هشتادوششمین سالگردوفات علامه فیضمحمدکاتب ګرامی باد!
محمد عوض نبی ز اده
درګذشته اکثرکسانيکه تاريخ نوشته اند تاريخ های سفارشی وتبليغی به نفع شاه , اميرویا رهبران حکومت نوشته است در حالیکه تاريخ نگاران واقعی کسانی اند که در گذشته و حال افغانستان کنجکاوی دارند که درین باره ملا فیض محمد کاتب هزاره، وظيفه خود را در نگارش وقايع دوره های تاريخی افغانستان مجدانه انجام دادودر کشور استبداد زده افغانستان، دست به نگارش تاریخ واقعی زد و وقایع تلخ تاریخی و مظلومیت مردم محروم و ستم زده افغانستان را در آثار پر حجم و پر محتوای خویش، به نگارش در آورد. اقدام علامه فیض محمدکاتب هزاره در نوشتن تاریخ، زیر نظر حاکمان مستبد و پرداختن به جنایات امیرعبدالرحمن جابر، بازی خطرناکی بود که فقط شخصیت ، هدفمند و شجاعی چون کاتب هزاره، از عهده آن بر آمد.فیض محمد کاتب هزاره، که از میان محرومترین مردم مناطق کشور یعنی (هزارستان) بر خاسته بود و محرومیت را با ذرات وجود خود لمس کرده و تار و پود وجودش، با ساده زیستی شکل و خو گرفته بود. ایشان با آنکه در دربار بود، هرگز از تن پروری درباریان متأثر نگردید وی برای انعکاس و ماندگاری این مظلومیت، برای عبرت گیری آیندگان، حضور در دربار پادشاهان مستبد و توهین، تحقیر و هجمههای استبدادی را متحمل گردید .
کاتب هزار ه به عنوان یک فرصت با قلم توانای خود، گذشته و آینده تاریخ مردم افغانستان را بههم پیوند زد تا آیندگان، با تجربیات گذشته، راه همدلی و برادری را بپیمایند و از مسلط کردن حاکمان دگم اندیش و قبیلهگرا و مستبد، بر سر نوشت خویش بپرهیزند. مرحوم کاتب هزاره واقعه نگار و تاريخ نويس معاصر افغانستان در لای رساله ها و ياداشتهای ارزشمند و چشم ديد های ثقه و معتبر خود هميشه و در هرحالت و مقامی که قرار داشت در فکر مردم بود.کاتب هزاره پدر تاریخ نویسی مدرن افغانستان و یکی از پیشگامان نهضت مشروطه خواهی افغانستان بود چنانچه از سخنان ميرسيد قاسم و عبدالحي حبيبي بر ميآيد كه كاتب عضو برجسته در جنبش مشروطه خواهان اول بودکه این نهضت راگروهي از روحانيون و روشنفكران آګاه اساس گذاشته بودند ودر راس ان مولوي محمد سرورخان واصف بود.که اهداف كلي جنبش مشروطيت اول را ميتوان چنين برشمرد: – كوشش برای به دست آوردن حقوق ملي و تبديل حكومت استبدادي به مشروطه؛- آشتي و حسن تفاهم بين تمام اقوام و نژادهاي ساكن افغانستان؛ – سعي در اصلاح عامه؛ تعميم معارف و مكاتب و گسترش مطبوعات؛ – تاسيس مجلس شورا از راه انتخابات آزاد؛ – سعي در تحصيل استقلال كشوروغیره بوده است.
ملا فیض محمد کاتب نویسنده و ادیب روشنفکر و از جمله مشروطه خواهان اول ونویسنده پرکار و مورخ عالمی بود” و به همین سبب در زمان سرکوب جنبش مشروطیت اول او نیز همراه با دیگر سران جنبش به دست امیر حبیب الله به زندان افتادبا توجه به شناخت امیر حبیب الله از کاتب ، بعد از مدت کوتاهی کاتب از زندان رها شد. فیض محمد کاتب در دوره ی امیر عبدالرحمن با ذکاوت، قوت طبع خویش نکات باریک و پر اهمیت را با دلیری بازنوشت وهرچند امیر شکاک،هر صفحه ، سطر و واژه نبشته های او را بازنگری میکرد، اما کاتب توانست گاهی صریح و عریان و زمانی با کنایه و با بهره گیری از شگرد های ادبی، آنچه را که حقیقت می پنداشت بازگوید. پس از وفات امیر عبدالرحمان پسرش امیرحبیب الله به قدرت رسید که او فقط به شکوه دربار و زندگی شخصیاش پرداخت وشکوفایی تاریخ نگاری کاتب همزمان باحکومت امیرحبیب الله شروع میشود و بیشترین آثارش را در همین دوره مینویسد.پس از مرگ حبیب الله و به تخت نشستن شاه امان الله ، اوضاع سیاسی وآزادی بیان رونق یافت و در جنگ افغان و انگلیس ، استقلال افغانسان حاصل شد. مگر انگلیس با استفاده از گروههای مرتجع و بنیادگرا، اوضاع را مختل کرد و حکومت امان الله را توسط حبیب الله کلکانی از هم پاشاند و پس ا ز نو ماه حکومتحبیب الله کلکانی توسط نادرخان به کلوله بسته شد و بعدا انګلیس نمایندهاش را که نادرخان بود به قدرت نشاند. ترقی و توسعه که در زمان امان الله رویکار آمده بود از بین رفت واستبداد خاندانی سر از نو نظام سیاسی و اجتماعی را دگرگون کرد.
کاتب که در تاریخ نویسی زیر نظر مقامات وقت قرار داشت وناگزیر بود تمام بیعدالتیها و مظالمی را که بر مردم تحمیل میشد به دلخواۀ آنان رویدادها را جلوه دهد با این هم او بی نهایت زیرکانه کوشیده است که اعمال ناروا را در ورای الفاظ وکلمات و در لفافه ی طنز وکنایه جا به جا کرده و در معرض بیان بګذارد تا نسلهای بعد با اندک تعمق به مقصد نگارنده برسد.کاتب هزاره با وجود تحقیر و تبعیضی که نسبت به ایشان صورت میگرفت با حوصیله مندی و بدون اندک اشتباهی مظالم قدرت های استبدادی را در قید قلم میآورد. علامه فیض محمدکاتب هـيچگاه رسالت عـظـيم قــلم و مسـئولـيت بـزرگ وجــدانی خـود را در برابر هم عــصرهـای خود و نـسل هـای آيـنده به مـوقعـيـت و منصـب نـفـروخـت ، حجم تالیفات کاتب به بیش از شش هزار صفحه و آثار کتابت شده ی او به بیش از ده هزار صفحه بالغ می گردد. علامه فیض محمد کاتب تاریخ واقعی تقریباً سه قرن معاصر کشور را به صورت دقیق نوشت و برخی را به چاپ رسانید. برخی آثار و نوشته های کاتب بنابر اتفاقات و رویداد های منفی سیاسی درافغانستان تلف گردید مگر با وجود آن هم دوستداران تاریخ کشور و علاقه مندان آثار کاتب به طور شخصی برخی از آن نوشته های قلمی وی را نگهداری نمودند.
اگرچه دانشمندان داخلی و خارجی توانستند با سراج التواریخ سالیان پسین آشنا شوند، با کتاب تذکر الانقلاب و اضافات سومین جلد سراج التواریخ درسال ۱۹۸۰ خورشیدی زمانی که فرزند فیض محمد کاتب هزاره، علی محمد دست نویس آثار متذکره را به آرشیف ملی افغانستان واگذار نمود معرفت حاصل نمودند. سراج التواریخ از معتبرترین کتابهای است که توسط کاتب تالیف شده است این کتاب را کاتب در پنج جلد تالیف کرده بود که از آن جمله سه جلد آن در دسترس بوده است.جلد اول آن شامل وقایع دوران پادشاهان سدوزایی ها است که مدت 98 سال را در بر میگیرد وکاتب درسال1325 هـ.ق تالیف این جلد را تمام کرده است.جلد دوم از آغاز به قدرت رسیدن محمد زاییها شروع میشود و تا حوادث سال 1297 قمری را در بر میگیرد. جلد سوم سراج التواریخ، که بزرگتری، مهمترین و با ارزش ترین مجلات این کتاب است، وقایع و حوادث افغانستان را از سال 1297 هـ. ق که آغاز به قدرت رسیدن عبدالرحمن است تاسال 1314هجری قمری یعنی شانزده سال حوادث خونبار دوران سیاه و تاریک این امیر جلاد را شامل میشود.
خوشبختانه در سالهای اخیر سراج التواریخ در شش جلد تألیف شده است که زمان بندی آن بدین ترتیب مشخص میشود: – سراج التواریخ جلد اول – عصر سدوزائی ١١٦٠ – ١٢٥٨ قمری- سراج التواریخ جلد دوم – عصر محمد زائی ١٢٥٩ – ١٢٩٧ قمری- سراج التواریخ جلد سوم – دوره سلطنت عبدالرحمن ١٢٩٧ – ١٣١٩ قمری- سراج التواریخ جلد چهارم – سلطنت حبیب الله ١٣١٩ – ١٣٣٧ قمری- تاریخ عصر امانیه سلطنت امان الله خان ١٢٩٨ -١٣٠٧ شمسی- تذ کرته الانقلاب – دوره حبیب الله کلکانی ١٣٠٧ – ١٣٠٨ شمسی.از شش جلد سراج التواریخ تنها چهارجلد آن چاپ شده و کم یافت است و جلد های پنجم و ششم بصورت قلمی در آرشیف ملی موجود است، جلد چهارم در سالهای اخیر بچاپ رسانیده شده است. علامه کاتب هزاره رویدادهای دو سده گذشته ١١٦٠ – ١٣٤٧ قمری کشور را بصورت واقعبینانه و با صداقت و فارغ از غرضمندی به نگارش درآورده است در تاریخ معاصر کشور ما، نام علامه ملا فیض محمد کاتب هزاره در جمله نوابغ نامی چون ستاره تابناکی میدرخشد. زیرا او حق مادر وطن را با نوشته های شجاعانه و روشنگرانه اش طی دوره های فتور و اختناق سرزمین ما به نیکویی ادا کرده است.
ملا فيض محمد کاتب با قلم و خامهء بی نظيرش، امرای وقت، خود را ثبت تاريخ کردند در حاليکه او را به عنوان شهروند درجه آخر، در آخر صف نگه ميداشتند و خارج از مدار تاريخ تصور می نمودند.اما کاتب رسالتش را در کار واقعه نگاری نيک تشخيص می داد. او تودهء بی شکل و درهم و برهم حوادث روزگارش را چنان تبويب، تنظيم و تأليف می کرد با آنکه سراج الملت والدين امير وقت افغانستان مراقب و ناظر تمام وقت کار های او بود مع الوصف او با استفاده از زبان ملفوف استعاره، تمثيل و اشاره هم فساد و فجايع دربار، بخصوص استبداد استخوانسوز دوران امارت ضياالملت والدين پدر امير حبيب الله خان را برملا ميکرد و هم فرمانروای حسابگير و سختگير را وادار به تجاهل و اغماض مينمود.کاتب نه تنها مؤرخی دقيق النظر و کم نظير بود بلکه روان امرا، درباری ها و صاحبان قدرت را نيک می شناخت و شم سياسی در آن دريای توفانی را بلد بود.پس اوهم روانشناس، جامعه شناس و هم سياستگری ماهر بود ورنه ناممکن بود که بگذارند تااز زير نظرسرکار جابر نوشته هایش را بگذراند! و آن آثار انتقادی را قلمبند کند.
با وجود انکه در دوره زمامداری آل يحيی و حکمروايان محمدزايی تلاش ميشده است تا نام و نشان اين چهره تابناک تاريخ افغانستان ملا فیض محمد کاتب در لای اوراق تاريخ محو و نشانی از آن باقی نماند ولی بعد از سر نګونی خاندان ال یحیی حکومت دهه هشتاد میلادی بخاطر شناسایی و معرفی کاتب هزاره سیمینار بین المللی به مناسبت یکصدوسی ومین سالروز تولد او ، را در ماه حوت سال ۱۳۶۷ شمسی در هوتل انترکانتینینتل کابل با شرکت دانشمندان و مورخین خارجی و داخلی که شامل مهمانان خارجی – محقیقین اکادمی علوم و استادان دانشګاه کابل و مقامات دولتی برگزار کرد. هم چنین در ماه قوس سال ۱۳۶۶ برای آشنائی بیشتر با آثار و شخصیت کاتب هزاره توسط علی بابا شاهو پسر عموی کاتب که او در عین حال عضویت شورای مرکزی ملیت هزاره را داشت به کمک نامبرده علی محمد فرزند کاتب از شهر مزارشریف پیدا نمودکه علی محمد فرزند کاتب هزاره در آن زمان تقریباً هفتاد سال داشت .که او در شهر مزار شریف به دکانداری مشغول و در ناحیه سوم شهر مزار در یک منزل خامه کاری زندگی میکردکه با آمدن وی به کابل ملاقات علی محمد با صدر اعظم وقت تنظیم شد تا از طریق یگانه فرزند کاتب معلومات بیشتر درباره این مورخ نامدار وطن حاصل شود.
با همکاری فرزند کاتب مقبره علامه فیض محمد کاتب هزاره در بالا کوه چنداول در ساحه بالاجوی کوه عاشقان و عارفان در یک زیر زمینی کنارجویچه منطقه دست یاب گردید. که بعد از یافتن مقبره کاتب هزاره، رئیس و اعضای رهبری شورای مرکزی ملیت هزاره بشمول یکعده از شخصیتهای سیاسی، نظامی و فرهنکی مردم هزاره بصورت جمعی از مقبره ی کاتب هزاره با حضور داشت علی محمد فرزندش بازدید نمودند. همچنان شورای مذکور در رستوران باغ بابر به افتخار فرزند و پسر عموی کاتب هزاره ضیافتی را با شرکت بیش از شصت تن از شخصیت های فوق الذکر ترتیب داد که در این ضیافت درباره اعمار مقبره کاتب بحث و تبادل نظر مفصل انجام شد و فیصله گردید تا برای این شخصیت برجسته کشور پیشنهادی مبنی بر طرح و نقشه یک آبده مقبره یادگاری در یکی از مناطق مناسب شهر کابل در نظر گرفته شود و هرچه زودتر موضوع به حکومت وقت پیشنهاد و بعد از اخذ احکام به کار عملی آن اقدام و به سرعت جریان قانونی خویش را طی نماید. تمام اسناد و نقشه آبده از طرف شورای مرکزی و ادارات حکومتی وقت تکمیل و منتظر دریافت بودجه جهت اعمار این آبده یادگاری مرحوم کاتب هزاره بودند.ولی بنابر مخالفت حسن شرق صدر اعظم وقت در ماه سرطان سال ۱۳۶۷ شمسی از تطبیق این نقشه جلوگیری به عمل آمد.
اما نقشه آبده یادگاری مقبره کاتب توسط انجینران ریاست پاما و ریاست ساختمان شهرداری کابل با مشوره ریاست دانشکده تاریخ دانشگاه کابل و ریاست باستان شناسی اکادمی علوم تهیه و یک کاپی نقشه و تمام اسناد این آبده یادگاری در ریاست ساختمان شهرداری کابل تسلیم داده شد و اگر حکومت کنونی علاقه بگیرد، می تواند از طریق شهرداری کابل در اعمار آبده یادگاری مرحوم کاتب اقدام و دانشکده تاریخ دانشګاه کابل را به نام این تاریخ نگار برجسته کشور نام گذاری کند. ملا فیض محمد کاتب هزاره حق و دین بزرگی بالای مؤسیسات فرهنکی، فرهنگیان و روشنفکران افغانستان دارند تا از این شخصیت نستوه و مورخ بزرگ کشور بزرگداشت و یاد آوری شایسته بعمل آورند. خوشبختانه تقریباً بعد از چندین دهه دو باره نهادهای فرهنگی، اجتماعی و موسسات دولتی جهت تجلیل و بزرگداشت از علامه کاتب هزاره، اقداماتی را برای معرفی و شناسائی ایشان از طریق محافل فرهنگی و سیمینارها آغاز نموده اند که به فال نیک می گیریم و باید تذکر داد که شهید مزاری، ، به شخصیت، اندیشه و آثار کاتب، به مثابه یک گنج ارزشمند نگریسته , که تلاشهای هدفمند و حساب شده شهید مزاری و برخی دوستان دیگر در باره معرفی آثار کاتب هزاره، سبب گردید تا به ارزشمندی و جایگاه این اثار تاریخی و نویسنده آن توجه بیشترشود .
نام پدرفیض محمد کاتب , سعيد محمد و نام پدركلانش خداداد بود، کاتب در سال ۱۲۷۹ قمری در دهکده ای به نام «زرد سنگ» ولسوالی قره باغ غزنی، چشم به جهان گشودو درسال 1298 قمری جنگ خونين ميان شيعه و سني در قرهباغ غزني در ګرفت که در اثر اين جنگ ، پدر كاتب با خانواده اش ، در ناهور غزنی جاگزين وماندگار شد. کاتب تحصیلات اولیه را در همان زادگاه خویش در قره باغ فراگرفت و سپس راهی نجف گردید و چندی در آن مرکز علمی به تحصیل پرداخت و مدتی ، در شهرهای لاهور و پشاور مشغول تحصیل شد و نیز مدت کوتاهی در قندهار نزد علمای اهل سنت تحصیل نموده است . فیض محمد کاتب هزاره، در منطقه چنداول کابل در کوچه سپاه منصور، در یک منزل کوچک و محقری گلین روزگار گذراند. فیض محمد کاتب هزاره، سه بار ازدواج کرد که ازاو، چهار پسر به نامهای: ولی محمد، علی محمد، و محمدمهدی، عبدالصمدباقی مانده که همسر اول او از قره باغ غزنی بود که از او صاحب پسری به نام عبدالصمد و یک دختر گردید، همسر دوم او دختر میرزا خان بابا از شهرکابل بود. حبیب الله کلکانی (بچه سقاو) درطی فرمانی به رهبران هزاره ی خواستار بیعت به خود شد و دران از سران هزاره ی کشور دعوت نمود تا از مردم هزاره بیعت اخذ نمایند، حکومت بچه سقو هیأتی به هزاره جات فرستاد که در راس هيأت مورخ ملا فیض محمد کاتب هزاره و اعضای هیات محمد عظیم کوهستانی، میرآقا مجتهد و خلیفه غلام حسن خان بودند.
اما مدافع اونی میر فتح محمدخان فرقه مشر هیات را محبوس ودعوت هیأت مذکور را رد نمودو انها را به کابل رجعت دادند که هیات بدون اخذ نتيجه مثبت به كابل برگشتند بنابراين جاسوسان مخفي حبيب الله كلكاني، كاتب را متهم كردند به اين كه كاتب در خفا سران هزاره را به پايداري و مقاومت بر ضد حكومت او تشويق كرده است. ولی پس از انکه در سال 1308 ش چون سران مردم هزاره از دادن بیعت به حبیب الله کلکانی امتناع کردند و در نتیجه همین رفت و آمد هیأت بود که بچه سقاو به کاتب نویسنده سراج مشتبه گردید و حبیب الله کلکانی به خشم آمد و از اين جهت كاتب و همراهاناش را در كابل دستگير وآنها را مورد ضرب و جرح و شكنجه فروان قرار داد و مرحوم کاتب بعد از لت و کوب شدید مریض شد و برای معالجه به ایران رفت و از ایران برگشت، ودر کابل کاتب در اثر این شکنجه در 16 جدی سال 1309 خورشیدی به سن هفتاد سالگی در حالیکه پنجاه سال آن را در خدمت فرهنگ و ادب به سر برده بود، وفات کرد و در بالاجوی چنداول به خاک سپرده شد. امید است که با تلاش فرهنګیان و شخصیت های ملی، مزار ایشان به شکل آبرومندانه مرمت و بازسازی شود. جامعه هزاره به این شخصیت بی بدیل سیاسی کشور و فرزند رنج و زحمت که مردمش به آن می بالند و به این عالم جید و پر نبوغ افتخار میکنند.کاتب بازگويی حقيقت را در تاريخ، پيشه خويش ساخته بود و گويا پيمان بسته بود که خامه اش را هرگز با دروغ و گزافه و تحریف واقعيت نيالايد.
ماه – جنوری – سال –2017 – میلادی
چکیده و فشرده مقاله بمناسبت هشتادوششمین سالگردوفات علامه فیضمحمدکاتب
- در باره شخصیت و کارنامه و شیوه ی تاریخ نګاری کاتب
- فهرست کوتاه از کتب و یادداشتهای کاتب که تاهنوز چاپ و بایګانی شده است
- یاد اوری از سمینار ومحافل ګرامی داشت از کاتب
– توضیحات مختصر درباره خانواده – شرایط زیست کاتب
- تاکید در مورد مشکلات سیاسی و ایجاد موانع برای کاتب از جانب حکومت های وقت
- در باره زادګاه ومحل وفات کاتب وعوامل وفات او
- استعاره و کنایه نویسی در تاریخ
- عضویت کاتب در جنبش مشروطیت او ل افغانستان
- کاتب در شرایط اختناق سیاسی در کشور متحمل شکنجه و عذاب بی حساب شد