نو کانتی ها،- مخالف سوسیالیسم و ماتریالیسم دیالکتیکی

neukantism.نو افلاتونی آرام بختیاری نو کانتی ها؛ نیم قرن میان مارکسیسم و…

غم دوشینه و سرنوشت نافرجام و دردناک مردم افغانستان

نویسنده: مهرالدین مشید کشتی شکستگانیم ای بادشرطه برخیز  باشد که باز بینیم …

برگردان شعرهایی از ژنرال پاییز

زنده‌یاد “محمدعمر عثمان” ملقب به “ژنرال پاییز” در سال ۱۹۵۷…

خلق در دانه لری - مرواریت های ناب

قۉشیق ( دو بیتی )   داکتر فیض الله ایماق باید گفت که،…

آشتی کردن طالبان با مردم افغانستان، راهی برای پایان جنگ…

نویسنده: مهرالدین مشید زهر پاشی های قومی و زبانی و توطیۀ…

 ترجمه‌ی شعرهایی از سردار قادر 

استاد "سردار قادر" (به کُردی: سه‌ردار قادر)، شاعر کُرد زبان،…

خموشی

 نوشته نذیر ظفر شــــــــد مــــدتی که ورد زبانم ترانه نیست آوای مــــن…

چشم براه وحدت

            چشمم براه  وحدت  پیوند وهمد لی جانم فدای وحدت وصد ق…

دوحه سر دوحه، پروسه های پیچیده و آرمانهای خشکیده 

نوشته از بصیر دهزاد  سومین کنفرانس در دوحه  درست سه هفته…

کور و نابینایان خرد

تقدیم به زن ستیز های بدوی و ملا های اجیر، آن…

فضیلت سیاسی و افغانستان

در نخست بدانیم٬ ماکیاولی در شهریار و گفتارها٬ در واقع…

بهای سنگین این خاموشی پیش از توفان را طالبان خواهند…

نویسنده: مهرالدین مشید طالبان بیش از این صبر مردم افغانستان را…

گلایه و سخن چندی با خالق یکتا

خداوندا ببخشایم که از دل با تومیخواهم سخن رانم هراسانم که…

(ملات گاندی در مورد امام حسین

باسم تعالى در نخست ورود ماه محرم و عاشوراء حسينى را…

جهان بی روح پدیداری دولت مستبد

دولت محصولی از روابط مشترك المنافع اعضاء جامعه می باشد٬ که…

ضانوردان ناسا یک سال شبیه‌سازی زندگی در مریخ را به…

چهار فضانورد داوطلب ناسا پس از یک سال تحقیق برای…

پاسخی به نیاز های جدید یا پاسخی به مخالفان

نویسنده: مهرالدین مشید آغاز بحث بر سر اینکه قرآن حادث است و…

طالبان، پناهگاه امن تروریسم اسلامی

سیامک بهاری شورای امنیت سازمان ملل: ”افغانستان به پناهگاه امن القاعده و…

  نور خرد

 ازآن آقای دنیا بر سر ما سنگ باریده عدوی جان ما…

عرفان با 3 حوزه شناخت/ ذهن، منطق، غیب

دکتر بیژن باران با سلطه علم در سده 21،…

«
»

از امپریالزم تا گلوبالیزم

 بیژن باران

من هر جنگی را پذیرایم، زیرا این کشور نیاز به جنگ دارد. تئودور روزولت 1858-1919 پرزیدنت آمریکا

 

نیمه اول قرن 20 شاهد تبلور 5شناسه امپریالیزم  تمرکز تولید، بانکها، ترکیب سرمایه بانکی و صنعتی، انحصارات، تقسیم جهان بود. 2 جنگ جهانی منجر به پیدایش بلوک غرب به سرکردگی آمریکا با پیمان نظامی ناتو و بلوک شرق برسرکردگی شوروی با پیمان ورشو شدند. پس از ج ج 2 انقلابات، جنگهای رهایبخش، کودتاهای سیا در 3قاره رخ دادند. جهان سوم بویژه کشورهای نامتعهد،  به 2جهان اول غرب و دوم شرق، تحت لوای هند، یوگسلاوی، اندونزی، الجزیره نضج گرفت.

 

سرمایه داری خصوصی در غرب غایب بود؛ در شرق سرمایه داری دولتی با نامهای گوناگون، در جهان سوم سرمایه داری مختلط رایج بود. در بلوک شرق انباشت ارزش اضافی به شکل تسلیحات و کمکهای مالی، برنامه ی صنعتی به جهان سوم- اردوگاه را در اقتصاد داخلی تضغیف می کرد. در نیمه دوم این قرن، غرب با قراردادهای بانکی و نظامی تضادهای امپریالیستی و استعماری را با مسالمت حل کرد. با ارتقای صنایع نظامی و هسته ای، جاسوسی، صدور سرمایه به جهان سوم تا فروپاشی اردوگاه در 1989 صفآرایی جهان تغییر کرده؛ با بنیانگرایان اسلامی مسلح متضاد مدرنیزم در خاور میانه رودرو شد.

 

جنگهای کره، ویتنام، کوبا، کودتاهای غربی در ایران، اندونزی، گواتمالا و کودتاهای شرقی در عراق، لیبی، الجزیره، افغانستان، مصر، سوریه، یمن- رودرویی 2 بلوک شرق و غرب را نشان می دهند. در سازمان ملل هم این 2 بلوک با حق وتوی 5 کشور شوروی، آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین برخی نهادهای مالی جهانی امور مالی و نظامی جهان سوم را رتق و فتق می دادند. سرانجام آمریکا به تقویت بنیانگرایان دینی بضد سکولاریزم شرق پرداخت که در انقلاب 57 ایران، لبنان، افغانستان، غزه، الجزیره، پاکستان، بنگلادش، مصر، سودان در رشد جنبش جهادی تبلور یافت.

 

گروسمن با کاربرد اسناد و خدمات پژوهشی کنگره در کتابخانه کنگره نوشت: آمریکا در 111 سال بین 1890-2001 با 133 جنگ، بطور متوسط سالانه حمله نظامی ش از 15/1 پیش از ج ج 2 به 29/1 بعد از آن، پس از فروپاشی 1989 شوروی به ../2 افزایش یافت. پس از جنگ سرد بخش رقابتی تسلیحات با شوروی به بخش جنگهای مستقیم با کشورهای پیرامونی تبدیل شد. این افزایش در انطباق با این نگره علوم اجتماعی است: افزایش جنگها بیانگر گسترش امپریالیزم است. باید افزود که در آمریکا افزایش جنگها بخاطر وجود جناح مجتمع نظامی- صنعتی با رشد صنایع جنگی می باشد.

 

در این جنگها عمده کاربرد تسلیحات بوده نه پیروزی در جنگ مستقیم 2 شکست در جلوگیری از غلبه شمال بر جنوب در ویتنام و استقرار دمکراسی در عراق؛ به فروش تسلیحات به شیوخ خلیج فارس در لیبی، یمن، سوریه منجر شد. در حاکمیت آمریکا 2جناح جنگی و تعاملی در رقابت مسلمت آمیزند. در هر 2 مورد جناح نظامی با فروش تسلیحات برد داشت. کارکرد 2جناح جنگی و تعاملی حاکمیت را در بوش از جناح جنگی در حمله مستقیم یه عراق و اوباما از جناح تعاملی با تجهیز مخالفان دولت سوریه یا توافقنامه هسته ای با ایران می توان دید.

 

البته جناح جنگی همیشه تبلیغات رسانه ای سیاسی را برای آمادگی جنگی انجام می دهد. این تبلیغات بستگی به اخبار دارد- از مبارزه بضد کمونیزم و تروریزم، از ثبات و آرامش تا امنیت ملی، از حقوق بشر تا صیانت مرزی را در بر می گیرد. چرا ظرف 4سال گذشته، آمریکا نتوانسته 20-50 هزار داعشی پراکنده را نابود کند. آنها در سپتامبر و اکتبر 2015 به لیبی و افغانستان با ارتکاب جنایات جنگی گسترش یافته اند. http://www.peacefromharmony.org/?cat=en_c&key=599

 

ویلیام بلوم در 300 صفحه مستند در دولت یاغی نوشت: تنها ابرقدرت جهان 13-17 میلیون انسان را در عملیات آشکار بوسیله پنتاگون و پنهان بوسیله سیا کشته؛ که متحدان آمریکا حامی آاین هجمه اند. این راهبرد همسو با ارتش آمریکا “برای حفظ امنیت جهان برای اقتصاد ما” می باشد. مداخله نظامی آمریکا بضد دیکتاتورها نبوده؛ بلکه بضد دیکتاتورهای موی دماغ اند: نه بضد باتیستا بلکه کاسترو در کوبا، نه بضد خیمه نز بلکه چاوز در ونزوئلا، نه بضد ساموزا بلکه ساندنیستها در نیکاراگوئه، نه بضد پینوشه بلکه دکتر آلینده در شیلی، نه بضد شاه بلکه دکتر مصدق در ایران، نه بضد کودتاگران بلکه آربنز در گواتمالا.

 

پس از فروپاشی اردوگاه تا دهه 1990 بمباران هوایی یوگسلاوی، ناتو در اروپای شرقی تحکیم شد. نقطه عطف 11 سپتامبر 2001 بود که در سیاست خارجی آمریکا تروریزم را جانشین کمونیزم کرد. این جانشینی برای توجیه بودجه یعنی یک/ سوم کل درآمد آمریکا برای صنایع نظامی بود. در سده 21م جنبش جهادی در عراق، سوریه، لیبی، یمن کش آمده اند. صنایع جنگی در رقابت با اردوگاه با تسلیحات پیشرفته نفع بیشتر داشت تا در جنگ نامتقارن خاورمیانه که ضامن پیروزی نشد. عراق به شکست و 1 تریلیون دلار خسارت برای آمریکا منجر شد- یعنی دو/سوم جمعیت بخشی از آنرا به یک/ سوم جناح نظامی داده؛ بقیه با قرض تامین شد.

 

والرشتاین جهان را به 3منطقه کانون/ هسته بسیار پیشرفته، لایه بینابینی در حال پیشرفت مولدان مواد خام، پوسته گسترده فقیر بخش کرد. او سرمایه داری را نظام چیره از سده 16م با بحرانها و جنگها، ایجاد نهادهای تعاملی می داند. پوپر در جامعه باز و دشمنان آن، جامعه مدرن فعلی را پذیرفته؛ خواستار اصلاحات آداب و رسوم گذشته و نوآوریهای فنی در اوضاع فعلی است.

 

در تقسیم بندی کنونی، جهان به کانون مالی و نظامی غالب در جهان تحت سلطه مالی- نظامی آمریکا پس از ج ج 2 با آلمان و ژاپن با قراردادهای تجاری و کشورهای پیرامون می باشد. سرمایه داری نظام تولیدی است که تجارت و صنعت در مالکیت خصوصی، دولتی، مخلوط این دو می باشد. جمهوری نظام سیاسی است که مردم یا نمایندگانشان حکومت را داشته؛ با انتخابات دولت بطور مسالمت آمیز تغییر می کند.

 

باید دانست که مناسبات گذشته قبیلگی، استبدادی، عمودی به موازات بوژوایی ادامه داشته؛ در برخی مناطق مانند شبه جزیره عرب حتی غالبند. در کشورهای کانون طبقه متوسط تحت فشار است؛ در برخی کشورهای پیرامون مانند چین، هند، تایوان، مالزی، کره جنوبی طبقه متوسط شکوفان است. در کلانشهرهای کشورهای پیرامون مانند استانبول، تهران، مومبای، شانگهای هسته های پسامدرن شکل گرفته اند.

 

اگرچه سرمایه برای سود بیشتر فرامرزی شده؛ ولی در دور بعدی آن به ایجاد نهادهای تمدن مانند موزه ها، پژوهشهای طبی/ دارویی، بهداشت جهانی می پردازد. لذا بخشی از انباشت سرمایه برای بهبود معنوی و جسمی انسانها بکار می رود. نمونه: خیریه دمکراسی سوروس برای جهان رنگین کمانی با تقلیل فقر، امراض، استبداد؛ بهداشت در آفریقا با بنیاد بیل گیتز مایکرو سافت. روشن است که ابتکارات او به زعم الیگارکهای روس، چین، هند فعلا خوشآیند نیستند. غولهای غنی خیر با کمک و سهم خیریه در سازمان ملل چون انجلینا جولی هولیوود، زاکربرگ فیسبوک، بزوس آمازون، تویتر، گوگل، یاهو می باشند.

 

نفوذ دول غربی در شرق را می توان از قرن 19 تا 21م با تاکید بر آمریکا در 4 مرحله استعمار، امپریالیزم، جهانشمولگرایی، ابر قدرت؛ کشورها را به 2 مقوله کانون و پیرامون تجرید کرد. هر مرحله و مقوله را تعریف کرده؛ شناسه های آنها را توصیف کرده؛ عملکرد آن در کشورهای پیرامونی 3قاره آمریکای لاتین، آسیا، آفریقا، خاور میانه- را بررسی کرد. این نفوذ روی کشورهای پیرامون 2 تاثیر مثبت اشاعه مدرنیزم و منفی تقلیل رشد سرمایه داری بومی دارد. آمریکا در اشاعه سرمایه داری در جهان فعال است که در خاور میانه سرمایه داری مخلوط دولتی و خصوصی را دامن می زند.

 

در قرن 18م، آیا آمریکا جمهوری یا امپراتوری بود؟ جفرسون معتقد بود آمریکا ضدامپراتوری است. بمرور تجار، مسیونرهای مذهبی، افسران نظامی آمریکا به خارج سرازیر شدند. آمریکا خصلت 2گانه جمهوری و امپریالیزم دارد. جمهوری آن با صفات کارایی، خلاقیت، پویایی، بهینگی، آزادی، پیشرو- تحسین می شود.

 

آمریکا در مرحله استعمار را می توان اینگونه خلاصه کرد. جنگ با اسپانیا در کوبا و فیلیپین 1898؛ الحاق گوام، پورتوریکو، هاوایی؛ ساختن با اجاره 99ساله ترعه پاناما. مشی سیاست خارجی مونرو: آمریکا در امور آمریکای لاتین- جنوبی و مرکزی- دخالت اقتصادی، سیاسی، نظامی برای امنیت قاره آمریکا حیاتی است. پس تنها شرکتهای آمریکایی به توسعه آمریکای لاتین کمک کرده؛ شرکتهای اروپایی کنار گذاشته شدند- آغاز افول امپریالیزم انگلیس.

 

ج ج1 در 1914-1918 غاصبانه، غارتگرانه، جنایتکارانه بود که هر 2 طرف برای تقسیم جهان، مستعمرات، مناطق صاحب منابع کانی و نفوذ سرمایه مالی جنگ کردند. پس از آن، ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ها ﻧﻪ در وجه ﺻﺎدرات ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت وام هاﯼ دراز ﻣﺪت ﻳﺎ ﮐﻤﮏ هاﯼ ﺑﻼﻋﻮض ﺑﻪ ﮐﺸﻮرهاﯼ ﭘﻴﺮاﻣﻮﻧﯽ دادﻩ ﺷد. البته بیشتر این وامها با کارشناسان و مازاد تولید کشور استعماری بسته بندی شده؛ تا بخشی به کشور متروپل برگردد.

 

استعمار دستاندازی دول غربی به 3قاره را برای محصولات کانی و کشاورزی شان در چند قرن گذشته می توان در نمونه انگلیس دید. امپریالیزم با صدور سرمایه و جنگهای خانمانسوز در آلمان، ژاپن، آمریکا در قرن 20م دیده می شود. ابرقدرت در مورد آمریکا توان مالی و نظامی سلطه گرش در جهان است. شاید تنها ابرقدرت در 2030 چین با جمعیت 4 برابر آمریکا و سریعترین رشد اقتصاد است. ولی نهادهای پژوهشی و دانشگاهی، پروژه های فضایی، تعداد جایزه نوبل، خبرگی در اختراعات، روحیه انترپرایزی در فن آوری را نمی توان با اعداد نشان داد.

 

پس از پاکس آمریکانا در بازه زمانه ج ج 2 تا 1979 با تغییر پشتوانه دلار از طلا به خود دلار، فروپاشی اردوگاه، امپریالیزم آمریکا به گلوبالیزم تکامل یافت که تا سده 21م ادامه دارد. اکنون فرماندهی ارتش آمریکا بمرکزیت خاورمیانه، نه واشنگتن، برای امنیت ملی آمریکا می باشد. تضادهای امپریالیستی پیش از ج ج 2 به نهادهای تعاملی ج 8 و ج 20، بانک جهان، قراردادهای مشارکتی کشورهای غربی استحاله کرده اند. اکنون آمریکا لاتین با انتخابات قدرت سیاسی را تفویض می کند. ولی در خاور میانه و آفریقا جنگهای داخلی با تسلیحات آمریکا ادامه دارند.   

 

در غرب قرن 20م سرمایه داری رقابتی به انحصاری رسید. دولت آمریکا “شورای مدیریت طبقه سرمایه دار” لقب گرفت. از پاکس آمریکانا به جهانشمولگرایی Globalization رسید که روند بین المللی ناشی از معاوضه نظرات، محصولات، تعاملات، ترویج جنبه های فرهنگ جهانی است. برخی نهادهای اصلي این روند جهانی بقرار زیرند: سازمان تجارت جهانیWTO ، صندوق بين المللی پولIMF، سازمان بين المللی کارILO ، بانك جهانی. ايجاد ارگانها و نهادهای بين المللی اتحاديه اروپا، نفتا، 12 عضو PTT، نشست G8، همایش سازمان تجارت جهانی.

 

جهانشمولگرایی/ گلوبالیزاسیون مرحله کنونی امپریالیزم آمریکا با واحد پولی مبنای مراودات مالی جهان، سلطه نظامی و ماهواره های معلق فضایی بر کره زمین، پیمانهای تجاری جهانی، 2 جناح امپریال سلطه گر جنگی و جمهوری مروج تمدن مدرن می باشد. این نظام با پایگاه عمده پسامدرنیزم، مراکز بانکی نیویورک، تفریحات هولیوود، فنآوری سیلیکون ولی پیشرو می باشد. رهبران جهان از 35 کشور چین، ژاپن، برزیل، اسراییل، روسیه، مالزی، هند، قزاقستان، ایرلند از سیلیکون ولی دیدار کرده اند. مودی رهبر هند با 30 میلیون پیرو پس از اوباما در فیسبوک مقام دوم را دارد.

 

شهرگانش مانند اپرا وینپری برای بهبود فقر و مرض در جهان، گسترش فنآوری دیجیتال ارتباطی اینترنت، ماهواره، موقعیتیاب، داروهای ژنتیک، تجارت فرامرزی، پژوهشهای پزشگی، بیشترین نامآوران ورزش المپیک، ورود زنان به مراتب بالای کسب، سیاست، دولت، کمک به سازمان ملل می باشند.

 

درباره گلوبالیزاسیون هم نظریه پردازان غربی بوده؛ ولی اروپایان مانند پوپر، فیلسوف اطریشی 1902-1994، والرشتاین جامعه شناس آمریکایی، گالتونگ جامعه شناس نروژی- دیدی فراگیرتر، انسانیتر از آمریکاییهای جناحی، محدودتر چون فوکویاما عالم سیاسی آمریکایی و برژینسکی سیاستمدار آمریکایی دارند. این 2 نفر حتی به واقعیات پیدایش 5کشور بریکس، اتفاقات در آمریکا مانند شکست در ویتنام، عراق، بدهی 13 تریلیون دلار، قتل روزانه 90 نفر، بزرگترین زندان جهان- در رادار تفکراتشان قرار نگرفته؛ لذا عقاید غیرواقعی را عمومیت داده؛ نظریه پردازی می کنند.

 

این روند عینی جهانی را برخی نظریه پردازان علوم انسانی در تزهای خود تبیین کرده اند. توماس فريدمن در کتاب”جهان هموار است، تاريخچه مختصر قرن بيستم” نوشت: گلوباليزاسيون همراه با انقلاب تكنيكی و اينترنت جهان را به يك دهكده بزرگ جهانی تبديل خواهد کرد. در آن همه چيز استاندارد مي شود- شبيه سيستم مك دونالدز، کوکا کولا، استارباکس. درآمد و ثروت مردم جهان بتدريج تحت بازار آزاد برابر مي شود.

 

گلوبالیزاسیون روندی عینی و جبری است که از جاده ابریشم، تا عصر کشف قاره های جدید و فن آوری بیسیم امروز ادامه دارد.

اکنون این روند اجتماعی در جهان عمدتا در غرب تکوین می یابد. ولی غرب نخبگان و دانشجویان شرق را در خود پرورش می دهد. در این روند نخست نخبگان، سپس احاد جوامع، نهادهای اجتماعی، سازمان ها، اقشار، طبقات، دولتها، ملت ها، تمدن های عضو سازمان ملل تشریک مساعی می کنند. این روند پیوند اقتصادی، سیاسی، فرهنگی بشریت را در بر داشته؛ جامعه مصرفی پسامدرن بعد از صنعتی، دارای شناسه های زیر است:

– تمدن پسامدرن پدیده قرن 20م با سلطه آمریکا و تخفیف تضادهای اردوگاه امپریالیزم با پیدایش گلوبالیزم- در هنر، معماری، نقد.
-افزایش جمعیت زمین با بهبود بهداشت، بالا رفتن کیفیت/ سطح زندگی.

-گسترش دورکاری در خانه، ایجاد محل های شغلی جدید در چین، هند، برزیل.

-امکان دسترسی آزاد و گسترده به اطلاعات طبی، فنی، سیاسی، تاریخی، خبری، ادبی.

-گفتگوی تمدن ها و فرهنگ های گوناگون در سازمان ملل، فورومهای جهانی، شبکه های مجازی.

– زوال مرزهای تجاری، دولتی، ملی، فرهنگی، زبانی با خرید/ فروش محصولات، تجارت/ مراوده الکترونیک برای کالا، اندیشه، پول.

-امکان گسترش انتخابات و تفویض مسالمت آمیز قدرت سیاسی در آمریکای لاتین و برخی کشورهای آسیا و آفریقا، تعدیل تناقضات طبقاتی در بخشی از کره زمین، تشدید تعارضات مسلحانه در خاورمیانه و بخشی از آفریقا.

-گسترش صلح، ثبات، امنیت در غالب کشورهای 5قاره- بجز خاور میانه و شمال آفریقا.

-دگرگونی جهان به دهکده مشترک انسانی بر اساس ورزش، تفریحات، هنر، سرگرمیها، بازار، کالا، پول.

 

البته معترضان این گرایش جهانی هم وجود دارند. آنها اعتراض می کنند: به تمرکز ثروت در 1% جمعیت هر کشور اشاره کرده؛ افزایش آلاینده ها در هوا، خاک، آب؛ تضعیف سندیکاهای کارگری در کشورها کانونی از جمله آمریکا؛ نابودی جانوران وحش، گرمایش زمین، ذوب یخهای قطبی، برآمدن سطح اقیانوسها؛ خشونت به اقلیتها، زنان، اقوام.

 

جوانان، اتحادیه ها، بخشی از کارگران در اعتراضات ضدامپرياليزم آمريكا و شرکای اروپايی در جلوی محل نشستهای غربی برای اقتصاد جهانی شرکت می کنند. جنبش ضد گلوباليزاسيون خود در يك جنبش ضد امپرياليستی و ضد “نئوليبراليسم” با “اشغال وال استریت” در نیویورک نمود یافت. از 1980 نئوليبراليسم بمعنی عقاید اقتصاد آزاد قرن 19م بدون دخالت دولت است.

 

اختلافات بین دول عضو سازمان ملل با مذاکره حل می شوند؛ یک بخش نئوکانها در خدمت منافع نظامی و بخش دیگر در خدمت ایده الوژی سروری آمریکا، صیهونیزم، ثروتمندان خرافی است. ولی نزاعهای داخلی هر کشور را سازمان ملل نمی تواند حل کند. لذا همسایگان، آمریکا، ناتو، روسیه در این نزاعها مداخله می کنند.

 

نمونه: یمن، سوریه، افغانستان. این مداخلات شامل اند بر: آموزش نظامی، حمایت مالی، نفوذ اطلاعاتی، اسلحه رساندن، کارشناس فنی، بمباران هوایی، زدن افراد با پهباد، جنگ با نیروی بیگانه در یک کشور. تحریمها ابزاری برای دول کانونی در لیست قرار دادن کشورها، سازمانها، افراد در رابطه با تروریزم، مخدرات، جنایت جنگی، ناقض حقوق بشر اند.

 

در جناح جنگی، هنری کیسینجر گفت: همه می دانند که نظر من در مورد ارتش چیست، اما من مجبورم این مسئله را گوشزد کنم که ارتش در مورد حوادث اخیر بیش از حد اقدامات غیر ضروری انجام داده است. ما به ارتش گفته ایم که آمریکا مجبور است 7 کشور خاورمیانه را به دلیل منابع غنی آنان تحت کنترل خود قرار دهد. این در حالی است که دولت آمریکا تقریبا در حال به پایان رساندن این مرحله از برنامه خود است.

 

این در حالی است که در آخرین مرحله این راه صعود آمریکا ایران، واقعا در صدد برهم زدن و یک طرفه کردن توازن موجود است. اکنون سوال این است که چین و روسیه تا چه زمانی می توانند غیر فعال بمانند؛ شاهد اقدامات آمریکا در این زمینه باشند. آنها سرانجام از خواب بیدار خواهند شد؛ زمانی که اسرائیل مجبور شود با تمام امکانات و سلاح های موجود خود وارد عمل شود؛ تا هر تعداد عرب را که می تواند از پای درآورد. این امید وجود دارد که در صورتی که شرایط خوب پیش رود، نیمی از خاورمیانه به سرزمین اسرائیل تبدیل خواهد شد. http://www.globalresearch.ca/accurate-satire-henry-kissinger-if-you-can-t-hear-the-drums-of-war-you-must-be-deaf/28610

 

برژینسکی با تاثیر بر نئوکانها در کتاب نطع بزرگ شطرنج، سیاست خارجی آمریکا را برای سلطه در جهان، در 2بردار فرموله کرد: 1- تحکیم اوضاع موجود با سرکوب نظامی اعتراضات کشورهای دیگر. 2-ایجاد نظم نوین بوسیله کنسرنهای فراملی با مداخله ابرقدرت آمریکا. این تز، سازمان ملل را ندید گرفته؛ از شکستهای آمریکا در ویتنام و عراق عبرت نگرفته؛ چرخه تسلیحات را با جنگهای جدی، ایجاد رعب در منطقه، فروش مهمات منتفع می کند.

 

ژاک آتالی رییس بانک بازسازی و توسعه اروپا در کتب خود- مغاک در فرهنگ و جامعه، تاریخ آینده جهان، پسابحران- جهان آتی را چند قطبی انگاشته؛  تاریخ را گذر از تقدیس 4 نوع جامعه می داند: قدیسان دینی، شاهان سیاسی، ثروتمندان مالی، نخبگان جهان فعلی. در این بشر جهانی، بمانند کولیان کوچی رهایی از تعصبات ملی، تعلقات فرهنگی، وابستگیهای حزبی/ دولتی، مناسبات سببی خواهد بود.

 

فوکویاما با پایان تاریخ به دموکراسی لیبرال با ارزش های فردگرایی خودخواهانه، بازار آزاد، حقوق بشر جهانشمول به آخرین مرحلهً تکامل بشری می رسد که تناقضات فعلی کشورهای دیگر و حتی خود آمریکا با بزرگترین زندان جهان را نادیده می گیرد. در این آقایان وابستگی طبقاتی در موضع گیری و تبیین نظراتشان بخوبی مشهود ند. عجیب است که با تحصیلات آکادمیک عالی بازهم نظرات نامنطبق با واقعیت ولی در راستای جناحی دارند. بموزات پدیده عینی سیر تحول کاپیتالیزم به امپریالیزم و گلوبالیزم، نظرات ذهنی متناظر یا پدیده عینی در باره این تحول در فرهنگ نضج گرفتند.

 

با کشف قاره جدید و مستعمرات، مارکس و انگلس در مانيفست کمونيست ١٨٤٧بر خصلت جهانی سرمايه تاکيد کردند: نياز به يك بازار دائم التوسعه برای فروش کالاهای خود، بورژوازی را به همه جای جهان مي کشاند. همه جا بايد رسوخ کند، همه جا قرار گیرد، با همه جا ارتباط برقرار نمايد.. جهانی همشكل و همانند خويش می آفريند. در سرمایه، جلد 1، مارکس بر خصلت بين المللی و جهانی سرمايه تاکيد كرده؛ از “کشاندن همه مردم جهان به بازار جهانی” نوشت. لنين در کتاب “امپرياليسم مرحله آخر سرمايه داری” بر تمرکز سرمايه های مالی و صنعتی، ايجاد بازارهای جهانی، تضادهای امپریالیستی تاکيد كرد. کاظم نیکخواه http://www.k-en.com/safhe%20azad/Globalization1.pdf

نیکخواه ادامه داد: در سايه کل تحولات تكنيك دیجیتال، اتوماسیون، روبات، اینترنت، بیسیم/ مایکرویو، تقسيم کار بين المللی، نزدیکی مواد به کارخانه، محصول به فروشگاه، بهنیگی روندهای توزیع، مهندسی پروسه ها- توليد کارگران بنا به آمارها ثروت کشورهای پيش رفته از ١٩٧٩ تا٢٠٠٠ بين ٧٠ تا ١٠٠ % افزايش يافت. يعنی تنها با اضافه ثروت اين کشورها در این 3 دهه مي توان زندگی 2 برابر جمعيت اين کشورها را با استاندارد زندگی اروپايی تامين کرد.

 

نگره برابر شدن مال نادرست بوده؛ در کشورهای کانون و پیرامون تمرکز ثروت و گسترش فقر طبقه متوسط تشدید شده اند.  توماس پیکتی در کتاب سرمایه در قرن 21م از رشد عدم مساوات در جهان می نویسد. در عین حال انباشت غولین سرمایه منجر به گسترش نهادهای تمدن، پژوهشهای طبی، حمایت از موزه ها و مراکز هنری می شود. تمدن مساواتی سرخپوستان بدون انباشت سرمایه با مظاهر تمدن نیویورک قرن 21م قابل مقایسه نیست. برای بیان یک موضوع ساده تر است که از تجریدات/ بالا به پایین/ فاکتها رسید؛ ولی باید از پایین/ فاکتها به بالا/ تعمیمات باشد.

 

تشدید شهرنشینی، توریزم جهانی 1 بیلیون در سال است. فرانسه با 67 بیلیونر، 500 ثروتمند آن 390 بیلیون یورو دارند. با تلفیق خلاقت، بدعت، مهندسی، خط تولیدی کارخانه، بهنیگی روند توزیع، کمینه انبارداری- راندمان کار افزوده شد؛ تولید/ساعت کار خیلی بیشتر از گذشته شد. سود سرمایه فزونی گرفت. با تولید انبوه محصول در بازار کار ارزان چین، هند، ویتنام بهای محصول کاهش یافت. محصولات در اختیار لایه های بیشتر طبقه متوسط شامل کارگران غرب قرار گرفتند.

 

ظرف 50 سال گذشته جمعیت زمین 2 برابر شده؛ اکنون جهان با بیش از 7 میلیارد نفر است. لوموند ديپلماتيك در 1998 گزارش داد: هر سال ٣٠ ميليون نفر از گرسنگی مي ميرند. ٨٠٠ ميليون نفر از گرسنگی مزمن رنج مي برند. بنا به محاسبات سازمان ملل- با تنها ٤ % ثروت ٢٢٥ متمول اول جهان مي توان تمام نيازهای پايه ای همه ساکنان زمین یعنی غذا، دارو، پوشاك، مسكن را تامين کرد. در آمد ٣ ميليارد نفر از مردم جهان از ٥٠٠ نفر ثروتمندان اول جهان کمتر است. گزارش سالانه بانك جهانی ٢٠٠٠ نوشت: نصف مردم جهان با روزی کمتر از ٢ دلار زندگی كردند.

 

ورود علوم طبیعی و انسانی در ایران و خاورمیانه در 100 سال گذشته کند بود. در نیمه اول با تشکیل دبیرستانها چند 10 هزار دیپلمه هر سال وارد جامعه شد. در میانه سده گذشته چند 10 هزار دانشگاهی وارد جامعه شد؛ در پایان سلطنت 100 هزار در داخل و 40 هزار در خارج دانشجو بود. پس از انقلاب اکنون سالی 5 میلیون نفر در دانشگاه مشغولند؛ کالیبر زبدگان این گروه کثیر و استادان در ردیف بهترینهای غرب از جمله آمریکایند.

 

برخی استادان ایرانی در دانشگاههای آمریکا و کانادا در ردیف استادان ممتاز این 2 کشورند. نمونه: مریم میرزاخانی ریاضیدان و مجید سمیعی جراح مغز. ولی هنوز نظریه پردازان ایرانی در علوم پدید نیآمده؛ جایزه نوبل علمی منحصر به کشورهای کانونی/ جهان اول است. رئوس علوم انسانی در غرب تولید شده؛ حتی از روسیه، چین، هند هم نیستند؛ چه برسد از خاور میانه و ایران.

 

وجود استعمار، امپریالیزم، جهانشمولگرایی، ابرقدرت در خاورمیانه علت اصلی عقبماندگی اقتصادی نیست. زیرا کره جنوبی، تایوان، کشورهای آمریکای لاتین- با وجود عامل خارجی به شکوفانی اقتصادی نایل آمدند. پس دین ایده الوژیک در دولت، جبس خانگی زنان، زاد ولد بیرویه، خشگسالی را می توان عوامل اصلی عقبماندگی دانست. ترکیه بخاطر چند میلیون کارگر در آلمان، قانون اساسی، توریزم پیشرو در پایان سده 20م به شکوفانی اقتصادی نایل شد. ولی بخش اکثریت شرقی سنی آن اکنون چوب لای چرخ پیشرفت اقتصادی می گذارند. حزب توسعه و عدالت اسلامی و اردوغان نمادهای این رجعت اند.

منابع.  ‏2015‏/10‏/26

مصطفی همدانی، امپریالیزم http://youngeditors91.blogfa.com/post/8

http://fareedzakaria.com/2008/05/01/the-future-of-american-power/   آینده قدرت آمریکا 2008

http://data.worldbank.org/indicator/MS.MIL.XPND.GD.ZS بانک جهانی-هزینه نظامی