سوسیالیسم یا بربریت؟ – نیمه شب
داستان امروز اما داستان دیگری است. نه تنها این طیف خرده بورژوا سیاسی شده اند که تشر آنها به حکومتیان نیز آتشین تر است. نافرمانی ها و اعتصابات مکرر بازاریان و صرافان و بخش هایی از سپرده گزاران نمونه ای از رفتار سیاسی کنونی آنهاست. روند پر شتاب فروپاشی اقتصادی نظام سرمایه داری حکومتی نه تنها تاکیدی بر فاسد بودن و گندیدگی نظام است بلکه گامی بلند بر حقانیت اندیشه سوسیالیستی برای مبارزه با فقر و فلاکت و استبداد نیز میباشد.
*****
در ابتدای حاکمیت جمهوری اسلامی, گفتمان سوسیالیسم با تبلیغات سیاسی و مذهبی عوامل رژیم و در راس آن خمینی جلاد گفتمانی ممنوعه بود. البته دودمان پهلوی پیش از جانشینان خلف خود در ستیز با سوسیالیسم و در دفاع از حاکمیت سرمایه داری ید تولائی داشتند. در حقیقت امر با پیروزی انقلاب اکتبر در اتحاد جماهیر شوروی و سپس تشکیل اردوگاه سوسیالیسم خواب روان و خوش سرمایه داری جهانی به کابوسی کمر شکن مبدل شد. اما علیرغم این سرمایه داری دارای عقلانیتی قائم به ذات هم بود و بخشا تلاش داشت تا سرکوب سوسیالیست ها را در چارچوب قوانین و مصوبات خود سازمان دهد و متناسب با ثبات سیاسی و اقتصادی خود قانونمند کند. جمهوری اسلامی که با بحران و بحران سازی زاده شد هیچگونه قانونمندی را در تار و مار کردن مخالفان سیاسی خود و از جمله سوسیالیست ها را نمی شناخت. هدف کشتار سوسیالیست ها بود و ابزار آن کمترین بها را داشت. مهم نابودی هر آن کس که حامل اندیشه سوسیالیستی بود.
در پی این سیاست بود که خاوران و خاوران های دیگر پدیدار شدند. سوسیالیست بودن, هرج و مرج خواهی , خدا ستیزی, اشتراکی شدن زنان و همخوابگی همه با همه, تجزیه طلبی, غریبه پرستی, وابستگی به اجنبی, اشتراکی کردن مرغ و تخم مرغ کشاورزان, سوسیالیسم یعنی فقر و فلاکت و هم از اینرو ریختن خونشان واجب بود و پس از چهل سال هنوز خون آنان را در زندانهایشان میریزند.
این مجموعه تصویری بود که در ذهن و مخیله توده های مسخ شده میریختند. دهه ها گذشت تا بخش های میلیونی مردم کشورمان از چرت پریدند و دانستند که کلاه گشادی بسرشان رفته است و تا کجا با سیاست های وحشیانه و خونین سرکوب رژیم همراهی داشته اند. اما با گذشت زمان بال و پر سیاست های ضد کمونیستی رژیم بمرور ریخت زیرا حکومت الهی, عدل علی, مدینه فاضله, تقسیم مجانی نفت و گاز و آب و غیره همچنان حبابی سرگردان و بی ریشه ترکید و بنوعی نشان داد که همه ماشین تبلیغاتی حاکمان برای شیره مالیدن به سر مردم بوده است.
امروزه بیش از هر روز دیگر تناسب نظم حاکم آنها در کشورمان را با بربریت میتوان قرینه کرد.بربریت یعنی بی توجهی حتی به قوانین مصوب خود, بربریت یعنی سرمایه داری چپاولگر که با بحرانسازی و حرص و ولع برای اندوختن و افزایش سرمایه خویش سفره حقیر باشرف ترین مردم کشورمان یعنی کارگران و زحمتکشان را خالی و خالی تر کردن, سرمایه داری یعنی تورم بی سابقه و منتج از آن سقوط میلیونها نفر دیگر به زیر خط فقر و آنهم در مدت چند ماه, سرمایه داری یعنی اینکه زمانی که جمله دلار گران تر شد را میگویی در همان چند لحظه گرانتر شده باشد و ارزش پول رسمی کشور سقوط کرده باشد.
بیاد داریم که هر گاه در محفلی از سیاست میگفتی همیشه تعدادی بودند که می گفتند ما سیاسی نیستیم! ما با سیاست کاری نداریم! به تعبیری میگفتند که آنها از شرایط راضی اند و قصدی هم برای هزینه دادن ندارند. دستشان به جایی و یا نهادی حکومتی بند بود و هنوز ابزار عیش و نوششان برپا بود. می گفتند : هر که بیاید روی کار ما سواریم و مسئول همه ناهنجاری ها را نیز بر عهده مخالفان سیاسی رژیم و هم آنها که با جان و مال خود هزینه داده بودند, میدانستند.
داستان امروز اما داستان دیگری است. نه تنها این طیف خرده بورژوا سیاسی شده اند که تشر آنها به حکومتیان نیز آتشین تر است. نافرمانی ها و اعتصابات مکرر بازاریان و صرافان و بخش هایی از سپرده گزاران نمونه ای از رفتار سیاسی کنونی آنهاست. روند پر شتاب فروپاشی اقتصادی نظام سرمایه داری حکومتی نه تنها تاکیدی بر فاسد بودن و گندیدگی نظام است بلکه گامی بلند بر حقانیت اندیشه سوسیالیستی برای مبارزه با فقر و فلاکت و استبداد نیز میباشد. در بستر چنین شرایطی است که تحت حاکمیت مذهبی کتاب سرمایه کارل مارکس پر فروش ترین کتاب سال می شود. اندیشه ورزان در پی یافتن آلترناتیوی جایگزین و قانونمند, اقدام به خرید این کتاب کرده اند و دریافته اند که بدون ایجاد نهادها و نطفه ها و جوانه های سوسیالیستی هر تغییری باز هم شکست خواهد خورد.
در یک کلام میتوان گفت
یا سوسیالیسم و یا بربریت