بازی های تروریستی پاکستان و ادامه جنایات آن در افغانستان
نویسنده: مهرالدین مشید
جنگ طالبان و پاکستان سناریوی استخباراتی با راستی آزمایی
در این روز ها تنش های لفظی میان طالبان و پاکستان به تنش های نظامی بدل شده است و در هفته های اخیر درگیری های سنگینی میان دو طرف به وقوع پیوسته است. تنش ها میان دو طرف پس از آن اوج گرفت که پهباد پاکستانی نور ولی محسود رهبر طالبان پاکستانی را در شرق کابل هدف قرار داد و ادعای کشته شدن او را نمود. اداره روابط عمومی نیروهای مسلح پاکستان مسئولیت حملات انجامشده ان شب در شهر کابل را بر عهده گرفت. طالبان برای انتقام گیری از این حادثه، در چندین منطقه سرحدی بر نیرو های پاکستانی حمله کردند. در نتیجه تلاش های عربستان و قطر دو طرف به آتش بس توافق کردند؛ اما این آتش بس شکننده بود و پهباد پاکستانی بار دیگر در قلب شهر کابل رهبران تی تی پی را مورد حمله قرار داد. هرچند دو طرف با میانجیگری قطر و ترکیه به آتش بس توافق کرده اند؛ اما بعید به نظر می رسد که طالبان مانع فعالیت های تی تی پی شوند و آتش بس پایدار بماند. این رخداد ها در حالی واقع شده که رابطه میان طالبان و نظامیان پاکستان در کنار روابط استخباراتی، سیاسی و تجارتی، شبیه شیر و شکر است و جدایی و اختلاف میان آنان بیشتر به قصه « لحاف ملانصرالدین» می ماند که اهداف مرموز و پیچیده استخباراتی را بر می تابد.
جنگ میان طالبان و نظامیان پاکستان پرسش ها و در عین زمان برداشت های گوناگونی را در افکار مردم برانگیخته است. شماری این درگیری را نه یک جنگ واقعی، بلکه نمایشی از تنش کنترلشده و یک سناریوی استخباراتی تلقی می کنند که برای برآورده شدن اهداف مشخص استخباراتی راه اندازی شده است. شماری هم این تنش ها را راستی آزمایی نشان می دهند و مدعی اند که طالبان گویا در پی نشان دادن استقلال از آیاسآی هستند. از زمان تأسیس حکومت طالبان، استخبارات پاکستان بهویژه آیاسآی نقش محوری در تجهیز، آموزش و هدایت آنان داشته است. چنانکه سفر غیر مترقبه فیض حمید رئیس وقت استخبارات پاکستان به کابل و پیاله کافی و رهبری جنگ پنجشیر هنوزهم نقل محافل سیاسی است. بنابراین دشوار است باور کرد گروهی که تا این حد زیر نفوذ پاکستان رشد کرده، بهناگاه وارد جنگ واقعی با آن گروه شود.
برخی هم این جنگ را ترکیبی از هر دو سناریو تلقی کرده و آن را یک بازی استخباراتی با عناصری از راستیآزمایی عنوان می کنند. هدف از سناریوی نخست، ایجاد فشار دیپلماتیک بر غرب تا طالبان را بهعنوان حکومت مشروع بپذیرد. مانور سیاسی ایکه قدرتمندی و استقلال طالبان را در برابر پاکستان به نمایش گذاشته است. از سویی هم این حنگ فراهمسازی زمینه برای تصفیه عناصر نامطلوب درون طالبان زیر پوشش جنگ با پاکستان و مدیریت افکار عمومی داخل افغانستان برای نمایش چهرهای «ملیگرا» از طالبان عنوان شده است. عدم ورود تمامعیار پاکستان به میدان جنگ با وجود توان بالای نظامی و اجتناب از درگیری گسترده؛ نشانه این است که هدف، نابودی نه؛ بلکه «پیام دادن» است.
در این میان برخی شواهد دیگر نشان میدهد که این تنشها ممکن است راستیآزمایی واقعی باشد؛ یعنی طالبان در پی نشان دادن استقلال از آیاسآی هستند. ممکن دلیلش این باشد که نسل جدیدی از فرماندهان میدانی طالبان که در افغانستان پرورش یافتهاند، نسبت به نفوذ پاکستان حساستر اند و خود را وارث «جهاد افغانستان» میدانند، نه مزدور استخبارات پاکستان. یکی از دلایل اختلاف می تواند، مرز دیورند باشد. طالبان برخلاف انتظارات پاکستان، حاضر به پذیرش رسمی خط دیورند نشدهاند و این مسئله ریشهایترین منبع تنش میان دو طرف است. نفوذ گروههای ضدپاکستانی (مانند تحریک طالبان پاکستان یکی دیگر از دلایل راستی ازمایی این جنگ است. طالبان افغانستان حاضر به سرکوب این گروه نشدهاند؛ زیرا از دید آنان، «برادران جهادی» هستند، نه دشمنان. همین موضوع روابط را به نقطهی بحران رسانده است. نشانه های دیگر راستی آزمایی تغییر توازن در منطقه است. طالبان ممکن است تلاش کنند میان چین، ایران و روسیه وزنهی توازن جدیدی ایجاد کنند؛ البته با حمایت هند تا از زیر سایه کامل اسلامآباد بیرون آیند. چنانکه متقی در سفرش به هند، خواهان شورای مشترک دفاعی با هند گردید.
از سویی هم پاکستان می خواهد، زیر پوشش هیاهوی جنگ، افکار مردم پاکستان را از واقعیت های تلخ بحران زای پاکستان منحرف کند تا بقای سیاسی حکومت شریف تضمین گردد. طالبان هم می خواهند، از این جنگ به هدف مشروعیت بخشی چتر مقدس درست کنند و افکار مردم را از اصل واقعیت های کنونی این کشور منحرف نمایند. گمان اغلب این است که جنگ طالبان و پاکستان ترکیبی از هر دو سناریو؛ یک بازی استخباراتی با عناصری از راستیآزمایی است. هرچه باشد، دیروز هم این سناریو ها از مردم افغانستان قربانی گرفت و امروز هم میگیرد. این جنایت ها از سوی پاکستان دیروز برای انتقام ناحق از مردم افغانستان برای رسیدن به اهداف راهبردی و امروز برای رقابت با هند، در یک شکست افتضاح بار تروریست پروری صورت میگیرد.
جنگ طالبان و پاکستان و حمله های مشترک دیروزی طالبان و نظامیان پاکستان
هیچ شهروند افغانستان از حمله پاکستان به کشور خود نه اینکه خوش می شوند؛ بلکه این حمله را به شدت محکوم کرده و نفرت و انزجار خویش را بر پاکستان ابراز می دارند؛ زیرا این جنگ از چندین دهه بدین سو از مردم بی دفاع افغانستان قربانی گرفته است؛ اما این مردم از طالبان می پرسند، این شما بودید که به کمک نظامیان پاکستان وحشیانه ترین حمله های تروریستی را در افغانستان و بویژه در شهر کابل انجام دادید و صدها انسان بیگناه را کشتید. پرسش این است که چگونه با توجه به وحشت آفرینی های مشترک طالبان و پاکستان بر مردم افغانستان، به گردن یکی گل آویخت و با چشم بستن به جنایات دیروزی و امروزی آنان، شور و هلهله ی ملی برپا نمود و دیگری را محکوم کرد. مگر طالبان نبودند که طرح های انتخاری و انفجاری آی اس آی را در چهارراهی شفاخانه جمهوریت، چهاراهی زنبق ، مرکز آموزشی کاج، نزدیکی وزارت خارجه و مکان های دیگر به اجرا گذاشتند. در حالیکه مردم افغانستان در سوگ عزیزان شان گریه و ناله می کردند؛ اما طالبان در کنار نظامیان پاکستان به افتخار کشتن ده ها انسان مظلوم این کشور رقص و پایکوبی می نمودند. براساس خبرها و گزارشهای نشرشده در رسانهها از آغاز سال ۱۳۹۸ تا پایان اسد ۱۴۰۰ خورشیدی حدود بیش از ۶۰ حمله انتحاری در نقاط مختلف افغانستان صورت گرفته است. در سناریو های کنونی رویکرد ها تغییر کرده و نه اینکه تغییرات راهبردی در پاکستان و طالبان ایجاد شده باشد. دیروز طالبان در تبانی با پاکستان جام صدها شهروند افغانستان را در حمله های انتخاری و انفجاری گرفتند تا هرچه بیشتر رعب آفرینی کنند تا حاکمان فاسد و خاین و بزدل کابل را به کرنش و سازش بیشتر وادارند؛ اما امروز بازهم طالبان و پاکستان در یک بازی پیچیده دیگر با ریختن بمب ها بوسیله پهباد جان های شیرین مردم افغانستان را می گیرند تا باشد که آنان در برابر ستم و اختناق طالبان تمکین نمایند. مردم افغانستان دیروز هم قربانی تروریسم بودند و امروز هم؛ اما با تفاوت اینکه دیروز با حمله های تروریستی مشترک طالبان و پاکستان روبرو بودند و اما امروز در یک بازی دیگر برای بقا و حمایت گروه های تروریستی جان های خویش را مایه می گذارند.
مردم افغانستان با آنکه هرگونه حمله به خاک افغانستان و کشته شدن هموطنان بیگناه ما محکوم میکنند؛ اما تبدیلی افغانستان به میدان نیابتی هند و پاکستان و هرگونه حمایت از گروههای تروریستی بیشتر محکوم مینمایند. پس دفاع از طالبان به بهانه جنگ با پاکستان مشروعیت سیاسی و اخلاقی ندارد؛ زیرا طالبان با حمایت از گروههای تروریستی استقلال و تمامیت راضی افغانستان را به خطر روبرو کرده است. بنابراین مردم افغانستان علاقمند نیستند تا در این بازی موش و پشک استخباراتی، بار بار قربانی بازی های استخباراتی شوند؛ زیرا پاکستان هنوز نفوذ عمیقی در ساختار استخباراتی و مالی طالبان دارد، طالبان نیز میخواهند در ظاهر و تا حدی در عمل، استقلال خود را اثبات کنند. این در حالی است که طالبان بخاطر حمایت از گروه های تروریستی، زمینه را برای تهاجم پاکستان تا قلب کابل فراهم گردانیده اند تا مردم را هرچه بیشتر در رعب و وحشت نگهدارند.
دفاع ملی و چگونگی تحقق آن
این به معنای آن نیست که ما وطن خود را دوست نداریم؛ بلکه برعکس سنگ و چوب آن را دوست داریم و گرد های آن را سرمه به چشمان خود می نماییم و از وجب وجب آن به سرحد تقدیس با شیره جان پاسبانی می نماییم؛ اما چگونه و با چه شرایطی و برای چه هدفی. این دفاع زمانی معنا پیدا می کند که دورنمای روشنی را برای مردم افغانستان ترسیم نماید و مشروعیت ملی نظام حاکم را برتابد. دفاع از وطن زمانی معنا پیدا میکند که آن دفاع بر استحکام پایه های حاکمیت مشروع و ملی بینجامد و خواست های میلیونی مردم را برتابد؛ یعنی دفاع از وطن باید حق زنده گی و رفاه مادی و معنوی را به جامعه بازگرداند تا مردم به آینده چشم داشت امید بخش داشته باشند. حال پرسش این است که دفاع در رکاب طالبان و رفتن به جنگ اسلام آباد، شریکان انتخاری و تجارتی طالبان، چقدر موجه است. ایا این دفاع دروازه های مکتب را بر روی دختران و دروازه های اداره ها را بر روی زنان می گشاید و بالاخره قانونیت و حاکمیت ملی را برای مردم افغانستان باز می گرداند؟ واضح است که پاسخ منفی است و برعکس به ادامه سیطره ای می انجامد که چرخ های حاکمیت آن هرچه بیشتر تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون می کند. بگذار آن عزیزانی را که بر مصداق سخن « کاسه داغتر از داش» احساسات ملی از خود نشان می دهند و برای یک دفاع ناموجه، سینه چاک به میدان نبرد پاکستان بروند. به یقین که آنان هرگز به میدان جنگ نمی روند؛ بلکه دیگران را ترغیب و خود در سایه تماشا می نمایند.
این آقایان یخن پاره مگر نمی دانند که دفاع از کشور، هنگامی معنا و مشروعیت پیدا میکند که بر پایهی سه اصل اساسی عدالت اجتماعی، آزادی های سیاسی و اجتماعی و حفظ کرامت انسان بنا شده باشد و از دید فلسفی و اخلاقی، سیاسی و حقوقی و تاریخی و اجتماعی معنا پیدا کند.
از دید اخلاقی؛ دفاع زمانی معنا دارد که حق حیات و آزادی انسانها در خطر باشد. اگر سرزمین، نه فقط خاک و مرز، بلکه خانهی انسان، فرهنگ، و آیندهی او مورد حمله قرار بگیرد، پس دفاع از آن در برابر تجاوز، اشغال یا نابودی ارزشهای انسانی، امری اخلاقی و حتی واجب است؛ اما اگر به نام دفاع، انسان به ابزار قدرت، انتقام یا سلطه تبدیل شود، دیگر آن دفاع نیست؛ بلکه خشونتی با نقاب میهندوستی است. از دید سیاسی و حقوقی؛ در حقوق بینالملل، دفاع مشروع تنها زمانی پذیرفته میشود که کشور مورد تجاوز قرار گرفته باشد (دفاع در برابر حملهی خارجی)، یا دفاع برای حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی مشروع صورت گیرد؛ اما دفاع از حکومتی که مشروعیتش را از زور، تبعیض یا ترور میگیرد، دفاع از کشور نیست، بلکه دفاع از اشغال درونی است. در چنین وضعی، دفاع واقعی نه علیه دشمن خارجی، بلکه علیه دشمن داخلی عدالت و آزادی معنا مییابد. از دید تاریخی و اجتماعی؛ در طول تاریخ، ملتها زمانی از سرزمین خود دفاع کردهاند که احساس کردند، موجودیت فرهنگی و تاریخیشان تهدید میشود یا نیرویی میخواهد آنان را از حق تعیین سرنوشت محروم کند. نمونهاش مقاومت فرانسه در برابر نازیها، یا دفاع حق طلبانه در برابر طالبان؛ دفاعی نه فقط از خاک، بلکه از شرف، انسانیت و هویت ملی. طالبان با این بازی های تروریستی شعور جمعی و باور ها و آرمان های مردم افغانستان را به تمسخر گرفته اند.
طالبان دست ساخت نظامیان پاکستان
همه می دانند که طالبان دست ساخت جنرالان پاکستان است و زیر پوشش یک بازی پیچیده و مرموز در تبانی با استخبارات کشور های منطقه وجهان برای اجرای ماموریت های استخباراتی بر مردم افغانستان تحمیل شده اند. این بازی غافلگیر کننده که با نمایش پیاله کافی در دست فیض حمید در هوتل سرینا در کابل آغاز شد و با مدیریت های سفیران یا وایسرایان پاکستان در کابل ادامه یافت؛ اما آن تلاش ها طور شاید و باید نتیجه مطلوب نداد و برعکس به فرنگشتاین تی تی پی انجامید. حالا جنرالان تروریست پرور پاکستان در تبانی با گروههای استخباراتی و نیابتی شان سناریوی جدیدی را به راه انداخته آند که می توان از آن به عنوان جنگ زرگری استخباراتی یاد کرد. هدف این بازی جدید که با مانور پاکستان در فضای بدون دروازه افغانستان آغاز شده، نشانه ای از یک بازی بزرگ استخباراتی دیگر است که در نهات پروژه ی « یک راه و یک کمربند» را نشانه رفته است و در ضمن با دامن زدن احساسات ملی، پیدا کردن جایگاه برای طالبان است. این حدیث مفصل را در سفر مجمل رییس ارتش پاکستان و نخست وزیر پاکستان به امریکا می توان خواند. هرچند مقام های امریکایی در مورد حمله های هوایی پاکستان در افغانستان ابراز نظر نکرده اند؛ اما به علت کنترل فضای افغانستان بوسیله امریکا، گفته می توان که در این حمله تبانی ای میان هر دو کشور وجود داشته باشد.
آنچه مسلم است، اینکه در این جنگ دو طرف برای مردم افغانستان دشمن اند. در یک طرف پاکستان قرار دارد که عامل اصلی پنج دهه جنایت در افغانستان است و طرف دیگر طالبان که دست ساخت جنرالان پاکستانی برای بازی های نیابتی، اند. گروهی که از چهار سال بدین سو بر گرده های مردم افغانستان حکومت می کند. چه بهتر که این مار کوچک را به جنگ آن اژدهای بزرگ تشویق کرد تا با کشته شدن مار کوچک راه پرخم و پیچ نبرد در برابر اژدهای بزرگ هموارتر شود.
نفی نظاره گری مردم؛ اما دفاع برای چه هدفی
مردم افغانستان علاقه ندارند تا در این جنگ نظاره گر باشند و اما پرسش این است که سهمگیری آنان در این جنگ چه چیزی را تغییر می دهد. هرگاه این جنگ طالبان را وادار به تمکین در برابر خواست های مشروع و انسانی مردم افغانستان نماید. در این صورت جا دارد که مردم از طالبان حمایت کنند. در غیر این صورت دفاع از طالبان، دفاع از ظلم، عقب رفت و دشمنی با ارزش های تمدنی و فرهنگی امروز و جفای آشکار به میلیون ها زن و دختر محروم از کار و آموزش افغانستان است. مردم افغانستان در واقع در میان دو اژدها یکی بادار و دیگری مزدور گیر مانده اند و آرزومند اند تا از نیش های افعی بزرگ و کوچک برای همیش رهایی یابند؛ زیرا در جنگی که ماهیت آن تروریست پروری است و دو طرف باطل اند، هرنوع حق خواهی معنای هیزم افکندن بر آتشی را دارد که حقیقت و عدالت را پیش چشمان انسان می سوزاند. آن آقایانی که با عنوان کردن این جنگ میان پشتون و پاکستان؛ در واقع با هیزم افکندن در آتش اختلاف های قومی؛ نغمه ناموجه بودن دشمنی تاجک با اسلام آباد را سر داده اند تا باشد که از این آب گل آلود، ماهی شکار کنند؛ باید بدانند که پاکستان دشمن آشتی ناپذیر مردم افغانستان است و در پشت هر برنامه جز افغانستان مزدور به بهای تباهی بیشتر این کشور هدف دیگری ندارد.
در این تردیدی نیست که پاکستان دشمن قسم خورده مردم افغانستان است؛ اما این جنگ، جنگ افغانستان در برابر پاکستان نیست؛ بلکه جنگ پاکستان برضد طالبان است؛ البته برضد گروهی که یک جناح آن بازوی ارتش پاکستان و جناح دیگرگروه تروریستی ضد پاکستان را خلاف منافع ملی مردم افغانستان مورد حمایت قرار داده و در تمویل و تجهیز آن نقش دارد. طالبان عملی را انجام میدهند که پاکستان از پنجه دهه بدین سو، این سیاست های ناکام را در افغانستان دنبال می کند. این جنگ در صورتی جنگ افغانستان در برابر نظامیان تروریست پرور پاکستان است که تصمیم آن از حکومت مشروع اتخاذ شده و مورد تایید شورای ملی قرار گرفته باشد. این در حالی است که یک گروه مسلح به نام طالبان با زور و تفنگ بر مردم افغانستان حکومت می کنند و حتا مجال نفس کشیدن را هم از مردم این کشور گرفته اند. طالبان پس از حمله پاکستان و واکنش های مردم درک کرده باشند که امارت خود خوانده و نظام غیرقانونی آنان حتی احساسات ملی مردم افغانستان را برای دفاع در برابر تجاوز پاکستان عقیم گردانیده است.
حالا هم جنگ بر سر گروه های تروریستی است، گروه هایی که بوسیله نظامیان پاکستان ساخته شده اند و مردم افغانستان از سه دهه بدین سو قربانی آنها اند. چنانکه خواجه اصف وزیر دفاع پاکستان گفت: طالبان را با کمک امریکا ایجاد کردیم و اما حالا غیر قابل اعتماد شده اند. اکنون که تروریسم طالبانی از کنترل نظامیان پاکستان بیرون شده، معادله های استخباراتی در سطح منطقه و جهان عوض شده است. بازی با گروههای تروریستی هم وارد مرحله جدید شده است. این بازی تا کنون بیشترین قربانی از مردم افغانستان گرفته و هنوز هم در خط نخست قربانیان تروریسم طالبانی قرار دارند. حالا که منافع پاکستان بر سر گروه های تروریستی بهم خورده، دیروز با ارسال طالبان با بشکه های انتحاری و امروز هم با پرواز های پهباد ها از مردم مظلوم افغانستان قربانی می گیرد تا ناگزیر به تمکین در برابر سلطه طالبان گردند.
دشواری ها میان طالبان و پاکستان و توافقنامۀ جدید دوحه
هرگاه به گره های دشواری ها میان پاکستان و افغانستان و از سویی میان طالبان و پاکستان نگاه شود. مشکل افغانستان و پاکستان و مشکل طالبان و پاکستان از اهداف راهبردی یا عمق استراتژی پاکستان در افغانستان تا مرز دیورند و حمایت دو طرف از گروه های تروریستی تا حدودی جدا از یکدیگر است. طالبان قادر اند تا در حل شماری مسایل مربوط به موجودیت گروه های تروریستی در دو طرف مانند تی تی پی در افغانستان و داعش در پاکستان با یکدیگر کنار آیند و اما شماری از مسایل مانند، شناسایی دیورند از سوی طالبان بحیث یک حکومت غیر مشروع ناممکن و پرسش برانگیز است. این در حالی است که مرز دیورند از معاهده لاهور تا جمرود، گندمک تا زمان نادرشاه و ظاهرشاه ۱۲ بار از سوی حاکمان کابل به رسمیت شناخته شده است. این مرز در زمان جدایی پاکستان از هند از سوی شورای ملی افغانستان رد شد و پاکستان در سازمان ملل از سوی افغانستان به رسمیت شناخته نشد.
این جنگ می تواند، تکانه های داخلی و خارجی داشته باشد و طالبان را وادار به تجدید نظر در سیاست های شان چه در داخل و چه در بیرون نماید. ممکن طالبان با پاکستان روی یک سلسله مسایل کنار بیایند؛ اما از سیطره جویی ملاهبت الله فهمیده می شود که او در داخل هیچ گاه حاضر به کنار رفتن از قدرت و واگذاری آن به یک حکومت قانونی نیست. امید که شماری ها تحت شعاع جنگ میان طالبان و پاکستان در دام مکر طالبان نیفتند؛ زیرا تا زمانیکه در افغانستان یک تحول بنیادی رونما نگردد، نه مشکلات داخلی افغانستان و نه هم دشواری های افغانستان با پاکستان و سایر کشور ها حل می شود.
هرچند طالبان و پاکستان در هفته گذشته دوحه به توافقاتی دست یافته اند که خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، از دو بند مهم آن چون، احترام متقابل به تمامیت ارضی و توقف فوری حملات از خاک افغانستان بر خاک پاکستان یاد کرده است که می تواند، تعهدی برای کاهش تنش و بازگشت به ثبات منطقهایاباشد؛ اما در منطق سیاسی و حقوق بینالملل، هر دو بند حامل معنای سیاسی و حقوقی سنگینی هستند که پیامدهای گستردهای برای حکومت طالبان و حتی برای جایگاه افغانستان دارد؛ زیرا پذیرفتن اصل احترام به تمامیت ارضی پاکستان، معنای شناسایی مرز دیورند را دارد.
بند دوم این توافق مبنی بر توقف حملات تروریستی از خاک افغانستان به خاک پاکستان، برای طالبان نیز مشکل آفرین است. در صورت حملات تی تی پی، اسلامآباد میتواند طالبان را به نقض توافق و پناه دادن به تروریزم متهم کند. این توافق در واقع تسلیم شدن بیقید و شرط طالبان در برابر خواستههای پاکستان است. طالبان با امضای این معاهده در مدار سیاستهای امنیتی پاکستان قرار گرفتهاند. بویژه رمانیکه تمامیت ارضی در چارچوب مرز دیورند تعریف شود. در این صورت مهار تروریسم به سود پاکستان و ناپیدایی افغانستان در این معادله آشکار است. ملایعقوب نمایندۀ طالبان در مذاکرات دوحه هرگونه معامله بر سر سرحد دیورند را رد کرد و آن را از صلاحیت ملت ها عنوان کرد.
نتیجه
مردم افغانستان از پنجاه سال بدین سو درگیر تهاجم، توطیه و نابسامانی های سیاسی و اجتماعی اند. هرچند تهاجم از کشور های مختلف آغاز شد و اما سر نخ تمامی توطیه ها برضد مردم افغانستان به اسلام آباد می رسد. توطیه ایکه ده سال مبارزات مردم افغانستان در برابر تجاوز شوروی را در نتیجه جنگ های گروهی نقش بر آب کرد و طالبان را بر مردم افغانستان مسلط گردانید. این توطیه پس از سرنگونی طالبان در نتیجه حمله امریکا، در سال ۲۰۰۱ به گونه دیگری ادامه یافت تا آنکه طالبان با کمک های نظامیان پاکستان دوباره بازسازی شدند و پس از بیست سال در نتیجه بازی های استخباراتی زیر پوشش مبارزه با تروریسم در سال ۲۰۲۱ دوباره بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط شدند. اکنون با آنکه که معادله های گذشته تغییر کرده؛ اما پاکستان هنوز در خط مقدم توطیه چینی بر ضد مردم افغانستان قرار دارد.
پاکستان از هیچ تلاشی برای سلطه در افغانستان دریغ نمیکند و هدف از سفر شهباز شریف به واشنگتن، گرفتن پروژه صد طالبان بود. با تفاوت اینکه، این بار دسیسه سنگین تر از گذشته است که با هدف قرار دادن طالبان، مردم افغانستان را به حاشیه حوادث کشانده است. حال در این فضای خالی اسلام آباد با قدرت تر فراتر از توطیه سرد و گرم بوسیله پهباد ها و ریختن بمب ها بر مردم افغانستان مانور می نماید. مردم افغانستان زیر چتر حاکمیت طالبان، احساس بلاتکلیفی می نمایند و نمی توانند، برای صلح و جنگ با اسلام آباد تصمیم بگیرند. مردم افغانستان در برابر این جنگ، در میان « پرتگاه و پلنگ» قرار گرفته اند که در هر دو حال بازنده اند؛ زیرا دفاع از کشور زمانی قابل توجیه است که به هدف پاسداری از آزادی، عدالت و رهایی انسان از ستم قومی و ملی باشد تا با عبور از مرز میهن دوستی کور به انسان دوستی آگاهانه برسد؛ به تعبیرآلبرکامو« می جنگیم تا انسان باقی بماند نه تا قدرت باقی بماند» Kیجنگیم تا انسان باقی بماند، نه تا قداانی