هر تفنگدار طالب هم پولیس و هم سارنوالی و هم قاضی است
نویسنده: مهرالدین مشید
حاکمیت اختاپوتی ملاهبتالله و آینده ی ناروشن افغانستان
مردم افغانستان تحت حاکمیت اختاپوتی، کودی به نام ملاهبت الله سخت ضجه می کشند که هنوز موجودیت فزیکی آن نه تنها برای آنان ؛ بلکه برای بیشتر رهبران طالبان پرسش برانگیز است، روز های دشوار و آینده ی ناروشن را در بستر اوضاع ناگوار و پر تنش در موجی از نگرانی های اضطراب آلود و شگفت آور به استقبال گرفته اند. مردم افغانستان با توجه به تمرکز قدرت های بزرگ بر تنش ها در اوکراین و شرق میانه و نقش غیرفعال و انتظار الود کشور های منطقه با انتهای درمانده گی از خود می پرسند که آیا تا چه زمانی آرزو ها و انتظار های شان در حال ذوب شدن و قفل های فولادین ناگشوده خواهند ماند. مردم افغانستان با توجه به اختلاف های آشتی ناپذیر میان مخالفان طالبان و چند دستگی ها میان آنان و از سویی هم سیطره جویی و خودکامگی ملاهبت الله و نبود حکومت مشروع در سطح ملی و بین المللی و ظلم و استبداد روز افزون طالبان بر مردم افغانستان بویژه بر زنان مظلوم این کشور، فکر می کنند که هنوز روز های تلخ و رنج های بزرگی را در پیش دارند و بعید به نظر می رسد که به این زودی این همه قفل های بن بست شکسته شود و مردم افغانستان با عبور از ” هفتاد خوان رستم” به منزلی از منزل مقصود نزدیک شوند. در این میان چقدر به تنش ها میان طالبان و پاکستان می توان دل بست و اثرات این تنش را جدا از زد و بند های زرگری میان طالبان افغانستان و نظامیان پاکستان و از سویی هم رویکرد آمریکا به رهبری ترامپ در پیوند به امارت طالبان، مثبت تلقی کرد.
هرچند بحث بر سر موجودیت فزیکی شخصی به نام هبت الله در قندهار هنوز به واقعیت بدل نشده و هنوز معمایی است که حتا برای بسیاری از رهبران گروه طالبان ناتعبیر مانده است. گمانه زنی های اغلب این است که او در حادثه ی ” چالو باوری” کشته شده است. رسانههای پاکستانی در سال ۱۹۹۸ گزارش دادند که یک نشست سران و فرماندهان گروه طالبان هدف انفجار قرار گرفت. روز نامه هشت صبح در افغانستان در ماه فبروری ۱۹۹۸ به نقل از برخی از منابع موثق از کویته پاکستان نگاشت که ملا هبت الله آخند زاده، رهبر گروه طالبان همراه با ملا مطیع الله رئیس استخبارات و حافظ عبدالمجید مسئول امور مالی این گروه چند ماه پیش در انفجاری در کویته پاکستان کشته شده اند. این انفجار ماهها پیش در یک خانه مربوط به حافظ عبدالمجید درمنطقه «چالو باوری» شهر کویته رخ داده بود. این روز نامه، نوشته بود که رهبر گروه طالبان و رئیس استخبارات این گروه در نخستین لحظه انفجار کشته شده اند و حافظ عبدالمجید ، مسئول مالی این گروه پس از سه روز در یکی از شفاخانه های مربوط ارتش پاکستان جان باخت. از سویی هم فارن پالیسی نیز در ماه جوزای سال ۱۳۹۹ به نقل از سه عضو شورای رهبری کویته گزارش داد که رهبر گروه طالبان به دلیل ابتلا به ویروس کرونا جان باخت. مولوی محمدعلی احمدجان، یک فرمانده این گروه نیز در آن زمان خبر ابتلای ملا هبتالله به کرونا را تایید کرده بود. درز خبرهای متناقض از درون گروه طالبان در آن زمان، گمانهزنیها در مورد مرگ رهبر این گروه را تقویت کرد.
در ادامه و در پیامهای مناسبتی چون عید فطر و قربان در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ پیام رهبر گروه طالبان به گونه کتبی نشر شد. در آخرین پیام منسوب به رهبر گروه طالبان که در سیویکم ثور سال ۱۳۹۹ نشر شد، از امریکا خواسته شده بود که اجازه ندهد کسی توافقنامه صلح دوحه را با مانع، تاخیر یا ناکامی روبهرو کند. بدین ترتیب ملا هبتالله آخوندزاده از آغاز سال ۱۳۹۸ تا ۱۳۹۹ هیچ گونه پیام صوتی نشر نکرد. گروه طالبان پیش از این نیز مرگ ملا محمدعمر و ملا اخترمحمد منصور، رهبران پیشین این گروه را برای مدتی پنهان کرده بودند. این اقدام های گروه طالبان در آن زمان سبب شد که شماری از افراد بلند پایه ی این گروه به دلیل پنهان کردن خبر مرگ رهبرانشان واکنش نشان بدهند.
اینکه ملاهبت الله ی وجود دارد و یا ندارد؛ اما شگفت آور این است که این کود استخباراتی از سه سال بدین سو توانسته یک تنه فرمان روایی کند که حتا اختلاف درون گروهی طالبان را مدیریت کند و با صدور فرمان های برده گرانه و زن ستیز و ضد بشری نگذارد آب از آب تکان بخورد. یا اینکه ملاهبت الله طی بیشتر از سه سال با راه اندازی برنامه های استخباراتی زیر پوشش پروژه های شهری، اقتصادی و قرار داد های غیر شفاف با چین چه بلایی بر سر مردم افغانستان و بویژه بر سر زنان این کشور آورده است؛ سخن راندن در هر مورد آن نیاز به نوشتن کتاب های پرحجم است. در این میان یکی از تبعات فرمان های او در یک سال گذشته ۶۰۰ مورد شلاق زدن در محضر عام به جرم فرار از منزل و عروسی و تماس تیلفونی است. وحشتی که یادآوری آن مو را بر اندام انسان راست می سازد؛ اما هبت الله و تفنگ سالاران چماق بدست او به این عمل زشت خر و مباهات کرده و آن را نشانه ی عدالت در امارت خودکامه ی طالبانی خوانند. این همه ستم در برابر مردم افغانستان از سوی حکومتی تحمیل می شود که نه مشروعیت ملی و نه هم مشروعیت بین المللی دارد و از کود های مدنی و قوانین جزایی قانونی در دستگاه های اجرایی آن خبری نیست و هر تفنگدار طالب بجای پولیس، دادستان و قاضی عمل می کند. آنان در برابر هیچ قانونی خود را پاسخگو نمی دانند. هدف اصلی این خشونت آفرینی ها و مجازات در محضر عام ترویج و نهادینه ساختن خشونت است تا الگو های ترس و ارعاب را در میان مردم افزایش دهند و مردم جرات مبارزه در برابر رژیم را از دست بدهند. این عمل سلامت فردی و سلامت روانی و اجتماعی و سیاسی افراد جامعه را با خطر جدی روبرو کرده و هویت اجتماعی آنان را هم دچار دوگانگی و افسرده گی های روانی می نماید.
بدون تردید این رویکرد طالبان تا جایی تاکتیکی است تا از یک سو خشونت آفرینی و از سویی هم جهان را وادار با شناسایی کنند. از این رو طالبان سطح فشار را هر روز افزایش می دهند و برای رسيدن به هدف به آسیب های روانی به دختران و چیستی بودن و کیستی بودن آنان کم ترین توجه ندارند. خشونت آفرینی های هدفمندانه ی طالبان بخاطر به فریب کشاندن افکار عامه ی مردم افغانستان و مردم جهان از اصل واقعیت های این کشور است که در سطح های گوناگون ادامه دارد. در پشت حمله های تی تی پی از خاک افغانستان به پاکستان به دستور ملاهبتالله که حالا فراتر از جنگ زرگری رفته و هر روز پرتنش تر می شود، چنین برنامه ها وجود دارند.
چنانکه ستانکزی در محفل دستار بندی طالبان بصورت غیر مستقيم به مقام های پاکستانی گفت که شما راکت های ابدالی، غوری و غزنوی دارید؛ اما ما فرزندان ابدالی، غوری و غزنوی را داریم. او در واکنش دیگری گفت، هرکس که به خاک ما با چشم بد ببیند، چشم های آنان را از حدقه بیرون می کنیم. پیشتر از این اشغال دهلیز استراتیژی واخان بوسیله ی ارتش پاکستان رسانه ای شد که بعدتر از سوی پاکستان رد شد. پاکستان چنین ظرفیت را ندارد تا زمانیکه چین و کشور های منطقه به آن نپیوندد. مدیریت دهلیز واخان از سوی طالبان به تنهایی ناممکن است؛ اما هرچه باشد، تبدیل شدن واخان به بستر بازی های جیوپولیتیک بر اهمیت استراتیژیک و جیواستراتیژیک آن می افزاید و بهم خوردن هرگونه تعادل در آن پی آمد های ناگواری را در منطقه در پی دارد.
این جنگ پس از حمله ی هوایی پاکستان آغاز شده است که هدف هر دو به بیراهه بردن افکار عامه از واقعیت های تلخ دو کشور است و هدف از این سخنان برانگیختن احساسات مردم است که ممکن از جنگ لفظی فراتر نرود. هدف اصلی دو طرف سرپوش نهادن بر حوادث درونی و تحریک احساسات ملی و استفاده از آن است. همین حالا به روایت سیاستگران پاکستانی، این کشور را جنگ داخلی تهدید می کند و ملاهبت الله در برابر مردم افغانستان قرار گرفته است.
این در حالی است که حمله های هوایی پاکستان در داخل افغانستان نشانه ی ضعف استخباراتی و نظامی این کشور است که چگونه حمایت شونده گان دیروزی بجای هموار سازی عمق استراتیژی برعکس بر روی آنان شمشیر کشیده اند. عمق استراتیژی یعنی تشکیل حکومت حامی پاکستان و دشمن هند در افغانستان. تقلایی که دیروز با نوشیدن چای بوسیله ی فیض حمید در هوتل سرینا به نمایش در آمد و اکنون با حمله های هوایی بر افغانستان به تراژیدی ناکام انجامیده است. در همین حال پس از سفر رئیس استخبارات پاکستان به تاجکستان و دیدار آن با رئیس جمهور این کشور این گمانه زنی ها را تقویت کرده که پاکستان می خواهد تا با برقراری پل ارتباط با دوشنبه به حمایت جبهه مقاومت برضد طالبان اقدام کند. در صورتیکه تنش ها ادامه یابد و جرقه ی دیگری رخ بدهد، عواقب خطرناکی را در پی خواهد داشت.
رویکرد های پوپولیستی و مردم فریبانه ی رهبران طالبان در موجی از سیاست های خشونت بار و فرافگنانه به اثبات رسانده که این گروه برای بقای خود از هیچ فریبی خودداری نمی کنند. چنانکه رهبران طالبان دیروز با گفتن ده ها دروغ به مقام های امریکایی ها آنان را وادار به امضای معاهده ی دوحه کردند. حالا هم همان ستانکزی است که پس از سه سال زیر پا کردن معاهده ی دوحه باز هم بر ترامپ صدا می زند که آنان با امریکایی ها دشمنی ندارند و از امریکا خواسته که نام های طالبان را از فهرست سیا بیرون، دارایی های افغانستان را رها و حکومت این گروه را بشناسد. آنهم حکومتی که رهبر آن با صدور بیش از صد فرمان افغانستان را به زندانی برای زنان بدل کرده و بجای مشروعیت و قانونیت خودکامگی و سیطره جویی در آن بیداد میکند. در همین حال گزارش هایی وجود دارد که در سوم جنوری نماینده گان ترامپ با نماینده گان طالبان در رابطه به در اختیار دادن یک میدان هوایی به آمریکا با نماینده گان طالبان در دوحه دیدار کردند.
هرچند تا کنون نشانه های جدی از چرخش ترامپ به سوی افغانستان وجود ندارد؛ اما طالبان نگران اند و استقبال طالبان از هیأت امریکایی در دوحه برخاسته از نکرانی های قطع کمک های هفته وار آمریکا به این گروه باشد. شگفت آور اینکه استانکزی با پر رویی تمام می گوید که با آمریکا دشمنی ندارند؛ اما این گروه طی بیست سال زیر نام جهاد با آمریکا هزاران انسان بیگناه را در حمله های انتحاری کشتند. این بیانگر این واقعيت است که طالبان از اسلام برای برای رسیدن به قدرت استفاده کردند و برای حفظ قدرت از هیچ ترفند و سازش با کشور های جهان دریغ نمی کنند. دیروز از گروه های تروریستی برای رسیدن به قدرت بدترین سود را بردند و امروز می خواهند، از همان گروه های تروریستی و مانور های نظامی و سیاسی آنان برای بقای خود استفاده کنند. ملاهبتالله اختاپوت هزار پای خوابیده بر سبد ماران را ماند که انحصار و سرکوب به ایده ئولوژی خشونت بار و فرهنگ تروریستی او بدل شده است. این اختاپوت تنها برای نیش زدن زنان سر از کنگینه ی خود بلند می کند و پس از نیش زدن آنان دوباره می خوابد.
از آنچه گفته امد، طالبان با تمام نیرو تلاش دارند تا بی توجه ی تمام به خواست های مردم افغانستان یک تنه و خودکامه قدرت را حفظ کنند و حاضر به آشتی و مدارا با مردم افغانستان نیستند. طالبان هرگز تمایل برای تشکیل حکومت مشروع و قانونی در افغانستان ندارند. هرچند اختلاف سنگین وحدت طالبان را تهدید می کند؛ اما نه آنچنان که سبب تغییرات بنیادی در افغانستان شود. در همین حال نیرو های مخالف طالبان در وضعیتی نیستند که طالبان را به چالش کشیده و با فشار نظامی آنان را وادار به انعطاف پذیری نمایند. از سویی هم کشور های منطقه و جهان هر کدام زیر چتر تعامل موضع سازش کارانه و غیر فعال با طالبان را در پیش گرفته اند. از طرفی هم تمرکز کشور های قدرتمند بیشتر تمرکز به تنش ها در اوکراین و خاورمیانه دارند و افغانستان را دستور کار هیچ یک قرار ندارد. به بازی های سیاسی و استخباراتی آمریکا در پیوند به افزایش فشار بر طالبان نمی توان خوش بین بود. بنابراین دورنمای افغانستان تحت حاکمیت اختاپوتی ملاهبت الله تیره و تار و به کلی ناروشن است. هنوز روز های تلخ و رنج های بزرگی در انتظار مردم کمین گرفته اند. بعید به نظر می رسد که به این زودی این همه قفل های بن بست شکسته شود و مردم افغانستان با عبور از ” هفت خوان تروریسم” و هفتاد کوچه ی گروه های تروریستی به منزلی از منزل مقصود نزدیک شوند. یا اینکه در پشت این بن بست، توفان خاموشی نهفته است که از اختلاف های رو به افزایش میان پاکستان و رژیم طالبان بر سر تی تی پی پاکستان و از سویی هم از اختلاف میان ایران و حکومت طالبان بر سر آب و تحولات احتمالی در رابطه به افغانستان پس از رفتن ترامپ به کاخ سفید، نیرو میگیرد و به مثابه ی خشم پیش از توفان در حال شگفتن است. این توفان خواهی نخواهی در حال فوران است و زود دامان رژیم طالبان را فرا خواهد گرفت و به یقین که چین و روسیه هم دستی برای نجات طالبان تکان نخواهند داد. پایان