جنگ و دلار
والنتین کاتاسنوف ـــ
منبع: بنیاد فرهنگ استراتژیک (Strategic Culture Foundation) ـ ۲۱ ژانویه ۲۰۱۵
اگرچه تا به امروز تشییع جنازههای بسیاری برای دلار برگزار شده است، ولی دلار همچنان زنده است. شب پیش از سقوط سیستم مالی برتون وودز، دلار تقریباً ۸۰ درصد ذخیره ارزی جهان را تشکیل میداد (درسال ۱۹۷۰، ۷۷/۲ درصد و درسال ۱۹۷۲، ۷۸/۶ درصد). آنگاه پس از انتقال به سیستمی که در کنفرانس جامائیکا در سال ۱۹۷۶ مورد توافق قرار گرفت، این درصد بهتدریج کاهش یافت و در سال ۱۹۹۵ به پایینترین میزان خود یعنی به ۵۹ درصد رسید. بهدنبال جهانیسازی مالی، موقعیت دلار مجدداً تقویت شد (بین سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۱ به ۷۱ ـ ۷۰ درصد رسید) اما سپس کاهش جدیدی در میزان دلار ذخیره ارزی جهانی پدیدار شد و در سال ۲۰۱۴ به زیر ۶۱ درصد رسید. با این وجود هنوز نسبت به سال ۱۹۹۵ در سطح بالاتری قرار دارد.
بنا به گزارش بانک اینترنشنال ستلمنت (International Settlements)، در آوریل سال ۲۰۱۰، ۸۴/۹ درصد معاملات بازار ارز خارجی در سطح جهان به دلار انجام میشد، رقمی که تا آوریل ۲۰۱۳ به میزان ۸۷ درصد افزایش یافته بود. بهعنوان نمونه، درصد معاملههایی که به یورو انجام شده بودند، در همان دوره از ۳۹/۱ درصد به ۳۳/۴ درصد کاهش یافت. نمیتوان به تفاوت میان جایگاه دلار در امور مالی جهان در قیاس با موقعیت آمریکا در اقتصاد جهانی بیتوجه بود. سهم آمریکا در تولید ناخالص داخلی در سطح جهان در حال حاضر در حدود ۲۰ درصد است. چین از نظر تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید ارز ) در سطح بالاتری از آمریکا قرار گرفته است. اما در بازار مالی جهانی، در آوریل ۲۰۱۳ فقط ۲/۲ درصد معاملهها با یوان انجام میشدند. در مورد این که چه میزان از ذخیره ارزی جهان به یوان نگهداری میشود اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، اما کارشناسان معتقدند که چندان از یک درصد بالاتر نیست.
این نابرابریها به تمامی، یادآور سیمای اقتصاد جهانی در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستماند. در آن روزها جایگاه کشورها بهعنوان رهبر اقتصادی جهان در حال تغییر بود. آمریکا بهدلیل حجم بازده صنعتی و کشاورزیاش در جایگاه نخست قرار داشت. آلمان در برخی عرصهها بهسمت جایگاه دوم حرکت میکرد. بریتانیای کبیر که در بسیاری از سالهای قرن نوزدهم «کارخانه جهان» محسوب میشد، اندک اندک وارد جایگاه سوم میشد. با این وجود، پوند انگلستان همچنان پول رایج جهانی باقی مانده بود و بهصورت اندوخته ارزی در پرداختهای بینالمللی به کار میرفت. آنچه در اینجا ارائه میشود عبارت است از افت (درصدی) اندوخته ارزی جهان در شب آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۳: پوند استرلینگ ۴۷؛ فرانک فرانسه ۳۰؛ مارک آلمان ۱۶؛ دلار آمریکا ۲، سایر پولها ۵ (Officer, Lawrence H. Between the Dollar-Sterling Gold Points: Exchange Rates, Parity, and Market Behavior. Cambridge: Cambridge University Press, 1996). همانطور که ملاحظه میکنید سهم دلار آمریکا فوقالعاده پایین بود. تفاوت میان سطح توسعه اقتصادی آمریکا و جایگاه دلار در سیستم مالی جهانی، مشابه تفاوت میان سطح توسعۀ اقتصادی چین و جایگاه یوان در دنیای امروز است.
صد سال پیش، بانکداران مؤمن به دلار جهان برای حفظ جایگاه دلار به یک جنگ جهانی نیاز داشتند. هنگامی که سال ۱۹۱۳ رو به پایان میرفت، نمایندگان کنگره آمریکا، بهدلیل فشاری شدید که از سوی «کیفهای پول» اعمال میشد، بهنفع ایجاد سیستم صندوق اندوخته ارزی فدرال (فدرال رزرو) رأی دادند که در ۱۹۱۴ شروع به چاپ اسکناسهای دلار بهعنوان پول رایج ملی در آمریکا کرد و شش ماه بعد جنگ جهانی آغاز شد. جنگ موجب تغییر توازن قوا میان نیرومندترین کشورها و پول رایج آنها شد. در سال ۱۹۲۸ اندوختههای ارزی جهان به قرار زیر توزیع میشدند (در صد): پوند استرلینگ۷۷؛ دلار آمریکا ۲۱؛ فرانک فرانسه ۲ (Officer, Lawrence H). این به این معنا بود که پوند استرلینگ با وجود افت اقتصادی شدید بریتانیا، نه تنها جایگاه قوی خود را حفظ کرده بود، بلکه وضعیت مستحکمتری نیز پیدا کرده بود. در مقایسه با سال ۱۹۱۳، ارزش دلار آمریکا به میزان قابل توجهی افزایش یافت و به جایگاه دوم راه پیدا کرد. ارزش سایر پولهای رقیب کاهش یافت. اربابان فدرال رزرو بهدلیل برتری بر پوند انگلستان باید جنگ جهانی دیگری را طراحی و آغاز میکردند. پس از آن، دلار به ارزش طلا وابسته شد، و در حقیقت به تنها پول رایج جهانی بدل شد.
***
به لحاظ فنی، جایگاه دلار در جهان در حال حاضر بهطور نسبی خوب است، اما بزرگترین سهامداران سیستم فدرال رزرو، بهیقین از تفاوت فزاینده بین تولید ناخالص داخلی و جایگاه دلار حیرتزده میشدند. دلار بهطور فزایندهای بیثبات میشود. معدودی از کشورهای قدرتمند اگر میخواستند این توانایی را داشتند تا تلاشهایشان را هماهنگ کنند، منابعشان را با یکدیگر شریک شوند، و با شروع تخلیه اندوختههای دلاریشان، موجب سقوط دلار شوند. اما، قدرت اربابان فدرال رزرو در این حقیقت نهفته است که آنها همواره میدانند چگونه فعالانه عمل کنند. و اکنون نشانههای بسیاری وجود دارند مبنی بر این که آنها گامهای عملی را برای حمایت از دلار برمیدارند، در درجه نخست به این دلیل که برای یک جنگ آماده شوند. «اربابان پول » (صاحبان چاپ اسکناس فدرال) برای آغاز چنین جنگی، چندین دلیل دارند.
۱ـ صاحبان چاپ اسکناس باید از تقاضا برای محصولشان و بهای آن حمایت کنند. «پرواز به سوی دلار» داوطلبانۀ اروپا بیش از ۵۰ سال قبل به پایان رسید. در سطح جهان، انگیزههای عقلایی اقتصادی کمتری برای خرید دلار وجود دارد. فدرال رزرو در حال حاضر چندین برابر دلاری را که اقتصاد آمریکا تولید میکند، چاپ میکند. اندوختههای طلای آمریکا، بهرغم آن که بزرگترین ذخیرۀ طلا در جهان است (بیش از ۸۰۰۰ تن)، فقط برای حمایت از درصدی از کسری تأمین «اسکناس» کفایت میکند. تنها یک راه باقی میماند: به زور دنیا را وادار به خرید «کالاهایی» کنند که فدرال رزرو تولید میکند. امروزه فقط نیروی مسلح آمریکا قادر است از این دلار پشتیبانی کند و رویکرد اصلی آنها این است که اطمینان یابند تقاضای مستمری پشت این اسکناسهای سبز موجود باشد. مجموعۀعظیم نظامی ـ صنعتی کلاسیک آمریکا مدتهاست که به مجموعه بانکداری ـ نظامی تبدیل شده است.
پس از سقوط سیستم پولی برتون وودز، سیستم جدیدی که در کنفرانس جامائیکا ابداع شد، جایگزین سیستم پولی پیشین گردید. این سیستم، دلار نفتی است، چرا که دلار در دهه ۱۹۷۰ (که تجارت نفت، منحصراً توسط دلار انجام میشد) به طلای سیاه وابسته شد. بهرغم آن که امروزه آمریکا تقریباً از واردات نفت، بینیاز است، ولی کشورهای تولید کننده نفت را تحت کنترل خود درآورده است. این کنترل بهقصد پیشگیری از هرگونه حرکت بهسوی تجارت «طلای سیاه» با هر پول دیگری به جز دلار است. برای این کار، واشنگتن هر گاه که لازم باشد به انجام عملیات نظامی در نواحی کشورهای تولید کننده نفت، مبادرت میکند. قبل از هر جا خاورمیانه. معمر قذافی سرنگون شد و بهطرز بیرحمانهای به قتل رسید زیرا نخستین بار او بود که معاملات نفتی را به جای دلار با یورو انجام داد و قصد داشت بعدها این کار را با دینار طلا انجام دهد.
۲ـ زمانی که ارزش پول رایج آمریکا روند نزولی را آغاز میکند، آمریکا به هر اهرمی متوسل میشود تا دلارضعیف خود را تقویت کند (مانند عملیات بیثباتسازی موقعیت سیاسی در اقصی نقاط دنیا و ایجاد جنگهای داخلی/ منطقهای). در این زمینه، آمریکا، با وجود رکود اقتصادی فزایندهاش، بهطور مصنوعی در حال تبدیل شدن به «جزیره ثبات » است.سرمایهای که از همه سوی جهان بهسمت آمریکا سرازیر میشود، موجب افزایش نرخ ارز «اسکناسهای سبز»میشود. چرا آمریکا به دلار قوی نیاز دارد؟ پاسخ این سئوال ساده است.
اولاً، این موضوع دسترسی آمریکا به واردات ارزان را که موجب افزایش مصرف داخلی میشود امکانپذیر میکند. شرکت چاپ اسکناس به اضافه ارز آمریکا که بیش از میزان واقعیاش ارزشگذاری شده است، شرایطی عالی را برای یک دولت انگل ایجاد میکند.
ثانیاً، آمریکا (یا بهتر بگوییم، اربابان فدرال رزرو) به کمک ارزش بالای دلار این شانس را پیدا میکنند که منابع طبیعی سراسر جهان را علاوه بر کسب و کار، املاک و مستغلات، و داراییهای دیگر با قیمت ارزانی بخرند. اربابان فدرال رزرو بهمنظور انقیاد سایر نقاط جهان به سیستم فعلی دلار نیاز دارند.
۳ـ «اربابان پول» (بزرگترین سهامداران فدرال رزرو) ممکن است نه تنها به بیثباتسازی منطقهای بلکه به بیثباتسازی جهانی نیاز داشته باشند. بهعبارت دیگر ـ به یک جنگ جهانی. این بیثباتی منجر به تخریب متقابل، یا دستکم تضعیف تمام رقبای بالقوه آمریکا میشود. واشنگتن یا همان Wa kl,ki shington (یا بهتر بگوییم، فدرال رزرو) به یک مدل جهانی منحصراً تک ـ مرکزی نیاز دارد. اما چنین مدلی بدون بهراه انداختن یک جنگ بزرگ نمیتواند ساخته شود. یک جنگ جهانی به حل بسیاری از مشکلات اقتصادی آمریکا که به زودی به معضلات بزرگی تبدیل خواهند شد، کمک میکند.
برای نمونه، در پایان سال ۲۰۱۳، کل نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی آمریکا بالغ بر ۱۰۴/۵ درصد بود. در حالی که این رقم در اروپا که چندین سال بحران بدهی را تحمل کرده است پایینتر بود و در پایان ۲۰۱۳ در کشورهای منطقه یورو به ۹۲/۶ درصد بالغ میشد. مسأله بدهی خارجی نیز برای واشنگتن بههمین اندازه اهمیت دارد. درماه اوت ۲۰۱۴، این نوع بدهی، برابر با ۱۰۷ درصد تولید ناخالص داخلی بود. حل این معضل به درصد فزایندهای از درآمد کشور نیازمند است. در حال حاضر فقط درصد ناچیزی از بودجه آمریکا (حدود ۷ درصد) صرف پرداخت بهره بدهی دولتی میشود، در حالی که نرخ بهره در آمریکا بهعنوان یک نتیجه برنامه تسهیل کمی (Quantitative Easy (QE انجام شده توسط بانک مرکزی، صرفاً نمادین است. بههمان میزان که برنامه تسهیل کمی QE کوچک میشود، هزینههای پرداخت بدهیهای عمومی، و همچنین تمام انواع دیگر، بهشدت افزایش مییابد. زمانی که این اتفاق روی میدهد، محافل قدرت در آمریکا بهاحتمال تاریخ یک قرن قبل را بهخاطر میآورند. تا زمان آغاز جنگ جهانی اول، آمریکا دنیا را از نظر تولید صنعتی هدایت میکرد، اما در عینحال بدهی خارجی عظیمی داشت (عمدتاً به بریتانیای کبیر). نخستین جنگ جهانی این وضعیت را بهطرز شگفتانگیزی دگرگون کرد. آمریکا تبدیل به بزرگترین بستانکار خالص بینالمللی شد. در همان زمان، بزرگترین متحداناش در جنگ ـ بریتانیا و فرانسه ـ بهشدت به آمریکا مقروض شدند. در پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا ۷۰ درصد ذخایر طلای جهان را در اختیار داشت (به استثنای اتحاد شوروی). این برتری آمریکا (پس از تصمیماتی که در سال ۱۹۴۴ در کنفرانس بینالمللی در برتون وودز اتخاذ شد) موجب شد تا این کشور بتواند به جایگاه دلار بهعنوان ارز جهانی مشروعیت بخشد.
اگر قرار بود آمریکا تنها ذینفع جنگ جهانی سوم باشد، مسأله بدهیهای قدیمیاش بهسادگی حل میشد. واشنگتن در آن صورت قادر بود با تعیین خودسرانه کشورهای «مقصر» در جنگ، بهطور یک جانبه بدهیهایی را که به کشورهای دیگر داشت از ترازنامه خود پاک کند. هرگونه ادعای مالی کشورهای «مقصر»علیه آمریکا لغو میشد، اقدامی که بهعینه متفقین در کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ در برابر آلمان انجام دادند.
افزون بر این، آمریکا بهعنوان کشور پیروز در جنگ، قادر بود از کشورهای «مقصر» تقاضای غرامت و جبران خسارت کند. درست مانند آنچه متفقین در سال ۱۹۱۹ در همان کنفرانس در پاریس انجام دادند.
* * *
جنگ جهانی سوم بهطورر اساسی با آنچه دنیا تاکنون دیده است متفاوت خواهد بود. این جنگ بدون اعلان رسمی آغاز خواهد شد و اگر چه تا پایان آن ما بیخبر باقی خواهیم ماند، این جنگ بهاحتمال قوی هم اینک آغاز شده است. این جنگ شامل استفاده از مزدوران (پیمانکاران نظامی خصوصی) و با اتکا بر حمایت ستون پنجم در داخل برخی کشورها، استفاده فعالانه از فنآوری «میدان»، مشارکت رسانههای تحت کنترل واشنگتن، اعلام تحریمهای اقتصادی و غیره است. جنگی اعلام نشده تحت پوشش مبارزه علیه تروریسم، «اسلام بنیادگرا»، «تجاوز روسیه»، «نقض حقوق بشر» و غیره و غیره خواهد بود.
در جریان این جنگ جهانی اعلام نشده، اربابان پول (سهامداران فدرال رزرو) تمام مشکلات ناشی از دلار را حل خواهند کرد. برای نمونه، تحت پوشش مبارزه علیه تروریسم و «پول کثیف» آمریکا میتواند «اصلاحات ارزی »انجام دهد. ماهیت این کار بسیار ساده است. فدرال رزرو دلارهای جدیدی منتشر و ترتیب تعویض آنها با «اسکناسهای سبز» قدیمی را فراهم خواهد کرد. در این هنگام کسانی که اسکناسهای قدیمی دارند باید مدارک کافی مشروعیت داشتن آنها را ارائه دهند. فیلترهای سفت و سختی بهکار گرفته خواهد شد تا بهطور قطع اکثر اسکناسهای قدیمی نتوانند در این «آزمون» پذیرفته شوند و بیارزش خواهند شد. به این ترتیب مسألۀ عمو سام با حذف «چمدان دلار» حل خواهد شد. اما این بهترین گزینه برای آمریکا نیست ـ یک سرقت موردی از کل دنیا ممکن است کشورهای دیگر را به استفاده از پول رایج خودشان در معاملههای بین المللی، به ایجاد ارز منطقهای، یا به لغو کلی دلار در معاملهها ترغیب کند.
به این ترتیب، از سایر روشهای اقتصادی در این جنگ جهانی سوم اعلام نشده نیز ممکن است استفاده شود. برای نمونه، بهرغم این حقیقت که کره زمین لبریز از «اسکناسهای سبز»است، قدرت خرید دلار در بازارهای کالا بهطور نسبی بالا است. تهدید ابرهای تورم بالا در افق مشاهده نمیشود. اینها همه بسیار ساده اند. قسمت عمدهای ازآنچه توسط دستگاه انتشار اسکناس چاپ میشود وارد بازارهای مالی میشود. اما ۱۰۱ راه برای کوچک کردن یا حتی محو کامل این بازارهای مالی وجود دارد. آنگاه تمام این «اسکناسهای سبز» مانند سیل روانه بازارهای کالا خواهند شد. میدانیم که تورم بالا با تورمی که جمهوری وایمار در اوایل دهه ۱۹۲۰ تجربه کرد قابل مقایسه است. در بهترین حالت دلار فقط یک درصد قدرت خرید کنونیاش را حفظ خواهد کرد. یک فاجعه؟
بستگی دارد به این که چگونه به این موضوع نگاه کنید. این حقیقت دارد که در این صورت صاحبان تریلیونها دلار در تمام دنیا چیزی به جزمشتی ورق پاره برایشان باقی نخواهد ماند. اندوختههای طلای چین به تنهایی همین حالا بیش از ۴ تریلیون دلار ارزش دارد، و «اسکناسهای سبز» حداقل یک سوم آن را تشکیل میدهند. پس از آن آمریکا یک اصلاح مالی انجام خواهد داد و دلار رسمی جدیدی را معرفی خواهد کرد. حدود ۵ سال پیش گفتگوهای فراوانی در مورد امکان انجام چنین «اصلاح مالی » جریان داشت، و قرار بود پول جدیدی به نام «آمرو» جای دلار را بگیرد. پیشنهاد شد این پول در سه کشور ـ آمریکا، کانادا و مکزیک ـ رایج شود. گزینه جایگزینی دلار با «آمرو»همچنان میتواند رواج یابد، اما واشنگتن مجبور خواهد بود برای تحمیل آن به خشونت متوسل شود.
در هر صورت، دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم بیثباتی جهانی فروکش کند. این بیثباتی نشانۀ ضعف ارزش دلار و تلاطم مرگآسای کسانی است که انتشار اسکناس فدرال را در اختیار دارند. اما آنها همچون حیوانی زخمی تا لحظۀ پایانی عمرشان خواهند جنگید. اگرچه بهتازگی ادعا شده است که واشنگتن در سراسر جهان تخم «هرج و مرجهای کنترل شده» را میکارد، اکنون شاهدیم که این هرج و مرجها از کنترل خارج شده اند. اما حتی دو جنگ جهانی اول و دوم مطابق میل بانکدارانی که آنها را آغاز و طراحی کرده بودند پیش نرفت.