تبار گرایی یا تفوق خواهی تباری ؟
ساحه باقیمانده از آریانا ، خراسان و باختر که بنام افغانستان مسما است در آن در حدود ۳۲ قوم و ملیت زندگی میکند. بنابر عوامل لشکر کشی بسوی سرزمین هند از عهد هخامنشی ها، اسکندر کبیر ،اعراب ، ترکها و مغولها درین خطه خون واحد یک قوم یا ملیت بطور خالص در شریانهای هیچ شهروند جاری نخواهد باشد زیرا بارسیدن قشونهای جنگی و فتوحات ازدواجها میان مردمان محل و خانواده های مسکن گزین صورت گرفته است .
چهره ها و شمایل وابسته به ملیتهای مختلف با حفظ قرابت ظاهری تفاوت های ترکیب خونی را نیز در خود دارد .
در دولت یونان باختری ، ورود اعراب ، ترکها و مغولها ازدواجها صرفآ بین خود آنها نبوده از مردمان مسکون این سرزمین زن گرفته اند ، دختر داده اند و اختلاط عِرق صورت گرفته است . طی سالهای متمادی موجودیت سرزمین افغانستان اقوام و ملیتها ی ساکن در آن نیز در تشکیل خانواده ها با همخلط شده اند ، تاجک ، پشتون ، هزاره ، ازبیک ، ترکمن و بلوچ و نورستانی و عرب در مناسبات خونی خالص نیستند زیرا با هم دیگر ازدواج کرده اند و خانواده هایشان به اصطلاح ( چندین رگه ) میباشد .
متعصب ترین افراد ملیتها و اقوام ازین ترکیب مبرا نیستند ، خویشاوندی ها و مناسبات خانوادگی این خون ها را باهم در آمیخته است ، هیچکس نمیتواند مدعی خلوص قومیت و ترکیب خونی خالص باشد . مثلآ سادات که در اصل عرب اند در پشتونها ، ازبکها، تاجکها ، هزاره ها و ترکمنها وجود دارد که با القاب آغا صاحب ، پاچا صاحب و مخدوم با پیشوند میر یا سید یاد میشوند، زبان شان زبان مردم محل است ، در رسوم و عادات با مردم محل مزج میباشند.
تحقیق محققین برای تمایز و شناسایی اقوام و ملیتهای کشور اگر دور از تعصب و جدا از تقلب و جعل و اهانت باشد ارزش علمی دارد که در ریشه یابی فرهنگها و رسوم اقوام و ملیتها باید جایگاه خاص داشته باشد و به کار محققین بی تعصب و جدا از فتنه گری ارزشگذاری شود .
با تحولات ۴۳ سال اخیر بخصوص با رسیدن جهادی ها بقدرت به مشکل میتوان به تحقیقات غرض آلود برخی از وابستگان تبارگرای جهادی باور کرد به شمول آنانیکه با ورود مجاهدین به کابل طبق تقسیمبندی قومی تنظیمها به یکی از این گروههای ویرانگر مسلح تعلق گرفتند و در خدمت در آمدند.
بدترین حالت آنست که قومگراترین های آلوده با ذهنیت تعصب ، خودرا مصلح میدان معرفی میکنند و دیگران را متعصب خطاب مینمایند، بخاطر داشته باشند که همینها خونین ترین جنگهای تباری تنظیمی را بر مردم کابل تحمیل کردند ، بعد همرکاب اشغالگران ناتو و آمریکایی و متحدین ان گردیدند و با کوته فکری تمام در تصور ابدی شدن قدرت شان به اتکای آمریکا و ناتو بر تفکر برتری جویی قومی سخت انهماک ورزیدند و باعث ایجاد عکس العمل ضد خود شدند . این گرایش منفی ضد وحدت ملی افغانها زیر پوسته ضخیم فساد مالی ، اخلاقی و اداری با حمایت آمریکا شکل داده شد که خوشبختانه مردمان وابسته به اقوام و ملیتهای مربوط آنها با دیدن چنین حالت ( اشغال و فساد ) در قید طلسم رهبرنمایی ایشان در نیافتیدند و از آنها راضی نبودند
ازین جهت اقوام و ملیتهای افغانستان را نمیتوانند برای تحقق دوباره منافع شان وسیله و گوشت دهن توپ خود قرار دهند و با کارت کهنه قومیت و ملیت تا تفکر جدایی طلبی ( که آن همراهکار است نه راهبرد ) در گوشه ای از میز بازی سیاسی جایی داشته باشند .
این کشور زجر های فراوان دیده است از زجر های ایدولوژیک تا قوگرایی و تفوق خواهی سیاسی اسلامی و مذهبی ، مشغول ساختن ذهنیت مردم با تفتین قومی و ملیتی و نامگذاری کشور طبق میل فردی و گروهی خیانت به حال و آینده این سرزمین است . با یک اعلان حکومت در تبعید همه میبینیم که چه غوغای حکوت سازی تبعیدی در خارج برپا شده است ، اگر قابل حساب هست یا نیست ولی این حقیقت را باید درک کرد که مغرضان ابزار دست بیگانگان ، جواسیس ، منفعت باختگان و شکست خوردگان استراتژیک دست از فتنه بر نمیدارند و این چهار راه منافع شرق و غرب را طبق میل خود و دستور باداران شان با منجلاب مواجه میسازند.
نسل نو ، نسل باقیمانده از ۴۳ سال جنگ که باید بالنده باشد و برای دور نمای کشور امید واری بار آورد را دچار چنین مزخرفات نسازند .
تساوی حقوقی ، سیاسی و سهمگیری همگانی در آبادانی را باید درس داد نه تفرقه و انواع تعصب را .
با تاسف که چنین تعصب زدگی و تفرقه اندازی مطبوعاتی شده است که بار مسئولیت آن بر آنها بر میگردد و باید این بار با رهنمایی سالم نسل نو از شانره ها دور گردد