مارپیچ مرگ در سیاست خارجی آمریکا
نویسنده: والتر ال هیکسون مترجم: سایت «۱۰ مهر»
برگرفته از : کانترپانچ ــ Counterpunch ــ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱ *
سیاست خارجی آمریکا امروز در یک مارپیچ ارتجاعی مرگ قرار دارد. در سیاست «امنیت ملی» آمریکا، هرگز تا این اندازه الگویی تازه و نو، مورد نیاز نبوده است؛ با این حال حتی با یک نگاه اجمالی، رهایی و نجات از آن هم در افق دیده نمیشود ــ بههر کجا که نگاه میکنیم، سیاستهایی را میبینیم که از گذشته صحبت میکنند و برای آینده جهانی پایدار، امید کمی نوید میدهند.
پارادایم یا الگویی که دیپلماسی آمریکا را به دام میاندازد، حدود ۷۵ سال پیش با جنگ جهانی دوم و جنگ سرد تثبیت شد. آن حوادث فاجعهبار در آمریکا، یک دولت امنیت ملی پایدار را شکل داد که مشخصه آن مداخله جهانی نامحدود، پرورش یک «مجتمع نظامی ــ صنعتی» همواره گسترشیابنده، و دشمنی و تبعیض بیپایان و اغلب نژادپرستانه که بهدنبال آن جنگهای بسیار مخرب، اما در نهایت باخت، و مملو از ضربات ویرانگر به «وطن» بود.
یک پارادایم یا الگوی جدید سیاست خارجی بر مبنای همکاریهای بینالمللی با محوریت مبارزه با تغییرات آب و هوا، کنترل جمعیت، کنترل بیماریهای عفونی، سرمایهگذاری برای مقابله مؤثر با فقر و مهاجرت جهانی، غیرنظامیسازی چشمگیر، و چشمپوشی از اسلحه و همچنین قاچاق انسان، ضرورتی است اجتنابناپذیر. ایالات متحده باید در احیای مجدد و تقویت سازمان ملل متحد پیشقدم شود تا این سازمان بتواند ماموریت ارتقای امنیت جهانی، ضدِ نژادپرستی و حقوق بشر جهانی را هرچه بهتر انجام دهد.
مگر نه اینکه شبیه مزخرفات یک لیبرال آرمانگرا بهنظر میرسد؟ خُب، پس آنچه را که الگوی سیاست خارجی «رئالیستی» ارائه کرده است دوست دارید! ــ مجموعهای بیپایان از جنگهای همیشگی، پاسخی کاملاً نامناسب به تهدید وجودی تغییرات آب و هوایی، تخریب بیرویه گونههای جانوری و گیاهی، نظامیسازی مداوم سیاره زمین در بحبوحه فقر، بیماری همهگیر، و کمبود چشماندازی برای امنیت واقعی ملی، و البته بسیار کمتر برای امنیت بینالمللی.
دولت بایدن که هنوز در چنگال پارادایم جنگ سرد اسیر است، درست بههمان اندازه هری ترومن، دوایت آیزنهاور و هر دولت دیگری از سال ۱۹۴۵ تاکنون، به رویارویی با چین و روسیه علاقه وافر دارد. بهعنوان استثناگرایی آمریکایی ــ دولت نمیتواند وجود قدرتهای بزرگ دیگر را تحمل کند.
تنها دستاورد دیپلماتیک بایدن ــ که میتوان آن را بهجای آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، به جان کری نسبت داد ــ با شی جین پینگ، رهبر چین، توافق کرد که اقدامات مشترکی را در مورد تغییرات اقلیمی دنبال کنند. ما چارهای نداریم جز اینکه با سایر کشورها بهویژه چین و هند همکاری کنیم و این کار را فوراً انجام دهیم. تنها یک چشمانداز روشن در افق جهانی وجود دارد و آن امواج جزر و مد تغییرات آب و هوایی است که در حال افزایش میباشد و توسط دههها اعتیاد جهانی به نفت به رهبری ایالات متحده، بهعنوان یکی دیگر از عناصر اصلی الگوی پس از جنگ ایجاد شده است.
از سال ۱۹۴۵، سیاست ایالات متحده در مورد روسیه غیرمنطقی بوده است. در آن زمان، یک سیاست خارجی واقعاً «واقعبینانه» میبایست نفوذ اجتنابناپذیر شوروی بهدلیل فداکاریهای اتحاد جماهیر شوروی در جنگ را بهرسمیت میشناخت و برای بهبود آن تلاش میکرد. به ازای هر آمریکایی که در جنگ کشته شد، بیش از ۵۰ نفر از مردم شوروی جان خود را در درگیریها از دست دادند، و از همین رو اتحاد جماهیر شوروی برای شکست نازیها سزاوار سهم شیر از اعتبار و اهمیت بود، که البته هرگز از واشنگتن و هالیوود دریافت نکرد.
ایالات متحده بهجای پرداختن واقعبینانه به قدرت شوروی، یک جنگ مقدس ایدئولوژیک را اعلام کرد و بهراه انداخت که این جنگ مقدس، سراسر جهان و بهویژه هندوچین را در کابوس جنگ و میلیتاریسم غوطهور ساخت. پس از اینکه ایالات متحده در سال ۱۹۹۱، کودکانه «پیروزی» در جنگ سرد را در بوق و کرنا کرد، تنها کاری که انجام داد و عملی ساخت، هشدار کارشناسان روسیه بهویژه جورج اف. کِنّآن (George F. Kennan) مبنی بر ادامه جنگ سرد ــ گسترش ناتو بهعنوان یک اتحادیه نظامی ضدِ روسیه، به داخل کشورهای اروپای شرقی و بعد از آن به جمهوریهای شوروی سابق بود.
امروز، ولادیمیر پوتین در شرق اوکراین، جایی که میلیونها روس در آن زندگی میکنند (آنها تقریباً دوسوم اکثریت جمعیت کریمه را تشکیل میدهند، که پوتین قبلاً آن را امن ساخته است) و جایی که در آنجا بهطور گسترده به زبان روسی صحبت میشود، حد و مرزها را مشخص کرده است. ایالات متحده بهجای داشتن واقعگرایی برای بهرسمیت شناختن منافع ملی روسیه در امتداد مرزهای غربی ــ و دنبال کردن زمینههای مشترک در مورد تغییرات آب و هوا و شاید عدم مداخله در سیاست داخلی یکدیگر ــ رویارویی را با خطر تشدید درگیری نظامی انتخاب میکند.
سرانجام، سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ در خاورمیانه، که با حمایت از رژیمهای مرتجع در سرتاسر منطقه ــ بهویژه مصر، اسرائیل و عربستان سعودی ــ تثبیت شده بود، فاجعهای جبرانناپذیر مملو از جنگهای دایمی، ضربات هولناک و بیثباتی همیشگی را بهبار آورده است. تنها «موفقیت» در منطقه حفظ جریان نفت بوده است که باعث ایجاد بحرانی وجودی شده که اکنون با آن روبرو هستیم.
حال، از آنجا که دولت بایدن در برابر سیاست ترامپ ، مبنی بر تخریب توافق هستهای سال ۲۰۱۵ ایران کُرنش کرده است، احتمال وقوع یک جنگ دیگر در خاورمیانه حتی قبل از اینکه گرد و غبار خروج آمریکا از افغانستان فرو بنشیند، ظاهر شده است. البته اسرائیل تنها کشوری در خاورمیانه است که واقعاً دارای سلاحهای هستهای است و برخلاف توافقنامه منع اشاعه هستهای به رهبری ایالات متحده (۱۹۶۸) آن را در دهه ۱۹۶۰ توسعه داد. اسرائیل و لابی آن ــ تا حد زیادی قدرتمندترین لابی هر کشور خارجی در تاریخ آمریکا ست ــ که جنگ را به دیپلماسی ترجیح میدهند؛ از همین رو بنیامین نتانیاهو، رهبر سابق و آشکارا نژادپرست اسرائیل و اکنون جانشین او، نفتالی بنت ــ که دوست دارد به تعداد اعرابی که کشته است به خود ببالد ــ تلاش بیوقفهای برای تخریب و خنثی کردن توافق سال ۲۰۱۵ با ایران را پی میگیرند. توافق چندجانبه برجام یک اقدام عالی در دیپلماسی بود که میتوانست ایران را در ازای لغو تحریمها، بهطور قابل راستیآزمایی عاری از بمب نگه دارد.
اسرائیل که اکنون بهطور گسترده و دقیق بهعنوان یک دولت آپارتاید شناخته میشود، با کمک لابی تحت رهبری آیپک ــ که کنترل کنگره آمریکا را بهطور کامل در دست دارد، همانطور که پوتین دومای روسیه را کنترل میکند ــ از دست یازیدن بههر کاری برای تحریک جنگ با ایران ابا ندارد. بلینکن، یک صهیونیست فداکار دیرینه، بهجای احیای مجدد توافق هستهای، ممکن است آنها را در فضایی خوابآلود همراهی کند.
آنچه مسلم است این است که کنگره به اسرائیل، کشور کوچکی با حدود ۹ میلیون نفر، بیشتر از هر کشور دیگر و حتی کل قارهها پول میدهد ــ ۳/۸ میلیارد دلار در سال و ۱۴۶ میلیارد دلار از سال ۱۹۴۸. این سطح مداوم و پوچ کمکهای نظامی، اسرائیل را به غول خاورمیانه، رهبر جهان در ترورهای هدفمند با تخصص در راهاندازی جنگهای بیرویه علیه اعراب بهویژه در نوار غزه که محل جنایات جنگی مکرر میباشد، تبدیل کرده است. چندین دهه است که اسرائیل با توسل به زور بیش از ۷۰۰هزار نفر را به شهرکهایی در اراضی اشغالی غیرقانونی سرزمین فلسطین تحمیل کرده و اسطورۀ «فرایند صلح» را به تمسخر گرفته است. اسرائیل در حال تصرف بیتالمقدس شرقی است که قرار بود پایتخت یک کشور مستقل فلسطین باشد.
سیاست خارجی ایالات متحده این اقدامات را توسط «دولت یهود»، که اسرائیل در سال ۲۰۱۸ آن را اعلام کرد، امکانپذیر ساخته و از آنها حمایت مالی کرده است. قانون «دولت یهود»، آپارتاید را رسمی کرده و ۲۰ درصد از کل جمعیت عرب اسرائیل و همچنین فلسطینیان سرکوب شده در سرزمینهای اشغالی را به حاشیه رانده است.
جورج کنان George Kennan فوقالذکر، زمانی سیاست خارجی ایالات متحده را با یک برونتوزاروس مقایسه کرد، دایناسوری بزرگ در ماقبل تاریخ که با مغز بسیار کوچکش مهار نشد و با دُم قدرتمند خود، ویرانی بهبار آورد. چنین تشبیه و تصویری، هرگز مناسبتر از امروز نبوده است.
یک پارادایم یا الگوی جدید سیاست خارجی بهشدت مورد نیاز است، اما، مانند جنگ جهانی دوم، احتمالاً به فاجعهای برای الهام به تغییر ساخت زمین نیاز دارد. در این بین، برای بقا پاداش عمل وجود خواهد داشت.
* https://www.counterpunch.org/۲۰۲۱/۱۲/۲۳/americas-foreign-policy-death-spiral/
والتر ال. هیکسون نویسنده مطالعات بیشماری در مورد سیاست خارجی ایالات متحده است، ازجمله اخیراً امپریالیسم و جنگ: تاریخچه آمریکاییها باید مالکیت داشته باشند و معماران سرکوب: چگونه اسرائیل و لابی آن نژادپرستی، خشونت و بیعدالتی را در مرکز سیاست خاورمیانه قرار میدهند، هر دو در سال ۲۰۲۱ توسط موسسه تحقیقات در واشنگتن منتشر شد. هیکسون بهمدت ۳۶ سال تاریخ آمریکا را در سطح دانشگاهی تدریس کرد و به مقام استادی ممتاز دست یافت.