چرا امریکا؛ از خواندن «جعبه سیاه» “انتخابات؟!” طفره می رود؟
محمد عالم افتخار
(سفر جنجالی مایک پمپئو و خشم و شماتت بر غنی ـ عبدالله)
در لمحه ایکه گفتند: مایک پامپیئو وزیر امور خارجه امریکا؛ به کابل آمده است؛ بیدرنگ به راوی ها گفتم: تا همینجا بود؛ دیگر بحران رفع میشود؛ خاصتاً در وحشت کرونا؛ این؛ غنیمت و سعادت است!!
ـ چرا چنین؛ خوشبینی و خوشخیالی؟!
زیرا که بزرگان دنیای سیاست جهان؛ که وزیر امورخارجه ابر قدرت ایالات متحده امریکا پس از رئیس جمهور؛ از جمع همان بزرگان؛ میباشد؛ معمولاً بدون مطالعات دقیق و پخته کردن اوامری که مطرح است و تصامیمی که اتخاذ میشود؛ اصلاً به جایی به مراتب نزدیکتر از افغانستان ـ آنهم در شرایط و اوضاع و احوال فوق العاده عادی ـ قدم رنجه نمیکنند چه رسد در شرایط بحران وخیم جهانی کرونایی و درین همه راه دور و دراز هفت بحر شور و هفتاد کوه سیاه در میان!
وزیر امور خارجه امریکا؛ دم و دستگاه عظیم بزرگترین سفارت و نماینده گی دپلوماتیک در کابل را تحت امر و هدایت مستقیم دارد؛ نماینده فوق العاده اش در باصطلاح امور صلح افغانستان با خدم و حشم کافی در افغانستان و منطقه حاضر و در کلیه امور مطلوبه بلامانع و با دست باز؛ دخیل است. ازین ها گذشته قوماندانی قوت های «حمایت قاطع!» یعنی قطعات هماهنگ امریکایی و ناتویی از خیلی مساعدت ها برایش دریغ نمی کنند و نمایندگی ملل متحد یونما هم با «صدقنا و آمنا» در اختیارش است.
تصور نکنید؛ کلیه امکانات همین است. شاید حتی مؤثرتر و با برش تر؛ سازمانها و تشکیلات سری و استخباراتی متعدد و قراردادی هاست که هر ناممکنی را ممکن میسازند و گوش تا گوش کس هم خبر نمیشود. اگر اقلاً صِرف مسایل و امور مطروحه را؛ دیپلوماتیک و با نزاکت های نادر سیاسی و اخلاقی! فرض نماییم؛ سفارت های کبرای انگلستان و المان و قریب کلیه هیات های کور دیپلوماتیک مقیم کابل و مقیم منطقه؛ در امداد به مقامی چون وزیر امور خارجه امریکا؛ تنها سر و دست نمی شکنانند!
خیال کردید؛ خلاص شد؟
نه خیر!
دولت های بسته مانند عربستان سعودی و امارات و پاکستان و هند و ممالک دور تر و دور تر همه و همه حد اقل در موارد قابل تصور ما؛ حاضر و آماده اند که به امریکا و وزیر خارجه اش تسهیلات ممکنه فراهم نمایند تا همراه با دیگر امکانات پیشاپیش مقاصد خویشتن را در کشوری مانند افغانستان به کرسی نشانده و در صورت لزوم به نهایی ترین مراحل برساند که محضاً “امضا و ابلاغ” ضرورت داشته باشد.
با اینها امکانات ویدیو کنفرانس ها؛ تماس های تلیفونی چندین ساعته شخص وزیر خارجه و ده ها زیر دست مؤثر و باصلابتش را نیز بیافزائید.
هدف از تمامی این توضیح واضحات این است که صدفیصد توقع میرفت وزیر امور خارجه امریکا فقط برای “امضا و اعلام” همان یک یا چند امر «صورت انجام پیدا کرده» به کابل آمده باشد؛ هدف این سفر طولانی و خطیر بالقطع به طور نامعمول “غوطه زدن در تاریکی” یا “پالیدن سوزن در خرمن کاه” یعنی طرح تازه به تازه مسئاله یا مسئله ها با ریسک گیر افتادن های طولانی در آنها و یا مواجه شدن با شکست و “نومیدی” نه بوده و نمی بایست بوده باشد.
ناگفته نماند که در سفر های دپلوماتیک اینچنینی؛ مطلقاً ناممکن و ممتنع هم نیست؛ مسایلی تازه و فی البداعه مطرح گردد؛ ولی آنها آماج های اصلی سفر ها نمی باشند و معمولاً حتی به خاطر احتیاط از خطا و کاستی مضر و پشیمان کننده؛ تصامیم آنی در مورد اتخاذ نشده موضوعات به مطالعات همه جانبه کارشناسانه طی زمان های الزامی ارجاع داده میشود.
لذا تنها انتظار از سفر جناب پومپئو همین بود که ملاقات هایی تشریفاتی صورت میدهد و نهایتاً ضمن یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام میدارد که چه به چه بود و چه به چه انجام گرفت!
اساساً این اهمیت موضوع یا موضوعات بود که بایستی مردم افغانستان و امریکا و جهانیان آنرا از زبان مقامی بلندپایه درین سطح می شنیدند!
ولی ظاهراً بر عکسِ تمامی عُرف ها و قواعد و انتظاراتی که بر شمردیم جناب مایک پامپئو بدون آوا و کلامی از کابل برون رفت و از پایگاه امریکا در قطر ـ آنهم پس از ملاقات با ملا برادر رئیس نمایندگی طالبان ـ چنین غوغایی به راه انداخت:
بیانیه ای صادر شده از سوی مایک پمپئو مورخ 23 مارچ
ایالات متحده امریکا عمیقاً ازین که رئیس جمهور اشرف غنی و رئیس اجرائیه، عبدالله عبدالله به مایک پمپئو گفته اند که حاضر به تشکیل حکومت مشارکتی نمی باشند؛ متأسف است. امریکا از عمل کرد این دو در (پیوند) با منافع مشترک نومید شده است. خطای آن(؟) بر روابط امریکا با افغانستان لطمه زده و بدبختانه باعث بی آبرویی افغان ها، امریکایی ها و همکاران ائتلافی ما شده است که جان ها و ثروت های شان را در راه ساختن یک آینده جدید برای افغانستان قربان کرده اند.
از آن جایی که شکست رهبران کابل، منافع ملی امریکا را فوری و مستقیماً تهدید می کند، حکومت امریکا کمک ها وهمکاری ها خود با افغانستان را مورد بازبینی قرار می دهد.
رفتار اشرف غنی و عبدالله غیرمسوولانه است. این دو مرد آمریکا را مایوس کرده و به قربانیهای ما و افغان ها اهانت میکنند. ما از امروز ۱ میلیارد دالر کمک خود به افغانستان را کاهش میدهیم و سال آینده هم یک میلیارد را کم خواهیم کرد. این تصمیم قابل بازنگری است اگر دو طرف، حکومت فراگیر تشکیل دهند.( داوود نجفی زاده)
اگر ترجمه دقیق باشد؛ تا اینجا حضرت پامپئو؛ چیزی را به نام انتخابات 2019 افغانستان با همه طول و تفصیل و کش و قوسش مد نظر نگرفته از «رئیس جمهور اشرف غنی و رئیس اجرائیه، عبدالله عبدالله» در همان «حکومت وحدت ملی» برساخته سلفش جان کری؛ افاده میدهد.
مگر به گزارش اسپوتنیک (چهارشنبه، ۲۵ مارچ) در برآمدی دیگر پامپئو نتیجه سفرش به افغانستان را “بسیار ناامیدکننده” خواند. به گفته وی در جریان سفر به افغانستان در رهبری افغانستان علاقمندی به حل بحران را ندیده است، و از این بابت ناراحت است.
باز هم اگر گزارش دقیق باشد؛ اینجا کلید واژه اصلی آقای پامپیئو میشود «بحران».
این بحران؛ طبق سایر گزارش های رسانه ای و بیانات رسمی در افغانستان و امریکا و جهان؛ «بحران انتخاباتی» و «بحران ناشی از اعلام نتیجه نهایی انتخابات» است که تا مرز اعلام و انجام مرام تحلیف دو رئیس جمهور! پیش رفته و آخر الامر پای جناب پومپئو را به معرکه کشانیده است:
ـ رئیس جمهور اشرف غنی؛
ـ رئیس جمهور عبدالله عبدالله!
جناب پومپئو و دیگر زعمای امریکا؛ قبلاً زمینه به تعویق افتادن اجرای مراسم تحلیف اشرف غنی را که به حساب اعلام کمیسیون انتخابات قرار بود به تاریخ 9 حوت 1398 صورت گیرد؛ به دلیل همزمانی آن با امضای توافقات دوحه؛ فراهم کرده بودند و مراسم تحلیف عکس العملی عبدالله عبدالله که به دلیل متقلبانه خواندن و قبول نکردن اعلام کمسیون انتخابات؛ قرار بود صرفاً همزمان با تحلیف اشرف غنی برگزار شود نیز طور اتومات عقب گذاشته شده بود.
وقتا که قرار شد هردو مراسم تحلیف در تقابل هم؛ روز 19 حوت 1398 برگزار شود؛ گزارش های غیر رسمی ازحرکت جناب مایک پمپیئو به جانب افغانستان نشر گردید و در روز معینه نیز به احتمال زیاد به دلیل حضور ایشان در کابل؛ اوقات مراسم های تحلیف دچار تأخیر چندین ساعته شد تا ظاهراً توافقی ممکن شود و با مراسم تحلیف یگانه ختم به خیر گردد.
ولی با شکست آشکارای هرآنچه مساعی درین روز بود؛ ماشاءالله دو مراسم تحلیف در بعد از ظهر آن روز اجرایی گشت و افغانستان که یک صفت زرینش؛ ایالت پنجاه و یکم امریکاست؛ صاحب دو رئیس جمهور گردید.
با این تفاوت که زلمای خلیلزاد نماینده خاص جناب پامپیئو، رئیس معلوم الحال دفتر نمایندگی ملل متحد؛ قوماندان عمومی ناتو، کار دار سفارت امریکا و هرآنچه دپلومات که به خواست و ملاحظه جانب امریکا سرجنباندند؛ به مراسم اشرف غنی رفتند.
توبه از گمان بد که عالیجناب مایک پامپئو آنروز از میدان سفارت امریکا یا از پهنای باند های پروازی بگرام مع الخیر و عافیه عازم خانه گردیدند و رسماً به تأئید نرساندند که در سفر به افغانستان؛ رنج ها برده اند و الا ما که می گفتیم:
رواق منظـر چشـم من آشیانه ی تست کرم نما و فرود آ؛ که خانه؛ خانه ی تست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل لطیفه های عجب زیر دام و دانه ی تست
***********
از حضور یافتن زلمای خلیلزاد و دیگر خدم و حشم جانب امریکا و همسو با آن در مراسم تحلیف اشرف غنی؛ منطبق با باور دیرین که امریکا تعیین کننده رئیس جمهور است نه انتخاب کنندگان؛ اکثر مردم افغانستان و جهانیان طبعاً متیقن شدند که گزینش امریکا و انگلیس و یونما و شرکا؛ اشرف غنی است و کمسیون های انتخاباتی به ویژه کمسیون مستقیییییل انتخابات به ریاست علیا مخدره حوا علم نورستانی؛ آنهمه خواری و ترفند و چیغس و داد و فریاد و هیستری را به جهت «برنده» ساختن ایشان؛ بی امر و هدایت و پشت گرمی و طمانیت ابر قدرت؛ انجام نداده اند. کما اینکه همین ابرقدرت در سال 2014 با آتش زدن قانون اساسی و سایر نورماتیف های دموکراسی و انتخابات آنسال؛ ایشان را رئیس جمهور افغانستان مقرر داشته و مولود مُرده «حکومت وحدت ملی» را به بغل مردم افغانستان گذاشته بود.
ولی با کمال تعجب؛ یکی دو روز پس زلمای خلیلزاد اینجا و آنجا ابراز داشته رفتند که امریکا از حکومت متفکر دوم جهان بدون مشارکت عبدالله و تیمش حمایت نمیکند یا مزیداً و لزوماً خواستار چنین مشارکتی میباشد!
درست به ادامه این سیاست اعلامی بود که جناب مایک پامپئو به تاریخ ۲۳ مارچ طی یک سفر از قبل اعلامناشده وارد کابل شدند.
به گزارش روزنامه ۸صبح، عبدالله عبدالله روز پنجشنبه، هفتم حمل، به عنوان «رییس جمهور دولت همهشمول» در برابر رسانهها ظاهر شد و در باره این سفر با دادن اطلاعات عجیب؛ موضعش را اعلام کرد.
او خاطر نشان کرد: «وزیر خارجه ایالات متحده در سفرش به کابل حرفهای واضح داشت. او گفت که به خاطر کرونا شاید آخرین سفرم باشد. برای میانجیگری نیامدهام. فرمولی برای ساختار نظام افغانستان نداریم. حل بحران در دست خود تان است. اگر بحران را حل کنید، کمکهای ما ادامه خواهد داشت و تا برقراری صلح در افغانستان در کنار تان خواهیم بود.»
این سخنان به مثابه تعارف بزرگمنشانه؛ شاید عیبی نداشته باشد ولی مسلماً که اصل مطلب و همه مطلب و مقصد چنین سفر مهم و خطیر نبوده است والا بیانیه خشم آلود و انزجار آور روز بعدی؛ تهدید به قطع یک میلیارد دالر از کمک های جاری امریکا به افغانستان؛ باز بینی موارد دیگر امداد های بین المللی و تهدید به قطع یک میلیارد دالر دیگر از کمک ها در سال بعد… به دنبال آن نمی آمد.
گفتنی است که امر سترگی همانند آنچه بیانیه وزارت خارجه امریکا بروز میدهد؛ صرفا تصمیم آنی ناشی از قهر و عصبانیت شخص وزیر خارجه بوده نمیتواند؛ حتی به احتمال اغلب به روال «سیاست چماق و هویج» این مورد پیشاپیش در مرکز قدرت امریکا تجویز و سفارش شده بوده است و امر هماهنگی بعدی که صد درصد خواهد بود.
اگر بار دیگر بر متن بیانیه وزارت خارجه امریکا منهمک شویم می بینیم که در آن مواردی با شدت لحن هرچه تمامتر خاطر نشان میشود که تاکنون در ادبیات رایج میان دولت های امریکا و افغانستان حتی قابل تصور نبوده است:
ـ شکست رهبران کابل، منافع ملی امریکا را فوری و مستقیماً تهدید می کند
ـ امریکا از عمل کرد این دو در (پیوند) با منافع مشترک نومید شده است
ـ رفتار اشرف غنی و عبدالله غیرمسوولانه است. این دو مرد به قربانیهای ما و افغان ها اهانت میکنند و باعث بی آبرویی افغان ها، امریکایی ها و همکاران ائتلافی ما شده اند…
از ورای این کلمات و جملات کاملاً هویداست که سفر جناب پومپئو دارای آجندای مشخص و مبرمی بوده و می بایستی مورد تفاهم و انجام قرار میگرفته و ایشان آنرا به مثابه دستاورد سفر به مردمان امریکا و افغانستان و جهان اشعار میداشته اند. این اجندا با برخورد های ناباب غیر منتظره و غیر مترقبه و عصبی کننده مواجه گردیده است.
در دیپلوماسی ضرب المثلی هست که میگوید: خداوند زبان را برای آن نداده که مکنوناتت را با آن بیان کنی بلکه برای آن داده است که آنها را به مدد زبان پنهان بداری.
به اعتبار چنین اصل دپلوماسی؛ عیانِ بیانیه وزارت خارجه امریکا؛ «نهانی» دارد که شاید در نزدیکی ها افشا نشود ولی احتمالاً نه چندان دیر در واقعیت خود را نشان خواهد داد.
با در نظر داشت فاکت ها و ملاحظاتی که در مقدمه به عرض رسانیدیم؛ تصور نمیشود که اجندای مورد نظر بدون مقدمات و حتی پخته کاری در سرحد طمانیت خاطر؛ فی البداهه و ناگهانی به میان گذاشته شده باشد.
به یک احتمال قوی؛ موضوع بر میگردد به ابطال پروسه رسوا و مفتضح انتخابات یک و نیم فیصدی و نتیجه آشکارا جعلی و تقلبی و کودتایی آن. چرا که فقط همین مهم میتواند به تشکیل یک حکومت مشارکتی میان دو تیم رقیب انتخاباتی منجر گردد تا قاعده حاکمیت به حدی وسیع شود که امریکا در پروسه کوتاه یا بلند آتی روی آن حساب کرده بتواند. چنین چیزی محتمل است که در دقیقه نود؛ با مقاومت غریزه «ارگ یا مرگ» برخورد کرده باشد.
علی الوصف همه آنچه که در گستره تحلیف یاد آور شدیم اینکه آجندای اخیر جناب پامپئو چیزی دیگر در عین محفوظ داشتن به اصطلاح نتیجه بحران آفرین انتخابات باشد؛ دور از ذهن می نماید. بحران ناشی از اعلام دسیسه آمیز نتیجه نهایی انتخابات؛ چیز ماست مالی شونده و پُت و پنهان نیست؛ اینکه امریکا و به ویژه زلمای خلیلزاد نماینده فوق العاده تا دیروز میخواستند؛ آنرا نادیده بگیرند و یا بر آن صحه بگذارند؛ ممکن است در محاسبات عمیقتر به زیان منافع ملی امریکا و زعامت آن سنجش شده باشد. چرا که «جعبه سیاه» انتخابات کاملاً در دسترس آنهاست؛ کمترین اطلاعات ازین «جعبه سیاه» هولناک را ما و مردم ما ـ آنهم به طور آفاقی میتوانیم داشته باشیم.
این بدان معنی نیز نباید انگاشته شود که امریکا و بویژه نهاد های امپریالیستی آن عاشق سینه چاک حقیقت و دشمن غدر و خیانت اند. همه چیزها و همه تابو ها و مقدسات برای آنها؛ «منافع» شان است؛ به شمول منافع هژمونیک و رقابتی و خصمانه با حریفان و مخالفان شان در سراسر جهان.
سیاست امریکایی نیز تقریباً هیچگاه معطوف به «نتیجه» نبوده منحصر به «پروسه» است؛ از اینجاست اینکه اقدامات امریکا در افغانستان و عراق و سوریه و لیبیا و ده ها آوردگاه دیگر به نتایج بد و شوم انجامیده است؛ خم به ابروی امریکایی نمی آورد.
تقریباً همه میدانیم که در تاریخ سیاست و دپلوماسی امریکا حسنی مبارک، صدام حسین؛ رضا شاه ایران؛ معمرالقذافی و ده ها دیکتاتور و مستبد دیگر در آوایل دوستان جان جانی امریکا بودند و حتی توسط سازمانهای استحبارتی ـ نظامی امریکایی روی کار آورده شده و صیانت میگردیدند. تغییراتی در این یا اوضاع و احوال؛ «تاریخ مصرف» آنانرا خاتمه بخشید ولذا یا توسط توپ و تانک و طیارات خود امریکا سرنگون و خوار و حفیف و حتی محو فیزیکی ساخته شدند یا در چنگال امواج دیوانه شورش ها و انقلابات رها گردیدند.
به طور کلی قاعده در مناسبات با رهبران سیاسی و دولتی کشور ها به ویژه که دارای شدیدترین وابستگی ها نیز باشند؛ برای امریکا این است که منافع و مصالح خود را با منافع و مصالح سردمداران امریکایی تطابق دهند و در تطابق نگهداشته بتوانند؛ آنهم نه به علم و دریافت خود شان؛ بلکه حسب سلیقه ها و خواست های جانب مقابل.
از یک سال و اندی به رأی العین می بینیم که امریکا در رابطه به افغانستان به تاکتیک ـ پروسه های چرخشی و گیچ کننده روی آورده در حدی که منحیث المجموع دولت در کابل را به حاشیه و انزوا محکوم ساخته است. سخت است انکار نمود که وجود یک پارتنر ناتوان؛ فاسد و بدنام و بیکاره در کابل خود یکی از عوامل این چرخش ها و مانور ها در سیاست آمریکا بوده ست!
در همین پروسه ها معلوم بود که امریکا علاقه ای به برگزاری انتخابات در افغانستان که اغلب چیز بهتری از تجربه 2014 نمیتوانست بار آورد نداشت؛ شاید هم سنجش های اطلاعاتی کافی مبنی بر آن داشت که مردمان افغانستان به حدی از دوره «حکومت وحدت ملی!» دلـزده و مایوس استند که در حد اقل مشروعیت بخشی به یک دولت؛ در نمایشات انتخاباتی شرکت نمیکنند.
ولی در یک خلای زمانی تصادفی ناگزیر شد از شرم زمانه “انتخابات انتخابات” بکند؛ نتیجه ننگین و سنگین بود؛ هفتصد یا هشتصد هزار رأی برای مدعی ریاست جمهوری کشور 32 ملیونی!!!!
آنان که خیال میکنند چنین حقایق و فاکت های فوق العاده وهن آور؛ جایی و گاهی توزین و حساب و کتاب نمیشود و به شکل گیری سیاست ها و ستراتیژی ها نمی انجامد؛ سفیهان لاعلاجی استند!
با تمام اینها این پرسش باقی می ماند که چرا امریکا با امکانات عدیده ایکه دارد؛ زمینه بازخوانی «جبهه سیاه» کمسیون انتخابات توسط متخصصان انتخاباتی ذیصلاح در سطح جهانی را فراهم نموده هم خود و هم مردم افغانستان را از شر شئامت این خیمه شب بازی رهایی نمی بخشد؟ که درین صورت در فضای باز و آفتابی کلیه امکانات برای تأسیس و تشکیل حکومت مشارکتی ملی فراگیر اقلاٌ مطلوب؛ آماده میگردد.و نیازی برای اعمال فشار های تحریمی و بایکاتی مشروط یا غیر مشروط باقی نمی ماند که اساساً بر مردم بیچاره و هردم شهید افغانستان و مدافعان آنان صدمه میرساند.
برعلاوه؛ متکی به این حقیقت که به تناسب نفوس کشور و واجدان شرایط رأی دهی کم از کم ده میلیونی آن؛ هفتصد، هشتصد هزار رأی آلوده به تقلب نمیتواند کسی را؛ عقلاً و شرعاً و طبق روح قانون اساسی رئیس جمهور مشروع بسازد؛ آنچنانکه به درستی در جلسه عمومی پارلمان خاطر نشان گردید؛ هم اکنون کشور در حالت «خلای قدرت» قرار دارد. لذا باید بلادرنگ تدابیر قانونی «حالت خلای قدرت» تطبیق گردد!
به امید غلبه عقل بر جنون!.