داریم
هوای تازه یی بخشیم اشارات و علائم را
کتاب بیکران عـشق را از نـو کنیم تألیف
بیفـزایـیم عـنـاویـن جـدیـد ابـواب لازم را
میان مردوزن عـدل ومساوات وکرم آریم
ز عشق و مهربانی پر کنیم دنیای راقم را
مساوات و عـدالت را کنیم محبوبـۀ دل ها
کشیم از عمق دنیا ریشه های ظلم ظالم را
بلا آورده اسـتـعـمار و اسـتـثـمار در دنـیـا
کـنیـم آزاد از بـنـد ســتـم انـسـان خـادم را
زخشم کینه توزان نفرت ونفرین می بارد
به مهروبردباری رام سازیم غول هادم را
نظام چـنـد قـطـبی انتخـاب مـردم دنیاسـت
که بـرهم میزند خودمحوری نظم حاکم را
ز حلم و گفتگـو و مشورت گیتی شود آباد
حمایت گـر کنیم پاکان و نیکویان عـالم را
زجهل و آزوخودخواهی بشربیمارمیگردد
پر از مهروصفای دل کنیم احوال سالم را
جهانی پر زعشق و دوستی وهمدلی گردد
اگر آماده سـازیم بهر یاری عـزم جازم را
دهیم شـور و نشاط زندگی بر نسل انسانی
برقص وبزله گویی آوریم ناشاد وسادم را
حریـم پاک دل خلوتسـرای جلوۀ یار است
که باخوی خوش خودگردهم آردمحارم را
مگو راز دل خـود را به جز با آشنای دل
زرنگ و حیله گر بینی رقیبان مزاحـم را
اگرعشق و وفا پیوند دل ها را کند تجلیل
به گوش دل بگـو آهسته تاریخ مراسـم را
به زیر سـایۀ بید و چناری بـر لب جویی
طبیعت باز می سازد درِ فرودس دایم را
19/2/2023
تاج عشق و دوستی
نـالۀ خـامـوش دل گـوش نـوا را کـر کند
جیغ فـردا داد و فـریاد سکوت از بر کند
شوروشوق دل انرژی میدهد با واژگان
عشق را قربان که عشاق را سخنور کند
درد دل دارد سـر درمـان پـیـمـان و وفـا
تا که عشق زخمین را خارج ازبستر کند
جوشش دریای دل موج گهر می پـرورد
تا خلوص هـمدلی را زیـب انگـشتـر کند
چهرۀ خورشید تابان از برای دیدن است
حسـن زیبا را چـرا جانـانـه در چادر کند
ازحضوردل گریزان میشود روز وصال
کی بـه چـشم انتظار عـشـق دل باور کند
هـرچـه بلبل خـار بـیـند در رۀ دیـدار گل
مهـربـانی و خلـوص دل را بـیـشـتـر کند
دل که برتخت وفاداری به تنهایی نشست
تاج عشق ودوستی را همچنان برسر کند
آن قدرخوناب غم ازچشم دل بیرون پرید
ترسم ازروزی که دامان جهان را تر کند
دل چـه شبهـایی ندیم خلوت مهتاب بود
تا دلی شـایـد نظر بر سوی آن منظر کند
حسـن والا با زبان راز می گـویـد به دل
عشـق پـیمان را بجـا بـا شـیوۀ دیگـر کند
نغمۀ مستی که درشوق غزل پیچیده است
زلف رویا را پر از بوی خوش عنبر کند
از لب چـشـم خماری باده در ساغـر کنید
شیخ اگـر هردم حرامش بر سر منبر کند
23/10/2022