از گلادیاتورهای شمشیر زن تا گلادیاتورهای قلم بدست و روشنفکر امروزی
نگارنده: زلمی رزمی
کسانیکه کتاب های تاریخ را خوانده اند و یا اقلن در فیلمهای قدیمی سینمای هالیود مشاهده کرده اند، میدانندکه
گلادیاتورها، اسیران و بردگان جنگجویی بودند که شاهان و امیران بخصوص دردوران امپراتوری روم قدیم، آنها را بجان هم می انداختند تا تفریح کنند،
گلادیاتورها یکدیگر را می کشتند، یا حذف میکردند تا جا برای زندگی خودشان داشته باشند .
و اما به دور از دنیای فیلم و سینما و کتابها و افسانه ها ، امروزه با تأسف بسیارامپراتوران دنیای سود و سرمایه، سرزمین ما افغانستان را به میدان جنگ گروه های گلادیاتور و تروریست و جلاد و آدمکش مبدل ساخته است
بردگان جنگجو و خون آشام را بجان هم می اندازند تا خود تفریح کنند و بمقاصد شوم خود برسند.
تا اینجا که گله و شکایتی درکار نیست، بردگان شمشیر زن و جلاد و آدمکش دیگه وظیفه شان همین است که بجنگند و بکشند و میل و رضای خاطرمالکان و امپراتوران خویش را فراهم سازند .
آنچه مایه تأسف و تأثربسیار است اینکه جامعه روشنفکری بیمارگونه کشورما نیزشمشیرهارا ازغلاف بیرون درآورده و چنان بیرحمانه بجان هم افتاده، سر و گردن و دست و پای همدیگر را قطع میکنند و تلاش دارند طرف را از صحنه حذف کنند که صد رحمت خدا به گروه های گلادیاتور و جلاد و آدمکش.
گلادیاتورهای محترم روشنفکری!
هرچندمیدانم که این حرفها خریداری ندارد چونکه ،ادعای علم شناسی و فلسفه دانی ما حد و حصری ندارد وهمه سیر و چارک هستند، هیچکس نیم چارک نیست.
با آنهم قبول زحمت بفرمائید و فقط یکبارنگاهی بکنید به عملکردها، گفتارها و پندارها و نشریات تان دراینجا و آنجا و همه جا ، علیه همدیگر!
بنده که بعنوان فردی از افراد جامعه ازمطالعه آن چیزهایی که یکی علیه دیگری مینویسند و تهمت هایی که به هم میبندند، شرم میکنم و سرم را می اندازم پائین و رنج میکشم و شکنجه می بینم که چرا چنین است.
مگراینها نمیدانند که اختلاف نظر و سلیقه و اندیشه میان روشنفکران و اندیشمندان امری طبیعی است.
ولی نه به این شکلی که چاره درحذف یکدیگرباشد.
آنهم در دوره ای که وطن درکام اژدها فرو رفته و همه بلعیده شده اند، درد همه مشترک و دشمن همه مشترک است.
و ازآن گذشته چشم امید ملت بسوی شماست.
فکرکنم وقت آن فرا رسیده که اختلافات سلیقه ای را کم رنگ کرد و بجای زد و کند و حذف یکدیگر، بیائید با هم بودن و با هم زندگی کردن را بیاموزیم!
اشکال کارکجاست ؟
چه عاملی موجب بروزاین فاجعه درعالم اندیشه و بیان کشورما شده است؟
یکبارازخود بپرسید، آیا با به جان هم افتادن و کارحذفی انجام دادن امروز، چه کسی باقی میماند و چه موقعیتی به دست می آورد؟