هیولای پاکستان ـ اَبَرغول امریکا ـ فرانکنشتاین حنا…
محمد عالم افتخار
«…وقتی تاریخ نوشته شود، گفته خواهد شد که آیاِسآی؛ اتحاد جماهیر شوروی را با کمک امریکا در افغانستان شکست داد. و «جمله دیگری هم [برای تاریخنویسان] است: آیاِسآی با کمک امریکا، امریکا را شکست داد.»
پیش از آنکه ببینیم این نقل قول از کیست و از کجاست؛ عمده ترین و شاخص ترین ملاحظه این است که «مجاهدین افغان» و «طالبان» و ملا ها و جهاد گران پاکستانی و عربی و عجمی و انتحاری ها و استشهادی های “الله اکبر!” گوی خود کفان؛ در آن جایی و پایی و پایگاهی ندارند. حتی خود “الله اکبر” و “اسلام” عزیز و اصیل و چی و چی… حتی خود “پاکستان” و زعمای لشکری و کشوری پاکستان!
“همای مستان” هنرمند آواز خوان و شاعر والا کلام سروده است:
تنها؛ یک نفر به قُـلّـه تاریخ می رسد؛
هر مرد پا شکسته؛ که تیمور لنگ نیست؟!
با آنکه تبیین بالا؛ به “جنرال سیاه” حمید گل تعلق دارد؛ که در زمانهای مهم؛ رئیس و همه کاره سازمان جهنمی استخبارات نظامی پاکستان (آی اِس آی) بود و البته تا زمان مرگ نیز؛ از باشگاه تقاعد؛ نقشی کلان در آی اِس آی و پروژه های آن؛ خاصتاً در «طالبان»؛ ایفا میکرد؛ معهذا به اعتبار روالِ تاکنون معمول و معتبر تاریخ نگاری؛ تبیین درست و دقیق و بی چون و چرایی است.
آری! در روند ها و جریانهای مورد بحث در تبیین بالا؛ همانا؛ آی اِس آی؛ همان «تیمور لنگ» تاریخ است. با اینکه شک نیست که در حواشی و تفاصیل نه چندان خواندنی و به یاد ماندنی؛ پیاده نظام «مجاهدین» مقابل شوروی و ملیشای «طالبان» ضد امریکایی هم یاد واره هایی میداشته باشند. مثلاً یاد واره «تلک خرس» از اولی ها.
مسلماً یاد واره های «طالبانی» گسترده تر و پیچید تر است و چه بسا نیازمند لغات و اصطلاحات و ترمینولوژی سطح بالا تر.
شاید یکی از نخ نما ترینِ همچو یاد واره ها؛ در افاده کوتاه مطبوعاتی و رسانه ای خانم حنا ربانی کهر وزیر خارجه اسبق همین پاکستان درز کرده است . ملاحظه کنید:
بخش : اخبار -+ نسخه قابل چاپ
زمان انتشار : شنبه, 13 حوت , 1390 لینک کوتاه خبر :
کشورهای زیادی باید به خاطر ایجاد “طالبان” سرزنش شوند
وزیر امور خارجه پاکستان با تأکید بر تغییر سیاستهای پاکستان در مقایسه با گذشته، اظهار داشت که کشورهای مختلفی که در ایجاد “فرانکنشتاین” (طالبان) سهیم بودهاند، باید مورد سرزنش قرار گیرند.
“حنا ربانی” وزیر امور خارجه پاکستان در گفتوگو با خبرنگاران، اظهار داشت: باید عملکرد فعلی پاکستان را بدون در نظر گرفتن اقدامات گذشته این کشور مورد بررسی قرار داد.
وی تأکید کرد که تمام کشورهایی که در ایجاد “فرانکنشتاین” (طالبان) سهیم بودهاند باید مورد سرزنش قرار گیرند.
ربانی با رد این موضوع که پاکستان به دنبال عمق استراتژیک در افغانستان است، گفت: با این حال اگر پاکستان به دنبال هر نوع عمق استراتژیک در افغانستان است، به طور قطع از طریق اقدام نظامی یا جنگ نیابتی نمیتواند به آن دست پیدا کند بلکه تنها راه دستیابی به آن، اعتمادسازی میان اسلامآباد و دولت افغانستان است.
برخی رسانههای پاکستانی بر این باورند که این اظهارات در واقع نوعی تغییر سیاست پاکستان است.
به نوشته روزنامه “داون” پاکستان، این تغییر سیاست درست زمانی انجام شده است که مذاکره با طالبان علنی شده و نقش پاکستان به عنوان یک واسط بیطرف و صادق به خاطر حمایتهای این کشور از طالبان زیر سئوال رفته است.
وزیر امور خارجه پاکستان افزود: ایجاد روابط پایدار و دوستانه با افغانستان چیزی است که مطلوب آینده پاکستان است.
وی با اشاره به درخواست هفته گذشته “یوسف رضا گیلانی” نخست وزیر پاکستان برای انجام مذاکرات بین الافغانی، گفت: هدف از طرح این ایده این بوده که افغانها بتوانند در سطح “لویه جرگه” (مجلس ملی افغانستان) درباره چارچوب وسیعتر مذاکرات صلح تصمیمگیری کنند.
در عین حال وی تصریح کرد که این روند پیشنهادی در مقابل مذاکرات قطر به رهبری آمریکا، نیست.
ربانی این 2 روند را مکمل یکدیگر دانست.
اشاره ربانی به این که کشورهای زیادی باید به خاطر ایجاد فرانکنشتاین جوابگو باشند، به این است که علاوه بر پاکستان کشورهای غربی مانند آمریکا و انگلیس نیز(درآن) دست داشتند اما اکنون تمام اتهامات به اسلامآباد وارد است.
داستان فرانکنشتاین، قصه دکتری (به همین نام) بود که با استفاده از قسمتهای مختلف بدن مردگان، مخلوقی را بوجود آورد و با بهرهگیری از نیروی الکتریسته رعد و برق به او جان بخشید تا حدی که به صورت موجودی مستقل به حرکت درآمد ولی به تدریج از حیطه کنترل دکتر فرانکنشتاین خارج شد.
اعتقاد بر این است که طالبان و القاعده نیز مخلوق سرویسهای اطلاعاتی کشورهای منطقه و فرامنطقه هستند که برخی از آنان مانند پاکستان و آمریکا بارها به دست داشتن در ایجاد آن اعتراف نیز کردهاند.
منبع: فارس
********
چنانکه عرض شد؛ این تنها “درزی” از واقعیت و کورسویی از دانستنی هاست ولی اینجا به پرداختن بیشتر بر آنها وقت و بخت نداریم.
اما نقل فرموده ای از «جنرال سیاه» را که آوردیم شامل برگردانی رسا از مترجم موفق و مرد رسانه ای بلند دست؛ جناب جلیل پژواک است که به سلسله آثار فراوان اینچنین وزین و مهم و دانش بخش شان؛ در روزنامه “اطلاعات روز” منعکس شده است و فرنام دارد: «هیولای پاکستان»
تصور می شود ناگزیر از مکثی بر واژه های «هیولای پاکستان» باشیم. اگر فرض کنیم که این؛ عبارت از همان “آی اِس آی پاکستان” است و بس؛ با آنکه سهم بزرگی از حقیقت را در خود دارد؛ کاملاً درست نیست.
چرا که هم در طبیعت و هم در جامعه و تاریخ انسانی؛ تسلسل و تراتب «جزء و کُل» زیاد ساده نیست؛ آنچه در جایی «کُل» شمرده میشود؛ در جایی جزئِی از یک “کُل” بزرگتر است. به طور خلاصه پاکستان؛ کشوری در همجواری افغانستان است که جمهوریه اسلامیه نام دارد، دولت فدرال است، و “آی اس آی” جزء” آن یعنی سازمان استخبارات ارتش آن کشور است.
اما هفتاد و چند سال قبل؛ در همین همسایگی افغانستان؛ هند بریتانوی موجود بود و تاریخچه گرانباری با افغانستان داشت؛ شامل قرار داد هایی چون خط دیورند…، عُقده هایی از قتل سفیر مکناتن و کشتار عام یک لشکرش که فقط داکتری نیمه جان(برایدن) از میان آن زنده مانده بود.
ظاهراً در نهضت آزادیخواهی هندوستان بزرگ؛ مسلمانان هند؛ هوس استقلال و کشور مستقل کردند و همزمان با خلق کشور دین بنیاد دیگر در کره زمین و شرق میانه (اسراییل)؛ اینجا در کنار افغانستانِ ما هم کشوری دین بنیاد! (پاکستان) خلق گردید.
به تصریح زعما و مسئولان بریتانیا؛ پاکستان وارث تمامی «حقوق و وظایف» آن قدرت استعماری درین بخش آسیاست؛ قوانین و نظامات بریتانوی دارد و دین عربی!
بدینگونه؛ پاکستان خود؛ یک فرانکشتاین بس بزرگ و به سخن دیگر یک هیولاست ولی “قاطر گونه” نبوده توانایی توالد و تناسل دارد. از اینجاست که فرانکشتاین های متعدد و رنگارنگی زاییده و کماکان می زاید. چون وارد تفصیلات در باره شده نمیتوانیم؛ شما را به ویدیو کلیپی از چینیل انترنیتی “فروغ رستاخیز” رجوع میدهیم که چیز های مقدماتی درین راستا بروز رسانی کرده است:
و اینک لطف کنید؛ ترجمه اثری در مورد “هیولای پاکستان” را بخوانید اما نهراسید که هیولا از ورای نوشته بر شما آسیب نمیرساند و حتی ویروس ها و میکروب هایش؛ از این طریق قابل سرایت نیست.
هیولای پاکستان
جلیل پژواک·۲۴ جوزا ۱۴۰۰
جنرال حمیدگل رییس پیشین «آیاسآی»، سازمان استخباراتی قدرتمند پاکستان، خوش داشت رجز بخواند. او باری گفت که وقتی تاریخ نوشته شود، گفته خواهد شد که آیاسآی اتحاد جماهیر شوروی را با کمک امریکا در افغانستان شکست داد. و پس از مکثی، موذیانه افزود: «جمله دیگری هم [برای تاریخنویسان] است: آیاسآی با کمک امریکا، امریکا را شکست داد.»
رجزخوانی گل مثل لافزنی توخالی معمول جنرالهای بازنشسته نبود. او راست میگفت؛ تاکتیک آیاسآی بود که با تجهیز و تمویل شبهنظامیان و تروریستها در برابر ارتش سرخ در افغانستان، با اسلحه و پولی که ایالات متحده فراهم میکرد، کرملین را مجبور به خروج ننگین کرد.
پس از خروج شوروی، پاکستان با استفاده از عین رویکرد (و اوایل حتا با عین پرسنل و روشها) یک گروه از مجاهدین را که خودشان را طالبان اسلام میخواندند، ایجاد و حمایت مالی کرد. طالبان به سرعت افغانستان را تصرف کردند و بر آن بهعنوان قلمرو تابعهی آیاسآی حکومت کردند. اوضاع برای گل و امثال گل، گلگون و پر از فرصت بود تا اینکه اسامه بن لادن، مجاهد سابق که از مهماننوازی «امارت اسلامی» طالبان در افغانستان لذت میبرد، از مخفیگاهش در این کشور دستور حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بر ایالات متحده را صادر کرد.
پاسخ غضبناک امریکا منجر به سرنگونی طالبان و پناهبردن بن لادن به آغوش آیاسآی شد. وقتی ایالات متحده رد بن لادن را در سال ۲۰۱۱ در ایبتآباد پاکستان زد و رهبر القاعده توسط نیروهای ویژه ارتش امریکا کشته شد، برای آیاسآی جایی بر فخرفروشی نماند.
اما با فرورفتن امریکا در باتلاق جنگ افغانستان، خستهشدن حکومت ایالات متحده از درگیری در این کشور، تسلیح، تجدیدسازمان و تجدید قوای طالبان به کمک آیاسآی و آغاز دوباره عملیاتهای این گروه علیه رژیم مورد حمایت ایالات متحده در کابل، ورق به نفع آیاسآی برگشت. حالا رییسجمهور بایدن اعلام کرده است که نیروهای امریکایی تا ۱۱ سپتامبر، بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به طور کامل از افغانستان خارج میشوند. یازده سپتامبر، تاریخی که مدتها نماد عزم امریکا برای قطع ریشه حملات تروریستی علیه امریکاییها بود، اکنون نشاندهنده عدم اراده ایالات متحده به ادامه آن کارزار است.
ایالات متحده تمهیدات آبرو حفظ کنی برای لاپوشانی تسلیم شدنش در افغانستان روی دست بگیرد یا نگیرد، خروج از این کشور، آنهم بدون آنکه به اهداف بلندمدتش دست یافته باشد، شکست است و بس. با توجه به طالبانی که قدرتمندتر از هر زمان دیگرند و برای بازپسگیری قدرت در کابل آماده میشوند، تنها پیروز بیرونی جنگ افغانستان آیاسآی خواهد بود. و همانطور که گل پیشبینی کرده بود، آیاسآی با کمک امریکا، امریکا را شکست خواهد داد. آنهم پس از آنکه پاکستان برای دو دهه از کمک نظامی امریکا برخوردار بود، کمکی که ارزش مجموعی آن ۱۱ میلیارد دالر برآورد میشود.
آیاسآی سالهاست غرق این فکر است که کنترل افغانستان، پاکستان را از «عمق استراتژیک» لازم برای به چالشکشیدن هند برخوردار میکند. داشتن رژیم طالبانی (یا حتا یک حکومت ائتلافی تحت سلطه طالبان) در کابل بهترین تضمین برای آن است. جناحهای طالب چنان مدیون و مرهون حامیان پاکستانیشان هستند که ـ همانگونه که اشرف غنی به تندی اظهار داشت ـ حتا نهادهای تصمیمگیرنده این گروه ـ شورای کویته، شورای میرامشاه و شورای پیشاور ـ به نام شهرهای پاکستانیای نامگذاریشده که این شوراها در آن مستقرند.
اما بهتر خواهد بود که جانشینان گل به فکر جشن پر سروصدا نباشند، زیرا خروج امریکا از افغانستان در قدم اول پاکستان را از اهرم فشار حیاتیاش در واشنگتن محروم میکند. اگر امریکاییها به پاکستانیها کمتر محتاج باشند، ممکن است خبر خوبی برای پاکستان نباشد.
علاوه براین، همانطور که آیاسآی به خوبی میداند، مشکل ایجاد و تمویل گروههای شبهنظامی این است که این گروهها دائم تحت کنترل شما باقی نمیمانند. درس فرانکشتاین مری شلی (موجودی که ذهن و نیازهایش توسعه مییابد و… هیولایی میشود که خالقش نیز نمیتواند آن را کنترل کند و خود مقهور آن میشود) در جاهای دیگر از جمله در نقش اسرائیل در ایجاد حماس بهعنوان گروه رقیب سازمان آزادیبخش فلسطین، نیز مشهود بوده است.
عین اتفاق در پاکستان رخ داده است؛ جایی که یک دوره از همکاریِ پر از اوقات تلخی بین مقامات پاکستانی و ایالات متحده در جریان حملات پسا ۱۱ سپتامبر امریکا در افغانستان، باعث شورش «طالبان پاکستانی» شد. درحالیکه طالبان افغان به پناهگاه پاکستان، خانههای امن، بودجه و اسلحه آیاسآی نیاز داشتند تا شورشی را که ایالات متحده را به نقطه عقبنشینی رسانده بود، ادامه دهند، طالبان پاکستانی علیه پدرخواندههای خویش، به خاطر وفاداری ناکافی آنها به اسلام ستیزهجو، حمله کردند.
آیاسآی بدون شک امیدوار است که وقتی نیروهای امریکایی خارج شدند و طالبان افغان در کابل مستقر شدند، میتواند طالبان پاکستانی را متقاعد کند که تخلفات قبلی این سازمان را ببخشند و فراموش کنند. اگر این اتفاق بیفتد، اعتقاد براین است که صلح بین شبهنظامیان و پدرخواندههایشان برقرار خواهد شد، آیاسآی کنترل افغانستان را به دست خواهد گرفت و مجاهدین پاکستانی دست از حمله بر تأسیسات و کاروانهای ارتش پاکستان برخواهند داشت و با آیاسآی در تشدید حملاتش بر «دشمن اصلی» یعنی هند یکدست خواهند شد.
اما این امکان نیز وجود دارد که آیاسآی با یک سناریوی متفاوت کابوسمانند روبهرو شود. گروههای شبهنظامی پاکستان که بهخاطر موفقیت برادرانشان در افغانستان جسور شدهاند، ممکن است دیگر محتاج نوازش ارتشیهای پاکستان نباشند. در عوض امکان دارد تصمیم بگیرند حملات تروریستی خود را با هدف تکثیر آنچه طالبان در افغانستان به دست آوردهاند، در پاکستان از سر گیرند. امکان دارد از خودشان بپرسند که اگر میتوان افغانستان را تحت چتر یک امارت اسلامی اداره کرد، چرا در پاکستان همین کار را انجام ندهیم؟ وقتی میتوانیم خودمان ساز بزنیم، چرا به ساز آیاسآی برقصیم؟
در چنین سناریویی، لحظه مستکننده پیروزی که آیاسآی در ۱۱ سپتامبر امسال منتظرش است، بهنظر میرسد به طور فزایندهای توخالی باشد، زیرا ماری را که در آستین پرورش داده خود آیاسآی را نیش میزند. درست است که طالبان پاکستان ـ بدون داشتن دولتی که آنها را تمویل کند ـ شانس موفقیت کمتری نسبت به برادران افغان خود دارند. اما همچنان میتوانند صدمات قابلتوجهی وارد کنند و در این جریان به نارضایتی مردم پاکستان از سلطه ارتش بر کشورشان دامن زنند.
اگر این اتفاق بیفتد، باید به سخنان گل علاوه کنیم و در تاریخ بنویسیم که اقدامات آیاسآی، بهعنوان بازوی ارتش پاکستان، به «شکست» یا حداقل بیاعتبارشدن خودش انجامید.
شِشی ثارور در گذشته بهعنوان معاون دبیرکل سابق سازمان ملل متحد، وزیر دولت هند در امورخارجه و وزیر دولت هند در امور توسعه منابع انسانی، خدمت کرده است. او نماینده حزب کنگره ملی هند در مجلس عوام است. ثارور نویسنده کتاب Pax Indica: India and the World of the 21st Century است.
منبع: