صدایی تازه در شعر معاصر
نخستین مجموعه شعر خانم “فاطمه بیرانوند”، با عنوان «سوگنامه باد» توسط انتشارات «بامداد نو» منتشر شد.
این اثر در قالب جلد چهارم از مجموعهکتابهای «سپهر شعر» و با نظارت آقای “محمد ولیزاده”، در ۱۶۰ صفحه منتشر شده است.
فاطمه بیرانوند پیش از انتشار این مجموعه، با حضور موفق در جشنوارههای ادبی، جایگاه خود را بهعنوان یکی از شاعران نوگرای نسل جدید تثبیت کرده است. از جمله افتخارات وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نامزدی در بخش ویژه چهاردهمین دوره جایزه شعر خبرنگاران
برگزیدهی دورههای هفدهم و نوزدهم همین جایزه
دریافت جایزه سومین دوره «کتاب سال بهاران» در بخش ویژه شاعران بدون کتاب
بانو “فاطمه بیرانوند” زادهی سال ۱۳۶۵ خورشیدی، در خرمآباد، شاعر و دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است.
«سوگنامه باد» نخستین دفتر مستقل این شاعر است که با شمارگان ۴۴۰ نسخه و قیمت ۲۵۰ هزار تومان منتشر شده و هماکنون از طریق کتابفروشیها و مراکز پخش انتشارات «بامداد نو» در دسترس علاقهمندان به شعر معاصر قرار دارد.
این کتاب، مجموعهایست از ۷۶ قطعه شعر سپید، که با نگاهی ژرف و شاعرانه، به روایت انسان معاصر در دل بحرانها میپردازد. این اشعار، درهمتنیده با مضامین اجتماعی، اعتراضی، تغزلی و جنگ، با چاشنی دلهرههای زنانه، تصویری چندلایه از زیستن در زمانهای پرآشوب را ترسیم میکنند.
شاعر با زبانی آکنده از استعاره، سکوت و اندوه، به درون انسانِ ایستاده در میانهی خاطرات فراموششده، عشقهای ناتمام و زخمهای تاریخی نفوذ میکند. شعرها همچون آینههایی شکسته، بازتابی از تنهایی، مرگ، و گسستهای عاطفیاند؛ اما در دل این تاریکی، کورسویی از امید، عشق و بازسازی نیز دیده میشود.
در این اثر، زن، عشق و کلمه بهعنوان نیروهایی نجاتبخش حضور دارند—گاه در هیئت زنی که شب را زیر روسریاش پنهان میکند، و گاه در پنجرهای که بهسوی زندگی گشوده میشود. شاعر از تأخیرها و گسستها میگوید: تأخیر در رسیدن، در آغاز، در بیداری؛ و از زخمهایی که بر حافظه، زبان و هویت انسان نقش بستهاند.
سوگنامه باد دعوتیست به تأمل در مرزهای بودن و نبودن، صلح و جنگ، فراموشی و یادآوری. این کتاب، شعریست برای آنکه هنوز در باد ایستاده، هنوز چشم به قطاری دوخته، و هنوز در تاریکی، به روشنایی کلمات ایمان دارد.
سوگنامه باد صداییست برخاسته از دل سکوت؛ در جهانی که خاطرهها فراموش میشوند و عشقها ناتمام میمانند، شعریست برای آنکه هنوز ایستاده در باد، هنوز چشمانتظار قطاری دور، و هنوز مؤمن به روشنایی کلمات.
این مجموعه، سفریست به درون انسان معاصر—انسانی زخمی از جنگ، جدایی، و گسستهای پنهان. شاعر با زبانی استعاری و اندوهناک، مرزهای میان بودن و نبودن، صلح و جنگ، فراموشی و یادآوری را میکاود. زن، عشق، و کلمه در این جهان، نهتنها نشانههای رنج، که نشانههای نجاتاند.
سوگنامه باد دعوتیست به تأمل؛ به ایستادن در برابر طوفان، و شنیدن صدای آنچه در سکوت گفته میشود.
با هم بخوانیم چند نمونه از اشعار این مجموعه را:
(۱)
فکرهایم
سربازانی کشته شده اند
در خیابان ها
اتاق ها
و کافه ها
زخمی ام
شبیه خواب های این دوربین عکاسی
که از جنگ عکس می گیرد
و هر چه می دوم
به باد شبیه تر می شوم
قبل از تو
آن سمت صلح دنبال صدای کبوتر ها می گشت
آن سمت صلح جوان بود
آن سمت صلح آواز محلی می خواند
حالا
نه به انگلیسی ها فکر می کنم
نه روس ها
و نه نازی ها
به کشوری می مانم
که در جنگ جهانی اول
با لبخندی کوچک اشغال شده باشد
(۲)
دهانم را تکه تکه می کنم
و هر تکه را در جایی پنهان می کنم
حالا
در صداهایی که می شنوم
دهان غمگینی پیدا می کنم
که مطمئن است
مرگ
هر بار تکه ای از جهان را
در قفسه سینه اش مخفی می کند
خواب می بینم
و آخرین خوابم
زنی است که هر شب
قسمتی از خودش را
از ساختمانی چند طبقه پرت می کند
مردی است
که بخشی از درونش را
در بیست سالگی از دست داده است
حالا
به دهان تنهایی می اندیشم
که میداند رودخانه ها
زادگاهشان را فراموش کرده اند
و به هر کلمه ای که فکر می کنم
چشم ها
پوست
و اعضا پنهانش را
مرگ دریده است
(۳)
نه !
این ظلمت نیست
موهای توست
که با سپیده دمان
می جنگد و فاتح می شود
ای صداها و رنگ های مومن
من،
آمده ام
تا شب را
زیر روسری ام پنهان کنم
و خروسخوان
آسمان را بین کلمات تقسیم کنم
تکه ای از من
زخم بادها و انقلاب ها را بخیه می زند
تکه ای از من
شعری عاشقانه است
تکه
های
دیگرم را
از دهان تفنگ ها بیرون بکشید
جنگ تمام می شود
زانا کوردستانی












