د رد دل یک هموطن
نوشته ی : فروغی
با افزایش و تکرار فجایع هولناک ، کشور در بدترین وضعیت جنگی قرار گرفته است .
در چونین وضعیت خونبار ، برای جلوگیری از کشتار بیشتر ، هر دولتی میبود ، یا حالت اضطرار اعلام مینمود یا کم ازکم بی درنگ تدابیر موثر و سازنده ای برای کمتر کردن تلفات شهروندان اش رویدست میگرفت .
قسمی که میدانیم ، تمام جامعه را ترس از مرگ فرا گرفته است . هرروز و به تکرار دهها سرباز و هموطن بیگناه ما با خشونت و قساوت بقتل رسانده میشوند ؛ اما نه حکومت و نه مردم آنرا جدی گرفته ، نه واکنشی از مردم متضرر و مظلوم به چشم میخورد و نه اقدام موثر و سازنده ای برای برقراری ثبات و ختم خشونت از سوی حکومت صورت میگیرد.
کسی و یا مقامی حاضرنیست حتا به کم کاری اش اعتراف نماید چه رسد به قبول مسوولیت و استعفا .
همه به نظاره گران مرگ مبدل شده اند.
بسیاری رهبران و قوماندانان جهادی ( که حالا همه بروی خرمن های زر لمیده و با قدرت نمایی و گزافه گویی هنوز لاف سقوط ارتش سرخ بر زبان دارند ) ، بی پروا از پهلوی تمام فجایع خونین رد شده ، این همه کشتار را حتا نکوهش هم نمیکنند ، چه رسد به آنکه با حامیان و طرفداران شان بپا خاسته جبهه ی مقاومتی دربرابر قاتلان بیرحم مردم و فساد گسترده ی دولت براه اندازند .
رسانه های گروهی معتبر و پربیننده ، فقط چند ساعت پس از هرفاجعه و قتل عام ، به پخش و نشر برنامه های کمیدی ، فلمها و نمایشات بد و موسیقی جلف شان ادامه داده ، میخواهند با خوش نگهداشتن و خنداندن علاقمندان ، گویا همه را از درد فاجعه دور نگهدارند .
دردآورتر ازهمه هم همین است که ، پس از هر فاجعه ، بازهم همه میخندند وعجب آنکه همه میتوانند خوب بخندند .
ازرییس جمهور و رییس اجراییه گرفته تا مسوولین امنیتی ، وزرا و وکلا ، رهبران و قوماندانان مولتی میلیونرجهادی ، همه میتوانند پس از هر فاجعه ی هولناک ، خوب بخندند ، مهمان کنند ، به مهمانی بروند و بازهم بخندند .
و درین میان ، رییس جمهور دونالد ترامپ از بالای غندی خیر ، به پرزه پرانی های تویتری اش همچنان ادامه داده ، جنگ را تنها راه حل دشواریهای چندین ساله ی افغانستان ( که همه را خود مهندسی کرده اند ) ؛ اعلام مینماید .
وما همه به این میبالیم که چه مردم باتحمل ، دل زنده و قهرمانی داریم .
با یکدیگر به افتخار میگوییم ، هرملتی میبود پس از چهل سال جنگ و خشونت کمر اش خم میشد ؛ اما از ما نشد . ما میتوانیم کم از کم چهل سال دیگر هم این بار را ( قهرمانانه ! )بدوش کشیده ، آه از جگر بیرون نکرده هی بخندیم و بازهم بخندیم .
راستش من تا هنوز به این باور نرسیده ام که آیا میتوان به اینهمه بردباری و خندیدن و خندیدن و خندیدن ، افتخار نمود ؟
آیا این زجرکشیدن های دوامدار را هم میتوان در تومار قهرمانی های ( تاریخی ! ) ما ثبت و ضبط نمود ؟
درد دل من همین بود تا از شما هموطن عزیز چه باشد ؟