نقطۀ عطفی در تاریخ امریکا و خروج نیرو های این کشوراز افغانستان
نویسنده: مهرالدین مشید
بایدن در صدد تغییراستراتیژی سیاسی به استراتیژی علمی وعقلانی در افغانستان
جوبایدن پس از تنش های انتخاباتی در ۲۰ جنوری ۲۰۲۱ در موجی از تهدید ها و در میان تدابیر شدید امنیتی مراسم تحلیف را بحیث چهل و ششمین رئیس جمهور امریکا در کاخ سفید بجا آورد. تنش های انتخاباتی پس از آن سراسر امریکا را فراگرفت که ترامپ رئیس جمهور پیشین امریکا از پذیرش نتیجۀ انتخابات خودداری کرد. این مراسم در حالی برگزار شد که ۲۵ هزار نظامی تدابیر امنیتی واشنګتن را ګرفته بودند و واشنګتن ازلحاظ امنیتی شبه کابل و بغداد خوانده شد. بایدن بر رسم معمول امریکا روز نخست کار خود را با لغو برخی فرمان های ترامپ آغاز کرد. لغو فرمان اجرایی رئیس جمهوری ترامپ مبنی بر ممنوعیت صدور ویزا برای شهروندان چند کشور، با اکثریت جمعیت مسلمان، یکی از نخستین اقدامهای جو بایدن بود. لغو ممنوعیت صدور ویزا ترامپ در جنوری ۲۰۱۷ و در نخستین روزهای حضور در کاخ سفید فرمانی امضاء کرد که مطابق آن صدور ویزا برای شهروندان ایران، لیبی، سوریه، یمن، سومالی و سودان متوقف شد. یکی دیگر از اقدامهای بایدن در نخستین روز حضور در کاخ سفید پیوستن دوبارۀ امریکا به سازمان صحی جهان، امر بررسی پول هایی که روسیه برای کشتن سربازان امریکایی به طالبان پرداخته و بررسی مداخلۀ روسی در انتخابات پیشین امریکا و لغو فرمان خروج آمریکا از توافق اقلیمی پاریس بود که ترامپ اکتبر ۲۰۱۹ امضاء کرده است. این توافقنامه برای مقابله با تغییرات آب و هوایی، از جمله از طریق کاهش تولید گازهای گلخانهای، سال ۲۰۱۴ به امضای نمایندگان ۱۹۵ کشور رسیده بود. وی تحت عنوان۱۰ روز برای بازگشت آمریکا به مسیر درست، درکنار لغو دو فرمان یادشدۀ ترامپ، ۱۰ فرمان اجرایی برای مبارزه با کرونا را نیز صادر نمود. یکی از فرمانهای رئیس جمهوری جدید استفاده از ماسک بصورت اجباری دراداره های دولتی و مکان های عمومی است.
مراسم سوگند پس از آن برگزار شد که چند روز پیشتر از آن هزاران تفنگدار موانع امنیتی را شکستند و بر کنگرۀ امریکا هجوم آوردند که در نتیجۀ آن ۴ نقر کشته شد. این حمله در حالی صورت گرفت که کنگرۀ امریکا مصروف شمارش الکترال رای های جوبایدن بود. این حمله دموکراسی ۲۵۰ سالۀ امریکا را از جا جنباند و به نحویی بر ناپاسخگویی دموکراسی و افزایش تبعیض در این کشور مهر تایید نهاد. آقای ترامپ روز سه شنبه همزمان به روز سوگند بایدن در پیامی ویدئویی به روی کار آمدن دولتی تازه در روز ۲۰ جنوری اذعان کرد، اما به آقای بایدن تبریک نگفت، با این حال صبح چهارشنبه برای دولت تازه آرزوی موفقیت کرد. او همچنین قول داد که “به شکلی باز خواهد گشت.” او صبح چهارشنبه با هواپیمای ریاست جمهوری در کنار خانواده اش راهی فلوریدا شد. او که قبلا در نیویورک زندگی می کرد اکنون به ایالت جنوبی فلوریدا نقل مکان کرده است. ترامپ در هنگام خروج از کاخ سفید گفت که دستاورد های بزرگی در هنگام ریاست جمهوری خود داشته است. وی از بازسازی اردوی آمریکا و کاهش مالیات و پایین آوردن سطح بیکاری و ایجاد نیروی فضایی آمریکا سخن گفت. وی گفت، نخستین رئیس جمهور آمریکا است که جنگ را آغاز نکرده است. از کشته شدن فضای ایرانی و سرکوب داعش و رهبر آن بغدادی نیز سخن گفت و بدون اینکه نام از بایدن ببرد، برای حکومت آینده درخواست موفقیت کرد. این نخستین بار است که بعد از ۱۵۲ سال یک رئیس جمهور آمریکا در مراسم تحلیف جانشین خود اشتراک نمی کند. حدود ۲۰ هزار اردو و پولیس امنیت کاخ سفید را گرفته است. ترامپ نخستین رئیس جمهور آمریکا است که دوبار استیضاح شده است و استیضاح آخرین آن در کنگره است که چه وقت امر محاکمهء او صادر می گردد.
ترامپ که هنوز هم برد بایدن را نپذیرفته و با فراخوانی حمله به کانگرس بر دموکراسی دو و نیم قرنهء آمریکا خیانت کرده و بر دموکراسی آمریکا ضربهء جبران ناپذیر وارد کرده است، بهای آنرا خواهد پرداخت یا این که او هم شامل اسطورسازی ها خواهد شد؛ زیرا در طول تاریخ از رئیسان جمهور امریکا بدور از نقص و عیب هایی آنان اسطوره سازی شده و از آنان به عنوان نیرو های ذخیره و قابل احترام نام برده شده که حتا نیکسن بعد از رسوایی بزرگ واترگیت در سیستم سیاسی امریکا نفوذ داشت. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا تعدادی از مأموران سابق افبیآی وارد ساختمان هتل واترگیت محل استقرار ستاد انتخاباتی حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا شدند و دستگاههای شنود کار گذاشتند و سپس اسناد و مدارکی را برای اهداف مختلف به سرقت بردند. ابتدا چنین تصور میشد که این قانونشکنی توسط افراد دونپایه طراحی و هدایت شدهاست. اما پس از آنکه نیکسون از تحویل نوارهای ضبطشده به کمیته قضایی مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا خودداری کرد پای رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا نیز به میان کشیده شد. در هفتهٔ بعد کمیتهٔ قضایی مجلس نمایندگان، رأی خود را مبنی برارتکاب جرم بوسیلۀ نیکسون چون، سوءاستفاده از قدرت، کارشکنی در امر اجرای عدالت و اهانت به کنگره اعلان نمود. بدون تردید ترامپ هم شامل این اسطوره سازی ها خواهد شد. اما هجوم برکنگرۀ امریکا این بخشش و بزرگ منشی مردم امریکا را به چالش کشیده است.
آنچه در این جا باید به آن پرداخته شود، تماس نگرفتن بایدن به موضوع افغانستان که وی در جریان سخنرانی خود به آن اشاره نکرد. اما پیش از سخنرانی او آنتونی بلینکن، نامزد وزارت خارجهی امریکا (سهشنبه، ۳۰ جدی) در جلسه تأیید صلاحیتش در کمیتهی خارجی سنای امریکا، گفت که جو بایدن از جزییات توافقنامهی امریکا با طالبان آگاه نیست و باید آن را بررسی کند. به گفتهی آقای بلینکن، برخی ضمیمههای محرم در توافقنامه وجود دارد که نیاز به بررسی دارد. «باید با دقت بررسی کنیم که واقعاً در مورد چه چیزهایی گفتوگو شده. من هنوز از این جزییات آگاه نیستم.» شماری از رسانههای امریکایی گزارش دادند که پنتاگون/وزارت دفاع امریکا از دادن جزییات دربارهی جنگ و صلح افغانستان به بایدن خودداری کرده است. نشریهی پوئیتیکو، اخیراً گزارش داده است که پنتاگون، مانع دستیابی اعضای جدید حکومت جو بایدن به اطلاعاتی دربارهی کاهش نیروهای امریکایی در افغانستان، ماموریت سربازان امریکایی در افریقا و برنامهی توزیع واکسین کرونا شده است. بر اساس این گزارش، افرادی که از سوی دونالد ترامپ در پنتاگون گماشته شده بودند، مانع ارایهی اطلاعات به دربارهی جنگ افغانستان به جو بایدن شدهاند. در این گزارش نوشته شده است: «این کار سبب خواهد شد تا حکومت جدید امریکا در زمینهی دسترسی به اطلاعات مهم دچار مشکل شود.»
آنتونی بلنکن نامزد وزیر خارحهءجوبایدن در مجلس استماعیهء کانگرس گفت که توافقنامهء ۲۸ فیروزی ۲۰۲۰ میان آمریکا و طالبان را ارزیابی میکند تا فهمیده شود که این توافقنامه دارای چه ابهامات است و آیا تامین کنندهء منافع ملی آمریکا است یا خیر. وی در فسمتی از سخنان خود از ماندن نیرو های خود در افغانستان سخن گفت و افزود که این توافقنامه دو رخ دارد که با یک رخ آن جز کاخ سفید کس دیگری به آن دسترسی ندارد. مشاوران بایدن می گویند که توافقنامهء دوحه و خروج نیرو های امریکایی از افغانستان دوباره بررسی خواهد شد تا دیده شود که این توافقنامه بر خطری پایان داده است که آمریکا را از افغانستان تهدید می کند. تیم بایدن توافقنامهء دوحه را مبهم خوانده اند. رئیس جمهور افغانستان هم این توافقنامه را مبهم خوانده است.
جنرال لویس آفستن نخستین نامزد وزیر دفاع سیاه پوست امریکا گفت که می خواهیم به این جنگ پایان بدهیم و به تهدید القاعده نیز پایان داده و مطمئن شویم که دیگر آمریکا از افغانستان مورد تهدید قرار نمی گیرد. جیک سالیوان مشاور امنیت ملی امریکا نیزگفته است که توافقنامه صلح با گروه طالبان را بازنگری و بررسی میکند که آیا این گروه به تعهدات خود در زمینههای قطع رابطه با گروهای تروریستی،کاهش خشونت و آغاز مذاکره معنیدار با حکومت افغانستان پابند است یا نه. وی تاکید کرده که که کشورش برای حفظ “دستاوردهای فوقالعاده زنان، دختران و اقلیتها” در افغانستان به عنوان بخشی از روند حمایت میکند. بررسی های جدید توافقنامهء دوحه از سوی امریکا پهلو های پنهان آن را آشکارا و پرده از پنهان کاری های خلیل زاد بیرون خواهد کرد که تا کنون پنهان مانده است. خلیل زاد در این توافقنامه نه تنها به حکومت و مردم افغانستان بی حرمتی کرده و آن را به خواست طالبان و پاکستان در غیاب حکومت و مردم افغانستان با طالبان امضا کرده و با چشم پوشی از لانه های تروریستی در پاکستان و رهایی زودهنگام ۵ هزار زندانی طالب و موضوع های دیگر که تا کنون افشا نشده اند. این ها پرسش هایی اند که آقای خلیل زاد این لابی پاکستان پاسخ بدهد. امید است که این بررسی چهرهء اصلی خلیل زاد را مانند خانم رافائل معاون وزیر خارجهء پیشین امریکا برملا نماید. وی پس از کنار رفتن از وظیفه افشا شد که لابی پاکستان بود و از این کشور پول دریافت میکرد.
باورها بر این است که اگر توافقنامه دقیق بررسی شود، احتمال میرود که دولت افغانستان جایگاه از دست رفتهاش را در گفتوگوهای صلح افغانستان به دست بیاورد و از امتیاز طالبان کاسته شود. خلیل در این توافقنامه حکومت و مردم افغانستان را به حاشیه راند و با چشم پوشی از لانه های تروریستی و رهبران آنان این توافقنامه را به سود طالبان و پاکستان امضا نمود. وی با امضای این توافقنامه حکومت افغانستان را وادار به رهایی ۵ هزار زندانی طالب نمود و در حقیقت حاکمیت ملی افغانستان را زیر پرسش برد و در این معامله طالبان را یک سر و گردن بلندتر از حکومت افغانستان جلوه داد. گذشته از این که او به نحوی فرصت سازی کرد تا مشاوران نظامی و ملکی پاکستان مذاکرات طالبان را مدیریت کنند. آنچه در این جا از توافقنامۀ دوحه سخن رفته است. مربوط به پهلو های آشکار آن است و پهلو های پنهان آن هنوز آشکارا نشده و تنها کاخ سفید از آن آگاهی داشت. این برای بایدن پرسش برانگیز است. برای بایدن دشوار بود که بدون آگاهی از پهلوی های پنهان توافقنامۀ دوحه در مورد این توافقنامه و جنگ و صلح افغانستان تبصره نماید.
در حالیک در این توفقنامه تمامی امتیاز ها به طالبان داده شود و اما دولت افغانستان برای پیششرط صلح و بر اساس توافقنامهی امریکا و طالبان، بیش از ۵۰۰۰ زندانی خطرناک طالبان را از بند رها کرد. از سویی هم در گزارش تحقیقی روزنامهی صبح کابل که در ۵ سپتامبر ۲۰۲۰ نشر شد، روشن شد که ۶۸ درصد از زندانیان رهاشدهی گروه طالبان به میدانهای جنگ باز گشتهاند. همچنان در این اواخر طالبان خواهان رهایی ۷۰۰۰ زندانی دیگرشان نیز شدهاند که به باور آگاهان امتیازی است که دولت ترامپ به این گروه داده است؛ اما دولت افغانستان گفته که این نیروها را رها نخواهند کرد. بهنظر میرسد برخی از اطلاعات لازم از بایدن پنهان مانده و هنوز به اطلاعش نرسیده؛ حالا که بحث بر سر این اطلاعات داغ است، پاکستان نیز نگران شده است. بهنظر میرسد برخی از اطلاعات لازم از بایدن پنهان مانده و هنوز به اطلاعش نرسیده؛ حالا که بحث بر سر این اطلاعات داغ است، پاکستان نیز نگران شده است. از سویی هم گزینش کاملا هریس که از مادر هندی تبار به دنیا آمده و نیز مایۀ نگرانی پاکستان است که مبادا بایدن را برضد پاکستان و سیاست های تروریست پرورانه اش ترغیب کند. هرچند شماری نویسنده گان وال ستریت ژورنال از کاملا هریس خانمی قصی القلب معرفی کرده اند که چنین رویکردی را دراو ناممکن می دانند.
از همین رو پاکستان در تلاش است تا از توافقنامه طالبان و امریکا، طوری حمایت کند که دوباره، این گروه به حاشیه نرود. تلاشهای این کشور بیشتر برای ساختن یک فضای تنشانگیز در داخل افغانستان است و برای همین هدف میخواهد طالبان را بهعنوان یک گروه سیاسی و پرقدرت در این کشور، جا بزند؛ زیرا طالبان پس از این توافق، دارای رابطه خارجی و رسمی با کشورها، بخصوص، امریکا شد. چنانکه شاه محمود قریشی، روز پنجشنبه (۲ دلو/ ۲۱ جنوری) در مصاحبه با شبکۀ خبری الجزیره، گفت: «من فکر میکنم دولت بایدن باید درک کند، فرصتی که در افغانستان به وجود آمده، نباید از دست برود؛ زیرا که پس از مدتها ما در مسیر درست قرار گرفتهایم.» این سخنان قریشی نگرانی عمیق او را نسبت به سیاست های بایدن در مورد توافقنامۀ دوحه بی می تابد. پاکستان بررغم دهان کجیی های خلیل زاد کمک بنیادی برای صلح افغانستان انجام نداده و در مورد بسته کردن پایگاه های نظامی طالبان و رهبران آنان تصمیمی نگرفته است. بنا بر این گفته می توان که پاکستانیها، هیچ کمکی برای رسیدن افغانستان به صلح انجام نداده اند و نمی دهند؛ زیرا آنان حکومت موردنظر خود را در افغانستان میخواهند. اینکه کشور همسایهی ما میخواهد توافقنامه امریکا و طالبان را از مورد تخطی قرار گرفتن نجات بدهد، بهواقع، تلاشی برای نجات حکومت مورد نظرش است. توافقنامۀ دوحه پاکستان را جرات داد ته به گونۀ علنی از طالبان حمایت کنند. پیشازاین، پاکستانیها حمایتهایشان را از گروه طالبان، پنهان نگه میداشتند ولی اکنون، همه چیز تغییر کرده است. ممکن است پاکستان ها بهزودی در سیاستهای افغانستان بهشکل قانونی وارد شوند. پاکستان خواهان بهقدرت رسیدن طالبان است و اگر چنین شود، وسعت و زمینۀ سیاستگذاریهای این کشور بهاندازه مساحت افغانستان و خود پاکستان، بزرگتر میشود زیرا در آنصورت، این پاکستان است که در مورد افغانستان تصمیم میگیرد. در این تردیدی نیست که پاکستان دوست استراتیژیک امریکا است و رهبران کاخ سفید همیشه تلاش کرده اند تا این کشور را در حلقۀ استراتیژیک خود در منطقه حفظ کنند و اما روابط اخیر امریکا با هند و حمایت های پاکستان از تروریستان سبب شده تا رهبران امریکا به پاکستان به نظر تازه نگاه کنند. چنان که پاکستان بر رغم تلاش های زیاد نتوانست حمایت امریکا را جذب کند تا از رفتن به لیست سیاۀ ام آی اف پیشگیری کند و این سبب شده تا بخاطر حمایت از جماعت دعوه و جیش محمد یک ماه بعد شامل همان لیست شود. پاکستان در گذشته توانسته بود تا به بهانه های مختلف رئیسان جمهور امریکا را به تور خود بکشاند و اما دشواری های دست و پاگیر در داخل امریکا سبب شده تا پاکستان این شانس را نداشته باشد. بایدن در سخنرانی خود مبارزه با تروریزم داخلی و سرو سامان دادن امور داخلی امریکا را در راس برنامه های کاری خود عنوان کرد و آنها را مهم تر از اتخاذ تصمیم در مورد مسایل خارجی این کشور خواند. حادثۀ اخیر نشان داد که تفاوت های اجتماعی در جامعۀ امریکا بیش از آنجه است که در مورد آن تصور می شد. حادثۀ ۶ جنوری در حقیقت پرده از واقعیت های تلخ در جامعۀ امریکا برداشت و عمق تضاد های اجتماعی و تفاوت های طبقاتی را در امریکا به نمایش گذاشت. این حادثه در واقع عصیانی بود، برضد نظام انسان خوار سرمایه و سرمایه داران بیرحم که زنده گی میلیون ها امریکایی را به گروگان گرفته اند. این حادثه در واقع خشم و انزجار مردم مظلوم در برابر انحصار های غول پیکر بود که هزاران خانواده را به عقب رانده اند. در این شکی نیست که ترامپ شماری شهروندان امریکایی را به کام مرگ برد و چپ ها را در چشمان آنان زشت جلوه داد و آنان را قربانی شعار عظمت بخشیدن به امریکا نمود. واقعیت این است که این عصیان تلاشی بود، برای بیرون رفت از ناامیدی و نجات امریکا از چنگال بدبینی ها و تضاد های طبقاتی. این حرکت نشان داد که مردم امریکا خواهان بهره مندی از همۀ امکانات یکسان در جامعۀ خود هستند.
این در حالی است که پیش از این شهروندان تحت تبعیض امریکا قربانی های زیادی دادند تا به دست کمی از حقوق مدنی شان دست یابند. هرچند برده داری در اواخرقرن نوزدهم در آمریکا لغو شد، اما نژاد پرستی تا ده ها سال بعد ادامه داشت و سیاهان مورد ستم بودند. تا نیمه قرن بیستم سیاهان مجبور بودند از مکان های عمومی و مدارس جداگانه استفاده کنند والبته بهترین ها در انحصار سفید پوستان بود. آن ها به طور معمول از تبعیض در استخدام و مسکن رنج می بردند و حتی توسط بعضی سفید پوستان مورد آزار قرار گرفته و نمی توانستند از حق رای خود به طور کامل استفاده کنند. فعالین حقوق مدنی ده ها سال برای برابری شهروندان آمریکایی مبارزه کردند و فعالان حقوق مدنی امریکا پیروزی هایی بدست آوردند که پیروزی مهم آنان رای دادگاه عالی آمریکا در سال ۱۹۵۴ در مورد پرونده معروف « براون علیه شورای آموزش» بود که جداسازی دانش آموزان سیاه و سفید را مخالف قانون اساسی تشخیص داد. درچنین شرایطی مارتین لوترکینگ به جنبش مبارزه برای احقاق حقوق مدنی سیاه پوستان آمریکا پیوست.
کینگ به دنبال تشکیل سازمان فراگیری بود که به مسئله جدا سازی نژادی در سایر ایالات آمریکا نیز بپردازد. در اوایل سال ۱۹۵۷ کینگ شصت تن از رهبران سیاه پوست کلیسا های آمریکا را دعوت کرد تا مبارزات بیشتری را برای از بین بردن جداسازی نژادی به بحث بگذارند. در جریان این مذاکرات« کنفرانس رهبری مسیحی های جنوب»خلق شد که کینگ رهبری آن را تا سال ۱۹۶۸ که ترور شد به عهده داشت. وی راهپیمایی هایی را در امریکا سازماندهی کرد واین راهپیمایی ها سبب شد که قوانین مهمی در مورد حقوق مدنی از تصویب بگذرد. قانون حقوق مدنی در سال ۱۹۶۴ و قانون حق رای ملی در سال ۱۹۶۵ از لحاظ قانونی به جداسازی در سراسر کشور پایان داد. تصویب این قانون مدنی رویای کینگ را به واقعیت نزدیک تر کرد. کینگ به خاطر تلاش های فوق العاده خود برای لغو تبعیض نژادی جایزه صلح نوبل را به دست آورد و برای سال های ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴ به عنوان مرد سال مجله تایم برگزیده شد. پس از مرگش مدال افتخار رئیس جمهوری در سال ۱۹۷۷ و مدال طلای کنگره در سال ۲۰۰۴ به او تعلق گرفت. یک روز از سال به نام مارتین لوتر کینگ نام گذاری شده و آن روز تعطیل ملی می باشد. او جوایز بی شمار و معتبر ملی و بین المللی را نیز کسب نموده است.
در سایۀ مبارزات کنگ بود که اوباما به مقام ریاست جمهوری امریکا رسید و به کاخی راه یافت که هنوز هم نقش انگشتان اجداد اوباما در آن قابل مشاهده است؛ اما بغاوت تفنگداران سفید پوست در برابر دموکراسی و رای مردم بار دیگر خاطرات تلخ تبعیض نژادی در امریکا را در اذهان زنده کرد و نشان داد که هنوز لایه های تبعیض سفید پوستان بر رنگین پوستان امریکایی از میان نرفته است. این حادثه دوپارچگی جامعۀ امریکا و درز میان سفید پوستان و رنگین پوستان را آشکارا نمود. با توجه به حوادث تبعیضی در امریکا گفته می توان که هرچند حملۀ تفنگداران سفید بر کنگره از تبعیض در امریکا پرده بیرون کرد و اما انتخاب کمالا هریس بحیث معاون بایدن و تعیین وزیز دفاع سیاه پوست از جانب وی نشانگر این است که ترامپ در دوران حکومت خود تخم تبعیض در امریکارا به ثمر رساند. ترامپ با شعار های تبعیض آمیز سفید پوستان را برضد رنگین پوستان تحریک کردو توانست که هزاران تفنگدار سفید پوست را به کنگرۀ امریکا ترغیب نماید. این بغاوت تمام مردم امریکا را تکان داد و از همین رو بود که بایدن گفت: « من ر ئیس جمهور امریکا هستم و رئیس جمهور آنانی هستم که برایم رای نداده اند.» این شورش بایدین را واداشته تا بیشتر به مسایل داخلی امریکا تمرکز نماید. تنها بغاوت سفید پوستان و روشن شدن جرقه های تبعیض در داخل امریکا نیست که بایدن را به خود مشغول ساخته است؛ بلکه هزینه های ۱.۷ تریلیون دالری امریکا در جنګ های عراق و سوریه میراث شومی است که کمر جامعۀ امریکا است شکسته است.
میزان قرضداریهای آمریکا از ۲۶ تریلیون دلار نیز عبور کرده است. به گزارش سایت رسمی اعلام بدهی آمریکا، میزان بدهیهای این کشور تا پایان ماه آگوست ۲۰۲۰ به ۲۶ تریلیون و ۷۱۶ میلیارد و ۳۹۸ میلیون دلار رسیده است. تا پایان ماه آگیست، اوراق قرضه آمریکایی در اختیار کشورهای خارجی به ۶ تریلیون و ۹۴۶ میلیارد و ۵۲۳ میلیون دلار رسیده است. کسری تجاری آمریکا تا پایان ماه آگوست ۸۲۸ میلیارد و ۲۱۲ میلیون دلار اندازهگیری شده است که ۳۰۴ میلیارد و ۴۰ میلیون دلار از این کسری مربوط به تجارت با چین بوده است. این کسری بودجه بزرگ همواره یکی از موارد اختلافی مهم با چین بوده و این کشور متعهد شده است در قالب فاز نخست توافق تجاری خود با آمریکا، این رقم را کاهش دهد. در طرف داراییها نیز مجموع داراییهای ملی ۱۲۶ تریلیون و ۷۰۴ میلیارد دلار و مجموع داراییهای خانوارهای آمریکایی ۹۹ تریلیون و ۵۹۳ میلیارد دلار برآورد شده است. درهمین حال امریکا با بیماری کشندۀ کرونا دست و پنجه نرم می کند که تا کنون بیشتر از ۴۱۴ هزار امریکایی از اثر این بیماری وفات کرده است که تلفات آن بیشتر از جنگ جهانی است و بیش از ۲۵ میلیون تن امریکایی مصاب به بیماری کرونا است.
بایدن در صدد تغییراستراتیژی سیاسی به استراتیژی علمی وعقلانی در افغانستان
دشواری های دست و پا گیر در جامعۀ امریکا سبب شده تا جوبایدن بیشتر به مشکلات داخلی امریکا تمرکز نماید. چنانکه وی در سخنرانی اخیر خود از استراتیژی فکری و علمی سخن گفت و این سخن بیانگر تمایل شدید او به واقعیت های موجود جامعهء آمریکا است و او را از پرداختن به سیاست های خارجی بی نیاز می سازد. حال پرسش این است که آیا زمان آن رسیده است که استراتیژی سیاسی جایش را برای استراتیژی علمی و عقلانی و واقعی بدل کند و جهانی شدن را در مراحل تازه ای وارد یک فاز جدید نماید. در این صورت جهانی شدن در عرصه های سیاست و اقتصاد و فرهنگ و ارتباطات راهء واقعی تر را خواهند پیمود که در چهارچوب طرح استراتیژی های سیاسی ناممکن است. استراتیژی سیاسی برمبنای اهداف سیاسی و بیشتر ایده آلی و بلند پروازانه طرح می شود که زمانگیر است و ایجاب طرح سناریوی چندین دهه را برای رسیدن به اهداف راهبردی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دارد. استراتیژی سیاسی ریشه در استعمار قرن نوزدهم دارد که لشکرکشی های کشور های اروپایی را برای رسیدن به اهداف درازمدت شان در کشور های آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین در پی داشت. با توسعهء فناوری در جهان استراتیژی هم تحولات ژرف رونما شده است که ریشهء آن را در جهان پسامدرن یعنی عصر جزئی گرایی و استقرایی می توان جست و جو کرد. از این رو استراتیژی علمی و فکری ریشه در عقلانیت پسامدرن و تحولات شگفت آور در عرصهء تکنولوژی و جنگ های درازمدت امریکا در افغانستان، عراق و سوریه دارد. دیروز برای رسیدن به اهداف راهبردی چندین دهه باید سرمایه گذاری می شد و برای رسیدن به آن هزینهء لشکرکشی ها و جهان گشایی های چندین ساله را باید متحمل می شد؛ اما زمانگیر بودن و پرهزینه استراتیژی سیاسی سبب شد تا استراتیژی علمی و عقلانی جای آن را بگیرد. این استراتیژی واقعی بوده و بر مبنای واقعیت های عینی جوامع طرح می شود. از این دو این استراتیژی به واقعیت های موجود تمرکز دارد و برای رسیدن به آن طرح های کوتاه مدت و کم زمانگیر بودن در نظر گرفته می شود. این استراتیژی بیشتر متوجه مسائل خودی بوده و کمتر تمایل به مسایل و سیاست گذاری های خارجی دارد. بنابراین یکی دیگر از دلایل سکوت بایدن در مورد افغانستان عدم تمایل او به استراتیژی سیاسی و علاقمندی او به استراتیژی فکری و واقعی است. از این رو این رویکرد بایدن را چرخشی در سیاست های راهبردی آمریکا تلقی کرد که اکنون دارد، در حال رفتن به موزه های سیاسی تاریخ است. بنا براین علاقمندی او به خروج نیرو های امریکایی از افغانستان کمتر از ترامپ نیست. اما از این که جنگ افغانستان برای آمریکا حیثیتی شده و اکنون به مثابهء سنگین ترین بار به مثابهء میراث شوم اخلافش بر شانه های او سنگینی می کند. او ناچار است تا با توجه به واقعیت های عینی و واقعی جامعهء آمریکا با آن برخورد منطقی و علمی و واقعی نماید. در کنار آن جنگ های امرکا در خارج از این کشور، قرضداری ها و کسر بودجۀ هنگفت مالی و بیماری کوید ۱۹ بحیث میراث شوم از حکومت های اخلافش بردوش بایدن باقی مانده است و در چنین حال او ناگزیر است تا نخست به مسایل داخلی کشورش بپردازد.
در این میان گفته می توان که در مسایل خارجی امریکا بزرگ ترین مشکل برای بایدن پایان دادن به جنگ افغانستان است، جنگی که تحت نام مبارزه با تروریزم آغاز شد و امروز ۲۰ سال از آن می گذرد. در این مدت تروریزم نه تنها در افغانستان نابود نشده، بلکه برعکس فربه تر از سال ۲۰۰۱ یعنی پیش از حملۀ امریکا به افغانستان شده است. این جنگ مایۀ سرافگنده گی امریکا در جهان شده است؛ زیرا که این جنگ نه تنها تروریزم را مهار کرده نتوانست؛ بلکه افغانستان را به مرکز جنگ نیابتی کشورهای منطقه و جهان بدل کرده است و شکست امریکا را در این جنگ آفتابی نمود. ورشکستگی امریکا در این جنگ سبب شد تا با دهن کجی های سیاسی دنبال طالبان برود و با امتیاز دادن های بی شمار توافقنامۀ دوحه را با آنان امضا نماید. اکنون ۲۵۰۰ نیروی امریکایی و در حدود ۱۸ هزار قراردادی امریکایی در افغانستان باقیمانده است. بربنیاد توافقنامۀ دوحه این نیرو ها تا ماۀ می افغانستان را باید ترک کنند. ترک این نیرو ها مشکل ترین تصمیم بایدن را در رابطه به سیاست خارجی امریکا تشکیل می دهد. این تصمیم برای بایدن چندان ساده نیست و هر گونه تصمیم شتاب زده بر حیثیت حکومت او ضربه وارد می کند؛ زیرا ترک آخرین سرباز امریکایی از افغانستان و واگذاری کلان ترین ماموریت نظامی به یک تیم استخباراتی امری ساده و تصمیمی عادی نیست. از این رو احتمال آن می رود که چانه زنی های تازه ای در برابر حکومت او برای خروج نیرو ها و استقرار صلح در افغانستان قرار داشته باشد. آخرین تلاش بایدن این خواهد بود تا برای خروج نیرو هایش بهانۀ موجه پیدا کند تا حداقل بر شکست و کم کاری ها و غفلت های مقام های امریکایی در افغانستان پرده بکشد. این تلاش ها مانع تصمیم او برای خروج از افغانستان نخواهد شد و در این میان از احتمال تمدید تاریخ بیرون کشیدن نیرو های امریکایی ازافغانستان؛ پافشاری بیشتر برای تحقق پیشرفت ها در مذاکرات صلح تا رسیدن به یک توافقنامه و سعی برای ایجاد تفاهم منطقه ای همگام با واگذاری بسیاری از مسایل به اسلام آباد و رسیدن نوعی تفاهم با ایران از آخرین تلاش هایی باشد که او برای خروج سربازانش از افغانستان به کار بندد. بایدن در گذشته علاقمندی بیشتر به پاکستان داشته و گفته است که پاکستان برای او ده مرتبه پیشتر از افغانستان است. گفتنی است که درگذشته در رابطه به بقای شماری نیرو های امریکایی در افغانستان سخن زده می شد و اما بقای نیرو های امریکایی درافغانستان یکی از گزینه هایی خواهد بود که بایدن به آن چندان علاقمند نیست. این که ماموریت خلیل زاد در روند صلح افغانستان حفظ شد. این دلیل آشکار تمایل بایدن به پایان جنگ افغانستان است و جز این هرگونه پیشداوری ها دراین زمینه درست از آب بیرون نخواهد آمد؛ اما این بیت اقبال لاهوری: « خدا آن ملتی را سروری داد – که تقدیرش بدست خویش بنوشت » اتمام حجت آشکار بر حکومت های دست و پای بین خارجی ها و ملت های در خواب غفلت رفته است تا زمانی که به پا های خود نایستند و خود سرنوشت خود را رقم نزنند، روزگار شان در چنگال آهنین خارجی ها سیاه و سیاه تر خواهد بود.
ناکامی و ناکارایی زمامداران امریکا درفغانستان از جمله بزرگ ترین ناراحتی وجدانی برای زمامداران امریکا خواهد بود که نتوانستند، همکاران افغانستانی خود را در راستای حکومتداری خوب و بدون فساد کمک کنند. گفته می توان که افغانستان به مثابۀ زخم ناسوری بر سیاست های جارجی بایدن سایه خواهد افگند و شاید آنان درآخرین تحلیل با زمزمه کردن همان سخنان هالبروگ که حکومت های افغانستان را سندیکای تباه کاران خوانده و یا سخنان وزیر خارجۀ پیشین انگلیس که در سفر به هلمند، گفت، افغانستان در قرن سیزدهم زنده گی می کند؛ بسنده کنند و بگویند که در انتخاب زعمای افغانستان و از پیشگیری از ادامۀ حکومت های فاسد، قانون ستیز و ناکام دراین کشور کوتاه آمده و مرتکب اشتباه شده اند. آیا ممکن است که قبول کرد، بایدن با اشتباه خواندن لشکرکشی امریکا در افغانستان با بیرون رفتن از این کشور پای خود را از باطلاق جنگ افغانستان بیرون کند یا این که او مانند دوران اوباما فصل تازه ای از مبارزه با تروریزم را از سرخواهد گرفت. هرگز واقعیت های موجود نشان می دهد که امریکا دیگر پذیرفته است که جنگ افغانستان را بی نتیجه باخته است و بایدن هم بدون تردید در صدد خروج از افغانستان است. آنانی که زیر چتر مبارزه با تروریزم میلیون ها دالر را دزدیده اند و هنوز هم منتظر حضور امریکا در افغانستان هستند، باید بدانند که آن زمان ها گذشته و تحول در افغانستان آمدنی است و اگر فرار نکردند د یر یا زود مردم افغانستان از آنان حساب خواهند گرفت.