در سوگ يک روزنامهنگارِ شاعر
نهنگ و موجها و بیمِ مرگ و ورطه در پیش است
امان از این تلاطمها و از این ناخداییها
عتيق ساحل
…
کشتی بی بادبان ما بختبرگشتهها “ساحل” اميد گُم کرد! رفيق، انديوال، همکار و همديار دانشمندم عتيقالله ساحل، با اين جهان ناپايدار وداع گفت و به ابديَت پيوست. او انسان بس مهربان و ستوده بود. من اين مصيبت جانگداز را به فرزندان نيکوسرشت، برادران رشيد و خانوادۀ سوگوار ساحل صاحب فقيد، به خانوادۀ فرهنگ و رسانهی افغانستان تسليت عرض مینمايم.
عتيق ساحل، روزنامهنگار و شاعر چيرهدست، داستان نويس و طنزپرداز بِهنام، منتقد ادبی و نويسندۀ ذواللسانين (فارسی و پشتو) بود. شش اثر ساحل عزيز، از جمله سه ديوان شعری به نامهای گرداب، جادۀ اناری و تصوير مخملين چاپ و نشر شده است. آثار، نوشتهها و مقالات رفيق ساحل، روايتگر دردها و آلام، آمال و خواستههای اجتماع و حَول و حوش بود/است؛ چنانچه در اين بيت چه زيبا و حزنانگيز درد جامعه را فرياد میشود:
یارب! این قافله در راهِ تباهیست روان،
رهبر و راهرو و راهزنان یکسانند!
دانشجويان بیشماری در بحث انسانيت و اخلاق، شعر و ادبيات، فکر و فرهنگ، رهبری و مديريت، به شاگردیاش زانو زدهاند و ازش آموختهاند. ساحل فقيد تمام زندهگیاش را وقف توليد و گسترش نوعدوستی، همگرايی، عشق و مهربانی به خانواده، دوستان و در مجموع مردمش نمود. قريب به پنج دهه از عمر پربار فرهنگی- ادبیاش را با مناعت و قناعت، بزرگمنشی و شکستهنفسی زيست.
بيش از چهل سال در محور رياست اطلاعات و فرهنگ و راديو تلويزيون ملی در ولايات تخار و کندز خدمت صادقانه نمود. آخرين مسئوليتش تا رمق داشت، مدير مسئول جريدۀ تخارستان، ارگان نشراتی رياست اطلاعات و فرهنگ ولايت تخار بود. سالهای را مدير مسئول مجله/ماهنامۀ افغانستان امروز، ارگان نشراتی ميديوتيک افغانستان بود. از سال ۲۰۰۲ که ميديوتيک افغانستان فعاليتهای خويش در کندز و ولايات شمالشرقی را آغاز نمود، ساحل صاحب فقيد، افتخاری و با افتخار مسئوليت و هماهنگی فعاليتهای ميديوتيک در تخار را عهدهدار بود.
عتيق ساحل، تا دم مرگ به ديگران آموزند و خود آموخت، چنانچه کِبرِ سن نتوانست جلو آموختن اوشان را بگيرد و سه سال قبل در مرز ۶۰ سالگی از دانشگاه دولتی تخار مدرک لسانس ادبيات فارسی/دری دريافت کرد.
و لاجرم بهقول ساحل فقيد که درست يکسال قبل انشاد فرموده بود:
میروی و میگدازد استخوانم بند بند
دردِ جان دادن کجا و دردِ جان رفتن کجا
آن يارِ ارزشی فوقالعاده و خارقالعاده را کرونای لعنتی مجال نداد و کشتی بی بادبان ما بختبرگشتهها “ساحل” اميد گُم کرد!
يادت انوشه باد ای عزيز.
رفيق سوگوارت عبدالله رسولی