اهداف مشترک برای ایجاد و تداوم اجماع بزرگ ملی
نور محمد غفوری
اجماع بزرگ ملی و ائتلافهای تاثیرگزار و سراسری در شرایط کنونی نمی تواند به دور اهداف محدود قومی، مذهبی، ایدیولوژیک، حزبی و طبقاتی تکمیل گردد. برای ایجاد و تداوم اجماع بزرگ ملی و تاثیرگزار به اهداف اساسی، جامع و فراگیر که بر محور منافع ملی و مطالبات عمدهٔ قاطبهٔ ملت استوار باشند؛ ضرورت است. این اهداف باید نه تنها پاسخگوی نیازهای فوری جامعهٔ ما باشند، بلکه واجب است که به عنوان یک چشمانداز بلندمدت و ستراتیژیک برای توسعه و پیشرفت کشور و ساختمان نظام عادلانهٔ رفاه اجتماعی عمل کنند.
چنین اهداف که تحقق آن به نفع هر باشندهٔ افغانستان بوده، برای موجودیت هویت ملی، آزادی و امکان فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هر فرد، گروه و حزب سیاسی ضروری است، عبارت اند از حفظ تمامیت ارضی و استقلال ملی، تأمین امنیت و صلح پایدار، تقویت عدالت اجتماعی، رشد و توسعهٔ پایدار اقتصادی، حاکمیت قانون و مبارزه با انواع فساد، تقویت سیستم آموزش و پرورش، احترام به تنوع قومی و فرهنگی، حفظ محیط زیست و منابع طبیعی، حقوق و چانسهای عملی مساوی برای رشد فردی و اشتراک در زندگی جامعه برای هر شهروند و غیره می باشند.
اهداف اساسی مشترک ستون اصلی هر اجماع ملی موفق و تاثیرگزار و همچنان پیش شرط وحدت عمل و تعالی ملت هست. در روند تحقق عملی چنین اهداف عمده و همه شمول ارتباطات و مراودات گروههای اجتماعی مختلف بین هم صورت و سرعت گرفته، همبستگی و اعتماد متقابل به وجود میاید و اختلافات و منازعات گروهی و سیاسی فروکش می کنند. به چنین منوال جامعهٔ بدون جنگ و خونریزی به طرف ثبات و رشد قانونمند حرکت می کند و ساختارهای زیربنایی بطور طبیعی به سرعت به وجود آمده و تقویت میگردد.
رشد قانونمند اجتماعی بدین معناست که تحول و پیشرفت جامعه در چارچوب قوانین دیالکتیکی طبیعی و اجتماعی، اصول و برنامههای مشخص و مبتنی بر نظم و عدالت جریان میابد. رشد طبیعی جامعه به این معناست که این تغییرات بهصورت تدریجی، همآهنگ با نیازهای جامعه، از بطن جامعه، با در نظرداشت ارزشها و فرهنگ بومی مردم و بدون فشار خارجی و زور اسلحه رُخ می دهند.
رشد قانونمند و طبیعی در زیربنای جامعه به عنوان یک فرآیند حتمی، تدریجی، مستمر و پایدار، مبنی بر نیاز زندگی مادی میتواند و حتماً باعث تغییرات روبنایی می گردد. تغییرات روبنایی شامل تغییرات در ساختارها، نهادها، ارزشها، و نظامهای اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی یک جامعه است. این تغییرات که نوعیت تعلقات اتنیکی، جنسیتی، مذهبی، کلتوری، ارتباطات کاری و غیره را زیر تاثیر قرار میدهد؛ زمانی معنادار، مؤثر و دوامدار خواهند بود که ریشه در رشد قانونمند جامعه داشته، محصول فشار بیرونی و زائیدهٔ حوادث تصادفی نباشند.
اگر همه افغانها بر ضد جنگ و برای صلح و همزیستی اجتماعی سعی و تلاش به خرچ داده و جامعه را به راه رشد و انکشاف طبیعی و قانونمند رهنمون نموده، برای جنگهای نیابتی و مداخلات خارجیها زمینه سازی نکنند؛ نظامهای بیکار و ارزشها و روابط ارتجاعی که در مقابل پیشرفت علمی، تخنیکی و همچنان اقتصادی کشور قرار می گیرند، در نتیجهٔ تقاضای جبری زمان و ریفورمهای تدریجی ضروری تاب نمیآورند. سرعت بی مثال علم و تخنیک، خاصیت جهانی پروسههای پیشرفتهای اجتماعی و سایر فکتورهای تغیر و تحول در عصر کنونی باعث تغیرات کمی و نتیجتاً ماهیوی و کیفی سریع در جامعهٔ ما نیز میگردد. چنین یک نظراندازی علمی و ستراتیژیک برای اعمار افغانستان و رفاه اجتماعی روش جنگی و استعمال زور و اسلحه برای تغیر حکومتها را منتفی و مطرود می سازد.
در شرایط دشوار کنونی بر ما افغانها است که از حوصلهمندی تاریخی و کلتور سیاسی تنوع پذیری کار بگیریم، با انعطاف و گذشت باهم به مذاکرات بینالافغانی حاظر و آماده گردیم، بر محور منافع عامهٔ ملی اجماع ممکنهٔ بزرگ را بنیاد نهاده، همه باهم یکجا به صوب ترقی، آرامی، عزت و ارتقای ملی تاریخی کشور گامهای متین و استوار برداریم.
۲۱/۱/۲۰۲۵