نوروز نبودت

- بیژن باران چه کنم با این همه گل و…

عرفان در مغز

دکتر بیژن باران     لامارک 200 سال پیش گفت: به پذیرش…

نماد های تاریخی- ملی و نقش آن در حفظ هویت…

نور محمد غفوری اشیاء، تصاویر، نشان‌ها، مفاهیم، یا شخصیت‌هایی که نمایانگر…

در دنیای دیجیتالی امروز، انسان‌ها به مراتب آسیب پذیرتر شده…

دیوارها موش دارند و موش‌ها گوش! این مثل یا زبانزد عام…

خالق تروریستهای اسلامی؛ الله است یا امریکا؟

افشاگری جسورانه از ژرفای حقیقت سلیمان کبیر نوری بخش نخست  درین جا می…

چگونه این بار حقانی ها روی آنتن رسانه ها قرار…

نویسنده: مهرالدین مشید از یک خلیفه ی انتحاری تا "امید تغییر"…

شب یلدا 

شب یلدا شبی شور و سرور است  شب تجلیل از مدت…

سجده ی عشق!

امین الله مفکر امینی      2024-21-12! بیا کــــه دل ز تنهایــی به کفیدن…

فلسفه کانت؛ تئوری انقلاب فرانسه شد

Immanuel Kant (1724-1804) آرام بختیاری  نیاز انسان عقلگرا به فلسفه انتقادی. کانت (1804-1724.م)،…

حال: زمانست یا هستی؟

بیت: غم فردا، کز غصه دیروز ریزد به هجوم انرژی، کشف زمان…

درختی سرشار از روح حماسی  و جلوه های معبودایی

نویسنده: مهرالدین مشید تک "درخت توت" و دغدغه های شکوهمند خاطره…

کهن میلاد خورشید 

رسول پویان  شـب یلـدا بـه دور صندلی بـسـیار زیبا بود  نشـاط و…

مبانی میتودیک طرح و تدوین اساسنامهٔ سازمانهای مدنی

نور محمد غفوری شاید همه خوانندگان محترم روش تحریر و طُرق…

انحصار طلبی ملا هبت الله، کشته شدن حقانی و سرنوشت…

نویسنده: مهرالدین مشید ختلاف های درونی طالبان و کش و قوس…

ریحان می شود

قاضی پشتون باسل حرف  نیکو مرکسان را  قوت  جان میشود قوت جسم…

کهن جنگ تمدن 

رسول پویان  نفـس در سـینۀ فـردا گـره افتاده بازش کن  بـرای خــاطــر…

ترجمه‌ی شعرهایی از بانو روژ حلبچه‌ای

هر گاه که باران،  آسمان چشمانم را در بر می‌گیرد. آن، تکه…

سلام محمد

استاد "سلام محمد" (به کُردی: سەلام موحەمەد) شاعر کُرد، زاده‌ی…

آغاز یک توطیه ی جنایت بار و کوچ اجباری پنجشیریان

ویسنده: مهرالدین مشید امروز روستای دشتک پنجشیر و فردا هم دشتک…

آغوش مادر وطن!

امین الله مفکر امینی       2024-08-12! مــرا مادر وطن ومردمش بس گرامیســـت هرکه مادروطن…

«
»

     منشاء تاریخی وجغرافیایی اقوام هزاره ی افغانستان

                                                                                   نوشته ی   : – محمد عوض نبی زاده

 

        

مقدمه :-

تاریخ  عصر جدید، پیشینه کامل بشرو هر ملتی در حکم پدر، مادر و جغرافیای محل تولد ونمو او است که ، هیچ ملتی بدون تاریخ،وجود ندارد.  تاریخ، گذشته ی بشری نگاه به آینده وتاریخ نگاری قصه ی آدمی زاد است. تاریخ  بشری فراز ونشیب فراوانی را طی کرده وغالبا سلسله های حاکم را دیده ولی نگاه فرهنگی وتمدنی، ادبیات وعلم بدون عبور از سلسله های حاکم، رانیز مورد توجه قرارداده اند. پس از  عصر اسکندر (333ق.م) تا پایان عصر جانشینانش (135ق.م) منابع یونانی وارد تاریخ خراسان شدند، درعصر ترکان، یک دوره پیش از اسلام ویک دوره پس از اسلام تاریخ  خراسان مبهم است. اما بعد ازجنگ اول ودوم جهانی ,هویت دینی جایش رابه هویت ملی واگزار وبه نامهای ملت عربی ،ملت هندی ،افغانی ،ایرانی وغیره شناخته میشوند.

هویت ملی پدیده سیاسی واجتماعی است،که از دوکلمه “هویت “و”ملت” تشکیل شده که انسانها در درازنای تاریخ ، به نام: طایفه ، قوم ,  قبیله , ملیت ویا ملت ،  یاد میشوندو هریک از گروه های بشری  دارای سرزمین ،سنت، عادات، فرهنگ ، دین ، اقتصاد وتاریخ مشترک بوده، که هویت ملی انهارابازتاب  میدهد. هویت ملی تبارز دهنده ، هویت گروه های قومی دریک سرزمین که  به نام”ملت” تشکل یافته اند، میباشد. واژه ملت ،درنزد فرانسوی ها که افراد باکسب حقوق شهروندی اجازه انتحاب دولت را در سرزمین خود به دست میاورند ” ملت “را تشکیل میدهد و درنزد المانها که افراد  سنتها، زبان، فرهنگ ،سرزمین ودولت مشترک دارند”ملت میباشند ، هگل ومنتسیکو “هویت ملی را روح ملت ”  معرفی که ملت با اراده خود حاکمیت مردم را بوجود میاورد یعنی دولت ـ ملت ویا “دولت ـ کشور” را تشکیل داده که هویت ملی در ان  بازتاب میابد .

نام یک کشور هویت ملی آن است که هویت شهروندان یک سرزمین از آن منشعب و حضور تاریخی و فرهنگی تمام ساکنین آن را بایدبازتاب دهد و تمام شهروندان یک کشور توسط آن شناخته شده و وابستگی فرهنگی وتاریخی داشته باشند و در غیر آن منجر به نارضایتی وبحران هویت میشود. ملت سازی، یکی از پروسه ها در شکل گیری دولت ها است که فرایند دولت سازی نسبت به فرایند ملت سازی عملی تر است. ملت سازی یک پروژه بیرونی نیست؛ بلکه این موضوع مربوط به همه اقوام و توده های مردم یک کشوراست که با هم دیگراحساس همبستگی داشته باشندو این احساس همبستگی زمانی به وجود می اید که نخبگان سیاسی  یک کشور ضرورت شکل دهی به ملت را درک کنند. دولت ـ ملت،یا دولت ـ کشور، دروجود اراده وحاکمیت  همگانی مردم بازتاب میابد.روند ملت سازی باید دروجود دولت  بر شالوده ارزشهای شایسته سالاری ومردم سالاری در جامعه ،شکل بگیرد. ختم

شروع متن ….. افغانستان کشوریست که بیش ازسی گروهای قومی خوردوبزرگ نژادی,مذهبی وزبانی متفاوت اعم ازتاجیکها،هزارهها،پشتونها-اوزبیکها،ایماقها،بلوچها،ترکمنها,نورستانیها,پشهایها,اویغورها,قیرغیزها,قزلباشها,عربها وغیره،دریک جغرافیائی واحد زیست مینمایند.اما جامعۀ افغانستان ازگذشته های دورآبستن بدترین نوع بیعدالتیها بوسیله ی نظامهای  استبدادی بوده که همراه با ان ساختارواحد های اداری کشورکه خیلیها ظالمانه ودورازواقعیتهای قومی واجتماعی افغانستان ایجاد گردیده است ,چون در افغانستان تا هنوز دولتی مبتنی بر مردم سالاری وشایسته سالاری بوجود نیامده ،وحقوق شهروندی براساس ارزشهای جامعه مدنی وحاکمیت براصل” دولت ــ ملت” شکل نگرفته است. عدم وجود ملت به مفهوم مدرن آن در افغانستان ، باعث بروز چالش های گوناگونی شده و نتوانسته به رشد و توسعه برسد؛

متاسفانه تا به حال دولتها در افغانستان  ،براصل تمرکزگرایی ،زوروعدم کثرت گرایی ،دروجود افراد و رهبران سرشناس قومی وگروهی باسلیقه های ،منطقوی وزبانی ی بوجود امده  است که  نفی هویت قومی واستحاله ان به یک قوم به اصطلاح برترو قدرتمند ، باعث تضعیف همبستگی ، وحدت وهویت ملی  شده اند ؛ زیرا در دوره حکومت های  امیر عبدالرحمان خان،سر دار داوود خان و امیرامان الله خان سعی گردیده تا بر استراتژی سرکوب گروه های قومی دیگر، دولت را بر اساس هویت پشتونی شکل بدهند؛ در دولت مجاهدین هم همان مفکوره دولت قومی باعث شد که بسیاری از گروه های دیگر بیرون از دولت بمانند و اختلافات به وجود آمد و نتوانستند به یک ساز و کار دست پیدا کنند.

افغانستان تجربه ی نخستین را در حکومت حزب دموکراتیک خلق و تجربه های اولیه رادر حکومت امیر امان الله خان برای شکل گیری نظام دولت – ملت داشت با توجه به نقش فرهنگ سنتی این دوپروسه با ناکامی مواجه شد . بعد از نشست شهر بن نخبگان سیاسی ما به توافقی در راستای ملت شدن نرسیدند وشکل گیری دولت بر اثر فشار بیرونی برنخبگان سیاسی عملی  که حکومت و نهادهای سیاسی و قانون اساسی شکل گرفت . از استقلال رسمی افغانستان به عنوان یک کشور مستقل حدود نود و شش سال  می گذرد در حدود یک صد و پنجا ه سال قبل ، ضمن توطئه ی استعمارگران ورقابت قدرت های بزرگ و غلبه  ی یک قوم  بر اقوام دیگر باعث شکل گیری جغرافیایی به نام افغانستان شده است.  کلمه « افغانستان» مرکب از «افغان » و «ستان» به معنی «سرزمین افغانها» بوده و بازتاب دهندۀ هویت یک قوم خاص(پشتون) می باشد و نه هویت تمام مردم این کشور.

دولتمردان کنونی افغانستان  نیز دررابطه به دولت وملت سازی دیدگاه های ناسازگای دارند وازمیان همه ی این دیدگاه ها میتوان سه  رویکرد را درمورد دولت وملت سازی برجسته ساخت:گروه نخست آنهاییکه برضد اشغالگران خارجی و برای برپایی دولت اسلامی رزمیده وفداکاری کرده اند، ؛میگویند درقانون اساسی افغانستان روحیه اسلامی وویژه گی های مذهبی درنظرگرفته شود اماگروه دوم باوردارد که : ملت افغان باید براساس مشارکت قومی با درنظرداشت درصدی هرقوم درترکیب اجتماعی افغانستان ساخته شود؛وگروه سوم  عقیده دارند که پشتونها درترکیب ملی افغانستان اکثریت قاطع را تشکیل میدهند وحاکمیت از آمپراتوری های سلف آنها به میراث مانده است.و دیگران بایدکشوررا ترک بگویند ومزاحم ساختمان”دولتِ افغانی وملت افغان”نشوند .

تاریخ افغانستان مملو از تحریفها و تبعیضات نظامهای تمامیت خواه بوده که حتی  ذهنيت قبيلوى به مراکزعلمی و تحقیقی کشورنیزسرايت كرده است چون اقوام محروم در برابرهرگونه جعلکاری وحق تلفی های تاریخی نظامهای قبیلوی خموشانه وصبورانه بر خوردنمودند تااستبداد حاکم هویت خود را بنام” پژوهش های تاریخی” با سرکوب دیگران”با خاطر آرام بسازند. چنانچه اکادمی علوم “نام نهاد جعلنامه  ی را زیرنام “دانشنامه جدید دایره المعارف قبیله‌ای آریانا و یا اطلس اقوام غیر پشتون نشرنمودتا برخی از اقوام  محروم  بخصوص اقوام هزاره  ی کشور را از لحاظ هویتی نادیده گرفته وسرکوب هویتی وفرهنگی نماید .

در حالیکه کتاب جامع التواريخ مردم هزاره را از,سال 1500 , قبل از ميلاد مسيح، از اولادهءاوغوزخان فاتح کبير مغل و فرزندان 24 گانه ء او میدانند زیرا اقوام و قبایل : اويغور، قا نقلي،قبچاق، قارلق، قليچ، آغا جري و باغچري مربوط  به اقوام هزاره ، در جهانگشايي با او غوز خان سهم گرفتندوهمچنین قبل ازحمله چنگیز خان مردم هزاره بنام ها ی تاتار ، خلج ، خلخ ، قرلوق – قللغ ، توركمن ، چوگل “چگل” ،نايمان وغيره یاد شده که تا هنوز اقوام هزاره  به این نامها یاد میشوند وحالا نیزغا لبا ميتوان در ساختار قومی مردم هزاره این نامها را مشاهده نمود. درکتاب جامع التواريخ , هزاره ها را ترکيبي از نژاد ترک و مغل واز ساکنان بومي هزارستان میداند.

درگذشته ها ی دورسرزمین وجغرافیائی هزارستان کنونی , بنام  (بلیو )غر مارث و بربرستان وبعدآ در تاریخ گذشته بنام های غرجستان و هزارستان یاد شده است.دوره ی بربرستان از300 سال قبل ازمیلا د تا سال 724 , میلادی سرزمینی را دربرمیگیرد که در دوران قبل ازاسلام و دردوره ما قبل تاریخ موسوم بوده است که دره بامیان درین دوره مسیراصلی کاروان های عظیمی تجارتی بود که این موقعیت بامیان را شهر ثروتمند و پر رونق ساخت. دوره ی خراسان از سال 724- تا 1890 – میلادی است که این دوره حدود12 قرن دوام یافت و دوره ماقبل مغول از سال های 724- تا 1200 میلادی که طی آن ساکنان بربرستان به اسلام گرویدند. طی این زمان اسلامی شدن غرجستان فرایند ی طولانی بود که حدود پنج قرن به درازا کشید.

شهر های مشهور قبل از اسلام در هزاره جات , بشین  , افشین وشورمین یاسورمین در بیشتر کتب ضبط شده، که سورمین به فاصله یک مرحله از بشین به سمت جنوب و در قسمت مرتفع تر کوهها قرار داشت این شهرها، آب فراوان و زراعت پررونق داشتند .بشین(افشین)، در روزگار حکومت غوریان به اوج عظمت و وسعت خود رسید از شهربشین،برنج فراوان و از شهرشورمین یا سورمین ،جوار بسیار به مناطق دیگر صادر می شد. غرجستان اسلامی  به سرزمین اطلاق میشد که امروز بنام هزاره جات یا هزارستان یاد میشود. غرج  ویاغر در زبان باختری (گر) بنام کوه و ستان خانه را گویند. که بنام کوهستان ترجمه شده میتواند. سر زمین کوهستانی غرجستان از قدیم منبع آب سرزمین های اطراف بوده است.

اقوام هزاره یکی از گروپهای بزرگ قومی و انتیکی درافغانستان اندکه دربرخی از اسناد از سوی مورخین وجه تسمه ی هزاره را ، به نام خزاره، یا خزر یاد نموده که شاید با دریای خزر نیز بی ربط نباشد و هم چنین هزاره ها به این جهت به این نام مسمی شده اند که و جه تسمیه هزاره بخاطر داشتن هزار نهر و رود و هزار دره و هزار کوه مرتفع  نیز بکار رفته اند و میگویند که از هزاره جات هزار چشمه  ی  خوشگوار بیرون می آید  وبعداز اسلام به جای آنها هزار مسجد و هزار منبر ساخته شده است . در ضمن  در عصر سلاطین قدیم زابلستان  مردم هزاره هرسال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان میدادند که  وجه تسمیه ی هزاره  شاید درین رابطه نیز باشد گرچه اهل ایران هزاره را بربری و مملکتشان را ملک بربر گویند.با توجه به سکه های پیدا شده ، نقاشی های روی دیوارهای معبد و اطراف تندیس های بودا ، نقاشی های به جا مانده از زمان آخرین شاهان کوشانی شکل فیزیکی تندیس ها در بامیان می توان چنین نتیجه گرفت که ساکنان این منطقه تا حدود 2300 سال پیش دارای همان ترکیب فیزیکی چهره و صورت بوده اند که هزاره های امروز هستند .

چهره مغولی ساکنان هزاره جات را میتوان مدت ها پیش از حمله چنگیز و امیر تیمور که ظهور آنها در صحنه تاریخی نسبتا جدید است ، جستجو کرد.یفتلی ها از سال 425-426 میلادی ، جانشینان امپراطوری کوشانیها نیز با همان ترکیب فیزیکی و چهره تعلق داشتند ، تاثیر یفتلی ها را تا زمان پیدایش کلمات ترکی در لهجه ی هزارگی می توان دنبال کرد. البیرونی رد پای یفتلی ها را تا ترک های تبت می رساندو اولین فرمانروای این سلسله – که بیش از شصت سال فرمانروائی داشته است- بنام” برهاتگین ” یا “بره تگین” می شناسند.آخرین حاکمان “تگین” غزنوی ها بودند که در حدود هزار سال پیش در غزنی حکومت کردند.پس از یفتلی ها ، نواحی جنوبی آمو دریا تحت فرمان سلسله های ترک آسیای مرکزی و شرقی در آمد که بیش از هزار سال بر آن جا حکومت نمودند.بنابراین مدتها پیش از ظهور مغول ها، ساکنان هزاره جات امروز در معرض تاثیرات اقوام قدیمی تر و ترک زبان با ویژگی های فیزیکی شبیه مغول ها قرار گرفتند ” ژرفیریر” محقق فرانسوی نظریه اش این است که هزاره ها ساکنین اصلی این سرزمین می باشند و در زمان اسکندر مقدونی در ین محل زندگی می نمودند.

منشا پیدایش هزاره ها که ترکیبی ازیک نژاد مختلط ترک ومغل وقدیمی ترین ساکنان  این منطقه هستند که  نمی توان تاثیر مغول ها و ترک ها بر آنان را انکار کرد، هزاره ها که در سراسر افغانستان پراکنده اند، پیروان مذاهب شیعه دوازده امامی، شیعۀ اسماعیلی و اهل سنت و جماعت در افغانستان میباشند .هنگام ظهور اسلام در غرجستان یک حکومت محلی مستقل برقرار بود  در سال۱۰۷هـ.ق/۷۲۴م اسدبن عبدالله القسری والی جدید خراسان به غرجستان لشکرکشید اما با نمرون حاکم غرجستان صلح کرد و نمرون مسلمان شد. ظاهرا استقلال حکام غرجستان تا مدتها باقی ماند. در زمان سامانیان زمامداران غرجستان از آن حکومت اطاعت می کردند و خراجگزار آنان بودندو پس از قدرت گرفتن محمود غزنوی، با او نیز از در دوستی درآمدند. مدتی غرجستان تحت سلطه سلطان غوریان سپس محمود غزنوی سپس سلطنت محمد خوارزم شاه و مغلان بوده است .

برخی از دانشمندان داخلی و خارجی نیز در زمینه منشا بومی بودن هزاره ها به این باورند که هزاره ها یکی از قدیمی ترین ساکنان این منطقه هستند و نیاکان هزاره ها به ساکنان ترک آسیای مرکزی و شرقی که بیش 2300 سال پیش  از شمال و جنوب هندوکش به نواحی موسوم به هزاره جات کنونی مهاجرت کرده بودند ، باز می گردد .گفته های انان بیانگر آن است که ورود ساکنان ترک اسیای مرکزی از شمال و جنوب هندوکش به هزاره جات امروزی سیصد سال قبل از میلاد بوده است. موجودیت ترک ها در افغانستان بدو قسمت شناخته میشود:اول – ترک هاییکه از آغاز در صفحات شمال کشور زیست داشتند .دوم – ترکاهای که پیش از میلاد مسیح و قبل از اسکندر در افغانستان کنونی حیات بسر میبردند و ترکان مرکزی دست کم صد ها سال پیش از میلاد از ترکستان شرقی و ختائیستان آمده اند.اکثر مورخین داخلی ,خارجی ، بخصوص جواهر لعل نهرو نیز تآیید مینمایدکه ” مردمان آسیای مرکزی به نام باکتریائی ها، سکاها، هون ها، اسکوت ها، ترک ها، کوشانی هاو یفتلی ها” نامیده می شدند که قبل از میلاد بار ها به اروپا و سراسر آسیا پراکنده و هجوم برده اند.

اولین کسی که ادعا دارد که هزاره ها ازبقایای سپاهیان مغول هست ابولفضل دکنی مورخ عصر اکبر شاه بوده است. اما تعداد کثیری از خاورشناسان داخلی و خارجی این نظریه را که هزاره ها ااز بقایا ی سپاهیان مغول میباشند را عموما رد کرده اند.گویند چنگز خان چندین بار خواست بالای غوروبامیان حمله کند. ولی سردی هوا وبرف باری مانع میشد. باالاخره نوبت آن رسید که به بامیان (شهر غلغله) حمله کند. مردم بامیان که گروه متشکل از هزاره ها وغوریان ترک وغیره بودند که  یکی از نواسه چنگیز خان بنام موتوگین پسر چغتای را پس ازجنگ خونین بقتل رسانیدند. درین جنگ چنگیزخان خود به غضب آمده با لشکر جنگ دیده به قلعه حمله نمود. گویند تولای خان پسرچنگیز با سپا هش از ایران بطرف بامیان و غور در حرکت شد. چنگیز خان پس از هجوم سخت دروازه قلعه  ی شهر غلغله را ازبین برده اولاً انسانها بعداً حیوانات ونباتات را ازبین برده پس از آن قلعه را به آتش کشید.

علی اکبر تشیید درباره قدامت تشیع افغانستان می نویسد:هزاره ها  بین سنوات 35تا 40 هجری در زمان خلافت حضرت علی (ع) جعده بن هبیره المخزومی که خواهر زاده آن حضرت میشد ، از طرف وی به حکومت خراسان منسوب شدوبه خاطر رفتار شایسته جعده مردم هزاره جات وغور از جان و دل به علی محبت می ورزیدند ومسلمان شده اند. در زمان معاویه و اخلافش دستور داده بودند تا در تمام منابر و مساجد به علی (ع) نفرین کند. اما تنها مردم هزاره جات وغور بودند که ازین دستور معاویه سر پیچی نمودند و هرگز حاضر نشدند به حضرت علی ناسزا بگو یند” سرسختی مردم هزاره وغور در برابر دستور ناروای معاویه در عین حال بر ایشان بسیار گران تمام شد و اینان به اتهام ارتداد درهم کوبیده شدند.

ابن اثیر یکی از محققان عرب می نویسد : در سال 45 هجری   حکم بن عمر از طرف بنی امیه به کو هستان غور لشکر کشید و مردم آن سامان را که مرتد شده بودند در هم کوبید.” بعد از زمان حضرت علی گستریش  بیشتر مذهب شیعه در میان هزاره ها در زمان غازان خان و” دوران سلطنت دوتن از ایلخانان سلطان محمود غازان و سلطان محمد خدابنده نقطه عطفی در گسترش تشیع در میان هزاره افغانستان می باشد. غازان مغول فرمان روای وقت پس از تشرف به اسلام مذهب تشیع را انتخاب کرد و دستوردادکه در آغاز کلیه فرمانهای دولتی نام اهل بیت اطهار را بکار برند.”که در شیعه شدن مردم هزاره جات تاثیر فراوانی داشته است.

اکثریت اقوام هزاره زیر عنوان دای قرار می گیرندکه دای بیانگر شکل ویژه ای  از پیوندقوم شناختی است .  دای که در لهجه هزار ه گی به معنی توده ای علوفه ای زمستانی یا بوته ای سو خت و به عبارت دیگر چیزهای که جمع آوری  و در کنار هم قرارداده شده است . دای بشکل  پیشوند  در اسمای  دا یزنگی، دایکندی، دایدهقان، دای چوپان، دای میرداد ، دای ختای، دای میر کشه ، دای کلان ، دای میر ک ، دای قوزی ، دای فولاد و دای ز نییات اتصال یافته است. درکتاب تاریخ ملی هزاره”دای” به معنی “قدرتمند” و “قوی” آمده است که مغولها آنرا از چینی ها گرفته اند. واژه ی “دای ” به صورت ” تای ” نیز آمده است. مثلا ” تایمنی ” که اصل آن ” دای منی ” است یا تای بوغه و تای تمور که اصل آنها دای بوغه و دای تمور است .و در زبان ترکی سابقه ی زیاد دارد .دای” در بعضی منابع به معنی بزرگ و قوم بزرگ و پر قدرت، تفسیر شده است.

امروزه اسامی قریب ۲۵ قوم پر جمعیت هزاره با کلمه “دای” شروع میشود که دای کلان، دای زنگی، دای چوپان، دای فولاد، دای میرک، دایه، دایمیرداد، دای کندی، دای دهقان، دای ملک، دای بیرکه، دای زنیات، دای کیو از مشهورترین آنها است .این نکته نیز قابل یاد آوریست که اسم های بعضی از اقوام هزاره با واژه “زی” نیز آغاز میشوند .مانند زی نظر ، زی شادی ، زی جانی، زی سوار، زی ولات، زی منی و غیره . البته واژ ی “زی” با “زای” که به معنی زاده است ،یک سان نیست . “زی” در اول نام طوایف هزاره به کار میرود و”زای” در اخر نام قبایل پشتون به کار رفته و ندرتا دراخیرنام بعضی از طوایف هزاره نیز دیده میشود. مانند خردک زایی، کلو زایی، لکزایی و غیره.

گردیزی اصطلاح غرجه را،که در شاهنامه به عنوان نام قوم ساکن در غرجستان به کار رفته، به معنای کوه نشین به کاربرده است. اصطلاح غرج در نام طوایف خلج ,خلخ, قرلخ که از جمله ترکان بوده و در آسیای مرکزی و افغانستان سکونت داشته اند، تا امروز باقی مانده است و نشان می دهد که ساکنان قدیم این ناحیه از اقوام ترک بوده اند. این مردمان با هر یک از نام های فوق که نامیده شوند از اجداد هزاره های افغانستان ,ساکنان کنونی این سرزمین به شمار می روند .کلمه هزاره را بابر شاه برای اولین بار در کتاب خاطرات خود یاد و سرزمین آنرا بنام هزاره جات یاد نموده است.

در تاریخ مردم هزاره صفحا تی بی عدالتی وبیر حمی بیمانندی علیه آنان نیز وجود دارد که نمیتوان آنها را بدون احساس درد مرور کرد.بعد از پایان حکومت  امیر عبدالرحمن جلاد سالهای طولانی برده گی حقارت آمیز با لای کوه ها ودره ها ی سرسبز هزاره جات  ما نند شب سایه انداخت و آ ب دریا ها با خون آ لوده شد . غم واندوه برای مدت های طولانی در سرزمین هزاره ها مستولی گشت.گرچه امیر امان الله خان این پادشاه اصلا ح طلب طی فر مانی کنیزی وغلامی را از بالای مردم هزاره رفع نمود . اما  در سالها ی بعد بخصوص در زمان صدارت  محمد هاشم خان نابرابری اجتماعی وملی-محرومیت سیاسی غیر قابل تحمل گردید ترور بی رحمانه وبه سیاه چال افگندن شخصیت های سیاسی و اجتماعی مردم هزاره  اعمال  میشد و مردم ما به پا ئین ترین پله نر دبان جامعه  رانده شد و سیاست  ژینوسید از جا نب مستبدین  علیه هزاره ها  به پیش برده میشد.  مردم هزاره با آ بله دست وعرق جبین خویش نان خورده اند و هیچگا هی با همه بی نوائی وبیچاره گی دست گدائی به سوئی کسی دراز نکر ده است .برای دیگران خانه ساخته اند  ,اما خود  بی سر پناه بسر برده است برای این وآن نان و آب تهیه نموده اند ولی خود با شکم گر سنه  شب را به صبح رسانیده اند. تعداد زیا دی از مبا رزان جسور هزاره  که علیه ستم وخود کامگی مبارزه می نمودند نام های شان همیشه ما ندگار خواهد بود.

پس از قتل عام بیش از۶۲ فیصد مردم هزاره توسط عبدالرحمان جابر؛ مردم هزاره دچار فروپاشی ساختارقومی گردیدو ضربات جبران ناپذیری برآن وارد آمدو درجریان جنگ ده ساله ی امیرعبدالرحمن جلاد علیه هزاره ها  تعداد کثیری ازهزاره ها از سرزمینهای  پدری شان مجبور به کوچ اجباری شدند و امیر کابل بااعلان فتوای جهاد ,هزاره هارا کافرو مرتد دانست اما,هزاره ها ی بومی از مناطق  اصلی و پدری شان رانده شده ودرمشهد ایران – کویته ی پاکستان – ترکمنستان  – قزاقستان  – داغستان روسیه – در برخی از مناطق هندوستان – عراق وسوریه – ازبکستان  و تاجکستان به سکونت اجباری وادار گردیدند, براساس اعلان جهاد  امیر کابل برخی از هزاره هابه تغییر مذهب وهویت قومی خودها مجبور ساخته شدند و از آن زمان تاکنون هزاره‌ها  ,درمناطق تاجیک , ازبیک وپشتون‌نشین تاهنوزنتوانستند هویت قومی خودها را داشته باشند؛

بعد از کوچ اجباری مردم هزاره لهجه  و گویش مروج  و اصالت قومی خویش را بنا برعدم تشابه ساختمان فزیکی ونژادی با مردم بومی محلی درین سا حات و شهر ها  حفظ کرده است که ذیلآ از آن یاد آوری میشود :-ساکنان شمال غرب هزارستان که بسوی ایران مهاجرت کردند و در قریه های  اطراف شهر مشهد ساکن شدند. این هزاره های فراری  بعدآبه بربری  و خاوری مشهورگردید ند. بخشی دیگر- از جنوبشرق هزار ستان  افغانستان به سوی هند بریتا نوی رفتند و در شالکوت  یا کویته  امروز ساکن گردید ند . این گروه در کویته , پس از هزاره های ایران  و هزاره های داخل افغانستان , سومین جمعیت برزگ هزاره ها هستند.هزاره  های ساکن در شهر های مشهد ایران – کویته ای پاکستان  لهجه و گویش مروج هزاره گی را ازدست نداده  وزبان کشور های مذکور را نیز فرا گرفته است که آنها میتوانند به لهجه و زبان هزاره گی  هم صحبت و مکا لمه نما یند .چون هزاره های مسکون درین مناطق از لحاظ  سا ختما  ن فزیکی  ظاهری ونژادی با  ساکنین این شهرها  تفاوت وفرق میشوند نتوانستند در میان اهالی محلی جذ ب وحل شوند و این گروه قومی هزاره با حفظ هویت قومی خود درمشهد ایران وکویته پاکستان باقی مانده است.

تحقیقات نشان میدهد که لهجه ای هزاره گی  گویش است مختلط از فارسی , مغولی وترکی با سنت گفتار ی مخصوص به خود  اما  تدوین نشده . تا کنون اثری با لهجه وگویش هزاره گی نوشته نگردیده است هزاره گی  مخلوطی از زبان  فارسی مغولی ,ترکی و دیگر زبانها  است  لهجه وگویش هزاره گی به دلیل اثر گذاری ترک ها و مغول ها  عمدتآ با دیگر لهجه ها ی فارسی متفاوت است . گرچه قبلا جلد اول رسا له لهجه های مروج مردم هزاره ء– دایزنگی – بهسود و جاغوری   شامل  بیش از 1850– لغات لهجه هزاره گی   میشود که از طرف صاحب قلم  نوشته ودر سال 1365 – شمسی در کابل چاپ  وجلد  دوم رساله  ی حاوی بیش از 600- لغات  لهجه ء مروج مردم هزاره  است که در سال 1369 –شمسی در کابل به طبع رسانیده شده  که صاحب این قلم مولف لغات  لهجهء مروج مردم هزاره  دراین دو رساله , را در هنگام مسا فرت ها ی متعدد به ولایات , شهر ها و مناطق هزاره نشین کشور طی  نشست ها وتماس های مستقیم انفرادی وجمعی با محاسن سفیدان مرد م هزاره  بصورت حضوری ,جمع آوری و به زبان دری ترجمه شده است .  لغات این دو رساله ای لهجه های مروج مردم هزاره  بصورت ماهوارنیز در ما هنامه مجله ملیت های برادر مربوط به ریاست نشرات وزارت امور اقوام وقبایل به چاپ رسیده است .

با آنکه نیمی از ساختارقومی جامعه ی هزاره را هزاره های سنی مذهب تشکیل می دهندولی طی سده ها هزاره‌های سنی دریک سر در گمی هویتی قرار گرفتند وبه اقوام مختلف خود را پیوند می‌زنند که گاهی «هزاره» ، گاهی «ترک» و گاهی «تاجیک» میشدند؛زیرا به دلیل برقراری سیاست سرکوب، حذف و سانسور؛ ملیت هزاره  به هویت مذهبی هزاره های شیعه محدود شدند هزاره‌ستیزی آن‌قدر عمیق  است که به عنوان اقلیت سرکوب شده از لحاظ قومی و مذهبی  همیشه مورد حذف و سانسور قرار داشته وبدین لحاظ هزاره ها با نگرش «هزاره‌هراسی» هنوزهم از اصل فرار می‌کنند. ولی دشمنان هزاره بارها در هنگام قتل عام مردم هزاره فرق میان پیروان سه فرقه ی مذهبی آنها را نکرده و صرف هزاره را بخاطر هویت هزاره گی آن قتل عام نمودند . در حالیکه  هزاره بودن و سني بودن نه شرم و نه براي ديگران پرسش برانگيز باشد وهزاره ها باید در استقامت وحدت همگانی هزاره اعم از شیعه اسماعیلی، اثنی عشری و سنی، به عنوان یک تبار واحد، تلاش کند .

با وجود سرکوب  و«کتمان»  هویت قومی هزاره‌های سنی ,حالا پیکره‌هایی از هزاره های بومی  سنی مذهب  عمدتا در  ولسوالی های شیخ علی, سرخ و پارسا, ودر برخی مناطق غوربند ولایت پروان ,ولسوالیهای خوست وفرنگ , نهرین , اندراب , خنجان  ,دهنه ی غوری و تاله وبرفک   ولایت بغلان .و در مناطق  سیغان , کهمرد و منطقه غندک شیبر و درمرکز ولایت بامیان ودر برخی ازمناطق ولسوالی دره صوف ومنطقه پشت بند مرکز ولایت سمنگان و در مناطق چهارکنت ,کشنده  وشولگره ولایت بلخ ودر ولسوالیهای خان اباد  و علی اباد ولایت قندوز. و در برخی ولسوالی ها و مرکز ولایت تخار و در ولسوالی دره هزاره  و در مناطق دیگر ولایت پنجشیر ودر ولسوالی دولتیار ودر دیگر مناطق ولایت غورو در مرکز  وبرخی مناطق ولایت بادغیس وهم چنین در برخی ازمناطق ولایت های بدخشان , لوگر, وردک میدان ، کنر، ننگرهار، ارزگان و لغمان و زابل – کابل – غزنی – میدان وردک –  هلمند-هرات و در یکتعداد ازولایت‌های دیگر زیست دارند .

هزاره های فرقة اسماعیلیه یکی از شاخه های دیگر درخت تنومند و پربار هزاره ی تشیع است که ، اسماعیلیان افغانستان، سه درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند ودر ولایات بدخشان ، کابل، وردک میدان، بامیان، پروان، بغلان، سمنگان، زابل، فاریاب، بلخ، جوزجان، قندهار افغانستان وهم چنین به عنوان اقلیتی دینی در بیش از بیست و پنج کشور، در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده هستند. ناصرخسرو، به عنوان داعی، یا «حجت خراسان»، در یمگان بدخشان مذهب اسماعیلی را رونق بیشتری بخشید. ناصرخسرو دست کم تا هفتاد سالگی زنده بود و در سال 465ق درگذشت که  قبر او بر فراز تپة در یمگان و در قریة امروزی حضرت سید نزدیک فیضآباد  واقع شده است. آقاخان محلاتی که رهبر نزاریان و از نوادگان رهبران انجدان بود، در سال 1258ق به افغانستان فرار ودر قندهار مستقر شده بود سرانجام، قیام محمد اکبرخان در قندهار سبب شد که آقاخان شهرقندهار را ترک و به سند پناه ببرد.

نظام شورایی و هیأتهای وابستة آن که بر اساس «قانون اساسی مسلمانان شیعة امامی اسماعیلی» در سال 1986م و توسط پرنس کریم آقاخان چهارم ایجاد شد، بر اساس اطلاعات بهدست آمده از عقاید و آداب و رسوم جماعت اسماعیلی افغانستان ، می توان موارد ذیل را دربارة جهانبینی و آداب اسماعیلیان مشخص کرد:

-1 – اسماعیلیان ملتزم به روزه ونماز نیستند؛ امابرخی از  انها در روزهای اول، پانزدهم و آخر ماه روزه می گیرندولی  نماز نمی خوانند، که توجیه ایشان در عدم التزام به نماز و روزه این است که ما معصوم از خطا نیستیم و نماز و روزه بدون مصونیت از معصیت و خطا سودی ندارد!

-2 – جماعت اسماعیلی افغانستان برای امامانشان جایگاه محوری در هستی قائل اند و در ارتباط با امام به غلو، حلولیت و تناسخ می رسند. ایشان معتقدند امروز پرنس کریم آقاخان تجسم حضرت علی است و روح آن حضرت در کالبد ایشان مجسم شده است و بنابراین، خدا، حضرت علی و آقاخان هر سه یکی هستند. تنها وظیفة ما کسب رضایت آقاخان و اطاعت از او و احترام اوست و همین مایة نجات خواهد بود.

-3- جماعت اسماعیلی افغانستان برای همة مایملک و درآمدهایشان خمس می پردازند و حتی اگر پنج پیمانه آب از نهر بردارند، باید یک پیمانه را به عنوان خمس و به یاد آقاخان در کنار درخت یا روی سبزه ای بریزند. همچنین از پنج دختر یکی را باید به عنوان خمس به رهبران محلی خود بدهند و آنان این دختران را برای آقاخان نگهداری می کنند تا او چه دستور دهد؛ خود تملک کند، یا به عقد کس دیگری در آورد.

اسماعیلیان افغانستان  در ولسوالی شیبر؛ ومناطق شنبل؛ عراق و درّة شکاری ولایت بامیان، ودر مناطق سیاه سنگ؛ کالو و حصه اول ولسوالی بهسود ولایت وردک و میدان حضور دارند:  بیشترین اسماعیلیها در ولسوالی های شیخ علی و سرخ پارسای ولایت پروان  زیست میکنند که  شامل طوایف هزاره  های علی جم؛ کرمعلی؛. نیک پی؛. برمک میشوند اسماعیلیان در ولسوالی های دوشی؛ . تاله و برفک؛. درّة کیان؛. کیله گی؛. لرخاب ولایت بغلان زیست دارندو درّة کیان از مناطق مهم اسماعیلینشین است. درولسوالی های دره صوف  وروی دو اب  ولایت سمنگان، اسماعیلیها زندگی ودر ولایت زابل، طوایف پاینده محمد از طوایف دایچوپان ، اسماعیلی هستند. در ولایتهای قندهار، فاریاب، جوزجان، بلخ نیز گروههایی کوچکی  از اسماعیلیان حضور دارند .

در زمان پادشاهی سلطان حسین با یقرا , امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل تر خان  اولین حاکم و امیر سلسله امرای ار غونیه در هزاره جات بود ؛ وی توانست که قلمرو خود را تا کابل ,قند هار ,سند وفراه توسعه دهد. امرای ارغونیه مردمان دادگر, دانش پرور ,هنر دوست  بودند و مجمو عآ از سال 884- الی- 964 – هجری قریب به هشتاد سال با سیا ست و  فراست حکومت کردند.امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره بوده است که در هزارستان حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره مینمو دند.دوره بعد از مغول  ها یکی از بی ثبات ترین دوره ها برای هزاره ها بشمار میآید. این دوره هفت قرن را در برمی گیرد.  درین دوره بامیان مرکز هزارستان  در اثر حملات بی امان مغول ها و بعد از آن تیموری ها  کاملآ نا بود شد و هر گز نتوانست شکوه گذشته را باز یابد.

هزرستان  از زمان حكومت احمدشاه ابدالی تا امارت عبدالرحمان، سرزمين نسبتاً خود مختار بود و توسط خوانين محلي هزاره به صورت پراكنده اداره مي شد. اعمال تبعیض نژادی و مذهبی بیش از دونیم قرن است که تو سط رژیم های حاکم  علیه مردم هزاره در افغا نستان به مرحله اجرا گذاشته می شود که در زمان امیر عبدالرحمن و امیر حبیب الله شدت بیشتری گرفت و در زمان نادرشاه و بعد ازان حاکمان وقت  در صدد نابود کردن هویت و تاریخ مردم هزاره بودند ، که نمونه ی بارز آن را می توان در از بین بردن لوحه های قدیمی، سنگ قبرها، تراشیدن صورت بیشتر مجسمه ها و نقاشی هایی که از زمان های قدیم به یاد گار مانده اند، منفجر کردن بت های بودا در بامیان، توسط گروه طالبان وتحریف تاریخ در کتاب های تاریخی که بازتاب این اطلاعات نادرست را میتوان در کتابهای نویسندگان خارجی که اصلا به هزاره جات نیامده اند مشاهده نمود.

هزاره جات سر زمین پوشیده از کوه ها وصخره های بلند وعظیم است که عظمتش نه تنها طبیعت کوهستانی آ ن است بلکه در پشت کارو اراده مردم آبدیده, قدامت تاریخی این سر زمین  اسطوره در برابر مها جمان بوده  است .ساکنان صبور ومقاوم هزارستان تنها مردم است که با غول های وحشی سردی و برودت , برف وباران از یک سو و از سوی دیگر با فشار و اختناق,فقر ,گرسنگی و بی نوائی  دست وپنجه نرم نموده است و بار های از مشکلات وبد بختی را  بر فراز قلل ودر اعماق  دشت ها ودره ها ی عمیق و باریک این خطه با ستانی بدوش میکشند وبه سهولت  با موانع رزم میدهندو در واقع  فا تح تمام موانع وصخره های  تسخیر نا پذیر دوران خویش هستند.هزاره جات سرزمین  باستاني و تاريخي است، که شهر غلغله، شهر ضحاك، بند امير و از همه مهمتر مجسمه‌هاي بزرگ صلصال و شما مهدر ان  سر زمین موقعیت دارد.

هر كوه و تپه هزاره جات نمادي از شجاعت، مردانگي مردم اين مرز و بوم است که كاوه آهنگر چگونه در مقابل ضحاك جابر قيام كرد و او را از بين برد و شهر تاريخي غلغله از فداكاري آن مردم در مقابل ظلم و ستم چنگيز حكايت دارد و تنديس‌هاي بزرگ بودا فرهنگ و هنردوستي مردم آن را به نمايش مي‌گذارد.هزاره جات قبل از اسلام  بصورت مدا وم  شا هان مستقل داشتند ودر دوره خراسان اسلامی نیز حکومت های مستقل بخودرا  دارا بودند از آغاز امپراطوري زاولي ها تا عهد غز نويان هزاره جات، شاهان مستقل و خودمختار داشته اند.

هزاره جات در مرکز افغانستان کنونی واقع شده است . از طرف غرب به غور و دولتیار ، هرات ، از جنوب به قندهار و نواحی گرشک و توابع فراه ، از شرق به غزنی ، کابل، قلات و از شمال به قطغن و بلخ محدود است. وسعت هزاره جات امروز شاید از 70 هزار کیلومتر مربع تجاوز نکند چون هزاره جات در گذشته درحدود 200 هزار کیلومتر مربع وسعت داشته است مناطقی چون: بهسود مشرقی، خرد کابل، ارغنده، میدان شار،نرخ، جلریز،تکانه، تمام مناطق وردک ، بعضی از نقاط لوگر ، نقاطی از گردیز ، وزیرستان، زابل فعلی، قلات، مقر، شهر غزنی، قندهار، ارغنداب، خاک ریز، شاه مقصود،بست،گرشک هلمند و فراه، زمین داور، تمام ارزگان ، اجرستان،چوره، نقاطی از هرات،غوریان،قسمت هایی از باد غیس، قلعه نو،برخی از مناطق بدخشان و دره های پنجشیر محل سکونت هزاره ها بوده است که در تمام نقاط یاد شده شواهد تاریخی فراوانی از سکونت هزاره ها درین ساحات مشاهده میشوند . اما بر اثر سیاستهای دولتهای حاکم خاندانی حدود هزاره جات در حال تغییر و تحول بوده و نمی توان به طور دقیق مرز معینی را برای سر زمین هزاره جات از لحاظ گذشته ی تاریخی مشخص کرد.

امروز قسمت اعظم هزاره ها در بخش مرکزی و کوهستانی افغانستان به سر می برند  این سرزمین کوهستانی ، ثروت عظیمی را در خود جای داده است ، که مهمترین معادن افغانستان مانند آهن،مس،گوگرد و زغال سنگ در هزاره جات قرار گرفته است. بزرگترین سلسله جبال هزاره جات کوههای بابا است که این کوهها در جهت غرب به سمت بامیان کشیده شده وهزاره جات یکی از سرد ترین مناطق افغانستان است، با زمستانهای طولانی که شش الی هفت ماه طول می کشد، اما در عین حال بعضی از سرسبز ترین نواحی کشور را داردکه مراتع فوق العاده ای فراهم آورده است متا سفانه وجود همین چرا گاهها همواره دلیل تهاجمات متعدد کوچی های متجاوزبه این نواحی بوده است و بسیاری از رویداد های مصیبت بار و دردناکی را با عث شده است.

از دوران حکومت ابدالی ها تا عبدالرحمن حاکمان  ولایات از خاندان حکومتی بوده  است که ، در زمان عبدالرحمن افغانستان را به چهار ولایت که شامل ولایت های: کابل، ترکستان، هرات و قندهار  میشد تقسیم کرده بود هر کدام از این ولایت ها متشکل از چندین حکومت های محلی کوچکتر بودند. مانند: ولایت کابل که مرکز آن در کابل بود شامل حکومت های شمال کابل، پروان، دایزنگی، غزنی و لوگرمیشدکه هر کدام از این حکومت های محلی  دارای زیر مجموعه های اداری برای خود بودند واز جمله، حکومت کلان دایزنگی که دارای این زیر مجموعه ی شامل مناطق بهسود، دایکندی، یکاولنگ، لعل سرجنگل و شهرستان بودند. مرکزحکومت کلان دایزنگی ولسوالی پنجاب فعلی    وحکومت دایزنگی دارای تشکیلات اداری، قضایی، نظامی، پولیس، بلدیه (شهرداری)، امور مالی، پسته خانه و زندان بود.

اما درسال 1343 شمسی طبق قانون اساسی  ان زمان که بامیان به یک ولایت جداگانه تبدیل وولسوالی پنجاب و یک تعداد از مناطق دایزنگی زیر مجموعه ولایت بامیان گردید که جغرافیای دایزنگی را میتوان شامل یکاولنگ، پنجاب، ورس، شهرستان، لعل و سرجنگل و قسمت های از بهسود و دایکندی دانست ، دایزنگی و بامیان هردو از مراکزتاریخی مناطق  هزاره  نشین مرکزی بوده و می باشد. درزمان حزب وحدت 1366 شمسی نیز طرح  تشکیل  ، پنج ولایات جدید در بامیان، پنجاب، بهسود، دایکندی و جاغوری را تنظیم و پشنهاد ایجاد پنج ولایات مذکور را در زمان حکومت های بعد از سقوط طالبان ارایه کرد. اما از ان زمان تاکنون فقط ولایت دایکندی  تشکیل گردید ولی متاسفانه تا هنوز دیگر پیشنهاد ها با وجودحضور رهبران هزاره در ین حکومتها اجرا و عملی نه شده است.

بنابرپیشینه ی ساختار تاریخی اداره دولتی – خصوصیات اجتماعی و فرهنگی– ترکیب قومی وموقعیت جغرافیائی افغانستان را میتوان به ایالتها  و ولایات  گوناگون مطابق به حضور فزیکی و شعاع و جودی نفوس اقوام باشنده ی هرمحل وخصوصیات قومی ,جغرافیائی و فرهنگی  تقسیم ونامگذاری نمود تاهیچ یک ازاقوام به بهانه تعلقیت قومی- زبانی ومذهبی مورد تبعیض وبیعدالتیهای هویتی قرارنگیرندو هر واحد اداره ی دولتی متناسب با شعاع وجودی وتکثر نفوس وتناسب فزیکی اقوام هرمحل ,ولسوالیها -ولایات وایالات جدید تشکیل شوندوصلاحیت بیشتربرای نمایندگان منتخب مردم درهرمحل سپرده شده ووالیها ,ولسوالها و شهرداران اازطرف مردم انتخاب و دربرابرمردم مسول و جوابده باشند.

 

بادرنظرداشت نامهای قدیمه ی  مناطق مختلف افغانستان را میتوان بر اساس ترکیب قومی و اتنیکی و ساختار جغرافیائی و فرهنگی با برخی اصلاحات به یازده ایالات و فدرال های ذیل تقسیم نمود.

 

اول : – ایالت و یا فدرال- شمال( ترکستان ) که شامل ولایات بلخ , جوزجان ,فاریاب , سمنگان و سرپل  میشوند که  باشندگان آن را اقوام ازبک و ترکمن و اقوام  تاجک , هزاره  و پشتون تشکیل میدهند که مرکزیت ایالت شهرمزارشریف خواهد بود.

دوم :-  ایالت و یا فدرال  شما ل شرق ( قطغن ) که شامل ولایات قندوز ,بغلان ,تخار و بدخشان میشوند که  نفوس آن را اقوام تاجک , ازبک , هزاره , ترکمن و پشتون تشکیل میدهند که مرکزیت ایالت شهر قندوز خواهد بود.

سوم :- ایالت ویا فدرال دند شما لی (  کوهستان)  که شامل ولایات  پروان , پنجشیر و کاپیسا است که نفوس آنرا اقوام تاجک,هزاره  -پشتون و پشه ای میسازند و مرکزیت ایالت شهر چاریکا خواهد بود.

– ایالت ها و یا فدرالهای  غرجستان و یا هزارستان  که شامل ولایات بامیان و دایکندی و مناصفه نفوس و بیشتر از مناصفه ء از مناطق هزاره نشین ولایات غزنی و وردک هم مرز با هزارستان مرکزی و با فیصدی های متفاوت برخی  ازمحلات  ولایات پروان  ,غور  , سرپل , سمنگان و بغلان را که هم سرحد با هزارستان مرکزی است نیز احتوا مینمایند که اکثریت نفوس این مناطق را اقوام هزاره تشکیل میدهند که باید ایالتها و یا فدرال  ذیل درین مناطق ایجاد گردند.

چهارم -ایالت ویا فدرال غرجستان و یا هزارستان مرکزی وشمالی که مرکزیت آن بامیان بوده که شامل مناطق هزاره نشین   پروان, سرپل , سمنگان وبغلان میشوند.

پنجم-ایالت  ویا فدرال غرجستان ویا هزارستان غربی که مرکزیت آن دایکندی بوده که  شامل مناطق هزاره نشین غور, ارزگان جنوب شرقی  وبرخی مناطق هزاره نشین غزنی و بامیان  همجواربا دایکند ی میشوند.

ششم- ایالت ویا فدرال غرجستان ویا هزارستان جنوبی که مرکزیت آن  جاغوری بوده که شامل مناطق هزاره نشین غزنی ,زابل و مناطق  هزاره نشین همجوار ارزگان شرقی, جنوب غربی, بامیان و وردک  را شامل میگردند .

هفتم-ایالت و یا فدرال غرجستان ویا هزارستان شرقی که مرکزیت آن  بهسود بوده که شامل برخی از مناطق هزاره نشین  ولایات غزنی , بامیان ,کابل و پروان میشوند.

هشتم  :-  ایالت ویا فدرال غرب  که شامل ولایات هرات , غور و بادغیس,فراه ونیمروز  است که  نفوس آنرا اقوام تاجک,بلو چ , ایماق , هزاره , ازبک , ترکمن  و پشتون تشکیل میدهند و مرکزیت ایالت هرات خواهد بود .

نهم :- ایالت و یا فدرال جنوب که شامل ولایات  قندهار,هلمند , ارزگان مرکزی و جنوبغربی و ولایت زابل میشوند که نفوس آنرا اقوام پشتون ,هزاره  ,تاجک وازبک  میسازند که مرکزیت ایالت  قندهار خواهد بود.

دهم :- ایالت  و یا فدرال شرق  که شامل ولایات ننگر هار ,کنر ,لغمان و نورستان است که نفوس آنرا اقوام پشتون, نورستا نی , پشه ای – تاجک و اهل هنود تشکیل میدهند که مرکزا یالت  شهر جلال آباد خواهد بود..

یازدهم :- ایالت و فدرال جنوب شرق که شامل ولایات پکتیا , پکتیکا , خوست , لوگر و برخی از محلات  جنوب غربی غزنی

میباشند که  نفوس آنرا اقوام پشتون , تاجک ,هزاره  و اهل هنود  تشکیل میدهند و مرکز ایالت  پکتیا خواهد بود.

 

رویکردها:– کتاب هزاره های افغانستان سال 1379 ,شمسی  چاپ ایران – نویسنده سید عسکر موسوی  ومترجم اسدالله شفائی..

جاغوری، حیدر علی ، هزاره ها وهزارجات باستان، نشر: م، ط، ن (ابوالمختار)، کویته، 1371ش. چ. اول.

غرجستانی، عیسی ، تاریخ نوین هزارجات، ، شورای فرهنگی اسلامی افغانستان، کویته،سال 1366/1988.

فولادی ، حسن، هزاره ها، ترجمه علی عالمی کرمانی، انتشارات عرفان، تهران 1387 چاپ دوم.

یزدانی، حسین علی (حاج کاظم) ، پژوهشی در تاریخ هزاره ها، دوجلد، انتشارات عرفان، تهران 1390ش.

درباره اسماعلیان افغانستان نوشته ی ؛ سیدجمال الدین .

– رساله اتنوگرافی هزاره ها ….  سال1365   ,شمسی چاپ کابل نویسنده  صاحب قلم .

رسالهء لهجه های مروج مردم هزاره. جلد اول.  سال1365   ,شمسی چاپ کابل نویسنده ء رساله  صاحب این قلم

– رسالهء لهجه های مروج مردم هزاره جلد دوم سال 1369 . شمسی چاپ کابل نویسنده صاحب این قلم

– کتاب سیری در هزاره جات سال 1372 .,مسی چاپ ایران  نویسنده انجینر علیداد لعلی .

خاستگاه هزاره های افغانستان نوشته ی : رحیمه هزاره ای  .

نژاد و هویت قومی هزاره های افغانستان:نوشته ی کریم پوپل.

در باره ساختار اداری دایزنگی  نوشته ی استاد جواد اصغری، استاد دانشگاه .

شورای هزاره های سنی نمادی ازتبارزهویت قومی  مقاله نشر شده ی  صاحب قلم .

بامیان خاستگاه هزاره ها،    نوشته ی  اریانپور، کابل 1392.شمسی

موانع وچالشها برای تبارزهویت ملی درافغانستان مقاله نشر شده ی  صاحب قلم .

نوت … این مقاله  قبلا در دانشنامه ی هزاره ها  جهت نشر ارسال ګردیده است.

                  –  ماه –فبروری– سال – 2017 – ترسا یی