گل برای درمسال
نویسنده: جمعه خان صوفی
برگردان: قاسم آسمایی
24
***
12
متصل خانۀ ما، آنطرف دریای چمچه مست در کارته چهار، منزل غلام حسن صافی بود که با دو پسرش پتنگ و ایمل میزیست. همجوار با آن در منزل دیگر پسر ارشد وی ودیر صافی زندگی میکرد. ودیرصافی حینکه پدرش در چکسلواکیا سفیر بود موفق به اخذ دوکتورا شده و سپس در پوهنتون کابل به حیث استاد ایفای وظیفه مینمود. وی روابط نزدیک با شوروی ها داشت وعضو حزب نبود. من اکثراً به منزل او میرفتم و مهمان وی میبودم. او با من اطلاعت خویشرا تبادله مینمود. وی نیز در مورد چپروی های خلقی ها انتقاد میکرد و باوجود که طرفدار انقلاب بود اما از اعمال رهبران انقلاب آزرده بود و دور ساختن پرچمی ها را از دولت فاجعه میدانست. برداشت او این بود که وضع تغییر می یابد و پرچمی ها دوباره برمیگردند و ووحدت حزب تأمین میگردد.
***
13
اجمل صاحب ومن به بعضی محافل رسمی نیز دعوت میشدیم. بعد از انقلاب، برای بار نخست سالگرد انقلاب اکتوبر در کابل ننداری تجلیل میشد. در این تجلیل نماینده های بعضی احزاب برادر نیز شرکت کرده بودند. به گمانم نماینده حزب کمونیست هندوستان نیز موجود بود. امین صاحب در توصیف انقلاب خود و اهداف آن بسیار دور رفت. وی در مورد انقلاب ثور و اینکه بدون همکاری دیگران و تنها توسط نظامیان افغان که نمایندگان پرولتاریا بودند، صورت گرفته روشنی انداخت. انقلاب ثور را با انقلاب اکتوبر و نورمحمد تره کی را با لینن مقایسه کرد واهداف انقلاب را سوسیالیسم اعلان کرد.
این بیانیه بسیار چپ ونامتناسب با شرایط افغانستان بود
***
14
بعد از دور ساختن پرچمی ها و تحت فشار گرفتن آنها، رفت وآمد آنها به منزل ما قطع شد. زمانی که با من مواجه میشدند، درد دل میکردند و من اکثراً برای آنها دلداری میدادم. از جانب خلقی ها به شکل رسمی تنها اقبال وزیری به منزل ما می آمد. اقبال، از وزیرستان جنوبی و احمدزی و وزیر بود. از جمله خواهرزاده های رشید وزیری بود که زندان شده بود. اقبال خلقی بسیار متعصب و رفیق نزدیک امین صاحب بود و با اجمل صاحب نیز بسیار صمیمی شده بود. هنوز تره کی زنده و رهبر بود که امین صاحب تاریخچه حزب را برایم فرستاد تا آنرا به انگلیسی ترجمه کنم. من آنرا ترجمه و تایپ کردم. بعداً شنیدم که چاپ شده بود.
***
15
اکثراً بالای شوروی ها و آنهم مخصوصاً از جانب خلقی ها چنین انتقاد میشود که گویا اختلافات در حزب، کشاندن آن به چپ و ایجاد مخالفت بین تره کی و امین عمداً از طرف آنها سازماندهی میشد تا زمینه را برای ورود قوای خود مساعد سازد. برداشت من درمورد، برعکس آن است. شوروی ها تلاش میکردند که در حزب اختلاف ایجاد نشود چنانچه برای این منظور مسئول شعبۀ روابط بین المللی کمیته مرکزی وعضو علی البدل بیروی سیاسی بوریس پناماریوف را فرستادند که موفق نشد جلو اختلافات را بگیرد. سپس آنها تنها بر رهبری خلقی ها اتکا نمود که اقدامات آنها افراطی و مالامال از اشتباهات بود. نتیجه چنان شد که وضع از کنترول خارج و کشتن و بستن زیاد شد.
عضو رابط من [با سفارت شوروی] اوسادچی از من سوال کرد که آیا آمدن واسیلی بیلاک عضو مقتدر بیروی سیاسی و ایدیالوگ حزب کمونیست چکسلواکیا به افغانستان و طرح های پیشنهادی او کمکی خواهد کرد؟ من جواب دادم که گپ از گپ تیر است و فکر نمیکنم که بیلاک چیزی کرده بتواند. پیشبینی من به حقیقت پیوست و بیلاک ناکام بر گشت نمود.
***
16
نظیف الله نهضت بعد از هرات والی غزنی بود ودر دوران یکه تازی امین در کیوبا به حیث سفیر مقرر شد. زمانی که والی غزنی بود پروفیسور مختار از قریه آمد و خواست پسر کاکا را در قدرت ببیند. من نیز با او یکجا غزنی رفتیم و یکی دو شبی مهمان او بودیم.
***
17
در مورد اختلافات پرچم و خلق آگاهی داشتم و خلقی ها زیر عنوان اشراف زاده ها برعلیه آنان در رادیو، تلویزیون وروزنامه ها تبلیغات مینمودند؛ اما در مورد اختلافات بین استاد و شاگرد و یا به قول امین بین ناخون وگوشت چه اختلافاتی وجود داشت و این اختلافات چقدر عمیق بود، کمتر میدانستم. شایعات خفیفی در مورد سرزبانها بود. عضو رابط من با سفارت شوروی برایم سفرش کرده بود تا محتاط بوده و از گشت وگذار زیاد خودداری کنم.
مسئله اختلافات تره و امین زمانی علنی شد که تره کی (به فکرم سپتمبر1979) بعد از اشتراک در کنفرانس کشورهای غیرمنسلک در هاوانا و توقف در مسکو، با رهبران شوروی و شخص بریژنف ملاقات نمود. تره کی بعد از آن حین ملاقات با محصلین افغانی، ضمن صحبت گفت در حزب دانه سرطان سی آی ای ریشه دوانیده و من میخواهم این دانه سرطانی را در حزب از بین ببرم. (به احتمال در مسکو با کارمل نیز ملاقات نموده بود) این اشاره غیرمستقیم به امین بود. تره کی صاحب شخص ساده و این صحبت نامعقول بود؛ زیرا در چهارطرف او فراد مربوط به گروه امین بود وحتی محافظین و بادیگاردهایش طرفداران امین بودند. داود ترون و شاه ولی وزیرخارجه نیز که در سفر با او همراه بودند نیز افراد بسیار نزدیک به امین بودند و گذارش مکمل سفر تره کی را در اختیار امین قرار میدادند.
در مورد سایر مطالب از جمله اینکه امین میخواست طیاره حامل تره کی را سرنگون کند، اسلم وطنجار، سید محمد گلابزوی، شیرجان مزدوریار و اسدالله سروری از حامیان تره کی را بر طرف کند و یا اینکه پلان محو فیزیکی امین حین رفتن به غرض استقبال از تره کی در طول راه طرح شده بود، بعدها خبر شدم.
***
18
برای گرفتن ویزۀ خروجی دونفر از اعضای حزب سوسیالیست به وزارت خارجه رفتم، معین اداری وزارت عبدالمحمد درمانگر از جمله افراد خاص امین بود. از زبان او شنیدم که وضع خراب است و برعلیه تره کی صاحب جملات نامناسبی را بکار برد و گفت وی میخواست امین را از بین ببرد. من از ترس بیشتر سوال نکردم وبعد از بازگشت اجمل صاحب و مهمانان را از موضوع باخبر ساختم. یکی دو روز بعد از طریق وسایل ارتباط جمعی خبر استعفای تره کی صاحب پخش شد. بعدها از موضوع فیرها در ارگ، کشته شدن ترون، فرار امین، زندانی ساختن تره کی آگاهی یافتیم. امین صاحب امور حزب و دولت را تصرف کرد. انقلاب پشتون ها با خون آغاز شده بود وبا خون ختم خواهد شد.
***
19
حوادث پیهم در افغانستان ادامه داشت ماه سپتمبر 1979 بود که خبر بر طرفی اسلم وطنجار، سید محمد گلابزوی، شیرجان مزدوریار، و رییس اداره استخبارات اگسا، اسدلله سروری از وظایف پخش شد. آنها بعد از تلاش ناکام برای از بین بردن امین مخفی شده بودند. (گفته میشد که آنها در سفارت شوروی مخفی و بعداً به شکل پنهان به شوروی انتقال یافته بودند.)
بزودی اعلان شد که نورمحمد تره کی نسبت مریضی، وفات یافت. (بعداً آشکار شد که وی توسط افراد امین با گذاشتن بالشت بر دهنش کشته شده و در محل نامعلومی دفن شده بود.) حفیظ الله امین نام جلال آباد را به ترون شار و لشکرگاه را به نواب شار تغییر داد. سید داود ترون و نواب هردو به طرفداری از امین در خانه خلق کشته شده بودند.
اجمل صاحب نامۀ تبریکی برای امین صاحب نوشت و فرستاد که در میدیا نشر شد و این اقدام نامعقول بود.
امین صاحب شعار تازه قانونیت، عدالت و مصئونیت را مطرح ساخت و مسئولیت قتل های عام را بدوش تره کی انداخت و لیست حاوی شهرت دوازده هزار کشته شده را در وزارت داخله آویخت. مردم میگفتند که اداره تره کی ـ امین 35000 افغان را به طرق گوناگون و وحشیانه از جمله پرتاب کردن از طیاره ها به قتل رسانده اند.
ادامه دارد