من وتو
چرا صدا ی ما را جها ن نمی شنود
برای آنکه من و تو هنوز ما نشد یم
چرا اسیر نفا قیم و رنج باز یها ؟
زهم جدا وز تقصیر خود جدا نشد یم
جهان یکی شد ما را فدای تفرقه ساخت
وما به قبضه ی آن ،ازدویی رهانشد یم
همه روانه ی یک راه واحدیم ولیک
به پای همسفري با هم آشنا نشد یم
به قاره قاره ی دنیا چو دانه ی ارزن
هنو ز پاش و پرا گنده ، جا بجا نشدیم
درین فضای تب آلود ودرد بید رمان
برای زخم دلی مرهم و دوا نشدیم
به اوج شورش گرداب وموج توفا نها
طنین سا حل ، کشتی و نا خدا نشدیم
به پیش خودهمه چیزیم بر رخ یاران
ولی بچشم جهان شرح برملا نشدیم
بزعم خویش همش حق بجانبیم ولیک
زحرف بی عمل خویشتن رها نشدیم
نگشت حاصل ما چیزی از وجوه زبان
که از حقیقت عمق دل همصدا نشدیم
چه شد پیامد خود محوری ودوری ها ؟
که باز هم به ره خویش پا به پا نشدیم
بیا که دوری ما شرم ننگ تاریخ است
یکی شویم به اصولی که تا حالا نشدیم
درین ستمکده بازی جنگ چهل ساله
هزار ساله شود تا من و تو ما نشویم
عبدالو کیل کوچی