از سوریه تا اوکراین: همان قواعد یکسان پروپاگاندا
نویسنده: کارین لویکه فلد ــ Karin Leukefeldمترجم: م. نوری برگرفته از : وبسایت NachDenkSeiten ــ ۸ ژوئیۀ ۲۰۲۲ *
در ارائۀ گزارش از جنگ اوکراین، رسانههای آلمان از همان قواعد آشنایِ همیشگیِ پروپاگاندا که در جنگ سوریه بهکار رفت استفاده میکنند: طرف متخاصم (روسیه) مسئول جنگ است، رئیسجمهور روسیه شیطان مجسم است، ما در جنگ شرکت نداریم، سلاحهای ارسالی ما به کشور متّحدمان فقط برای دفاع از کشوری است که مورد حمله قرار گرفته، نیروهای این کشور قهرمانانه میجنگند، نیروهای نظامی کشور متخاصم از سلاحهای ممنوعه استفاده میکنند و اعمال فجیعی انجام میدهند. و همۀ ادعاهای اثباتنشده فقط با این هدف طرح میشوند تا افکار عمومی، طرف متخاصم (روسیه ــ پوتین) را محکوم کند.
چگونه از حلبِ سوریه و ساکنین آن برای پروپاگاندا علیه روسیه استفاده میشود؟
به چند نمونه از گزارش رسانههای آلمان توجه کنید:
نشریۀ ولت، ۵ آوریل ۲۰۲۲: «قصّاب حلب» استراتژی بیرحمانۀ خود را در دونباس پیاده میکند.
نشریۀ اشترن، ۹ آوریل ۲۰۲۲: «جنگ اوکراین، جنگ گروزنی، حلب، بوچا و اتهامات همیشگی روسیه در جنگ».
نشریۀ تاگس اشپیگل، ۹ مارس ۲۰۲۲: «از حلب تا کیف: این است پوتینی که ما میشناسیم».
دی سایت، ۴ مارس ۲۰۲۲: «از حلب تا ماریوپل و … بهزودی تصاویری مشابه تصاویر حلب را از ماریوپل خواهیم دید».
رسانهها در جنگ
پیام رسانهها به مخاطب این است، ارتش روسیه تشنه به خون و بیرحم است، غیرانسانی عمل میکند و با جنگ وحشیانه در اوکراین مانند حلب ویرانی بر جای میگذارد. زنان بهطور فلهای مورد تجاوز قرار میگیرند، دلفینها در دریای سیاه از پا درمیآیند و آثار فرهنگی و باستانی نابود میشوند. امروز رسانههای آلمان رئیسجمهور روسیه، ولادیمیر پوتین را «قصّاب حلب» مینامند همانطور که روزی رئیسجمهور سوریه، بشار اسد را «قصّاب سوریه»، معمر قذافی را «قصّاب لیبی» و صدام حسین را «قصّاب بغداد» مینامیدند.
قواعد پروپاگاندا
سال ۱۹۲۸، یعنی قریب به صد سال پیش، قواعد پروپاگاندا توسط بارون آرتور پونسونبی نویسنده و سیاستمدار بریتانیایی در کتاب «دروغ در دوران جنگ» به رشتۀ تحریر درآمد. پونسونبی در نوشتن کتاب از تجربیات خود در جنگ اول جهانی استفاده کرده بود. این جملۀ معروف منتسب به اوست: «اولین قربانی جنگ حقیقت است». امروز دیگر میدانیم که حقیقت حتی پیش از جنگ قربانی میشود. اکاذیب سیاسی، دروغ و فریبکاریهایی که پیش از جنگ ساخته میشوند و بهکار میروند، زمینۀ جنگ را فراهم میآورند و اطاقهای فکر، مردان عالم سیاست و رسانهها با یاری گرفتن از شبکۀ جهانی ارتباطاتِ حاکم در غرب آنها را به افکار عمومی منتقل میکنند. (۱)
غالباً دروغها شناخته شدهاند زیرا پیش از جنگ حداقل دو دیدگاه که بیانگر وضعیت تنشآلودِ سیاسی بین دو طرف درگیری است وجود دارند. تا سال ۲۰۰۳ و جنگ عراق، دیدگاههای متفاوت غالباً توسط روزنامهنگاران و گزارشگران ارا ئه میشدند، هر چند که همان موقع هم تفاوت آشکاری بین گزارشات رسانههای غربی (رسانههای اتحادیۀ اروپا، بریتانیا، ایالات متّحده) و رسانههای آمریکای لاتین، عرب و آسیا (آسیاتایمز، الجزیره، پرسنا لاتینا) مشاهده میشد.
اکاذیب در دوران جنگ
سال ۲۰۰۳، جنگ ایالات متّحدۀ آمریکا، بریتانیا و ائتلافِ تحت رهبری آمریکا علیه عراق (شامل چندین کشور ازجمله ۴۰۰۰ نیروی نظامی از اوکراین) در کنار انواع اکاذیب دیگری که برای توجیه جنگ بهکار رفت با استفاده از دروغی که سازمان امنیت بریتانیا MI۶ ساخته بود، آغاز شد: ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق که گویا قادر بودند ظرف ۴۵ دقیقه اروپا را منهدم کنند.
وزیر خارجۀ وقت آمریکا Colin Pawell در ۵ فوریۀ ۲۰۰۳ دلایل کذایی را در شورای امنیت سازمان ملل ارائه داد که گویا عراق آزمایشگاههای شیمیایی سیّار در اختیار دارد.
بعد از شروع جنگ هیچ چیزی در عراق یافت نشد. عراقی که به دلیل ۱۰ سال تحریمهای اِعمالشده توسط سازمان ملل تضعیف شده بود از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نابود شد. سال ۲۰۱۶ گزارش کمیسیون چیلکات (۲) در لندن منتشر شد و غالب دروغهای سیاسی بریتانیا در مورد جنگ عراق را برملا کرد.
این گزارش کمکی به عراق نکرد، از هیچکس اعادۀ حیثیت نشد و به هیچکس غرامتی پرداخت نشد. نه ایالات متّحدۀ آمریکا و نه بریتانیا از کشوری که آن را کاملاً بیثبات کرده بودند، عذرخواهی نکردند. بهجای آن با اکاذیب و دروغ و فریبکاریها، جنگها وکانونهای بحران دیگری در سایر نقاط تدارک دیدند و جنگ را توجیه کردند. دیدگاههای متفاوت و اطلاعات و گزارشاتی در رسانهها که در همخوانی با «روایت غرب» نباشند تحت پیگرد و آزار قرار میگیرند و ممنوع میشوند. بهکارگیری شیوههای پروپاگاندای جنگ همواره جواب داده و میدهد.
چرا حلب؟
در رسانههای آلمان، دربارۀ جنگ در سوریه، منشأ و پیشزمینههای آن، وقایع حلب و بازیگران دخیل در جنگ یکسویه گزارش میشد. تصویری که از جنگ ارائه میشد بر اساس توافقات و تصمیمات اتخاذ شده در سطوح بالای ایالات متّحده، بریتانیا، فرانسه، تعدادی از کشورهای خلیج فارس، ترکیه، اردن، اسرائیل (که هیچوقت نامی از نقش او برده نمیشود) و گروه موسوم به «دوستان سوریه» ساخته میشدند. اطاقهای فکر، رسانهها و سازمانهای امداد رسانی متعهّد به ارائۀ همین «روایت» بودند. سازمان ملل و سایر سازمانها تحت فشار شدید «دوستان سوریه» بودند که تحت رهبری غرب بود. در آلمان سازمانهای مترقیِ صلحطلب، احزاب، سندیکاها، کلیساها و غالب روزنامهنگاران این تصویر را بهندرت مورد تردید قرار میدادند.
این امر منجر به این شد که منافع دولت آلمان از دید بخش بزرگی از افکار عمومی پنهان ماند. دولت آلمان همیشه متعهّد به حفظ منافع اتحادیۀ اروپا و ناتو که توسط آمریکا تعیین میشود، بوده و هست. آن موقع مهمترین متحدان غرب کشورهای عربی خلیج فارس، اسرائیل و ترکیه بودند.
کشورهای غربی، کشورهای عربی خلیج فارس و ترکیه قصد داشتند «رژیم سوریه را به صورت قهرآمیز» ساقط کنند (معروف به Regieme Change). سازمان امنیت ارتش ایالات متّحده DIA، در اوت ۲۰۱۲ در گزارش داخلی خود صحّت این طرح را تأئید کرد. پیش ازاین گزارش، جنگجویان و تسلیحات از مبدأ لیبی، از طریق دریای مدیترانه به ترکیه منتقل و تحت نظر سازمان سیا بین شورشیان مسلح در شمال سوریه تقسیم شده بود. هرچه سلاحهای بیشتر و بهتری به منطقه سرازیر میشد، مبارزین بیشتری نیز داوطلب جنگیدن میشدند. در گزارش DIA تأکید میشد که: «۱ــ وقایع جاری در سوریه بهوضوح در جهت جنگ مذهبی به پیش میرود، ۲ــ سلفیها، اخوانالمسلمین و القاعدۀ عراق نیروی رهبریکننده هستند و قیام را هدایت میکنند، ۳ــ غرب، کشورهای عرب خلیج فارس و ترکیه از مخالفین، و روسیه، چین و ایران از رژیم سوریه حمایت میکنند».
حلب ــ کلانشهر اقتصادی
حلب به دلیل موقعیت استراتژیک و نزدیکی آن به مرز ترکیه (در منطقۀ اعزاز)، در طرح سرنگونی رژیم سوریه برای ایفای نقش معینی در نظر گرفته شده بود. این شهر پایتخت اقتصادی سوریه محسوب میشد و ثروت کشور که ضامنِ استقلال و خودکفایی سوریه بود در این شهر تولید میشد. شهری که در منطقۀ سابقاً حاصلخیزِ موسوم به «هلال ماه» و در مسیر مهمترین راههای تجاری قرار داشت و شرق و غرب را با جادۀ ابریشم و شمال و جنوب را با جادۀ ادویه متصل میکرد. حلب از سه هزار سال پیش از میلاد یکی از مشهورترین مراکز تجاری در منطقه بود.
در قرن دوازدهم، در جریان جنگهای صلیبی، حلب توسط شوالیهها حصر شد، در قرن سیزدهم مغولها آن را ویران کردند و در قرن پانزدهم توسط عثمانیها تصرف شد. با سقوط امپراطوری عثمانی در جریان جنگ اول جهانی استانهای عربنشین امپراطوریِ ساقط شده، با طرح سایکس ــ پیکو بریتانیا و فرانسه به چهار قسمت تقسیم شدند. سوریه و شهر حلب تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت. بنابراین حلب از پسکرانۀ عربی ــ آسیایی جدا شد و باید بهدنبال یافتن راهها و مسیرهای تازهای برای تجارت بود. بالاخره در سال ۱۹۴۶ فرانسویها عقبنشینی کردند و سوریه مستقل و عضو سازمان ملل متحد شد.
پس از تأسیس قهرآمیز کشور اسرائیل و اخراج فلسطینیها(۱۹۴۸) جنگهایی در منطقه بهوقوع پیوست و اشغال بلندیهای جولان (۱۹۶۷) راههای سنتی سوریه به دریای مدیترانه (حیفا، بیروت، طرابلس) را بخشاً یا کاملاً مسدود کرد. ولی علیرغم مشکلات توسعۀ سیاسی در سوریه و منطقه، حلب پیش از جنگ ۲۰۱۱ مهمترین کلانشهر اقتصادی در منطقه بود. بانک جهانی، سوریه را قدرت اقتصادی با سریعترین رشد بین کشورهای عربی اعلام و پیشبینی کرده بود که این کشور بهزودی به مقام پنجم اقتصادی در دنیای عرب صعود خواهد کرد.
این موفقیت ماحصل طرحی بود که طبق آن قرار بود سوریه، ترکیه، لبنان، اردن و عراق منطقۀ اقتصادی مشترکی ایجاد کنند. پروژههای تأسیس مشترک زیرساختها برنامهریزی شده بود و تجارت منطقهای رونق میگرفت. بین سوریه و ترکیه پلهای مرزی افتتاح و مقررات ویزا برچیده شده بودند.
تجار حلب در ارتباط با سراسر جهان قرار گرفتند و مراکز اقتصادی جدیدی در داخل و حومۀ شهر بهوجود آمدند. در شهر صنعتی شیخ نجّار، حدوداً در ده کیلومتری شهر حلب، ۱۹۰۰ شرکت و موسسه استقرار یافتند و برای هزاران نفر شغل ایجاد کردند. حلب پایتخت اقتصادی سوریه بود.
حلب ابتدا آرام ماند
در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲، همزمان با تشدید درگیریها در بخشهای دیگر سوریه حلب آرام ماند. تنوع قومی و مذهبی شهر، گرایش مردم به کسب و کار و عدم علاقه به «انقلاب» در خویشتنداری و عدم همراهی آنها انعکاس مییافت.
ولی در مناطق حاشیهای شمال حلب، وضعیت به دلیل مهاجرین فراری از سایر نقاط سوریه و افزایش جمعیت غیرقابل پیشبینی بود. جنگجویان مسلحی که از ترکیه آمده بودند وارد حلب شدند و به جامعۀ سکولار در مرکز شهر حلب اعلام جنگ کردند. در اوت ۲۰۱۲ این جنگجویان به بخش شرقی منطقۀ باستانی در قلب حلب رسیدند و ساکنین این منطقه مجبور به فرار شدند. یکی از شاهدان عینی این وقایع عکاس و فیلمساز سوری عیسی طعمه است که در محلۀ «اَل جیده» زندگی میکند. او مخفیانه از پنجرۀ خانۀ خود آغاز جنگ در شهر حلب را ۹ روز تمام نظاره و فیلمبرداری کرد. او در فیلم کوتاهش بهنام « ۹ روز جلوی پنجرهای در حلب» نشان میدهد که چگونه جنگجویان مسلح در خیابان مقابل خانۀ او مواضع و سنگرهای خود را مستقر میکنند.
تخریب حلب
تجار و کسبهای که برای محافظت از مغازههای خود در منطقۀ باستانی شهر با جنگجویان مقابله کردند، مورد تهدید قرار گرفتند و مجبور به عقبنشینی شدند. برخی از کسبه و تجار تلاش کردند با دادن پول به جنگجویان خشونت آنها را تعدیل و خانه، کارخانه و انبارهای خود را از گزند حملۀ آنها در امان نگهدارند. ولی جنگجویان پول را میگرفتند و حمله هم میکردند. آنها کارخانجات، وسایل ترابری موسسات صنعتی، وسایل ساختمان هلال احمر سوریه و مرکز بینالمللی تحقیقات کشاورزی در مناطق خشک را غارت کردند.
شهر صنعتی شیخ نجّار و تقریباً کلیۀ مراکز صنعتی در اطراف شهر حلب در سپتامبر و اکتبر ۲۰۱۲ مورد هجوم جنگجویان قرار گرفته و غارت، تصرف یا تخریب شدند. از کارخانجات شیخ نجّار ماشین آلات، کامپیوترها و وسائل ترابری به سرقت رفت و در مقابل چشم همگان از طریق نزدیکترین مرز به ترکیه منتقل شد.
در دسامبر ۲۰۱۲ بزرگترین و مدرنترین کلینیکِ سرطانِ منطقه، اَل کیندی، با ۷۰۰ تخت مورد محاصره قرار گرفت. این کلینیک در بالای تپهای قرار داشت، از نظر موقعیت جغرافیایی برای ساختن پایگاهی برای حمله به حلب مناسب بود و به همین دلیل نیز جنگجویان در پی تصرف آن بودند. بیماران و کارکنان کلینیک را توانستند بهجای دیگری منتقل کنند و ارتش سوریه به دفاع از بیمارستان پرداخت. در دسامبر ۲۰۱۳ دو بمبگذار انتحاری هر یک با کامیونی حامل ۴۰ تن مواد منفجره خود را در مدخل کلینیک منفجر کردند و ساختمان در ابر بزرگی از گرد و غبار درهم فروغلطید.
حلب ــ بن غازی سوریه
جنگجویان مزبور در حملاتِ به حلب مورد حمایت گروه موسوم به «دوستان سوریه» بودند. برنامۀ آنها ساختن یک «بن غازی سوریه» از حلب بود. الگوی مورد استفاده لیبی بود، جایی که شهر بندری بن غازی تبدیل به پایگاهی برای مخالفین مسلح شده بود. ایجاد منطقۀ پرواز ممنوع بر فراز لیبی گویا قرار بود مانع از حملات هوایی ارتش لیبی به مخالفین شود. ولی در اصل برای پشتیبانی از انتقال سلاحهایی که از طریق کشتی به جنگجویان بن غازی میرسید مورد استفاده قرار گرفت.
در سوریه قرار بود حلب پایگاه مخالفین مسلح شود و آنجا دولت در تبعید تأسیس گردد. برنامهریزی شده بود که در اطراف حلب «مناطق حائل» ایجاد شوند، جنگجویان در آن مناطق برای تشکیل «ارتش جدید آزاد سوریه» آموزش ببینند و قرار بود پس از آن بهسوی دمشق پیشروی کنند. دمشق قرار بود از جنوب از طریق درعا، یرموک، از غرب از طریق زبدانی، مارایا و از شرق از طریق دیرالزوز، پالمیرا، غوطه و دوما مورد محاصره قرار گیرد. هدف ساقط کردن دولت سوریه بود یا بهعبارتی «تغییر رژیم».
حلب به این دلیل برای تبدیل آن به پایگاهی برای جنگجویان اهمیت داشت چون امکانی را فراهم میآورد تا از مرز ترکیه جنگجویان و سلاح لازم به راحتی وارد حلب شوند. تسلیحات از سال ۲۰۱۱ از مبدأ قطر و عربستان سعودی، از طریق هوایی به اَمان و آنکارا و از آنجا از طریق مرز زمینی به سوریه منتقل میشدند. نخستوزیر وقت قطر، شیخ محمد حماد بن یاسیم بن جبار آل ثانی در مصاحبهای با تلویزیون قطر گفت که این اقدامات با توافق ایالات متّحده و ترکیه صورت میگرفت. برای هماهنگی نظامیِ حملات در سوریه دو «اطاق عملیات» با کارکنانی بینالمللی در اردن و ترکیه تأسیس شده بود.
حصر حلب
سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ چهار سالِ هولناک برای ساکنین شهر حلب بود. جبهۀ جنگ از بین منطقۀ باستانی و دورتادور شهر حلب میگذشت. غربِ حلب که بسیاری از سکنۀ شرق و حومۀ حلب به آنجا فرار کرده بودند، در برخی مناطق توسط گروههای مسلح کاملاً محاصره شده بود. در رأس گروههای مسلح جبهة النصره (القاعده) قرار داشت. بنابه گزارش یونیسف فقط در تابستان ۲۰۱۵ جنگجویان مسلح بیش از ۴۰ بار مسیر جریانِ آب شهر حلب را مسدود کردند که آن موقع ۱/۵ میلیون نفر در آن زندگی میکردند. تأسیسات تصفیۀ آب «الخفضه» در فرات توسط جنگجویان داعش تصرف و مسدود گردید که منجر به قطع آب دو میلیون سکنۀ حلب و حومه شد.
حصر حلب در ژوئیۀ ۲۰۱۶، پس از این که ارتش سوریه با حمایت ایران و حزبالله و نیروی هوایی روسیه آخرین مسیرهای تأمین مایحتاج گروههای جنگجو در حلب را مسدود کردند، پایان یافت. متعاقب آن موجی از حملاتِ سهمگینِ گروههای مسلح موسوم به «ارتش فتح» که توسط جبهة النصره رهبری میشدند از ادلب به راموسه در جنوب حلب آغاز شد که طی آن کوماندوهای انتحاری با خودروهای زرهیِ حاملِ موادِ منفجره علیه مواضع ارتش سوریه وارد عمل میشدند. ولی حمله شکست خورد، تعداد قربانیان از هر دو طرفِ درگیری بسیار زیاد بود.
در دسامبر ۲۰۱۶ حلب مجدداً تحت حاکمیت سوریه قرار گرفت. جنگجویان مسلح و «مخالفین» تحت نظارت مجامع بینالمللی تخلیه و به ادلب برده شدند. بین آنها حداقل ۱۴ نظامی و افسر اطلاعاتی خارجی بود. بنابه گفتۀ نمایندۀ مجلس سوریه آنها اهل ترکیه، ایالات متّحده، اسرائیل، قطر، عربستان سعودی، اردن و مراکش بودند.
سایر منابع اطلاعاتی از تعداد بیشتری از افسران خارجی که توسط نیروهای ویژۀ سوریه شناسایی شدند، صحبت میکنند: ۲۲ آمریکایی، ۱۶ بریتانیایی، ۲۱ فرانسوی، ۷ اسرائیلی و ۶۲ نفر از ترکیه.
در رابطه با سرنوشت این افراد پشت درهای بستۀ شورای امنیت سازمان ملل متّحد مذاکراتی جدی صورت گرفت که چگونه باید با این نظامیان برخورد شود. آنها نهایتاً در چهارچوب تخلیۀ ۲۵۰۰۰ نفر جنگجوی مسلح و خانوادۀ آنها با اتوبوس از حلب خارج شدند.
بنابه ارزیابی کهنه سربازان امنیتی ایالات متّحده (Veteran Today) تخلیۀ بیش از ۱۰۰ نظامی و افسر اطلاعاتی خارجی، بخشی از طرح آتشبس در حلب و تخلیۀ شهر بود. روسیه و سوریه میخواستند مانع از ادامۀ جنگ و قربانی شدن نیروهای نظامی و غیرنظامی بیشتر و تخریب شهر شوند و بیش از هر چیز علاقمند بودند جنگجویان را از شهر بیرون کنند. روسیه اصرار بر آتشبس فوری و جامع داشت و میخواست با موافقت ترکیه و ایران مذاکرات سیاسی با شرکت همۀ طرفهای جنگ را در شهر آستانه آغاز کند. قدرتهای دارای حق وتوِ غرب هم بهنوبۀ خود میخواستند «وابستگان» خود را از حلب نجات دهند. بنابراین تخلیۀ گروههای جنگجو را فقط به این شرط پذیرفتند که «وابستگان آنها» هم بههمراه هزاران جنگجو از حلب خارج شوند. توافق انجام و اجرا شد ولی همۀ طرفهای مذاکره در مورد این معامله در مقابل رسانهها سکوت کردند.
حلب چه ارتباطی به جنگ اوکراین دارد؟
چرا در غرب رسانهها مشابهتهایی بین جنگ سوریه و اوکراین میبینند؟ حلب چه ربطی به کیف یا ماریوپل دارد؟
مَثل «آی دزد رو بگیرید» شاید اولین چیزی باشد که بتوان با آن مسأله را توضیح داد. غرب درست مانند دزدی لو رفته تلاش میکند مدام با هیاهو و جنجال در رسانهها، روسیه را متهم کند تا افکار عمومی را از مسئولیت خود در تخریب حلب منحرف نماید.
محتوای پیام واضح است، ارتش روسیه تشنه به خون و بیرحم است، غیرانسانی رفتار میکند و با جنگ وحشیانۀ خود مانند حلب ویرانی بر جای میگذارد. ولی همانطور که گفته شد سیر وقایع در حلب بهگونهای دیگر بود و جنجال رسانهای فقط ابزاری است که با استفاده از آن باید افکار عمومی از واقعیت منحرف شود.
بیشترین تخریب حلب بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ و در جنگهای خیابانی اتفاق افتاد. یک طرف درگیری گروههای جنگجوی مسلح شده از سوی «دوستان سوریه» بودند که میخواستند رژیم سوریه را ساقط کنند و در رسانههای غربی از آنها بهعنوان «مخالفین» نام برده میشد. در طرف دیگر درگیری ارتش سوریه بود که تلاش میکرد از ۱/۵ میلیون سوری حفاظت و از شهر دفاع کند. ارتش سوریه در آن زمان مورد حمایت حزبالله لبنان و شبهنظامیان و مشاوران ایران قرار داشت.
در این دوران روسیه اساساً وارد جنگِ حلب نشده بود. تنها اقدام نظامی روسیه که بسیار کارآمد و تخصصی بود و به دور از چشم رسانهها صورت گرفت در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ بود که طی آنها نیروهای پلیس نظامی روسیه درست در بحبوحۀ جنگ ، موجودی سلاحهای شیمیایی سوریه را به لاتاکیه منتقل کردند که آنجا در عرشۀ کشتیهای ویژۀ غرب، ازجمله آمریکا معدوم شدند.
تازه در سپتامبر ۲۰۱۵ بود که روسیه به تقاضای دولت سوریه و ژنرالِ ایرانی قاسم سلیمانی وارد مخاصمه در حلب شد. هدف این بود که با گروههای جنگجوی مسلح، جهادیها و القاعده که هزاران نفر از آنها از ترکیه به سوریه میآمدند و خود را برای حمله به حلب آماده میکردند، مقابله کرد. روسیه یک مقِر نظامی برای هماهنگی عملیات با سوریه، حزبالله، ایران و عراق تأسیس کرد و به ایالات متّحده پیشنهاد داد جهت جلوگیری از رویارویی مستقیم دو کشور «خط تلفنی» دایر کنند و همدیگر را از حملات هوایی خود مطلع سازند. ایالات متّحدۀ آمریکا پیشنهاد را پذیرفت.
نیروی هوایی روسیه در کمتر از چند هفته همۀ مسیرهای تأمین سلاح جهادیها، انبارهای اسلحه، کامیونها و مسیری را که نفت غارتشدۀ سوریه در میدانهای شرق سوریه (حسکه ــ دیرالزور) را به ادلب و از آنجا به ترکیه حمل میکردند، با موشکهای دوربرد تخریب کرد.
تفنگدار سابق آمریکا (در جنگ ویتنام) و بعدها سناتور مجلس، سرهنگ Colonel Richard Black در آن زمان در حلب و شاهد عینی جنگهای خیابانی و تخریب شهر بود. او در مصاحبهای در آوریل ۲۰۲۲ گفته است که جنگهای خیابانی در حلب مسألهای تقریباً داخلی بود و روسیه نقشی در آن نداشت. جنگ خیلی بیرحمانه بود و تلفات بسیاری داشت. «آنها ۴ سال پیش از این که روسیه وارد عمل شود میجنگیدند. روسیه آن موقع بسیار خویشتندارانه عمل کرد و دخالتی در جنگ سوریه نداشت».
سرهنگ مزبور ادامه داده است که: «روسیه بعدها که وارد جنگ در حلب شد، فقط واحدهای کوچکی از سربازان، توپخانه، مشاور و تعدای واحدهای ویژه به سوریه فرستاد. ولی آنها نیروهایی بسیار کارآمد و مؤثر هوایی بودند که نیروی هوایی سوریه را پشتیبانی میکردند. ورود روسیه به جنگ در آخرین سال جنگ بود. احمقانه است که روسیه را مسئول تخریب حلب بدانیم، زیرا روسیه موقعی که حلب در حال تخریب بود، اساساً آنجا نبود».
نتیجهگیری
گفته میشود هر کس بر حلب حکومت کند بر سوریه حکومت خواهد کرد. جنگ سوریه به حلب آورده شد چون هدف تسلط بر سوریه بود. سوریه هیچ راهی جز دفاع از خود نداشت. جنگ چهار سال تمام در شهر حلب و حومۀ آن دوام یافت و «دوستان سوریه» و جنگجویان شکست خوردند. طرح اشغال سوریه و فریبکاریهای غرب در دسامبر ۲۰۱۶ آشکار شد.
سیاستمدار روس، خانم Maria Khodynskaya در کتاب «جنگ حلب و دیپلماسی» جنگ دیپلماتیکی را که در آن دوران در سطوح و اشکال مختلف انجام گرفت، توضیح میدهد.
او بهعنوان نمایندۀ روسیه در کنار مأمور ویژۀ سازمان ملل، استفان دومیستورا در همۀ مذاکرات شرکت داشت. او در خصوص مذاکراتی که منجر به توافق بین روسیه و ترکیه شد توضیح داده است. او علل و عواملی را که مذاکرات روسیه و آمریکا را همیشه با شکست مواجه میساخت، ذکر کرده است. او منافع گروه موسوم به «گروه کوچک»، یعنی روسیه، ایالات متّحده، ایران، قطر، عربستان و ترکیه را برشمرده که افکار عمومی آلمان کمتر از آن باخبر شدهاند. و او در این خصوص نوشته است که چگونه سازمان ملل در هفتهها و ماههای سال ۲۰۱۶ همیشه امکاناتی برای حفظ منافع گروههای مسلح در شرق حلب ایجاد میکرده و همزمان فعالیت ارتش سوریه، روسیه و متحّدانش علیه تروریستها را (نه فقط از دید سوریه) عقیم میگذاشته است. بهانه مانند همیشه حقوق بشر و کمکهای بشردوستانه بود.
نتیجهگیری وی از مذاکرات دربارۀ حلب این است که باید آزادسازی حلب را بهعنوان مثالی برای این واقعیت دید که چگونه دیپلماسی بینالمللی و منطقهای و همچنین سیاست خارجی در پی ایجاد نظم نوین چندقطبی تغییر مییابند و اتّحادها و تعاملات نویی را بهوجود میآورند.
روسیه، دو کشورِ ایران و ترکیه را با سوریه و گروههای مسلح در شهرِ آستانه بر سر میز مذاکره آورد. مناطقی که آتشبس باید در آنها رعایت میشد، مورد توافق قرار گرفت، جنگجویان سلاحها را باید زمین میگذاشتند و در مقابل دولت سوریه بهعنوان عمل متقابل عفو عمومی اعلام میکرد و به این ترتیب پیش شرطها برای آشتی ملی فراهم آمد.
حلب نجات داده شد. در بخش بزرگی از سوریه آتش سلاحها خاموش شدهاند و برای دو میلیون سکنۀ حلب و اطراف آن چیزی که باقی مانده ویرانی است. برق نیست، آب کم است، جوانان از شهر رفتهاند و نیروی کار ماهر مهاجرت کرده است. جنگ اقتصادی اتحادیۀ اروپا و ایالات متّحدۀ آمریکا و متّحدانش علیه سوریه، تحریمهای اقتصادی و قانون «سزار» آمریکا تا به امروز راه را بر بازسازی سوریه بسته و موجب افزایش تورم و تشدید بحران اقتصادی شده است.
پروپاگاندای غرب که از همان ابتدا همراه جنگ در حلب و جنگ سوریه بود، کماکان پیش میرود. اکنون این تبلیغات متمرکز به استان ادلب در سوریه و ارسال کمکهای بشردوستانه به جبهة النصره ( هیأت تحریر شام فعلی) است که بر این منطقه تسلط دارد. امروز پروپاگاندا با جنگ هیبریدی پیوند خورده است که کشورهای غیرهمسو و افکار عمومی داخلی را نشانه رفته است. در درگیری اوکراین، روسیه هدف فعلی بلوکی به سرکردگی ایالات متّحدۀ آمریکا، ناتو و اروپاست. هدف بعدی نیز تعیین شده است: چین.
* https://www.nachdenkseiten.de/?p=۸۵۶۴۷
۱ــ Arthur Ponsonby درکتاب «دروغ در دوران جنگ» ۱۰ قاعدۀ پروپاگاندا را بهشرح ذیل بر شمرده است:
• ما خواهان جنگ نیستیم.
• طرف مقابل مسئول جنگ است.
• کسی که در رأس حکومت کشور متخاصم است دارای شخصیتی با وجوه شیطانی است.
• ما برای هدفی خوب و اخلاقی میجنگیم.
• طرف دیگر جنگ با تسلیحات ممنوعه میجنگد.
• طرف مقابل عامدانه اعمال فجیع انجام میدهد ولی همان اعمال اگر توسط ما انجام شود ناشی از اشتباه است.
• تلفات ما کم و تلفات طرف مقابل زیاد است.
• شخصیتهای معتبر، علما، هنرمندان و روشنفکران از ما حمایت میکنند.
• رسالت ما مقدس است.
• هر کسی که روایتهای ما را مورد تردید قرار دهد حامی دشمن است.
۲ــ کمیسیون تحقیق لندن Chilcot