سه قطعه
(۱)
وقتی نگار را ، دل بیقرار نیست
در پیچههای زلفش عطربهار نیست
داری چه انتظار ی از معجزِ بهار؟
عیسی دمی که دیده بر دار انتحار؟!
(۲)
دریای زجر جزر دیده
ـ باور ندارم ـ
با این همه موج نهفته در تن وجان ،
گردانده باشد رو
ز توفان!
(۳)
این شام قیرفام نیارد بسی دوام!
دربطن این عجوزه ، سحر نطفه بسته است!
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)