سرکوب سیستماتیک زنان از تحمیل حجاب تا اسیدپاشی و قتلهای زنجیرهای زنان!
بهرام رحمانی
با وجود سرکوبهای شدید و خونین و تهدید مداوم مردم از سوی نهادهای امنیتی حکومت اسلامی، اعتراضات مردم همچنان با قدرت بیشتری ادامه دارد. روز شنبه 30 مهرماه با وجود اینکه مقامات امنیتی حکومت ادعا کرده بودند که اعتراضات آرامشده و تحت کنترل در آمده مردم در شهرهای کشور به خیابانها آمدند و علیه علی خامنهای و حکومت اسلامی شعار سردادند دانشجویان دانشگاهها، همواره با متجاوزان حکومتی به محیط دانشگاه سخت درگیرند و اعتصابات کارگری در حال گسترش است. در خارج کشور نیز تظاهرات ده هزار نفری برگزار میگردد. با این وجود، سران و مقامات سیاسی و نظامی حکومت، سعی دارند با ادعاهای دروغین و آدرسهای غلط و وابسته کردن انقلاب کنونی مردم به آمریکا و غیره نقش مردم را کمرنگ کنند.
حدود شش هفته پس از آغاز خیزش سراسری در ایران میگذرد و عملا میبینیم که سرکوب و کشتار و این همه وحشیگریهای ماموران حکومتی، مردم به خانههایشان برنگشته و برعکس، هر روز بیشتر از روز قبل، ابعاد این اعتراضات و اعتصابات وسیعتر و گستردهتر و اجتماعیتر می گردد.
در این میان، سران و مقامات حکومت به لکنت زبان و تناقضگویی افتادهاند. علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت حکومت اسلامی، میگوید: «کشور بیشتر از یک ماه درگیری حوادثی شده که عملیات برنامهریزی شده دشمن است.»
همچنین سیدمحمود حسینیپور استاندار مازندران اول آبان در یک جلسه کاری گفته «خبر دارم که برخی مدیران نشستند و تحلیل کردند که آینده چه اتفاقی میافتد و خواهد افتاد؛ همه اعم از اصلاحطلب و اصولگرا گوشها را باز کنند تا اگر کسی تصورش این است اتفاقی برای ایران بیفتد بداند دشمن اول از همه با او کار دارد و تصور نکند با او کاری ندارد بلکه قبل از همه او را بالای دار میفرستند.»
علیرضا عباسی نماینده کرج در مجلس شورای اسلامی، درباره خیزش سراسری ضدحکومت گفته «دشمن در صدد حذف رهبری است چرا که محور وحدت بوده و دولتها را از بزنگاههای حساس نجات داده است.» او همچنین ادعا کرد: «بر اساس شاخص گرسنگی، اسپانیا و انگلیس از نظر فقر وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند..»
حکومت اسلامی ایران، تنها حکومت جهان است که در خصوصترین امر انسانها، حتی ابتداییترین حقوق زنان دخالت دارد و امر و نهی می کند که آنان چه نوع و چه رنگ لباسی بپوشند. جرایم سنگینی نیز برای زنانی که حجاب اسلامی اجباری حاکمیت را رعایت نکنند در نظر گرفته شده است.
تنها 24 روز پس از پیروزی انقلاب 1357 مردم ایران گذشته بود و یک روز مانده به روز جهانی زن و زمانی که حتی قانون اساسی حکومت ایران وجود نداشت، به دستور آیتالله خمینی، بینانگذار و رهبر حکومت جهل و جنایت و ترور اسلامی، زنان از ورود بدون حجاب به ادارات دولتی منع شدند. هرچند هزاران زن در تهران در اعتراض به این دستور روزها متمادی دست به تظاهرات و تحصن زدند، اما در نهایت حجاب اسلامی رفتهرفته و تا سال 1360 کاملا اجباری و ابتدا در سال 1362 در قانون تعزیرات بهعنوان یک جرم تثبیت شد. به این ترتیب، ایران نخستین کشوری در جهان است که در آن تمامی زنان طبق قانون مجبور به رعایت حجاب شدند.
اکنون بهدنبال کشتن مهسا امینی(ژینا) توسط پلیس گشت ارشاد حکومت، اعتراض و اعتصابهایی که در سراسر ایران راه افتاده و بلافاصله به همه قارههای جهان نیز کشیده شده است زنان اولین خشم خود علیه حکومت اسلامی زنستیز و آزادیستیز را با برداشتن حجاب اسلامی و آتشزدن آنها در خیابانها آغاز کردهاند. هر چند که مطالبات زنان بیشمارند و در این 43 سال، رویهم انباشته شدهاند.
انتشار تصاویر و ویدئوهای برداشتن حجاب اجباری توسط زنان در ایران همچنان در شبکههای اجتماعی ادامه دارد. زنان در کارزار «نه به حجاب اجباری» و «حجاب بیحجاب» عکسها و فیلمهایی از خود میگیرند و انتشار میدهند تا اعتراض و مخالفت خود را با اجباری بودن حجاب نشان دهند و بر حق خود مبنی بر انتخاب پوشش تاکید کنند.
سردار پاسدار احمد وحیدی وزیر کشور امروز چهارشنبه 22 تیرماه در حاشیه جلسه هیات دولت در واکنش به اعتراض زنان علیه حجاب اجباری، کشف حجابکنندگان را وابسته به جریانهای خارج کشور خواند که از این راه با اسلام و نظام اسلامی مقابله میکنند.
وزیر کشور که دستور اجرای طرح «عفاف و حجاب» را به استانداریهای سراسر کشور صادر کرده، گفت: «اینکه عدهای در خارج بنشینند که معمولا هم به دستگاههای اطلاعاتی خارجی وصل هستند- و بعضا هم این امر معلوم شده است- بخواهند برای داخل تعیین تکلیف کنند، آنهم در یک مسئله با این اهمیت، قابلقبول نیست.»
وحیدی از کسانی که با فضای مجازی سر و کار دارند، خواست: «تحت تاثیر این القائات سوء قرار نگیرند که غالباً هم قرار نمیگیرند. اما عناصر محدودی هم اگر تحت تاثیر قرار گرفتند، طبق وظایف قانونی، دستگاههای مربوطه به آنان تذکراتی میدهند که آنان هم حتماً باید این تذکرات مد نظرشان باشد و به آن عمل کنند.»
وزیر کشور حکومت اسلامی که از متهمان عملیات تروریستی مرکز یهودیان در آرژانتین است، در مورد آنچه «انتشار عامدانه تصاویر کشف حجاب در فضای مجازی که با تحریک افرادی خارجنشین انجام میشود»، تصریح کرد: «بعضی از این موارد اصلا مربوط به داخل نیست و از خارج حمایت و اداره میشود و طبیعتاً آنان قصدهای نامطلوبی دارند و به دنبال تحمیل یک فرهنگ غلط و منحط هستند و این را راه مقابله با اسلام و نظام اسلامی قرار دادند و طبیعتاً اینها مواردی است که قابلقبول نیست.»
عباس محمدحسنی رییس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش حکومت اسلامی نیز حجاب اسلامی را «خاکریز اول» نظام خوانده و هشدار داده بود که چنانچه این خاکریز شکسته شود دیگر خاکریزها نیز از دست خواهند رفت.
رییس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش گفته است: «باید نسل جدید را اقناع کنیم که حجاب مهمترین عامل مقابله با جنگ نرم دشمن است.»
ابوالفضل شکارچی سخنگوی ارشد نیروهای مسلح حکومت اسلامی هم برای اینکه از همفکران مرتجع خود علیه حق پوشش اختیاری زنان عقب نماند، دیروز در مراسمی به مناسبت روز حکومتی «عفاف و حجاب»، کسانی را که به تعبیر وی «بدحجاب» هستند و به ویژه هنرمندان و فیلمسازانی را که از حجاب اسلامی پیروی نمیکنند «لشکریان شیطان» لقب داد!
شکارچی در سخنانی تند و هماهنگ با زبان و بیان و ادب واقعی حکومت اسلامی، گفت که مخالفان حجاب اجباری «وقیحانه با موضوع محاربه میکنند که درواقع محاربه با حجاب، محاربه با قرآن و امر به معروف و نهی از منکر است.»
دبیر ستاد امر به معروف قم نیز گفته است: «هرکسی که قصد تعرض به حجاب داشته باشد، قلم پایش را خُرد میکنیم!» وی ادامه داده است: «مگر مردان ما مرده باشند که اجازه دهند از سر زنان چادر و روسری کشیده شود.»
این در حالیست که زنان و دختران در این 43 سال گذشته، برخورد خشونتآمیز، اسیدپاشی، کشتن، کتک، شلاق و تحقیر و توهین و بازداشت و زندان را برای رعایت حجاب اسلامی تجربه کردهاند.
از روی که حکومت اسلامی با سرکوب خونین انقلاب 57 مردم ایران به قدرت رسید شاید اولین اقدام تبهکارانهای، تحمیل حجاب اجباری اسلامی بر زنان بود و این اقدم تا این جا محدود نماند و از اسیدپاشی بر صورت زنان به اصطلاح «بدحجاب» در خیابانها و کشتن زنان در مشهد و…، ادامه یافت.
در واقع میتوان گفت حجاب اسلامی اسم رمز سرآغاز خانهنشین کردن نصف جمعیت ایران و بیحقوق کردن آنان و استثمار شدید نیروی کار زنان بود.
هنگامی که بدانیم 3000 وظیفه ایجابی بر عهده 26 دستگاه اجرایی گذاشته شده تا حجاب و عفاف را در جامعه تقویت کنند؛ شاید به عمق سرکوب سیستماتیک زنان پی ببریم.
یکی از راهکارهای گسترش سرکوب زنان تحت عنوان «فرهنگ عفاف و حجاب»، مصوبه 428 است که در تاریخ 13 دی 1384 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. بر اساس این طرح 26 وزارتخانه، سازمان و دستگاه اجرایی موظف شدند برای گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه اسلامی وارد میدان شوند. در این میان سازمان صداوسیما با 31 وظیفه برای گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در راس قرار دارد و بعد از آن به ترتیب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت آموزشوپرورش و نیروی انتظامی هرکدام با 21 وظیفه، سازمان تربیتبدنی با 18 وظیفه، وزارت علوم و وزارت بهداشت با 17 وظیفه، سازمان جوانان با 14 وظیفه، وزارت بازرگانی با 13 وظیفه، سازمان تبلیغات اسلامی با 12 وظیفه، وزارت کشور، ستاد امربهمعروف و نهی از منکر و سازمان میراث فرهنگی هرکدام 11 وظیفه، وزارت امور خارجه و شهرداری با 10 وظیفه، وزارت مسکن و سازمان مدیریت و برنامهریزی با 9 وظیفه، وزارت ارتباطات با 8 وظیفه، وزارت راه و مجلس شورای اسلامی با 7 وظیفه، نیروی مقاومت بسیج و مرکز زنان و خانواده با 6 وظیفه. سازمان بهزیستی، وزارت کار و قوه قضاییه هرکدام با 5 وظیفه را بر عهده دارند.
اما گذشته از این راهکارهای کلی، در این مصوبه 26 دستگاه قانونگذار و اجرایی موظف شدهاند که وظایف تخصصی را در این مورد اجرا کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت بازرگانی، سازمان صدا و سیما، نیروی انتظامی، سازمان ملی جوانان، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور اقتصادی و دارایی، وزارت علوم، مرکز امور زنان و خانواده، وزارت ارتباطات، سازمان تربیت بدنی، شهرداری، وزارت بهداشت، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، سازمان بهزیستی، وزارت امور خارجه، وزارت کار و امور اجتماعی، مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، قوه قضاییه، وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، نیروی مقاومت بسیج و وزارت راه و ترابری، 26 دستگاهی هستند که از سال 1384 تاکنون موظف شدهاند تا وظایفی را شورای فرهنگ عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی برای آنها تعیین کرده است، اجرا کنند.
در روزهای نخست سرنگونی حکومت پهلوی و آغاز تهاجمات وحشیانه گروههای مذهبی طرفدار خمینی به دستارودهای این انقلاب، زمزمههای اجباری شدن پوشش اسلامی زنان در مکانها و معابر عمومی نیز در روزنامههای سال 1357 آغاز شد و نخستين زمزمه های لزوم پوشش اسلامی برای زنان ايران، در اسفند سال 1357 يعنی کمتر از يک ماه پس از انقلاب شنيده شد.
اين در شرايطی است که کمتر از دو سال بعد يعنی از از 14 تيرماه 1359، ورود زنان بیحجاب به ادارههای دولتی نيز ممنوع شد، تا اينکه از ابتدای دهه شصت حفظ حجاب و پوشش اسلامی در ايران به شکل فراگير همگانی شود.
روزنامه اطلاعات در شماره 15 اسفند 1357 به انتشار سخنرانی آيتالله خمينی که در مدرسه فيضيه قم و درباره حدود حجاب انجام شده بود، پرداخت. اين گزارش کوتاه با تيتر «زن در اسلام، حق طلاق دارد» منتشر شد.
آيتالله خمينی در اين سخنرانی گفته بود: «زنان اسلامی بايد با حجاب بيرون بيايند نه اينکه خودشان را بزک کنند. کار در ادارات ممنوع نيست اما بايد زنان با حجاب اسلامی باشند.»
خمينی، همچنين در اين سخرانی گفت: «به من گزارش دادهاند که در وزارتخانهها زنهای لخت هستند و اين خلاف شرع است…»
در فردای اين روز يعنی 16 اسفند 1357 نيز روزنامه اطلاعات خبری را در صفحه يک خود منتشر کرد که تيتر آن بود: «نظر امام درباره حجاب زنان»
بر اساس اين خبر آيتالله خمينی در يک سخنرانی ديگر در شهر قم گفته بود که زنهای اسلامی عروسک نيستند و کار کردن آنان بايد با حجاب اسلامی باشد.
اما تنها يک روز از اظهار نظر صريح آيتالله خمينی در باره ضرورت حفظ حجاب در مکانهای دولتی نگذشته بود که روزنامه اطلاعات تيتر يک شماره 17 اسفند خود را به انعکاس سخنان او درباره حجاب اختصاص داد.
تيتر يک روزنامه اطلاعات در اين روز اين بود «انعکاس وسيع نظر امام در مورد حجاب اسلامی»
در صفحه نخست، روزنامه اطلاعات به نقل از شيخ شهابالدين اشراقی داماد خمينی و در پاسخ به اينکه برخی، با زنان بیحجاب برخوردهای تندی میکنند و آيا نظر امام به اين شدت است، نوشت: «بايد قوانين اسلام مو به مو به قدر امکان اجرا بشود… معنای حجاب اسلامی هم چادر نيست. خواست امام خمينی اين است که حجاب اسلامی بايد در مملکت رعايت شود و خانمها رعايت حجاب اسلامی را بکنند… معنای اين که خانمها حجاب اسلامی داشته باشند، هيچ گونه تزويدی برای آنها نيست. اين يک حکمی است که رعايتش بر عهده خود خانمهاست.»
روزنامه اطلاعات در گزارش بلند 17 اسفند خود همچنين خبر از برپايی تظاهرات اعتراضی عليه حجاب اجباری داد. اين روزنامه نوشت که صبح روز هفدهم ابتدا در دانشکده فنی دانشگاه تهران و پس از آن در خيابان آزادی، کميته برگزاری روز جهانی زن در اعتراض به حجاب اجباری مراسمی را برگزار کرد.
به گزارش روزنامه اطلاعات گردهمايی اعتراضی زنان با دخالت مدافعان حجاب اجباری به خشونت کشيده شد. همچنين به نوشته اين روزنامه در اين روز بسياری از دانشآموزان دختر دبيرستانهای تهران در مدرسهها و خيابانهای پايتخت دست به اعتراض و راهپيمايی زدند.
روز شنبه و پس از اعتراض بسياری از زنان در شهرهای بزرگ ايران روزنامه اطلاعات در شماره روز 19 اسفند خود، اطلاعيهای دفتر آيتالله خمينی را منتشر کرد.
در اين اطلاعيه آمده بود: «بر اساس خبرهای رسيده، گروههای جنايتکار و خيانتپيشه تحت عنوان کميته، مزاحم بانوان محترم شده و به ايشان توهين میکنند. ماموران کميتههای انقلاب موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنين اعمالی را با نهايت شدت جلوگيری کنند…»
روزنامه اطلاعات، همچنين در شماره روز 19 اسفند خود خبر داد که صادق قطبزاده از نزديکان آن هنگام آيتالله خمينی در يک سخنرانی درساختمان راديو تلويزيون گفته که «اسلام هيچ وقت در مورد حجاب به زور و تحميل متوسل نمیشود و در اسلام اصلا زور وجود ندارد. وظيفه اسلام ارشاد مردم از طريق توصيه و نصيحت است.»
قطبزاده در سخرانی خود گفت: «توصيه امام در مورد حجاب نه تنها يک مسئله فقهی که يک امر انقلابی است و زور در آن نيست… آنهايی که مزاحم زنان میشوند به اسلام و نهضت خيانت میکنند.»
به نوشته روزنامه اطلاعات پس از اين واکنشهای احتياطآميز به منتقدان حجاب اجباری، در صبج همين روز يعنی 19 اسفند، زنان در دادگستری تهران تجمع اعتراضآميزی عليه حجاب اجباری برگزار کردند که در ادامه جمعی از کارکنان زن راديو تلويزيون ايران نيز به تجمع کنندگان پيوستند.
اين تجمع نيز با دخالت عناصر تندرو موافق حجاب اجباری به درگيری کشيده شد. افراد تندرو مدافع حجاب شعار می دادند «يا روسری، يا تو سری»!
به گزارش روزنامه اطلاعات در تجمع زنان مخالف حجاب اجباری، قطعنامهای با 8 بند صادرشد. در اين بيانيه عنوان شد: «زنان هم وظايف اجتماعی خود را انجام میدهند و پوشش متعارف زنان بايد با توجه به عرف و عادت به تشخيص خود آنها واگذار شود.»
در اين تجمع هما ناطق، استاد دانشگاه نيز بيانيهی سازمان ملی دانشگاهيان را خواند که در آن آمده بود: «ما مخالف حجاب نيستيم، بلکه مخالف تحميل آن هستيم…»
تيتر اول روزنامه اطلاعات در 20 اسفند 1357 به نقل از آيتالله محمود طالقانی اين بود: «در مورد حجاب اجبار در کار نيست.»
به گزارش روزنامه اطلاعات آقای طالقانی در گفت و گو با راديو و تلويزيون ايران گفت: «حجاب اسلامی حجاب شخصيت و وقار است و هيچ اجباری هم در مورد آن در کار نيست. مسلما نظر امام هم به مصلحت زنان ما و هم خواهران و دختران ماست و هم مطابق با موازين اصول دين مبين اسلام است… حجاب ساختهی من و فقيه و اينها هم نيست، نص صريح قرآن است. آيه حجاب برای شخصيت دادن به زنان است… آيا اين مانع از آن است که کار اداری داشته باشند؟ نه… اصل مسئله اين است که هيچ اجباری هم در کار نيست و مسئله چادر هم نيست.»
از ديگر سو به گزارش روزنامه اطلاعات در اين روز مهدی هادوی، دادستان کل انقلاب در بيانيهای مزاحمان خانمهای بیحجاب را ضد انقلاب دانست و مزاحمت برای آنها را «مخالف منويات امام خمينی» اعلام کرد. همچنين آيتالله ربانی شيرازی در پيامی که در روزنامه اطلاعات «تاکيد اسلام [بر حجاب» ناشی از ارزشی است که برای طبقهی بانوان قائل شده… زنان در انتخاب نوع حجاب آزادند، از هرگونه ابزار خشونت نسبت به بانوان احتراز کنيد.»
روزنامه اطلاعات روز 21 اسفند 1357، در خبری با عنوان «نظر آيتالله طالقانی درباره حجاب صحيح است» نوشت که امام خمينی امروز در ديدار با خبرنگاران خارجی، در پاسخ به يک خبرنگار زن فرانسوی که درباره مسئله حجاب و اعتراض زنان ايرانی پرسيد، پاسخ داد: «همان نظراتی که آقای آيتالله طالقانی فرمودند، مورد نظر من و صحيح است.»
در اين روز صادق قطبزاده سرپرست راديو و تلويزيون ملی، نيز به ميان دختران دبيرستانی معترض به سانسور که مقابل ساختمان تلويزيون تجمع کرده بودند، رفت.
به گزارش روزنامه اطلاعات، قطبزاده در اين تجمع گفت: «ما اجازه نمیدهيم به اقليت ظلم شود اما اجازه نمیدهيم اقليت به ديگران که حجاب دارند تهمتهايی بزنند.»
او همچنين درباره پخش نشدن فيلم بانوان معترض به حجاب اجباری از تلويزيون گفت که فيلمها برای نمايش آماده نبوده است. معترضين میگفتند تنها بخش کوتاهی از تجمع که در آن شعار «درود بر خمينی، سلام بر آزادی» بوده، از تلويزيون پخش شده است.
به گزارش روزنامه اطلاعات، در اين روز همچنين قضات و وکلای زن دادگستری در بيانيهای از آيات عظام و دولت موقت مهدی بازرگان که «با درايت سياسی و انقلابی خود» عدم اجباری بودن حجاب را اعلام کردند، تشکر کردند و مسئلهی تحميل حجاب را پايان يافته تلقی کردند.
روزنامه اطلاعات در شماره 22 اسفند 1357 خود نوشت که گروهی از زنان در مخالفت با حجاب اجباری در دانشگاه تهران تجمع کردند. در مقابل هم عدهای از دانشجويان مسلمان به مخالفت با اجتماع زنان شعار میدادند.
در اين برنامه زنان شاغل در ادارههای مختلف و دانشآموزان دختر دبيرستانی حضور داشتند. اين در حاليست که به نوشته روزنامه اطلاعات مراسم راهپيمايی زنان در اين روز در مخالفت با تحميل حجاب که قرار بود از دانشگاه تهران به سمت ميدان آزادی برگزار شود، لغو شد.
همچنين روز 22 اسفند 1357 در تبريز عدهای از راهپيمايی اعتراض آميز دختران دانشآموز و دانشجو و زنان شاغل جلوگيری کردند و چند تير هوايی شليک شد و زنان نيز در خيابان متحصن شدند. به گزارش روزنامه اطلاعات در برخی ديگر از شهرهای ايران از جمله بندرعباس نيز بسياری از دختران و زنان در مخالفت با حجاب اجباری راهپيمايی کردند.
اما روز چهارشنبه 23 اسفند 1357 روزنامه اطلاعات، خبر داد که سازمان مجاهدين خلق ايران در بيانيهای اعلام کرده: «حجاب چيزی نيست جز کوششی اجتماعی به خاطر رعايت و حفظ سلامت اخلاقی جامعه… و ما مطمئنيم که خواهران و برادران انقلابی ما… اين ضرورت را به بهترين وجه رعايت نموده و خواهند نمود؛ لذا هر موضع گيری خصمانه برای تحميل جبری هر شکلی از حجاب بر زنان اين ميهن… نامعقول و نامقبول است…»
اما در همين روز و از ديگر سو زنان طرفدار حجاب اسلامی در تهران در اطلاعيهای، زنان را به شرکت در يک گردهمايی در روز جمعه 25 اسفند دعوت کردند. در اين اطلاعيه آمده بود: «هموطن متعهد و مسلمان؛ به منظور دفاع از حجاب اسلامی و همچنين بهخاطر تاييد و تقدير از تلاشهای خستگیناپذير آقای صادق قطبزاده منتخب امام در برابر عناصر ناآگاه و عوامل ضد انقلاب در روز جمعه 25 اسفند از ساعت دو بعد از ظهر در خيابان جام جم با شرکت خود در اين گردهمايی رشد اخلاقی، مذهبی و تداوم روحيهی انقلابی خود را نشان میدهيم.»
«فرزانه تایيدی» بازيگر سرشناس سينما روز 27 اسفند 1357، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات گفت: «روز شنبه چند جوان ماجراجو با قيچی به من حمله کردند و قصد داشتند موی سرم را بتراشند. مردم به کمک من شتافتند و رهايم کردند. با توجه به اين که من روسری هم به سر داشتم، معلومست که اين عناصر قصد لطمه زدن به نهضت انقلابی داشتند و دولت بايد شديدا با چنين عواملی مبارزه کند.»
روز دوشنبه 28 اسفند، آيتالله مکارم شيرازی در مقالهای در روزنامه اطلاعات، نوشت: «رهبر انقلاب يک حکم مسلم اسلامی را در شکل يک نصيحت بيان کرد… آنها فکر میکردند سوژه خوبی بهدست آوردهاند، ناگهان به آن دامن زده و شروع به سم پاشی کردند. مسئله منحصر به حجاب نيست و ما در آينده نيز با اين گونه صحنههای ضد انقلابی… روبرو هستيم… توسل به خشونت و اجبار و اکراه در مقررات اسلامی محکوم است… آنها که با مقالات تحريکآميز سعی میکردند اين مسئله را بزرگ کنند، حداقل ناآگاهانه تحت تاثير دشمنان قرار گرفتند…»
به گواهی روزنامه اطلاعات چاپ تهران پس از اين اظهار نظرها و اعلام مواضع درباره حجاب اسلامی بود که نوروز 1358 از راه رسيد، اما موضوع حجاب و چگونگی آن با پايان سال 1357 و آغاز نخستين بهار پس از انقلاب، پايان نگرفت. بنيانگذار نظام نوپای جمهوری اسلامی پس از اظهار نظر اسفند 1357 درباره لزوم رعايت حجاب و پوشش اسلامی تا تير ماه 1359 ديگر موضع مشخصی اعلام نکرد.
تا اينکه به گواهی تاريخ در تيرماه 1359، او در يک سخنرانی تند، از ابوالحسن بنیصدر رييس جمهوری وقت حکومت اسلامی ايران خواست تا سريعا ادارههای دولتی را اسلامی کند.
بعد از اين سخنان از صبح شنبه 14 تيرماه 1359 ورود زنان بیحجاب به ادارههای دولتی ممنوع شد اين رويه تا سال 1361 تثبيت شد. تا اينکه سرانجام مجلس شورای اسلامی در سال 1363 قانون مجازات اسلامی را به تصويب رساند. به موجب اين قانون هرکس در معابر عمومی حجاب را رعايت نمی کرد، به 72 ضربه شلاق محکوم میشود. قانونی که هنوز هم در ايران پابرجاست.
مطالعه تاریخچه حجاب و در کنار آن بررسی وضعیت زن در خانواده و در جامعه میتواند مخالفت امروز جامعه ما با حجاب را برجستهتر کند. تاریخچه حجاب و تاریخچه حجاب در اسلام، از دوران باستان تا امروز در ایران، بهصورت مستند روایت شده است.
گفتنی است زنان ایرانی پیش از اسلام حجاب داشتند ولی حدود حجاب اسلامی پس از اسلام رایج شد. از دورههای پیش از اسلام داشتن پوشش روی سر، بهصورتهای عمامه، دستار، کلاه و تاج در بین مردان و روسری و چارقد، چادر، مقنعه، لچک در بین زنان متداول بود. البته در هر دوره شکل این سرپوش تغییر کرد.
معنای لغوی حجاب: حجاب یک کلمه عربی بهمعنای پرده است و چون خاصیت پرده، پوشاندن و ایجاد حریم است، حجاب هم بهمعنای پوشاننده بهکار میرود.
همچنین حجاب یک اصطلاح اسلامی است. از دیدگاه فقهی حجاب یعنی زنان در اجتماع و در مقابل مردان نامحرم طوری لباس بپوشند که برجستگیهای بدنشان مشخص نباشد و فقط گردی صورت و دستهایشان تا مچ باز باشد. بهعبارت دیگر، حجاب نشاندهنده اسارت زن و در ایران توسط حاکمیت اسلامی است.
مطالعه تاریخ بسیار جذاب است. مطالعه تاریخ ما را از حوادثی که بر ملتهای گذشته رخ داده و واکنشهای فردی و جمعی آنها به این حوادث باخبر میکند. تاریخ به ما میگوید کدام ملت به چه دلیل پیشرفت کرد و کدام ملت به چه دلیل پسرفت. تاریخ به ما میآموزد که تغییرات فرهنگی در بلندمدت چه تاثیری بر تعالی یا تنزل تمدنها داشته است.
مورخان و تاریخدانان معتقدند هدف از مطالعه تاریخ صرفا شناختن اشخاص و وقایع نیست بلکه هدف شناخت وضع زندگی اجتماعی و تغییرات جوامع انسانی است. زیرا آشنایی با زندگی اجتماعی انسان در طول تاریخ منجر میشود تا شناخت بهتر و بیشتری نسبت به جامعه کنونی پیدا کنیم. به بیان دیگر، هدف از مطالعه تاریخ اینست که انسان به ین و قوانین و اوضاع عمومی حاکم بر تاریخ آشنا شود و براساس آن، شرایط و قوانین بر زندگی فردی و اجتماعی را تعیین کند. بهعلاوه با شناخت نقاط منفی و مثبت تاریخ، انسان بتواند از تکرار ابعاد منفی آن جلوگیری کند.
حجاب در ایران و در اغلب فرهنگهای قبل از اسلام سابقه داشته است با این تفاوت که اجباری در رعایت آن وجود نداشت اما در دیدگاه دینی، زن موظف است آن را رعایت کند.
البته ناگفته نماند که قوانین و احکام دینی، در تغییر و تکمیل حجاب نقش بهسزایی داشته است. خصوصا ادیان الهی، به رعایت حجاب تاکید کرده و حد و حدودی نیز برای آن مشخص کردهاند.
برخی حاکمیتها با دیدگاه پدرسالاری و مردسالاری بر حجاب زن تاکید داشتند. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مینویسد: «در دوران باستان زنان فقط در صورتی در جشنهای مذهبی و تماشاخانه ها حضور پیدا میکردند که کاملاً در حجاب باشند.»
رومیها، کسانی را که لباس تنگ میپوشیدند مجازات میکردند. زنان روی لباسشان ردای بلندی تا مچ پا، میپوشیدند که استولا نام داشت و وقتی از خانه خارج میشدند، با چادری بلند تمام بدن را تا روی پاها میپوشاندند و چیزی از برآمدگی های بدن مشخص نمیشد.
در قرون اول تا 16 میلادی زنان اروپایی از لباسهای پوشیده استفاده میکردند. ویل دورانت(مورخ معروف) در این رابطه مینویسد: بلندی لباسهای بانوان اصیل اروپایی، تا روی پاها میرسید. زنان اشراف به ندرت در انظار عمومی ظاهر میشدند. در اروپا مرد و زن از پیراهنهای بلند با آستینهای بلند استفاده میکردند که کاملا بدن را میپوشاند. لباسهای مردان کوتاه، ولی لباسهای زنان خصوصا بانوان اصیل اروپایی چند لایه و بلند تا روی زمین بود. مردان کلاه و زنان روسری ای میپوشیدند که مو، سر و شانه را میپوشاند.
در زمان شکسپیر زن حق نداشت که روی صحنه بیاید ، نقش زنان را پسران بازی میکردند.(تاریخ تمدن ویل دورانت)
البته پوشش زیاد زنان در برخی از کشورها، متاثر از آب و هوا و سرمای هوا بوده است. یعنی شاید چون سردشان میشده خودشان را میپوشاندهاند.
تحقیقات تاریخی نشان میدهد حجاب زنان ایرانی در دوران باستان(یعنی قبل از ورود اسلام به ایران) در جهان منحصر به فرد بوده است. تا جاییکه ویل دورانت تاریخنگار مشهور اتریشی معتقد است مبدع حجاب در جهان، ایرانیان هستند.
در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» نوشته جلیل ضیاءپور درباره پوشش مادها (Medes) آمده: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمههای ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره(مادها) از لحاظ شکل(با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است.» نویسنده در ادامه برای توضیح نقوش بر جای مانده مینویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده میشوندو بهنظر میرسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذاردهاند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»
شلوار از عناصر اصلی پوشاک ایرانیان بوده و در فرهنگهای دیگر وجود نداشته است. چینیها و عربها شلوار پوشیدن را از ایرانیها یاد گرفتند. یونانیها ایرانیان را بهدلیل پوشیدن شلوار مسخره میکردند.(دانشنامه ایرانیکا)
ویل دورانت: غالب پارسیان برهنه بودن حتی قسمتی از بدنشان را بیشرمی میدانند و همیشه بلند لباس میپوشند. در زمان داریوش، زنان طبقات بالای اجتماع جز در تخت روان و روپوشدار از خانه بیرون نمیآمدند. در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده است هیچ صورت زن دیده نمیشود.(تاریخ تمدن)
از روی برخی نقوش بهجامانده از دوره هخامنشیان، به زنانی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. زنان دیگری نیز هستند که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.(پوشاک زنان ایرانی، جلیل ضیاءپور) چادری که موسوم به چادر ایرانی است همان چادری است که از دوره هخامنشیان استفاده میشده ولی در آن زمان به شکل مستطیل یا مربع بوده است. با گذشت زمان این چادر تغییر کرده و به شکل نیم دایره درآمده است.
زنان اشکانی از شلوارهای چیندار و پیراهنهای دراپهدار و بلند استفاده میکردند. همچنین در پوشش سر و استفاده از چادر همانند زنان هخامنشی بودند و کلاه عمامهوار آنان تقریبا بیشتر موهای آنها را میپوشانید. بلندی لباسها بهقدری بود که مانع دیدن کفشها میگردید.(تاریخ پوشاک اقوام ایرانی)
چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر بهنحوی روی سر میافتاده که عمامه(نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها میپوشانیده است.(پوشاک باستانی ایرانیان، جلیل ضیاءپور) در کتاب «پارتیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو بر تن میکردند، با شنلی که بر سر افکنده میشد.»
در دوره ساسانی ایرانیان پیرو آیین زرتشت بودند. در کتاب خرده اوستا آمده است: پوشش زن باید بهگونهای باشد که حتی یک تار موی او نیز آشکار نگردد.»
اما با ورود اسلامی به ایران، تغییرات اساسی در زیست و زندگی زنان و حجاب آنها پدیدی آمد. اگر تا آن موقع براساس سنن و روابط و مناسبات موجود اجتماعی، تا حدودی خود را میپوشاندند. اما بعد از ورود اسلام به ایران، از همان آعاز تغییری که در پوشش زنان ایرانی ایجاد میشود آن است که روسریهایشان را که قبلا از جلو باز بوده از قسمت زیر گلو با سنجاق یا گیره میبستند بهطوریکه دیگر گریبانشان پیدا نبود. در واقع اسلام، حجاب زن ایرانی را سختتر و اجباریتر میکند.
در منابع اسلامی نقلی تاریخی پیرامون حجاب زنان ایرانی دوره ساسانی آورده شده است: هنگامی که سه تن از دختران کسری، پادشاه ساسانی را برای عمر آوردند، شاهزادگان ایرانی را در برابر عمر در حالی که با پوشش و نقاب، خود را پوشانده بودند، ایستاندند، خلیفه دستور داد، با آوازی بلند بر آنان فریاد کشند که: پوشش از چهره برگیرید تا مسلمانان آنها را ببینند و خریداران پول بیشتری به پای آنها بریزند. دوشیزگان ایرانی از برهنه کردن صورت خودداری کردند و مشت بر سینه نماینده عمر زدند و آنان را از خود دور ساختند. خلیفه خشمناک شد و خواست با تازیانه آنان را بیازارد، در حالیکه شاهزادگان ایرانی میگریستند و…
در این دوران در خارج از خانه با مقنعه – که بعد از اسلام رایج شد-، روبنده و چادر بدن خود را میپوشاندند. شلوارهایشان بلند و گشاد و در قسمت مچ چسبان بود.(تاریخ پوشاک اقوام ایرانی)
در عصر حکومتهای غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان، زنان از نوعی مقنعه و چادر استفاده میکردند که تمامی سر را میپوشاند. معمولا پیشانی، چانه و دهان را نیز پنهان میکردند و روی این مقنعه و روی پیشانی، نواری بسته میشد. نوع دیگری از این مقنعه تقریبا همچون چادر هم سر را میپوشاند و هم ادامه آن شانهها و تقریبا تمامی بدن را پنهان میکرد. این سرپوشها اکثرا به رنگ مشکی، سفید، سبز و گاه قرمز بود.(تاریخ پوشاک اقوام ایرانی)
از دوره صفویه کمکم حضور جهانگردان در ایران زیاد شد. این جهانگردان در سفرنامههای خود توصیفات جالبی از زنان ایرانی دارند. مثلا کلاویخو جهانگرد اسپانیایی در سفرنامهاش مینویسد: زنهای شهری معمولا روی پوشیدهاند و عجب آنکه چادر سفید داشتهاند و نقاب سیاه؛ واقعا مثل ماه، زیر میغ(ابر) رفتهاند.
کلودانه جهانگرد و فیلسوف فرانسوی هم میگوید: زنان ایرانی، بیش از تمام کشورهای مشرق زمین مقید به خحاباند. آنها دوست ندارند حتی چشمان خود را به کسی نشان دهند.
یاکوب ادوارد(جهانگرد و طبیب آلمانی): در ایران هنگام صحبت کردن با زنان چادری از طرز تکلم آنها میتوان به مقام بلندشان پی برد. آنان در خروج از منزل آزادی بسیاری دارند و با وجود جدا و مستور بودنشان، به همه امور اعمال نفوذ دارند.
ژان شاردن(جهانگرد و فیلسوف فرانسوی): پوشش سر زنان، چارقد سفیدی است که تا سر شانه میرسد و چادر سفید بلندی که فقط چشمها از پشت آن پیداست و جلو صورت را با پارچه مُشبّک دست باف یا توری میبندند. در منزل هم زنان سر خود را میپوشانند و تا روی سینه آنها پوشیده است. مشکل میتوان تشخیص داد که بانوان آریایی برای آزرم و عفت یا بهمنظور افتخار و عزت یا غرور و تکبر بهسوی حجاب میروند.
در سفرنامه الئاریوس نیز در این باره آمده است: «زنان هنگامی که از خانه خارج میشوند، صورت خود را با تور سفید میپوشانند و چادرشان تمام بدن آنها را فرا میگیرد و فقط چشمان آنها باز است.»
این نقل قولها نشان می دهد که در دوره صفویه فشار بر زنان افزایش یافته و موظف شدهاند حجاب خود را رعایت کنند.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن، مینویسد: رنسانس نه یک دوره زمانی، بلکه یک تفکر و شیوه زندگی بود که بر اثر فشارهای حاکمیت غیر عقلانی کلیسا طی سالهای 1300 الی 1500 میلادی با شعار بازگشت به میراث فرهنگی روم و یونان باستان در اروپا شکل گرفت.
هنر رنسانس که عبارت بود از نقاشی، مجسمهسازی و ادبیات و افکار اومانیستی بود. معروفترین هنرمندان رنسانس، لئوناردو دوانیچی، رافائل سانتسیو و میکلانژ بودند. رنسانس «تقدسزدایی» را از ایتالیا و آن هم از تصاویر خدایان و پیامبران شروع میشود.
اگرچه مخالفت با جنایتهای مذهبی کلیسا، از قرن 15-16 شروع میشود و در قرن 18، مبارزه زنان نیز گسترش یافت و حتی نوع و مدل لباس آنان تغییر کرد.
در نهایت، ترویج سیاستهای آزادیخواهی و برابریطلبی و فرهنگ مدرن همراه با زمینه سازیهایی که پس از انقلاب صنعتی صورت گرفت، در اوائل قرن بیستم، به ثمر رسید. از سال 1921، از جمله پوشش زنان تغییر میکند و از آن به بعد، همراه با آگاهی زنان، دامنها نیز کوتاه شد تا به زانو رسید و این، امری بیسابقه در تاریخ پوشاک بهشمار میرفت. همچنین زنان بیشتری وارد بازار کار شدند.
اما مسئله تغییر پوشش در ایران، بهصورت غیررسمی از دوره قاجار آغاز شد. در دوره فتحعلیشاه برای اولین بار تغییراتی در شکل پوشش مردان صورت گرفت. در این دوره رفتوآمد هیاتهای اروپایی به دربار ایران برای عقد قراردادهای سیاسی ــ نظامی موجب شد دربار ایران بهتدریج با تحولات اجتماعی اروپا آشنا شود. همچنین چند خیاط فرانسوی را به دربار قاجار اعزام کردند تا برای شاهزادگان قاجار لباسهای اروپایی بدوزند. تحول اساسی که تا این زمان در میان زنان ایرانی رخ داده بود، قرار گرفتن روبند به جای نقاب بود.(مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینهها، پیامدها و واکنشها)
اولین تغییرات اساسی در پوشش زنان مربوط به زمان ناصرالدین شاه است. ناصرالدین شاه در سفر فرنگ از فرم پوشش زنان اروپایی خوشش آمد و بعد از بازگشت به کشور دستور داد تا زنان حرمسرا دامن کوتاه بپوشند. در عکسهای بهجامانده از حرمسرای قاجار، زنان بالاپوشی به شکل سنتی خود دارند؛ اما بهجای دامن بلند، دامنی کوتاه همراه با جوراب به تن دارند، نیمی قجری و نیمی اروپایی! البته در هیچ یک از تصاویر زنان این دوره تصویر زنی بدون روسری دیده نمیشود.
روند نوگرایی و تجددخواهی در ایران پس از مشروطیت و به قدرت رسیدن گروهی از آزادیخواهان غربگرا، شکل تازهای به خود گرفت. شعرایی چون عارف قزوینی و ایرج میرزا، اشعاری در مخالفت با سنن دینی و حجاب سرودند و برخی نویسندگان و علمای دین را به باد مسخره گرفتند.
از زمان سلطنت مظفرالدین شاه تا پایان دوره قاجار، کت و دامن و پیراهن فرنگی، به ویژه در میان زنان طبقه مرفه، افزایش یافت. خانوادههای وابسته به دربار از این نوع پوشش استفاده میکردند و زنانی چون «قره العین» بهایی نیز بدون حجاب در جمع مردان ظاهر میشدند.( زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی، میترا مهرآبادی)
قرهالعین، اولین زنی جسوری است که در دوره قاجار، نه تنها بیحجاب در جامعه مردان ظاهر شد بلکه بدون هیچ واهمهای عقاید خود را بیان میکرد.
بعد از تغییر سلطنت و روی کار آمدن رضاخان، کشف حجاب جز زورگویی به زنان، چیز دیگری نبود. به عبارت دیگر، چه به زور پلیس از سر زنان حجاب بگیرند و چه به زور پلیس حجاب بر سر زنان بگذارند عملا سرکوب زنان است. زنان باید در انتخاب لباس و مدل آن آزاد باشند بنابراین، حکومت به هیچوجه حق ندارد در این امر خصوصی زنان دخالت کند.
سفر رضاشاه به ترکیه (از 12 خرداد تا 14 تیر 1313) نقطه عطفی در قضیه کشف حجاب بود. در این سفر رضاشاه با سیاستهای مدرنیسم آتاتورک آشنا شد .
تاثیر این سفر بر رضاشاه آنقدر زیاد بود که پس از سفر به مستشارالدوله صادق، سفیر ایران در ترکیه، گفت: «هنوز عقب هستیم و فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصا زنان اقدام کنیم.»(حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران) همچنین خطاب به رییسالوزراء(محمود جم) اظهار میدارد: «نزدیک دو سال است که این موضوع سخت فکر مرا به خود مشغول کرده است. خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که حجاب را دور انداختهاند… دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلا چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.»(نشست تخصصی کشف حجاب، دکتر مهدی صلاح) در خاطرات صدرالاشراف نیز آمده است: «رضاشاه بعد از مسافرت ترکیه، در غالب اوقات، ضمن (اشاره به) پیشرفت کشور ترکیه، از رفع حجاب زنها و آزادی آنها صحبت و تشویق میکرد.»
بهنظر میرسد که ازادی زنان در ترکیه، ربط مستقیمی به حاکمیت آتاتورک نداشت و زنان این کشور از دوران عثمانی، تا حدودی با مدرنیسم غرب از جمله در پوشیدن لباس آشنا شده بودند و یک سنت فرهنگی برایشان شده بود. در حالی که رضاشاه بدون فرهنگسازی تلاش کرد به زور پلیس چادر را از سر زنان برداشت و لطمات زیادی به جنبش زنان زد.
با این وجود، جالب است بدانید که وقتی همسر اول شاه(فوزیه) بچهدار میشود و رضاشاه میفهمد که بچهای که او به دنیا آورده دختر است، حتی برای دیدن بچه که نوهاش است هم نمیرود. فوزیه در مقابل این رفتار رضاشاه به محمدرضا میگوید: «پدر تو که این همه ادعای دفاع از حقوق زنان را میکند حتی اینقدر هم برای من و نوهاش ارزش قائل نبود که بیاید او را ببیند.»
در تبلیغات کشف حجاب، حکومت تلاش داشت بهنوعی بیحجابی را تقدس نشان دهد، روسپیها از کشف حجاب منع شدند. آنچنانکه در بخشی از بخشنامه دولت آمده است: «اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمایند، باید قویا جلوگیری شود که صدمه به این مقصود مقدس نزنند.»(واقعه کشف حجاب)
در همین زمان، برخی از مغازهدارها نیز همگام با شهربانی، در اعمال محدودیتها شرکت و با چسباندن اطلاعیههایی بر در مغازه خود بدین مضمون که: «به چادریها جنس نمیفروشیم»، با حکومت و ماموران آن همکاری میکردند. پس از مدتی به ماموران دستور داده شد خشونت بیشتری به خرج دهند. بر اساس گزارشهای شاهدان عینی، پلیس در گوشه خیابانها میایستاد و زنان چادری را زیر نظر میگرفت و چادر از سر آنها برمیداشت و پاره میکرد، به گونهای که جویهای آب کنار برخی از خیابانها، از چادر انباشته شده بود.
طبق دستورالعمل وزارت کشور از سوار شدن بانوان چادری بر وسایل نقلیه و ورود آنها به سینماها، رستورانها و ادارات دولتی جلوگیری میشد.(مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینهها، پیامدها و واکنشها)
چنین اقداماتی علیه زنان با حجاب رسما یکی از اقدامات فاشیستی حکومت رضاخان بود. مخبرالسلطنه هدایت که خود بیش از شش سال و سه ماه بهعنوان رییس الوزراء در خدمت رضاشاه بود در خاطرات خود سه اصل یادشده را این گونه تحلیل میکند:
«در این اوقات(سالهای بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ 6 دی 1307) روزی به شاه عرض کردم تمدنی که آوازهاش عالمگیر است، دو تمدن است: یکی تظاهرات در بولوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوراها و کتابخانهها است. (اما در این قضیه) آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود که به کار لاله زار میخورد و مردم بیبند و بار خواستار بودند…»
در جای دیگر ضمن استهزاء «روز 17 دی 1314» در مورد نقش زن ایرانی در اقتصاد کشور مینویسد: 17 دی روز ورود به صحنه تمدن است. مملکت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است . مسرورم که میبینم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافتهاند. نصف قوای مملکت بیکار بود و به حساب نمیآمد، اینک داخل جماعت شده است. آنان که مشغول خانه داری بودند به عرصه ولنگاری قدم نهادند. در هیچ جای دنیا زن به قدر ایران کار نمیکرد و نمیکند. در شهرها و قراء زن علاوه بر کار خانهداری بزرگترین کمک را به اقتصاد مملکت میکند. قالی، گلیم، جاجیم، اغلب از زیر دست زن بیرون میآید یا دخترها.»
او در تمسخر استدلال رضاخان مبنی بر اینکه بیحجابی موجب پیشرفت زنان میشود مینویسد: «جای شکرش باقی است که سر تا پا برهنه کردن در کوچه آمدن را در پاریس و برلن، پلیس منع کرده بود و الا در حرارت تقلید بانوان ما مستعد تقلید بودند و آنچه در پرده داشتند، مینمودند».(مهدی صلاح، کشف حجاب: زمینهها، پیامدها و واکنشها)
علی اصغر حکمت یکی از سرشناسترین چهرههایی که خود در آفرینش ماجرای حجاب فعال بود، در مورد تبعات این واقعه مینویسد: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به افراط و دیگری به حد تفریط بود… از طرف دیگر مامورین شهربانی و پلیسها در تهران و فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مملکت بر حسب دستور وزارت کشور به زنان بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب میکردند و حتی چادر و نقاب آنان را پاره میکردند…
همسر صدرالاشراف – وزیر عدلیه رضا شاه – که بالاجبار در مجلسی شرکت کرده و کشف حجاب کرده بود بیمار شد بهطوری که دیگر از خانه بیرون نیامد و یک سال بعد درگذشت.
بهنظر میرسد سیاست ممنوعیت حجاب، در تاریخ 10 دی 1322 کنار گذاشته میشود.
محمدرضاشاه در کتاب «ماموریت برای وطنم» که در سال 1341 نوشته شده است، تلویحا از روش رضاخان تبری میجوید و به منش فرهنگی خود اشاره میکند: «مسئله کشف حجاب نمونهای از اقدامات اصلاحی پدرم بود و همین که پدرم از ایران خارج شد در اثر پاشیدگی اوضاع در دوران جنگ، بعضی از زنان مجددا به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند. ولی من و دولت من از این تخطی چشمپوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مسئله را به سیر طبیعی خود واگذاریم و برای اجرای آن به اعمال زور متوسل نشویم. امروز در شهرها و قصبات ایران زنان با حجاب دیده میشوند ولی روز به روز از عده این زنان میکاهد و به تدریج از میان میرود.»
شایان ذکر است که رضا خان که در ابتدا با پیشانی «گل مالی شده» و پای برهنه دسته سینهزنی قزاق راه میانداخت و به حضور روحانیون میرسید و ابراز ارادت میکرد به تدریج در رفتار خود تغییراتی داد و به سیاست کشف حجاب رسید.
رضاخان در 12 خرداد 1313 در یک مسافرت طولانی به ترکیه، با همتای ترک خود مصطفی کمال آتاتورک، دیدار کرد. آتاتورک به افتخار رضاخان میهمانی بزرگی ترتیب داد و با مذاکره و تبادلنظر با وی به انتقال تجربیات خود در سرکوب آزادیها پرداخت. رضاخان چند ماه پس از بازگشت از ترکیه در 17 دی ماه 1314 در دانشسرای مامایی، فرمان ممنوعیت حجاب را برای زنان اعلام کرد.
اما پس از انقلاب خمینی به زور پلیس سر زنان حجاب انداخت و همان سیاستهای فاشیستی رضا خان را با پوشش مذهبی تکرار کرد. برای نمونه، در ماه رمضان سال 1360 طبق قانون، اماکن عمومی موظف شدند این متن را در معرض دید مشتریان قرار دهند: «به دستور دادگاه مبارزه با منکرات، از پذیرفتن مشتریانی که رعایت ظواهر اسلامی را نمیکنند معذوریم.»(بند5 ماده 18قانون بازداری نیروی انسانی موسسات دولتی و وزارتخانه های وابسته به دولت)
طی این سالهاف طرفداران حکومت تظاهراتهای متعددی در نقاط مختلف کشور خصوصا تهران علیه بدحجابی برگزار کردند. این تظاهراتها در تیر 1363 بالاگرفت و در بعضی نقاط به درگیری با زنان بدحجاب و حمله به بوتیکهای فروش لباسهای نامناسب انجامید. وزارت کشور از اعطای مجوز برای این تظاهرات خودداری و در محلهای درگیری، افرادی را دستگیر کرد.
نهایتا سرکوب زنان پس از انقلاب با اجباری کردن حجاب آغاز شده بود در سال 1363 برای اولین بار با تصویب قانون مجازات اسلامی برای استفاده از لباسهایی که در ملاءعام خلاف شرع اسلام است و عفت عمومی را جریحهدار میکند، در مجلس شورای اسلامی قانونی شد.(ماده 102 قانون مجازات اسلامی)
در سال 1369 مبارزه با بیحجابی(بهعنوان مصداق جرائم مشهود) در آیین دادرسی کشوری، در سال 1384 قوانین راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در شورای عالی انقلاب فرهنگی و در سال 1385 قانون ساماندهی مد و لباس در مجلس شورای اسلامی تصویب شد.
در واقع حکومت اسلامی حجاب را با وحشیگری و تهدیدهایش به زنان ایران تحمیل کرد. حجاب به یک ایدئولوژی حکومت و به هدفی برای پیشبرد اهداف ارتجاعی خود در جامعه تبدیل شده بود.
در برخی از آیات قرآن میخوانیم که زنان عرب قبل از اسلام، برای حضور در اجتماع، از پوشش مناسبی استفاده نمیکردند. بهطور مثال در آیه 32 و 33 سوره احزاب از همسران پیامبر خواسته شده تا زینتهای خود را در اجتماع آشکار نکنند. «مانند روزگار جاهلیت قدیم، زینتهای خود را آشکار مکنید.»
همچنین در آیه 59 احزاب از پیامبر خواسته شده تا به دختران و همسرانش و زنان مومن بگوید پوشش های خود را فروتر گیرند تا مورد آزار قرار نگیرند. از آیه 31 سوره نور نیز فهمیده میشود که زنان در آن دوران اگرچه روسری به سر داشتند اما گلو و گردن آنها نمایان بوده است.
دستور حجاب در دو سوره از سورههای قرآن مطرح شده است. ابتدا این نکته بهطور اجمال، در سوره احزاب، مطرح شده و سپس با تفصیل بیشتر در سوره نور آمده است.
آیه 31 سوره نور: و به زنان باایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فروبندند و زینت های خود را آشکار نکنند مگر آنچه از آن پیداست و باید روسری خود را بر گریبان خویش (فرو) اندازند و زینت هایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمت کاران مرد که (از زن) بینیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان، آگاهی ندارند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونهای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینت شان نهفته میدارند معلوم گردد…
و بر زنان از کار افتادهای که (دیگر) امید ازدواج ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار گذارند (به شرطی که) زینتی را آشکار نکنند، و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است …
حکومت اسلامی با تکیه بر این آیهها و هزاران تحلیل و تفسیر و توجیه مذهبی و مردسالار، نصف جامعه، یعنی زنان را از همه حقوق انسانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی محروم کرده است. نه تنها این، بلکه این حکومت فرصتی برای همه گرایسات مردسالار و پدرسارا فراهم کرده است تا به راحتی زنان و دختران و خواهران خود را بکشند بدون
سال 1362، نخستین قانون با نام «قانون حجاب و عفاف در خصوص پوشش زنان» در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید.
ماده 21 این قانون، بیحجابی را جرم میشمارد و تعزیرات علیه زنان را چنین بیان می کند: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به تعزیر تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهند شد.»
سال ۱۳۶۵، قانون رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباس تدوین میشود که در آن به مسئله لباسهایی که در ملاعام خلاف شرع است و عفت عمومی را جریحه دار میکند میپردازد و در ماده 4 و 2 و تبصره آن به نحوه حضور زنان در انظار عمومی و مجازاتهای تعزیری اشاره میکند.
سال 1375 قانون مجازات اسلامی، مهمترین قانونی است که بیحجابی را جرم دانسته و به آن پرداخته و در ماده 638 و تبصره ی آن، که همان ماده 102 تعزیرات است، مجازات آن را تعیین میکند.
سال 1384، قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و بدحجابی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید.
در تابستان سال 1385، مقامات نیروی انتظامی آغاز فعالیت گشت ارشاد را اعلام کردند و گفتند که این گشتها تنها وظیفه تذکر به افراد «بیحجاب» را دارند، اما در ماههای بعد، رویه نیروی انتظامی تغییر کرد و مقامات آن از بازداشت تعدادی از زنان خبر دادند. پس از آن نیز طرحهای مختلف «امنیت اجتماعی» در نقاط مختلف از جمله تفرجگاهها اجرا شد.
در تاریخ 16 مهر 1393، طرحی با عنوان «صیانت از حریم عفاف و حجاب» با امضای ۳۶ نماینده در مجلس نهم اعلام وصول شد که ماده 6 آن، همان «صیانت از حریم عفاف و حجاب» می باشد. جالب است که این طرح هیچگاه لباس قانون به تن نکرده است. بنابراین، “گشت ارشاد” ارگانی است غیر قانونی، اگر چه در 19 مرداد 1394 در کمیسیون مشترک قضایی و فرهنگی مجلس کلیات طرح «صیانت» به تصویب رسیده است.
در ماده 2 این طرح قانونی نشده، با استناد به بندی از قانون تخلفات اداری که مجازاتهایی برای کارکنان دستگاههای اجرایی در صورت رعایت نکردن حجاب اسلامی در نظر گرفته، تاکید شده است که هیات رسیدگی به تخلفات اداری میبایست متخلفان را به توبیخ کتبی و درج در پرونده و در صورت تکرار به کسر حداکثر تا یک سوم حقوق و فوقالعاده شغل یا عناوین مشابه از یک ماه تا یکسال محکوم کند. در ضمن، در تبصره آن ذکر شده است که این قانون مانع از تعقیب کیفری خاطیان نخواهد شد.
در سال 1395 نیز، حسین ساجدی نیا، خبر از حضور 7 هزار نیروی نامحسوس جهت پیشبرد «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» داده بود.
فاطمه سعیدی، در 1396، در مورد گشت ارشاد با دختران میگوید: «ای کاش بهجای گشت ارشاد ما گشت دروغ میگذاشتیم، دروغ و فساد را رها کردهایم و گرفتار چند تار موی دختران شدهایم.»
این 7 هزار مامور، پلاک ماشین هایی را که اقدام به مواردی اعم از کشف حجاب در خودرو، مزاحمت برای نوامیس، آلودگی صوتی و انجام حرکات نمایشی کنند، از طریق ارسال پیامک گزارش میدهند. پس از گزارش، ماموران پلیس امنیت اخلاقی با فرد خاطی تماس گرفته و به وی اعلام میکنند که در مهلت داده شده به پلیس مراجعه کند؛ اگر فرد خاطی مراجعه کرد اقدام قانونی صورت میگیرد و در غیر این صورت پلیس خود به منزل فرد خاطی مراجعه کرده و اگر فرد خانه نباشد یا آدرس درست نباشد، پلاک ماشین در حوزه تخلفات ثبت و فرد نمیتواند ماشین خود را بفروشد یا از خدمات آن استفاده کند.
مدیریت و بررسی پروندههای قضایی که گشتهای نامحسوس اخلاقی به وجود میآورند بر حجم کلان پروندههای قضایی کنونی – که در فروردین 1395 به نسبت جمعیت ایران 2 برابر استانداردهای جهانی است-، میافزاید. حمیدرضا طباطبایی نایینی، نایب رییس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، میگوید که سالانه حدود 7 میلیون پرونده به محاکم دادگستری یا نهادهای قضایی وابسته، مانند شوراهای حل اختلافات وارد میشود. در واقع میزان پروندههای قضایی ایران با هند -که جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر دارد-، برابر است. این در حالی است که روند کلی جهانی و رهنمودهای بینالمللی، در مسیری است که باید سیستم قضایی موثرتری سازماندهی شود، تا پروندههای کمتری باز شود.
همچنین نقش پلیس گشت ارشاد این سئوال را بر میانگیزد که، بر اساس قوانین ایران پلیس تنها ضابط قضایی و اجرا کننده قانون است و نمیتواند قانونگذاری کند. اما اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی در این مورد میگوید: «تعمیق مصادیق حجاب و حد مرز آن بر عهده نیروی انتظامی است.» لازم به یادآوری است که شورای عالی انقلاب فرهنگی بر خلاف قانون اساسی، که یگانه قانونگذار را مجلس میداند، حق وضع قانون دارد و این شورا مجری «طرح جامع عفاف» را به نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و بسیج واگذار کرده است. پلیس و نیروهای انتظامیِ «محسوس» در ایران کنونی و سابق، از اعتماد مردم نسبت به رفتارهای اخلاقی برخوردار نبوده، آن وقت چه انتظاری از نیروی «نامحسوس» که پاسخگویی آنان در برابر مردم نامشخص است، داریم؟ بسیار محتمل است، اختلافات شخصی و خرده جنایتهایی در این گزارشها، مستقر گردد و زندگی شهروندان، امنیت و آرامش آنان را به مخاطره اندازد. نمونههای اخیر رفتارها و برخورد خشونت بار مردم با گشت نامحسوس حکایت از تشدید سوءظن، نفاق، دشمنی و خشونت دارد، که همه این ها ضرباتی مهلک بر اعتماد عمومی، سقوط اخلاقیات و بروز تنشهای اجتماعی است.
15 تیر ماه 1401، ابراهیم رئیسی در آغاز جلسه ی شورایعالی انقلاب فرهنگی دبیرخانه این شورا را موظف کرد که با همکاری همه دستگاهها و نهادهای فرهنگی و اجرائی قانون مصوب مجلس و قانون سال 1384 شورایعالی انقلاب فرهنگی درمورد حجاب را اجرائی کنند. رییسجمهور، ترویج فساد در جامعه اسلامی و انقلابی را اقدامی سازمانیافته و برنامهریزیشده دانست که با هدف تضعیف و تخریب پایگاه معنوی و ارزشهای دینی با سرمایهگذاری کلان استکبار و دشمنان ملت ایران صورت میگیرد.
با توجه به این کارنامه سیاه و غیرانسانی میتوان گفت، که محدودیتهای قانونی بهعناوینمختلف به شکل خشونت باری، آن هم از مجاری قانونی، بر اساس ایدئولوژی خاصی از همان ابتدای انقلاب تا به امروز گام به گام در حال شکلگیری و تدوین بوده است. ناگفته پیداست، که این محدویتها، مصادیق بارز تحمیل فشار فیزیکی و مالی بر زنان و نقض حقوق شهروندی آنان است که همواره با مقاومت شگفتانگیزشان روبرو بوده است.
مجلس شورای اسلامی، اقرار کرده است که «70 درصد زنان ایرانی به حجاب اجباری اعتقاد ندارند و بدحجاب محسوب می شوند.» حجاب اجباری از طریق نیروهای انتظامی و «گشتهای ارشاد» همواره به زنان تحمیل می گردد. «گشتهای ارشاد» زنانی را که از رعایت حجاب اجباری خودداری کنند و یا به نظر آنها بدحجاب باشند، به شدت مجازات میکنند.
8 مهر 1395، حسین اشتری، فرمانده نیروی انتظامی، در همایش دادستانهای سراسر کشور در مشهد گفت: «در تهران و برخی از استانها روزانه 2 هزار نفر از افرادی که پوشش نامناسب دارند دستگیر میشوند.»
اشتری افزود: در موضوع ناهنجاری پوشش و رفتار نامتعارف پیشنهادهایی در زمینه محرومیت اجتماعی و محرومیت از خدمات جمهوری اسلامی را مطرح کردیم.(خبرگزاری حکومتی تسنیم، 8 مهر 1395)
تاکنون روزی نبود که «گشت ارشاد»، ارگانهای سرکوبگر و گروههای متجاوز و جنایتکار علیه زنان کشور اعمال نکنند. در زیر به چند نمونه آشکار از تبهکاری های حاکمان زن ستیز ایران اشاره میگردد.
طی دو هفته، اخبار اسیدپاشی به زنان در اصفهان و شایعات درباره حملات مشابه در شهرهای دیگر یکی از مهمترین خبرهایی بوده که نه تنها صفحه اول روزنامهها، بلکه یک از مهمترین اتفاقات در حوزه تهدید جانی در جامعه ایرانی به شمار میرود. در اینکه چه کسی چنین اقدامات غیرانسانی را مرتکب شده هیچ اطلاعاتی در دست نیست اما همه نگاهها به یک سوی حاکمیت و نهادهای وابسته به آن ختم میشود و آن مجموعهای از افراد، نهادها و سیاستهای دولتی است که به دنبال ماهها انتقاد پیاپی از وضعیت حجاب زنان، به تحریک و سازماندهی افراد و گروههایی برای برخورد با کسانی که از روایت رسمی برای پوشش استفاده نمیکنند پرداختند تا به این ترتیتب تحرکی عمل برای کنترل وضعیت حجاب در شهرهای بزرگ انجام دهند.
24 مهر ماه 1393، خبرگزاری ایسنا اولین خبر در این زمینه را منتشر کرد. این خبرگزاری با اشاره به حملهای که در خیابان مهرداد اصفهان صورت گرفته بود، نوشته بود: «این حادثه زمانی اتفاق افتاد که از چندی پیش تاکنون در شبکههای اجتماعی مطالبی با محتوای اسیدپاشی به زنان بیحجاب در اصفهان منتشر میشود اما مشخص نیست که آیا حادثه شبگذشته ارتباطی با این مطالب داشته است یا خیر؟»
فضلالله کفیل، فرماندار اصفهان ضمن تکذیب تعداد زیاد این حملهها، در پاسخ به این پرسش که «آیا علت اسیدپاشیها در اصفهان میتواند مربوط به مطالب منتشر شده مبنی بر اسیدپاشی بر زنان بدحجاب باشد یا خیر؟» گفته بود: «یکی از خانمها که مورد اسید پاشی قرار گرفته متأهل است و احتمال دارد این حادثه مربوط به اختلافات شخصی باشد.»
بلافاصله پس از انتشار این خبر، ارتباط حوادث اصفهان با موضوع «بدحجابی» قربانیان مورد توجه قرار گرفت. یکی از کاربران خبرگزاری ایسنا زیر همان خبر نوشته بود: «برای کارهای ساده مردم مجرماند و دستگیر میشوند و اگر اسید بپاشند بر دیگران آزادند و آزاد خواهند ماند. اگر بیحجابی زنان این قدر تحریکآمیز است آقایان بفرمایند بنشینند خانه. این چه ایمانی است که با موی بیرون زنان چنین به خطر میافتد.» کاربر دیگری نوشت: «این دلواپسان از دین فقط حجاب را بلد هستند… تا اسم بورسیه و اختلاس و دزدی میاد، دین داری یادشون میره.»
روز شنبه 26 مهر، در اولین روز کاری هفته، روزنامه هفت صبح چاپ تهران در گزارشی از حوادث اصفهان نوشت: «اسیدپاشی در اصفهان در حالی ادامه دارد که از دو ماه پیش در شبکههای اجتماعی پیامکی با مضمون جلوگیری از بدحجابی تنهـا راه نجات زاینده رود از خشک شدن است، گوشی به گوشی در بین جوانان اصفهانی دست به دست میچرخید. منبع ارسال این پیامک دلهره آور اعلام کرده بود گروهی که هدفشان نجات شهر از بیحجابی و کفر است بر خود واجب میدانند تا به مـبـارزه بـا بدحجابی و جلوگیری از خشکسالی بپردازند.»
حجتالاسلام محمدتقی رهبر درباره اظهارات منسوب به او مبنی بر اینکه «امر به معروف و نهی از منکر باید از تذکر لسانی فراتر برود» هم تاکید داشت: «من نگفتم که تذکر فراتر از لسانی باشد، گفتم آنچه وظیفه یک مسلمان است تذکری ناصحانه، مشفقانه و مودبانه است. اگر قرار باشد برخوردی صورت بگیرد باید به صورت قانونی باشد و دستگاه قضایی و نیروی انتظامی چنین مسالهای را پیگیری کنند تا کسی خودسرانه وارد این گود نشود. این اقدامات خودسرانه به هیچ وجه صحیح نیست.»
پس از آن رسانههای وابسته به حکومت، تلاش کردند که ارتباط فجایع اصفهان با موضوع امر به معروف و نهی از منکر و همچنین مساله بدحجابی را نادیده بگیرند.
کیهان روز 28 مهرماه، در گزارشی با عنوان» اسیدپاشی به چهره حجاب موجسواری ضد انقلاب» که تیتر اول این روزنامه هم شده بود، نوشت: «در این هیاهو اصل موضوع، یعنی آسیب دیدن چند انسان بیگناه، عملا به بوته فراموشی سپرده و موضوع تازهای پیش کشیده شد. موضوعی که آشکارا حکایت از یک سناریو داشت! سناریوی پیوند عاملان حادثه اسیدپاشی با حامیان حجاب و عفاف در جامعه! این سناریو آنقدر برای بانیان آن مهم و ارزشمند بود که نه تنها سلامت قربانیان حادثه را فراموش کردند، بلکه حاضر شدند برای آن آبروی آنها را هم به بدترین شکل ممکن مخدوش کنند و آنها را انسانهایی لاابالی و بیقید نسبت به حجاب و مقدسات نشان دهند!» کیهان تلویزیون فارسی بیبی سی و روزنامههایی را که «زنجیرهای» نامید، متهم دانسته بود.
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران نیز در یادداشتی با عنوان «اسید پاشی به چهره انقلابیها!» هدف از «فضا سازی جهت دار» در این حوادث را «تخریب نیروهای مومن و انقلابی» دانست. این روزنامه نوشته بود:» رسانههای ضد انقلاب در مطالب و گزارشهایی، «هجوم حزباللهیها به زنان بدحجاب در اصفهان» را برجسته کرده و حوادث اینچنینی را نتیجه مستقیم طرح حمایت از آمران به معروف در مجلس اصولگرا عنوان کرده و یک بازی پیچیده را علیه نظام، متدینین و مجلس به راه انداختند. با یک جستوجوی ساده تاریخی در طول سالهای حاکمیت دوم خرداد، میتوان موارد مشابهی را پیدا کرد که در آن تئوریسینهای این جناح با «پرونده سازی» و «اتهام افکنی» تلاش میکنند جناح مومن و انقلابی جامعه را به چالش کشیده و آنها را «خشونت طلب»، «اقتدارگرا» و «تمامیت خواه» نامگذاری کنند.»
این روزنامه، «مقابله با قوانین اسلامی- اخلاقی» را یکی دیگر از اهداف این فضاسازی دانسته بود، چرا که» این طیف بارها نسبت به احکام اسلامی نظیر «قصاص در اسلام»، «تفاوت شهادت زن و مرد در محاکم قضایی»، «قرار دادن موادی در قانون مجازات اسلامی جهت برخورد با بدحجابی» و «تذکر لسانی و قانونی نسبت به هنجارشکان اجتماعی» واکنش تند نشان داده و آنها را نشانگر ارتجاع حاکمیت میدانستند.»
همزمان با این روزنامهها، حجتالاسلام محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضاییه هم اعلام کرد که اسیدپاشی در اصفهان به دلیل بدحجابی نبوده است. او تاکید داشت: «تاکنون تایید نشده است که این اقدامات به علت بیحجابی افراد صورت گیرد چرا که با توجه به ارتباطاتی که با این افراد گرفته شده است این افراد جزو بیحجابها نبودهاند.» انگار اگر چنین اتفاق تراژیکی برای افرادی که او «بدحجاب» مینامید رخ میداد، تفاوتی در اصل ماجرا وجود داشت.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله روز 29 مهرماه خود نوشت: «بعضی زبانها و قلمها همواره درحال ترویج فرهنگ خودسری هستند. قضاوتهای خودسرانه درباره موضوعات مختلف و صادر کردن احکام مرگ و زندان و شلاق و تکفیر و ارتداد برای این و آن توسط افرادی که نه در منصب قضا هستند و نه مسئولیتی درباره موضوعاتی که درباره آنها سخن میگویند و مینویسند برعهده دارند، بسیار خطرناک است. این غیرمسئولانه سخن گفتنها و غیرکارشناسانه نوشتنها، عدهای را به اقدامات خودسرانه تشویق میکند.» این روزنامه اضافه کرده بود: «شاید این افراد، ذاتاً اهل اقدامات خلاف نباشند ولی آن اظهارنظرها، آن سخنان و آن نوشتهها آنها را به این راه انحرافی میکشاند زیرا احساس وظیفه دینی میکنند که مرتکب چنین اقداماتی بشوند درحالی که دین از این قبیل امور مبرا و حتی بیزار است.»
در اواسط دهه هفتاد، حجتالاسلام پروازی، از روحانیون نزدیک به انصار حزبالله که بعدها از این گروه جدا شد، طی یک افشاگری بیسابقه، اشارهای کوتاه هم به موضوع اسید پاشی به زنان بیحجاب در سالهای آغازین استقرار حکومت اسلامی کرده است. او درباره یکی از سران انصار حزبالله میگوید: «من مدتها با اینها بودم. چندسال قبل مسائل امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکردند. عبداللهی که یک چشماش را در جنگ از دست داده اصرار میکرد که مرا هم به دنبال خودشان بکشاند، اما من وقتی فهمیدم او به زنها اسید پاشیده، بسیار ناراحت شدم و او خودش موضوع را فهمید و در رفت.»
آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب نیز آن روزها در گفتوگویی به روند اجباری شدن حجاب هم پرداخته و گفته است: «اواخر سال 1360 که بنده دادستان کل انقلاب بودم صحبتی در میان مسئولین شد؛ در جلسهای که آیتالله هاشمی، مهندس میرحسین موسوی و بنده و سایر مسئولین سپاه بودند پیشنهادی در مورد مساله حجاب مورد بررسی قرار گرفت؛ بهطور مثال قرار شد آیتالله هاشمی در خطبههای نماز جمعه در خصوص حجاب برای مردم صحبت کند و بنده هم اطلاعیهای بدهم؛ بر این مبنا که چون بیحجابی مظهری از رضاشاه بوده افراد بیایند به احترام انقلاب حجاب خود را رعایت کنند. البته در آن زمان آقای لاجوردی داستان انقلاب تهران بود و یک گشت مبارزه با منکرات راه انداخت که موقتی بود و تنها به تذکر ختم میشد و در آن زندان و شلاق وجود نداشت.»
او اضافه کرد: «البته در تبریز در سال 1359 یک عده جوان نزد شهید مدنی رفته بودند و یک اجازه لفظی از وی گرفته بودند که تا اقدامات و تحرکاتی را در خیابانها بر علیه بیحجابی انجام دهند و متاسفانه تندروی کردند و مثلا گاهی به صورت بیحجابها رنگ میپاشیدند.» او همچنین گفته است: «حفظ حجاب زنان بالاخره در سال 61 با گفتار آیت الله هاشمی و بنده و سایر دوستان بدون زور و اجبار عملیاتی شد.»
پیش از واقعه دلخراش اصفهان هم گروههای مذهبی بهصورت «خودجوش؟!» به قتل و جرح زنان پرداخته و آنان را متهم به نقض احکام مذهبی کردهاند. در سالهای گذشته موارد متعددی از این حوادث در رسانههای عمومی هم منتشر شده است.
برای نمونه، شهریور 1381، چند تن از اعضای پایگاه بسیج «علیاصغر مولا» در کرمان، تعدادی از شهروندان کرمانی را بهصورتی سازماندهی شده به قتل رساندند. این افراد عضو فعال بسیج و سپاه پاسداران بودند و یکی از آنان فرمانده پایگاه مقاومت بسیج واقع در میدان ارگ کرمان بود. آنها معتقد بودند که مقتولان «مهدورالدم» بوده و برای اصلاح جامعه باید کشته شوند. قاتلان با وجود اعتراف به انجام این قتلها، بارها در دادگاههای مختلفی که تشکیل شد، تبرئه شدند.
مطابق ماده 226 قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1370«قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعا مستحق کشتن نباشد و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل او را طبق موازین در دادگاه اثبات کند.» و طبق تبصره 2 ماده 295: «در صورتی که شخصی کسی را به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدور الدم بودن بکشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعدا معلوم گردد که مجنی علیه مورد قصاص و یا مهدور الدم نبوده است قتل به منزله خطاء شبیه عمد است و اگر ادعای خود را در مورد مهدور الدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص و دیه از او ساقط است.» با استناد به همین قوانین است که جنایتکاران مذهبی وابسته یا نزدیک به حکومت از محکومیت قضایی میگریزند.
محسن عامری وکیل مدافع یکی از متهمان قتلهای کرمان، که بعدها سرپرست بسیج کانون وکلای دادگستری مرکز شد، در دفاعیات خود از متهمان نوشته بود: «سابقه و شخصیت مثبت متهمان و استخارهها و دعاهای قبل و بعد از انجام اقدامات یاد شده، نشاندهنده انگیزه آنها از بزههای ارتکابی و عقیده آنها به مهدورالدم بودن مقتولین است و انگیزه دیگری در این باره وجود ندارد. بنابراین مستند به تبصره دو ماده 295 قانون مجازات اسلامی و تحریرالوسیله حضرت امام، قتل شبه عمد محسوب میشود. به نوشته آیتالله خمینی، همین قدر که قاتل اعتقاد به مهدورالدم بودن مقتول نماید، کافی است و لازم نیست که این موضوع را نزد حاکم ثابت کند.»
او در بخش دیگری از دفاعیاتش فاش کرد: «فصلالختام بحث اینکه، طبق ابلاغیه دفتر مقام معظم رهبری در موارد احکام قصاص صادره از محاکم، در مورد ماموران و بسیجیانی که در مقام انجام وظیفه شرعی یا اعتقاد به مهدورالدم یا تحت عنوان نهی از منکر مرتکب قتل عمدی شده یا میشوند، مقرر فرمودهاند هر مورد از این قبیل با تکیه بر جهتی که شایسته است موجب تبدیل قصاص به دیه شود.»
در میان قربانیان این محفل جنایتکار، چند تن از زنان کرمان هم بودند که از دیدگاه قاتلان متهم به «فساد اخلاقی» شده بودند. یکی از متهمان در اعترافات خود درباره یکی از این قتلها گفته بود: «مقتول زنی به نام جمیله بود که او هم خرید و فروش مواد مخدر میکرد و فساد اخلاقی داشت. از آنجایی که این زن ازدواج هم کرده بود، پس از ربودن وی، او را خفه نکردیم بلکه چاله یی کندیم و با روش سنگسار او را به قتل رساندیم، بعد جسد این زن را به بیابانهای اطراف کرمان بردیم و در آنجا انداختیم تا طعمه حیوانات شود.»
آنها همچنین گفته بودند: «به ما گفته بودند که محمدرضا نژادملایری و شهره نیکپور دختر و پسر فاسدی هستند که با هم ارتباط نامشروع دارند و به همین خاطر آنها را هنگامی که سوار خودروی پژوی محمدرضا بودند شناسایی کردیم و بعد از اینکه جلویشان را در جاده گرفتیم آنها را به چاله پر از آب هفت باغ بردیم و هر دو را در آنجا خفه کردیم. بعد اجسادشان را داخل پژو گذاشتیم و به بیابان بردیم و پس از آنکه اجساد را به بیرون انداختیم ماشین پژو را به آتش کشیدیم و موبایل محمدرضا را برداشتیم. ما نمیدانستیم شهره و محمدرضا زن و شوهر هستند و فکر میکردیم با هم رابطه نامشروع دارند.»
بر اساس اخبار منتشر شده قاتلان در داگاه حاضر به اظهار پشیمانی نبودند: «سال 1383 زمانی که حمزه مصطفوی در کنار پنج متهم دیگر پرونده در جایگاه متهم ایستاده بود، سرافراز بود. خانواده اولیای دم میگفتند که وی هنوز هم معتقد است که مجاهدی در راه خداست.» و «رفتار متهم مغرورانه و متکبرانه بود و در طول مراحل رسیدگی به پرونده، موضع ایشان بیشتر تحکمآمیز بود. حتی این شخص در جلسه دادگاه میگفت که قتلها را مرتکب شدهام، ولی از اولیای دم عذرخواهی نمیکنم.»
قتلهای کرمان که بر اساس برخی روایتها هجده نفر در آن ماجرا به قتل رسیده بود، تنها یکی از اقدامات نیروهای مذهبی برای اجرای احکام فقهی است.
در خرداد ماه سال 1390 خبری منتشر شد که بر اساس آن گروهی از اوباش به یک مراسم عروسی حمله کرده و بهصورت گروهی به زنان تجاوز کرده بودند. امام جمعه خمینی شهر در واکنش به این حادثه گفته بود: «اینها(کسانی که به آنها تعرض صورت گرفته) آدمهای علیهالسلامی نبودند.»، رییس پلیس آگاهی اصفهان تاکید داشت:» آنها (مهمانان) اگر لباس مناسب داشتند شاید اینطوری نمیشد.» و محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضاییه هم معتقد بود: «به خانوادهها سفارش میکنیم تا اقداماتی که موجب خدشهدار شدن عفت عمومی میشود، انجام ندهند. برخی از تعرضات به دلیل کوتاهی های اولیه است.»
سعید حنایی در آخرین گفتوگویش اعلام کرد که «با کشتن زنان خیابانی، ماموریتی مقدس را برعهده گرفته و ناحیه اطراف حرم مقدس در مشهد را از آلودگی پاک کرده است.»
یکی دیگر از پروندههای فاش شده در این زمینه مربوط به قتل نزدیک به شانزده زن و دختر مشهدی توسط فردی به نام سعید حنایی است که از سال 1379 تا 1380 اتفاق افتاد. او بدون ابراز ندامت از جنایت خود گفته بود که «با کشتن این زنان، فرمان خدا را اجرا میکرده است.» سعید حنایی در آخرین گفتگویاش اعلام کرد که «با کشتن زنان خیابانی، ماموریتی مقدس را برعهده گرفته و ناحیه اطراف حرم مقدس در مشهد را از آلودگی پاک کرده است.»
در مراسم اعدام او هیچ یک از اعضای خانواده قربانیان حضور نداشتند و برخلاف رویه حکومت اسلامی که چنین مراسمی را در ملاءعام اجرا میکند، حکم سعید حنایی در حیاط زندان مشهد انجام شد. به همین دلیل هنوز هم شایعاتی درباره انجام نشدن حکم اعدام وجود دارد. بر اساس فیلم مستندی که مازیار بهاری بعدها درباره سعید حنایی تدوین کرد، گروهی از جریانهای تندرو مذهبی، هنوز هم از اقدامات وی حمایت کرده و او را قهرمان خود میدانند.
به جز جنایتهایی که با بهانههای مذهبی انجام میشود، حتی در حوادث مشابهی که به نظر میرسد گروههای مذهبی تندرو دخالت مستقیم نداشتهاند، تریبونهای رسمی در ایران به جای قاتلان و جنایتکاران، قربانیان این گونه حوادث را ملامت میکنند.
سال 1385، حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس هشتم به کسانی که حاضر نیستند حجاب را رعایت کنند، توصیه کرده بود که «از کشور بیرون روند چون در کشور اسلامی مثل ایران جایی برای آنها نیست.» به مرور این توصیهها لحن شدیدتری گرفت.
در اردیبهشت ماه سال 1390، آیتالله سیداحمد خاتمی در جلسهای با طلاب قم گفته بود: «بهنظر میرسد دیگر با کار فرهنگی نمیتوان جلوی بدحجابی در جامعه را گرفت و فکر میکنم برای حل این مسأله باید خونهای پاکی ریخته شود تا این معضل از جامعه ما ریشه کن شود.»
در آذرماه همان سال حجتالاسلام سیدیوسف طباطبایینژاد نیز اعلام کرد: «برای مقابله با بدحجابی باید چوبتر را بالا برد و از نیروی قهریه استفاده کرد.» او گفته بود: «برخی معتقد هستند قوه قهری در جامعه لازم نیست و باید از باب فرهنگ وارد شد، اما با نصیحت تنها نمیتوان کاری کرد. امر به معروف و نهی از منکر هم زمان قدیم به صورت افرادی به نام محتسب بوده است که شلاق به دست بوده است.»
در آذرماه سال 1392، سرلشکر سید حسن فیروزآبادی در مراسم هفته بسیج گفت: «حجاب و عفاف، از عنوان صرفا یک پوشش برای زنان مسلمان خارج شده و به صورت یک سمبل اسلامخواهی و مقابله با غرب در آمده است.» او اضافه کرده بود: «اگر زمانی، مانند زمان فتنه 88، بیحجابی و بیعفتی با هدایت شبکههای ماهوارهای و ضد انقلاب و به صورت سازمان یافته به منظور مخدوش کردن چهره انقلاب صورت میگیرد در این حالت موضوع امنیتی میشود و نهادهای امنیتی باید به وظیفه خود عمل کنند و با فعالیتهای سازمان یافته ضد انقلاب برخورد شود.»
غلامعلی حداد عادل، از نزدیکان سببی آیتالله خامنهای و نماینده راست گرای مجلس در یک برنامه تلویزیونی گفت: «باید بعد از سی و پنج سال نگاهی به گذاشته بیندازیم، یکی از مسائل اصلی نظام ما مساله حجاب است، امروز وضعیت ما با ابتدای انقلاب تفاوت بسیاری کرده است، تجربه بسیاری پیدا کرده و واقعیات و تجارب زیادی به دست آوردهایم و باید بنشینیم از خودمان بپرسیم مشکل در عرصه حجاب چیست.» او معتقد بود: «دیدن بدحجابی در جامعه کار دشواری نیست، احساس ما این است که مثل روز که شب میشود، آرامآرام وضعیت حجاب هر سال بدتر میشود و گویی پله پله به پایین میرویم و برای این باید تدبیر و چاره اندیشی کرد.»
این اظهارات تنها گوشهای از سخنان مسئولان حکومتی درباره حجاب زنان در سالهای اخیر است. در کنار این سخنان باید اقدامات نیروی انتظامی در سرکوب علنی زنان که به بهانه بدحجابی و تحت عنوان «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» و گشت ارشاد انجام میشد را هم اضافه کرد.
در آذرماه سال 1392، سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران طی سخنانی فاش کرد که آیتالله خامنهای برخورد با بدحجابی را به نیروی انتظامی سپرده است. او در پاسخ به سوال یکی از بسیجیان که «چرا سپاه در بحث عفاف و حجاب اقداماتی را انجام نمیدهد» گفته بود: «در مقابله با بد حجابی و موضوع عفاف و حجاب سپاه و بسیج بنا به تدبیر مقام معظم رهبری منع شدهاند به خصوص از اقدامات سلبی، کاری که ما بلدیم کار سلبی است، البته 4 تا 5 سال است که در جلسه ایجابی وارد شدیم که کار بسیار سختی است مقابله با پدیده بیحجابی کار بسیار سختی است، فعلا کار به نیروی انتظامی سپرده شده است.» او اضافه کرده بود: «حضرت آقا نظرات جزئی و ریزی دارند که در قالب طرح صالحین و طرح امر به معروف و نهی از منکر زیر نظر حضرت آقا به جلو میرود و باید کمی صبر بکنیم.»
برخوردهای جنایتکارانه با زنان و اسیدپاشیهای اخیر را نیز نمیتواند بیارتباط با این موضوع دانست.
در مهرماه سال 1394، جامعه ایران شاهد اقدامات جنایتکارانه گروههای بسیجی و فشا و لباس شخصی، از اسیدپاشیهای سازمانیافته تا مواردی از قمهکشی علیه زنان، برای تحمیل حجاب اجباری بود. عدم پیگرد «قانونی» این جنایتکاران، به آنها بیش از پیش شجاعت بخشید و اسیدپاشی علیه زنان را به موضوعی رایج تبدیل کرد. در مقابل هر زنی و مردی که به این قوانین وحشیانه اعتراض کرد به زندان افکنده شد.
25 مرداد 1398، «کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد» با انتشار بیانیهای، با محکوم کردن حکم 55 سال زندان برای سه فعال حقوق زنان در ایران، نوشت: سه زن معترض به حجاب اجباری، به جرم عدم رعایت حجاب، به 55 سال و 6 ماه حبس محکوم شدند.
در 9 آبان 1398، دادگاه انقلاب تهران، یاسمن آریانی، منیره عربشاهی و مژگان کشاورز را که همگی از حق برخورداری از وکیل محروم بودند، به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به 5 سال، به اتهام «نشر اکاذیب علیه نظام» به یک سال و به اتهام «زمینهسازی و تشویق برای فساد و فحشا» به 10 سال زندان محکوم کرد.
مژگان کشاورز علاوه بر این احکام، بهخاطر «توهین به مقدسات» به 7 سال و نیم زندان محکوم شد.
یکی دیگر از رفتارهای ارتجاعی و زنستیزانه حکومت اسلامی، که با فرهنگ حاکمیت دینی همخوانی دارد، ازدواجهای اجباری و زود هنگام دختران در ایران است. در ایران دختران می توانند در سن 13 سالگی به ازدواج در آیند. پدران قانونا اجازه دارند دختران خود را در سن 9 سالگی با تأیید قاضی به ازدواج در آورند.
مجلس حکومت اسلامی، در سال 1397، لایحه پیشنهادی برای بالا بردن سن ازدواج دختران به 16 سال را به بهانه محتوای «ضد شرع و عرف اجتماعی» و «مغایرت با تعالیم اسلام» رد کرد. این نوع از خشونت علیه زنان در ایران، کودکان را آسیبپذیر کرده است و این حقیقت ناگوار در برابر همگان به شکلی عریان به نمایش میگذارد که تحت حکومت نمایندگان خدا در ایران، حتی دختربچهها نیز از تعرض متجاوزان در امام نیستند.
آخرین تبهکاری حاکمان قدارهبند جامعه، علیه زنان معترض به حجاب اجباری پیش از مرگ مهسا امینی، علیه سپیده رشنو انجام گرفت. او در پی اعتراض به حجاب اجباری و مقاومت در برابر دخالتهای یکی از زنان ستاد امر به معروف، به نام رایحه ربیعی به نوع پوششاش، دستگیر شد و پس از شکنجه های بسیار وادار به اعتراف تلویزیونی در صدا و سیمای ج. ا. گردید.
خشونتهای خانگی و قتلهای ناموسی، مجازاتهای بیرحمانهای همچون اعدام، شلاق و سایر «احکام دینی» دیگر، سویه های دیگر خشونت جاری علیه زنان در ایران است.
با وجود تصویب اجباری شدن حجاب، این مساله هیچگاه در ایران به سرانجام مورد نظر حکومت منجر نشد و زنان حاضر به پذیرش کامل حجاب به ان شکلی که توسط دستگاههای حکومتی دیکته میشد نبودند. به همین دلیل بود که فشارها و تهدیدهای رسمی و غیر رسمی روزبهروز گسترش یافت.
اکنون یکی از اعتراضات خشمگینانه زنان برداشتن روسری و سوزاندن آنها در خیابانهاست. تصاویر و ویدئوهای منتشر شده از ایران همچنان حکایت از این دارد که بسیاری از زنان با حجاب اجباری مخالفاند و شال وروسری تحمیلی را از سر برمیدارند. وزیر کشور در واکنش به انتشار این تصاویر در شبکههای اجتماعی، کشف حجابکنندگان را وابسته به جریانهای خارج کشور دانسته که آن را راه مقابله با اسلام و نظام اسلامی قرار دادهاند.
سرکوب سیستماتیک زنان و عدم آزادی و بیکاری گسترده در میان جوانان و به کارگیری افراد غیرمتخصص و رانتگیر در جایگاههای مدیریتی باعث از بین رفتن امید به آینده در میان دختران و پسران جوان گشته و برآیند آن انباشت خشم و افسردگی است. اینگونه است که جوانان ایرانی در تونل وحشتی به نام آینده قرار گرفتهاند.
بر اساس آمارهای پزشکی قانونی در سال 1399، بهطور میانگین روزانه 15 نفر در ایران جان خود را بر اثر خودکشی از دست دادهاند.
نزدیک به 44 سال است که حکومت اسلامی با تشکیل کمیته و گشتهایی مانند(جندالله، انصار و ارشاد) و سازمانهای تبلیغات اسلامی سعی کرده با بدحجابی مبارزه کند و خواسته زنان را که حجاب اختیاری است، سرکوب کند. در همین مسیر صدها میلیارد تومان هزینه و فعالین زنان را سرکوب و زندانی کرده است. با این حال هیچگاه نتوانسته جلوی این اعتراضات را بگیرد و در طول این سالها همیشه شکست خورده است.
بیگمان حق مسلم هر انسانی است که چه لباسی و چه مدلی انتخاب کند و بپوشد و یا نپوشد بههمین دلیل، هیچ دولتی حق ندارد در ابتداییترین حقوق زنان، یعنی نوع پوشش آنان دخالت کند حال این دولت نظامی – ناسیونالیست رضاخان باشد و چه حکومت نظامی – اسلامی باشد.
در هر صورت اکنون پیام مردم انقلابی و در پیشاپیش همه زنان جوان، صریح و روشن این است: حکومت اسلامی باید برود و جامعه نوینی ساخته شود که در آن کمترین تبعیضی بین و زن و مرد نباشد. مهمتر از همه، باید آزادیهای فردی و جمعی تامین گردد و همه شهروندان بدون توجه به جنسیت و ملیت و افکار سیاسی و باورهای مذهبی، باید همه از امکان برابر در عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار گردند!
یکشنبه هشتم آبان 1401 – سیام اکتبر 2022