صلح پایدار در شبه جزیره کُره منوط به پایان اشغال بخش جنوبی کره توسط آمریکاست
در زمان جنگ جهانی دوم؛ پس از دخالت امپریالیسم آمریکا برای جلوگیری از آزادی کشور کره از دست اشغالگران فاشیست ژاپنی که شکست خورده بودند ، مبارزه مردم کره برای آزادی و پایان دادن به استعمار کشور کره توسط ژاپن ادامه پیدا کرد و تا به امروز نیز ادامه دارد.
امپریالیسم آمریکا برای مبارزه با مردم کره همه آن کرهایها و ژاپنیهائی را که در سرکوب مردم کره مشارکت داشتند، مجددا بر سر کار آورد و از آنها حمایت کرد تا مانع شوند که مستعمره جدید آمریکا آزاد شود. این شیوه را آمریکائیها در اروپا با روی کار آوردن مجددا نازیها در آلمان؛ ایتالیا؛ فرانسه؛ اسپانیا؛ پرتغال و حتی ارتجاع ضد شوروی در ایران… در تمام سرزمینهای اشغالی خویش به کار بردند.
کره شمالی در افشاء عوامل تهاجم به این کشور اعلام کرد که در روزهای 23 و 24 ماه ژوئن آمریکائیها با بمباران جنوبِ کشور کره شمالی؛ در امتداد مرزها و حمله غافلگیرانه ارتش آمریکائیِ کره جنوبی در 25 ژوئن 1950 به شهرک غربی و صنعتی کره شمالی به نام هائهجوHaeju ؛ تجاوز به کره شمالی را آغاز کردند و آنرا به دروغ تجاوز شمال به جنوب نسبت میدهند. حمله کره جنوبی پیش از ظهر روز بیست پنجم ژوئن از رادیوی کره شمالی اعلام شد. در آن زمان نشریه دیلی هرالد در لندن در شماره 26 ژوئن خود و نیویورک هرالد تریبون در روز بیست و ششم ژوئن خود به این واقعیت تکیه کردند. این خبر در نشریه گاردین لندن نیز در همان تاریخ منعکس شد. آنها نوشتند: “مقامهای آمریکائی تایید کردند که نیروهای جنوب هائهجو را گرفتهاند”. البته بعدها تمام این اخبار از تاریخ حذف شد و با دروغ جایگزین گردید. یکی از این دروغگوها نیکیتاخروشچف رهبر رویزیونیست حزب کمونیست شوروی بود که در مبارزه با “کیش شخصیت استالین” در مورد رویدادهای کره نیز به دروغ توسل جست و در خاطراتش نوشت: “کرهایهای شمالی از مدتها پیش در صدد تهاجم به جنوب بودند”. خروشچف حتی قبل از کودتا در حزب کمونیست شوروی از سیاست آمریکائی مک آرتور در کره جنوبی حمایت میکرد.(نقل از کتاب کشتن امید نگارش ویلیام بلوم آمریکائی صفحه 84).
پس از شکست آمریکا در جنگ با کره شمالی و پارتیزانهای چین کمونیست در سال ۱۹۵۳، نیروهای نظامی آمریکا کماکان در کره جنوبی مستقر ماندند و با امضای قرارداد آتشبس عملاً از انعقاد قرارداد صلح میان دو کره تا کنون ممانعت کردند. به بیان سادهتر سایه جنگ، همچون شمشیر داموکلس، تا به امروز بر سر کره شمالی در حرکت است. دلیل آن نیز روشن است؛ امپریالیسم آمریکا برای جلوگیری از گسترش کمونیسم و مهار چین تودهای و اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه کنونی، نه تنها هرگز قصد ترک کُره جنوبی را نداشت و ندارد، بلکه برعکس با تهدید دائمی کره شمالی، اعمال سلطه بر کلّ شبه جزیره کُره را درسرمیپروراند. به دیگر سخن در دشمنی دائمی آمریکا با جمهوری خلق کره، در قالب تهدیدهای نظامی و تحریمهای جنایتکارانه؛ هرگز وقفه ایجاد نشد. استقرار مدرنترین سلاحها و هواپیماهای جنگی در کره جنوبی و انجام مانورهای پیدرپی با شرکت ارتش کره جنوبی، برای جمهوری خلق کره شمالی راهی جز پناهبردن به سلاح هستهای، به مثابه «عامل بازدارنده» باقی نگذارد. امپریالیسم آمریکا با دسیسه و پرووکاسیون تلاش دارد حضور غیرقانونی خویش را در سرزمین اشغالی کره جنوبی توجیه کند.
تهدیدات و تحریمها و زورگوئیهای دولت ایالات متحده امریکا علیه کره شمالی هنوز ادامه دارد. آخرین آن در سپتامبر ۲۰۱۷ وضع شد، که بر اساس آن دولت آمریکا سرمایهگذاری، صدور نفت، مواد غذائی و داروئي به کره شمالی را ممنوع اعلام کرد. علاوه بر این “روز سه شنبه ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۷، ترامپ رئیس جمهور آمریکا، در صحن عمومی سازمان ملل؛ کره شمالی را تهدید کرد که در صورت عدم تمکین در مقابل فشار بینالمللی با یک حمله نظامی این کشور را کاملاً درهم خواهد کوبید!! (نشریه زود دویچه سایتونگ شماره ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۷ Süddeutsche Zeitung).
از دنائت و دشمنی بیحد و حصر امپریالیسم آمریکا با خلق کره شمالی همین بس که تاکنون مانورهای نظامی با شرکت ارتش کره جنوبی را همیشه در فصل کِشت محصولات کشاورزی در کره شمالی انجام داده است. از آنجائی که فقط ۱۵٪ از زمینهای کره شمالی حاصلخیز است، میتوان تصور کرد که این مانورها چه ضربه مهلکی به تأمین آذوقه این کشور وارد ساخته است.
کثیری از تحلیلگران بر این عقیدهاند که تهدیدها و تحریمها، کیم جونگ اون(Kim Jog on) را وادار به مذاکره کرده است. نگاهی به عملکرد رهبران کره شمالی از جمله کیم جونگ اون نشان میدهد که آنها پیوسته از یک سیاست راهبردی دوگانه پیروی کردهاند. از یکسو سیاست تکامل و توسعه سلاحهای هستهای، به مثابه «عامل بازدارنده» و از دیگر سو سیاست ادامه مذاکره با کره جنوبی و آمریکا به منظور برقراری صلح، زیرا که کره شمالی همیشه خواهان صلح بوده است. براساس این استراتژی قریب به ۲۰ سال است که رهبران جمهوری خلق کره شمالی روسای جمهور آمریکا را برای ایجاد صلح به مذاکره فراخواندهاند. در سال ۲۰۰۰ جمهوری خلق کره شمالی، کلینتون را برای مذاکره دعوت کرد. حتی در سال ۲۰۰۵ زمان کابینه جنگی بوش نیز نامههائی در این زمینه رد و بدل شد. در زمان اوباما نیز پیونگ یانگ قبول خلعسلاح هستهای و متوقف کردن ساخت و آزمایشات موشکی را منوط به پذیرش انعقاد صلح، خروج نیروهای آمریکا از کره جنوبی و به رسمیت شناختن دولت و تمامیت ارضی کره شمالی کرد.
در سال ۲۰۰۵ نیز کره شمالی بعد از مذاکرات ۶ جانبه با حضور اروپا، روسیه و آمریکا، متعهد به «کنارگذاردن کامل تسلیحات اتمی» شد. در آن زمان نیز شرط کره شمالی پایاندادن به حالت جنگی، به رسمیت شناختن حاکمیت و تمامیت ارضی کشورش بود. علاوه بر این خروج نیروهای آمریکائي از کره جنوبی و لغو پیمان نظامی آمریکا و کره جنوبی را نیز خواستار شد. زیرا در غیر این صورت کره شمالی تضمینی برای بقای خود نمیبیند و ناگزیر است که به سیاست اتمی خود ادامه دهد. به یک کلام جمهوری خلق کره تضمین امنیتی و به بیان سادهتر صلح میخواهد.
اما جهانیان فراموش نکردهاند که در دوران ریاست جمهوری کلینتون در سال ۱۹۹۴ میان ایالت متحده آمریکا و جمهوری خلق کره، به رهبری کیم جونگ ایل، توافقنامهای تحت عنوان «چهارچوب مورد توافق» به امضا رسید. مفاد توافقنامه مذکور بدین قرار بود که: کره شمالی از ساختن نیروگاه هستهای صرفنظر میکند، در عوض دولت آمریکا متعهد میشود که ۲ نیروگاه هستهای آب سبک و مقاوم در برابر تکثیر هستهایNuclear power reaktors-proliferation-resistens)) جهت تولید برق برای کشور کره شمالی بسازد. به علاوه ایالات متحده متعهد شد که تا پایان تکمیل این پروژه نفت و سوختِ انبوه کره شمالی را تأمین کند. مضافاً اینکه تحریمهائی را که آمریکا تا آن زمان علیه کره شمالی وضع کرده بود، گام به گام لغو شوند.
اما پس از گذشت تنها یک ماه از تاریخ امضای آن قرارداد، پس از آنکه جمهوریخواهان در آمریکا اکثریت کنگره را به دست گرفتند، بازی دیپلماتیک از سر گرفته شد و آنها به صورت “دموکراتیک” با مفاد توافقنامه «چهارچوب مورد توافق» به مخالفت برخاستند و از تصویب بودجه برای انجام پروژه قید شده در توافقنامه جلوگیری کردند. روشن بود که “توافقنامههای” آمریکائی ارزش مرکب بر کاغذش را هم ندارد. در نتیجه کره شمالی هم، پس از ناامید شدن از اجرای توافقنامه، ساخت موشکهای میانبرد و دوربُرد را آغاز کرد، که منجر به اوجگیری مجدد تنشها گردید.
با روی کار آمدن جرج دبلیو بوش، او نیز توافقنامه «چهارچوب مورد توافق» را مانند دونالد ترامپ در امروز؛ «اشتباه» توصیف کرد و در سال ۲۰۰۲ با متهم کردن کره شمالی به غنیسازی اورانیوم و جای دادن این کشور در «محور شرارت» در کنار ایران و عراق، نهایتاً توافقنامه را ملغی کرد. همانگونه که ترامپ امروز برجام را «توافق بد» خواند و از آن خارج شد. نتیجه این شد که کره شمالی از پیمان منع سلاحهای هستهای خارج شد و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی هستهای را از کشور بیرون کرد و برنامه هستهای خود را از سر گرفت. امروز قریب به ۲۰ سال از آن تاریخ میگذرد و طبق اطلاعات موجود کره شمالی نه تنها ۶۰ بمب هستهای دراختیار دارد، بلکه موفق به مینیاتوریزه کردن کلاهکهای هستهای و آزمایش موشکهای قارهپیما نیز شده است. در پی این تحولات است که کره شمالی از موضع قدرت اعلام کرده است که دیگر «استراتژی دوگانه» را دنبال نمیکند، بلکه سیاست راهبردی جدید خود را بر پایه رشد اقتصادی استوار میسازد. «چنین به نظر میرسد که اینبار کیم جونک اون با در اختیار داشتن سلاحهای بازدارنده باور دارد که میتواند وارد مذاکرات معنیدار و از موضع قدرت شود».(بی بی سی ۲۲ اردیبهشت ۹۰).
کشور چین سنتاً یکی از پشتیبانان و شرکای تجاری مهم کره شمالی به شمار میآید. اما این روابط از زمان روی کار آمدن کیم جونگ اون به تدریج رو به سردی گرائید. شاید دلیل اصلی این تیرگی روابط؛ همین تشدید تولید و توسعه سلاحهای هستهای کره شمالی باشد. از این رو رهبران جمهوری خلق کره شمالی با هشیاری در پی عادیسازی روابط با چین هستند. کیم جونگ اون به همین مناسبت در ماههای گذشته دوبار به چین سفر کرد. گویا رهبران دو کشور با حرکت از منافع مشترک خود به این نتیجه رسیدهاند که عادیسازی روابط بین آنها عملاً به مثابه پشتوانهای در مذاکرات کره شمالی با آمریکا لازم و ضروری است. از این گذشته مردم هردو کشور مخالف جدی حضور نظامی آمریکا در شبه جزیره کره هستند. حضور نیروهای نظامی آمریکا در کره جنوبی نه تنها خطر بالقوه ایجاد تنش و در نهایت درگیری نظامی در همسایگی چین را در خود نهفته دارد، بلکه حضور نظامی آمریکا نفوذ وی را تا مرز چین میرساند.
در عین حال کره شمالی در ماههای اخیر در حال بهبود و گسترش رابطه با متحد دیگرش روسیه، که در دوران تحریمها به روابط تجاری خود با این کشور ادامه داد، میباشد. روسیه نیز از این گرایش خرسند است و از آن استقبال میکند، زیرا که او هم به کره شمالی به عنوان یک نیروی بازدارنده ایالات متحده در این شبه جزیره مینگرد.
نزدیکی دو کشور کره در حین و بعد از بازیهای المپیک زمستانی ۲۰۱۷ را نیز باید بهانه و یا مقدمهای برای ایجاد نزدیکی، ترک مخاصمات و در نهایت دستیابی به صلح ارزیابی کرد، که در کوتاه مدت منجر به دیدار روسای دولتهای دو کشور شد. به جرأت میتوان ادعا کرد که سفر کیم جونگ اون به کره جنوبی و مذاکره با مون جه-این(Moon Jae In)، رئیس جمهور این کشور، سنگ بنای صلح میان دو کشور را که خواست عمومی مردم کره است، بنا نهاد. چنین به نظر میرسد که مون جه-این، رئیس جمهور سوسیال لیبرال کره جنوبی، به شدت مشتاق انعقاد قرارداد صلح پایدار میان دو کره و نیز خواستار خروج نیروهای آمریکائی از کره جنوبی است. او در عین حال در روند برقراری و تعیین تاریخ مذاکره ترامپ و کیم جونگ اون نقش مهمی ایفاء نمود. زمانی که ترامپ به دلایل واهی – که دلیل اصلیاش میتواند اختلافات درونی در هیأت حاکمه آمریکا باشد – از تصمیم خود مبنی بر ملاقات با کیم جونگ اون عقب نشست و اعلام انصراف داد، رئیس جمهور کره جنوبی نارضایتی خود را از تصمیم یکجانبه ترامپ، که بدون مشورت با او اتخاذ کرده بود، علناً ابراز داشت و برای برقراری این ملاقات به آمریکا فشار وارد آورد.
بهنظر میرسد، مون جه-این و کیم جونگ اون مصمم هستند که قرارداد آتشبس را به صلح دائمی تبدیل کنند. مون جه-این گفت که «اشتباهات گذشته را تکرار نخواهیم کرد و برای تحقق صلح همه فرصتها را در اختیار داریم». مضافا اینکه ۷۰ درصد مردم کره جنوبی خواهان صلح با کره شمالی هستند. او در عین حال از «پایان رسمی جنگ در شبه جزیره کره» خبر داد و اظهار داشت که «آقای کیم و من به یکدیگر اطمینان داریم و به صلح و شکوفائی و اتحاد مجدد، ایمان داریم». چنین به نظر میرسد که جدیت دو کره در برقراری صلح، نقشههای شوم امپریالیسم آمریکا را مبنی بر چیره شدن بر کره شمالی و به زیر سلطه کشیدن کل شبه جزیره کره، نقش بر آب سازد.
همانطور که قبلا اشاره رفت، کره شمالی قریب به ۲۰ سال است که در پی انعقاد قرارداد صلح با آمریکا بوده و پیوسته از روسای جمهوری وقت این کشور جهت انجام مذاکرات صلح دعوت به عمل آورده است. اما روسای جمهور آمریکا تاکنون نه تنها به مذاکره تن ندادند، بلکه با ادعاهای واهی و دروغین، نظیر در”خطربودن امنیت ملی آمریکا و جهان”، مدام به تهدید و تحریم کره شمالی پرداختند. هر زمان نیز که به توافق رسیدند، مثل همیشه خودسرانه آن را لغو کردند. اما اینبار چنین به نظر میرسد که از یکسو کره شمالی با پشتوانه سلاحهای هستهای و موشکهای بالستیک از موضع قدرت وارد مذاکرات شده است و از سوی دیگر با پشتیبانی کره جنوبی در امر استقرار صلح دست ترامپ را – علیرغم مخالفتهای داخلی در آمریکا – در پوست گردو گذارده و مذاکرات صلح را برای اولین بار به یک رئیس جمهور آمریکا تحمیل کرده است. به دیگر سخن میتوان گفت که برخلاف نظر برخی از تحلیلگران، این کره شمالی نیست که از موضع قبلی خود در رابطه با انعقاد صلح عقب نشسته است، بلکه این آمریکا است که تاکنون مذاکرات صلح را به بهانههای گوناگون قاطعانه رد کرده است. اما اینبار با تن دادن به انجام مذاکرات با رئیس دولت کره شمالی عقب نشینی کرده است. باید منتظر نتیجه مذاکرات ترامپ و کیم جونگ اون بود. باید دید که آیا آمریکا حاضر است که قرارداد صلح را امضا کند؟ آیا حاضر است که استقلال و تمامیت ارضی کره شمالی را به رسمیت بشناسد؟ آیا حاضر است که بر معاهده نظامیاش با کره جنوبی نقطه اختتام نهد و نیروی نظامی خود را از این کشور خارج سازد؟ حتی اگر فرض را بر این نهیم که پاسخ به کلیه پرسشهای فوق مثبت باشد، چه کسی تضمین میدهد که رئیس جمهور بعدی آمریکا قرارداد احتمالی جدید با کُره را از اعتبار ساقط نکند، همانطور که بوش قرارداد «چهارچوب مورد توافق» با کُره شمالی را یک «اشتباه» خواند و آن را یکجانبه لغو کرد و امروز ترامپ قرارداد «برجام» را با ایران ملغی نمود.
گرچه حزب ما با حرکت از سیاست صلحجویانه خود عمیقاً تحقق و تداوم صلح میان خلقهای کره و امنیت در شبه جزیره کره را آرزومند است، ولی با توجه به سابقه عملکرد امپریالیسم آمریکا در صداقت او تردید دارد، مگر آنکه اینبار قرارداد صلحی همه جانبه با پشتوانهی یک تضمین معتبر بینالمللی و گرودهی آمریکا به تصویب برسد. بدون گرودادن از جانب آمریکا که نقض یکطرفه قرارداد دوجانبه به وی نیز خسارت موثر وارد کند، تعهدات آمریکا مانند همیشه حرف مفت است. تعهدات آمریکا زبان گلوله است. در غیر این صورت، همانگونه که تجربه به ما آموخته است، نمیتوان و نباید به امپریالیسم اعتماد کرد. امپریالیسم بویژه امپریالیسم آمریکا هرگز به معاهدات و پیمانهائی که امضای خود را پای آن گذارده؛ پایبند نبوده است و این حقیقتی است که نمیتوان آن را کتمان کرد. از این گذشته روشن است که کره شمالی با وحدت با کره جنوبی به میدان اقتصاد رقابت آزاد سرمایهداری کشیده میشود و نتیجه عملی آن کشوری سرمایهداری؛ مبتنی بر رقابت آزاد در بازار ولی مستقل از نظر سیاسی در مرزهای چین و روسیه و ژاپن است.
حزب کارایران(توفان)
11 ژوئن 2018 – 21 خرداد 1397
www.toufan.org