فریادی از ژرفا
پیرامون نهضت روشنگری ی درخشان شفیع عیار
سلیمان کبیر نوری
بخش سوم و پایانی
درین بخش شما میخوانید:
– بازهم پیش سخن گذرا بر نظریات هموطنان بر بخش دوم این نبشته!
– استقبال عیار از موضع سختگیرانه ی جنرال رازق و جبار قهرمان در برابر شبکه ی تروریزم انگریزی به نام طالبان و حامیان خارجی آن
– پیامد رویکرد ها و تابو شکنی شگفت انگیز عیار
– عیار چگونه تابو ها را درهم شکست؟
—–
– بازهم پیش سخن گذرا بر نظریات هموطنان بر بخش دوم این نبشته!
“جناب سليمان کبیرنوری دوست گرامي! تهیه و نگارش یک گزارش، جمع بندی ونوشته همه جانبه ی تان در موازات اهداف روشنگری جناب عيار، به حيث یک نويسنده ی متعهد به ارزشهاي والای انساني جايگاه ویژه و وزين خودرا دارد. مطالب وفعاليت ها و فرایند روشنگرانه جناب عيار، طي بیشتر از هشت سال و اندی، خيلي ها با تسلسل منطقي ترتيب شده بود که به خواننده پيام خيلی روشن را میرسانید. من كه شخصا با وجود علاقه مندي ای كه این جانب به آقاي عيار دارم؛ شما، بعضي از نكات تاريك در بیانیه ی متن انگلیسی ایشان را با تسلسل و ديدگاه روشن و منطقي، تفسیر و تصریح نموده بودید که برای هرکسی کاملا قابل فهم مینمود.
ودر اخير؛ با حاکمیت استبداد ديني و اجتماعي در كشورما، اگر برنامه هاي ديني شان توأم و يا يكجا و موازي و درعين برنامه ترتيب شود بهتر خواهد بود. زيرا عالمان دين براي حضور شان در دولت نقش شان در سياستمداری دین که بیشترینه به استشاره شبکه های مرموز استخباراتی طرح و تدوین میشود، مورد استفاده ی ابزاری قرار می گیرند.
علماي دين در طول تاريخ برأي مشروعيت حاكميت هاي استبدادي و نامشروع كرايه گرفته شده اند. و براي سركوب عدالت اجتماعي اين قشر مزدور و مزد بگير دست به توليد احاديث متناقض با متن و معني قران و روايات و جعليات زده اند.
وجالبتر از همه به اين دست نويس هاي جعلي شان در جامعه آن قدر به تقدیس رسیده اند که الان تفكيك روحاني بودن وشيطان بودن انان را درجامعه اسلامي مشكل و حتي ناممكن ساخته است. نظر به برداشت بنده امروز همان دين با روح و فطرت سیاسی- شيطاني در جهان اسلام حكومت ميكنند كه محصول اين نوع بينش ديني مملو از خرافات با فطرت شيطاني ايجاد گروه هاي تروريستي همچو القاعده، طالب و داعش، بوکو حرام، الشباب، لشکر طیبه… و ده های دیگر در كشور ما و جهان کارمایه ی کشور های مشخص اند که همه ی مان آن ها را خوب میشناسیم.
هميشه اين گروه هاي متذكره اعمال شان را بر همين باورهاي ديني و به استناد داستانها، روايات و احاديث توجيه مينمايند.
بناء پيشنهاد این جانب اين است كه هرگاه، با استدلال قراني به حيث سلاح برنده عليه اين تاجران ديني كه دين، ناموس و وطن را به متاع دنيا فروخته اند، برنامه های خویش را هم آهنگ و موازي پيش ببرند، موثر تر جا می افتد.
باحرمت فراوان
ويس نجات”
عزیزان گرانقدر! سایر تبصره ها، نظریه ها و پیشنهادت را در پایان این نگارش ملاحظه فرمایند.
///
استقبال عیار از موضع سختگیرانه ی جنرال رازق و جبار قهرمان در برابر شبکه ی تروریزم انگریزی به نام طالبان و حامیان خارجی آن
پس از ترور جنرال رازق این کمینه خامه ای داشتم زیر فرنام” خون رازق شهید افراطیون شوینیست را رسوا کرد”. نوشته بودم: ترور جنرل عبدالرازق، فرمانده پولیس قندهار که پس از چاشت روز پنجشنبه 18 اکتبر 2018 در ساختمان دفتر والی قندهار به شکل مرموزی کشته شد؛ اکثر مردم افغانستان را شاک داد.
چرا؟
رازق طالب کُش و حقانی کُش بود.
رازق می گفت:
– هیچ یک ازطالبان را زنده نزد من نیاورید!
– من طالب اسیر را نمی خواهم!
-آن ها را در میدان جنگ نابود کنید!!!
این شعار ها پیوسته عملی می شد و در نتیجه امنیت و سازندگی را در قندهار به ارمغان آورده بود. جنرال رازق صلح و آرامش را روز تاروز در مرکز جولانگاه و قرارگاه ملا عمر(ولایت قندهار) مستولی تر میگردانید. چنین کاری هم تاریخی بود و هم رستمانه. ولی این امر با مذاق و دستور خالق اصلی پروژه ی طالبان یا انگریزیان تناقض داشت و برای متجاوزان غربی که در سدد گسترش و توسعه ی نیرو های طالبان و داعش برای تحقق اهداف جیوپولیتیک و جیو اکانومیک بزرگی استند و اصلن به همان خاطر در کشور مان هجوم آورده اند، غیر قابل تحمل بود. زیرا قندهار رازق قهرمان؛ دیگر با قندهار ملاعمر فرق فاحش می یافت و ثابت میشد که طالب خیزی، اجیر شوندگی و غلامی پذیری؛ ذاتی این خاک و خطه و مردمان آگاه و آزاده ی آن نه، بل عارضه تحمیلی و صادراتی بوده است.*
“آقای عیار طی بر نامه های خویش در حمایت قاطع(برعکس “اعلام حمایت قاطع!!!!! غرب از افغانستان که به رشد و توسعه، حمایت قاطع و شناسایی رسمی تروریزم بنیادگرایی طالبان انجامید) از شعار های ضد طالبانی و ضد پاکستانی جنرال عبدالرازق اظهارات روشنگرانه داشت.
اما عیار، در ویدیویی به ماتم مرگ رازق، با دل پرخون و سرشک تلخ به شئونیست هایی که او را به تفرقه افگنی میان اقوام متهم میسازند، پاسخی دندانشکن داده است. درین جا می بینیم که عیار بر سجاده ی پاک آرمان مردم نشسته است؛ و درد ماتم هم میهنی را فریاد میزند که برای وطن و مردمش، جان خود را قربانی کرده است. عیار پس از سپاس از سرود و زمزمه ی خانم نجوا چنین ادامه میدهد:
قندهار به انار خود، انار های سرخ سرخ کلان خود بسیار مشهور است. حالی در قندهار فصل انار است. گویی انار ها امسال برای ازی پخته شده، که مرگ جنرال رازق را گریه کنند. هر انار در روی درخت های خود کف کف شدند، دانه های هر انار در درونش به قطرات اشک سرخ، خون آلود تبدیل شده، و هی میبارند در روی زمین، تا مرگ جنرال رازق را گریه کنند.
ابر می بارد و من، می شوم از یار جدا – چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
این شعر را امیر خسرو دهلوی سروده است. در اشعار باید عمیق شویم. اشعاری بدین زیبایی، یک قلب دارد، یک چشم دارد. باید به درونش برویم. اشعاری بدین زیبایی، نفس می کشند. زنده هستند. اگر داخل کلماتش درون شده بتوانیم، او وقت است که درد این کلمات را می توانیم حس بکنیم.
ابر می بارد و من، می شوم از یار جدا – چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع – من جـدا گریه کنم، ابر جـدا، یار جدا !
من جدا گریه کنم ابر جدا، یار جدا.
من امروز دیگه هیچ چیز گفته نمیتانم. در زندگیم کم روزی بوده که من این قدر نامید شده باشم. ناراحت ودلشکسته نی، بلکه نا امید. امروز تمام سلول های بدنم، برای مه ماتم ملی اعلان کرده. از فراز قصر امید هایم، بیرقم، پایین افتیده.(در حالیکه بغض و درد به سختی گلوی عیار را می فشرد، چنین ادامه داد)؛ امروز هیچ گفته نمی توانم. امروز مه این را تحلیل کرده نمیتوانم.”**
اما وقتی جنرال رازق زنده بود، پس از یکی اظهارات موصوف در مورد مقایسه رهبران جهادی با ملا عمر، بر وی آشفته و غضبناک شده بودند، آقای عیار طی ویدیویی از موضع گیری جنرال رزاق سرسختانه دفاع کرد.*** ویدیو ها را در پا ورقی ملاحظه فرمایید.
عیار: کشته شدن جنرال رازق چطور توانست این همه مرز های نژادی و لسانی و مذهبی و منطقه ای را، همه را بشکنانه. و ما را با هم یکجا کند. اگر مرز ها را گویا نشکستانده باشد، چطور توانست که همه، پشتون جدا، تاجیک جدا و هزاره و ازبک جدا و نورستانی جدا… همه ی مان در غم و غصه ی جنرال رازق باشیم. ویدیوی شماره 533
با موضعگیری قاطع جنرال رازق در برابر نیرو های نیابتی و یا بلک واتر پاکستان که میگفت: – هیچ یک از طالبان را زنده نزد من نیاورید! – من طالب اسیر را نمی خواهم! -آن ها را در میدان جنگ نابود کنید!!!؛ من حاضرم که از جنرال رازق دفاع کنم. جنرال رازق به پیش، ما در عقب آن، برای مبارزه آماده ایم. این است که عیار مرزی را برای آزادی، رهایی، عدالت و برابری به اسم و رسم زبان، مذهب، نژاد و منطقه نمی شناسد.
از همین جا است که آقای عیار، هر آن کسی را، آن هم در شرایط اشغال، که در برابر نیرو های انگریزی- پاکستانی به مقاومت برمیخیزند، همچو جنرال دوستم که بخاطر موضعگیری قاطع اش در برابر طالبان چندین بار مورد سوء قصد و محو فزیکی شبکه های تروریستی و حکومت پوشالی دست نشانده غرب قرار گرفته است، و خلیلزاد امریکایی با بیشرمی تمام در یک مصاحبه ی خویش با تمسخر و خنده به هراس افگنی امریکا علیه این شخصیت ضد طالب و داعش اعتراف نموده است. همچنان عیار به حمایت و قدر دانی از مراد علی مراد، عبدالرازق، جبار قهرمان، داود داود و ده های دیگر که بالاثر توطیه و ترور های زنجیره ای محو فزیکی شده اند؛ بسیار متهورانه و سازنده موضعگیری داشته است.
– پیامد رویکرد های تابو شکنانه ی شگفت انگیز عیار
پیش ازین که در مورد تابو شکنی آقای عیار دریچه ی سخن را باز کنیم، باید بدانیم که تابو خود چه است؟ و تابو شکنی یعنی چه؟
به صورت اصل کلی، تابو به مثابه مسایل ممنوعه، حرام و گویا هنجار های غیر قابل قبول در خورد انسان ها داده شده است. یک موضوع هراس برانگیز، وسوسه انگیز و غیر قابل پذیرش شمرده می شود!!! آنچه باید از دانستن و فهمیدن و پرس و پالش، بایست اجتناب ورزید. گویا با واکاری درین مورد، خطر های مهلک متوجه مان خواهد شد. این همه در حالیست که انسان به صورت طبیعی و غریزی مشتاق درهم شکستن تابو ها است. و به صورت طبیعی با رشد و رسش جامعه انسانی به والایی انسانیت، انگیزه ی کشف و درهم شکستانیدن تابو ها در به اوج میرسد.
زیگموند فروید بدرستی معتقد است که تابو ها کهن ترین مجموعه ی قوانین بشری اند. ولی وی معتقد است: اقدامات منع شده در تابوها و قوانین مربوطه، اقداماتی هستند که بسیاری از انسانها تمایل طبیعی به انجام دادن آنها دارند. او براین پایه میگوید: “تابوها در آغاز ازممنوع شدن تمنیات و اَعمال غریزی پا گرفتهاند – ممنوعیتهایی که نسل پیشین انسانهای اولیه با خشونت تمام بر نسل بعدی تحمیل کرده است.” او با این فرضیه استدلال میکند که چرا انسان درقبال آنچه تابو ممنوع ساخته است برخوردی دوگانه دارد؛ چه به طور غریزی انسان پس از تحمیل شدن تابوها، ناخودآگاه سودایی خوشتر از زیر پا گذاشتن تابو ندارد. آن قدرت جادویی که انسان برای تابو قائل است و کشش و گیرایی تابو همه حاصل وسوسهانگیزی آن و نیز ظرفیتی است که تابو برای برانگیختن کششهای غریزی وناخودآگاه انسان دارد. از همین رو، برای محترم نماندن تابو به مقاومت آگاهانه فوقالعادهای نیاز است(چونانیکه آقای عیار، نترس و استوار در برابر آن بر خاسته است) که خود از قداست تابو، تأکید مکرر بر زیر پا نگذاشتن آن و نیز کیفر شدیدی که برای نقض کنندگان آن در نظرگرفته شده است مایه میگیرد.****
من درین جا روی مفاهیم و معانی تابو و تابوشکنی، از پژوهش های کارل گوستاو یونگ، دیوید هیوم فیلسوف انگلیسی و سایر پژوهش های روانشناسی اجتماعی، معرفت روانشناختی و واکاری در مورد سایر پدیده های روانی ی جمعی سخن نمیگویم، بل، درین جا صاف و ساده و بی پیرایه به تابو شکنی شفیع عیار در جامعه ی تابو زده ی مان می پردازم.
در مورد پیامد رویکرد های آقای عیار باید گفت که، عیار توانسه است طی هشت سال و اندی با برنامه های خویش، به بزرگترین اهداف انسانی برسد.
پیش از برنامه های عیار، در کشور عزیز مان، در طول تاریخ، از آوانی که اعراب پس از جنگهای دوصد و پنجاه ساله علیه دفاع کابلیان از کابل، برآن مسلط شدند( منبع- کتاب ” نام و ننگ”- جلد چهارم، مولف و نویسنده: سلیمان راوش)، کسی نبود که در چنین سطح و ابعاد بر اشتباهات، ریا و تذویر های یک ملا و مولوی و روحانی انگشت انتقاد گذارد. جرآتی نبود تا بگوید که بالای چشمت آبرو است. اما عیار با فراگیری، فهم و درک عمیق و ژرفبینانه از دل قرآن، توانست ملا ها، داملا ها، مولوی ها، و عالمان دینی جعلی، کمسواد، بیسواد و اجیر انگریزی را به شمول آقای دکترستار سیرت دانش آموخته دانشگاه مشهور عالم اسلام به نام الاظهر که بنیاد آن را انگلیس ها گذاشته و تمام بودیجه و اکمالات مالی آن ها را از بدو تاسیس به عهده دارند، به افشا گرفته و مردمان و حتی خود ایشان را به بیچاره گی شان در فهم و درک قرآن مجید یا یگانه اساس دین اسلام آگاه و بینا سازد.
آفتابی شد که حتی اندوخته های ستار سیرت بزرگ هم نه از کلام رب یا قرآن شریف، بل از مشبوهاتی زیر نام حدیث، ساخته و بافته ی اهریمنان خودکامه برای اهداف فتوحات، غارت، غنیمت و حصول غریزه های شخصی و سکسی میباشد.
به استناد از پژوهش های مورخ بزرگ معاصر، رابرت درایفوس نویسنده کتاب “بازی شیطان”، دانشگاه الاظهر که اصلن انگریز ها بنا نهاده اند، تمویل و رهبری می کنند قریب کلیه فتاوای اسلامی از همین جا اصدار مییابد…)***** تحصیلات اسلام سیاسی تا سطح دکتورا را درایفوس در این دانشگاه به معرفی گرفته است.
معرفی و بیرقی ساختن ملا های بیسواد، کمسواد، کژ اندیش؛ اجیر- مزدور؛ و بحث های آزاد دینی – مذهبی توسط آقای عیار در میان مردم سخت متعصب و مذهبی، کار متعارف و عادی ای هم نبود. به ویژه اینکه شاگردان نامدار دانشگاه الاظهر همچو ستار سیرت بسیار به فریب مردمان توفیق یافته بودند تا جاییکه حتی با ارائه زنده ترین اظهارات خرافاتی و ضد قرآنی ایشان هم؛ علاقه مندان شان عصبانی میشدند و مشکل آفرینی میکردند.
روزی آقای مسکینیار، صاحب امتیاز تلویزیون آریانا که از امریکا پخش می شود؛ اظهار داشتند که: من سخت زیر فشار قرار دارم و از من می پرسند که چرا آقای عیار در تلویزیونی که من صاحب امتیاز آن هستم، برنامه دارد؟ گویا برنامه های آقای عیار بر خلاف دین و مذهب است.
اما الان آقای عیار چلینج داده است که هرآن ملا و کسی که خود را عالم دین میخواند و می گوید که شفیع عیار بر ضد دین اسلام برنامه دارد و تبلیغ می کند؛ بیایند، ما بر مبنای کتاب اسلام و مطابق با آیات قرآن به بحث می پردازیم.
اما هیچ کدام از برنامه سازان دینی و گویا علمای دینی همچو سادات ها، ابوبکر ها، ستار سیرت ها، کوثر ها، داعی ها، مجیب الرحمن ها… مهیا نشدند تا در برابر عیار در برنامه های زنده ی تلویزیونی حاضر شوند و به بحث بپردازند. زیرا فهم همه ی این به اصطلاح علمای دین، از قرآن نه، بل از حدیث ها و روایات ساختگی است. معلوم شد که این همه به اصطلاح علمای دین!( این که دین علم نیست و ملا و دانشجوی دین را نمیتوان عالم خواند، بحث قطعن جداگانه ایست که با اغتنام از فرصت به آن خواهیم پرداخت)، اصلن از قرآن آموزش دقیق و آگاهی ی ندارند. هرگاه در گفت و شنود (مناظره) و بحث قرآنی حضور به هم می رسانیدند؛ آن ها نیک میدانستند که چلوصاف رسوایی شان از آب بیرون می شد.
امروز، ما مشاهده می کنیم که در رسانه های جمعی، در پای ویدیوی های آقای عیار؛ بحث های آزاد و مذهبی با صراحت تمام جریان دارد. هرکی، هرآنچه، باور و عقیده، فکر و نظر دارد، از نام خود و یا از نام مستعار نظریات و اندیشه های خویش را بمثابه یک مذهبی سخت معتقد و یا حتا یک اتاییست به بحث آزاد می گذارد. پیش از برنامه های آقای عیار، آیا این همه امکانات میسر بود؟ بیشک که نبود. الان چنین بحث های آشکار، راز و رمز مداحیان و دکانداران دین را به افشا می گیرد و زمینه مفتخوری را برآن ها سد می سازد. پس چرا همه ملا های اجیر و مفتخوار بر ضد آقای عیار و هم اندیشان ایشان قرار نگیرند؟
وقتی برنامه های آقای عیار از طریق تلویزیون آقای مسکینیار نشر میشد. پس ازان که بنیادگراهای مزدور در امریکا، مسکینیار را مورد فشار قراردادند تا برنامه های آقای شفیع عیار را از تلویزیون خویش پخش ننماید. مسکینیار و عیار هردو از همه علمای دین برای بحث قرآنی با آقای عیار دعوت به عمل می آورد. اما همه صلای عیار و دعوت محترم مسکینیار را ناشینده می انگارند و اصلا مهر سکوت بر لبان خویش می گذارند.
معلوم میشود که این ها توان تقابل و بحث قرآنی را در برابر عیار در خود نمی بینند. همان است که گروهک های ملا های مزد بگیر آهسته آهسته از صحنه ی تقابل و مباحثه در عرصه ی دین و مذهب با آقای عیار، عقب نشینی نموده و به قول معروف “بگیل” میشوند.
عیار در برابر مخالفت با ادامه ی برنامه های خویش با آقای مسکینیار، صریحن
ویدیوی محاصره ی یک ملا توسط جوانان و مردم مزار شریف را بیرون میدهد؛ که این ملا میخواست برای طالبان اعانه جمع آوری کند؛ توسط جوانان بیدار در داخل شهر متوقف و مورد نکوهش قرار گرفت و با موتراز صحنه فرار داده شد.
به راستی فقط مبارزات سرسختانه و دوامدار عیار توانست در سرتاسر کشور چنین رویکرد های شجیعانه مردم و جوانان را الهام بخشد و شدنی گرداند.
باش تا صبح دولتش بدمد *** کاین هنوز از نتایج سحر است!
بحث های آزاد مذهبی که امروز به ابتکار آقای عیار میسر شده است، هشت سال قبل اصلا وقوع آن در مخیله ی انسان نمی گنجید.
زنده باد روشنگری- خردورزی- آزادی- عدالت و انسایت!
عیار چگونه تابو ها را درهم شکست؟
در کشور فلکزده ی مان، در طول تاریخ پس از حاکمیت اسلام عزیز، فقط ملا ها، داملا ها، مولوی ها و به اصطلاح روحانیون بودند که بر ذهن و روان و زندگی مردم کم سواد و بیسواد حکم می راندند و عامل همه سیاهی ها و تاریکی ها را بر دین اسلام چسپ زده، شکم خویش را سیر وچرب نگهداشته، از دشمنان مردم این خطه پس از تعمیل برنامه های آنان نیز پاداش هایی میگرفتند. ما از مجددی ها (که با دسایس عوامفریبانه ی انگریزی به نورالمشایخ و شیخ المشایخ تشهیر شده بودند)، گیلانی ها، ملا لنگ ها، …در گستره تاریخ کشور خویش اسناد کافی داریم که آنها در تبانی با انگریز بر ضد منافع مردم و کشور مان در خدمت اجانب بوده اند. اما، نقش روحانیون، ملا ها، و داملا های میهندوست را نباید فراموش کرد که در برابر دشمنان خارجی به بسیج مردم برای مبارزه و دفاع از تمامیت ارضی کشور تلاش کرده اند. این مبارزات در حصول استقلال کشور در سال 1919 متجلی است.
در کشور من و تو، هیچگاهی، هیچکسی، نمیتوانست بر اظهارات یک ملا، ایراد و نقدی داشته باشد. به مجرد ایراد و انتقاد، مهر داغان ارتداد، کفر و الحاد، همچو کلوخ استنجا در آستین آماده بود و با تکفیر زندگی را از وی میگرفتند. هیچ کسی را جرآت نبود تا در برابر لاطائلات اوشان بیایستد و قدنمایی بکند. هرآنچه یک ملا بیان میداشت، گویا خط قرآن و حدیث صحیح بود و بس. همه مردم در مساجد و جماعت ها گوسفند وارانه نشسته و گوش میدادند. ولو ملایی پر کردن دندان را حرام می خواند، بول حضرت محمد را معطر و شفابخش میخواند و صد های دیگر. اما این آقای شفیع عیار بود که طی 9 سال مبارزه ی خستگی ناپذیر بر ضد خرافات و تابو های خرافاتی ساخته و بافته ی انگریز و سایر دشمنان این خطه ی خونین و درگیرودار چند قرنه، ایستاد و به مبارزه آغاز کرد. تابو ها را درهم شکست. تا مرزی که امروز در مورد آیت و حدیث در داخل کشور، جوانان به بحث تحلیلی می پردازند. مردم و به ویژه جوانان، در رسانه های شنیداری، دیداری و نبشتاری بی هراس گفت و شنود میکنند. این همه پیامد راهکار و کارمایه ی بس سترگ آقای عیار درین راستا بوده که هیچ کسی نمی تواند ازان انکار نماید. عیار می خواهد واقعیت اسلام را برملا سازد. نمیگذارد ملا ها با استفاده ی سوء از اسلام عزیز به رنج و درد مردم بیفزایند.
– هدف و استراتیژی آقای عیار
هدف و غایه ی آقای عیار از مبارزه برای روشنگری و خردورزی، با ایجاد تشکیلاتی به نام ” سازمان آب” مبرهن شده است که برنامه و پالیسی زیر را دارد( من این برنامه و استراتیژی را از صفحه ی انترنیتی سازمان آب اقتباس نموده ام):
برنامه سازمان آب ( یک قطره تو- یک قطره من = سازمان آب)
******
سازمان آب یک خیزش وسیع ملی و در حال رشد از مردم افغانستان اعم از اقوام، ملیت ها و نهاد های مختلف مدنی است، که هرگز به خواسته ها و آرمان های آنها از سوی سردمداران قدرت در کشور و در هیچ برهه زمانی توجه نشده است.
– حقیقت افغانستان:
افغانستان در طول تاریخ ۲۷۰ سالهای خود، هیچگاه یک حکومت غیروابسته به قدرت های بیرونی را تجربه نکرده است.
حاکمان که تا به حال در صدر تصمیمگیری قرارگرفته اند، بدون توجه به خواستها و تکیه به تواناییهای مردم، با مزدور منشی تمام به عنوان عناصر اجیر همواره به نفع بادارن خود کار کردهاند.
در نتیجه، جامعه ما زير يوغ نوکران تاريک انديش حتی در قرن ۲۱ قادر به بیرون آمدن از جهالت قرون وسطایی نبوده و افغانستان امروز یکی از عقب نگهداشته ترين کشورها در جوامع بشری بشمار می آید.
مرام و اهداف سازمان آب:
سازمان آب برای برابری و فرصت رشد برای تمامی شهروندان افغانستان فارغ از هرگونه تعلقات قومی، زبانی، نژادی، ایدئولوژیک، جنسی و دینی مبارزه میکند.
اعضاء و حامیان سازمان آب بدون قید و شرط باورمند به شایستهسالاری و اساس دموکراسی هستند. و معتقدند که تنها فرزندان آگاه، دلسوز، صادق و عادل وطن و با تکیه به تواناییها و خواستههای مردم و بدون وابستگی به بیگانگان باید در صدر تصمیمگیری در افغانستان قرار بگیرند.
سازمان آب نکات و مرام مندرج در بالا را یکی از راههای مطمئن در بیرون رفت از معضلات بغرنج کنونی در افغانستان میدانند.
اساسنامه سازمان آب
بیل و گندم-تبرو کچکول
آیا این “بیل و گندم- تبر و کچکول”میتواند به تنهایی – خود مظهر اساسنامه یک سازمان باشد؟
اگر ما این را بشکنانیم و تجزیه کنیم و تشریح,آری تنها همین شعار بیل و گندم و تبر و کچکول , در واقع میتواند اساسنامه ما در سازمان آب باشد.
سازمانیکه ـ یک قطره توـ یک قطره من؛ مهمترین شعار آن میباشد.
بیل و گندم یعنی چی؟ این در واقع میتواند برعلاوه شعار, برنامه اقتصادی ما برای افغانستان باشد.
چهل سال جنگ مهمتر از هرچیزی شیرازه اقتصادی کشور ما را شکسته است
در مدت چهل سال گذشته تقریبا همه هموطنان ما برای گریز از گزند جنگ بارها از
یک منطقه به منطقه دیگر و از یک ایالت به ایالت دیگر پناه برده اند. ملیونها هموطن ما بار ها از وطن مهاجر شده اند – دوباره با هزار بیچارگی برگشته اند برای اینکه بعد از یک خانه خرابی دیگر باز هم مهاجر شوند.
درین جریان کشور های ذیدخل در دست هرکدام ما کچکول داده اند و در آن یک مشت غذا, تا طرف دیگر را که رقبای آنها بوده اند در انظار جهانیان خوار و ذلیل نشان دهند و خود را صاحبان قلب پاک.
شاید برای سالیان دراز ما این فریب را خورده بودیم که گویا جهان و ملل متحد از روی انسانیت بما کمک میکنند و با درنظرداشت سالیان دراز جنگ – جنگی که بیشتر از هرکسی به منفعت انگلیس و آمریکا تمام شد؛ حتمی شیرازه از یک زیربنای اقتصادی ساده ی را بما تحفه خواهند داد- که حداقل — تا سر پا ایستاد شدن– زمینه یک اقتصاد بخور و نمیر را به ما فراهم کرده باشد.
بخصوص درین ۱۸ سال اخیر که ناتو در وطن ما بنام مبارزه با تریاک و طالب آمد
ولی امروز شاید کمترین افغان باشد نداند که نه جنگ ما علیه روس ,نه جنگ ما علیه طالب ـ جنگ ما نبود؛ بلکه جنگ برای منافع کشور های بزرگ به قیمت خون ما بود. ما تنها وسیله بودیم.
از همین سبب است که “بیل و گندم” میتواند مظهر اساسنامه ما در سازمان آب باشد. یعنی هموطن دنیا در غم ما نیست به مزرعه ات برگرد.
یعنی غذایت را خودت پیدا کن. خداوند برایت دست داده و پا داده و کمر داده و عقل داده و زمین داریم و آب داریم و بیل داشتن مشکل نیست. پس دیگر خیرات نگیر.کار کن تا وجدان نجات دادن کشورت را در خود پرورانده باشی.
و تبر و کچکول؟ یعنی وقتی آن رسیده که تبر بگیریم و کچکول های گدایی مانرا تکه تکه بکنیم.
آری بیل و گندم و تبر و کچکول
و با فروش هرچه زیر زمین داریم باید ماشین بخریم تا تنها به بیل و گندم اکتفا نکنیم.بلکه زراعت را در کشور خود ماشینی بسازیم. مگر از پول خود .
کتابهای مکتب خود را اگر مجبور باشیم با دست بنویسیم تا اولاد خود را تعلیم بدهیم
یعنی سالیان پر مشقت در پیش میباشد.
آیا ما از دنیا دندان میکنیم؟ نه ما هنوز هم از هر کسی بما کمک بلاقید و شرط
انسانی بکند قبول میکنیم. ولی آیا هنوز هم باور میتوانیم که کمک بنام کمک بلا قید و شرط در دنیا راستی وجود دارد؟
کدام نوع حکومت؟
ما در افغانستان عمیقا باور داریم که حکومت های زورگو و قوی مرکزی به منفعت ما نیست زیرا تجربتا دنیا آنها را برای زنجیر انداختن در گردن ما و دزدیدن همه دار و ندار ما بوجود میآورند. بناءًا ما سیستمی از یک حکومت را پشتی بانی میکنیم که در هر ایالت در امور داخلی خود آزاد باشد.
والی و قضات و پلیس و سیستم حکومتی آن از خود مردم منطقه و انتخابی باشد.
مردم هر ایالت صاحب مواد زیر زمینی خود باشند ولی ۲۵٪ عواید شان از فروشات و مالیات گمرکی و مالیه شان به یک بودجه مرکزی تعلق بگیرد تا به ایالت های غریب تر بمصرف برسد. ۲۵٪ عواید آنها به حکومت مرکزی سپرده شود تا حکومت مرکزی که در رابطه با ایالت های کشور ضعیف باید باشد – اما در امور دفاع از کشور از یک توان مالی خوب برخوردار باشد.
با همسایه های مان و با جهان همان پالیسی تبر و کچکول را پیشنهاد میکنیم که یعنی گدایگر هیچکس نمیباشیم و رابطه ما با همه و بشمول همسایه های ما رابطه دو کشور برادر و متکی بحسن نیت خواهد بود.
اکثریت و اقلیت برای ما ارزشی نمی داشته باشد. بلکه همه اتباع کشور ما در کشور خود در جمله اکثریت و روابط ما همه برادرانه و به اساس یک عدالت اجتماعی خواهد بود یعنی یک قطره تو یک قطره من.
چگونه میتوانید عضو این ساز مان باشید؟
اگر شما از افغانستان هستید و یا یکی از والدین شما از افغانستان است در هرکجای دنیا که زندگی میکنید میتوانید عضو ما باشید. قومیت را ما اینجا به کاه هم نمیخریم. بگفته عبدالله انصاری:
کس عاشقی به قوت بازو نمی کند ــ اینجا تن ضعیف و دل خسته میخرند
یعنی شما اینجا به اساس احساس و قلب پاک و درجه کار و فعالیت تان محاسبه میشوید.
و از صفوف ما هر کسی به اساس فهم و درک و تعلیم و سعی و کوشش میتواند به سطح رهبری رشد بکند.
برای فعلا در رهبری ما یک حلقه مثلا ۱۹ نفری پیشنهاد میکنم و در هر صف پایانتر کادر ها رهبران صفوف میدانم در نظر یکتعداد شما شاید حتی خنده دار بیآید. اساسنامه که ۳ صفحه هم نمی شود. بخصوص در کشور ما که هر سازمان کوچک نیز اساسنامه های چندین صد صفحه یی داشته اند. اساسنامه هاییکه حتی کادر های بزرگترین همان سازمانها همان اساسنامه شانرا یکبار هم مطالعه نکرده بودند و هم نمی فهمیدند و نمی توانستند بفهمند. این یک اساسنامه موقت است. یک سال بعد یک کنگره عمومی دایر میکنیم آنگاه هموطنان هر چی لازم دیدند را دریک فضا دوستانه و برادرانه خواستند تغییر بدهند
ما به این عقیده هستیم که هیچ وحدت ملی بدون یک منفعت ملی مشترک نمیتواند وجود داشته باشد و هیچ منفعت ملی مشترک بدون یک عدالت اجتماعی نمیتواند بوجود بیاید. بناءً مساوات و عدالت اجتماعی در صدر کار ما قراردارد.
شفیع عیار
///
متن انگلیسی:
Spade & wheat, Axe & Begging Bowel
Is the catch phrase of ‘Spade & Wheat, Axe & Begging Bowel’ alone capable of representing the statute of an organization?
If we break it down and explain it, yes, the only slogan of ‘ Spade & Wheat, Axe & Begging Bowel’, in fact, can be the mother Constitution of the water organization. In this organization you as one drop and I as one drop make the most important slogan.
What does spade and wheat mean?
It can actually be an economic program for Afghanistan, in addition to the slogan, 40 years of war, more than anything else, has smashed the backbone of our country’s economy.
Over the last 40 years, almost all of our compatriots have been fleeing war from one area to another and to a province from another province. Likewise, millions of our compatriots have migrated from their homeland many times, once a thousand, then they have returned in desperation to emigrate after suffering another calamity and devastation.
In this process, the countries involved have given a begging bowel in the hand of each one of us, offering a cup of food to show their rivals in the eyes of the world people as vicious and to portray them as compassionate and kind-hearted.
Perhaps for many years we have had the deception and delusion that the world and the United Nations have been helping us on humanitarian ground, given the long years of warfare that ended more than anyone else in the interest of Britain and America.
We were thinking that even a simple economic infrastructure will be provided for us, at least a subsistence economy could be offered until we might be able to stand on our own feet. In particular, during the last 18 years which NATO came to our country in the name of fighting opium and Taliban?
But today, perhaps, a few Afghans may not realise that our war against the Russians and also our war against the Taliban have not been ours, but it has been a war for plundering our mineral resources by superpowers and big countries at the cost of our blood. We have been used as the only means for their malicious goals.
That is why ‘Spade and Wheat’ can symbolize our constitution in the water organization. That is the reason, our fellow countrymen; the world is not concerned about our misery. Return to your farmland.
Produce your own food. God Almighty has given you, hands and legs, backbone and wisdom. We have land and water, and there is no problem using a spade. So do not bow to take any charity. Work for yourselves to revive your national conscience to save you.
Yes, Spade, Wheat, Axe and Begging Bowel.
By selling all the underground products, we have to buy a car so that we do not just shovel to grow wheat. But to develop mechanised agriculture in our own country, by spending our own money. If we are obliged to, we should write school books in hand to teach our children which means years of hard work ahead.
Should we give up accepting the world’s aid? No, we are still accepting any unconditional assistance helping us. But bear in mind, do we still believe that there are any types of unconditional assistance in the world in the true sense of its meaning?
How you can be a member of this organization?
If you are from Afghanistan or one of your parents is from Afghanistan, you can be our member anywhere in the world you live in. We do not value ethnicity for our membership as a penny.
According to Khaja Abdullah Ansari, the great mystic Farsi, Dari poet,
Here no one is in love for the power of arm.
They are here looking for the exhausted and weary ones,
That means you are evaluated based on the clean feelings and the degree of your work and activity.
Any one from our ranks can promote to the leadership level on the basis of understanding, learning and endeavours. For now, in our leadership, I suggest a circle of 19 people, and in each queue, the cadres of the ranks leaders.
I know in your view it might even be funny that our statute does not include even three pages, especially in our country, in which, each small organization has written their statues in several hundred pages. Statutes, even the senior cadres of the largest organizations did not read their own organisation’s statute at least once, and they did not understand and could not understand.
This is a provisional constitution. A year later, we will convene a public congress, and then the compatriots will look over anything they may need for any changes they want in a friendly, consensus and brotherly atmosphere.
We believe that there can be no national unity without a common national interest and no common national interest can be initiated without a social justice. The foundations of equality and social justice stand as a top priority of our work.
Shafie Ayar
Translated into English By: Fateh SAMI
سایر تبصره ها، نظریه ها و پیشنهادت
سلام نوری صاحب! موضوع جالب حاوی مقاله ی شما در مورد آقای شفیع عیار را مطالعه و نیز امروز در برنامه رادیو آنرا به خوانش گرفتم.
منتظر موضوعات جالب و آموزنده ی شما.
تشکر و سپاس
حکیم امینی
////
.برنامه شفیع عیار به نظر من بسیار جالب ، دیدنی ، اموزنده ، روشنی بخش و حقایق را مستند برمبنای عقل و منطق تشریح میکند
رسول راسخ
///
… بخش دوم هم مثل اولش پر محتوا است. ضرورت می افتد که مقاله را تا اخر بخوانی. این نوع نوشتار جالب تر است که عینی بررسی شود و نه ذهنی.
و به نظر من نظریات دیگران که قبل ازبخشدوم جاگرفته است قوت مقاله را ضعیف میسازد.
خود شخص مولف از واژه های وزمین و مغلق استفاده کر ده که درک موضوع اصلی را کمی پنهان میکند. نقل قول دیگران در اکثریت جاها در مقاله سریع تر قابل فهم است نصبت به شخص مولف.
این مقاله زیباتر جلوه میکند اگر حاشیه روی هایش کاسته شود. کلاً تحلیل عالی شده از کار های عیار.
روز خوش بشیر فناء
///
قابل یا دهانی می دانم:
بخش دوم گزارش شما جناب نوری ارجمند در مورد فعالیت های آقای عیار و بازتاب نظرات صاحب نظران عالیقدر میهن ما بیطرفانه بوده و قابل تمجید است.
به نظر این جانب بهتر است آقای عیار توجه خویش را بیشتر درراستای بسیج افکار عمومی و به خصوص شخصیت های آزاد منش و میهن دوست ،کارشناس و دلسوز که در احزاب راستی و چپی به نوعی شامل بودند ، معطوف بدارد . بسیاری از پیروان ، علاقمندان و اعضای سازمانهای چپ وراست بنا بر شرایط حاکم و یا عدم درک واقعی از بازی بزرگ میان ابر قدرت ها ، بنا بر شناخت ویا ارتباط با اعضا و یا رهبران صفوف مختلف با یکی ازاحزاب وتنطیم ها وابسته بودند. به گونۀ پراگنده ، متفرق ، سلیقه ی ، عدم آگاهی دقیق از سیاست و ایدیالوژی ها به یکی از احزاب تنظیم ها و گروه ها خود را منصوب می پنداشتند. بدون درک کامل به طور شعاری و احساساتی بدون احترام به عقاید همدیگر ، مقابل هم قرار گرفته بودند . بهتر است افرادی که به خاطر تأمین عدالت اجتماعی ،تساوی حقوق شهروندی ، منفی کسانیکه در هر دوره معامله گری و استفاده جویی خود را به اثبات رسانیده اند ، برای نجات وطن کنار آیند وبسیچ ساخته شوند.
اکنون به احتمال غالب بسیاری از پیروان احزاب مختلف ، متوجه شده باشند که اندیشه و افکار، فلسفه و آیدیالوژی های وارداتی درجامعه سنتی و اسلامی ایکه با میزان بیشتر از ۹۵ در صد بیسواد وکمسواد درمقابل همدیگر پیدا و پنهان صف آرایی داشتند ، کارایی ندارد . بلکه کشور را به پرتگاه تباهی می کشاند که همه شاهد هستیم و اکنون متوجه شده باشیم که هیچ کشور خارجی هم دایۀ بهتر ازمادر نمی تواند باشد زیرا هر کس برای مطلب خود دلبری کند.
باید کارکرد ها واندیشه های گذشته ، مورد تجدید نظر قرار گیرند . هیچ جناحی هم با حواله ی یک جانبهٔ بار ملامتی به بدیگران نمی تواند خود را سلامت و بر حق جلوه دهد و با انتقاد از دیگران فکر کنیم همه درد ها التیام می پذیرد ، وطن گلزار می شود، رسالت ما تمام میگردد وما پیروز می گردیم.
بهتر هست همه روشنفکران ، میهن دوستان ومردم ما ، به ویژه افغانستانی های مقیم خارج ، که در اندیشه ی نجات کشور اند در کنار آقای عیار قرار گیرند و بانظر داشت تحولات بعد ازجنگ سرد راه بیرون رفت را در شرایط پیچیده ی کنونی در طرح یک استراتیژی کارا ، برنامۀ مدون وصریح که پیوسته قابل تجدید وبازرسی باشد، جست وجو نمایند.
ناگفته نماند که برخی از برنامه های اسلامی آقای عیار بنا بر تفسیر و تعبیر بعضی آیات قرآنی و رد کامل احادیث نبوی بسیار افراطی وناصواب است ، آقای عیار نباید خود را عالم دین و مفسر قرآن جلوه دهد . نباید بدون در نظرداشت شأن نزول آیت و خواندن کامل آیت،( آیت بالا وپایان ) در مقام مفتی اعظم حکم صادر کند . تفسیر قران ایجاب می کند تا فردی آشنایی کامل درعلم کلام ، مهارت وتبحر در بلاغت وفصاحت و لغت عربی داشته باشد که قرآن در آن زبان نازل شده است . مفسرین بزرک ، دانشمندان و نوابغ جهان اسلام اعم از عرب و عجم ، در گذشته و معاصر همچون امام فخر رازی ، امام ابوحنیفه پیشوای مذهب اهل سنت و جماعت ،امام جعفر صادق ، امام صدرا ، امام محمد غزالی ، مولاناجلال الدین بلخی ، ابن سینای بلخی ، ابوریحان البیرونی ، خواجه عبد الله انصاری ، قرضاوی ، عبد العلی بازرگان ، داکتر کریم سروش و صدها مفسر و دانشمند ، به اندازه آقای عیار در اسلام و تفسیر قرآن معلومات نداشتند و ندارند ؟
اگر قرار باشد با خواندن ترجمه قرانکسی عالم شود وبا همه اعلانمسابقه بدهد ، پسندیده نیست.
در قرآن مجید بعضی آیات در زمان و منظور خاص نازل شده برخی منسوخ هست الان قابلیت تطبیق ندارد.
پنداشت ایشان در مورد پیامبر سطحی هست و با دها آیت قرآنی در وصف پیامبر اسلام همخوانی ندارد . بنابران عاقلانه نیست که پیامبر اسلام را با کاربرد واژه های سخیف و سبک و حرکات اهانت آمیز مانند ” آهسته بروماه من آهسته برو” به تمسخر بگیرند ؟
در حالیکه آقای عیار خود اعتراف می کند که قرآن را درست خوانده نمی تواند و بسا از واژه های معمول مانند اطبا و اتباع واسمای سوره های و غیره را دربرنامههای خود درست تلفظ نمی کنند و تشخیص نمی دهد . پس چطور باریکی های زبان فصیح عربی و آهنگ قرآنی را می داند ؟
اگرمی خواهد گفتار خود را با اشعار بیدل ومولانا و حافظ رنگ وبو دهد لازم هست توجه فرمایند که تنها در مثنوی مولانا هفت صد آیت قرآنی و احادیث ثقه نبوی انعکاس یافته است.
در مثنوی مولوی ، گلستان و بوستان سعدی ، سنایی، عطار و نظامی از احادیث و آیات قرآنی به وفرت اشاره شده است ،
حتی شعر معروف سعدی:
بنی اعضای یکدیگر اند …که در آفرینش زیکگو هر اند
تا آخر
الهام از این حدیثمعروف پیامبر ص است که می فرماید:
(مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ الواحد ؛ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى ).
مثل مؤمنان در دوستى، مهرباني و شفقت با همدیگر همانند یک تن واحد است، وقتى عضوی از آن بدن رنجور شود، همه یی بدن دچار بیخوابی وبیتابی میگردد.
ایا صورت و چگونگی ادای نماز ومراسم حج در قران تذکر داده شده است ؟
البته در قرآن تنها گفته شده که نماز را برپا کنید و حج نمایید اما نگفته است که چگونه و چطور ؟
پس اگر آقای عیار بدون ادعای بلند بالا و خط بطلان کشیدن بر همه احادیث وبا لحن اهانت آمیز درمورد پیامبر اسلام علیه سلام ، بنا براتکا به کتاب های کلیساها و روحانیون یهودی ، اسطوره های بی معنی تاریخ های دست نویس معاندین یهودی دوران پیامبر که در متون فقهی و اسلامی تداخل یافته و وارد ساخته شده است . توجه خود راطور مستدل در مورد خرافات در اسلام که در قرآن وحدیث ثقه وجود ندارد بدون تعرض به پیامبر معطوف بدارند ، بهتر است.
برخی ، نه همه ، برنامه های اسلامی ایشان خوب وروشنگرانه است . برای کسانیکه باور ندارند و دین ستیزی و تعرض به عقاید مردم رامایه ی مباهات می پندارند، با افرین و چک چک و واه واه استقبال می شود.
لاکن بر عکس، با خشم غضب اکثریت کسانیکه باور دارند و مؤمن هستند، مواجه می گردد . روشنگر و سیاستمدار عاقل هر گز با احساسات ، افکار و باور های مردم بازی نمی کند و وقت خود را ضایع نمی سازد.
در جامعۀ مانند افغانستان تاختن بی جای بر همه احادیث و وارکان فقهی اسلام ، به خصوص اهانت بر پیامبر هیچگاه جای پای برای نجات کشور و کارسیاسی پیدا نمی تواند. بیاد داشته باشیم که به اندازه امریکا کسی از لحاظ مالی در بیست سال اخیر پول به افغانستان سرازیر نکرده است اما اکثریت از حضور شان نفرت دارند. در خانه اگر کس است یک حرف بس است .
از دید من ، آقای عیار بیشتر بر مسایل سیاسی بهتر است توجه نمایند ، تا بتواند در بسیج افکار افراد جامعه ی متفرق وپراگننده ا فغانستان نقشی را انجام دهند . در این راستا طرفداران زیاد پیدا خواهند کرد ، گرچه هر اندیشه مخالف ، هنگامی که در قدرت نباشد، بیشتر چسپ دارد.
من یکی از طرفداران بسیاری از برنامه های ایشان هستم و بسیاری را هم در رخنامه خود شریک ساخته ام.
نظر من بنابر استماع ونگاه به برنامه جناب عیار، بدون حب و بغض ، به خاطر بهبود برنامۀ شان بیطرفانه ابراز شده است ، کاملا دید و نظرشخصی من است . اما به قول معروف:
سلاطین خیر ملک خویش دانند ،
حافظا وطیفه تو دعا گفتن است وبس
در قید آن مباش که شنید ویا نشنید
همچنان کیفیت برنامه های دو ساعته شان کاهش قابل ملاحظه یافته و بعضا بی محتوا ومبتذل هست، بهتر است به یک ساعت کاهش یابد موضوع مشخص شود فقط پیرامونهمان گفتمان صحبت گردد.
قابل یادهانی می دانم که روحانیون و مولوی ها ، مرحوم نیازی ومفلح را که از رژیم دست نشانده واشغالگرانانتقاد می کردند و اخیرا مورد سؤقصد قرار گرفتند ، برای اینکه از آقای عیار روزی انتقاد کرده بودند، لازم نیست تنها فقط همان بخش را نشان بدهند و از دیگر فعالیت ها سخنان روشنگرانه وانتقادی شان علیه اشغال و نظام دست نشانده که موجب قتل شان شد ، اغماض نماید. از طرفدران و توانمندی خود در عدم مداخله در این نوع قضایا ی جنایت کارانه بی جهت ذکر نکند و برای دشمنان حربه نسازد.
با عرض حرمت وامید سلامت
فاتح سامع
پایان
///
*
**
***
****
*****
******