پاسداشت هدایای طبیعت

سخنرانی گنادی زیوگانوف، دبیر کل حزب کمونیست روسیه در میزگرد حفاظت از طبیعت
ا. م. شیری:
نظام غیرانسانی سرمایهداری و سرمایهداران ضد بشر همه جا و در همۀ کشورها به شکل و شیوۀ یکسان، بر مبنای قانون جنگل عمل میکنند. بخش کوچکی از آنچه را که الیگارشها و لیبرالهای خائن بر سر طبیعت کشور همیشه بارانی و سرسبز روسیه آوردند و میآورند، گنادی زیوگانوف در سخنرانی خود در میزگرد حفاظت از محیط زیست توضیح داده است که در ادامه ملاحظه خواهید کرد. اما خلاصهای از آنچه را که همین نوع خائنان بر سر طبیعت میهن باستانی ما- ایران- آوردهاند و هنوز هم ادامه میدهند، بشنوید از من!
اگر چه طبیعت و محیط زیست وطن ما از بدو پیدایش سرمایهداری همواره مورد تهاجم بربر منشانۀ سرمایهداران وابسته به اجانب و حتی داخلی بوده، اما در دورۀ حاکمیت جمهوری اسلامی ابعاد بیسابقه و آشکارا عمدی بخود گرفته است. کوه و جنگلخواری، خشکاندن رودخانهها، چشمهسارها و قناتها، دریاچهها و تالابها به چنان شکلی صورت گرفته که دست سارقان داراییهای ملی در پشت آنها بطور عینی قابل مشاهده است. اگر بخواهم بطور خلاصه بیان کنم، چنین است: مثلاً خشکاندن دریاچۀ ارومیه، دریاچهای که در قلب شمال- غرب کشور، که مانند آینه با انعکاس نور خورشید ابرهای تمام استانهای شمال غرب را بارور میکرد، در دورۀ رژیم پهلوی دوم به دلیل نفرت از ملت عدالتخواه آذربایجان و زبان آن کلید خورد و و جناح غربگرای مسلط بر حاکمیت جمهوری اسلامی نیز با سدسازیهای هدفمند در مقابل رودهای منتهی به این دریاچه و افزایش آنها به ١۴ مورد، پروژۀ نیمهتمام رژیم ماقبل خود را به پایان رساند.
ایران ما ٣ میلیون و ١٠٠ هزار هکتار جنگل هیرکانی داشت. ١ میلیون و ٣٠٠ هکتار آن بواسطۀ جنگلخواران و در رأس آنها، مرحوم آیتالله مهدوی کنی و اخلاف وی و دیگر متخلفان از بین رفته است. هم اکنون نیز بخشی از آنها (جنگلهای الیت) در حال سوختن است.
وقتی از سفرههای آبهای زیرزمینی کشور بیرحمانه بهرهبردای میشود؛ وقتی صنایع آببر در مناطق خشک و کمآب مانند کرمان راهاندازی میشود؛ وقتی در مناطق حاشیۀ کویر و نیمهخشک همچون اصفهان، یزد و غیره برنج کاشته میشود؛ چرا نباید زاینده رود یا تالاب گاوخونی خشک نشود و الیآخر. ولذا، معلوم میشود هم آتشسوزی جنگلهای هیرکانی، هم محو جنگلهای زاگرس و غیره و هم خشک شدن رودخانهها، دریاچهها و مردابها، نه در اثر سوءمدیریت، نه ناشی از ندانمکاری و ناآگاهی، بلکه عمدی، آگاهانه و حسابشده است که جناح غربگرا و وابسته به سرمایهداری جهانی و دولتهای بیگانه در داخل حاکمیت اسلامی با هدف تبدیل ایران به زمین سوخته اجرا میکند. بنابراین، تصفیه و طرد این جناح از درون حاکمیت، وظیفۀ مبرم و تأخیرناپذیر تمامی میهندوستان است.
پایان مقدمه
*-*-*
روز بخیر، رفقای عزیز و شرکتکنندگان محترم میزگرد!
سه روز پیش، اینجا در تالار کناری، با حضور نزدیک به ۴۰۰ شرکتکننده در مورد مسائل مربوط به بیوتکنولوژی، حفاظت از محیط زیست، کشت گیاهان جدید برای تولید دارو و غیره بحث کردیم. توصیههایی آماده کردهایم که به همۀ نهادهای حاکم ارسال شده است.
امروز، اساساً ما این موضوع را در مورد دریاچۀ بایکال ادامه میدهیم. دریاچۀ بایکال، هشتمین معجزۀ جهان است. من به اندازۀ کافی خوش شانس بودهام که فرصت داشتم از ۸۰ کشور بازدید کنم و تمام مکانهای دیدنی قابل توجه کرۀ زمین را به چشم ببینم، اما هیچ چیز باشکوهتر از دریاچۀ بایکال در خاک باشکوه روسیه وجود ندارد. من نمیدانم طبیعت و قادر متعال چگونه این موهبت را به ما عطا کرده است. اما ما باید تمام تلاش خود را برای محافظت، نگهداری و نجات این گنجینه انجام دهیم.
نجات هدایای طبیعت، مخصوصاً امروز زمانی که افراد حریص و غارتگر تحت نامهای مختلف، بدون وجدان طبیعی، بدون مسئولیت شخصی آنها را تاراج میکنند، ضروری است. آنها آمادهاند هر چیزی را به نفع شخصی خود نابود کنند. همان افرادی که پیش از این کشور بزرگ شوروی را که بعنوان نمونۀ یک آزمایش- ایجاد قدرت شورایی- برای تمام بشریت بود، از میان برداشتند. آنها پیروزی بزرگ ما را زیر سؤال بردند و روسها و اوکراینیها را در مقابل یکدیگر قرار دادند. آنها این بار آمادهاند به دریاچۀ بایکال تعرض کنند. ما حق نداریم به انجام این کار اجازه دهیم.
کمی در مورد تاریخچۀ دریاچۀ بایکال. دریاچۀ بایکال در زبان ترکی به معنی «دریاچۀ غنی» است. این دریاچه، پهنه آبی عظیمی است که در جهان نظیر ندارد. مساحت آن ۳۱۷۲۲ کیلومتر مربع و خط ساحلی آن نزدیک به ۲۰۰۰ کیلومتر، حداکثر عمق آن ۱۶۴۲ متر و میانگین عمق آن ۷۴۴ متر است. این دریاچه ۲۰ درصد از خالصترین آب شیرین جهان را در خود جای داده است. از هر دو نفر ساکن سیارۀ زمین، یک نفر به یک لیوان آب تمیز و یک تکه نان تازه دارد. و اوضاع بدتر هم میشود. اگر امروز به بازار پاریس بروید، یک تن آب تمیز از یک تن بنزین ممتاز گرانتر است. روند کنونی نشان میدهد که این وضعیت بدتر هم خواهد شد.
این پهنۀ آبی، سواحل خود را اشباع میکند و مناطق ایرکوتسک، جمهوری بوریات و سرزمین ماورای بایکال را به هم پیوند میدهد. در واقع، همۀ آنها در سواحل این دریاچه احساس قدرت، وقار و شکوه میکنند. در واقع، این دریاچه دنیای درونی واقعاً حیرتانگیزی دارد. من به کنار دریاچۀ بایکال رفتم، از آب آن نوشیدم و به دوستانم نشان دادم. کنار صخرۀ شامان، تنها سرچشمۀ رودخانۀ آنگارا ایستاده بودم. اگر سکهای را کنار صخرۀ شامان بیندازید، تا عمق ۴٠٠ متری به پائین خواهد رفت. واقعاً شگفتانگیز است… وقتی من و سرگئی لوچنکو مؤسسۀ لیمونولوژی، یعنی یک مؤسسۀ منحصر به فرد تأسیس کردیم (از تأمین مالی و حمایت از آن خودداری کردند)، تمام تلاش خود را برای حفاظت از این مکان شگفتانگیز به کار بردیم. در مورد خود دریاچه، ۱۱۲۳ چشمه، رودخانه و نهر به آن میریزند. اکنون آنها نیاز به تمیزکاری پیشرفته دارند.
حفاظت از دریاچۀ بایکال به معنی نجات آینده، نجات وجدان و عزت ماست. این دریاچه توسط قوانین بینالمللی محافظت میشود. متأسفانه، جنگلزدایی گسترده در اطراف دریاچه ادامه دارد. در حالی که ما اینجا جمع میشویم و در مورد مسائل بحث میکنیم، جنگلخواران ماجراجو منتظر نمیمانند. آخرین باری که آمدم، از آنچه از کسانی که آنجا کار میکردند شنیدم، وحشت کردم. از آنها پرسیدم: «دوستان، شما چقدر حقوق دریافت میکنید؟»، پاسخ دادند: «ما فقط وقتی که آتشسوزی رخ میدهد، حقوق میگیریم. چون وقتی آتش میزنند، کار میکنیم…». حالا وقت آن است که ما نظم برقرار کنیم. احساس میکنم که بسیاری از مردم به این موضوع علاقهمند هستند.
من در مورد حفاظت از جنگلهای روسیه با اشتیاق مطالبی جمعآوری کردم. کتاب ذیقیمت لئونید لئونوف بنام «جنگل روسیه»، مرا تحت تأثیر قرار داد. یک بار تحقیقاتم را با رئیس جمهور در میان گذاشتم و توضیح دادم که چگونه استراتژی و سیاست، حتی قبل از پتر کبیر، شکل گرفته است. چه قوانینی وجود داشت، چگونه وزارتخانهها تأسیس شدند، دولت شوروی چه کرد، چقدر پردازش عمیق انجام شد و چه کارهایی در حال انجام بود. فقط در یاکوتستان (یاکوتیا)، ما ١٢٠٠ فرودگاه و باند فرود و یک هنگ کامل چترباز داشتیم که میتوانستند ظرف ١۵ تا ٢٠ دقیقه به محل آتشسوزی پرواز کنند و آن را قبل از اینکه حتی گسترش یابد، خاموش سازند. لزوماً به آب نیازی نبود؛ خاموش کردن آتش با استفاده از وسایل در دسترس، مانند خاک و شن امکانپذیر بود.
همه چیز را «بهینهسازی» و ساده کردند و همه را پراکندند؛ وزارتخانه و مؤسسات علمی از میدان خارج شدند. ناچار شدند آکادمی علوم را گرد هم بیاورند، متقاعد کنند، خواهش کنند و غیره. یکی از استدلالها چنین بود: حتی الکساندر سوم، که ۱۴ سال بر روسیه حکومت کرد، وقتی پیشنهاد ساخت راهآهن سراسری سیبری را داد، به او هشدار داده شد: «بایکال اجازۀ این کار را نخواهد داد». او در جواب گفت: «بایکال به ما کمک خواهد کرد». ما با وجود خاک سنگین آنجا، این هلال عظیم در احاطۀ کوهها، راهآهن معروف سراسری سیبری را ساختیم. این راهآهن ما را در طول جنگ بزرگ میهنی نجات داد. ما از آن برای انتقال ۱۵۰۰ کارخانه و تقریباً ۱۰ میلیون نفر از از آنسوی ولگا استفاده کردیم. در عرض سه ماه، آنها بهترین هواپیماها، بهترین تانکها، بهترین توپها و موشکاندازهای مشهور کاتیوشا را به جبههها تحویل دادند.
امروز، نبرد برای حفاظت از دریاچۀ بایکال ادامه دارد. ما با رئیسجمهور دربارۀ کشیدن خط لولۀ نفت از کنار دیاچه مذاکره کردیم. ما گفتیم این کار قابل اطمینان نیست؛ هیچ لولهای بیشتر از ۲۵–۳۰ سال دوام نمیآورد. آنجا منطقۀ زلزلهخیز است. از رئیسجمهور خواستیم دانشمندان و آکادمیسینها را جمع کند و با شعبۀ آکادمی علوم روسیه در سیبری، تصمیم گرفتند خط لوله را ۲۵۰–۳۰۰ کیلومتر به سمت شمال منتقل کنند و همانطور هم شد. اما اگر آن خط را در ساحل بایکال احداث میکردند، یک جنایت ابدی محسوب میشد. زیرا، اگر خط لوله میترکید و دریاچۀ بایکال را با لایۀ ضخیم نفت میپوشاند، کل محیط زیست آنجا را از بین میبرد. این فقط یک جنایت نبود؛ این یک اقدام خرابکارانۀ هولناک بود…
ما همه مهمان این دنیا هستیم. و بایکال برای همه، به ویژه برای نسلهای جدید و جوان، بعنوان گنجینه باقی خواهد ماند. ما امروز از مبداء این ملاحظات اساسی، حرکت میکنیم، به پیشنهادات شما گوش میدهیم و غیره.
رک و راست به شما میگویم: مبارزه برای محیط زیست بسیار دشوار است. من میدانم که الیگارشی اهریمن است؛ که فاشیسم مولود الیگارشی مالی است. فاشیسم ناگزیر آتش جنگها را شعلهور میکند. ما اکنون واقعاً شاهد نبوغ تحلیل مارکسیستی-لنینیستی از فرآیندهای اجتماعی هستیم. به عینه میبینیم که فاشیسم از «تخمهای جادویی» نظام بانکداری زاده میشود. و اگر جلوی این اشتهای حریص، شیطانی، ضدطبیعی و ضدانسانی را نگیریم، همه چیز را نابود خواهند کرد.
سال ۱۹۹۱ گارباچوفها و یلتسینها خیانت کردند. هرکس هم که امروز بخواهد از آنان دفاع کند، تاریخ آنان را بعنوان خائن خواهد شناخت. مسئله این نیست که آنها زندهاند یا مرده، مسئله سیاستی است که در پیش گرفتند. و خونی که امروز در میدانهای اوکراین ریخته میشود، نتیجه همان سیاست آنهاست. از سال ۱۹۹۱ تاکنون، جمعیت روسها ۳۱ میلیون نفر کاهش یافته است.
مردم باید متحد شوند؛ رئیسجمهور نیز همیشه به اتحاد دعوت میکند. باید به اکتشافات تازه دست زد و فناوریها را توسعه داد. و برای توسعۀ فناوریها، لازم است علم آموخت، انسانهای فرهنگی و تحصیلکرده تربیت کرد و بهترین سرمایهها را در این مسیر به کار گرفت. در آن صورت به نتایج شایسته دست خواهیم یافت.
به غیر از جمعیت، ما ده میلیون کلونی زنبور عسل در کشور داشتیم. ما در رتبۀ اول بودیم. هفت میلیون از آنها نابود شدند. زنبورها ۸۰ درصد غذای کرۀ زمین را تأمین میکنند. اگر آنها از بین بروند، همۀ ما ظرف ۱۵ سال منقرض خواهیم شد. در کاخ کرملین نشستهایی برگزار شد، ما کنگرۀ جهانی علم زنبورداری را برگزار کردیم. من به رئیسجمهور پوتین گفتم که ما اسناد آن را برای امضاء آماده میکنیم. شرکتکنندگان از این کار به وجد آمدند. اما دار و دسته یلتسین امضای نکردند. از سراسر سیاره بیش از ۷۰ گونۀ غیرضروری و ممنوعه را میآورند؛ تمام مزارع را با آنها گردهافشانی میکنند. به این زمینها سر بزنید: همۀ این نواحی سبزِ مرده است. نه پشهای، نه مگسی، نه زنبوری، نه پرندهای!
اکنون سعی میکنند همین بلا را سر دریاچۀ بایکال بیاورند. باید سختگیرانهترین و شدیدترین اقدامات به عمل آید. من رسماً به شما میگویم، اتحاد میهنپرستان مردمی، برهبری حزب کمونیست فدراسیون روسیه، این قانون را تنها در صورت ممنوعیت قطع درختان، خواهد پذیرفت و از آن حمایت خواهد کرد. نباید پشت برخی منافع محدود و شخصی پنهان شد. آنچه باید در اولویت باشد، حفاظت از طبیعت و انسان است. و این کار باید از پاسداشت روح و وجدان آغاز شود. در آن صورت، همه چیز رو بهراه خواهد شد. از حزب «روسیه واحد» نیز دعوت میکنم به این موضوع گوش فرادهد و چند اصلاحات پیشنهادی علم و فرهنگ را بررسی کند.
بر گرفته از: «ساوتسکایا راسیا» (روسیۀ شوروی- پورتال حزب کمونیست روسیه با اندکی تلخیص).
١۴ آذر- قوس ١۴٠۴













