خاک، حافظهی زخمی سرزمین ایران

تهیه و تدوین: فرشید یاسائی
پیشگفتار : ایران، این فلاتِ سرفراز، هزاران سال بر دوش خاک ایستاده است؛ خاکی که نه تنها بستر حیات بلکه حافظهی یک ملت است. از نخستین کندوکاوهای آبی در دل کوه، تا نسیم خنک و آرام قناتهایی که زندگی را از ژرفای زمین بیرون میکشیدند، تا گلبوتههایی که بر کوزههای سفالی نقش بستند! همه و همه از پیوندی عمیق میان انسان و طبیعت سخن میگویند؛ پیوندی که از دل حکمت برآمده بود، نه از عطش مصرف.
این سرزمین، در دل تضادها شکوفا شد. در میانهی خشکسالی و حیات، کویر و چشمه، آفتاب و آفت، مردمانی زیستهاند که رمز بقا را در احترام به زمین یافته بودند. برای نیاکان ما، آب نه مایعی برای آشامیدن، بلکه جوهری برای زیستن بود. هر قطرهاش امانتی بود و هر شکافی در خاک، نالهای شنیدنی. قناتها، نه فقط شاهکارهای مهندسی، بلکه تصویر زندهای از توازن انسان و محیط بودند.
اما اکنون، آن توازن شکسته است. امروز، زمین به زبان دیگری سخن میگوید؛ نه با رویش، بلکه با فروپاشی. سکوت خاک دیگر نشانهی آرامش نیست، نشانهی دردی است که در لایههای زیرین میپیچد. فرونشست، واژهای که زمانی تنها در کتابهای زمینشناسی بود، اکنون به یک واقعیت ملموس و مخوف در زندگی ایرانیان بدل شده است.
این نوشتار، حاصل دغدغهای است برای شنیدن آنچه زیر پایمان میگذرد. تلاش برای کشف صدای خاموش زمین و نگاهی به آینهای که خطاها و غفلتهای ما را بیپرده بازمی تاباند. فرونشست، یک بحران ژرف و خزنده است؛ اما پیش از آن که یک پدیدهی طبیعی باشد، انعکاس نوع نگاه ما به زمین است. اگر بار دیگر بخواهیم در این سرزمین ریشه بدوانیم، باید ابتدا در آگاهی خود بازنگری کنیم. باید چشم به گذشته بدوزیم، نه برای بازگشت، بلکه برای بازیافت حکمت. باید بیآموزیم که زمین نه ابزار توسعه، بکه شریک بقاست!
فرونشست زمین، یا به تعبیر دقیق تر سقوط آرام خاک، پدیدهای است که در آن سطح زمین بهدلیل از دست دادن تکیهگاههای زیرزمینی، بهآهستگی یا ناگهانی فرومیریزد. در ایران، این رخداد سهمگین بیش از هر چیز، زاییدهی برداشت بی رویه از سفرههای آب زیرزمینی است. آبهایی که در دل خاک، همچون ستونهایی ناپیدا، زمین را نگه میداشتند، اکنون یکی – یکی تهی میشوند و خاکِ بیپشتوانه، آرام و خاموش فرو مینشیند. از بیرون، شاید همه چیز عادی بهنظر برسد؛ اما در ژرفای زمین، سازهها یکی – یکی در حال سقوط اند.
شکافهای عمیق در سطح زمین، ترکهایی که بر دیوار خانهها نقش میبندند، شکستگی در جادهها و دگرگونی مسیر رودها، نشانههاییاند از فاجعهای خزنده و بیصدا که آرامآرام در حال بلعیدن حیات و سکونت ماست.
ایران امروز، در میان ده کشور اول جهان از نظر میزان فرونشست زمین جای دارد. در برخی مناطق، سرعت فرونشست به ۲۵ تا ۳۵ سانتی متر در سال رسیده است؛ رقمی حیرتآور که چندین برابر آستانهی بحران جهانی (۴ میلی متر در سال) است. تنها در دشت ورامین و جنوب شرق تهران، فرونشستی به میزان ۳۶ سانتیمتر در سال ثبت شده است؛ درست در کنار زیرساختهایی حیاتی چون مترو، راهآهن، بزرگراهها و فرودگاهها. در دشت اصفهان، زادگاه زایندهرود، اکنون با خطر فروپاشی بافت شهری و آسیب جدی به بناهای تاریخی روبهرو هستیم. دشتهای همدان، قزوین، کاشان، فارس و خراسان نیز شاهد ترکها و شکافهایی هستند که در قلب مناطق مسکونی و کشاورزی شکل گرفتهاند؛ هشدارهایی روشن برای آیندهای تیره!
*****
آغاز: ایران، این سرزمین کهن، همیشه در دل تضادها زیسته است؛ در مرز میان تشنگی و امید، میان خشکسالی و جوشش، میان افسانه و واقعیت. از طلوع تمدن در فلات مرکزی تا خنکی شبانهی قناتها، از سکوت کویر تا زمزمهی زایندهرود، این خاک قصههایی ناگفته در خود دارد؛ قصههایی که ریشه در حافظهی زمین دارند. اما امروز، دیگر آن زمزمهها شنیده نمیشوند. امروز، زمین دیگر قصه نمیگوید؛ فریاد می زند! فریادی بیصدا اما عمیق که از دل شکافها و ترکها میآید. فریادی که نهتنها ساختار فیزیکی که ساختار فرهنگی و زیستی ما را تهدید میکند.
فرونشست، واژهای غریب اما آشنا، امروز تبدیل به یکی از هولناکترین کابوسهای ایران شده است. آنچه پیشتر در لایههای علمی و نمودارها محصور بود، اکنون در زندگی روزمره مردم سایه افکنده است. در ترک دیوارها، در شکست جادهها، در گریز بیپایان کشاورزان از سرزمین مادری.
این نوشته : دعوتی است به دیدن آنچه زیر پایمان میگذرد، به شنیدن صدای خاک، به بازخوانی رابطهمان با طبیعت. فرونشست زمین نه حادثهای ناگهانی که نتیجهی تدریجی بیتوجهیهای ماست. اگر بخواهیم باز هم از ایران، از آینده، از زندگی سخن بگوییم، باید با این بحران روبه رو شویم. این نوشته تلاشی است برای بازگشت؛ بازگشت به دانایی دیرینه، به حکمت آب، به احترامی که زمانی نسبت به زمین داشتیم.
ایران، این پهنهی افسانهخیز، قرنهاست که بر روی ستونهای تمدن ایستاده است. سرزمینی که خاکش خاطرات زیادی را در سینه دارد؛ جایی که در دل کویر، چشمه میجوشید و زندگی، با قناتها نفس میکشید. اما اکنون، در سکوتی سنگین، صدایی میآید؛ صدای زمین که فرو مینشیند!
فرونشست زمین؛ فروپاشی خاموش زیر پای ما
نشست زمین، پدیدهای خزنده اما سهمگین است؛ هنگامی که زمین، تکیهگاههای زیرزمینیاش را از دست میدهد، بهآرامی یا ناگهانی فرو میریزد. این پدیده در ایران، عمدتاً پیامد برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی است. آبهایی که در دل خاک، همچون ستونهایی ناپیدا، استواری زمین را تضمین میکردند، حالا یکی – یکی تخلیه میشوند و خاک بیپشتوانه، در سکوت، فرو مینشیند. در ظاهر، همهچیز عادیست؛ اما در ژرفای زمین، ترکها میخزند، سازهها سست میشوند و نظم زیستی بهتدریج فرو میپاشد.
شکاف در زمین، ترک در دیوار خانهها، شکستگی جادهها، انحراف مسیر رودها؛ اینها تنها نشانههایی سطحی از یک فاجعهی عمیقاند. اما آنچه بیش از همه نگرانکننده است، ریشههای انسانی این فاجعهاند. فرونشست زمین، نه بلای طبیعی، بلکه پیامد سیاستهای ناپایدار و مدیریت نادرست منابع آب و خاک در کشور ماست. بیش از ۸۵ درصد منابع آبی ایران در بخش کشاورزی مصرف میشود؛ عمدتاً با روشهایی ناکارآمد، سنتی و پرمصرف. بیش از یک میلیون حلقه چاه آب در ایران وجود دارد که بسیاری از آنها غیرمجازند و بیوقفه سفرههای زیرزمینی را تخلیه میکنند. در کنار این، کاهش بارشها، افزایش دما و تبخیر بالا، منابع آب تجدیدپذیر را تحلیل برده و اتکای ما به منابع زیرزمینی را بیشتر کرده است. گسترش بی ضابطهی شهرها و نابودی پوشش گیاهی، از نفوذ آب باران به عمق خاک جلوگیری کرده و فرآیند تغذیهی سفرههای زیرزمینی را مختل ساخته است.
شگفت آن که ایران زمانی با داشتن بیش از ۳۷ هزار رشته قنات، یکی از الگوهای پایدار بهرهبرداری از آب در جهان بود. قناتها، شاهکارهایی مهندسی و سازگار با اقلیم خشک ایران بودند. اما امروز، این میراث گرانقدر به فراموشی سپرده شده و جای آن را پمپاژ بیرویه و بیرحمانه گرفته است.
پیامدهای فرونشست زمین بسیار گستردهاند زمینهای کشاورزی در اثر فشردگی خاک، باروری خود را از دست میدهند و تولید غذا کاهش مییابد. ایجاد فرورفتگیها در سطح زمین، مسیر طبیعی آبها را مختل کرده و احتمال بروز سیلابهای ناگهانی را افزایش داده است. آثار تاریخی نظیر مسجد جامع اصفهان، سیوسهپل و خانههای کهن کاشان با خطر فروپاشی و آسیب جدی مواجهاند. در نهایت، از بین رفتن معیشت در مناطق درگیر با فرونشست، به مهاجرتهای داخلی و تشدید بحرانهای اجتماعی دامن میزند.
فرونشست، واژهای ساده اما کابوسی است خزنده که از دل آمارها بیرون آمده و در اعماق خاک، تار و پود ایران را میبلعد. این دیگر تنها پدیدهای زمینشناختی نیست؛ این، زخم کهنهی بهرهکشی بیرحمانه از منابع زیرزمینی است، زخم عطشی بیپایان که چاه پشت چاه، رگهای زمین را خشکاند.
از دشت مهربان اصفهان تا پهنهی کشاورزخیز ورامین، از کاشان تا همدان، ترکهایی به پهنای زمان بر پوست زمین افتادهاند؛ ترکهایی که نهتنها خاک را میشکافند، بلکه آیندهی ما را به کام تردید فرو میبرند. روستاها میخوابند و صبح، با شکافهایی در خانه و حیاط، بیدار میشوند. جادهها میشکنند، سازهها ترک برمیدارند، و هر سانتیمتر که زمین فرو میرود، ما از امنیت دورتر میشویم. فرونشست، آینهای است که چهرهی مدیریت منابع ما را بیرحمانه نشان میدهد. آنجا که قناتها در سکوت رها شدند، آنجا که کشاورزی بیپایه بر دوش سفرههای آب نشست، آنجا که جایگاه طبیعت به منبعی برای مصرف بیحد تلقی شد و نخستین ترکها شکل گرفتند.
ایران، مادری است که زیر پای فرزندان خود، آرام آرام فرو میرود.
چه شد آن فرهنگ دیرینه که آب را چون طلا میدانست؟ چه شد آن آگاهی زیست محور که در دل اشعار سعدی و حکمت بوعلی موج میزد؟ امروز، در هیاهوی توسعهی کور و بیمحور، صدای طبیعت گم شده است و زمین، تنها با فرونشست فریاد میزند. اگر بار دیگر به حکمت نیاکان گوش بسپاریم، اگر همدلی با خاک و آب و هوا را بر سود کوتاهمدت ترجیح دهیم، اگر صدای زمین را بشنویم پیش از آنکه خاموش شود، میتوانیم راه بازگشت را بیابیم. ایران، زخمی است اما هنوز زنده. هنوز میتوان دست بر خاک گذاشت و با احترام گفت: ما پشیمانیم…!
ایران، این سرزمین کهن، همواره میان خشکی و شکوفایی، میان آفتاب و آب، میان کویر و کاروان، راهی برای تداوم زندگی یافته است. مردمانش از دل کوه قنات کشیدهاند، با دست خالی آب را در لایههای خاک جست وجو کردهاند و فرهنگ خود را بر ستونهایی از احترام به زمین و طبیعت بنا نهادهاند. اما امروز، در هیاهوی توسعه بیمهار و به مهارت، در غوغای چاههای عمیق و چرخهای آهنین، ایران آرام آرام در خود فرو میرود. فرونشست زمین، یکی از هولناکترین و بیصداترین بحرانهای زیست محیطی قرن، اکنون بر پیکر این سرزمین خیمه زده است.
فرونشست زمین (Subsidence) پدیدهای است که در آن سطح زمین بهدلیل از دست دادن تکیهگاههای زیرزمینی، به آهستگی یا بهصورت ناگهانی فرو میریزد. در ایران، این پدیده غالباً ناشی از برداشت بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی است. زمانی که آبهای زیرزمینی ـ که همچون ستونهایی ناپیدا زمین را نگاه میدارند ـ تخلیه میشوند، خاک بهتدریج فشرده شده و فرو مینشیند. در ظاهر، همه چیز آرام است؛ اما در بطن خاک، سازهها در حال سقوط اند. شکافهای سطحی ، نشانههایی از یک فاجعه عمیق و خزندهاند.
فرونشست، نه بلای طبیعی، بلکه نتیجهی مدیریت اشتباه و سیاستهای ناپایدار در حوزه آب و خاک است. عوامل اصلی آن عبارتاند از: برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی. جهت کشاورزی میشود، کاهش باران، افزایش دمای هوا و تبخیر زیاد، منابع آب تجدیدپذیر را کاهش دادهاند و فشار بر منابع زیرزمینی را افزایش دادهاند. ساخت شهرک ها ، پوشش گیاهی زمین را کاهش دادهاند. این مسئله نفوذ آب به سفرههای زیرزمینی را محدود کرده است.
خاک را میتوان نجات داد، اگر بخواهیم. احیای قناتها و سیستمهای سنتی پایدار. تغییر الگوی کشاورزی به سمت روشهای نوین و کممصرف. تقویت آموزش عمومی در زمینهی حفظ منابع آب. افزایش نظارت و برخورد با چاههای غیرمجاز. جلوگیری از سد سازی های غیرضروری! توسعه مدیریت یکپارچه منابع آب با نگاه زیست بوم محور. افزایش فرهنگ سازی از کودکستانها تا پایان دوران تحصیلی…! توجه خاص به نقش بی بدیل مطبوعات ، رادیو ، تلویزیون و اینترنت … مشاورت با مردم و مبادله اطلاعات جهت حفاظت از منابع طبیعی…خدمت بزرگی است به طبیعت کشور!
ایران ما زخمیست. اما هنوز زنده است. هنوز زمین میتپد، هنوز میتوان از خاکش جوانه رویاند، اگر صدای آن را بشنویم. زمین از ما چیزی نمیخواهد؛ فقط اندکی احترام، کمی درک و اندیشیدنی دوباره به این پرسش بنیادین: آیا فرزندانمان سرزمینی برای ایستادن خواهند داشت؟
موضوع فرونشست زمین تنها مختص ایران نیست، اما ایران از معدود کشورهایی است که با سرعت و شدت بالایی با این بحران مواجه شده. با این حال، کشورهای زیادی پیشتر با این پدیده روبه رو شدهاند و برخی از آنها توانستهاند با مدیریت درست، قانونگذاری علمی و مشارکت مردمی، از این بحران عبور کنند یا آن را کنترل نمایند. در ادامه، چند نمونهی شاخص از تجربیات موفق کشورها در مقابله با فرونشست زمین آورده شده است:
هلند: مهار زمین پایینتر از سطح دریا با مدیریت یکپارچه آب.
هلند، کشوری است که بیش از یک سوم خاک آن زیر سطح دریاست؛ اما یکی از پیشرفتهترین سیستمهای مدیریت آب در جهان را دارد. سیستم مدیریت آب یکپارچه با همکاری بین دولت، شهرداریها و مردم. ایجاد پُلدرها (Polders): زمینهایی که با دیوارههای مهندسیشده از دریا جدا شده و آب آن با پمپاژ تخلیه میشود. کنترل برداشت آب زیرزمینی از طریق سیستم مجوز و نظارت دقیق. سرمایهگذاری در زیرساختهای هوشمند آبی و بازگرداندن آب باران به سفرههای زیرزمینی. هلند موفق شده تعادل آبی خود را حفظ کرده و فرونشست در بیشتر مناطق آن به صفر نزدیک شود.
مکزیک: پایتختی که آرامآرام فرو میرفت
مکزیکوسیتی بر روی دریاچهای خشک شده ساخته شده است و سالها با بحران فرونشست زمین مواجه بود . در برخی نقاط ، تا ۴۰ سانتیمتر در سال. اقدامات اصلاحی، محدود کردن برداشت از سفرههای زیرزمینی. اجرای پروژههای بازچرخانی آب و استفاده مجدد از فاضلاب. انتقال منابع آب از مناطق دیگر به پایتخت. تشویق به استفاده از مصرف هوشمند آب در صنعت و کشاورزی. میزان فرونشست در مناطق کلیدی کاهش یافته، هرچند چالش همچنان باقی است.
چین: شهرهایی که با فناوری و قانون به مقابله رفتند. چین در شهرهایی مانند پکن، تیانجین و شانگهای با فرونشست جدی مواجه بوده است. ممنوعیت برداشت آبهای زیرزمینی در مناطق بحرانی. ایجاد زیرساختهای سبز مثل “شهر اسفنجی” که بارشها را جذب و به سفرههای زیرزمینی تزریق میکند. پایش لحظهای فرونشست با سنجش از دور و GPSهای دقیق. استفاده از آب سطحی برای مصارف صنعتی و خانگی. در بسیاری از نواحی، روند فرونشست متوقف یا کند شده است.
آمریکا (کالیفرنیا): زمانی که کشاورزی بیرویه بحران آفرید، (درهی سنواکین San Joaquin Valley ) در کالیفرنیا به یکی از نمونههای کلاسیک فرونشست زمین ناشی از برداشت بیش از حد آب زیرزمینی برای کشاورزی تبدیل شد. در سال ۲۰۱۴، قانون تاریخی «مدیریت پایدار منابع آب زیرزمینی» (Sustainable Groundwater Management Act) برای کنترل و احیای این منابع تصویب شد. این قانون شامل تعیین مرزهای برداشت پایدار برای مناطق مختلف، تشویق به استفاده از روشهای نوین آبیاری مانند آبیاری قطرهای و به کارگیری فناوریهای پیشرفته است. همچنین تهیهی نقشههای دقیق از نواحی حساس و پایش تغییرات زمین با کمک تصاویر ماهوارهای در دستور کار قرار گرفت. این اقدامات باعث کاهش روند فرونشست شده و کشاورزی منطقه بهتدریج با واقعیت منابع محدود آب سازگار میشود.
ژاپن: از بحران تا الگویی برای جهان. توکیو در دههی ۱۹۶۰ با فرونشست شدید روبه رو بود؛ در بعضی نواحی بیش از ۴ متر زمین فرو رفته بود! ممنوعیت کامل برداشت آب زیرزمینی صنعتی. انتقال آب از رودخانهها برای صنعت و مصرف خانگی. ایجاد سیستمهای هوشمند مدیریت آب شهری. پایش دائمی و دقیق با ابزارهای ژئوفیزیکی. روند فرونشست در توکیو بهطور کامل متوقف شد و اکنون به عنوان الگو در سطح بینالمللی مطرح است.
چراغی از تجربه، نوری در تاریکی ما. تجربهی این کشورها نشان میدهد که: فرونشست قابل کنترل است، اما زمان بر و هزینه بر است. نیازمند قوانین سفت وسخت، دادههای دقیق و ارادهی سیاسی و مردمی است. بدون مشارکت مردم، فرهنگ سازی و آموزش عمومی هیچ اصلاح پایداری رخ نمیدهد. نباید منتظر نقطهی بیبازگشت بود؛ باید همین امروز شروع کرد.
از بیابان تا باغ: آیا مدل اسرائیل نسخه نجات ایران است؟
در دل خاورمیانه، جاییکه زمین تشنه است و خشک، کشوری کوچک اما بلندپرواز، انقلابی در کشاورزی بهپا کرده است. اسرائیل، با میانگین بارندگی کمتر از بسیاری از استانهای خشک ایران، نهتنها در تأمین غذا خودکفا شده، بلکه محصولات کشاورزیاش را به جهان صادر میکند. راز این معجزه چیست؟ و آیا این نسخه، میتواند راه نجات ایرانِ درگیر خشکسالی و فرونشست زمین باشد؟
در اسرائیل، آب کم ، نه بهانهای برای نابودی بلکه انگیزهای برای خلاقیت بوده است! آنها آموختند چگونه با هر قطره، محصولی را زنده کنند. سیستم آبیاری قطرهای که در دهه ۱۹۶۰ توسط مهندس «سیمچا بلاس» ابداع شد، اکنون ستون فقرات کشاورزی اسرائیل است.
در حالی که در برخی مناطق ایران، برای آبیاری یک هکتار مزرعه، بیش از ۱۰ هزار مترمکعب آب مصرف میشود، همین مقدار در اسرائیل به کمتر از ۳ هزار مترمکعب رسیده است و این، نه با جادو بلکه با دانش، مدیریت و باور به پایداری ممکن شده است.
فاضلابی که طلا شد
بیش از ۸۵٪ فاضلاب شهری در اسرائیل بازیافت شده و برای آبیاری زمینهای کشاورزی استفاده میشود. در حالیکه در ایران هنوز بخش عمدهای از پسابهای شهری را بدون استفاده رها میکنند. اسرائیل توانسته با سرمایهگذاری در تصفیه خانهها، نیمی از نیاز آبی کشاورزی خود را از پساب تأمین کند.
در اسرائیل، مزرعهها به آزمایشگاه تبدیل شدهاند. حسگرهایی که رطوبت خاک را میسنجند، پهپادهایی که سلامت گیاه را پایش میکنند و اپلیکیشنهایی که دقیقاً میگویند چه زمانی و چقدر باید آبیاری یا کوددهی شود. هر درخت، هر بوته، مثل موجودی زنده در سیستمهای دیجیتال رصد میشود.
ایران نیز دانشگاههای قدرتمند، دانشآموختگان نخبه و متخصصان کشاورزی برجسته دارد. فناوری آبیاری قطرهای سالهاست در کشور موجود است. برخی شهرها، نظیر یزد و کرمان، گامهایی در بازیافت پساب برداشتهاند. اما آنچه هنوز غایب است، یک سیاستگذاری هماهنگ، آموزش فراگیر، مشوقهای اقتصادی و اعتماد به علم بهجای عادتهای فرسوده است.
الگوی اسرائیل باید نه تقلید کورکورانه، بلکه الهامی برای خلق راهحلهای ایرانی باشد. کشوری با تمدن قنات سازی، با پیشینه دهها قرن مهندسی آب، میتواند دوباره بدرخشد ! اگر به جای رقابت با طبیعت، با آن به همزیستی هوشمندانه برسد.
اگر امروز در ایران ، زمین فرومینشیند، نه بهخاطر قهر طبیعت، بلکه بهخاطر غفلت انسان است. مدل اسرائیل نشان میدهد که با علم، نوآوری و تعهد میتوان بیابان را به باغ بدل کرد. اکنون زمان آن رسیده که ایران نیز، از تکرار اشتباهات گذشته دست بردارد و از تجربیات موفق جهانی الهام بگیرد تا آیندهای سبز و پایدار بسازد.
در گوشهای از زمین، کشورهایی هستند که نه تنها با طبیعت دشمنی ندارند، بلکه زیستن در هماهنگی با آن را بخشی از هویت ملی خود ساختهاند. آنها دریاچهها را نمیخشکانند تا زمین کشاورزی بسازند؛ کوهها را نمیتراشند برای ویلا سازی؛ جنگلها را قربانی آسفالت نمیکنند.
در سرزمینهایی چون سوئد، آلمان، ژاپن، دانمارک و نیوزیلند، طبیعت تنها یک منبع نیست؛ معلمی است که احترام میآموزد، همنفسی است که آرامش میبخشد، و آیینهای است از انسانیتِ ناب. کودکان از نخستین سالهای مدرسه میآموزند که هر قطره آب، داستانی دارد؛ هر درخت، خاطرهای و هر حیوان، حقی برای زیستن.
راز این کشورها در معجزهای عجیب نیست. نه بارانهای همیشگی، نه خاکی سحرآمیز و نه طبیعتی بینقص. رازشان در انسان است؛ انسانی که آگاه شده، آموخته و مسئولانه زیسته است. در این سرزمینها، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و آموزش، همه یکصدا شدهاند تا بگویند: «زمین خانه ماست، نه مزرعهای برای غارت، نه صحنهای برای فراموشی.»
ما باید محیط زیست را به کلاسهای درس بازگردانیم؛ نه بهعنوان یک موضوع فرعی، بلکه بهعنوان جوهرهٔ تربیت. ما باید قانون را از روی کاغذ به روی زمین بیاوریم؛ جایی که جلوی نابودی منابع را با قدرت بگیرد، نه با تعارف. ما باید مردم را شریک نجات طبیعت کنیم؛ نه فقط در حرف، بلکه در عمل، در تصمیمگیری و در اجرا و از همه مهمتر، ما باید به فردای ایران بیندیشیم؛ ایرانی که فرزندانمان در آن بتوانند آسمان آبی را ببینند، آب شیرین بنوشند و با خیال راحت بر خاکی استوار گام بردارند.
سخن پایانی: نجات ایران از بحران زیستمحیطی، کار آسانی نیست. اما اگر امروز نایستیم، فردا دیگر جادهای برای بازگشت نخواهد بود. بیایید از آن کشورهایی که در تاریکی آینده، چراغی از آگاهی روشن کردهاند، یاد بگیریم. بیایید ایران را دوباره با طبیعت آشتی دهیم؛ نه با شعار، بلکه با عشق، شعور و شهامت.
صدای زمین را بشنویم، پیش از آنکه خاموش شود. زمین ایران زخمی است؛ زخمی که نه از زلزله آمده، نه از جنگ، بلکه از عطش بیپایان مصرف و بیرحمی در بهرهکشی. این زخم، نهفقط خاک را میسوزاند، بلکه ستونهای حیات ما را نیز فرسوده میکند. فرونشست، صرفاً یک پدیدهی زمینشناختی نیست؛ صداییست از دل خاک، که دارد فریاد میزند: “من دیگر تاب ندارم.”
هر سانتیمتری که خاک فرو میرود، تکهای از آیندهی ما ناپدید میشود؛ آیندهای که در آن امنیت زیرساختها، سلامت محیط، و پایداری زیست بومها به دست فراموشی سپرده شدهاند. ترکهای روی زمین، ترکهای روی دیوار خانه نیستند، بلکه ترکهای بر دیوار فرهنگ و مدیریت ما هستند.
سؤال این نیست که آیا میتوان از این بحران عبور کرد؛ سؤال این است که آیا میخواهیم گوش بدهیم؟ آیا میتوانیم بار دیگر زمین را نه میدان مصرف که بستر زندگی بدانیم؟ آیا میتوانیم توسعه را بر پایهی احترام به اقلیم بنا کنیم، نه سلطه بر آن؟ آیا هنوز فرصتی برای بازسازی این پیوند گسسته داریم؟
پاسخ؛ در آینهی ارادهی جمعی ماست. اگر بخواهیم، میتوانیم هنوز از دل همین بحران، الگویی تازه برای زیستن بسازیم؛ الگویی که ریشه در سنتهای زیستمحور ایرانی دارد و شاخ وبرگش را از علم، مشارکت و حکمرانی آگاهانه میگیرد.
فرونشست، هشدار آخر است؛ آخرین ندای زمین برای بیدار شدن. اگر نشنویم، ممکن است روزی فرا برسد که دیگر نه خانهای برای زندگی باشد، نه زمینی برای کشاورزی، نه ستونی برای ایستادن. اما اگر بشنویم، اگر اکنون برخیزیم، میتوانیم شکافها را مرمت کنیم، نه فقط در خاک، بلکه در اندیشههایمان. زمین هنوز زنده است؛ تا زمانی که زنده است، هنوز میتوان با دست احترام، بهجای بیل استخراج، نه فقط برای حفظ خاک، بلکه برای نجات خودمان.
فرونشست زمین، تنها فرو رفتن خاک نیست؛ فرو رفتن ماست، در بیتدبیری، در غفلت، در فراموشی. این پدیده، آینهای است رو به روی ما که تصویر توسعهی بیمهار، مصرف بیاندازه و فاصله گرفتن از طبیعت را نشان میدهد. خاکی که روزی به دست نیاکانمان احیا شد، اکنون زیر پای ما میلرزد. لرزشی بیصدا اما ویرانگر، که اگر نشنویم، به زلزلهای بیبازگشت بدل خواهد شد.
آنچه امروز نیاز داریم، تنها فناوری یا قانون تازه نیست؛ نیازمند تغییری در نگاه است! بازآفرینی یک فرهنگ؛ فرهنگی که زمین را امانت بداند نه منبع . قنات را الگو بداند نه چاه بیقانون . توسعه را در تعامل با طبیعت معنا کند نه در تقابل با آن.
راهکارهای علمی و تخصصی، ضروریاند؛ اما بدون ریشه در آگاهی عمومی و احساس مسئولیت اجتماعی، بیثمر خواهند بود. آنگونه که آبیاری در خاک شور، جز تباهی به بار نمیآورد. ایران هنوز زنده است. هنوز ریشهها خشک نشدهاند. هنوز میتوان در مدرسهها از آب گفت، در رسانهها از خاک و در خانهها از زمین… در نهایت کمبود علمی را میتوان توسط متخصصان خارجی جبران کرد! بیاییم از دل این بحران، فرصت بسازیم؛ فرصتی برای بازسازی رابطهی انسان و محیط ، فرصتی برای احیای حکمت ایرانی، فرصتی برای آنکه دوباره به زمین گوش بسپاریم، پیش از آن که برای همیشه خاموش شود. ما هنوز میتوانیم… اگر بخواهیم. تابستان 2025