در سفر اولاف شولتز به چین واقعاً چه اتفاقی افتاد؟
نویسنده: راینر روپ مترجم: سایت «۱۰ مهر»برگرفته از : راشا تودی. ۱۲ نوامبر ۲۰۲۲ *
«رسانههای مطرح» در جریان سفر اولاف شولتز به پکن، از انتقاد شدید چین نسبت به سیاست خارجی دولت آلمان چیزی متوجه نشدند. در عوض، شولتز سعی کرد حقایق را بهگونهای تغییر دهد که گویی چینیها از او در مورد «تهدیدهای روسیه برای استفاده از سلاح هستهای در جنگ اوکراین» حمایت کردهاند.
سفر یکروزه اولاف شولتز صدراعظم آلمان به پکن برای دیدار با رئیسجمهور شی جین پینگ در ۴ نوامبر ۲۰۲۲ ظاهراً با ایالات متحده همآهنگ نشده بود. این از واکنشهای واشنگتن مشخص بود. هدف راهبردی ایالات متحده مهار سیاسی چین و تخریب توسعه اقتصادی و اجتماعی آن بهمنظور ایجاد ناآرامیهای داخلی سیاسی و دامن زدن به آن بهمنظور ایجاد شکاف در رهبری پکن است.
در آستانه کنگره ملی حزب کمونیست چین (حکچ) که هر پنج سال یکبار تشکیل میشود، شاهینهای اندیشکدههای طرفدار دولت آمریکا پیش از این در مقالهها و «تحلیلهای» بیبو و خاصیت خود رویای خوش انشعاب در رهبری سیاسی پکن و تغییر رژیم در چین را مطرح کرده بودند. با این حال، همه چیز بهگونهای دیگر رقم خورد و این تا حد زیادی باعث ناراحتی واشنگتن شد. شی نهتنها توانست موقعیت شخصی خود را در رأس امور تقویت کند، بلکه حزب را در برابر نفوذ سیاسی غرب کنترل، و دستگاه دولتی را در مقابل حملات نظامی یا اقتصادی ایالات متحده و دستنشاندگان غربی آن آماده جنگ کند.
این واقعیت که پس از این تقویت موفقیتآمیز و آمادهسازی چین برای تشدید تنشهای برنامهریزی شده توسط واشنگتن و دستنشاندگانش، صدراعظم آلمان «اولین رئیس دولت از یک کشور اتحادیه اروپا» بود که تقریباً بلافاصله پس از پایان کنگره حزب حکچ از پکن بازدید کرد، شی رضایت و خوشرویی خود را از این مسأله در سخنرانی خوشامدگویی خود نشان داده است. در واشنگتن، این باید بهعنوان ضربهای شدید از سوی شولتز به آمریکا تلقی میشد. مشخص نیست که آیا طرف آلمانی از سر حماقت آمریکا را خشمگین کرد یا اینکه شولتز با سفر به پکن در این زمان، آگاهانه سیگنالی به واشنگتن میدهد مبنی بر اینکه آلمان و اقتصاد آن این بار و در صورت تحریمهای انتحاری جدید علیه چین، در کنار رهبر آمریکا نخواهد ایستاد.
در هر صورت، واشنگتن چندان بدان نپرداخت، اما شدیدترین حملات علیه شولتز در خود آلمان، حتی از درون ائتلاف حاکم انجام شد. مهمتر از همه، این «ستون پنجم» عوامل نفوذ واشنگتن در رهبری حزب در بوندستاگ و در دفاتر تحریریه «رسانههای باکیفیت» آلمان بود که کف بر دهان آوردند. حتی قبل از عزیمت شولتز به پکن، آنها دیدار وی از «دیکتاتور و ستمگر و ناقض حقوق بشر و خواهان جنگ علیه تایوان» شی را که به «نظم مبتنی بر قوانین» غربی پایبند نیست، بهشدت محکوم کرده بودند.
این واقعیت که بعداً شولتز با دست خالی از پکن بازگشت، برای سقّاهای سبز آمریکایی، بهویژه، دلیل دیگری برای انتقاد شدید از شولتز بهخاطر ژست حسننیت او نسبت به چین، در سیاست و رسانههای آلمان ایجاد کرد. بهخصوص اینکه قبل از بازگشت شولتز از چین، خبرهایی انتشار یافته بود که صدراعظم از پکن میخواهد تا:
– روسیه را بهخاطر جنگ با اوکراین محکوم کند؛
– در تحریمهای غرب علیه روسیه شرکت و حمایت سیاسی و اقتصادی از مسکو را متوقف کند؛
– سیاستهای اقتصادی و تجاری خود را تغییر دهد، و به «نظم مبتنی بر قوانین» غرب، تحت رهبری ایالات متحده احترام بگذارد و چین را به راه تعامل و سازندهای رهنمون شود.
شولتز با خود هیچ کدام از آنها را از پکن بازنیاورد. همچنین هیچ چیزی در مورد قصد ادعایی صدراعظم برای متهم کردن شی به دلیل نقض ادعایی حقوق بشر در چین نیز شنیده نشد.
در واقع، این شی بود که به شولتز و سیاست آلمان درسی تند داد. این از پروتکل دیدار وزارت امور خارجه چین که بهصورت بسیار دیپلماتیک تنظیم شده است، برمیآید. اما منتقدان شولتز طرفدار آمریکا در ائتلاف دولتی، و مخالفان در برلین بههیچوجه به این موضوع نپرداختهاند. یا آنقدر دست و پا چلفتی هستند که نمیتوانند زبان چینی را درک کنند، یا این که عمداً پروتکل وزارت خارجه را نادیده گرفتهاند تا مبادا مجبور شوند با اشتباهات فاجعهبار خود در سیاست خارجی و تجاری دست و پنجه نرم کنند.
بهعنوان مثال، در این صورتجلسه، نقل قولی وجود دارد که در آن رئیسجمهور چین بر اهمیت اعتماد سیاسی بین دولتها به صدراعظم شولتز تأکید میکند. تخریب آن آسان است اما بازسازی آن دشوار؛ بنابراین باید توسط هر دو طرف مراقبت و محافظت شود.
این متن نسبتاً طولانی مانند توبیخ غیرمستقیم شولتز است در مورد روشی که آلمان در روابط خود با روسیه بهکار برده و آن را تخریب کرده است؛ دولت ائتلافی او سعی کرده روسیه را تغییر دهد و مسکو را به روش اجباری «پرنده بخور یا بمیر» مجبور سازد ایدئولوژی بلوک غرب را بپذیرد و در انتهای صف «نظم مبتنی بر قوانین» غرب جا بگیرد.
در اینجا ترجمه آلمانی این پروتکل از متن رسمی وزارت امور خارجه چین به زبان انگلیسی آمده است:
«رئیسجمهور شی تأکید کرد که از بین بردن اعتماد سیاسی آسان است اما بازیابی آن دشوار، و از همین رو باید توسط هر دو طرف تقویت و محافظت شود. باید برای پذیرفتن چیزهایی که نمیتوان تغییر داد خونسردی را حفظ کرد، و برای چیزهایی که میشود تغییر داد، شهامت داشت و البته دانش و بینش تمایز بین این دو.
– این مهم است،
– چین و آلمان به یکدیگر احترام بگذارند،
– منافع اصلی یکدیگر را در نظر بگیرید،
– گفتوگو و مشورت را با هم حفظ کنند و
– در برابر اختلال در تقابل بلوکها و تلاش برای دیدن همه چیز از عینک ایدئولوژی مقاومت کنند.»
به نقل از اشمیت که رهبران باید شهامت پذیرش چیزهایی را داشته باشند که نمیتوانند تغییر دهند، شی بهصراحت گفت که آلمان باید به مدرنسازی چین با روش چینی احترام بگذارد و آن را در روابط متقابل مد نظر قرار دهد، زیرا پکن بر روی منافع اصلی خود کار میکند. چیزهایی که با فشار خارجی قابل تغییر نیستند.
شی سپس در مورد نیاز به پایبندی به گفتوگو و مشورت و مقاومت جمعی در برابر اختلال در تقابلهای بلوک و تلاش برای دیدن همه چیز با عینک ایدئولوژی صحبت میکند. در ظاهر، بهنظر میرسد که او در مورد روابط چین و آلمان صحبت میکند. اما مشکلات ذکر شده بین پکن و برلین، هنوز به این شکل حاد وجود ندارد، اما بهطور کامل در روابط آلمان و روسیه صدق میکند. و خواننده نمیتواند از این تصور فرار کند که این را باید بهعنوان یک انتقاد غیرمستقیم از آلمان در نظر گرفت. دولت ائتلافی اولاف شولتز روابط با روسیه را بهشدت ضعیف مدیریت کرده است، نهتنها از دیدگاه چین، بلکه مهمتر از همه به این دلیل که منافع اصلی روسیه را بیربط تلقی کرده و با گستاخی «خط قرمزهای» مسکو را نادیده گرفته است.
خود شولتز در گفتوگوهای خود در مسکو، کمی قبل از شروع عملیات ویژه روسیه، به نیاز به گفتوگو و مشورت برای یافتن مصالحهای در جهت منافع دو طرف پایبند نبود. در عوض، در آخرین سفر خود به مسکو، او سرسختانه شعار بلوک ناتو را تکرار کرد که آنچه در اوکراین و در مرزهای آن با روسیه اتفاق میافتد، ربطی به مسکو ندارد. و در آخر اما نه کماهمیت، دولت آلمان پس از آن به همراه بلوک ناتو بدون تردید یک مسیر تقابلی تندی علیه روسیه را طی کرد.
هشدار شی جین پینگ مبنی بر اینکه همه چیز را با عینک ایدئولوژی نبیند، در مورد آنچه که دولت آلمان در حال حاضر انجام میدهد نیز صدق میکند؛ وقتی که مهمترین اصل و قاعده آن در روابط تجاری، خواست عدم وابستگی به کشورهایی است که مشترکاتی در زمینه «ارزشهای غربی» ندارند. با این حال، این اصل فقط بهطور انتخابی علیه روسیه است و نه علیه دولتهای آشکارا فئودال و دیکتاتوری، بهعنوان مثال در شبهجزیره عربستان که آلمان به تجارت با آنها ادامه میدهد و برلین به آنها اسلحه نیز میفروشد.
در عینحال، در جای دیگری از پروتکل میتوان هشداری پنهان به آلمان را خواند که با کنار گذاشتن واقعگرایی اقتصادی و سیاسی و هدف قرار دادن راهبردهای تقابل بلوکی و توجیه ایدئولوژیک برای ویران کردن روسیه، آن طور که چند ماه قبل وزیر امور خارجه آلمان مدعی شد، با چین رفتار نکنید.
و سپس ما در گزارش همچنین چند سطری در مورد اوکراین پیدا میکنیم که به شرح زیر است:
«رئیسجمهور چین بر حمایت چین از آلمان و اروپا برای ایفای نقش مهم در تسهیل مذاکرات صلح و ایجاد یک ساختار امنیتی متوازن، موثر و پایدار در اروپا تأکید کرد. در شرایط کنونی جامعه بینالمللی باید از طرفهای مربوطه بخواهد که منطقی باقی بمانند و در تعامل مستقیم هرچه بیشتر خویشتنداری کرده و در اسرع وقت زمینه را برای از سرگیری مذاکرات آماده کنند.»
آنچه در نگاه اول حمایت از موضع آلمان و اتحادیه اروپا در بحران اوکراین بهنظر میرسد، در واقع نشاندهنده سرزنش شدید سیاست آلمان و اروپا است:
«استقرار یک ساختار امنیتی متعادل، مؤثر و پایدار در اروپا» دقیقاً همان چیزی است که طرف روسی خواسته بود و تمایل اروپا یا حتی آلمان برای وارد شدن به مذاکره با مسکو به احتمال زیاد منجر به خنثی شدن جنگ اوکراین میشد.
درخواست از همه طرفهای ذیربط برای «عقلانی ماندن و خویشتنداری» دقیقاً برخلاف آنچه برلین و اتحادیه اروپا در اوکراین انجام میدهند میباشد که با سیاست و کمکهای تسلیحاتی خود هر کاری را انجام میدهند تا برای طولانیتر کردن جنگ اوضاع را تشدید و هدف اعلام شده تضعیف روسیه، همانطور که وزیر جنگ ایالات متحده در سفر به لهستان توضیح داد، اجرایی سازند.
«حمایت از همه تلاشهایی که برای حل و فصل مسالمتآمیز بحران اوکراین مفید است» نیز ضربهای به ساق پای دولت آلمان است که صراحتاً خواهان راهحل مذاکره برای مناقشه نیست، بلکه سیاست خود را در جهت پیروزی (غیر ممکن) اوکراین بر روسیه منطبق و همسو کرده است.
و سپس به پروتکل مربوط به بخش سلاحهای هستهای میرسیم که صدراعظم شولتز با افتخار به آن اشاره کرد زیرا آن را محکومیت روسیه میدانست. تنها به همین دلیل ــ به گفته شولتز ــ سفر او به پکن ارزشش را داشت. در اینجا متن آن قسمت است که بر اساس آن شی از «طرفهای مربوطه» در مناقشه اوکراین میخواهد:
«زمانی میتوانیم از بحران هستهای در اورآسیا جلوگیری کنیم که با تهدید یا استفاده از سلاح هستهای مخالفت، و از عدم کاربرد سلاحهای هستهای حمایت کنیم و اجازه ندهیم تا جنگهای هستهای آغاز گردد.»
این بخش در بازگشت از چین توسط صدراعظم شولتز بهشدت مورد استفاده قرار گرفت تا ترس از استفاده از تسلیحات هستهای روسیه را در میان مردم آلمان برانگیزد و پیشنهاد کند که او و شی، در محکومیت «تهدیدهای روسیه برای استفاده از سلاح هستهای در جنگ اوکراین» همنظر هستند. این اطلاعات نادرست و ارزانی است که مطمئناً در پکن برداشت خوبی از آن نخواهد شد.
قبل از هر چیز باید توجه داشت که در قسمت مربوطه در پروتکل حتی بهطور غیرمستقیم به روسیه اشاره نشده است. هیچ اتهام پنهانی علیه روسیه وجود ندارد زیرا چین بهخوبی میداند که هیچکس، چه در رهبری کرملین و چه در ارتش روسیه، هرگز تهدیدی به استفاده از سلاح هستهای در اوکراین نکرده است.
از سوی دیگر، کسانی که در ماههای اخیر بهطور فزایندهای استفاده روسیه از سلاحهای هستهای در اوکراین را مسمتسک قرار داده و از این طریق اتحادیه اروپا را با سناریوی تهدید هستهای ترساندهاند، در درجه اول جنگافروزان بریتانیا و آمریکا در بالاترین مناصب دولتی، از نخستوزیر بوریس جانسون و جانشین او لیز تراس گرفته تا جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا .که این دومی حتی به صراحت نسبت به یک آرماگدون هستهای که توسط روسیه آغاز خواهد شد هشدار داد.
همه اینها زمانی بود که سیاستمداران ارشد ناتو دائماً از یک درگیری احتمالی تسلیحات هستهای در اوکراین صحبت میکردند که رئیسجمهور روسیه و برخی از وزرای او سپس بدون اشاره به موضوع تسلیحات هستهای به شکلی واقعی و با اشاره به دکترین معروف روسیه در مورد استفاده از سلاحهای هسته ای اظهارنظر کردند که تنها در صورتی امکان استفاده از سلاحهای هستهای پیش خواهد آمد که دیگر نتوان با ابزارهای نظامی متعارف موجودیت دولتی فدراسیون روسیه را تضمین کرد. استفاده از تسلیحات هستهای، چه تاکتیکی و چه استراتژیک، برای عملیاتهای دفاعی معمولی مجاز نیست، چه رسد به عملیاتهای تهاجمی در یک درگیری غیرهستهای. اما این دقیقاً همان چیزی است که در استراتژی جدید هستهای آمریکا پیش بینی شده است. دزد فریاد میزند، آی دزد، آی دزد، دزد را بگیرید.
در رابطه با بحران اوکراین، رهبری روسیه بارها و بهصراحت هرگونه استفاده از سلاح هستهای را رد کرده است. زیرا مهم نیست که درگیری در اوکراین چقدر طول بکشد، اوکراین پیروز نخواهد شد و قطعاً موجودیت دولت روسیه را به خطر نخواهد انداخت. هر کسی که فکر میکند این تبلیغات روسیه است باید از استراتژیستهای بلندپایه ایالات متحده همچون نظامی سابق ایالات متحده اسکات ریتر یا داگلاس مک گرگور بپرسد که ماوقع چیست.
در واقع باید انتظار داشت که صدراعظم آلمان خیلی بهتر از مسایل آگاه باشد. مطمئنم که همینطور است. اما اگر از او در مورد دروغش پرسیده شود، احتمالاً چیزی مانند رسوایی مالی Cum-Ex را بهخاطر نخواهد آورد.
با این وجود، نسخهای که شولتز از سفرش به پکن ارائه داد، با استقبال خوبی در رسانههای روسوفوبیک مواجه شد، همانطور که مثال زیر نشان میدهد:
«صدر اعظم اولاف شولتز (SPD) موضع مشترک با رهبری چین در برابر تهدیدهای روسیه برای استفاده از سلاح هستهای در جنگ اوکراین را موفقیت بزرگ سفر خود به پکن توصیف کرد. در کنفرانس مناظره SPD گفت که هم او و هم رهبری چین موفق شدنداعلام کنند که “از سلاحهای هستهای نباید در این جنگ استفاده شود”».
نکته جالب این جمله این است که چینیها به آمریکاییها فکر میکردند و شولتز و مردمش به فکر روسها بودند.
جای تعجب است که شولتز واقعاً از سفرش به چین چه هدفی داشته است؟ ما میتوانیم در قسمت زیرین، از پروتکل این دیدار سرنخی پیدا کنیم:
شی بر حمایت چین از آلمان و اروپا برای ایفای نقش مهم در تسهیل مذاکرات صلح تأکید کرد.
این بدان معناست که پکن پیشنهاد داده است که برای مذاکرات صلح بهعنوان واسطه عمل کند. این واقعیت که این در پروتکل ظاهر میشود نشان میدهد که شولتز این موضوع را با شی گفتوگو کرده و آن را رد نکرده است. این ممکن است دلیل واقعی سفر شولتز به پکن باشد، زیرا برخی از ناظران بینالمللی، بهعنوان مثال مفسر معروف و سفیر سابق هند در آلمان بهادرا کومار، M. K. Bhadrakumar، از ابتدا مشکوک بود.
درست در آغاز بحران کنونی اوکراین، شولتز نتوانست از منافع آلمان محافظت کند و در برابر خواستههای رادیکال بلوک روسوفوبیک انگلیسی ــ آمریکایی، که حتی بخشی از دولت خود او در قالب سبزها است، مقاومت کند. او با دیدار فوقالعاده ناشیانهاش از مسکو و اظهارات احمقانه تحریکآمیز خود در مورد مقایسه کوزوو و دونباس، فرصت دیگری را برای کاهش بحران از دست داد. او بهجای اطمینان دادن به روسها در این دیدار، آنها را وادار کرد که دیگر امیدی به درک نگرانیهای امنیتی خود از برلین نداشته باشند.
شولتز میتوانست پلی بین روسها و ایالات متحده باشد،امّا او آن را منفجر کرد. سپس و بعد از شروع درگیری، در یک جنگ اقتصادی فرسایشی که توسط بلوک انگلیس و آمریکا برنامهریزی شده بود، درگیر شد؛ جنگی که در آن آسیبهای عظیم و جبرانناپذیری بر اتحادیه اروپا، اما بالاتر از همه بر اقتصاد آلمان وارد شده است.
او بهعنوان صدراعظم مهمترین کشور اروپا از نظر اقتصادی، هرج و مرج کاملی را ایجاد کرد که به سادگی از آن گریزی نیست. گاهی اوقات بهنظر میرسد که شولتز هیچ احساسی از کاری که در این زمینه انجام داده است ندارد. اما شاید بالاخره او ایدهای دارد و بهشدت بهدنبال راهی برای رهایی از این وضعیت است. در حالی که هیچ راه نجات دیگری در چشمانداز نیست، ممکن است او به دنبال آن در پکن بوده باشد و بدش هم نمیآمد تا در ازای آن به چند درس در مورد سیاست خارجی خوب و ارزش اعتماد در روابط بین کشورها گوش دهد. خواهیم دید که آیا او در پکن چیزی یاد گرفته است یا خیر.
* https://deutsch.rt.com/meinung/۱۵۴۱۳۲-was-geschah-wirklich-beim-china-besuch-von-olaf-scholz/