امیر تیمور صاحبقران

دکتور فیض الله نهال ایماق  امیر تیمور بیلن فقط اؤزبیکستان خلقی…

طبع غزلساز

رسول پویان دلی دارم که مسـت واژه و معـنـا و گفتار…

خالد ملا عبدالرحمن فاتحی

استاد "خالد فاتحی" (بە کُردی: خالید فاتیحی) با نام کامل…

دورنمای صلح و پایان منازعه در افغانستان

 نویسنده: مهرالدین مشید طالبان و حکومت همه شمول و دراز راه…

چند شعر کوتاه از لیلا طیبی (صحرا) 

دلتنگ که می‌شوم  حس پرواز به سرم می‌زند  افسوس! من پرنده‌ی محبوسم، زخمی‌ی میله‌ها. (۲) شبی…

مامۆی تەنها شاعر کُرد عراقی

آقای "حاجی جلال گلالی" (حاجی جلال گڵاڵی) با تخلص "آقای…

پښتون قامی( قومي) جرګې بري ته سترګې په لار

عبدالصمد ازهر                 …

اختلال شخصیت در عرفان

دکتر بیژن باران عرفان اوج خودشیفتگی در ردای نزدیکی به…

نقد رادیکال چپ به نیچه و آثارش

Nietzsche, friedrich (1844-1900) آرام بختیاری نیچه، زاده کلیسا، زرتشت توهمی، سخنگوی اشرافیت. فریدریش…

کــارمل بود یک جوهرِناب!

امین الله مفکر امینی      2024-09-10! بیاد جوانی ام صفـــــحه برداشتم از زنده…

چند شعر کوتاه از رها فلاحی

زیر باران قدم می‌زنم، درختان در گوشی می‌گویند:      -- هوا…

جنگ های بیهوده ایکه زیر نام دین چندین نسل را…

نویسنده : مهرالدین مشید جنگ هاییکه رزم آوران رهایی بخش را…

نشست فارمت مسکو؛ از دید ابزاری طالبان تا نگاه خوش…

عبدالناصر نورزاد   روز جمعه، فارمت مسکو با اشتراک ده کشور  آغاز…

انسانیت را فرض دانیم !

امین الله مفکر امینی       2024-01-10 بـدنیــــــــایی مجــاز نبینــــــی جزدرد وغم وافسـرده گـــی که…

هفتم اکتوبر روز تجاوز عریان آمریکا و ناتو

که ملت افغان را ۲۰ سال بخاک و خون نشاند نباید…

ابونصر محمد بن محمد فارابی کی بود؟

انجنیر حبیب فتاح ابونصر محمد بن محمد فارابی، مشهور به «فارابی»…

بکر علی

زنده‌یاد "بکر علی" (به کُردی: به‌کر عه‌لی) شاعر کُرد شهید،…

افزایش خطر تروریسم از افغانستان و رویکرد های رقابت محور…

نویسنده : مهرالدین مشید نجات افغانستان در گرو فرصت ها و…

دلگیر

دلم آنقدر.    از   دنيا   گرفتهتو گويي كس گلويم را…

وفاق ملی و همگرایی ملی

افغانستان برامده از جنگ های ۴۳ ساله اعم از تجاوز…

«
»

اختلال شخصیت در عرفان

دکتر بیژن باران

عرفان اوج خودشیفتگی در ردای نزدیکی به احدیت است که در ذهن عارف است. او فردی درونگرا، وسواسی، خودپسند، خودآزار با ریاضت، درویش مآب ضد ثروت، انزواطلب است. در جهان مدرن عرفان برای رفاه بشر و رشد کارآفرینی مضر است. سعدی گفت: دو درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمى نگنجند. حافظ رند وعده نسیه آخرت را وهم پنداشته؛ وافعیت این دنیا را گزیده؛ خرقه را دور اندازد. شش طرف خاور، بباختر، شمال، جنوب، بالاف پایین است. برای حافظ مفلس، زیبایی خرج داشته؛ نیز او این جهان را به آن جهان خرقه پوشان ترجیح داد:

فدای پیرهن چاک ماهرویان باد/ هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز. 

شهریست پر کرشمه و خوبان ز شش طرف./ چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم!

سامانه پاداش مغزی بررسی شود. تبلور خلل در شخصیت در عرفان با باور و رفتار پیچیده تر از شعر با تنها فکر بوده؛ سخت تر بازیافت شده؛ چون رفتار ضبط نشده است. خلل شخصیت و انواع آنها تعریف شده؛ سپس با نمونه ابیات شعر کلاسیک تصویر شود. آیا شخصیت به فرهنگ ربط دارد؟ در قرون وسطا مصرف مشروب، مخدر، تیمار بالینی مانند نسخه نویسی ابن سینا و رازی، ایجاد آثار هنری راههای عمده تسکین اختلالات ذهنی بودند. 

اثر بد عرفان بر فرهنگ ایران کنونی در تضاد با مدرنیسم در این جستارها حلاجی شوند. عرفان ضد علم و ضد مدرنیسم است- بنا بر ابیات مولوی. عرفان آسیبهای زیر را دارد: مردم گریزی، چله نشینی، بست، عزلت، مات شدن/ کتاتونیا، منع ازدواج، خود برتر بینی با توهم نزدکی به حق. باور عرفان هپروتی، حکمی، فتوایی، نامستدل، موهوم، غیرواقعی، آزمون ناپذیر، تفرقه انداز، تبلیغ فقر، ناکارآمد برای جامعه، مداراگران با قسمت، غیرمولد است. 

رفتار عارفان اینها یند: ریاضت، دوری از خانوده، زهد، وسواس، عادت، ترس، کناره گیری از جامعه برای رضای خدا. ریاضت، شخصیت ضداجنماعی با تضییع حقوق دیگران، ناتوان از همدردی، پشیمانی، ندامت، رفتار ضداجتماعی با علائم خشم فروخفته، انزوا طلبی، حس ایزولگی، نگران اوضاع اجتماعی، اختلال روش فکری، ادراک موقعیت، مخل کار و رابطه با دیگران است. 

شخصیت مجموعه‌ رفتار، تفکر، هیجان شخص در زندگی روزمره است که در بی همتایی، ثبات، پایداری، پیش بینی پذیری هر فرد تبلور یابد. شخصیت فرد ترکیبی از زمینه‌ ژنتیک و متغیر های محیطی است. تغییرات شدید خُلق از نو جوانی یا آغاز بزرگسالی پیدا ‌شوند. در رشد شخصیت از بلوغ/ نوجوانی الگو رفتاری یعنی کنش مکرر و ثابت فرد در خانواده، اجتماع، محل کار بروز کند. 

این الگو نسبتاً ثابت، انعطاف ناپذیر و ناسازگار با محیط است که مشكلات در ارتباط با دیگران، شغلی، درگیری با قانون پدید آورد. فرد بیمار پندارد الگوی رفتاری ش درست و ناسازگاری از دیگران است. در جوانی با تجارب بد/ خوب تحریک شده یا تخفیف یابد. تجارب بد موجب ناخشنودي فرد شده؛ كاركردهاي روزانه مانند سازگاری با دیگران را مختل کنند. کار را به بعد انداختن، سمجی، پشتکار- برخی تبلورات اند.

در شخصیت جایگاه وجدان، انصاف، ایثار در مغز در آینده پیدا خواهد شد. هوشیاری ادراک بیداری در محیط یعنی بیولوژیک، وجدان تمیز درست از نادرست یعنی اخلاق شخصیت اند. نسبت این عناصر به نفع، غریزه، صیانت نفس کم و زیاد شود. انصاف داوری منطقی و ایثار ترجیح نفع جمع بر فرد اند. آرمان، باور، هدف، انگیزه هم در این معادله وارد شوند. نمونه: یک معتقد دینی یا سیاسی تا خطر مرگ پیش رود. صمد بهرنگی آرمان عدالت و درستی خود را در عمل با پذیرش معلم روستایی نشان داد.

اختلالات شخصيت در 3 خوشه اند: آ- رفتار عجیب و نامتعارف در 3 اختلال هراس/ پارانوید، جنون/ اسكيزويد، منزوی/ اسكيزوتيپ. مبتلایان غريب، مخفیکار، نامتعارف، با فانتزی ذهنی، خودمرکزبین به نظر رسند. ب- با 4 اختلال ضداجتماعي، مرزي، نمايشي، خودشيفته است. مبتلایان نمايشي، احساساتی، نامتعادل، خودبین، هيجاني، عوامفریب اند. پ- با 3 اختلال مردم گريز، وابسته، وسواس عجول است. فرد جبری، ویرشی، تکانشي، عجول/ ایمپلسیو، مضطرب رفتار کند. رک کتابدستی تشخیص و آمار اختلالات ذهنی 4  DSMویراست 10. ویرش از ویر و ویار آمده؛ آبسسیو، وسواس پنداری معنی دهد. رانش فرار، سلاید، هُل دادن نیروی واکنشی است که جسم را در جهت مخالف به حرکت در ‌آورد. 

چند اختلال شخصیت خود بزرگ بين، حقارت، چاکرمنش، فرصت طلب در سیاست تبلور یابند. فرد نظم، کمال، عدم انعطاف، مردم گریزی، تکانه ای/ عجول، کنترل دیگران را تکرار کند. فرد ظن، ترس، مضطرب، هراسان، شك، بی اعتمادی غیر منطقی، حالت دفاعی، حساسیت به دیگران دارد. این اختلال یک جانبه نگری، تکفکری، خوف از مرگ یا مرض را نشان دهد. 

برخی آسیبها در کودکی در ارتباط با محیط و بزرگسالان روی داده؛ تداوم توجه را مشکل کنند. مجموعه‏ علايم نوعي را سندرم نامند که در پي مواجهه با رویداد ناگوار پيدا شود. علائم سندرم پسا سانحه/ پی تی اس اینها یند: شک، فکرهای ایذایی، کابوس، یادآیی سانحه با استرس، درد جسمی، عرق ریزی، تهوع. این اختلال/ تراما بر شخصیت اثر بد گذارد. نیز رفتارهای بیش فعالی، تکانشی غیرارادی از فرد سر زند. 

هرگاه صفات شخصيتي- انعطاف ناپذیر و غيرانطباقي با محیط شوند؛ اختلال شخصیتی در علایق خانوادگی، روابط محل کار، مناسبات جامعه در عام- پدیدار شود. در نتیجه در روابط فرد با محیط خدشه کند؛ رنج، دلهره ذهني، نگرانی/ پانیک برايش آورد. لذا فرد نیاز به تشخيص اختلال شخصيت و درمان دارد. اغلب 3 اختلال شخصیت توهم، روحی افسردگی، فکری وسواس با هم بوده؛ لذا دوای آنها یک جا ست. گرچه اختلال شخصیت داروی مستقیم نداشته؛ با مشاوره بهبود یابد. 

در اختلال شخصیت 4 فاکتور بررسی شوند: 1- تجارب ناهنجار در ادراک نامتعارف توهم، هذیان، روان نژندی/ نوروز، سراسیمگی، روان گسیختگی/ اسکیزوفرنی. 2- پریشانی شناختی در عدم تمرکز، عدم توجه، بی هدفی، عدم انگیزه، تغییر حال فرد. 3- درونگرایی، ضدخوشی، منفیگرایی، ایرادگیری. 4- ناسازگاری تکانه ای/ عجول، خشونت، رفتار یا گفتار خصمانه، بی پروایی، دریدگی، دهن بی چاک. دیوانگی، جنون، روانپریشی، شنیدن صداهای خیالی، دیدن موجودات در “ظاهر شدن و بنظر رسیدن”.

اختلال شخصیت رفتار فرد را از نرمال متفاوت کند. دراز مدت مشکلات در مناسبات با دیگران و بقا در جامعه تولید کند. احساس گناه نکرده؛ ناتوانی، عدم اعتماد به دیگری، بیگانگی در رابطه طولانی تولید کند. تلاطم ذهني در رفتار اجتماعی با تداوم در فرد عیان شودكه بر هنجار فرهنگي منطبق نيست. یعنی در برخورد با تغییر محیط و موقعیت ها فرد ناسازگار، انعطاف ناپذیر، خودخواه افراطی، عصبانی، ناراضی، نقزن رفتار کند. پدیده های ذهن و تن، هجران، توقعات، انتظطارات، غم، شادی، نادانی در ادبیات فارسی فراوانند:

جست از جایگه آنگاه چو خناسی/ هوس اندر سر و اندر دل وسواسی. منوچهری خناس یا شیطان را بن وسواس یا دو دلی در  ثنویت سر با منطق در مغز و دل با عاطفه داند: بهر یک جرعه که آزار کس اش در پی نیست/ محنتی میکشم از مردم نادان که مپرس. حافظ محنت نادانی مردم را کشید. کوته نظری بخلوتم گفت/ غوغا مکن آخرت جنون نیست. سعدی نزاری فرد را گذرا دید.

عطار رباعی خود را با احکام بدون استدلال متافیزیک تبدیل فکر به ماده بوسیله مرکز غیب آفرینش 6 روزه، 4 عنصر آب- آتش- باد- خاک، 7 طبقه آسمان آمیزد: برآورد ز دودی کبود در شش روز/ بکرد چار گهر هفت قبة گردان. ولی خیام گرد و غبار مادی را در حرکت نسیم در دم/ لحظه دید: با اهل خرد باش که اصل تن تو/ گردی و نسیمی و غباری و دمی است. 

در هزاره دوم نام های بیماری ذهن تا ده تا بود. شیدایی، شیفتگی، مجنون، وسواس، افسردگی، نگرانی، جنزدگی، دیوانه، واله، خل، کمعقل، مخبط، مصروع، هار متضاد عاقل. شاید نام های دیگری برای بیماریها هم باشد که شعرا اصطلاحات دور و نزدیک زیر را بمعنی عشق آورند: خام، سرشار، خانه برانداز، سبکبال. 

هر تئوری پیش بینی و بنیان تجربی دارد. میمتیکز یا میم شناسی علم بررسی واحدهای خود- ساز فرهنگ است. میم موجود زنده ایست؛ نه یک استعاره که در مغز می زیید. نورونهای تقلیدی در کودکی پیدا شوند. در حرکات میمون، یادگیری کودکی تلفظ زبان، حرکات سر و دست در یک فرهنگ یعنی ژست بیان. کدام میم عرفان متضاد مدرنیسم است؟ کدام در سیاست از گذشته بجا مانده؟ باید دید کدام میم از میترا، زرتشت، اسلام، عرفان در مدرنیسم مفیدند. میم تغییر حال داده؛ آتش به برق گذار کرد. 

فرهنگ از واحدهای مجزا ست. 2 محور زمان و پدیده ها در مسیر و مفیدی برای رقابت با جهان تصویر شود. مراحل تاریخ ایران اینها یند: تمدن جیرفت و عیلام در 5هزار سال پیش، هزاره 1 ق.م مادها/ هخامنشی، هزاره 1م: اسلام، پیدایش دانشمندان تجربی، جنبشهای استقلالی. هزاره 2م: حمله مغول، انقلاب صنعتی، استعمار، هزاره 3م: اینترنت، ژنتیک، پایگاه فضایی. 

در فرگشت یک دال در تغییر جامعه مدلولهای جدید را پذیرد. نمونه: شیر مایع و جانور، معنی جدید کنترل گر آب لوله کشی شد. دلیل دوام میم محدودیت زبان، با مدل زبان با میلیون واژه و 100 قاعده دستور، علل تغییر محیط  انسان، افزایش ترابری فرهنگها است. هوش مصنوعی در لغتنامه های 100 زبان، ترجمه، تلفظ از یک زبان به دیگری بصورت اپ روی تلفن همراه نصب شود. با پرسه در اینترنت از داده های منابع نرم می تواند تصویر، صوت، پویانمایی سازد. نمونه: تمثال مشاهیر گذشت از روی متون. 

میم واحد حرکت در تغییر از وضع فعلی به وضع آتی است. میم ایده، رفتار، سبک/ طرز است که با تقلید از فردی به فرد دیگر در یک فرهنگ گسترش یابد. میم نماد یک پدیده/ تم خاص است؛ واحد ترابری ایده، رفتار/ سلوک است از یک ذهن خلاق به دیگری با نوشتن، گفتن، ژست، مناسک/ عبادات گذار کند. میم فرهنگی مانند ژن خودساز، جهشی، بافشار است. پدیده تقلیدی، ادای امری را درآوردن، یادگیری با تقلید – فرهنگ را ترابری کند. میم سرایت لهجه یک قشر اجتماعی به اقشار دیگر است. نمونه: لهجه چاله میدانی به اقشار جوانان در فیلمهای دهه های 1340 تا 1350. 

مدل میم در فرهنگ، تاریخ، دین، عرفان، تصوف، علم، مرض ذهنی و در زیراجزای آنها بکار رود. این مدل وضع آغاز، منشاء، پایان، مانده یک موضوع را در سده 21 روشن کند. واحد ترابری فرهنگ میم است که در مراحل تاریخ چیرگی یافته و رشد کند. داوکینز زاده 1941 انگلیس بنا بر ژن واحد توارث در فرگشت زندگان، میم واحد ترابری فرهنگ در جامعه را در 1976 مطرح کرد. 

میم از گذشته جامعه، خلاقیت فردی، عامل خارجی وارد فرهنگ شود. تداوم فرهنگی نمادهای باوری دگردیسی را در مراحل بعد مفهوم یا نماد دیگر، تغییر دهد. نمونه: میم ورود واژه های یونانی، عبری، عربی، روسی، ترکی، انگلیسی به فارسی اند. آتش مهرگرایی و زرتشت به نور مانی و سهروردی به برق در غرب و ایران فرگشت یافت. علل این گذار بررسی شوند. عناصر محیط آتش برای گرما، پختن، روشنی، آب باران در سیل، کشاورزی، نوشیدن، خاک در سبزی، خشگی، هوای گرم یا سرد گذر کرد. 

با میم ها مراحل تمدن یک کشور ردیابی شوند. چند نمونه میم در تغییر فرهنگی سده 21 اینها یند. دولت از سرمایه داری معادن و صنعت به خدمات گذار کرد. نخبگان از چاپلوسی به خدمت به مردم گذار کرد. عرفا از آرمانی، فردی، عدل الهی به خواست رفاه مردم گذار کند. مردم: به مدرنیسم از خرافات رسند. تغییر در میم از استبداد نخبگان خواهان تغییر را سرکوب کرد. اجزاء سیاست، مردم، نخبگان اند. علتها استبداد، هجوم اقوام، تجارت، سفر اند. سده 21: سیاحت، ارتباطات، تجارت افزایش یابند. 

در اینترنت برای نمونه میم می تواند تصویری باشد که آمیز/ میکس، کپی، در جریان/ ستریم در تجربه برخط/ آنلاین همرسانی شود. با تغییر اوضاع می تواند منقرض شود، باقی بماند، گسترش یابد، بدتر یا بهتر شود. ولی با کاربرد کم زوال یابد. با روند شبیه تغییر، جهش، رقابت، وراثت ادامه یابد. میم تکثیر شده حتی بضرر گیرنده رشد کند. مانند ویروس که ترابری، تکامل، انبار شود؛ در گیرنده باز تولید شود. 

میم- سبک، رفتار، ایده در فرهنگ است. میم نیاز 2 نوع است: جسمی مانند آتش، غذا، ایمنی. روحی مانند گروه، تفریح، امنیت. میم در عرفان اینها یند: ریاضت، ذکر، وحی، الهام، مکاشفه، اسرار، شهود. تنهایی، خدا، سیر، سلوک، 7مرتبه، ورد، چله نشینی. با بررسی تاریخ هر یک اینها یافت شوند: مبدا، بسط، دگردیسی، وضع فعلی. مدرنیسم اینها یند: شهرنشینی، دانشگاه، بیمارستان، موزه، تکثرگرایی، فنآوری، رقابت، اقتصاد، رفاه، کار، تفریح، تجارت، سفر قطار، آبی، هوایی، سیاخت تاریخی/ طبیعی، قانون، رسانه، دولت، 3 قوه، آرمان عدالت، بیمه سلامتی، حقوق اقلتیها، مسکن مدرن با آب، برق، گاز، اینترنت، وسایل خانگی. 

میم در دین، علم، مکتب هم کاربرد دارد. میم در مهرگرایی جیرفت و بعد در روم اینها یند: میترا، غار، پیمان، آسمان، گاو، قربانی، 7 مرتبه پیر مغان، مهر پویا، پارسا، شیر، جنگی، نامزد، کلاغ. نهاد کنکرت میترا بر گاو، آبستره پیمان بر کیهان است. چند میم اوستای زرتشت اینها یند: اهورا، اهریمن، بد/خوب، پندار-گفتار-کردار نیک، بهشت/ دوزخ، 7 امشاسپند/ تقسیم کار، فرشته. 

میم اجزای پنداری، گفتاری، کرداری عرفان از محفل عرفانی به نقاط دیگر کشور نشت کند. روشن است که 10% جامعه اختلالات ذهنی شناخت، فکر، شخصیت، روحیه داشته؛ نخبگان بیشتر از این 10% بوده؛ عوام با کار، زاد، ولد در جهان و در تاریخ ثابت اند. با آزادی بیان عهد مشروطیت میمهای عرفان در سیاست ضبط شده اند. نمونه: بست نشینی نمایندگان در مجلس. 

 میم پندار در ذهن مردم از رعیت به شهروند، استبداد مطلقه به تکثرگرایی ملت گذار کرد. باید اجزای عرفان را با نمونه هایی در اشعار، روزنامه ها، رفتار مردم شاهد آورد. میمها تغییر رفتار را هم نشان دهند: کلاه نمدی به کلاه پهلوی، با کلاه و کفش درآوردن در مهمانی به برداشتن کلاه و کفش به پا وارد شدند. در سده 20 تغییر درشگه به تاکسی، دعانویس به دکتر، جوشانده به حب دارویی. در زبان میم های انگلیسی آدامس و هاتداگ، فرانسه مرسی و مترو ، روسی منقل و پوتین به فارسی آمدند. 

مغز 2 ساخته دارد: سازه واقعی از محرکات محیط مادی برای واکنش تطبیقی در مسیر زندگی و تولید مثل؛ وهمی مانند القائات خدا، شیطان، روح، زندگی ابدی، آگاهی، اراده آزاد. وهم یعنی جهان موازی غیبی آفریده فرد برای توجیه جهلش از محیط ش است. ریاضت، تخیل بیشتر از تجربیات، ترس آخرت، ردیابی روی دهند. روان مترادف روحیه بکار رود. 

توی کله تصویر، صدا، بو، شئی وجود ندارد. کاسه سر جای مغز یک کیلو پی، آنها را خودش سازد! مغز جعبه سیاه پیچیده ای است که ورودیهای ادراکی را به خروجی های واکنشی برای تداوم حیات، نسل، تمدن با مصرف انرژی تبدیل کند. این جعبه تصویر جهان بیرون را با خلاقیت، تخیل، چارهجویی، برنامه ریزی بسازدمحیط بیرون را مغز با اینکود یعنی تبدیل موج ماده به سیگنال برقی درون خود حفظ کند. شبکه های عصب ماده، تخیل، آفرینش را معنا کنند تا جن، فرشته، آب، خاک، گل، گندم در پندار پدید آمده؛ در گفتار، رفتار، نوشتار، مصنوع شکل مادی گیرند. 

انسان اجتماعی و دارای تمدن است. مغز او رنگها، اجرام، نوتها، عطرها، نرمی، گرمی، تجریدات را در زبان نام گذارد. گیرنده ها مانند چشم، گوش، بینی، پوست سیگنالها را به مغز برای پردازش داده؛ تا رفتار را تنظیم کند. مغز با 100 بیلیون عصب 20 % انرژی تن را مصرف کند با حرکت یونها در این تارها ریز با 10 هزار اتصال 3 بعدی کار کند. Mouchehr Khaki 250924 Facebook

مغز انسان بالغ ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ تریلیون سیناپس دارد. این سیناپس ها در زنده یا مرده را نتوان شمرد، پس رابطه اتصالات ذکاوت های متفاوت انسانها را با تعداد و طرز شکل گیری اتفاقی، تربیتی و ژنتیکی نتوان تعیین کرد. هوش توان مغز در انجام بهینه یک کار در کمینه زمان و انرژی مغزی است.

اختلال شخصیت اسکیزوتایپال. رورشاخ 1884- 1922 روانپزشگ سوییس، این آزمون شبه علمی است. آزمون رورشاخ ارزیابی ضبط ادراک فرد از 10 لکه جوهر متقارن بیمعنی بر کاغذ است. برای ارزیابی صفت شخصیت، التهاب هیجانی، بیماری ذهنی فرد است که کوشد تصویر را بنا به وضع ذهنی خود تفسیر کند. آن را شیر، خوک، خرس، درخت، پروانه، قفس سینه ادراک کند. نمره تفسیر صفات ویژه فرد را برای آسیب شناسی بیماری مانند دوقطبی، اسکیزوفرنی/ روان گسیختگی، اسکیزوتایپال/ شخصیت گسیختگی رتبه بندی کند. رفتار غیرعادی، توهم، هذیان، نگرانی، انزواطلبی، مشکلات عاطفی، عدم برقراری روابط اجتماعی، گفتار عجیب و غریب و باورهای جادویی.

پیاژه 1896-1980 روانشناس سوییسی هم شناخت را در 4 فاز با مشاهدات رشد فرزندانش نوشت: تا 2 سالگی حسی- حرکت، تا 7 سالگی پیشااجرایی، تا 11 سالگی اجرای ویژه، پس از 12 سالگی اجرای رسمی. در سده 21 عصبهای آیینه در ژن زایشی تقلید زبان در مغز کودک در یادگیری، شنیدن، دیدن، ادای اولیا را درآوردن در تلفظ پیدا شوند. 

گاهی قصد در یک شبکه عصب مغز فرد مختل یا مدارهای عصب منفصل شود. فهم فرایند مانع فعالیت قصد برای درک رفتار بیمار، درمان آن مهم است. در آن‌ها درک و اعمال رفتار قصددار می‌تواند مختل شوند. وضع قصد طوری شرح داده شود که آن را در حیطه فکری حاضر و گذشته مشاهده ‌کرد. مغز یک سامانه ورودی- خروجی است که در آن ادراک وارد شده؛ در نهایت رفتار ظاهر شود. 

رابطه ی 3 جانبه بین 3 سامانه ناقلان عصب، دوپامین یعنی عامل ایجاد قصد، سروتونین یا عامل ایجاد خلق و خوی طبیعی، شبه افیونی های مغز یا عامل ایجاد لذت وجود دارد. این 3 سامانه یا هسته هایشان با هم و با همه شبکه های مغز همآهنگ باید باشند. هر گاه فردی برای انجام کاری هدفمند برنامه ریزی کند، بستگی به ارزش هدف و برای موفقیت در انجام آن این سامانه باید کارامدی داشته باشد. تا قشر سینگولیت فعال بماند، مغز از دنبال کردن برنامه دست نکشد. 

یعنی به اندازه ی کافی دوپامین برای حفظ قصد، سروتونین برای حفظ خلق و خو، مواد شبه افیونی بعنوان پاداش آینده ی پیش بینی شونده در زمان موفقیت در مغز فرد ترشح کنند. اگر سینگولیت ضعیف باشد. برنامه ها با اولین مانع فرو پاشند. اما اختلال هر کدام از این 3 سامانه قصد را مختل کند. حالا اگر فردی ناقلان شیمیائی مغزی و سینگولیت سالمی داشته باشد اما به دلائلی که معمولا در کنترلش نیستند، مانند عوامل اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، و در نتیجه مرتب در برنامه ریزی ها شکست بخورد یک عدم توازن در 3 سامانه پدید آید. 

دوپامین از ترشح بازمانده، ایجاد اختلال قصد در ادامه ی فعالیت یا آغاز راه های دیگر شده، سروتونین نیز کاهش پیدا کرده؛ افسردگی اکتسابی ایجاد کند. کاهش ترشح شبه افیونی ها از هسته ی اکومبنس حالت آنهدونیا یا کاهش خوشایندی از همه چیزها را بسازد. محل ادراک قشری همه ی این حالات و جلاهای محتویات ذهنی، در لایه تحتانی قشر جلوپیشانی و قشر سینگولیت است. 

افسردگی اکتسابی شایع در ایران ناشی از سنت فرهنگ ماتم، معیشت سخت، استبداد اجتماعی، 10% ژنتیک جمعیت است. در افتادن با غرب هزینه اقتصادی و افزایش 40% فقر، فرار سرمایه و مغزها به خارج را ببار آورد. چون با پذیرش نظم جهانی سرمایه اقتصادامارات، عربستان، قطر، کویت قبراق است. مانع به ثمر رسیدن برنامه های کوچک و بزرگ آنها نشود. علاوه بر این اگر برنامه ها هم به اجرا درآیند؛ ولی لذت حاصله معمولا با مقدار لذت مطابقت نداشته باشد؛ سرخوردگی، کلافگی، گاهی تخلیه انفجاری آورد.

ناکامی قصد از ناتوانی در ارزیابی اوضاع ناشی شود که گاهی مسیر زندگی را منحرف کند. یکی از گسترده ترین آسیبهای کارکرد مغز است. عدم تصمیمگیری، تعویق تصمیم، دودلی در آغاز کاری، نگرانی در عمل بزرگ عوامل مضر ناکامی اند. چون اوضاع در حال تغییر اند؛ تاخیر در عمل با ضرر و گرانتر شدن همراه شود. یک قیصر روم بخاطر عقب انداختن تصمیمات مارکوس اورلیوس بوده؛ دیگری دودلی هملت شکسپیر. علائم بالینی این اختلال در ایرانیان استخاره، سرکتاب، فال حافظ، قمر در عقرب، سعد و نحس ساعات، کف بینی هستند. Taghi Kimyai-Asadi 100724 فب

انسان‌ معناهایی را بر رنگها سوار ‌کند. این معانی از پیشینه‌ ذهنی انسان ‌آمده؛ به دلایلی برای علاقه به یک طیف خاص از یک رنگ یا نفرت از طیفی دیگر تبدیل ‌شوند. چرا افراد علایق گوناگون برای یک رنگ ویژه دارند؟ چرا این ترجیح برای یک رنگ ویژه تغییر کند؟ ترجیح یک رنگ ویژه در روبرویی روزانه با آن رخ دهد یا به شکل مصنوعی با شرطی شدن عامدانه پدید آید؟ تجربیات با جهان به طور مداوم بر شیوه و تفسیر دید اثر گذارند. 

رنگ در فرهنگها و فصول معناهای گوناگون دارد. تجربیات روزانه یک رنگ در ذهن فرد بر داوری ش أثر گذارند. در انگلیسی اصطلاح فلانی «آبی است» برای توصیف افسردگی بکار رود. نور کم غروب یا زمستان از سروتونین، ناقل عصب خلق و خو، بکاهد که فرد را  افسرده و کم انرژی کند. قهوه‌ای نزدیک به زرد ناپسند است، زیرا ضایع بیولوژیک یا غذای فاسد را تداعی کند. ولی در پاییز رنگ غالب شود. 

با بزرگ‌تر شدن‌ فرد رنگ مورد پسند تغییر کند. آیا رنگ‌های پسندیده جزء ثابت هویت فرد هستند؟ با تغییر رنگ‌های محیط، ترجیحات آنها نیز تغییر کنند. بیشترین تغییر در پاییز است. رنگ‌های گرم – زرد، قرمز تیره، نارنجی – غالب شوند. با ریزش برگ‌ها علاقه به آن‌ها کاهش یابد.  

معانی در برخورد به رنگ‌ها پدید آیند. پسند رنگ گاهی قراردادی برای جنسیت است. مثلا آبی برای پسر و صورتی برای دختر پسند یا ناپسندی برانگیزد. این عاطفه به یک کودگذاری هویت اجتماعی نیاز دارد. خطر با سرخ خونی، حیات با سبز گیاهی، خشکی با زرد مرگ، عشق با بنفش، سیاه با غم، در فرهنگها رنگهای دیگر نمادهای قراردادی اند. گویا در چین سفید در عزا و در ایران سیاه مرسوم است. در چشم حسگر هرمی رنگ را تفکیک کند. در چرخه عمر رشد چشم‌ ناهمزمان رخ ‌دهد. از نوزادی گیرنده‌ سبز و سرخ بالغ‌تر از گیرنده‌ آبی و زرد اند. 

رنگ و احساس رابطه دارند. واقعا ۸۰ % دانشجویان آبی را انتخاب کردند. دلیلش این است: همه وقتی بزرگ ‌شدند، آبی را دوست دارند. این وضعیت در فرهنگ‌های مختلف یکسان است. این احتمال بیشتر است که رنگ‌های روشن نارنجی، زرد، بنفش یا صورتی را کودکان مثبت ببینند. پژوهشی در باره ۳۳۰ کودک بین 4 تا ۱۱ ساله نشان داد: آنها با رنگ‌های مورد علاقه‌شان یک شخصیت «خوب» را می کشند. 

تمایل دارند هنگام کشیدن یک شخصیت «بد» سیاه بکار برند. در رسیدن کودکان به نوجوانی، آنها به رنگ‌های تیره‌تر و غمناکتر گرایش پیدا ‌کنند. افراد رنگ‌های مورد علاقه دارند؛ زیرا چیزهای مورد علاقه دارند. در ایران رنگ آبی آرامش آورد. رنگ، یک نشانه مفید از صفات‌ یک شی است. 

برخی برای هم‌ایستایی کوشند، دیگران در پی ماجراجویی و نوجویی اند. برخی افراد سحرخیز و برخی شب‌زنده‌دار هستند. شغل اصلی برخی هنرمندان جستجو برای چیزهایی است که سامانه بصری یا ترجیح زیبایی‌ را به چالش ‌کشد. در نشانه شناسی، سمیوتیکز، این معانی در آگهی های تجارتی، فیلم، عکس، پوستر، بیلبورد بکار روند. هنر را حرفه ایهای دربار و بازار از مغز، سیره، کلام عارف گرفته؛ در مصنوعات تبلور دهند. 

در دهه های 1980 و 1990 در دانشگاه پارما-ایتالیا یک نوع از عصبهای ویژه آیینه در مغز کشف شد. عصبهای آیینه هم بهنگام حرکت جانور، هم بهنگام ناظر بودن جانور در اجرای همان عمل بوسیله دیگری، فعال/ روشن شوند. زیرا عصبهای شناخت عمل در ذهن و اجرای عمل با عضله مشترکند. تقلید یک کارکرد شناختی مغز است که با فعالیت عصبهای آیینه میسر شود. 

مارکو یاکوبونی گفت: سامانه های عصب آیینه برای تشخیص اعمال و نیات دیگران کاربرد داشته؛ نیز پایه عصبی توان انسان برای هیجان/ ایموسیون از نوع همدردی/ ترحم اند. مثلا اگر کسی فنجان چای را از میز بردارد؛ ناظر با عصبهای آیینه حدس زند که او می خواهد میز را تمیز کند یا آنرا بنوشد. یاوی چنگ 2008 تفاوت جنسیتی در سامانه عصب آیینه در رزونانس/ ارتعاشات تحریکی قویتر زنان به مردان را نشان داد.

راماچاندران 2009 گفت: دگرآگاهی یعنی زبان و خودآکاهی یعنی فکر با هم تکامل یافته؛ آنها را با عصبهای آیینه می توان توضیح داد. این نوع عصبها می توانند برونگرا برای رفتار دیگران بوده؛ یا درونگرا بر پایه تجربه مشابه در گذشته فرد برای بصیرت در روند معکوس آگاهی رفتار دیگران و خودآگاهی باشند. 

پس نوع عصبهای آیینه رفتار دیگران در مغز را پردازش داده؛ مثل اینکه ناظر خود آن رفتار را انجام میدهد. در انسان عصبهای آیینه در غشاء بیرونی فرق سر- در ناحیه های آهیانه بالای وسط نیمکره قرار دارند. آنها بخشهای تنظیم حرکت پس سری، پیشا حرکتی، مکمل حرکتی و حسگرهای اصلی تن اند. لذا سامانه عصب پیوند عمل/ ادراک برای فهم دیگران، یادگیری مهارت نو با تقلید، بازسازی عمل دیگران در ذهن، مهارت ذهنی، توانهای زبانی است. چایخانه در ماه اوت- براندو هنرپیشه دراماتیک  نقش کمدی را بازی کرد.  پس تقلید می تواند آگاهانه آموخته شده یا با عصب آیینه در مغز مانند طوطی و میمون ادا درآورد. استعدادهای عصب آیینه در مغز: جیم کری، ادی مورفی، رابرت ویلیامز در هولیوود.

مثلث روان نژند- خلاقیت – عرفان بررسی شود. کار عطار در عرفان رسیدن به معرفت خداوندی است. آیا این معرفت آسمانی ماهیت، ابعاد، تبینات دارد؟ چه معیاری در رسیدن به آن است؟ آیا اندازه گیری شود یا سوگرایی شناختی است؟ شور و شوق آثار عطار از شیفتگی نه آگاهی اند. عرفان عطار در سن 30 سالگی در نیشابور 800 سال پیش در هجوم مغول بسیار صدمه دیده، آغاز شد. عشق در آثار عطار هم در انسان هم فرشتگان هم شود. اما آنچه انسان دارد و فرشته ندارد درد است. 

تحمل این درد می‌تواند انسان را رستگار کند. درد و رنج را داستایوسکی بخشی از رستگاری و سرنوشت انسان خواند. شخصیت دیوانه در آثار عطار از عقلا المجانین مانند بهلول بکار برد. این فرشته یک کلمه است که حس پذیر و ارتباط پذیر نیست. در عالم غیب بدون مصرف انرژی زندگی ابدی دارد. 

عطار در ناهنجاری روانی، دریافت، کشف، اشراق خلجنهای روحی زندگی کند. در مورد روحیه ادگار الن پو، شاعر آمریکایی اسناد و تحلیلها بیشتر اند. مخالفان به آنها دیوانه گویند. او نوآفرینی، ادراک واقعیت، بیان فکر، کاربرد آن را کند. گاهی تن، روان، بیان فروپاشد. بیان او طامات/ یاوه، شطحیات/ دری وری، چرت و پرت نیز هست. عرفا گاهی در قدرت، بیرون از قدرت، گدا، بیکار، یا مقیم خانقاه بودند. شعر عطار جایگاه خود را در ادبیات فارسی دارد. ولی در اینجا محتوای عرفان او با ماورائ طبیعت یا غیب، روان شناسی، عصب شناسی مغز،سده 21 بررسی شود. 

شمس دوره گرد و سبدباف بود. عارف گاهی اعتراض اجتماعی، شورش، طنزگویی کند. عطار رفتار ناهنجار داشت. قصه هایش دیالوگ محور نه کنش محور اند. او نوشت: دردمندی پیش شبلی می‌گریست./ شیخ پرسیدش که این گریه ز چیست؟ گفت شیخا دوستی بود آن‌ِ من./ از جمالش تازه بودی جان من. دی بمرد و من بمردم از غمش./ شد جهان بر من سیاه از غمش. در مختار نامه عطار هم تأكید كند: اول قدم از عشق سرانداختن است./جان باختن است و با بلا ساختن است

عطار با شاعران قبل و بعدش در نگاه عاشقانه تفاوت دارد. تفاوت میان انسان و فرشته، «عشق» است؛ انسان عشق را پذیرد. اما فرشتگان نپذیرفتند؛ چنان كه حافظ  گوفت: فرشته، عشق نداند كه چیست ای ساقی./بخواه جام و گلابی به خاك آدم ریز.

اما عطار خلاف این مسأله را گفته؛ معتقد است فرشتگان هم مثل انسانها عاشق خداوند؛ عاشق او، حول عرش الهی چرخند:

قدسیان را عشق هست و درد نیست./ درد را جز آدمی در خورد نیست.

درد تو باید دلم را درد تو/ لیك نه در خورد من در خورد تو.

ساقیان خون جگر در جام كن./ گرنداری درد، از ما وام كن.

كفر، كافر را و دین دیندار را/ ذره ای دردت دل عطار را.

عارفان اشعار زیبایی هم نوشتند. خاورشناس فرانسوی، جنبه عرفان را مسکوت گذاشنه؛ ماسینیون نوشت: “اشعار عطار، عشق است و درد است و خون.” تا نگردی مرد صاحب درد، تو/ در صف مردان نباش، مرد تو. هر كه درد عشق دارد، سوز هم/ شب كجا باید قرار و روز هم. دكتر زرین كوب در كتاب «صدای بال سیمرغ» نوشت: «درد، درد، درد؛ این كلمه ای است كه هرگز از زبان عطار نمی افتد. آن را بارها در دیوان، در تذكرة الاولیا و مثنویات خویش بر زبان آورد، یا بر زبان اشخاص روایات و قصه هایش گذارد.» عطار درد را نسخه درمان داند: “گفت ای دردی كه درمان منی./جان جانی، كفر و ایمان منی.” خدیجه زمانیان: درد پرستی در آثار عطار  https://article.tebyan.net/89243/ 

کودکی عطار با طغیان غزها همراه شد. زمان فاجعهٔ غز، عطار ۶ یا ۷ ساله بود. این فاجعه عظیم و موحش در ذهن کودک تأثیر ترس و ناامنی گذاشت. سلطان به دست غزها اسیر شده بود. شهر در خرابی و ویرانی فرو رفت. عطارِ خردسال شکنجه‌، تجاوز، خرابی‌، مرگ، درد، نامیدی، وحشت را در جامعه ‌دید. ذهن حساس ش بعدها ناامنی، مرگ‌ و درد مشغول شد. 

اختلال استرس پس از سانحه/ پی تی اس دی در کودکان کابوس و نگرانی مادام المعمری و در جوانان جنگدیده اعتیاد و خشم ببار آورد. چند سال بعد، پس از فروکش فتنهٔ غز، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. پشت پا زدن ش به اموال دنیوی، راه زهد، گوشه‌ گیری، تقوا را گزید. در 1221م در حملهٔ مغول، او را در دروازه شهر سرباز مهاجم کشت. نیز دکان، خانه، آثارش سوزانده شدند. آثاری بجا مانده پیش از حملهٔ مغول، به سایر شهرها برده شده بودند.

برخی بیماریهای خفیف و مزمن ریشه در ژن و محیط فرد دارند. همانطور که جنگ دست و پای سرباز را قطع کرده؛ اثر روانی بر او نیز گذارد. در سده 21 دارو درمانی، مشاوره تخصصی، شوک برقی برای شفا بکار روند. موروثی بودن اسکیزوفرنی تا ۸۰ % ‌دخیل است. نیز محیط هم آن را تحریک کند. نمونه: مایکل ۲۲ ساله به اسکیزوافکتیو، یعنی اختلال شخصیت ناپایدار عاطفی دچار است که علایم اسکیزوفرنی، افسردگی، اضطراب را نیز دارد. رابطه‌ عاطفیش با دیگران مشکل است. با تلفن ۹۱۱ برای مشاوره تماس ‌گرفت. او با پادکست، یعنی پخش ویدوی صدا دار اینترنتی، تجربیاتش با روان گسیختگی/ اسکیزوفرنی را همرسانی کرد.

این جوان کلمبیایی ۲۲ ساله که در میامی آمریکا دانشجوی روان‌شناسی است، به بی‌بی‌سی موندو گفت: “از زمانی که به یاد دارد، وقتی وارد مکان‌های خاص می‌شود یا در کنار افراد خاصی قرار می‌گیرد، «حضور ناشناخته‌‌ای» را احساس کند. خیلی ها می‌گفتند که من توانایی خاصی دارم، چون در حضور بعضی افراد و در بعضی مکان‌ها انرژی‌های عجیبی احساس می‌کرد، انرژی‌ که خیلی عجیب بود.”

اما آن چه برای اطرافیان ش یک موهبت و استعداد بود، برای خودش به تدریج تبدیل به یک کابوس شد: «وقتی حال روحی‌ام بد بود، شروع می‌کردم به احساس این که گویی کس دیگری هم حضور دارد، انگار کسی ستون فقراتم را چاقو می‌زد. این چیزی است که توضیحش بسیار سخت است.» در عرفان حضور موجود فرازمینی، غیبی، شنوا به ناله بیمار در باور و شعر تبلور یابد. 

اسکیزوفرنی بر لوب‌های پیشانی و گیجگاهی اثر گذارد. با تشخیص پزشکان، به مایکل شوک ای سی تی 2 طرف مغز داده شد. اسکیزوافکتیو، گسیختگی عاطفی است. در آن علائم اسکیزوفرنی- توهمات و هذیان‌ها- با اختلالات خلقی- افسردگی و مانیک/ شیدایی- درآمیزد. در او اختلال شخصیت ناپایدار عاطفی تشخیص داده شد. مادر مایکل، زنی به شدت کاتولیک است. او نگران است که پسرش با عالم مردگان در ارتباط باشد. او را نزد کشیش برد تا ببیند آیا روح پسرش تسخیر شده که با مرده‌ها صحبت می‌کند، یا موضوع چیز دیگری است.

بیمار ادامه داد: «اتفاقاتی شروع به رخ دادن کرد که باعث شد من به حافظه‌ام شک کنم، مثلا اینکه من خاطرات زیادی داشتم که احساس می‌کردم مال من نیستند. احساس می‌کردم ذهنم مثل اتاقی است که آن را با یک نفر دیگر شریک شده‌ام. این حس را داشتم که فقط خودم نیستم که بدنم را هدایت می‌کنم.» این حضور غیب برای عارف هم محسوس و محرک شعر شود. 

مایکل گفت: “او کم‌کم متوجه شد که بعضی مواقع کارهایی کند که انگار شخص دیگری است. حالت من به بیان ساده، مثل احساسی است که به نظر می‌رسد افراد وقتی دارند که می‌نوشند و به یاد نمی‌آورند چه کرده‌اند، با این تفاوت که در هوشیاری کامل رخ می‌دهد.» برای مایکل، صداها زمانی از همه بلندتر است که او در حال به خواب رفتن است. برایش، توهمات معمول در اسکیزوافکتیو که او از آن رنج می‌برد، بیشتر شنیداری هستند تا بصری، زمانی پدید آیند که او تحت فشار یا استرس زیاد است. https://www.bbc.com/persian/articles/c74l7mwwmn8o

نمونه عطار شغلی در شهر داشته؛ نمونه باباطاهر درویشی پیله گرد با استعداد شعری است. مسلک درویشی، فروتنی، گوشه‌گیر، گمنامی، بریدن از دنیای مادی- شرح زندگی ش بجا نمانده. بابا طاهر 1000-1085م با ۳۵۴ دوبیتی به لهجه لری، کلمات قصار، اشارات به او در تاریخ مانده. او علایق دنیوی را نفی کرد. پیله وری و پیاده روی با یک پوشاک ژنده، بدون حمام به سر و پا برهنگی در معابر عمومی به عریان با قلندری ش، نداشتن شغل، رفتار غیرمتعارف منجر شد. منابعی صفات‌ «دیوانه، دیوانه فرزانه، شوریده، شیفته» برای ش به کار بردند.

 او در سده 11م معاصر عین‌القضات همدانی 1098-1131 اعدام و بعد معاصر نصیر طوسی ۱۲۰۱–۱۲۷۴ م بود. ترانه‌های بابا طاهر آمیزه‌ای است از عرفان، عشق، اندوه مرگ، ناپایداری زندگی و جهان، سرنوشت، پند. عرفان و عشق بکنار، بقیه در دایره اندیشه‌ خیامی اند. زبان ترانه ها ساده، روان و دل‌نشین است. هزار سال است که دوبیتی‌های عامیانه را مردم با موسیقی زمزمه کنند. 

محتوای دوبیتی‌هایش دو بخش اند. 1- عاشقانه ساده، با زبان گفتار، دور از ‌پیچیدگی‌ تصویری و زبانی‌ است. در حافظه مردم و موسیقی محلی جای گرفته‌اند. دو زلفونت بود تار ربابم/ چه می‌خواهی از این حال خرابم؟ 2- پیچیده، آمیخته با عرفان، شکایت از چرخ فلک، مرگ‌اندیشی، ناپایداری زندگی، جبرگرایی، بی ‌اعتباری جهان، پرسش، اعتراض، پند اند. Partaw Naderi 021024FB

منابع. ‏2024‏/10‏/11 فاکتها از ویکی پیدیا با ویراست آمدند.

جنون/ اسكيزويد Schizoid اختلال شخصیت، 6 علائم زیر را دارد: 1-با دیگران ارتباط ندارد. 2-به برقراری روابط صمیمانه علاقه ندارند. 3-در فعالیت های لذت ­بخش یا تفریحی حذر کند. 4-نسبت به تایید، تشویق، انتقاد، طرد بی­تفاوت است. 5- دیگران او ها را فردی سرد، بیعلاقه، منزوی و کناره گیر خوانند. 6-درونگرا بوده؛ در دنیای خیالات ش غرق شود.

غالبا جنون در دوره کودکی و معمولا در نوجوانی پدیدار شود. اختلال شخصیت اسکیزوید در طیف اسکیزوفرنی است. ولی با آن و اختلال شخصیت اسکیزوتایپال نیز ویژگی های مشترک دارد. گاهی پارانویا/ دگرهراسی و توهم را تجربه کند. عوامل ژنتیکی و محیطی در بروز این اختلال نقش دارند. اینها شخصیت را بسازند: صفات و تمایلات ارثی، تجربیات دوره کودکی، سبک فرزند پروری، تحصیلات، تعاملات اجتماعی. 

منزوی/ اسكيزوتيپ Schizotypal اختلال شخصیت مبتلایان غريب، مخفیکار، نامتعارف، با فانتزی ذهنی اند. مریض باورهای خرافی عجیب، رفتار/گفتار نامعقول، دلهره از جمع دارد. شخصیت گسیختگی بدگمانی، شکاکیت، ترس و انزوای اجتماعی، باور به جادو، عقاید منحصر به فرد، خطاهای ادراکی، مسخ واقعیت، خرافاتی، سوگرایی شناختی، اعتقاد به غیب بینی، دور آگاهی/ تله پاتی، حس ششم/ اشراف یا مکاشفه، تکلمی عجیب، مبهم، حاشیه پردازانه، استعاره‌ای، با شرح و تفصیل مفرط، یا قالبی، اضطراب مفرط در جمع دارد. در کودکان و نوجوانان در تخیلات یا اشتغالات ذهنی غریب، خرافاتی، منزوی از اجتماع، بدگمانی، کم حرفی، ناتوانی در روابط اجتماعی، خود ستا پدیدار شود. DSM-5 

 روان گسیختگی/ اسکیزوفرنی Schizophrenia توهم شنیداری/ بصری، هذیان، فکرهای هپروتی، مات/ کاتانیک، اعتیاد مواد، افسردگی، اضطرابی، وسواس فکری-عملی دارند. در ۲۰۱۹ مجموعاً ۲۰ میلیون مورد این بیماری در جهان وجود داشت. مردان از زنان بیشتر مبتلا شده؛ سن آغاز بیماری در مردان پایین‌تر از زنان است. علائم آن هذیان، توهم، ‌گسیختگی افکار و گفتار است. توهم شنیداری یا حس‌های چشایی، بینایی، بویایی و لامسه را نیز درگیر کند. جان نش اقتصاد دان صاحب نوبل، این بیماری را داشت.  DSM-5 

توهم‌ با محتوای مضامین هذیان عجیب یا آزار دهنده ربط دارد. اختلال در تجربه‌های شخصی یا خارجی یعنی افکار یا احساسات فرد متعلق به خودش نیستند، یا باور به اینکه افکاری خارج از ذهن او به ذهنش وارد ‌شوند، یعنی او انفعال ی است. اختلال‌ فکری بلوکه/ مسدود شدن تفکر و گفتار بی نظم، فهم ناپذیر یا سالاد باشد. دارو شفابخش است. با افزایش سن، بیماری و فعالیت دوپامین کاهش یابد. مخل شناخت فرد است.

گسیختگی عاطفه‌/ اسکیزوافکتیو Schizoaffective در شخصیت، فکر غیر طبیعی، خلق و خوی ناپایدار با علائم اسکیزوفرنی، مانند توهم یا هذیان، علائم اختلال خلقی، مانند افسردگی یا شیدایی.