سرنوشت سوریه را اسرائیل تعیین خواهد کرد، نه «آزادکنندگان» دمشق
نویسنده: جاناتان کوک ــ
آیندهٔ سوریه تحت شاخهٔ القاعده، هیأت تحریرالشام (HTS)، تنها دو گزینه خواهد داشت. یا تسلیم میشود و مانند کرانه باختری همکاری میکند یا به سرنوشتی مشابه غزه دچار میشود.
پس از خروج عجولانهٔ بشار اسد از سوریه و تصرف بخش اعظم کشور توسط نیروهای جدید محلی القاعده، سیل مقالاتی با این پرسش که «آیندهٔ سوریه چه خواهد شد؟» منتشر شدهاند.
دولتها و رسانههای غربی بهسرعت موفقیت هیأت تحریرالشام را جشن میگیرند، اگرچه این گروه در ایالات متحده، بریتانیا، و بسیاری از اروپا بهعنوان یک سازمان تروریستی شناخته میشود.
در سال ۲۰۱۳، ایالات متحده جایزهای ده میلیون پوندی برای دستگیری رهبر این گروه، ابومحمد الجولانی تعیین کرد، زیرا او به ارتباط با القاعده و داعش متهم بود و سلسلهای از حملات وحشیانه علیه غیرنظامیان را ترتیب داده بود.
پیشتر، الجولانی شاید انتظار داشت که سرنوشتش با لباس نارنجی معروف در بازداشتگاه و شکنجهگاه بدنام گوانتانامو، تحت نظارت ایالات متحده و از جهان خارج، جدا به پایان برسد، امّا اکنون او ظاهراً به برکت واشنگتن خود را بهعنوان جانشین تعیین شدهٔ سوریه معرفی میکند.
با کمال تعجب، غرب قبل از اینکه هیأت تحریرالشام و الجولانی در نقش جدید خود بهعنوان حاکمان سوریه آزمایش شوند، در بازتعریف نقش آنها عجلهای وافر دارد. هم ایالات متحده و هم بریتانیا بهدنبال لغو وضعیت هیأت تحریرالشام بهعنوان یک سازمان ممنوعه هستند.
برای درک سرعت فوقالعادهٔ این تبرئه، مهم است که به یاد داشته باشیم که نلسون ماندلا، که در سطح بینالمللی بهخاطر کمکش در آزادسازی آفریقای جنوبی از آپارتاید تجلیل میشود، تنها در سال ۲۰۰۸، یعنی ۱۸ سال پس از آزادی از زندان، از فهرست تروریستی واشنگتن حذف شد.
بههمین ترتیب، رسانههای غربی به الجولانی کمک میکنند تا بهعنوان یک شخصیت سیاسی نوظهور مطرح شود و با سفید کردن جنایات گذشتهاش، تغییر نام او از لقب جنگیاش به نام واقعی او، احمد الشراء، صورت میگیرد.
فشار را افزایش دهید
داستانهای مربوط به آزادی زندانیان از زندانهای اسد، و شادی خانوادههایی که برای جشن به خیابانها میآیند، کمک کردهاند تا تصویری خوشبینانه از تحولات جدید سوریه ارائه شود. در حالی که آمریکا، بریتانیا، اسرائیل، ترکیه، و کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بر سر بهرهگیری از شرایط و نفوذ بیشتر در این کشور رقابت میکنند، این داستانها حقیقتی تلختر را دربارهٔ آیندهٔ احتمالی این کشور «آزادشده» پنهان میکنند.
جایگاه سوریه بهعنوان یک کشور شکستخوردهٔ دائمی قطعی بهنظر میرسد. بمبارانهای اسرائیل، که تاکنون صدها زیرساخت حیاتی در سراسر سوریه را نابود کرده است، دقیقاً در جهت همین هدف صورت میگیرد.
تنها طی چند روز، ارتش اسرائیل اعلام کرد که ۸۰ درصد از تأسیسات نظامی سوریه را نابود کرده است و بسیاری دیگر نیز از آن زمان هدف قرار گرفتهاند. روز دوشنبه، اسرائیل ۱۶ حمله به بندر استراتژیک طرطوس ـــ که ناوگان دریایی روسیه نیز در آن مستقر است ـــ انجام داد. شدت انفجارها بهحدی بود که به ۳.۵ ریشتر میرسید.
در دوران حکومت اسد، اسرائیل حملات خود به سوریه را عمدتاً با این استدلال توجیه میکرد که این حملات برای جلوگیری از انتقال تسلیحات از ایران به حزبالله لبنان، که اغلب با هماهنگی نیروهای روسی مستقر در حمایت از دمشق انجام میشدند، ضروری است.
اما در حال حاضر، هدف دیگری مد نظر است. جنگجویان سنی هیأت تحریرالشام متعهد شدهاند که ایران و حزبالله ـــ بهعنوان اعضای محور مقاومت شیعه علیه اسرائیل ـــ را از خاک سوریه دور نگه دارند.
اکنون تمرکز اصلی اسرائیل بر ارتش سوریه است که پیش از این نیز تحت فشار بود. حملات بر هواپیماها، کشتیها، سامانههای راداری، پدافند هوایی، و موشکهای سوریه متمرکز شده است. هدف این حملات از بین بردن هرگونه توان حمله یا دفاع این کشور است. در مقابل چشم همگان، هر امیدی برای حفظ ظاهری حاکمیت سوریه در حال فروریختن است.
این حملات اخیر، ادامهٔ تلاشهای چندینسالهٔ غرب برای تضعیف یکپارچگی و اقتصاد سوریه است. ارتش آمریکا مناطق نفتخیز و گندمخیز سوریه را با کمک اقلیت کردها تحت کنترل خود دارد و این منابع حیاتی را غارت میکند. بهطور کلی، غرب تحریمهای شدیدی را علیه اقتصاد سوریه اعمال کرده است.
فشارهای مستمر همان عواملی هستند که دولت اسد را بهزانو درآورده و به فروپاشی آن منجر شدهاند. اکنون، اسرائیل این فشارها را تشدید کرده است تا مطمئن شود هر حکومتی که جایگزین شود با چالشهایی سختتر از پیش مواجه باشد.
نقشهٔ سوریهٔ پس از اسد، همانند دوران پایانی ریاستجمهوری شکنندهٔ او، به پازلی از رنگهای مختلف شباهت دارد: ترکیه و متحدان محلی آن بخشهایی از شمال را در اختیار دارند، کردها در شرق مستقر هستند، نیروهای آمریکایی در جنوب حضور دارند و ارتش اسرائیل از غرب به پیشروی خود ادامه میدهد.
این پسزمینهای است که برای پاسخ به پرسش «سوریه پس از اسد چه خواهد شد؟» باید در نظر گرفت
دو سرنوشت محتمل
سوریه اکنون به بازیچهای از مجموعهٔ منافع دولتهای مختلف تبدیل شده است که همسویی آنها با یکدیگر بسیار مبهم است. هیچیک از این کشورها سوریه را بهعنوان یک دولت قوی و متحد در اولویت قرار ندادهاند. در چنین شرایطی، اولویت اسرائیل تشدید شکافها و اختلافات فرقهای و جلوگیری از ظهور یک مرجع مرکزی بهجای اسد خواهد بود.
این راهبرد دهههاست که در سیاستهای اسرائیل دنبال شده و همچنین بر تفکرات نخبگان سیاست خارجی در واشنگتن، بهویژه پس از ظهور نئومحافظهکاران تحت دولت جورج دبلیو بوش در اوایل دهه ۲۰۰۰، اثر گذاشته است. هدف این سیاست، تجزیهٔ هر کشوری در خاورمیانه است که حاضر به پذیرش سلطه اسرائیل و آمریکا نباشد.
برای اسرائیل مهم این است که سوریه درگیر نزاعهای داخلی و بازیهای قدرت باقی بماند. بر اساس گزارشی از مجلهٔ Foreign Policy در سال ۲۰۱۸، اسرائیل از سال ۲۰۱۳ بهطور مخفیانه یک برنامهٔ تجهیز و تأمین مالی حداقل ۱۲ گروه شورشی مختلف را اجرا کرده است.
در این راستا، سرنوشت سوریه شباهت زیادی به سرنوشت فلسطینیان پیدا خواهد کرد. در بهترین حالت، سوریه ممکن است انتخاب بین دو گزینه را داشته باشد: به کرانهٔ باختری تبدیل شود یا به غزه.
تا اینجا همهچیز نشان میدهد که اسرائیل گزینهٔ غزه را دنبال میکند. بهنظر میرسد واشنگتن و اروپا مسیر کرانهٔ باختری را ترجیح میدهند و بههمین دلیل تمرکز خود را بر بازتعریف جایگاه هیأت تحریرالشام گذاشتهاند.
در سناریوی غزه، اسرائیل همچنان به بمباران سوریه ادامه میدهد و گروه القاعده یا هر گروه دیگری را از توانایی اداره امور کشور سلب میکند. بیثباتی و هرج و مرج بر کشور حاکم میشود.
با نابودی میراث حکومت سکولار اسد، رقابتهای تلخ فرقهای بر سوریه مسلط خواهد شد و این کشور به مناطقی جدا تقسیم میشود. فرماندهان جنگ، شبهنظامیان، و گروههای تبهکار برای کسب قدرت محلی به مبارزه میپردازند. توجه آنها عمدتاً به داخل و حفظ قدرتشان در برابر رقبای داخلی معطوف خواهد بود، نه به خارج و مقابله با اسرائیل.
«بازگشت به عصر حجر»
در جهانبینی مشترک اسرائیل و نئومحافظهکاران آمریکایی، سرنوشتی که اکنون برای سوریه رقم خورده است پدیدهٔ جدیدی نیست. این دیدگاه مبتنی بر درسهایی است که اسرائیل ادعا میکند از تجارب خود در غزه و لبنان آموخته است.
ژنرالهای اسرائیلی، پیش از آنکه در غزه توانایی اجرای نسلکشی را داشته باشند، از «بازگرداندن غزه به عصر حجر» سخن میگفتند. آنها ابتدا این ایده را بهصورت محدودتر در لبنان آزمایش کردند و زیرساختهای این کشور را بر اساس دکترین موسوم به «ضاحیه» منهدم کردند.
اسرائیل معتقد است که این ویرانگریِ بیهدف دو فایده مهم دارد: اول، تخریب گسترده باعث میشود جمعیت محلی بهجای سازماندهی مقاومت تنها به فکر بقای خود باشند. دوم، در بلندمدت، جمعیت آسیبدیده درمییابد که با توجه به شدت مجازاتها، باید از هرگونه مقاومت آینده علیه اسرائیل دست بردارد.
در همین راستا، کارولین گلیک، یکی از شخصیتهای برجستهٔ نئومحافظهکاری و ستوننویس روزنامهٔ جروسالم پست، در سال ۲۰۰۷ ـــ چهار سال پیش از آغاز قیام در سوریه ـــ سرنوشت محتوم این کشور را ترسیم کرده بود. وی تأکید داشت که هرگونه قدرت مرکزی در دمشق باید نابود شود، زیرا به گفتهٔ او، «دولتهای متمرکز در جهان عرب عامل اصلی نفرت اعراب از اسرائیل هستند.»
او افزود: «سوریه چگونه میتواند با ارتش اسرائیل مقابله کند در حالی که همزمان مجبور باشد یک قیام مردمی را سرکوب کند؟» یا بهتر از آن، سوریه میتواند به یک دولت شکستخوردهٔ دیگر بدل شود، مانند لیبی پس از سرنگونی و قتل معمر قذافی در سال ۲۰۱۱ با کمک ناتو. از آن زمان، لیبی بهدست جنگسالاران اداره شده است.
جالب است که سوریه و لیبی ـــ همراه با عراق، سومالی، سودان، لبنان، و ایران ـــ در لیست مرگباری قرار داشتند که بلافاصله پس از ۱۱ سپتامبر توسط نمایندگان اسرائیل در واشنگتن تنظیم شده بود. اکنون، تمامی این کشورها، بهجز ایران، یا به دولتهای شکستخورده بدل شدهاند یا در حال تبدیل شدن به چنین وضعیتی هستند.
ارائهدهندگان امنیت
نتیجهٔ احتمالی دیگر این است که سوریه به نسخهای بزرگتر از کرانهٔ باختری تبدیل شود.
در این سناریو، هیأت تحریرالشام و رهبر آن ابومحمد الجولانی میتوانند ایالات متحده و اروپا را قانع کنند که آنها به قدری مطیع و آماده هستند تا دستورات را مو بهمو اجرا کنند که اسرائیل دیگر کوچکترین هراسی از آنها نداشته باشد.
حاکمیت آنها شبیه به عملکرد محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی در کرانه باختری، خواهد بود که مورد انتقادهای فراوانی قرار گرفته است. قدرت عباس تقریباً محدود به نظارت بر مدارس و جمعآوری زبالهها است، مانند ریاست شورای یک شهر کوچک.
نیروهای امنیتی تحت امر او عملاً یک نیروی پلیسی با تجهیزات سبک هستند که برای سرکوب داخلی مورد استفاده قرار میگیرند و توانایی مقابله با اشغالگری غیرقانونی اسرائیل را ندارند. عباس همکاریهای خود با اسرائیل برای جلوگیری از هرگونه مقاومت فلسطینی را یک وظیفهٔ «مقدس» خوانده است.
این همکاری مجدد در آخر هفتهٔ گذشته، زمانی که نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی یک فرمانده مقاومت تحت تعقیب اسرائیل را در جنین کشتند، خیلی خوب مشهود بود.
الجولانی نیز میتواند به روشی مشابه بهعنوان یک «ارائهدهنده خدمات امنیتی» به کار گرفته شود. امروز سوریه ـــ عمدتاً بهدلیل اسرائیل ـــ دیگر نیروی هوایی، دریایی، یا زمینی ندارد و تنها گروههای مسلح سبک مانند هیأت تحریرالشام، برخی گروههای شورشی دیگر که بهاشتباه «ارتش ملی سوریه» نامیده میشوند، و گروههای کردی باقی ماندهاند.
تحت هدایت سیا و ترکیه، ممکن است هیأت تحریرالشام تقویت شود، اما تنها در حدی که بتواند در داخل سوریه مخالفان را سرکوب کند.
اگرچه هیأت تحریرالشام قدرت خواهد داشت، اما این قدرت با مجوز و محدودیت همراه خواهد بود. بقای آنها به ایجاد آرامش برای اسرائیل وابسته خواهد بود، هم با اتخاذ سیاستهای ارعاب علیه گروههای دیگر سوری، از جمله جمعیت آوارگان فلسطینی که ممکن است علیه اسرائیل اقدام کنند، و هم با مهار سایر بازیگران منطقهای مخالف اسرائیل، مانند ایران و حزبالله.
حاکمیت الجولانی نیز، مانند عباس، از نظر جغرافیایی محدود خواهد بود. عباس باید بپذیرد که بخشهای وسیعی از کرانهٔ باختری تحت تسلط اسرائیل بهعنوان شهرکهای یهودی اعلام شدهاند و او به منابع حیاتی مانند سفرههای آب زیرزمینی، زمینهای کشاورزی، و معادن سنگ دسترسی ندارد.
برای هیأت تحریرالشام نیز مناطق تحت کنترل ترکیه و ایالات متحده، که شامل بخش عمدهای از منابع نفتی سوریه است، بهاحتمال زیاد خارج از دسترس خواهند بود. همچنین، مناطقی در جنوب غربی سوریه، که اسرائیل در دو هفته گذشته آن را اشغال کرده است، برای این گروه ممنوع خواهد بود.
بهطور گسترده انتظار میرود که اسرائیل این مناطق اشغالی سوریه را برای گسترش حاکمیت غیرقانونی خود بر بلندیهای جولان ـــ که در جنگ ۱۹۶۷ از سوریه تصرف کرد ـــ الحاق کند.
«عشق» به اسرائیل
الجولانی بهخوبی گزینههایی را که در برابرش قرار دارند درک میکند. شاید تعجبآور نباشد که او بهمراتب ترجیح میدهد یک «محمود عباس سوری» باشد تا یک «یحیی سنوار سوری»، رهبر حماس که در اکتبر توسط اسرائیل کشته شد.
با توجه به بازسازی شسته و رفتهٔ خود، الجولانی ممکن است تصور کند که روزی میتواند به معادل سوری رهبر تحت حمایت آمریکا در اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، بدل شود. با این حال، نقش زلنسکی شامل پیشبرد جنگی نیابتی علیه روسیه بهنمایندگی از ناتو است. اسرائیل هرگز اجازه نمیدهد رهبر کشوری در مرزهایش به چنین قدرت نظامی مجهز شود.
فرماندهان الجولانی زمان را تلف نکردند و اعلام کردند که هیچ نزاعی با اسرائیل ندارند و قصد تحریک خصومت با این کشور را ندارند.
روزهای اولیهٔ حاکمیت هیأت تحریر الشام بهشدت تحت تأثیر تشکر رهبران آن از اسرائیل برای کمک به آنها در تسلط بر سوریه ـــ با خنثی کردن نقش ایران و حزبالله در لبنان ـــ بود. حتی از ابراز «عشق» به اسرائیل نیز دریغ نشد. چنین احساسات دوستانهای حتی با حملهٔ ارتش اسرائیل به منطقهٔ بزرگ غیرنظامیشده در سوریه در نزدیکی بلندیهای جولان ـــ که توافق آتشبس ۱۹۷۴ را نقض کرد ـــ تضعیف نشد.
بمباران بیامان زیرساختهای سوریه توسط اسرائیل نیز، که نقض تمامیت ارضی این کشور تلقی میشود و بر اساس دادگاه نورنبرگ در پایان جنگ جهانی دوم بزرگترین جنایت بینالمللی محسوب میگردد، واکنشی از سوی هیأت تحریرالشام نشان نداده است.
این هفته، الجولانی با لحنی آرام اشاره کرد که اسرائیل منافع خود را از طریق حملات هوایی و تهاجم در سوریه تأمین کرده است و حالا میتواند سوریه را به حال خود رها کند.
او به تایمز لندن گفت: «ما خواهان هیچ درگیری، نه با اسرائیل و نه با هیچکس دیگر نیستیم، و اجازه نخواهیم داد سوریه به سکوی پرتاب حملات [علیه اسرائیل] تبدیل شود.»
یک خبرنگار از کانال ۴، که هفتهٔ گذشته تلاش کرد یک سخنگوی هیأت تحریرالشام را به موضعگیری دربارهٔ حملات اسرائیل به سوریه وادار کند، از پاسخها شگفتزده شد. عبیده ارناؤوط چنان صحبت میکرد که گویی متنی دقیقاً تنظیمشده را میخواند و مقامات واشنگتن و اسرائیل را مطمئن ساخت که هیأت تحریرالشام هیچ جاهطلبی بزرگی ندارد جز تخلیهٔ منظم زبالهها.
هنگامیکه از او پرسیده شد تحریرالشام حملات اسرائیل به حاکمیت سوریه را چگونه میبیند، ارناؤوط تنها پاسخ داد: «اولویت ما بازگرداندن امنیت و خدمات، احیای زندگی مدنی و نهادها و ارائهٔ خدمات به شهرهای تازه آزادشده است. جنبههای زیادی از زندگی روزمره وجود دارد که باید بازسازی شوند: نانواییها، برق، آب، ارتباطات، بنابراین اولویت ما ارائه این خدمات به مردم است.»
به نظر میرسد که تحریرالشام حتی در سطح لفظی نیز تمایلی به مقاومت در برابر جنایات جنگی اسرائیل در خاک سوریه ندارد.
جاهطلبیهای بزرگتر
تمام این اتفاقات موقعیتی قوی برای اسرائیل ایجاد کرده است تا دستاوردهای خود را تثبیت و جاهطلبیهای منطقهایاش را گسترش دهد.
اسرائیل برنامههایی برای دو برابر کردن تعداد شهرکنشینان یهودی، که بهطور غیرقانونی در سرزمین اشغالی جولان سوریه زندگی میکنند، اعلام کرده است.
در همین حال، جوامع سوری که اخیراً تحت سلطهٔ نظامی اسرائیل قرار گرفتهاند ـــ در مناطقی که اسرائیل پس از سقوط اسد اشغال کرده است ـــ از حکومت اسمی خود در دمشق و دیگر کشورهای عربی خواستهاند که اسرائیل را به عقبنشینی وادار کنند. دلیل روشنی دارند: آنها از اشغال طولانیمدت هراس دارند.
طبق پیشبینی، همان نخبگان غربی که بهدلیل نقض تمامیت ارضی اوکراین توسط روسیه چنان خشمگین هستند و سه سال را صرف تسلیح کییف برای یک جنگ نیابتی علیه مسکو کردند ـــ و بههمین دلیل خطر مواجههٔ هستهای را نیز پذیرفتند ـــ هیچگونه نگرانی از نقض هرچه بیشتر تمامیت ارضی سوریه توسط اسرائیل ابراز نکردهاند.
بار دیگر، یک قاعدهٔ جداگانه برای اسرائیل اعمال میشود که با هر کشوری که واشنگتن آن را دشمن میداند متفاوت است.
با از کار انداختن سیستم دفاع هوایی سوریه، اکنون اسرائیل میتواند بدون هیچ مانعی بهسمت ایران پیشروی کند ـــ چه بهتنهایی و چه با حمایت ایالات متحده ـــ تا آخرین هدف موجود در لیست حذف نئومحافظهکاران از سال ۲۰۰۱ را هدف قرار دهد.
رسانههای اسرائیلی با هیجان از آمادهسازی برای یک حمله خبر دادهاند، در حالی که گفته میشود تیم انتقالی رئیسجمهور آیندهٔ ایالات متحده، دونالد ترامپ، بهطور جدی در حال بررسی مشارکت در چنین عملیاتی است.
بهعلاوه، بهنظر میرسد اسرائیل بالاخره به برقراری روابط «عادی» با بزرگترین متحد دیگر واشنگتن در منطقه، عربستان سعودی، نزدیک شده است ـــ تلاشی که پس از نسلکشی اخیر اسرائیل در غزه بهحالت تعلیق درآمده بود.
احیای روابط میان اسرائیل و ریاض بیشتر به این دلیل امکانپذیر شده است که گزارشهای مربوط به سوریه، نسلکشی در غزه را بیشتر از دستور کار خبری غرب حذف کرده است؛ اگرچه فلسطینیها در آنجا ـــ که بهمدت ۱۴ ماه از سوی اسرائیل با گرسنگی و بمباران روبرو بودهاند ــــ احتمالاً در مقیاسی بزرگتر از گذشته جان خود را از دست خواهند داد.
در حال حاضر، روایت «آزادی» سوریه بر پوشش خبری غرب مسلط است. اما بهنظر میرسد تاکنون تنها چیزی که با تسلط تحریرالشام بر دمشق آزاد شده باشد اسرائیل است. این کشور اکنون برای واداشتن همسایگان خود به تسلیم از طریق ارعاب و وحشت فضای بیشتری دارد.
منبع: وبلاگ ضدجنگ، ۲۰ دسامبر ۲۰۲۴
https://antikrieg.com/aktuell/2024_12_21_israelwirdueber.htm