طالبان درچنگال خونین القاعده!!
پس از آنکه اداره طالبان در کابل بنابر فشار بزرگ و گسترده جامعه جهانی، نهاد های مدنی و مردم سرانجام موافقه کرد که دروازه مکتب ها را به روی دوشیزگان وطن نیز باز کند، در سوم ماه حمل سال 1401 به گونه رسمی در لیسه عالی امانی زنگ آغاز درسها به صدا در آمد و دروازه های مکتب های دخترانه بر روی شاگردان نیز باز گردید. این اقدام موجب خوشنودی فراوان مردم به شمول دختران و خانواده های آنها که برای مدت طولانی از درس و تعلیم دور مانده بودند، گردید. محافل و نهادهای بین المللی نیز این اقدام را ستودند؛ ولی به گونه بسیار مرموز و با یک یادداشتی که گویا از جانب دفتر رهبر طالبان صادر شده است، این دروازه ها به روی دختران بالاتر از صنف ششم پس از سپری شدن چند ساعت بسته گردید. چنین اقدام غیر مترقبه و دور از انتظار که خلاف وعده های مقام های رسمی طالبان به مردم و مجامع بین المللی بود، سخت موجب یاس و نا امیدی گردید. در همین برهه خیلی ها حساس که مساله ارتقا بخشیدن به تعامل بیشتر با طالبان تا به رسمیت شناختن این رژیم پیش می رفت و آن را در مذاکره های دوحه میان هیات طالبان و امریکا و همچنان سفر وزیر خارجه چین به افغانستان و همزمان سفر نماینده خاص دولت روسیه در امور افغانستان به کابل و به تعقیب آن جلسه های وزرای خارجه کشور های همسایه در چین و نشست چهارجانبه میان نماینده گان کشورهای چین، امریکا، روسیه و پاکستان در ارتباط به مسایل افغانستان در چین نیز شاهد بوده ایم، به گونه غیر مترقبه کاملن تخریت کرد و همه یی آنچه را بافته شده بود، یکباره به رشته مبدل نمود.
چرا چنین شد؟
نگارنده به این باور است که پاکستان و دستگاه دیپلماتیک، نظامیان و استخبارات آن کشور که حالا پس از بیش از چهل سال به هدف نهایی خود در افغانستان رسیده اند، می خواهند این دست آورد را نهادینه سازند و ثبات و امنیت در افغانستان را در زیر چتر منافع استراتژیک پاکستان برقرار گردانند تا به این وسیله ترانزیت اموال و خدمات از طریق افغانستان با آسیای میانه فراهم گردیده و هرچه بیشتر گسترش یابد. راه های مواصلاتی جدید و خطوط آهن سرتاسری که شمال را به جنوب، و غرب را به شرق وصل کند احداث گردد. پروژهای بزرگ منطقه یی گاز و برق نیز در عمل پیاده شود. چنین وضعیت به نفع استراتژیک چین، روسیه و ایران نیز هست و گره بسیار بسته و کور ارتباط های منطقه یی از طریق افغانستان به این شکل باز می گردد. بدون شک شماری از طالبان نیز تداوم قدرت و منافع شان را در آن نهفته می بینند و آرزومند طرح و تطبیق دیپلماسی های اقتصاد محور اند. چنین معلوم می شود که رهبران طالبان در حکومت که خلاف وعده های سپرده شده به قدرت های بزرگ، نهادهای بین المللی و کشور های همسایه قرار می گیرند، ناراحت و سرافگنده اند. حتا سرپرست وزارت خارجه طالبان در چین گفت که بسته شدن مکتب های دخترانه تصمیم حکومت نیست.
پس از چنین وضعیت کی نفع می برد؟
درست به یاد داریم که در دوره اول حکومت طالبان در زمان تخریب تندیس های بودا در بامیان و شکستن تمام آثار باستانی پیش از اسلام د رموزیم ها، با وجود هیاهو، سیع و تلاش عظیمی که به راه افتید و سازمان ملل و رهبران تمام کشورهای جهان از آن حکومت نام نهاد خواستند که به چنین جنایت تاریخی دست نزنند، ولی آنها با کمال خونسردی و اراده قاطع آن میراث های عظیم باستانی را از بین بردند. زیرا آنها برای امارت و خلافت اسلامی خود ساخته و نظام خشن مبتنی بر آن، آجندا و استراتژی معینی را در پیشرو داشتند و گام به گام آن را در عمل پیاده کردند.
حالا هم القاعده و سازمان های افراطی وابسته به آن که طالبان در افغانستان را مدیریت می کنند و برای شان سیاست و آجندای مشخص طرح می ریزند، هیچ گاه نمی خواهند که “امارت اسلامی طالبان” و گویا خلافت اسلامی خود خوانده شان با کشور های بزرگ و غرب در تعامل باشد. آنها تلاش در جهت تعامل را به هر وسیله ممکن سبوتاژ می کنند. یک “امارت اسلامی” با سیاست های بسیار خشن و عقبگرایانه و جدا از سایر دول بیشتر به نفع آنها هست تا حکومتی که با کفار در تعامل باشد. در عمل می بینیم که این عقبگرد روز تا روز بیشتر می شود و می خواهند افغانستان این کشور بزرگ سی و پنج ملیونی را به یک مدرسه بزرگ اسلامی تبدل کنند.
طالبان خلاف وعده های سپرده شده تا حال با سازمان های افراطی تروریستی نه تنها قطع رابطه نکرده است که گویا این سازمان ها و در راس القاعده آن را مدیریت و رهبری می کند. برافراشتن بیرق طالبان بر فراز برج ارگ و آنهم در روز یازدهم سپتامبر، یک نماد سمبولیک و انتخاب استراتژیک از تداوم سیاست های خشن و بازی های بسیار خطرناک تروریستی این سازمان ها را به نمایش می گذارد.
آیا طالبان افغان این توانایی را دارند که از چنگال خونین القاعده خود را برهانند؟
شما چه گونه فکر می کنید؟
دستگیر صادقی
اول اپریل 2022