اوج
دکتر بیژن باران
عقاب اوج می گیرد
بسوی سر درخت.
بالهای سیاه و سرخ
بر چناری می لغزد
که ریشه دوانیده بود-
پیش از جلوس شاه عباس کبیر
به سلطنت بر تخت چوبی.
او بر بیشه سبز دوران می کند.
غذایش را خودش می گیرد.
خرگوش بازیگوش سبزه زار
چشم در چشم پرنده شکار
چون رعد ساطع از سپهر بیکران
دریده سفره وحش پشم و خون
دور از گنبد و منار مینا
چند زنبور و مور سر سفره یغما.
عقاب آشیانه هوا
بر فراز شهر دارد.
عقاب اوج می گیرد.
لحظه ای فکر می کنم.
او خورشید می شود در آسمان؛
به آزادی می رسد.
300914
شاه عباس کبیر 1571-1629م. عقاب به خورشید دیزالو می شود.
Dissolve -دکتر بیژن باران
در پشت پنجره بباغ خزانزده مي نگرم.
در آسمان شهر مسکون اکنون
بزير خاکستری ابر دور می شود کلاغ سياه.
خاطرات مرا مي برند بدور؛
بسوی گذشته شور.
کلاغ سياه مي کند ظهور
در گرگ و ميش بلند آبی و نور
در خلوت خيس خيابان
با رديف چنار، جوی پرآب روان
بسوی شمال
به ميعاد کوهستان
صعود به برف و يخ توچال.
۱۲۲۰۰۸
در سینما گذار از یک صحنه به بعدی با اشتراک یک موتیف/شئئ Dissolve است. این یک جهش مکانی/ عینی یا زمانی/ ذهنی می تواند باشد. در فیلم لارنس عربی دیوید لین، یک شمع روشن در صحنه بعدی غروب خورشید کویر مستحیل می شود. در ادبیات و فیلم نوع خاصی-با اشتراک/ تداعی یک شئی- از فلش بک/ فوروارد است. در آثار مدرن و پسامدرن مانند جیمز جویس گاهی یک کلمه، صدا، شئی واسطه تداعی گذار از یک زمان/ مکان به دیگری می باشد. در این شعر، کلاغ واسطه/ تداعی مشترک زمانی/ مکانی 2مفصل حال و گذشته از پنجره به توچال می باشد.