آنها گفتند و ما دیدیم

آنها گفتند دموکراسی حلال همه مشکلات و مصائب اجتماعی و…

نیفتید درقیدِ افکارواهی!

امین الله مفکر امینی      2024-18-08! گـرصلح وصفــا،بـــرادری و بــرابــری بخواهید هموطـن پس وطن…

تروریست پروری های پاکستان و ایران؛ درس های آموزنده برای…

نویسنده: مهرالدین مشید         پاکستان و ایران دو…

رهبری طالبان، مرده ی در تخته غسل 

عبدالناصر نورزاد  وزیر دفاع طالبان از اعضای این گروه خواست از…

عقل هستی 

رسول پویان  آرزوی دل را بـر لــوح رویـا می کـشم  شکل فریاد…

لیبرالیسم در مهار امپریالیسم

امروزه قدرت های جهانی چون: آمریکا٬ اتحادیه اورپا٬ چین و…

انجماد اجتماعی

موسی فرکیش     بنابر مصروف‌ بودن و تلاش‌ برای پیشرفت شغلی، بیشتر…

تسلیت نامه به مردم مظلوم کشور

سلیمان کبیر نوری     سه سال پوره، از حاکمیت گروه وحشت و…

نگاهی به امر مهم «سلامتی و بهداشتی و درمانی»!

بهرام رحمانی bahram.rehmani@gmail.com  سلامتی واژه‌ای است با تعابیر مختلف که شامل عوامل…

         آرمان وحدت 

دلم خون گشته بر آرمان وحدت سر و جان  تنم  قربان …

سرآغاز چهارمین سال حرمت شکنی ها، نفاق افگنی ها و…

نویسنده: مهرالدین مشید مانور های طالبان؛ ناموفقیت های مخالفان و رنج…

راه فلاح و رستگاری أفغانستان

انجمن سراسری حقوقدانان افغانستان در تداوم  تلاش  های خود در…

            قوم پراچی

نوشته : کریم پوپل مورخ ۱۸ اگست ۲۰۲۴ کالنگ دنمارک طایفه پراچی ار…

برنشتاین،- پدر رویزیونیسم و سوسیال رفرمیست

Eduard Bernstein (1850-1932) آرام بختیاری رویزیونیسم برنشتاین؛ از مارکس و انگلس، تا…

نصایح  پدر!

برهان الدین « سعیدی » ۱ــ باور، ایمان و اطاعت؛ آدمی …

دوستی

۱۷ اگست ۲۰۲۴  دل در برم به دیدن تو شاد میشود بی…

مغز روشنفکر

دکتر بیژن باران ایده الوژی توتالیتر/ مطلقه بر پایه ایده…

سالگرد ماتم

روز سیاه تاریخ وطن با ورود نوکران پنجابی های پاکستان…

دفاغ از داعیۀ زنان افغانستان، رسالتی بس بزرگ و تاریخی

نویسنده : مهرالدین مشید داعیه برحق زنان افغانستان را نباید قربانی…

«
»

هرزنامۀ مشترک شهسواران پنبه ای؛ حکا و فراکسیون راه خرده بورژوازی

میانجی گفتمان بازتولید فرایند انباشتِ سرمایه در بحران  

 واکنشی به بحران از ذهنیت بورژوایی و خرده بورژوایی

بخش اول

کمیـــــــــــــتۀ انـــــــــــــــــــقلابی مارکسیست ارتدوکس- ایران

«قائم مقام قائم، قائم از وجوه رهبری کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس»

دوم مرداد هزار و چهارصد و سه 

متن پیش رو را با پیشگفتاری از رفیق آناهیتا اردوان، گرفته شده از نظرشان در جهان نما و یک فراخوان به گروه منتخب کمیته مارکسیست ارتدوکس آغاز می کنیم. سپس، مسئولیت عملیاتهای مسلحانه ای که از قبل اعلام شدند را به مثابۀ انتخابی آگاهانه، سامان دیده و بلند مرتبگی کادرهایمان در بحبوحۀ انتخابات دشمن طبقه مان را بعهده می گیریم. به سرمایه داری در ایران که تقریبا از سال نود و یک با بحرانی روبروست که هنوز به رغم تلاشهای فراوان نتوانسته از آن سر برون آورد، تاکتیکها و سیاستهای سرمایه داری بویژه در انتخابات و برپایی دولت جدید در مسیر تجدید حیات فرآیند انباشت سرمایه و دولتهای جمهوری اسلامی که همگی به رغم تفاوتهای ظاهری، سیاستهای تعدیل شدۀ دولتهای قبلی- البته با تخریب بیشتر نیروهای مولده و بحرانهای عمیقتر، پرتوهایی می اندازیم. در این نوشته نشان می دهیم که دولت سرمایه داری در ایران با هر رئیس جمهور و نماینده ای که قبل از انتخابات در روابط سرمایه مشروط شده به موجب تنگناها و محدودیتهای ذاتی و تناقضات ساختاری متعدد سرمایه داری، راهی جز پوشاندن لباس نو بر گفتمانهای قدیمی، معنابخشی به بحران، ارائۀ روایتها، تفسیر و ارائۀ خود از بحران برای ترمیم روابط اجتماعی- اقتصادی  که دیگر از طریق رویه های معمول بازتولید نمی شود بمنظور پیگیری اقدامات و تمهیدات سرمایه داری برای خروج از بحران ندارد. بنابراین، با علم کردن دولت، نمایندۀ طبقه سرمایه دار که قبل از اینکه دولت تشکیل دهد، وجود دارد انعطاف و پویایی به میزان باورنکردنی زیادی در بحران از خود نشان داده است. گرایشات مختلف از جمله خرده بورژوازی و بورژوازی از نگاه خود بحران را تفسیر می کنند و در روایتها و تفسیرهای بورژوایی و خرده بورژوایی با استفاده از کلماتی مثل ریزش نیروهایی از رژیم یا کودتای علی خامنه ای، یکدست کردن نظام، اصلاح طلبان و دیگر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی در ارزیابی (هرزنامۀ) مشترک حکا ناسیونالیست پوپولیست و فراکسیونی از راه خرده بورژوایی و از این قسم، بیشتر با روایت از بحران از نگاه ذهنیت بورژوایی و خرده بورژوایی از آنسوی مرز روبروییم. در سرمایه داری، بحران علتهای مشخصی دارند و به جنبۀ عینی تعیین شده هستند. اما، از جنبۀ ذهنی نامعین و تعیین نشده اند. بحران ماحصل عوامل چندگانه ای هستند و مجموعه ای از رویدادها به هم دست می دهند تا یک بحران بوجود آید. اما، وقوع بحران به خودی خود باعث نمی شود که تفسیر از پیش داده شده ای در مورد آن وجود داشته باشد. گروهها و افراد مختلف نسبت به جایگاهشان در مناسبات تولیدی از نظرگاههای مختلف بحران را تفسیر می کنند. در حالیکه وقوع بحران در سرمایه داری از آنجاییکه ریشه در گرایشات و تناقضات ساختاری و ماهوی این شیوۀ تولید دارد صرفنظر از اینکه چه سیاستهایی دنبال شوند، اجتناب  ناپذیرند.  بطور نمونه در هفته های اخیر، نگاهی به هژمونی پروژههای وزارت اطلاعات در میان گروههای سیاسی و طلب مشروعیت این گروهها از سرمایه داری با تمرکز بر پرسمان با حسن حسام مبنی بر اینکه آیا با انتخابات تحولی میتواند صورت بگیرد؟» به عنوان واکنش به بحران از نگاه انحلال طلب بی یال و کوپال و دم تکان دادن شهسواران پنبه ای، حکا و فراکسیون راه خرده بورژوازی و هرز نامۀ مشترک حکا و فراکسیونی راه خرده بورژوازی بیت فرومایۀ آن منزحف، قافیه هرزۀ آن شایگان، و له له زدنشان در پی ایدئولوژی مورد نیاز گنده لاتها برای بازتولید فرایند انباشت تولید سرمایه در بحران با استفاده از عبارت « اصلاح طلبان و سایر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی» فراتر از پروژه وزارت اطلاعات را ریشه یابی کرده و ثابت می کنیم که هرزه نامه مصلحان و بشردوستان کاذب، منفلان و ناظران اخبار مندرج در رسانه های جمهوری اسلامی، در خارج از کشور با کتمان فتیشیسم دولتهای بورژوایی، جامعه مدنی همانا جامعۀ سرمایه داری و چشمپوشی از سلطۀ بورژوازی نهفته در قوۀ قهریه، خواستار احیاء و تحکیم رابطۀ سرمایه بوسیله نیروهای اپوزیسیون خود در جمهوری اسلامی هستند. هرزنامۀ به مثابۀ جدال در پرچانگی با سایر نیروها و گروههای خارج از کشوری  عمدا تمامیت رابطه سرمایه را به ضرر منافع پرولتاریا از مظان اتهام دور نگاه می دارد، خیانتکاران به پرولتاریا در ایران و تشکیلات انقلابی در حین جدال مادی و قهرآمیز با سرمایه داری است.

 رهبریت چند وجهی و کادرهای کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس به ریاکاری مشترک و رشوه دادن تکراری بورژوازی و خرده بورژوازی ساکن خارج از کشوری به جمهوری اسلامی زمانیکه سی و پنج عملیات مسلحانه و اعتصابهایی را از قبل اعلام کرده و موفق نیز شده می خندد و هرگز در مقابل بورژوازی در قدرت سپر نخواهند انداخت. فراکسیونی از راه خرده بورژوازی که تا دیروز به دنبال خاتمی یک لایش کرده بودند، امروز دولایش کردند که با عظمای محفلی مثل حکا، محصول انشعابات پی در پی در کموله با تاریخی نه چندان ناچیز از همکاری با سرمایه داری نمی خواهند خود را از تک و تا بیندازند، دیرزمانی است که در خارج از کشور مُرده و ورشکسته اند. 

قسمتهایی از متن منهای اسامی عظمای خارج کشوری و نام بردن از محافلشان به این دلیل ساده و منطقی که نه تنها کارگری در ایران اینها را نمی شناسد. بلکه، همان مردم که تمام ریاکاری خود را تا حد لقب اپوزیسیون دادن به سرمایه داری در قدرت جمهوری اسلامی پنهان کردند مانند صفر هم در حسابشان نمی آورد، در سپیده دم در نفت، جریدۀ زیرزمینی- هفتگی- کاغذی کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن بوسیله مهندسین، کاربلدان صنعت نفت و گاز، بنیانگذاران کمیسیون به دست میلیشای کارگری کمیسیون رسیده است تا غیرمستقیم به دست دیگر کارگران برسانند. بخشهایی نیز در جلسات دیداری- خانگی مهندسین با اردوی کارشان در برخی پالایشگاهها و میادین نفتی که بصورت مرتب برگذار خواهند شد، مضمون سخنرانی نویسندۀ بنام و غیرقانونی سپیده دم در نفت بوده است.  

 *دموکراسی شورایی و حکومت شورایی،  فریبکاری رویوزیونیستی بدون سازماندهی، همان دموکراسی بورژوایی در رادیوهای اینترنتی خارج از کشوری و تعزیه گردانان مرتجع و خرده بورژواست. جدا از شوراهای محافظه کار و فیک، مدنی و مستقلشان. از درون شوراهایی که از کارگران زنده در کارخانه ها تشکیل میشوند نیز تا زمانیکه تشکیلات انقلابی که قلب شیوۀ تولید سرمایه داری را ایجابی و در عمل  هدف قرار داده است، رهبریت را در این شوراها ازآن خود نسازد، چیزی جز شوراهای اسلامی کار از این شوراها بیرون نخواهد زد که تاریخ ما یکبار این مسئله را تجربه کرد. دیگر چه برسد به انواع رادیوهای دموکراسی و حکومت شورایی، یک کاسی کاچی و صدتا سرناچی، علیزادهها و همپالگیها که رهبرانشان، نیروهایی در جمهوری اسلامی، بخشی از سلطۀ بورژوازی و قوۀ قهریه و اپوزیسیونند و این آهکهای وارفته میخواهند نقش میانجی را در حکومت شورایی که درباره آن صرفا «حرف» را  برایشان بازی کرده و سرمایه در بحران را بازتولید کنند. چرا که سرمایه و قوای قهریه و امنیه سرمایه داری به میانجی گفتمان و گفتمان سازی خود را بازتولید می کند.

پیشگفتار

پروپاگاندای مشترک حکا و فراکسیونی از راه خرده بورژوازی در خارج از کشور با بهره برداری از یاوۀ «اصلاح طلبان و نیروهای دیگر اپوزیسیون درون حکومتی» چهرۀ مضحک سراپا ایدئولوژیک حکا و فراکسیون راه خرده بورژوازی را  به منظور زمینه سازی برای مداخلۀ راهبردی به نفع طبقۀ سرمایه دار و تقویت فرایند بازتولید سرمایه داری در بحران را- به نمایش گذاشت. به موازات تقدم مزورانۀ حقوق دموکراتیک بر مطالبات سوسیالیستی، ورجه ورجه کردن با حقوق دموکراتیک و آزادیهای سیاسی زمانیکه سخن بر سر تضاد عمیقتر و تعیین کننده کار و سرمایه است. شارلاتانیزم مبتنی بر تلفیق حقوق دموکراتیک با مطالبات سوسیالیستی، بحران اعتراضات غیرقانونی و آشتی ناپذیر را به اعتراضات مدنی و آرام در لفاظی تبدیل کردند. در حالیکه برای آنانیکه مبارزه با جمهوری اسلامی را از رادیکالترین وجه مبارزه طبقاتی در ایران، در دستور کار خود قرار داده اند و عمل می کند، ناقوس مرگ اقتصاد بورژوایی جمهوری اسلامی آنچنان نواخته شده است که  امروز دیگر سخن بر سر این نیست که این و آن قضیه درست است یا نیست. آیا انتخابات میتواند تحولی ایجاد کند یا خیر؟ حتی مسئله بر سر  شعار مقطعی دیماه؛ اصلاح طلب، اصولگرا دیگر تمام شد ماجرا نیست. این شعار اگرچه در زمان خود با رای مرا پس بده و مطالبۀ خواسته ها در چارچوب حکومت مرزبندی کرد و  توهم چند جناحی و گروهی- پروژۀ وزارت اطلاعات را  نقش برآب کرد.  امروز بر مبنای تحلیل مشخص از شرایط مشخص ، شعار ایجابی و استراتژیک دیگری را می طلبد. تاریخ رادیکالیسم مبارزۀ طبقاتی ساختاریافته چه در عمل و چه در نظریه آنچنان نسبت به شکلهای پیشین خود، شکلی صریح و تهدید کننده ای به خود گرفته که واکنش خرده بورژوازی و بورژوازی که خود را به اسم حزب و کمونیسم و انقلاب بزک کرده جای خود را به مزدوری برای سلطۀ سرمایه داده است و فراتر از پروژه وزارت اطلاعات برای چند دستگی و چند جناحی نشان دادن جمهوری اسلامی آخرین سنگرهای دریوزگی را درنوریده است. پژوهش راستین علمی جای خود را به بی وجدانی و مقاصد پلید توجیه گرانی داده که صاحبان سرمایه، صاحبان پروژههای نفت و گاز و چپاولگران کار پرداخت نشده تحتانی ترین کاربلدان و کارگران آگاه بخشهای تولیدی مانند صنعت نفت و گاز را تحت لوای شعار زن زندگی و ازادی، ازادیهای سیاسی و مبارزۀ مدنی و آرام،  نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی خطاب می کنند، جوسازی می کنند و به یاری انتخابات و شرایط رقابت سیاسی در چارچوب تنگ سرمایه داری در رویارویی با بحران از آنسوی آب با دستی کوتاه و پایی لنگ می دوند. در واکنشها اعم از اطلاعیه یا بیانیه تعجیل دارند  تا ثبات نسبی، مشروط و موقت سرمایه داری را در ایران به بار آورند. تمام این شارلاتانیزم سیاسی را نیز در چارچوب حمایت از زندانیان سیاسی که جمهوری اسلامی رسانه ای می کند و مخالفت با سرکوب و زندان می نویسند. اگر تا دیروز ذهنیت علیل خرده بورژوازی سعی می کرد که دموکراسی به مثابۀ مقوله ای بورژوایی و دموکراسی اقلیت را در برابر دیکتاتوری پرولتاریا قرار دهد. دولت سرمایه داری را بر اساس در اختیار داشتن قوای قهریه، سرکوب، اعدام و صرفا پایگاه طبقاتی و نه بر اساس شکل سرمایه دارانه و مبنای طبقاتی در نظر می گرفت و نهایتا به اشکال مختلف حکومت سرمایه داری می رسید. امروز آنچنان توسن شهوت شان را به حرکت دراورده اند که در استبداد سرمایه داری، بخشی از قوۀ قهریه که همانا قطعاً سلطۀ طبقاتی بورژوازی است را اصلاح طلبان و  نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی معرفی می کنند. نعشگی و سرگیجه های درونی محافل خودشان را ارزیابی از مسائل بسیار بغرنج در ایران نامیده و با کاربرد اصلاح طلبان و نیروهای دیگر اپوزیسیون درون حکومتی، آه و ناله هایشان درباره سرکوب و اعدام به سیاه نمایی و اشک تمساح تبدیل می شود. باری، سرکوب  سرمایه داری، صرفا از موضع ضعف ارزیابی نمی شود. بلکه، از موضع قدرت نیز می باشد که در رودرویی قوۀ قهریۀ ساختار یافته گامی به عقب برمی دارد. در نهایت، در قامت توجیه گران سرمایه داری و احیاء روابط سرمایه دارانه ظاهر می شوند. 

 به راستی، چه کسانی احمقتر از اینان است؟! کسانی که تصور می کنند که  مصلحت سرمایه داری و روشهای بازتولید سرمایه داری در غرقاب بحران و منافع آنان را بهتر از خود بورژوازی جمهوری اسلامی می دانند و برای نجات سرمایه داری در ایران با اتکاء رذیلانه به عبارت استخوان پوک « اصلاح طلبان و نیروهای دیگر اپوزیسیون درون حکومتی» فراتر از پروژۀ وزارت اطلاعات در چند دستگی و چند جناحی کردن قدرت استبدادی سرمایه داری در ایران بر سر و کول خود بکوبند.  ایدئولوژی مورد نیاز برای تجدید قوای هژمونی سرمایه را تبلیغ کنند. هر اندازه که برابرنهاد ساختار یافتۀ جمهوری اسلامی بیشتر پرده از فعالیتهای زیرزمینی خود برمی کشد و آنتاگونیسم تضاد کار و سرمایه در شکل هماوردی قوۀ قهریه اردوی کار ساختار یافته  در مقابل قوۀ قهریه اردوی سرمایه و سازماندهی اعتصابات در مراکز مهم و اصلی تولید اضافه ارزش بیشتر قد علم می کند. به همین میزان نیز، وزارت اطلاعات بیشتر نیازمند پروژههای قدیمی از جمله چنددستگی و چند جناحی کردن استبداد بورژوایی می گردد. هر قدر صدور بحران سرمایه و پرتاب تضاد تعیین کننده به بیرون مرزها رشته بود، بیشتر پنبه می شود و به همین میزان عدم سازماندهی گروهها و سازمانهای خارج از کشوری در ایران بیشتر نمایان می گردد. هر اندازه سلطه و حاکمیت سرمایه در ایران بیشتر در سراشیبی قرار می گیرد، توجیه گران سرمایه داری نه تنها پروندۀ پروژههای وزارت اطلاعات برای نجات سرمایه که دیرزمانی است آن را ملخ خورده است را باز می کنند. بلکه، محافل خرده بورژوایی و رویوزیونیسم بی مایه بیشتر به سوی سرمایه داری خم می شوند و  جایگاهشان در سمت اشتباه تاریخی، آشکارتر می گردد. محافلی که مترصدند که نقش میانجیِ آشتی تضاد کار و سرمایه را بازی کنند تا جاییکه صاحبان سرمایه و چپاولگران اضافه ارزش را عوام فریبانه، «سایر  نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی»، معرفی می کنند.  

در واقع، توجیه گرانی سرمایه داری همراه با استثمار گرانی اصلاح طلب و دیگر نیروهای اپوزیسیون درون حکومتی می نامند، در برابر آنچه سینۀ خود را به تنور آن چسبانده و پشت آن دست افشان و پایکوبانند و آه و ناله سر داده اند، ایستاده اند. بر کوس رسوایی ذهنیتی که به گفتمان ایدئولوژیک مورد نیاز سرمایه داری که ممات و حیات سرمایه و بازتولید فرایند انباشت تولید در بحران به آن گره خورده دامن میزنند، با قدرت هر چه بیشتر مثل پتک باید کوبید.

آناهیتا اردوان- دوازده مرداد سال جاری.

« قائم مقام قائم، قائم از وجوه رهبری کمیته مارکسیست ارتدوکس – ایران»

فراخوان به گروه منتخب کمیته مارکسیست ارتدوکس

سازمانها و گروههای خارج از کشوری را اینبار برای برگزاری نشست رسمی و درونی با مسئول ارتباطات کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس به منظور دریافت مدارکی دال بر غیبت غیرمترقبه بیست و پنج زندانی سیاسیِ سازمنده از زندان فرا می خوانیم. بیست و پنج زندانی سیاسی و سازمانده  قبل از انتخابات از زندانهای جمهوری اسلامی ناپدید و احتمالا به مکان نامعمولی منتقل کرده اند و  به نقل از وکلای معروف برای اعتراف تلویزیونی تحت فشار و شکنجه قرار دارند. در میان شان، پیشتاز و سازمانده از نسل افتاب تباران، از سلف تا خلف رهبر وجود دارد که فیلم سخنرانیهای آتشین و بی نظیر و شعار دادن پیشتاز در اعتراضاتی که سازماندهی کرده است در شبکه های ارتباط جمعی منتشر شدند. کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس در گیرودار تحقیقات دربارۀ کادرهای پراتسیست و استراتژیست خود، یک مفقودی و چهار زندانی که حکم اعدام از کادرهای کمونیست و رزمنده ما که به تصویب دیوان سافل جمهوری اسلامی رسیده دو دفعه در رسانه ها منتشر است و  حتی اسم مستعار خود را زیر شکنجه بازگو نکرده است، موفق به آشنایی با از وکلای ورزیدۀ زندانیان سیاسی و  دریافت مدارکی دربارۀ غیبت بیست و پنج زندانی سیاسی و سازمانده  از زندانهای ایران شد. در میان زندانیان سیاسی و سازمانده، صدا و تک چهرۀ آشنایی از تاریخ رهبران وارستۀ بزرگترین جنبش انقلابی و کمونیستی ایران و خاورمیانه و بازماندگان رهبر و شهید یا زنده زیر ساطور خون چکان وزارت اطلاعات وجود دارد. 

مدارک دریافتی به تصمیم رهبریت چند وجهی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس برای افشاء گری قبل از قتل عام این بیست و پنج زندانی سیاسی یا شهادت شان زیر شکنجه و فشار روحی – روانی در اختیار گروه منتخب کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس از میان گروههایی که به راههای ارتباط با کمیته بخوبی واقفند، قرار خواهد گرفت. سه روز  قبل نیز از گفتگوی یکی از خویشاوندان زندانی سیاسی با وکیل نامبرده مطلع گشتیم که وی دیگر حاضر نیست به دنبال پروندۀ موکلان غیب شده خود از زندان باشد. 

 دریافت مدارک مشروط به درک فضای مختنق، اجرای دستورالعملها و رعایت نظم و انضباط کاری کمیته مارکسیست ارتدوکس و منوط به برگزاری نشست رسمی- صوتی- تصویری فی مابین مسئول ارتباطات کمیته در ایران با مسئول اول، دوم یا مسئول ارتباطات گروه سیاسی خارج از کشوری، منتخب و مورد تایید رهبری و مدیریتی کمیته مارکسیست ارتدوکس می باشد. 

انتخاب آگاهانه، سامان دیده و بلندمرتبگی کادرهای ما در بحبوحۀ انتخابات دشمن طبقۀ ما

این قسمت بعد از موفقیت عملیات بیست و هشتم تیرماه به زبان فارسی و دو گویش زبان بلوچی در شمال سیستان بلوچستان پخش شد.

عملیاتهای مسلحانۀ بعد از ظهر هشت تیرماه، حمله به خودروی حامل صندوق اخذ رای در منطقۀ جکیگور جنوب سیستان بلوچستان به جسارت و شهامت سه تن از کادرهای پراتسیست و استراتژیست کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس پزشک دختر و کادر دیگر از مسئولان پانزده تیم ثابت مان در  سیستان بلوچستان که دقیقا در هفت تیر ماه و بامداد هشت تیر ساعت چهار و سه دقیقه، با شعار ( انتخابات جمهوری اسلامی را به ضیافت کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس تبدیل می کنیم و در چندین نقطه در کمین تان هستند)  و جملاتی با مضمون مشابه به زبان فارسی، بلوچی و فرمان آتش به زبان اذری در شبکه ارتباط جمعی به کرات صریحا اعلام شدند و بارها نوشته شد که در چندین نقطه از کشور ترتیبات عملیات مسلحانه داده شده است. بعلاوه، عملیات بعد از ظهر بیست و هشتم تیر ماه که در طی سه روز قبل از این تاریخ، به دفعات مکرر در حین افشاگری پیرامون خدعۀ وزارت اطلاعات در سیستان بلوچستان درباره عملیات هشت تیر و الدرم بلدرم فرمانده سپاه سلمان که هیچکسی نمی تواند امنیت کشور را در بحبوحۀ انتخابات به خطر بیندازد، اعلام شدند را بعهده می گیریم.

عملیات شامگاه هشت تیر کمیته مارکسیست ارتدوکس بوسیلۀ آتش رگبار سه کادر دختر پراتسیست و استراتژیست، پزشک، تعلیم دیده و آزموده و ورزیده از اجماع قدرتمند پزشکان کمیته مارکسیست ارتدوکس در امتداد سی و سه عملیاتی که از انبوه عملیاتهای مسلحانۀ کمیته در تهران، کرمان، سیستان بلوچستان و استانها و شهرهای دیگر تا کنون از قبل بطور واضح یا با کدگذاری، اعلام شدند، انجام شد. در این درگیری مسلحانه یکی از کادرهای دختر کمیته مارکسیست ارتدوکس مجروح و پنج تن از اجامر و مزدوران سرمایه جمهوری اسلامی مجروح شدند. دو تن از ماموران انتظامی، فرهاد جلیل و ابراهیم مرمزی، در بیمارستان راه عزت را به سفارش فرماندۀ کل سپاه پاسداران به پاسداران در منطقه، از راه شهادت، ولی، در خاک ایران پیموده و به مقام سافل شهادت برای سرمایه داری نائل آمدند. در اینباره اعلام میکنیم که آرای این صندوق رای به کل به آتش کشیده شدند.

بعد از گذشت روزها از عملیات هشت تیر، وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه یی از دستگیری هشت تروریست در طی عملیات هشت تیر دوباره خدعه کرد تا قدرقدرتی خود را بعد از انتخابات نشان دهد و نوشت که «عده ای در حال فراهم آوردن مقدمات برای اجرای عملیات تروریستی گسترده در روزهای بعدی بودند که با الطاف الهی و سرعت عمل دلاور مردان بی‌نام و نشان اداره کل اطلاعات سیستان و بلوچستان دستگیر شدند». کادرهای ما بلافاصله در هیجدهم تیرماه در رابطه با صدور بحران و خدعۀ وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران افشاگری کردند و همانجا در هفده تیر نوشته شده که «به عوض درست کردن تروریستهای بی نام و نشان و پرتاب تضاد  قوۀ  منظم قهریۀ اردوی کار با قوۀ قهریۀ اردوی سرمایه، مواظب زنده هایشان باشند که ترتیبات عملیات در شرف اقدام است.» نکته ای که بسیار حائز اهمیت است که وزارت اطلاعات از روی سراسیمگی عملیات هشت تیر را که در روزنامه ها در تاریخ بامداد نه تیر ماه به عملیات شب گذشته یعنی هشت تیر، اعلام کرد را در اطلاعیۀ وزارت اطلاعات، عملیات نه تیر اعلام کرد و سوتی داد. 

در عملیات بیست و هشت تیر ماه در سروان دو تن از ماموران انتظامی سپاه سلمان را هدف گلوله خود قرار دادند که «محمود مطهری» و یک مامور دیگر که از اعلام اسم او تا کنون ممانعت ورزیدند، راهی بهشت شدند تا در معیت فرهاد جلیل و ابراهیم مرمزی و انبوه گله های پاسداران و مامورانی که کمیته مارکسیست ارتدوکس تا کنون به سزای اعمالشان رسانده است، از اول صبح تا مغرب بچرند و از انواع میوه ها و آشامیدنی هایی تنقل کنند و بر اطلاعیه وزارت اطلاعات، خدعه، تهدید و پرتاب تضاد قوۀ قهریۀ کار در مقابل قوۀ قهریۀ سرمایه به آن طرف مرز بوسیله سربازان امام زمان و تروریستهای بی نام و نشان و اینکه نیرویی قادر به ساختار شکنی در بحبوحۀ برگزاری انتخابات نیست، داغ باطله خورد و در دم خانه کیوان، گل توفان ما نشست.  

مسلماً، زمانیکه عملیاتهایی را که تا کنون به سی و پنج عملیات و تعدادی اعتصاب در نفت و سیمان با انتشار فیلم کادرمان قبل از سازماندهی اعتصابها به مدد نیروی پرولتری تعلیم دیدۀ  کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن بعمد قبل از کامیابی یا شکست و به تصمیم رهبریت کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس به منظور گشایش دریچه یی برای درک غیریک سویه از  واقعیت پیچیده در ایران، رسواسازی مهندسی افکار عمومی رسانه های جمهوری اسلامی و دریدن هژمونیزه سازی گفتمانهای وزارت اطلاعات در بین گروههای خارج از کشور و اهداف دیگر درونی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس بارها از قبل، اعلام می کنیم. عملیاتها عملا موضع و خط مشی استراتژیک طبقاتی ما را نسبت به انتخابات جمهوری اسلامی نشان می دهد که سلاح  « غرولند، آه و ناله و واکنش، گفتار و نوشتار» هرگز نمی تواند با نقد «سلاح  و کنش سامان یافته» برابری کند.  مسلماً، درک همه جانبه ای که کادرهای ما خواه در عملیاتها و سازماندهی اعتصابها از قبل برنامه ریزی شده و فعالیتهای دیگر زیرزمینی که اطلاع از آن به جمع کادرهایی که در آن فعالیت مشخص و معین شرکت دارند و رهبریت کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس محدود می شود با نقد درون و برون طبقاتی همراه است. ما هنوز نقد و نقد بر خود بهمراه کنش انقلابی را که از پدران، مادران و اعضاء خانواده هایمان که  رهبران جنبشهای انقلابی سازمان یافته بودند در میان خودمان پاس داشته و اجرا می کنیم. زیرا که مصرانه اعتقاد داریم که واقعیت پیچیده ای که با آن عمیقا درگیر هستیم و برای تغییر همین واقعیت نیروی خود را سامان داده ایم به مدد نقد انقلابی و بیرحمانه در درونمان و بیرونمان در ضدیت با نیرنگهای مطبوعاتی و پروژههای وزارت اطلاعات از یکسو و دریدن هژمونی آنها بر موضع گیریهای گروههای خارج از کشوری می تواند راهبردها و تاکتیکهای مورد نیاز را برای پیشبرد اهداف مکتوب در مرامنامه و ترازنامه کمیته برای انقلاب، تغییر و تصرف قدرت سیاسی- اقتصادی، برایمان بهتر و بالنده تر فراهم سازد.

کمیته مارکسیست ارتدوکس در شانزده فروردین امسال در بیانیۀ « سیستان بلوچستان نئن ملک دژمن، سپاه سلمان با جیش الجهل، گازیان» بعد از پیروزی در عملیاتهای فروردین و  اردیبهشت و تهران و اعدام انقلابی برخی از اعضاء سپاه سلمان و درگیری در تهران که در حقیقت از ونک تا رسالت، و به هلاکت رساندن اسفندیار عظیمی حراست معدن بعد از تیرباران به اختیار از میلیشیای کارگری کمیسیون مهندسین نفت، گاز، پتروشیمی و معدن در خیابان با سرتیتر « تبعیت کنندگان با جبن سیاسی و بی نصیبی دائمی از عمل، مسلما زیاد زنده خواهند ماند تا شاهد حماقتهای خودشان باشند.» اعلام کرد که عملیاتها ادامه دارند. حتی قبل از این، بعد عملیات فاتحانۀ پانزده خرداد سال هزار و چهارصد و یک و به هلاک رساندن هشت تکاور جمهوری اسلامی در سیستان بلوچستان و یک طلبۀ جاسوس در تهران با آتش رگبار فرهیخته نامدار غیرقانونی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس که بُرد سیصد متر را شکست. این عملیاتها نیز از قبل اعلام شدند. همان زمان نوشتیم که اگر عمل نبود، علم باطل می شد، از این به بعد این خطر بالقوه همه جا دنبالشان می کند و بالفعل می شود.  تا کنون به بالفعلی جامه عمل پوشاندیم. ناگفته نماند که در پی چندین عملیات از جمله عملیات پانزده خرداد ماه، نشستهای رسمی – صوتی- تصویری با رهبریت و مسئول ارتباط دو گروه خارج از کشوری برگزار شد. محصول واکنش ارتجاعی یکی از گروهها در دریافت  فیلم عملیات در جلسه رسمی- درونی با از مسئول ارتباط کمیته و وجه رهبری کمیته در اخبار روز پلتفرم خرده بورژوایی بوسیلۀ رهبر فرمانداران نقابداران ساکن کشور فخیمه انگلیس منتشر شد. روایت فیلم عملیات با انتشار کتاب ( فروغ بشارت آفرین فردا در فراسوی افق) و افشاگریها دربارۀ تحریف از مسئولان بی پرنسیب و چریک دموکرات خلقی مرتجع با ماسک در پلتفرم بورژوایی، در مشرق در انتقاد به کوتاهی ارگانهای سرکوبگر جمهوری اسلامی نوشتند که  تروریستی را از خارج از کشور آوردند،  چهره اش را با شال بلوچی می پوشاند، ما را با تیر می زند و فرار می کند. 

ما قبلا اعلام کردیم که در مرامنامۀ دویست صفحه ای و ترازنامۀ هشتصد صفحه ای معتقدیم که جنگ طبقاتی با سرمایه داری هرگز و صرفا نمی تواند در چارچوب مبارزۀ مسلحانه سازمان یافته منحصر گردد. از حرافی مبتکران حرافی عمل است برای بقاءِ تعداد قلیلی دموکرات که با این شعار در خارج از کشور بازی می کنند، گذر کنیم. پدران و مادران و سازمانهایی که در مقطعی از تاریخ به مبارزۀ مسلحانه مبادرت ورزیدند، از تاکتیک مبارزۀ مسلحانه بیشتر برای شکست یخ اختناق و افشاء ترس و زبونی نیروی متخاصم بهره تبلیغاتی برده اند. یقیناً، امروز نیز هر تشکیلات سیاسی- طبقاتی در ایران نیازمند کادرهای رزمنده است که هر قدر از نیروهای مولد ارزش اضافی باشند، راندمان کار آن تشکیلات که بیشترین نیروی کادرهای خود را در مراکز ارزش اضافه که امروز میادین نفت- گاز- پتروشیمی و معادن است، متمرکز ساخته و رهبریت کارگران مولد اضافه ارزش را در فرایند جانسوز جنگ درونی و بیرونی ازآن خود سازد، تعیین کننده تر می شود.  کمیسیون مهندسین صنعت نفت، گاز، پتروشیمی کمیتۀ مارکسیست اردتدوکس بازوی پرولتریِ کمیته ماست که هر دو سازوبرگ در مدت زمان ده ساله و فرایندی جانسوز و زیرزمینی پایه گذاری شدند. تاکید میکنیم  که کمیتۀ انقلابی مارکسیست ارتدوکس در مرامنامه (اساسنامه)، معتقد به تمرکز نیرو در مراکز اصلی اضافه ارزش و تشکیل کمیته های کارخانه برای شکستن قدرت کارفرما به جای تمرکز در خیابانها هستیم. اما، در بندهای بعدی متذکر شدیم که با دو منبع قدرت در مبارزه ایم. چونکه، دخالت آگاهی متمرکز و رادیکال طبقۀ کارگر یعنی خودمان با کارگرانی در مراکز تولید ارزش اضافه (کارخانه ها و میادین نفتی) می پرورانیم و به عنوان مثال  بوسیلۀ کمیسیون نفت– گاز– پتروشیمی و معدن، کادرسازی کرده و مخفیانه به عضویت میگیریم، حتی در عالیترین مدارج، برای در هم کوبیدن نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی کافی به حساب نمی آوریم. ما باور داریم که روابط سرمایه داری جمهوری اسلامی صرفاً به عرصه تولید محدود نمیشود. بنابراین، کارگرانی (به کادرسازی آنان در مراکز مزبور نائل می آییم باید تغییر روابط قدرت درون هر عرصه تولیدی که سازمان یافته حضور داریم و حضور دارند) زمانی میتوانند تغییر روابط قدرت درون مراکز تولید ارزش اضافی – اصلی مثل نفت، گاز، سیمان، پتروشیمی، قیر، فولاد و – را تضمین کنند که با همبستگی خود و  برخورداری از چشم انداز جامعۀ نوین، علیه کلیت روابط سرمایه دارایِ جمهوری اسلامی و طبقۀ بورژوا مبارزه کنند. از این رو، مبارزۀ ما رابطۀ مستقیمی با سیاست و قدرت حاکمه دارد. بدون تصاحب قدرت سیاسی توسط کارگرانی کادرسازی و سازماندهی میکنیم، هر گونه دستاورد و تحولی در روابط درون مراکز تولیدی، میادین نفتی و کارخانه ها به مثابه اولین منبع قدرت، برگشت پذیر است. وارونۀ این موضوع نیز صادق است، اگر کسب قدرت سیاسی توسط پرولترهای سازمان یافته و سازمانده با تسط آنان در مراکز تولیدی، توزیعی و خدماتی در این عرصه ها توام نباشد و از آنجا نیرو و سرچشمه نگیرد، این قدرت کاملا شکننده، ناپایدار و برگشت پذیر خواهد بود. اما، برحسب تجارب، شکستها و پیروزیهایمان در عرصۀ پراتیک، بر حسب قدرت، توانمندی و محدودیت کادرهایمان، ارجحیت ها از تشکیل کمیسیون تا سازماندهیِ کارگران در مراکز صنعتی دیگر و آنچه مقابل چشممان است، به این نتیجه رسیدیم که  اگر کارگران لایه های تحتانی در تولید یعنی آنانیکه مستقیم دست در تولید کالاهای اساسی مثل نفت دارند، سازماندهی رادیکال شده و قدرتمندتر شوند، میتوانند بخش توزیع را سریعاً تحت تاثیر خود قرار داده و مثل برج فرماندهی برایشان عمل کنند. برای کمیتۀ انقلابی ما، اجماعها از جمله اجماع مادران و پدران داغدار در تهران و برخی شهرستانها، اجماع پزشکان، نهادهای اجتماعی تحت نام باشگاههای ورزشی و رزمی، ارگانهای تبلیغاتی در عرصۀ پراتیک و غیررسانه ای و بخش سیاسی کارگری در تحتانی ترین لایه های تولید ارزش اضافی صنایعِ تعین کننده و –  هر گامی در بخش سیاسی– نظامی برمیداریم بسیار مهم است که چه کسانی پس از کنار زدن سرمایه داری جمهوری اسلامی از قدرت سیاسی، (تولید) را اداره کند. مدیریت پروسۀ تولید و پالایش برای مصرف داخلی و خارجی، مثلا نفت در اختیار چه کسانی قرار میگیرد؟ بدین ترتیب، خطوط عمدۀ سیاسی– اقتصادی کمیته را بر سازماندهیِ کارگران در مراکز اضافه ارزش علیه کارفرمایان و مبارزه علیه قدرت سیاسی – اقتصادی- امنیتی جمهوری اسلامی؛(دو کانون قدرت: سازماندهی اعتصاب با اتکاء به نیروی کادر کمیسیون و مبارزه مسلحانه کمیته انقلابی مارکسیست ارتدکس) را تا کنون جلو بردیم و بر قدرتمندی و ارتقاء شان در عمل تاکید داریم. صریحاً در مرامنامه مان به پراتسیست و استراتژیستهایی که طی پروسۀ طولانی و پیچیده تربیت و پرورش دادیم– میگوییم؛ ضمن سازماندهی کارگران در مراکزی که منظر و مد بصر کمیته است یا در هر گونه تشکلیابی مراکز تولیدی– صنعتی که حضور دارند و حضور پیدا میکنند، نفوذ کرده، کنترل کنند و رهبریت را ازآن خود یعنی کمیته انقلابی مارکسیست خود سازند. اما، با کنترل کارگری به رهبریت کمیته هنوز قادر نیستیم نظم سرمایه داری جمهوری اسلامی را در هم کوبیده، تقسیم کار و مناسبات تولید را از بیخ و بن دیگرگون نماییم و مدیریت اقتصادی– سیاسیِ آگاهیِ طبقاتی را جایگزین سازیم. تازه، از بابتِ سلطه و خطرِ بسیار پیچیدۀ امنیتی بویژه تشکلهای کارگری جمهوری اسلامی و محافظه کار درون طبقه، کنترل کارگری ما در مراکز صنعتی ناپایدار خواهد بود و در هم میشکند. بنابراین، در کنار مبارزۀ مسلحانه علیه قدرت سیاسی – نظامیِ جمهوری اسلامی برای تحقق دیکتاتوری پرولتاریا تنها زمانیکه رهبریت اعتصابات کارگری را ازآن دوسازوبرگ کنیم، میتوانیم به مبارزۀ مسلحانه که عالی ترین شکل مبارزۀ پرولتاریای متحد است، دست یابیم. مسلماً، نیروی خودمان را برای کسب قدرت سیاسی- اقتصادی در ایران در دو سازوبرگ سامان دادیم.  

شفق های سرخ صبحگاهی کمیتۀ مارکسیست ارتدوکس که جسارت درگذشتن از تئوریهای منسوخ؛ جمهوریهای دموکراتیک با هر پسوندی و گذار به پراتیکی بی پروا و بیرحم را دارند، آینده را صرفا در فلسفه طی نمی کنند، چه بهتر از این که هشت تیر اعلام می کنند، در تاریخ نه تیر پنج مامور را به زمین می افکنند، زخم کشنده می زنند و زخم نیز برمیدارند. بدیل واقعی اند و به تکالیفی می پردازند که فقط به یک زبان می توان به آنان پرداخت: پراتیک تشکیلاتی قهرآمیز. اما، تنها این نیست. به بلندای کسب قدرت سیاسی- اقتصادی تشکیلات پرولتاریایی در حالیکه سگهای بیچاره به دنبال لقمه نانی پای صندوقها یا در خارج از کشور مثل «کیوان حسینی» از رادیو فردا تا بی بی سی رختخواب انداختند و درباره نامزدهای ملایم و خشن انتخابات سرمایه داری در ایران کله می جنبانند یا گروههای با برنامه های سرمایه داری که بیهوده می کوشند، شیوه تولید سرمایه داری را در ایران ماستمالی کنند و خواستار رعایت قانون جامعه مدنی – سرمایه داری اند. در حالیکه، مارکسیسم برای نقد جامعه مدنی بیشتر ارجحیت قائل بود تا حتی کار مزدبری. بعد در برنامه، خود را بخشی از جنبش کمونیستی جهان بحساب می اوردند! رهبران یک نظام سرمایه داری را با تیر می زنند، عملا نقدشان می کنند، به کل نظام سرمایه داری در مقطع انتخابات ریاست جمهوری تیر میزنند، تنها برای کشتن آنان نیست، فضای تبلیغاتی- سیاسی را تغییر می دهند. روزهایی که عملیاتها تعیین شدند، همه روزهای مهمند در تاریخ سرمایه داری در ایران و جمهوری اسلامی که خوب می داند که تشکیلاتی  و گروهی با سازماندهی و پیش بینی و پس بینی ها، در روزهای مهمی جلویشان سبز می شود و آنان را خاک و خود را قدرتمند می کند. سرمایه داری خشن، مدرن، سبز، زرد، ملایم، زرد وابسته و غیروابسته، نفتی، غیرنقتی، دیگر در جهان سرمایه وجود ندارد. تعیین سیاستها در سرمایه داری جمهوری اسلامی هم صرفا دست خامنه ای یا شورای نگهبان و ارگانهای دیگر سرمایه داری حتی دولت نیست، ضرورت مکانیزم سرمایه در ایران و پیوند آن با سرمایه داری و بازار جهانی یک گذار را در دستور کار دولت سرمایه داری در ایران قرار می دهد که آزادیهای سیاسی- بورژوایی را به منظور خنثی کردن تضاد طبقاتی و تسهیل سازوکار انباشت سرمایه را بوجود بیاورد. هیچ نظامی بهتر از جمهوری اسلامی در جهان، قوانین ارزش افزایی رعایت نمی کند.  لاطائل تکراری مبنی بر پروژه یا کودتای یکدست سازی خامنه ای، دل مشغولی و خیالبافی گروههای خواهان تجدید حیات سرمایه در خارج از کشور یا سوسیال دموکراسی بدون سازماندهی، لجمۀ رویوزیونیسم است. جمهوری اسلامی یک نظام سرمایه داری و لاجرم استبدادی و یک دست بیشتر ندارد: «سود و سرمایه». ضرورت نجات سرمایه در ایران به رهبران جمهوری اسلامی فرمان می دهد که سازوکار ساخت سیاسی بر پایه رای همگانی و پیگیری خواستهای اعتراضات بورژوایی ژیانه در فرمانیه را کسب کند. منطق سرمایه الزاما در خودآگاه بازیگران و رهبران سرمایه داری نیست همانطور که منطق آگاهی طبقاتی در همه کارگران نیست و خودبخودی یا با اعتصاب و اعتراضات برای خواسته های صنفی بوجود نمی آید. ازادیهای بورژوایی را باید گسترش دهد  تا بتواند هر چه بیشتر طبقۀ کارگر را استثمار کند و دولت علمدار تنظیم چنین مکانیزمی در چارچوب روابط سرمایه دارانه است. حتی در نولیبرالیسم خلاف پرت و پلاگوها، دولت متمرکزتر و قدرتمندتر شد و چهرۀ خصمانۀ خود را همه جای دنیا نشان داد. این اشتباه تئوریک بود و هست که دولت کوچکتر می شود، دولت خود را بیطرفتر نشان داد. اما، قدرتمندتر شد، دولت کوچک و ضعیف که نمی توانست مقرارت زدایی ها کند و نولیبرالیسم را جلو ببرد

همه چیز را رهبران سرمایه مشخص نمی کنند، مکانیزم سرمایه برایشان تعیین تکلیف می کند. همانطور که سوسیال دموکراسی را نوکر لیبرالیسم کرد، پزشکیان که هیچ، رزا لوکزامبورگ هم اگر رئیس جمهور نظام سرمایه داری در ایران شود، سیاست داخلی – خارجی تابع سازوکار، اقتضائات و ضرورتهای  اقتصادی- سیاسی سرمایه داری ست. سرمایه در ایران باید به منافع خود شکل عام بدهد، بسته به موقعیت این شکل عام دادن متفاوت می شوند. در دولت احمدی با خرده بورژوایی روستایی به خود شکل عام داد. امروز، با لاف و گزافه درباره حقوق زنان به خود شکل عام می دهد. بنابراین، آزادیهای سیاسی- بورژوایی به مثابۀ گشایش راه در برابر خطر رستاخیز پرولتاریای سازمان یافته تئوریزه می شود. دولت سرمایه داری راه را برای حقوق بشر باز کرد تا شیوه تولید سرمایه دارانه را از هر گزندی دور نگاه دارد. دولت سازوکار سرمایه و نیازهای روز سرمایه را در ایران تنظیم می کند و خامنه ای و رئیس جمهور، خدمتکار سرمایه اند. 

روح فرانسیس فوکویاما در کالبد سرمایه داری در ایران بیشتر از هر جای دیگری در دنیا در پرواز است: «توافق همگانی از خامنه ای تا الی اخر در زمینه رعایت قوانین سرمایه و دموکراسی و حکومت شورایی که همان استبداد سرمایه داری و حکومت سرمایه داری است»، که اگر نیاز باشد سیاستهایی برای رعایت حق و حقوق شهروندی ژیانه، به بهای مثله کردن پرولتاریا که عضو جامعۀ مدنی نیست، تنظیم می شود. با موضعگیریهای گروههایی که انقلاب را زنانه و مردانه کرده اند، شاید به معنایی برای انقلاب زنانه دست یابیم.  انقلاب ژیانه یعنی تنظیم سازوکارهای سرمایه در رابطه با رعایت حقوق شهروندی در جامعۀ مدنی جمهوری اسلامی، جامعۀ مدنی که پرولتاریا عضوی از آن نیست. همانطور که مارکس میگوید، انقلاب سیاسی همانا جامعۀ مدنی و دولت سرمایه داری سازوارۀ نفع عمومی و جامعه مدنی قلمرو منافع خصوصی- شهروندی. بدین ترتیب، تکمیل ایده الیسم دولت در تاریخ در عین حال تکمیل ماتریالیسم جامعه مدنی بود.

«آیا انتخابات می تواند باعث تحول شود؟» واکنش به بحران از نگاه خرده بورژوایی است 

پرسمان با حسن حسام، «آیا انتخابات تحولی ایجاد میکند؟»  در حقیقت به معنای اعتقاد و امید به تحقق تحول در چارچوب انتخابات در نظام سرمایه داری است. وگرنه، دربارۀ گفتمان ایدئولوژیک  گنده لاتهای وزارت اطلاعات که می کوشند با مناظره و مقایسۀ نامزدهای انتخاباتی و برپایی سیرکهای رای گیری به انتخابات سیمایی همگانی و محمل تحقق تحول و منافع عمومی دهند، بحث راه نمی انداختند. پاسخ به این سوال هر چه که باشد از نظر ما ارزشی ندارد. چرا که خشت اول گر نهد انحلال طلب بی یال و کوپال، کج تا ثریا می‌رود دیوار کج. زمانیکه موضوع پرچانگی شان، روایتِ بحران در اردوگاه بورژوازی است. منطق سرمایه را نمی شناسند و  نمی دانند که دولت و سیاستهای دولت و بازیگران این سیاست خواه رئیس آن مرد رفته یا برده باشد یا هر کدام از رئیس جمهورهای دولت سرمایه داری در ایران، قبل از اینکه دولتهایشان را  تشکیل دهند، توسط رابطه سرمایه مشروط شدند. عظمایی که معلوم نیست تحول را در چه می بینند که برایشان سوال انگیز است که آیا با انتخابات تحولی ایجاد می شود یا خیر، نمی دانند که رئیس دولت سرمایه داری در هیچ جای دنیای سرمایه داری نمی تواند اراده گرایانه عمل کند و باعث بوجود آمدن حتی تحول در حیات جدیدی از سرمایه و انباشت سرمایه شود. این مسئله به این معنا نیست که جنایتکار نیستند. به عقیده کمیته مارکسیست ارتدوکس، تمام کسانی که حتی در جمهوری اسلامی سنگین تر از قلم بلند نکردند، جنایتکارند.  اگر منطق سرمایه را می شناختند که از انحلال طلبان بی یال و کوپال انتظار نمی رود که بشناسند، اینقدر جامۀ خود را در گفتمان ایدئولوژیک وزارت اطلاعات چاک نمی زدند. زمانیکه این پرسش را در دستور روده درازیهایی که حتی جدال نظری نیست، قرار می دهند، واقعیت رفرمیستی و انحلال طلبانه شان  کاملا آشکار می شود. چرا که به زبان دیگر، بدنبال چرایی تحقق تحول با انتخابات مثل اسب عصاری در میدان گفتمان ایدئولوژیک وزارت اطلاعات از آن طرف مرز می چرخیدند و جامۀ طبقه و کارگر و سوسیالیسمی که تفننی به دنبال خود می کشند را تا قد و قامت حقیر واکنش به بحران از نگاه خرده بورژوایی و بورژوایی- بُرش می زنند. در واقع، روایتهای بورژوایی و خرده بورژوایی  از بحران سعی می کنند پیچیدگی راه را به علل قابل شناسایی تقلیل دهند تا بتوانند آن را هدف قرار داده و راه حل برای خروج از بحران را پیدا کنند. وقتی مدیریت بحران به جستجوی سیاستهای صحیح محدود می شود، اعتقاد بر این است که این سیاستهای غلط بوده است که به بحران دامن زه است و نه دلایل ساختاری عمیقتر و تناقضاتی که در ذات شیوۀ تولید سرمایه داری وجود دارد و صرف نظر از سیاستها، همواره بحران زا و تباه کننده هستند. روایتهای بورژوایی و خرده بورژوایی از بحران نهایتا خام دستانه و ساده انگارانه باقی می مانند تا حدی که گفتگو دربارۀ امکان تحول و عدم امکان تحول در انتخابات روی میزشان در خارج از کشور قرار گیرد. این روایتها جنبۀ ایدئولوژیک خود را همواره حفظ می کنند و سعی دارند در مسیر معنابخشی به بحران، تمام طبقات حتی طبقه کارگر که در میانشان کارگران مزدور بویژه در میادین نفت و گاز وجود دارد و ما کارگرگرا و سوسیال دمکرات دشمن پرولتاریا نیستیم، را حول هژمونی خود گرد آورند و آورده است و برای پیگیری سیاستهای طبقاتی خود اقناع و سازش عمومی بوجود آورد. به همین خاطر است که سیاست پرولتاریا و تشکلیلاتهای انقلابی و عمگرا و زیرزمینی، سیاستی طبقاتی است و مستقل و مدنی نیست. روایتهای بورژوایی از بحران، فضا را برای مداخلۀ راهبردی طبقۀ سرمایه دار آماده می کنند و ماهیت و ماحصل مدیریت بحران و نوع واکنشها به بحران را شکل می دهد. «آیا انتخابات در ایران میتواند تحولی ایجاد کند؟»، واکنش خرده بورژوایی و بورژوایی در خارج از کشور به همین بحران در راستای تمایز و اختلاف اشکال حکومتها و دولتهای سرمایه داری و اینکه کدامین مدیر قادر به ایجاد تحول یعنی حل بحران است، تئوریزه می شود. حضرات انحلال طلب با فراکسیونهای سه تا و نصفی مثل سگ پاسوخته طرح مسئله تحول و انتخابات در سرمایه داری را در حقیقت با مزخرف گویی آراسته به دموکراسی شورایی که در موقعیت کنونی جامعه ما و وضعیت کلی همان دموکراسی بورژوایی و از نقطه نظر مارکسیستی فریبی بیش نیست، بحث تمایزات و اختلاف دولتهای سرمایه داری را جلو می کشند و  در پی حفظ سرمایه و مالکیتند. ارسطو در قرن چهارم پیش از میلاد تفاوت بین اشکال حکومت و اشکال دولتها مثل آن گروه سرمایه دار اصلاح طلب است و آن یکی اصولگراست را عنوان می کرد، پزشکیان که خودش می گوید اصلاح طلب است. اما از هر اصولگرایی، اصولگراتر است. باری، قاطبه حسن و عباس و مهدی و اکبر و ..بعد از گذشت قرنها از کشف شکل و خصلت طبقاتی دولت و رابطه دولت با فرایند توسعه تولید سرمایه، هنوز اندر خم کوچه های قبل از قرن چهارم هستند. اگر منطق سرمایه را می شناختند و حتی مارکسیست در حرف بودند، می دانستند که انباشت سرمایه به عنوان سازوکار بازتولید رابطه اجتماعی، پاسخها و راهبردها را محدود می کند و پاسخها خواه رفسنجانی، خاتمی و آن مرده رفته یا برده و امروز پزشکیان باشد یا قاطبۀ خارج از کشور، حسن، فتاپور چهره پنهان فرخ، علیزاده چهره پنهان مهتدی، مهدی، اکبر و شالگونی و.. الخ باشد، باید بنا به گزینه های انگشت شمار موجود در محدودۀ انباشت سرمایه اتخاذ شوند. به همین دلیل می گوییم که در چارچوب شیوۀ تولید سرمایه داری و از نظرگاه سرمایه به عنوان یک رابطۀ اجتماعی، پاسخ به بحران نمی تواند از سوی دولت و رئیس جمهور دولت، دلبخواهی و اراده گرایانه باشد.

گذشته از اینکه هیچ تحلیل طلبقاتی از دولت در چارچوب سرمایه داری ندارند، اگر داشتند موضوعشان آیا با انتخابات می توان تحولی ایجاد کرد نبود. سطوح دولت را در سرمایه داری را هم نمی شناسند. دولت جمهوری اسلامی مثل تمام دولتهای سرمایه داری در ایران از ویژگیها و خصیصه های عامی مانند سرمایه برخوردار است. 

علاوه بر این سطح عام، از آنجاییکه توسعۀ سرمایه داری در ایران مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. شکل مسلط انباشت سرمایه در هر دوره ای را دورانهای قبلی متفاوت و شکل خاصی بخود می گیرد و با دورۀ قبلی متمایز می گردد. دولت کینزی با دولت لیبرالی و نئولیبرالیستی همگی دولتهای سرمایه داری بودند با ویژگیهای خاص خودشان. درک رابطه بین اشکال در حال تغییر انباشت  اشکال در حال تغییر دولت از اهمیت خاصی برخوردار است. هر دولت سرمایه داری در سطحی که ما آن را تکینه به معنای وقایع و پیشینۀ تاریخی، تاثیرات افراد، گروهها و موقعیت جغرافیایی و فرهنگی و بسیاری مسائل دیگر واجد ویژگیهایی خواهد بود. درک این خصوصیات در تبیین چگونگی رفتار آن دولت سرمایه داری بسیار مهم و ارزشمندند و مهمتر اینکه مشروط به خصوصیات اولی و دومی است و خصایص تکینه هرگز قادر به از بین بردن دو سطوح دیگر دولتهای جمهوری اسلامی نیست. بلکه، به طور دیالکتیکی روی یکدیگر تاثیر می گذارند و میتواند خصوصیات اول و دوم را قوام دهد.  اما، رابطۀ آنان دلبخواهی و اراده گرایانه نیست. اشخاص و نمایندگان قادر نیستند که با کنترل دولت سرمایه داری به صورت اراده گرایانه هرچند که بورژوازی آن را طلب کند، نمی تواند آن را به چیزی سراپا متفاوت تبدیل کند، شرایط رابطۀ سرمایه را فراهم ساخته، باعث تغییر رژیم انباشت و گذر به دوره ای جدید از حیات سرمایه داری را رغم بزند. سیاستهای اقتصادی اشتباه نمایندگان دولت سرمایه داری از جمله رئیس جمهور موثرند. اما، تحت تاثیر رابطۀ سرمایه حول نرم های خاصی نوسان خواهد داشت، اراده گرایانه و دلبخواهی نیست و در محدوده ویژگیهای سطوح خاص و عام در چارچوب تنگ فرایند توسعۀ سرمایه داری با تناقضات درون ماندگار و ذاتی، محدود و مشروط شده است. به همین دلیل است که دولتهای جمهوری اسلامی با مقررات یابی بسیار کوشید که الزامات شکل ارزش و سودآوری سرمایه را تحقق بخشد. نهایتاً، شیوه مقررات یابی نه تنها قادر به حل اختلالات در انباشت نشد. بلکه، به شدت اختلالات در انباشت سرمایه دقیقا به دلیل محدودیتهای درونی خود فرایند انباشت سرمایه، شدت داد و فجایع بیشتری بوجود آورد. نکتۀ مهم دیگر در تعدیل سیاستهای دولتهای قبلی همانطور که به تصورمان در سطور بالا اشاره کردیم این است که تعدیل سیاستهای اقتصادی همواره با تخریب نیروهای مولده بیشتر همراه است، تحولی که آقای خرده بورژوای ما که مانند ملانصرالدین روی شاخۀ درخت نشسته و شاخه را می بُرد از رادیو دموکراسی بورژوایی دنبال آن می گردد، «نگرد، نیست»، به معنای هر دفعه تخریب نیروهای مولده بیشتر با تشکیل دولت جدید است.    

مارکس در جلد دوم نظریه های ارزش اضافی بر علت دوم ادله ما مهر تایید می زند که میزانی از تخریب اجباری از سرمایه (نیروهای مولده) بسته به نوع بحران ضروری و الزامی و اجتناب ناپذیر است. هنگامی که فرایند بازتولید سرمایه مختل می شود و فرایند کار محدود می شود یا در برخی حالات کاملا متوقف می شود، سرمایه واقعی تخریب می شود. ماشین و تجهیزات نفتی که مورد استفاده ما مهندسین ارشد نفت و گاز قرار نمی گیرد، سرمایه نیست. اما، نیروی کاری که استثمار نمی شود معادل است با تولید از دست رفته و مواد خامی که استفاده نشده باقی می ماند، سرمایه نیست. اما، ساختمانها و ماشین الاتی که ساخته میشوند یعنی زمانیکه به عنوان مهندس ارشد صنعت نفت که تجهیزات نفتی طراحی می کنم و می سازم، بلااستفاده یا سپاه پاسداران می آید و به کار ضربه می زند و ناتمام باقی می مانند، کالاهایی که در انبارها می گندند، همه اینها تخریب سرمایه هستند. این بدان معناست که فرایند بازتولید سرمایه با اختلال مواجه است و ابزار تولید موجود دیگر واقعا به عنوان ابزار تولید مورد استفاده قرار نمی گیرند، این ابزار وارد عملیات تولیدی نمی شوند، بنابراین، ارزش مصرفی آنها و ارزش مبادله ای شان  به درک واصل می شود. بنابراین، عظمایی که به بحران از موضع انحلال طلبانه، خرده بورژوایی و بورژوازی در بحبوحۀ انتخابات و تشکیل دولت به یاوه گویی درباره تحقق یا عدم تحقق تحول در انتخابات می پردازند در حقیقت در گفتمان ایدئولوژیک برای فرایند بازتولید سرمایۀ در ایران دم می جنبانند. در شهرهای شرقی اعتقاد بر این است که سگ پی لقمه چو دم جنباند، عاقل آن را نه تواضع خواند. جهان بینی انحلال طلبانه، خرده بورژوازی و بورژوازی این توان را از ایشان گرفته است که علیرغم اینکه مارکسیسم را دست روزگار در دهان آنان گذاشته است بدون اینکه متوجه باشند که در سرمایه داری هر شکلی از مدیریت بحران یا هر نوع واکنش به بحران، قادر به حل تضادهای درون ماندگار این شیوۀ تولید نخواهد بود و تنها هزینه های بحران و اثرات مخرب آن به طبقه ای که این عظما اسم آن را به دنبال خود می کشند تا خود را از تک و تا در خارج از کشور نیندازند، طبقۀ کارگر و حتی بخشهایی از طبقۀ سرمایه دار منتقل خواهد کرد تا رابطه سرمایه و در نتیجه بخشهای مولدتر به معنای بخشهای سرمایه تر آن بحران را تاب بیاورند. به همین دلیل است که همۀ سرمایه دارها با هم برابرند. اما، برخی برابرترند. دولتهای جمهوری اسلامی در ادوار بحرانی حتی در سالهای بحرانی نود و یک که شوراهایی کارگری در بسیاری کارخانه ها کنترل امور تولید، فروش کالاهای تولید شده و توزیع درآمدها را در دست خود گرفته بودند و سرمایه داری با خلاء قدرت در کارخانه ها روبرو بود. زیراکه بسیاری از صاحبان و کلان سرمایه دارها از کشور فرار کرده بودند، این دولت تازه تاسیس بود که در نهایت برای حمایت سرمایه در فقدان عامل اصلی تشکیلات پرولتاریایی در بالاترین نمود خود یعنی حزب طراز نوین طبقۀ کارگر که در این شوراها دست بالا را داشته باشد، توانست فرایند  کل سرمایه اجتماعی را با ورود به صحنه- بازتولید کند و هیچ تعللی در نجات سرمایه از خود به خرج نداد. این حقایق که در کتاب سفیدی سالها قبل دربارۀ  مفصل تر توضیح دادم، از چشم به اصطلاح روشنفکران خرده بورژوا در خارج از کشور و حتی تهران، آنانی که جفت رئیس شان و امروز در جوار عمویی و شبستری، انسیه ها، در خانه لم داده اند، مثل عموهایشان که شهید شدند  تفنگ را هم قبول ندارند، اگر تفنگ هم داشتند ویران می بستند یا خاکسار پای وحدتی ها هستند یا در روزنامه های جمهوری اسلامی و بی بی سی و تلویزیون انترنشنال با خط مشی موسسان سپاه پاسداران، مخفی می ماند که در دکترین بحران مدیریت در گیرودار انتخابات به دنبال چرایی تحقق تحول با انتخاباتند. 

رقابت  نامزدهای انتخاباتی جمهوری اسلامی یا انتقادشان از یکدیگر نه تنها تغییری در ماهیت موضوع چند و چون دفاع از رابطۀ سرمایه ایجاد نمی کند. بلکه، اتفاقا باعث میشود تا مثلا مسعود پزشکیان دقیقا مثل روحانی که از احمدی نژاد انتقاد می کرد، بهتر بتواند با متهم ساختن یکدیگر شرایط را برای مداخلۀ گسترده به نفع سرمایه در انتخابات آماده کند. ما قبلا در کتابهایی و جراید و بیانیه هایی گفتیم که مارکس در نظریه های ارزش اضافی می گوید که سرمایه داران شبیه برادران و خواهران متخاصمی هستند که غنائم حاصل از کار دیگر افراد را بین خود تقسیم می کنند. به همین ترتیب، سیاستمدارانی که مناصب دولتی را اشغال می کنند نیر حاملان سیاسی چنین تخاصمهایی هستند. جمهوری اسلامی، مانند تمامی نظامهای سرمایه داری در جهان و جوامع مدنی با برپایی انتخابات و رقابت با یکدیگر و به میانجی گفتمان های بورژوایی سعی می کنند با هژمونیزه کردن خود رهبری فکری، سیاسی، اخلاقی و اقتصادی جامعه را به دست گیرند. رقابت سیاسی همان سازوکاری است که به گروهها و بخشهای متفاوت بورژوازی اجازه می دهد تا با توجه به کفایت گفتمان خود یعنی تناسب آن با اقتضائات و ضروریات انباشت کل سرمایۀ اجتماعی، رهبری دوره های مختلف از حیات سرمایه داری را به دست گیرند. بدین ترتیب، پویایی مورد نظر برای شیوۀ تولید سرمایه داری در ساحت سیاسی به دست می آید. بی سبب نبود که در سالهای اول انقلاب و دوران جنگ ایران و عراق که انباشت سرمایه تنها با دخالت گستردۀ دولت امکان پذیر بود، تفکر و گفتمانی عنان امور را در دست گرفت که برای پیاده سازی ضروریات نیازها و الزامات جدید انباشت سرمایه، ضروری بود. بنابراین، افرادی با نگرشهای جدید برای هدایت یک دورۀ جدید از حیات سرمایه داری در ایران گزینش شدند.  مطمح نظر است که گزینش های مزبور نه صرفا انتخاب یک گفتمان توسط یک ابرگزینش گر  مانند خامنه ای یا عنصر ولی فقیه یا حتی ارگانهای مثل شورای نگهبان و مجلس خبرگان و نه یک توطئه مبنی بر پروژه یک دست سازی خامنه ای در ( نظام یکدست) یا کودتا که نقل و نبات دهان برخی ساحر و جادوگر شده است. بلکه، محصول یک فرایند پرفراز و نشیب و تعارض آمیز اجتماعی است. وظیفۀ دولت و نمایندۀ دولت در صورتیکه در این تعارضات، خواستهای سیاسی- بورژوازی مانند آزادی پوشش از سوی عناصری از طبقۀ حاکم طلب شود که هم اکنون اینگونه است و در انتخابات نیز شعار زن، زندگی با پزشکیان همراه شده بود، تحقق آنان برای مهار یا به تاخیر انداختن تضاد اصلی کار و سرمایه در دستور کار قرار می گیرد. در تاریخ انتخابات جمهوری اسلامی، این مسئله بعنوان مثال در دوران خاتمی در به اصطلاح آزادی مطبوعات و اعتراضات دانشجویی که به هیچ وجه کارگر و مولد ارزش اضافه نیستند، رخ داد. از آنجاییکه دولت شکلی است که در آن افراد طبقۀ فرمانروا از منافع مشترک خود دفاع می کنند و در آن کل جامعۀ مدنی یک دوران تبلور یافته، این پندار واهی ناشی می شود که گویا قانون بر اراده، آنهم ارادۀ جدا از مبنای واقعی، بر ارادۀ آزاد بنا شده است و عدالت در آزادیهای سیاسی در جامعه مدنی و بر پایه قانون تجلی می یابد. آزادیهای سیاسی در شکل آزادی مطبوعات، ازادی پوشش، آزادی اجتماعات و از این قبیل آزادیهای جامعه مدنی از سوی رژه روندگان در لباس سوسیالیست و انحلال طلبان بی سامان، شهسواران پنبه ای در حقیقت خائنان به سوسیالیسم را در حمایت از دموکراسی در پوشش انقلاب مردم و ژیانه طوطی وار تکرار می کنند که معنایی جز خالی کردن میدان در برابر بورژوازی، انکار حق پرولتاریا به انقلاب پرولتاریایی اش و دفاع از نظم کهنۀ کودن و رفرمیسم شکست خوردۀ بورژوازی ندارد. کارگران صاحب آگاهی طبقاتی و مهندسین کمیسیون نفت، گاز، پتروشیمی و معدن، بازوی پرولتری کمیته به کوته بینی میرزا بنویس هاست که موهومات خود را به اسم مردم و زنان و کارگر به عنوان مثال ناسیونالیست مائوئیستهایی که نه حزبند، نه کمونیستند، و در ایرانند و نه رابطه ای با طبقۀ کارگر ایران دارند [حزب کمونیست هر کشوری در کشور خود است] در تلویزیونهایشان در بوق و کرنا کردند، می خندد. چرا که حتی زمانی که بورژوازی انقلابی و بسیار دموکرات بود [همان زمان نیز ضد انقلاب بود] چه در انگلیس هزار و ششصد و چهل و نه و چه در فرانسه هزار و هفتصد و نود و تاریخ سده های نوزدهم و بیستم، حتی پیش از جنگ، ماهیت ازادیهای سیاسی و دموکراسی بورژوایی را عملا در نظامهای سرمایه داری نشان داد و دیرزمانی است که مهرۀ سرمایه داری بشدر افتاده است.  

تلقی روایت گزینش شده توسط بورژوازی از عوامل زمینه ساز در زمان انتخاباتی که روحانی به مسند قدرت نشست یکبار چهرۀ مضحک خود را عیان کرد که البته از چشم ذهنیت علیل بورژوازی و خرده بورژوازی پنهان می ماند که روحانی، دولت بورژوایی احمدی نژاد و سیاستهای نئولیبرال وی را مسبب بحران دانسته و آن را به چالش می کشید. در حالیکه، دولت بورژوایی روحانی با شدت و حدت زیادتری همان سیاستها را در شکل افزایش حجم نقدینگی، سرمایه بانکها، وابستگی دولت به نفت و افزایش مخارج دولت و کلیه عواملی که در دولت بورژوایی احمدی نژاد مانند اجرای سیاستهای کلی اصول چهل و چهار قانون اساسی در راستای گسترش بخش خصوصی و آزاد سازی قیمتها، ایجاد انواع و اقسام نهادهایی نظیر شورای رقابت، هیات نظارت بر مقررات زدایی و هیات واگذاری، شورای عالی اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهار و غیره را  برای مقرارات یابی نئولیبرالی و واگذاری بالغ بر بیشتر از صد هزار میلیارد تومان سهم شرکتهای دولتی به بخشی خصوصی، طرح هدفمندسازی یارانه ها و افزایش شدید قیمتهای حامل انرژی با هدف کاهش انحراف قیمتها و کارکرد صحیحتر مکانیزم قیمتها در بازار و همچنین کاهش بار یارانه ها از مخارج دولت، افزایش تعداد بانکهای خصوصی و سرمایه های آنان، حذف کالابرگ، اجرای سیاست مالیات بر ارزش افزوده (مالیات غیرمستقیم بر مصرف کننده نهایی)، توسعه بازار سرمایه، افزایش سرمایه خارجی جذب شده و در نتیجه تعامل بیشتر با سرمایه های جهانی بطوریکه به لحاظ اقتصادی سیاستهای دولت روحانی چیزی جز تعدیل سیاستهای دولت بورژوایی احمدی نژاد نبود و سیاستهای دولت پزشکیان نیز چیزی جز تعدیل سیاستهای آن مرد رفته یا برده نخواهد بود. ذهنیت بورژوایی چیزی را که سابق بر این خود بارها بر آن تاکید داشته است را کتمان می کند.این ذهنیت سعی دارد که با کتمان چیزی که پیش از این خود آن را تصریح نموده است و با انداختن بار تمامی گناهان رابطۀ سرمایه بر دوش یک شخص و جریان سیاسی، خود را مبرا و اقدامات در حال اجرا را موجه جلوه دهد. با تاکید بر این مسئله که دشمن پرولتاریا و تشکیلات پرولتاریایی فقط مستقر در جمهوری اسلامی و دولت نیست و در مسیر زمینه سازی برای مداخلۀ راهبردی در بحران به نفع سرمایه دار و تقویت فرایند بازتولید سرمایه، حتی محدوده های خود را رها می کند و با کتمان اظهارات قبلی خود، چهرۀ ایدئولوژیک به خود می گیرد. سیاستهایی که دولتهای بورژوازی جمهوری اسلامی با هر رئیس جمهوری دنبال می کند و خبر از اتخاذ آنان در آینده می دهد، با سیاستهای دنبال شده در دورۀ پیشین تفاوتی ندارد. در واقع، روح سیاستها بدون تغییر خواهد ماند و تنها درجات آنان است که در برخی موارد دستخوش تغییر خواهد شد. 

(ادامه دارد)