دیده گانم دیار آشنایان میجوید!
امین الله مفکر امینی 2016-05-10
پرو بال شکسته ام
توان پروازم نیست
ترحم ای باد سحرگاهی
برمنی اسیر، بکنج قفس
برمشامم رســـــان بوی
آشنایان دیارم
نیرو بخش پروبال شکسته ام
دیده گانم دیارآشنایان میجوید
تا به پرواز آیم به خاک بوسی
آن مُلک آزاده گان
گوشم آشنا کن یکبار دیگر
به بانگ خروسان سحرگاهانش
بر نوای بلبلان غزل خوانش
که دلم بسی گرفته ز نوای هرزاغ وزغن
که بر نوا اند بر گلستان وطن
ای اشکها سیلاب شو
ای نوا ها، طوفا ن کن
بنیاد شیادان برکن
برج و باروی زورمندان بشکن
تابر دل آسمان نیل فامش
سر زند ستاره های رخشنده ای آرزو
محقق گردان این پندارمرغ اسیر قفس
تا پر زند چون مرغ آزاده ای بر دلی
آسمان نگارین وطن
که مرغ آزاده رانزبید چرخیدن
به سر انگشت بیگانگان
به سر انگشت دشمنا ن