۱۲ پیروزی نیکلاس مادورو در سال ٢٠١٧


تا این لحظه تمام نقشهها برای بر کنار کردن نیکلاس مادورو شکست خورده است. همانگونه که پرزیدنت آن را تأیید کرد: «امپریالیسم نتوانست ما را خفه کند و هیچکاری نمیتواند علیه انقلاب بولیواری انجام دهد حال در هر زمینهای که باشد.» کاملاً برعکس، پرزیدنت از سال ٢٠١٧ به این طرف نیرومندتر شده است.
اجازه بدهید از این موضوع شروع کنیم که پرزیدنت نیکلاس مادورو نمایندهای است که در تاریخ ونزوئلا به ناحق تحت فشار و ستیزه قرار گرفته و بیش از همه به او تهمت زده شده است. حتی بیش از فرمانده هوگو چاوز، بنیادگذار جمهوری بولیواری…. هدف بیمارگونه ارتجاع سیاسی داخلی و قدرتهای متفق بینالمللی و در درجه نخست دولت ایالات متحده آمریکا، بیرون کردن مادورو بههر قیمت از «میرا فلور» یعنی کاخ ریاستجمهوری است.
سال ٢٠١٧ به زحمت آغاز شده بود که حملات علیه پرزیدنت آغاز گشت. نخستین یورش از مجلس ملی که توسط ضدانقلاب کنترل میشد آغاز گشت که در روز ٩ ژانویه تصمیم گرفت که پرزیدنت را به «رسمیت نشناسد» و پرزیدنت مادورو را به رها کردن مسئولیتش متهم نمود. امری که نادرست و پوچ بود.
در مقابل این کودتای «قانونی» که با الهام از کودتای قانونی برزیل که در سال ٢٠١٦ صورت گرفته و به برکناری دیلما روسف در برزیل انجامید بود، دادگاه عالی عدالت پس از مداخله اعلام کرد که براساس قانون اساسی، مجلس ملی این قدرت را در اختیار ندارد که رئیس دولتی را که از سوی مردم انتخاب شده است، برکنار کند.
بهنوبه خود، پرزیدنت به این تلاش برای کودتا روز ١٤ ژانویه با سازمان دادن نمایشی غیرنظامی و نظامی گستردهای تحت نام «تمرین عملیاتی کامل ضدامپریالیستی سامورا ٢٠٠» پاسخ داد.
نزدیک به ٦٠٠هزار عضو، به میدان آمده بودند: نظامیان، شبهنظامیان، مبارزان طرفدار رژیم و جنبشهای اجتماعی. اینچنین او یک نمایش بااُبهت از وحدت نیروهای ارتش، با دولت، با حزب سوسیالیست متحده ونزوئلا و تودههای مردمی ترتیب داد. این نخستین پیروزی او در سال ٢٠١٧ بود.
در حالی که اپوزیسیون ونزوئلا روز ٢٠ ژانویه از وارد شدن دونالد ترامپ به کاخ سفید در واشنگتن تشویق شده بود، تلاش کرد که دولت مادورو را با ترتیب دادن یک راهپیمایی بزرگ در روز ٢٣ ژانویه مرعوب کند. این روز مصادف با سرنگون شدن دیکتاتور”«مارکوس پرس خیمنس» در سال ١٩۵٨ بود. ولی آنجا نیز این تلاش بهگونه اسفباری با شکست روبهرو شد. در میان دلایل بیشمار این شکست، این دلیل وجود داشت که پرزیدنت مادورو با انرژی بسیار همان روز انتقال باقیمانده جسد «فابریسیو اوخدو»، رهبر انقلابی و مردمی سرنگونی دیکتاتور پرس خیمنس را به آرامگاه مشاهیر ونزوئلا سازمان داد. با فراخوان پرزیدنت، صدهاهزار تن از شهروندان کاراکاس، به خیابانهای پایتخت ریختند. بهراحتی دیده میشد که چاویسم تودهای در خیابانهای شهر مسلط است در حالی که اپوزیسیون چنددستگی و توان بسیار کم خود را در بسیج کردن مردم به نمایش میگذاشت. این دومین پیروزی پرزیدنت مادورو بود.
کمی بعد، مداخله دادگاه عالی عدالت رُخ داد که تأکید کرد مجلس ملی از سال ٢٠١٦ تاکنون در وضعیت «نافرمانی از قانون» قرار گرفته است. در واقع، بهیاد داریم که به هنگام انتخابات مقننه در سال ٢٠١۵، تقلبهایی در ایالت آمازون گزارش شده بود. تقلبهایی که مطابق آن دبیر دولت در آن ایالت به مردم پول اهدا میکرده تا آنها به نامزدهای اپوزیسیون رأی دهند. در نتیجه دادگاه عالی عدالت، آن نمایندهها را برکنار کرد. اما مجلس ملی برای این که نمایندگان ذکر شده سوگند بخورند، پافشاری کرد. افزودن این سه نماینده، به اپوزیسیون اکثریت مطلق (دو سوم آراء) و امکان تخطی از قوانین سازمند و همچنین محدود کردن عمل پرزیدنت را میداد.
تنش بین مجلس و دادگاه عالی در دموکراسیهای بزرگ نسبتاً رایج است. مثلاً در اروپا، هنگامی که یک درگیری نهادین بین قدرتها پیش میآید، این عادی است که دادگاه عالی صلاحیتهای مجلس را برعهده بگیرد. و در ایالات متحده حتی یک پرزیدنت رمزآمیزی مانند دونالد ترامپ، مجبور شد گردن به تصمیمات اخیر دادگاه عالی بنهد.
اما در کاراکاس، ضدانقلاب از این وضعیت برای بهراه انداختن یک کارزار بینالمللی تحت نام به اصطلاح «نبود دموکراسی در ونزوئلا» استفاده کرد. با همدستی دولت جدید ایالات متحده، عملیات غولآسای رسانهای جهانی، مجازات بدون محاکمه با بسیج کردن رسانههای عمده مسلط از سی.ان.ان. و فاکس نیوز گرفته تا بی.بی.سی. در لندن، افزون بر رسانههای عمده در آمریکای لاتین و کارائیب و روزنامههای تأثیرگذار، سلطهگری اطلاعاتی محافظهکارانه و همچنین شبکههای اجتماعی را علیه نیکلاس مادورو بهراه انداخت.
همزمان، راستگراهای ونزوئلایی آغاز به مانور دادن کردند تا مگر درگیری را از طریق انتقال آن به بطن سازمان کشورهای آمریکایی، یا بهقول چه گوارا «وزارت مستعمرههای ایالات متحده»، بینالمللی کنند. «لوئی آلماگو»، دبیر اول سازمان کشورهای آمریکا، در حالی که از رهنمودهای دولت جدید دونالد ترامپ اطاعت میکرد و با پشتیبانی رژیمهای محافظهکارآمریکای لاتین، با خواست اعمال منشور دموکراتیک علیه ونزوئلا، نقش فلاکتبار مانور ذکر شده را برعهده میگیرد.
اما کاراکاس بلافاصله ضد حمله را آغاز میکند و همبستگی دیپلوماتیک اکثریت کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب را بهدست میآورد. بهرغم حیلههای گستاخانه و دلایل کاذب دبیر اول سازمان کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب، ونزوئلا هیچگاه در اقلیت قرار نگرفت. ونزوئلا بهشکل تردیدناپذیری پیروز گشت. دشمنان انقلاب بولیواری، و در میان آنها واشنگتن، با قرار گرفتن در برابر استراتژی نیرومند پرزیدنت مادورو، دندانهای خود را شکسته یافتند. این استراتژی بر روی واقعیت فاکتها، شرافت سیاسی و اخلاقی قرار گرفته بود. سرانجام در ماه آوریل، کاراکاس تصمیم گرفت که از سازمان کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب، با متهم کردن آن به «عملیات مداخلهگرانه بر ضد حاکمیت ونزوئلا» خارج شود. با تخیل و شجاعت در متن بینالمللی پیچیده، نیکلاس مادورو به این ترتیب سومین پیروزی خود را بهدست آورد.
در این میان، روز ٢٩ مارس دادگاه عالی عدالت اعلام میدارد که «تا زمانی که وضعیت عدم اطاعت از قانون و معتبر نبودن اعمال مجلس ملی ادامه داشته باشد، دادگاه عالی برای مراقبت از دولت حقوقی تضمین میکند که صلاحیتهای مجلس را خود یا ارگانی که خواهد نامید برعهده خواهد گرفت.» پیشترها دادگاه عالی اعلام نموده بود که «مصونیت پارلمانی فقط طی مدت زمانی که شغل نمایندگی ادامه دارد معتبر است.» امری که نمیتواند معتبر باشد چون مجلس ملی در حالت «عدم اطاعت از قانون» قرار داشت.
اپوزیسیون ضد چاوز، زوزههای عقاب دریایی را سر میدهد و یکبار دیگر، به کمک نیروهای مرتجع بینالمللی، نقشه ضدانقلابی فتنهگرانهای میریزد. اینچنین است که «بحران درازمدت و غمانگیز کواریمباس (خشونتهای خیابانی توسط راستگراهای افراطی) طی چهار ماه (آوریل تا ژوئیه) رُخ داد. در این چهار ماه، اپوزیسیون ضدانقلاب، ناامیدانهترین و خشنترین یورش جنگی خود را علیه دولت بولیواری بهراه انداخته بود. در حالی که نیروهای راستگرای بینالمللی آنها را با دلار تغذیه میکردند، نیروهای ضد چاوز به سرکردگی دو سازمان راستگرای افراطی بهنامهای پریمرا خوستیسیا (عدالت نخستین) و ولونتاد پوپولار (اراده مردمی) از بهکارگیری شبهنظامیان، عوامل تروریستی و مزدوران جنایات سازمانیافته، تردیدی ننمودند. هم چنین همزمان یک گروه از فرهیختگان، متخصص در جنگ روانی، تبلیغات «دموکراتیک» را بهکار گرفتند. با این قصد که در نهایت نیکلاس مادورو را سرنگون کنند.
گروههای «کواریمباس» یورشهای خود را به دموکراسی ونزوئلایی آغاز نمودند. حمله کردند، بیمارستانها، درمانگاهها، کودکستانها، دبستانها، دبیرستانها، زایشگاهها، انبارهای مواد غذایی، ساختمانهای دولتی، صدها مغازه مردم، ایستگاههای مترو، اتوبوسها، اموال دولتی را تخریب کردند و آتش زدند، در حالی که در محلههای بالای شهر که تحت کنترل آنها بود به ساختن سنگر پرداختند.
خشنترین آنها دهها کوکتل مولوتف بهویژه بهسوی پرسنل امنیتی پرتاب کردند. پنج نفر از آنها به وسیله گلوله کشته شدند. «کواریمباس”های دیگر، وحشیگریهای وحشتناکی از خود نشان دادند. آنها کابلهای پولادین را در میان خیابانهای شهرها قرار دادند تا گلوی موتورسوارها را پاره کنند.
یا لبریز از نفرت و نژادپرستی، به سوزاندن ٢٩ طرفدار جوان هوگو چاوز پرداختند که به مرگ ٩ تن از آنها انجامید. در مجموع ۱۲۱ نفر کشته شدند، هزاران نفر زخمی و میلیونها دلار خسارت وارد آمد.
طی این چهار ماه فعالیت ضدانقلابی، اپوزیسیون فراخوانی برای حمله به پایگاههای نظامی نیز پخش کرده بود. و کوشید نیروهای مسلح را به حرکت بر ضد دولت قانونی و حمله به کاخ ریاستجمهوری وادارد. راست افراطی برای برپا نمودن جنگ داخلی، شکستن اتحاد غیرنظامیان با نیروهای مسلح و از بین بردن دموکراسی ونزوئلایی، بههر ترفندی دست زد.
به موازات اعمال راستگراهای افراطی، کارزار رسانهای در سطح بینالمللی ادامه داشت که در آن، آنهایی که بیمارستانها را آتش میزدند، مدارس را تخریب میکردند و انسانها را زنده زنده به آتش میکشیدند را، بهعنوان «قهرمانهای آزادی» معرفی میکردند. این دنیایی وارونه بود، آن دنیای «پساحقیقت» و «فاکتهای آلترناتیو».
این آسان نبود که بتوان در برابر این همه ترور و تهاجم، نظم عمومی را با نگرشی از قدرت دموکراتیک و احترام به حقوق بشر، حفظ کرد. پرزیدنت نیکلاس مادورو موفق شد آنچه را که غیرممکن بهنظر میرسید، از هزارتوی خشونت بیرون آورد. به کمک یک فکر نبوغآمیز که هیچکس انتظار آن را نداشت: امری که اپوزیسیون را لرزاند و غافلگیر کرد: بازگشت به قدرت تشکیلدهنده اولیه.
بهانه تروریسم کواریمباس در واقع در نبود توافق در دو مسأله قانونی بنا شده بود: دادگاه عالی عدالت و مجلس ملی. هیچیک از دو نهاد نمیخواست تسلیم دیگری شود. پس چگونه از بنبست باید خارج شد. پرزیدنت مادورو با تکیه بر مادههای ٣٤٧ ، ٣٤٨ و ٣٤٩ قانون اساسی چاویستی سال ١٩٩٩ و از موقعیت رئیس دولت و داور عالی کشور، تصمیم گرفت فرایند مردمی را دوباره فعال کند و برای یافتن راهحلهایی در راستای حل مسائل کشوری، تاریخی را تنظیم کند. در انتظار لحظه مناسب، او نقشه خود را ژرفتر میسازد. روز اول ماه مه، تمام شرایط گرد آمده بودند. در آن روز پرزیدنت انتخابات نمایندگان مجلس موسسان قانون اساسی را برای روز ٣٠ ژوئیه اعلام میکند. این تنها گزینه برای دستیابی به صلح بود.
ولی اپوزیسیون در حالی که ناشیگری سیاسی خود را یکبار دیگر نشان میداد، دست پیش آورده شده را پس زد. احزاب اپوزیسیون بهعنوان عناصر کارزاری بیرحم و خشن علیه انقلاب بولیواری با یکدیگر توافق کردند که دولت را تحریم کنند و به خراب کردن انتخابات پرداختند، مانع استفاده مردم از حق رأی خود شدند، در خیابانها سنگر برپا نمودند و صندوقهای حاوی رأی مردم را به آتش کشیدند.
ولی آنها ناکام شدند. آنها نتوانستند مانع تودههای مردم شوند که روز ٣٠ ژوئیه برای شرطبندی بر ضد خشونت و ترور بیرون بیایند. بیش از هشت و نیم میلیون تن از شهروندان، در حالی که انواع و اقسام مشکلات را پشت سر میگذاشتند مانند حضور شبهنظامیان و «کواریمباس»، خیابانهای سنگربندی شده، با عبور از رودها و نهرها، با پس زدن تهدیدهای بیرونی و درونی، در حالی که غیرممکن را برای انجام وظیفه شهروندی، سیاسی، اخلاقی و معنوی، ممکن میساختند خود را به پای صندوقهای رأی رساندند.
عده کمی انتظار چنین بسیج مردمی، چنین شرکت گستردهای از رأیدهندگان و موفقیت درخشان انتخابات را داشتند. روز بعد، همانگونه که پرزیدنت پیشبینی کرده بود، «کواریمبروسها»، پخش و پلا شدند. خشونت پر کشید و صلح دوباره حکمفرما شد. پرزیدنت مادورو با ظرافت، شکیبایی، شهامت و تصمیمگیری، به این ترتیب موفق شد تلاش آشکار برای کودتای «کواریمباس» را به شکست بکشاند. او با عزم جزم در برابر تهدیدها ایستاد و این کار را بدون تخریب ماهیت سیاست خود به انجام رساند. این چشمگیرترین پیروزی او در سال ٢٠١٧ بود.
«فرارسیدن مجلس موسسان، بدون هیچ تردیدی، بهمعنای فرارسیدن جو صلح است که امکان یورش سیاست انقلاب بولیواری را میدهد.» و این یورش آنچه را که خیلیها غیرممکن میپنداشتند امکانپذیر میسازد. دو پیروزی دیگر انتخاباتی: هیجانانگیز و نابودکننده. پیروزی فرمانداران ایالتها روز ١۵ اکتبر با پیروزی ١٩ فرماندار از ٢٣ فرماندار ممکن … که در میان آنها ایالتهای میراندا و لارا که سیاست اجتماعی آنها، در دست اپوزیسیون، عملاً در حال از بین رفتن است. و بعداً ایالت استراتژیک سولیا که دارای جمعیت زیاد و نفت و گاز فراوانی است.
بههمان صورت، انقلاب بولیواری در انتخابات ١٠ دسامبر، موفق به پیروزی در شهرداریها شد:
٣٠٨ شهرداری از کل ٣٣۵ شهرداری (یعنی ٩٢ درصد) را بهدست آورد. چاویسم ٢٢ مرکز ایالات از کل ٢٤ ایالت (ازجمله کاراکس) را از آن خود کرد. این در حالی است که ضدانقلاب با از دست دادن دو میلیون و صد هزار رأی، عدم محبوبیت خود را به اثبات میرساند.
ونزوئلا با نشان دادن شادابی نظام دموکراتیک خود به دنیا، تنها کشوری بود که در سال ٢٠١٧ سه انتخابات بزرگ ملی را سازمان داد. که هر سه به پیروزی چاویسم انجامید. در حالی که راستگراها، سرخورده و مایوس از این همه فاجعه متوالی، گیج گشتند و به اختلافات درونی گرفتار شدند. رهبرانشان با یکدیگر نزاع میکنند. طرفدارانشان منگ شدهاند. حتی اگر پشتیبانی حفاظتکنندگان بینالمللی خود را هنوز نگهداشته باشند. بهویژه از همه تهاجمیتر بین آنها: پرزیدنت جدید ایالات متحده، دونالد ترامپ.
طی تمام سال ٢٠١٧ در ادامه نظام اجرایی ٨ مارس ٢٠١۵ که از سوی باراک اوباما امضاء شد، او اعلام کرد که ونزوئلا «تهدیدی غیرمعمول و خارقالعاده برای امنیت ایالات متحده» است. و دونالد ترامپ یک فهرست مجازات علیه انقلاب بولیواری تعیین نمود.
روز ١١ اوت بهویژه، او تهدید یک مداخله نظامی را علیه ونزوئلا بر زبان آورد. در حالی که در زمین گلف خود در نیوجرسی با روزنامهنگاران سخن میگفت، او اعلام کرد «ما چندین گزینه برای ونزوئلا در پیشِ رو داریم که یکی از آنها در صورت لزوم، گزینه نظامی خواهد بود». سپس در روز ٢۵ اوت در چارچوب تحریم مالی علیه کاراکاس، ترامپ اعلام کرد «هر فرد، مجموعه، شرکت یا کانونی را که بهشکل قانونی در ایالات متحده قرار دارد یا به فعالیت دادوستدی مشغول است که بهنوعی با دولت ونزوئلا در رابطه است یعنی به ردوبدل کردن اوراق بهاداری که از طرف جمهوری توسط بانک مرکزی ونزوئلا صادر شده باشد، قدغن اعلام میشود.»
این مجازاتها برنامه انداختن ونزوئلا در حالت «دیفالت» (نداشتن امکان پرداخت دیون خارجی) بستن درهای بازار مالی مشترک دولت ونزوئلا و کمپانی نفتی دولتی با ایالات متحده را در پی داشته است، تا مانع عرضه سند و بهدست آوردن ارز خارجی شوند.
لورانس ایگلبرگر، وزیر سابق دولت جرج دبلیو بوش در یک مصاحبه با فاکس نیوز آشکارا پذیرفت که جنگ اقتصادی با ونزوئلا در واقع در واشنگتن برنامهریزی شده است: «ما باید ابزار اقتصادی را بهکار ببریم. کاری بکنیم که اقتصاد ونزوئلا روزبهروز بدتر شود بهگونهای که اثرگذاری چاویسم در کشور و در منطقه از بین برود … هر چه میتوان کرد برای آن که اقتصاد ونزوئلا در یک وضعیت مشکل نابود شود، باید انجام گیرد. «استیون منوچین، وزیر مالی کنونی، رسماً تأیید نمود که هدف از مجازاتهای جدید، خفه کردن ونزوئلاست.»
در برابر این تهاجم گستاخانه، نیکلاس مادورو اعلام کرد که حالت «دیفالت» هرگز بهوقوع نخواهد پیوست. «نخست برای این که ونزوئلا تنها کشور آمریکای جنوبی است که بیش از همه دیون خود را پرداخته است. در این چهار سال اخیر کاراکاس ٧٤ میلیارد دلار پرداخته است و این بهدلیل آن است که دولت بولیواری “همواره یک استراتژی روشن در این مورد دارد” که هدفش مذاکره دوباره برای ساختار دوباره دیون خارجی است.» نماینده (ونزوئلا) ضمن افشاگری افزود که آن چه دشمنان چاویسم در جستوجوی آن هستند، انزوای مالی انقلاب بولیواری است تا این که هر نوع امکان وام گرفتن را از آن بگیرند. برای آن که آن را آهسته آهسته غرق کنند. آنها میخواهند در میان سرمایهگذاران خصوصی، این ترس را برانگیزانند که آنان دیگر سفته یا اوراق بهادار دیگری ردوبدل نکنند، در مذاکرات وام و بدهی شرکت ننمایند و دیگر سرمایهگذاریای وجود نداشته باشد. نیکلاس مادورو توضیح داد که فراسوی تحریم یعنی آنچه اکنون ونزوئلا با آن روبهرو شده است «شکنجه» و آزار است که کشورهایی مانند کانادا و اتحادیه اروپا در آن شرکت میکنند: یک شکنجه فعال علیه بازرگانی، حسابهای بانکی و حرکتهای مالی.
ولی پرزیدنت موفق شد این حملات را دفع کند. و یکبار دیگر با اعلام ایجاد یک کمیسیون برای تحکیم در روز ٣ نوامبر، تقویت و بازسازی بدهیهای خارجی برای دستیابی به تعادل با هدف برطرف کردن تهاجمهای مالی، رقبای خود را به شگفتی واداشت. «ما میرویم که با وصلتی کامل، پرداختهای خارجیمان، تعادل را بازیابیم. ما میرویم که طرحهای کلی بینالمللی را درهم بشکنیم.» و این چنین نیز شد. چند روز بعد در حالی که تحریم مالی را به چالش میکشید و بهعنوان نخستین مرحله نزدیکی برای مذاکرات دوباره و بازسازی برنامهریزی شده توسط پرزیدنت، یک گروه از طلبکاران به کاراکاس آمدند تا با دولت بولیواری سر میز مذاکرات قرار گیرند. آنها از ایالات متحده، پاناما، انگلستان، پرتغال، کلمبیا، شیلی، آرژانتین، ژاپن و آلمان میآمدند. امری که یک پیروزی واقعی برای پرزیدنت مادورو بهحساب آمد.
اینجا باید یادآوری کرد که درگیری نسل چهارم با انقلاب بولیواری در چند جبهه رُخ میدهد و شامل چهار جنگ همزمان و ثابت است: ١) یک جنگ شورشی که توسط کارشناسان براندازی، خرابکاری و روانشناسی تودهها، با بهکارگیری مزدوران، انفجارهای ادواری توسط «کواریمباس»های جنایتکار و حملات تروریستی به پادگانها، اهداف نظامی و زیرساختهای کلی (شبکههای برق، پالایشگاهها، شبکههای توزیع آب و غیره. ٢) یک جنگ رسانهای که شامل مطبوعت نوشتاری، رادیو، تلویزیون و شبکههای اجتماعی که به ارتش جدید تبدیل شدهاند تا بتوانند افکار را تحت انقیاد خود درآورند و قلبها را تسخیر کنند. ٣) یک جنگ دیپلوماتیک با به ستوه آوردن در برخی از گردهمآییهای بینالمللی بهویژه در سازمان کشورهای آمریکای لاتین و حملات گروه کشورهایی که بهنام «گروه لیما» معروف شدهاند که کشورهایی مانند کانادا، ایالات متحده و اتحادیه اروپا مرتب به آن میپیوندند. و ٤) یک جنگ اقتصادی و مالی با احتکار و ایجاد کمبود مواد غذایی و دارو، دستکاری نوع تعویض ارز توسط باز کردن دفاتر غیرقانونی ارز، تورم، تحریم بانکی و اعوجاج ریسک پرداختی.
درباره ریسک پرداختی همانگونه که ذکر کردیم، در این چهار سال اخیر کاراکاس از عهده تمام بدهیهای خود بدون استثناء یعنی مبلغ ٧٤ میلیارد دلار برآمده است. امری که باید بهگونهای زیاد، اثر ریسک پرداختی را پائین آورد. وامدهندگان، در واقع هیچگونه ریسکی در دادن وام به ونزوئلا پذیرا نمیشوند چون این کشور مرتب دیون خود را میپردازد. با وجود این، ریسک پرداختی هر لحظه افزایش مییابد … در حال حاضر، براساس دادههای بانک جی.پی. مورگان، ریسک پرداختی در سطح ٤٨٢٠ پوان قرار گرفته است. یعنی هشت بار بیشتر از شیلی، کشوری که دارای همان نسبت بدهی/تولید ناخالص ملی که ونزوئلاست … بدین ترتیب کاراکاس را مجبور به پرداخت ریسک پرداختی بسیار گرانتر کردهاند چون بهگونهای دموکراتیک نظام سوسیالیستی را برگزیده است.
و اما درباره تحریم بانکی طی سال ٢٠١٧، و بهویژه پس از مجازاتهای دونالد ترامپ، قطع یکجانبه قرار دادها افزایش یافت. برای نمونه در ماه ژوئیه، مامور پرداختی «دلاور» به کاراکاس اطلاع داد که بانک او یعنی پی. ان. سی.، از دریافت پولهای کمپانی نفتی دولتی پی. دی. وی. اس. ای. سر باز زده است. در ماه اوت، بانک پرتغالی نووبانکو، غیرممکن بودن عملیت بانکی را به دلار بهعلت تحریم بانک واسطه ایالات متحده، به اطلاع کاراکاس رساند. اندکی بعد، بانک چین ـ فرانکفورت که متحد ونزوئلاست نتوانست پانزده میلیون دلار که ونزوئلا به شرکت معدن کانادایی «گلد ریزرو» بدهکار بود، بپردازد … در ماه نوامبر، بیش از ٣٩ میلیون دلار که برای پرداخت ٢٣ عملیات خرید مواد غذایی برای جشنهای کریسمس پرداخت شده بود به کاراکاس بازگشت زیرا بانکهای واسطه پولی که از ونزوئلا واریز میشد را نمیپذیرفتند.
از سوی دیگر در اوائل سپتامبر خبر رسید که شرکت مالی یرو کلیر شعبه بانک آمریکائی جی.پی. مورگان پرداخت ١٢٠٠ میلیون دلار پرداخت شده توسط دولت بولیواری برای خرید دارو و انسولین، سر باز زده است. امری که مانع دریافت ٣٠٠ هزار دوز انسولین شد … همزمان یک آزمایشگاه کلمبیایی که به یک گروه سوئدی به نام بی.اس.ان. مدیکال تعلق دارد، از دریافت یک محموله پریماکین برای ونزوئلا، که دارویی است برای معالجه پالودیسم و مالاریا، خودداری نمود.
هدف از این اعمال، این است که دولت ونزوئلا نتواند منابع مالی خود را صرف خرید مواد غذایی و داروهایی که شهروندان ونزوئلایی نیاز دارند، بنماید. تمام اینها با هدف فشار به مردم برای اعتراض و ایجاد اغتشاش در نظام بهداشتی است. و به این ترتیب جان هزاران بیمار به خطر میافتد.
در این حالت، در پرتو روابط بینالمللی خود، پرزیدنت توانست واردات فوری محمولههای بزرگی انسولین را از هند عملی سازد. بدینسان، جان صدها بیمار نجات یافت؛ که بیشک میتوان آن را پیروزی دیگری برای نیکلاس مادورو بهحساب آورد.
برای درهم شکستن تحریم مالی، پرزیدنت در ماه نوامبر یک ابتکار دیگری را اعلام کرد: ایجاد یک پول دیگر بهنام «پترو». این ابتکار توفانی از شور و شعف در بین سرمایهگذاران ایجاد نمود و ونزوئلا را در صف نخست تکنولوژی و امور مالی کلی قرار داد و امیدهای بسیاری را برانگیخت. بهویژه که بهای نفت دیگر به هوس و سوداگری بازارها بستگی نخواهد داشت ولی به ارزش بینالمللی موجودی واقعی مانند طلا، گاز، الماس و سایر سنگهای قیمتی بستگی خواهد داشت. بدین ترتیب ونزوئلا گام قابلتوجه دیگری را برای در اختیار گرفتن یک مکانیسم انقلابی مالی برداشت چون هیچ قدرت خارجی قادر نخواهد بود مجازاتی را تحمیل کند یا رسیدن سرمایهها را مانع شود. در این راستا، پترو یک پیروزی روشن و جدیدی برای پرزیدنت مادورو بود.
در میان این همه درگیری و شکست کامل الگوی وابستگی نفتی، باید افزود که پرزیدنت بهویژه نگران ادامه سوسیالیسم بولیواری بود و این که تنگدستترینها دچار کمبود مدرسه، کار، مسکن، مراقبتهای پزشکی، غذا و درآمد نشوند. دولت انقلابی از دادن هزینه برای کارهای بزرگ عمومی اساسی باز نایستاده است و نه از ساختن مسکن: در سال ٢٠١٧، بیش از ۵٧٠هزار مسکن در اختیار مردم قرار گرفت … ماموریت «باریوآدنترو» (مرکز بهداشت عمومی) و تمام ماموریتهای اجتماعی، نگهداشته شد. برنامه «سماییس» (بذر افشانی ـ کاشت) تقویت شد. ماموریت «آذوقهرسانی برتر» گستردهتر شد. بازارهای تولیدات کشاورزی برتر، وفور یافت. در میان این همه توفان، پرزیدنت مادورو شهامت خویش را به دو دست گرفت و معجزه اجتماعی نجات کشور را به انجام رساند. ضدانقلاب نتوانست مانع پیش رفتن سوسیالیسم گردد.
در یک چنین چشماندازی، «کمیتههای محلی تأمین مواد غذایی و تولید»، الگوی متمرکز توزیع مستقیم مواد غذایی در تمام کشور گسترش یافتند. در این جنگ اقتصادی، چهار میلیون ونزوئلایی تحت پوشش این کمیتهها قرار گرفتند.
افزون بر آن، طی تمام سال ٢٠١٧، پرزیدنت مادورو دست به ابتکارات اجتماعی جدیدی زد. از همه چشمگیرتر: دفترچه میهنی بود. یک مدرک هویتی که امکان شناخت شهروند را از میان مشخصههای نظام کدهای «کو آر» موجود، میدهد. بدینسان ورود خانوادههایی را که به کمکهای اجتماعی سوسیالیستی نیاز دارند، تسهیل میکند. در پایان ماه دسامبر ٢٠١٧، ۱۶/۵ میلیون شهروند ونزوئلایی برای دریافت این کمکها در دفترچه میهنی ثبتنام کرده بودند.
پرزیدنت همچنین ایجاد جنبش «سوموس ونزوئلا» (ما ونزوئلا هستیم) را بهراه انداخت که در راستای سرعت بخشیدن به فرآیند اعطای کمکهای اجتماعی بود. دویست هزار عضو «سوموس ونزوئلا» خانه به خانه میروند و نیازهای خانوارهای ثبت شده را برآورد میکنند. سپس کمکها براساس نیازهای حقیقی آنها اعطاء میشود. یکی دیگر از اهداف جنبش «سوموس ونزوئلا»، تضمین صددرصدی بازنشستهها در تمام کشور است، همانگونهای که پرزیدنت نیکلاس مادورو وعده داده بود.
پرزیدنت همچنین پیشنهاد برنامه «چامبا خوونیل» (کار جوانان) را داده بود که برای جوانان بین ١۵ تا ٣۵ سال بود تا آنان را به محیط کار آشنا سازد و نیازهای انسانی آنان را که از طریق دفترچههای میهنی و جنبش سوموس ونزوئلا مشخص شده است، برآورده کند.
تمام این پیشرفتهای اجتماعی، شماری از گرانبهاترین پیروزیهای پرزیدنت مادورو را در سال ٢٠١٧ تشکیل میدهد.
ما میتوانیم همچنین موفقیتهای بهدست آمده در زمینه سیاست خارجی، بهویژه بازدید خارقالعاده بینالمللی پرزیدنت از کشورهای مختلف در ماه اکتبر از روسیه سفید، الجزیره، روسیه، ترکیه که با توافقهای دوجانبه پایان پذیرفت، بهیاد آوریم که امکان پیروز شدن در جنگ اقتصادی اجتماعی را برای ونزوئلا فراهم آورد. یا مذاکرات بیوقفه با کشورهای اوپک و غیراوپک توسط پرزیدنت که در سال ٢٠١٧ به افزایش چشمگیر (٢٣ درصد) بهای بشکه نفت انجامید.
همچنین باید از تهاجم بزرگ علیه فساد سخن بگوییم که به دهها دستگیری در میان کادرهای عالی مدیریت و رهبری پی.دی.وی.اس.ای و سیتگو (شعبه شرکت پی.دی.وی.اس.ای در ایالات متحده) انجامید که در میان آنان مدیران درجه اول قرار داشتند. چنین رویدادی از صد سال پیش تاکنون در صنعت نفت بیسابقه بوده است. این امر بیشک پیروزیای برای پرزیدنت مادورو در سال ٢٠١٧ بود که درباره آن از همه بیشتر صحبت شد.
در پایان، باید یادآور شد که تخریب تصویر نیکلاس مادورو هدف نهایی کارزار جهانی تبلیغات هدایت شده توسط صنف ارتباطات است. تازه نباید فراموش کنیم که جنگ دائمی دیجیتال به کمک اینترنت از طریق سکوهای مختلف وب مانند فیسبوک ، توئیتر، واتساَپ، یوتیوب، اینستاگرم و غیره سرچشمه میگیرد. به یاری تمام این سلاحها برای دستکاری تودهها، تلاش میشود تا چهره پرزیدنت و واقعیت ونزوئلا را تخریب کنند. آنان پشتیبانی واقعی بخشهای گسترده تودهها را از پرزیدنت میپوشانند و خشونت اپوزیسیون را در نظر نمیگیرند. هدف آنان سیاسی است: به زانو درآوردن ونزوئلای بولیواری، بازیکن کلیدی نظام جهانی نه فقط از لحاظ ثروتهای قابلملاحظهاش بلکه بهخاطر الگوی انقلابی و اجتماعی آن. و البته بهخاطر اهمیت ژئوپلیتیکاش بهعنوان قدرت ضدامپریالستی تأثیرگذار در منطقه.
تا این لحظه تمام نقشهها برای بر کنار کردن نیکلاس مادورو شکست خورده است. همانگونه که پرزیدنت آن را تأیید کرد: «امپریالیسم نتوانست ما را خفه کند و هیچکاری نمیتواند علیه انقلاب بولیواری انجام دهد حال در هر زمینهای که باشد.» کاملاً برعکس، پرزیدنت از سال ٢٠١٧ به این طرف نیرومندتر شده است.
این مطلب به او امکان داد که در کشور صلح برقرار نماید. او که مشغول دفاع از منافع بزرگ ملی و وفادار به اصول شرافت و فروتنی زیاد است، به اپوزیسیون پیشنهاد کرد بر سر میز مذاکرات بنشینند و در کشوری بیطرف مانند سنت دومینگو برپایه احترام متقابل گفتوگو کنند. با این تفکر که مذاکرات ملی دائمی بهعنوان شیوه دموکراتیک برای دفاع از منافع برتر ملت و برای تنظیم درگیریهایی که خواهناخواه بهگونهای طبیعی از اختلافنظرها طی انقلاب پیش میآید. چنین پیشرفتی بهسوی صلح شاید مهمترین پیروزی پرزیدنت باشد.
در این سال پُر از حملههای خشونتآمیز و تعرض و تعدی پایانناپذیر، چاویسم قدرت و توان خود را نشان داد. و موفق شد با افزودن بر نیروی سیاسی و اجتماعی خود، پایگاه پشتیبانان انقلاب را گستردهتر نماید. او اکنون از همیشه مستحکمتر است. این بهمعنای تسلی و امید برای آمریکای لاتین است. و حتی اگر برای دشمنانش خوشآیند نباشد، پرزیدنت نیکلاس مادورو، با این دوازده پیروزیاش، ثابت کرد همانگونه که طرفدارانش میگویند، یک پرزیدنت «فناناپذیر» باقی میماند.