ویرانگر جهانی
ای آنکه سرزمینم ، بسپرده ای به دشمن
زیبا بهار ما را ، بنموده ای چو بهمن
خونخوارهء جهانی ، وحشی زتو امیرم
از تو فتاده آتش، ما را میان خرمن
ای اژدهای مرگ و ویرانگر زمانه
ما را ز توغم و اشک ،اندر دل ست و دامن
در هر نزاع گیتی، پای تو در میان است
خلق بسی در آتش، ازتوست جا و مأمن
از سیل وحشیانت، کشور چو نار گشته
مرد و زن دیارم ، در بند بس برهمن
خواهم بگیری آتش ، از آه بینوایان
آنگه شوی تو آگاه، از آتش دل من
خواهم طلوع صبحی، در کشورم دمد باز
آواز همدلی ها ، پیچد به کوی و برزن
زان سیل بی خدایان، نقش و اثر نماند
با عزم مردم ما، آن عزمِ همچوآهن
زن آید و نشیند ، بر کُرسی ومقام اش
دانش حکم براند ، در آن دیار و مأمن
مهرو ولیزاده ماه می ۲۰۲۳