زیباترین بانوی شهر
نازنین زیباترین بانوی شهر
از همه گلهای گلشن تازه تر
قامتش چون سرو بالا و بلند
گیسوانش حلقه حلقه تا کمر
گونه هایش رشک گلهای چمن
چشمهایش میزند بر دل شرر
از ازل در باغ حسنش کاشته اند
نخل ها و میوه های پر ثمر
خرمن قند است در هر بوسه اش
می تراود از لبش شهد و شکر
بوی مشکش چون نسیم نوبهار
میوزد بر جان من وقت سحر
نازنین چون شمع بر رخسار شب
نازنین روشنتر از ماه و قمر
نازنین آراسته با صد هنر
نازنین یعنی به خوبان تاج سر
جلوۀ حسنش چو فانوس تابناک
حسن مهرویان ز حسنش بارور
نقش او بر لوح دل آراسته
عکس او بر قاب دل پیراسته
نیست در شهر بهتر از وی بانویی
بانویی مقبولتر از شهبانویی
نازنین شهبانوی کابل زمین
نازنین خوشبوتر از آهوی چین
عشق او در من رها گردیده است
عشق اغیار از دلم برچیده است