هرچیز را باید بدیدهء بصیرت میزان کرد!
امین الله مفکرامینی 2017-02-06
این نوشتار مختصرم بنام ” هرچیز را باید بدیده ء بصیرت میزان کرد” در بــــاره اوضاع فعلی وطن عزیزم وحادثات مشابه آن دربعضی دیگر ازکشورهای اسـلامی باین خاطرعنوان گردیده، که اکثراویا بعضا مردم ماودیگرکشورهای اسلامی همـه ازکوری چشمان وپردهء اغفال دردیده ودلهای شان ، ضربه خورده اند و بالاثــــــر
جراحات وارده را بگردن تقدیروقسمت ویا این وآن انداخته اند وخودها ازهرنــــوع
مسئولیت های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی،سیاسی، فرهنگی وبالاخره مسئولیتـهای فردی ویا جمعی مبرا نموده ویا مبرامیدارند. دلیل این همه پیش آمـــــد ها رامیتوان
گفت که مردم ماهمیشه دربرخوردبا قضایاهرچه بوده است،سطحی نگریهاکرده اند ویامیکنند.
آیا وضعیت ناهنجاری ها وفساد اداری، بیکاریها،عدم کنترول بروضع مارکیت آزاد
نبودشعورسیاسی،عدم موجودیت یک فرهنگ مترقی، نقض اصول،قوانین ومقررات وسایرموارد کمبوددیگردرحیات سیاسی، اقتصادی،فرهنگی واخلاقی وغیره درمیهن
عزیز ما، همیشه بیگانگان و دشمنان ما چه درعرصه ملی و چه بین المللی بوده اندو
یاما نیزنقش بارزی دراین نواقص وکمبودات مشهود داشته ایم واین باین معنی کــــه
حادثه هارا سطحی نگری کرده وهمه جانبه به بررسی نگرفته ایم.البته به نظرشخص
من، عامل عمده ای این بیسروسامانیها ی ما درقدم اول خودما بوده ایم . درکشوریکه تقریبا بیش از %80 جمعیت آن حتی ازسواد عادی بی بهره اندوباهمان فرهنگ کهنه
بسرمیبرند ودین و مذهب، همیشه وسیله ای همه کشمکش ها ونا بسامانیها بوده است چطورتوقع باید داشت ویا چطورباید توقع کرد تا سرنوشت ملتی چون افغانستان بــــه
شاهراه ترقی رقم زده شود . من شخصا دراین بحث نمیخواهم به سفسطه گویی ها یی که باذهنیـت عامه سازگارنیست ویا درک آن خالی ازمشکلات نمیباشد، ادامه دهم. من
میخواهم بسیارعامییانه ولی حقیقت بینانه زوایای تاریک بیش ازچنددههءتاریخ خونبار
وطن عزیزم را به بررسی بسیط وساده بگیرم.
من ازدوره هایی میخواهم صحبت کنم که بعضا تاریخ پرباروطنم در پهلوی سایـرغنا
های ادبی وسیاسی وفرهنگی اش که بدیده ای بصیرت بقضایا دیده شده اســت، دراکثر موارد، ازیک دیدگاه و سنن کهنه ونا پسند و بهمین ترتیب تحت پوشش دین ومذهب با آنها برخورد شده و مهر تایید وافتخار بآنها زده شده اند. ما اگراز دوره های نه چندا ن
دوریعنی منظورم، بعد ازایجا د دولت و کشوری بنام افغانستان درقلمروخراسان زمین
تا ایندم صحبت کنیم اکثرا، به نظرمیرسد، که مطابقت به فرهنگ کهنه وخصـلت ها ی
استفادهء ابزاری ازدین ومذهب، از طرف حاکمان، شاهان وسٌلطه گرایان تـلاش هایـی صورت گرفته است که نمونهء عمده ای آنرا لشـکر کشیها بکشورهای بیگانه، خـاصتا همسایه های جنوبی ما تشکیل داده است که طور مثال، میتوانیم ازلشکرکشــــی هــــا وجنگهای مشـــهور دوران احمد شاه بابا وسلطان محمود غـزنوی، بنام پانی پــــــت و
سومنات ، به کشور پهناور هندوستان نـــام برد.
مفهوم اینهمه لشکر کشی ها و چـوروچپاول ها و تعداد زیاد غنایم وثروت هـــــــای آن
کشورها را بـــه شمول اسیران جنگی بـه نام غلامان وکنیزان تصاحب کـــــردن، بــه
جزتحت پوشش دین و مذهب عمدتا به چیزی دیگری نمیتوان متکی دانست . هروقتـی
که خزینه های دولتی خالی شده و جبران مصارف عیش و نوش شاهان ووابستگـــان
شانرا نه نموده و یا تمویل در قسمت مصارف بودجوی شان، ولو به هرمنظوریکـــــه
بوده است میسر نبوده است، بوسیله لشکرکشــی ها چپاول غنای دیگران وبـه غنمیت
گرفتن هزاران کنیزوغلام بحیث غنایم جنگی تحت پوشش همین دیـــن ومذهب عملی شــده است وواضحا این جنگها کشتارزیاد بیگناهان کشورها ویا مما لک درگیر جنگ
ها را نیز حاوی بوده است .
آیا دوراز حقیقت است اگر بگوییم که این معاملات تجارتی دین ومذهب و استفاده های
ابزاری ازآن، جز توصل به قدرت سیاسی واقتصادی وتامین حتی خواسته های جنسی نمیتوانند به چــیزهای دیگری تعبیر شوند.
من به صراحت و قاطعیت میگویم، که استفاده ازدین و مذهب، یگانه وسیله در طــول
تاریخ نه تنها در میهن عزیزما بلکه در سایر نقاط جهان، منجمله اروپا در دوره تسلط
پاپ ها وجود داشته است . ما جنگهای طولانی در تاریخ اروپا را که بنام جنگ هـآ ی
صلیبی شهرت داشته است وصد سال ادامه داشت وبالاثر به بسـط وتوسعهء نفوذ پا پ
هاو حتی رسیدن شان به قدرت های سیاسی ودولتی و دست یابی به ثروتهای سرشـار
آنها انجامیده است، بیاد داریم یعنی از روایت تاریخ جهان اینرا هم بیاد داریــــــم که چطور آنها بنابر محدودیت انجیل و قرار داشتن آن به دست پاپ ها یعنی ملا هــــــای
عیسوی، زمینه استفاده های مادی ومعنوی را به آنها مساعد ساخته بود. آنها بااخذ پول
میتوانستند جایی را دربهشت برا ی شخصی بفروش برسانند وحتی نه تنها بـــرای آ ن
شخص، بلکه برای هفت پشت آن نیز اگر کسی با دادن پول، حاضر به خرید آن مـی
شدند، موانعی وجود نداشت.
ولی زمانیکه ماشین چاپ اختراع شد، بازهم همان حربهء دین و مذهب بکار رفتــــــه
و ماشین چاپ را کار شیطانی تبلیغ نموده و مخترع آنرا بنام شیطان معرفی داشتند به
هر حال ماشین چاپ اختراع شد. با اختراع ماشین چاپ، انجیل به صد ها وصدها جلد
طبع شد و بدسترس همه قرارداده شد و زمانیکه مردم خود انجیل را خــواندند فهمیدنـد
که رفتن به بهشت وعفو گناهان،جز به اعمال خوب و شایسته بـه چیزدیگری ارتبـــاط پیدا نمیکند .
این تذکرات افسانه و یا قصه های ساختگی نیستند ، بلکه واقعیتی ازدوره های استعمار
واستثمارتاریخ بشر است که چطور دین ومذهب، به بسیارخوبی توانسته است، بـازار
معامله گرانش را گرم وبا عیش ونوش وعشرت، زیب وزینت دهد.استعمارو استثمــار
دولت پهناور هند قدیم یعنی، هند بریطانوی، توسط انگلیسها، نیزاز همین خصلت های
باورمندانه به عقاید دین ومذهب وکهنه پسندیها ازیکطرف وازطرفی عدم دید بروقایع با یک دیدهء بصیرت بوده است.میگویند که درکشورهندوستان که مردمان آن سرزمین عمدتا به خرافات و باورهای دینی و مذهبی شان سخت علاقمند و پا بندی داشتـه انـد
معدن الماس در یکی از ساحه های خاک آن سرزمین که قبلا بنام سر زمین مثاله جات
هم معروف وشهرت داشت کشف شد.انگلیسها آن ســــــاحه را تشخیص وبـــخاطرعدم دسترسی مردم بـه آن ساحه نوشتند که اگرکسی درآن ساحه بفاصله یک صـــد متری نزدیک شوند، صدمه به پسران آنها عاید میگردد و با عث مرگ عزیزان آنها خواهـــد
خواهد شد.
چون هندی ها درآن زمـان و حتی بعضا یا اکثرا تا ایندم، به پسران زیادتر اهمیت قایل
اند تا بدختران، نه تنها تا صد متری آن ساحه، بلکه حتی تا چند صد متری آنساحه، از
نزدیکی ابا ورزیدند. واین عمل را سالهای بعد انگلیسها، دریکی از یادداشت های شان
تذکردادند که ما آن غنایم الماس وجواهرات گرانبها رابانگلستان انتقال دادیم ویگـــــانه چیزیکه به کشور هند نمودیم شهر های بمبئی، کلکته و مدراس را با ایجاد خطوط آهن
به آنها ارمغان دادیم ولی در مقابل آن همــــه غنمیت های معادن الماس و جواهــــرات
شانرابه انگلستان بردیم و انگلستان را بآن آباد نمودیم . آیا این حرکت انگلیســـــها را میتوانیم غیرازاستفاده ازهمان حربهء دین ومذهب وعدم دید بصیرت ساکنین هنــــد بر قضایا، به چیزی دیـگری مرتبط بدانیم البته جواب واضح است که نی.
ما واکثر کشور های اسلامی در جهان خاصتا کشور های انکشاف نیافته این انگلیس های کهنه کا رو فتنه انگیزرا با سوابق استعماری و استثماری شان از روی تــــاریخ شناخت دقیق داریم ودارند وخصوصا ما باخصلت استعماری واستثماری انگلیسها که قصد اشغال میهن عزیز ما راسه بارنموده بودند ودرجنگهای اول ودوم وسوم افغـا ن
وانگلیس شکست فاحش خوردند، بخوبی میدانیم .
درطول تاریخ علاوه ازکشور های استعمارواستثمار کنندهء دیگردر اروپا، انگلیس هـا جایگاه خاصی را در بین آنها داشته اند که اهداف عمــدتا سیــــــاسی و اقتصادی آنهــا
بیشتر مبتنی با بکاربرد سیاست های دین و مذهب و رسوم و عنعنات کشورهای مورد
نظر شان استوار بوده است .
اینجا من تذکر مختصری از یکی از جواسیس انگلیس را میدارم:
همفرجاسوس انگلیسی میگوید( بخاطر جلو گیری از تــرقی وتعالی کشورهای اسلامی
بخصوص ایران ، عراق حجاز، وزارت مستعمرات انگلستان ایجـاد شد ودرســـــا ل
1710 میلادی من موظف تخریب کاری با استفاده از سنن ومذهب ودین درآن کشــور
هاوبعدا سایر کشورهای دیگر، مشغول تطبیق اهداف مستعمره طلبی بریتانیه گردیدم .
بطور خلاصه میتوان گفت:
جریانات امروزکشمش ها نه تنها دروطن ما، بلکه درمنطقه وجهان وعمدتا کشورهای اسلامی حوزه ای خلیق ، ناشی از همین تاثیرات، دین ومذهب وسنن نا پسند، نمیتواند چیزی دیگری باشد .
گروپ های تروریستی القاعده و طالبان وداعش، لشکر طیبه در پاکستان، موضــــع
گیریهای مذهبی بین سنی و شیعه وموجودیت صد ها گروپ های افراطی مذهبی دیگر
درسراسرجهان مربوط هرمذهب ودینی که باشند، آیا نمیتوانیم آنها را وسیلهء ابزاری
استفاده ازدین ومذهب، بخاطرتشنج اوضاع سیاسی،اقتصادی وفرهنگی وغیره دانست؟
بلی من به صراحت کلام میگویم و علمی و مستند است، که چنین کشمکش ها و قـتل و
قتال هزاران هزار ازانسانهای بیگناه، ناشی از همین پدیده های نا سالم دین و مــذهب بوده است.
البته من، میخواهم بیشتر کمی از اینطرف و کمی از آنطــــرف زیادتر در این مــوارد
بگویم . ببینید ما همه شاهد اولین قدم های اصلاحی در امور دولت دورهء امانیه یعنــی
دورهء سلطنت امیر امان الله خان غازی بوده ایم . او که جوان روشنفکر ویک دلسو ز
واقعی برای مردم و میهن بود، خواست اصلاحاتی در زمینه های سیاسی، فرهنگی و
اقتصادی میهن پدید آورد . او با سفر های که در چند کشورخارجی نمود، اندیشه هــای
با خود به غنا آورد و از آن جمله، توجه به امور زنان را درسرخط مشی فعالیت های
خود قرار داد، او خواست تا به عوض مردان داکتر، زنانی باید تربیه شوند تا خــــــود ازجنس خودها، داکترهای داشته باشند تا درمواقع موضوعات نسایی وولا دی به آنها
رسیده گی شود . او در پهلوی چنین اقدام خواست تا بزنان آزادی های بیشتری در تمام
عرصه های اموراجتماعی، داده شود. آن شاه با خرد، با همین منظورتعداد از دختران
شریف میهن را به غرض تحصیلات به خارج ازکشور فرستاد . وی شخصا درمکاتب
ولیسه ها و خاصتا اکثرا به لیسهء عالی استقلال، شرف حضورمی یافت واز شاگردان
بعضا سوالاتی مینمود تامعیاروماهیت تحصیلی آنها را تشخیص دهد. وی درزمـــــرهء
گام های انکشافی و اصلاحاتی اش، خط آهن را که ازمنطقهء دهمرنگ کابل تا آخرین
سرک دارالامان، امتداد داشت، پایه گذاری کرد . توجه امان الله خان غازی محصـــل
استقلال میهن عزیز ازچنگ انگلیس در 1919 واقدامات اصلاحی اش درهمه عرصه
های اقتصادی و اجتماعی وسیاسی و فرهنگی، خاری شد به چشم دشمنان میهن ومردم عزیز ما .
خاصتا نهضت زنان وفرستادن زنان برای تحصیل بخارج که تاجران دین و مذهب را
به معامله گریها وا داشت، و باز هم می بینیم که همین وسیله ابزاری استفاده ازنام دیـن
ومذهب، باعث شکست آن شاه مترقی گردید که نقش حضرت خیل ها ومجددی خیل ها وملاهای تربیه شده انگلیس یکی بنام پیرکرمشاه ( لارنس ) عامل عمده ای این شکست بوده اند .
چون شاه امان الله یک حزب مستقل سیاسی نداشت تا از اندیشه های خردمندانه اش بخاطر آبادی میهن ومردم ، حمایت کند و خودش با عده ای محدودی یگانه عامل بـــه
چنین پروسه ای تحولا ت فرهنگی و اقتصادی دانسته میشد، تلاش مذکور در برابــــر
ارتجاع و تاجران مذهب و دین ، به جایی نرسید و با خصلت روشنفکرانه که نمـــــی
خواست خونریزی شود ویا نصیب وقسمت من تا همینجاه وسرحد بود، دست ازتلاش کشید و پناهنده ای ملک های اجنبی گشت وآخرالامر به کشور ایتالیا اقامت گزیدند و
حریکه ای قدرت و تاج و تخت به دست گماشتگان انگلیس سقوط نمود.
ولی اینراباید توضیح نمود که جنبش مشروطه خواهان دورهءامانیه که خودش نیزیکی
ازآنجمله بشمار میرفت وشامل بعضی شخصیت های ملی ووطنپرست چون محمود طرزی، محمودی وغباروغیره دسته ها واشخاص هم عقیده دیگرنیزبودند بعدازاینکه
اداره امور و یا بهتر بگویم سلطنت بدست امیر حبیب الله مشهور به بچه ای سقـــــاب
و بعدا بدست نادرشاه غدارنماینده ای معلوم الحال انگلیس هم اوفتاد، جنبش مشروطه وجود داشته وآنها درشرایط بسیاردشوارونفوذ بـیحد واندازهء سنن کهنه ودین ومذهب
وگیروداردستگاه های استخباراتی بخدمت ارتجاع ویا بهتربگویم درخدمــت رژیم های
میراثی، پلانها و پروگرام هایی را در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگـی
روی دست گرفتند، مخفیانه و با قبول زندانی شدن ها ودرسیه چال ها بسربردنها، به
تلاش گردیدند تا زمینه های پیشرفت ترقی و تعالی را برای مردم ستم دیده ای میهـــن
که ازسالیان درازی، تحت شکنجه های رژیم های خونخوار،جان ومال وشرف خودها
را باخته بودند، زمینه های زیست مصالمت آمیروسهیم ساختن آنها رادرامــورلشکری
وکشوری، متناسب به ارزش های انسانی، مساعد سازند، ولی باز هم به صراحت می
بینیم که ازهمان وسیله ای ابزاری دین و مذهب، برای سرکوب شان، از چیز دیگــری
استفاده بعمل نیامده است . اینجا باز هم می بینم که استفادهء ابزاری تحت پوشش دیــن
ومذهب وسنن کهنه همانا نبود یک دید بصیرت بر قضایا بوده است، و خنده دار نبا شد
که اگر این مثل را بگویم که بعضا در وطن ما رایج بوده است وآن اینکه اگر کسی به کسی میگفت که هله پایت راسگ چک گرفت،بدون اینکه بپای شان متوجه گردند کــه بواقعیت سگ چک کنده یا نه، عقب سگ دویده اند ویا می دوند . ویا اگربگویــــــیم که
مردم آب را نا دیده موزه رااز پای می کشند، اینهم به حال اکثرا هموطنداران ما صدق میکند . و اینهم یک مثال دیگر: اول ببین و بعدا امضا کن . ومانند این نمونه ومثال هـا
به صد های دیگر وجود دارند .
بهرترتیب با وجود، این اندیشه های کهنه واستفاده های ابزاری از دین و مذهب وسنن کهنه پروسه های جنبش اصلاح گرایی ها و بالاخره اندیشه های انسانی مبنی بر سهــم
مردم در اموردولت در همه بخش ها و بخاطر ایجاد یک حکومت ملی ودیموکرا تیک
روزتا روز اوج میگیرند. ازجنبس اتحادیه محصلین برهبری جوان انقلابی و بـا درک وصدیق میهن رفیق ببرک کارمل ودورهء ویش زلمیان تا دوره های بعـدی آن یعنـــی
ایجاد سازمانهای سیاسی چپ گرا، و بخصوص شکل گیری حزب دیموکراتیک خلـــق
افغانستان توسط اعضای موسس آن ورسما ایجاد ح د خ ا دریازدهم جدی سال 1343، ارتجاع ملی وبین المللی نیزدست بزیرالاشه نبوده و بکمک دشمنان داخلی و خارجی چون کشور های امپریالیستی در راس دسـتـگاه سیا و آی اس آی پاکستان وایــــران با استفاده از میتود های کهنهء همان دین و مذهــب بشدت هرچه تمامتر داخل میدان کا ر وزار تخریبی شدند .
خاصتا زمانیکه دشمنان خلصت عدم تسلیم پذیری رهبران حزب محبوب ما را بـــــــا
اعضای پرافتخارآن وبا همصدایی سایرجوانان وطنپرست اعم اززنان ومردان، کــــار
گران، زحمتکشان و دهقانان را در میتنگ ها و تظاهرات شان علیه ارتـــجاع بدیدنـــد
هرچه بیشتر داخل عرصهء کاروزار بخاطر شکست این نیرو های مترقی گردیدنـد و
بعاملین جنبش های مترقی با نظرداشت برنامه های انسانی ومردمی شان، مــهرکفرو
والحاد زدند وخاصتا اهداف برنامه ای حزب دیموکراتیک خلق افغانستان را که بـرای
عملی کردن آن اهداف، فرامین انقلابی به نفع همه ای مردم وکارگران ودهقانان وهمه
خلق ستیمدیده ای میهن عزیز ما صادرشده بود آنرا غیر انسانی و ضد مزایای دینی و
مذهبی و سنن و عنعات شان قلمداد کردند و ذهینیت خلق خوش باور ما را علیه ایــــن
اهداف نیک انسانی تغییر دادند .
آیا باز هم این خود نمونه ای بارزی ازهمان استفاده های ابزاری ازدیــن و مــــذهب نبوده است ؟ بلی چنین بوده است وهیچ انسان عاقلـی نمیتواند منکر چنین حقایق باشند
البته اینرانیزقابل تذکرمیدانم که مادرتماما دوره های تاریخ کهن ومعاصروطن عزیـــز
خود نیز چهره های درخشان درهمه عرصه های اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی وغیره داشته ایم که با وجودیکه تعداد آنها از لحاظ کمی محدود بوده اند و لـی ازلحاظ کیفـــی
موجودیت آنها باعث افتخارتاریخ پربارمیهن ما گردیده است وصـفحات درخشـــانی از کارنامه های جاودانهء شان بیادگار مانده است .
ازچنین شخصیتها وکارنامه های دورمعاصر میتوانیم طورمثال ازمرحومین وشهیدانی
چون محمود طرزی، داکتر محمودی، غبار،عبدالهادی داوی، رفیق نورمحمد تره کی، رفیق گران ارج وصدیق میهن ببرک کارمل، رفیق میراکبرخیبر شهید،رفیق دکتورس اناهیتا راتب زاد، رفیق دکتورنجیب الله احمد زی شهید و صد ها صدها مبارزین دیگر
صادق میهن نام گرفت. باید اینراهم گفت که تعدادآزادیخواهان بتاریخ پربارمیهن عزیز
باذکراین چند شخصیت های محترم، خلاصه نمیشود وما بتاریخ پربارمیهن، صد ها نه
بلکه هزاران از چنین شخصیت ها داشته ایم، که از دوره های سرزمین خراسانی تــــا
موجودیت افغانستان عزیزو تا مراحل بعدی وتا ایندم، یا شهید شده اند، یا پدرود حیـات
گفته اند و یا با افتخارزیسته اند و با صـداقت وسر سپرده گیها در دشوارترین شــرایط
درراه آبادی وشگوفانی میهن وحفظ نوامیس ملی رزمیده بودند ویا هنوز هم افتــخارانه
میرزمند.
دستاورد های چنین شخصیتهای ملی وتاریخی درمیهن عزیز ما که مبتنـــــی براهداف انقلابی شان وبربنیاد ارزشهای انسانی وباالاخره بخاطر ایجاد یک حکومت واقعا ملی ودیموکراتیک وبخاطرحفظ حاکمیت و استقلال ملی بوده است، بازهم بااستفاده ازهمان
ضربهء دین و مذهب که عمدتا تعقیب چنین سیاست ها، ناشی ازسیاستمداران کهنه کار
انگلیس ها بوده است، اکثرا به شکست ورکود مواجه شده اند و یـــــا بعضا ازصحنهء
حیات اجتماعی وسیاسی وفرهنگی مـردم به نابودی سپرده شده اند .
ما مثال بهتر چنین دولت و حکومت ملی ودیموکراتیک را، درمیهن عزیزخود میتوانیم
ازدولت جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان، نام ببریم که از خود دارای تشکیـــلات
منظم سیاسی و یک برنامهء علما تنظیم شده بودند. دستاورد های این سازمان سیاســی
یعنی تشکیلات ح د خ ا، برهبری رهبران برجستهء آن، یکی دو نبود بلکه به صد هــا
فرآورده های انقلابی و انسانی میرسید که با عث خشم وغضب دشمنان داخلی وابستــه
بارتجاع ملی وبین المللی درراس امریکا ودستگاه سیا ،آی اس ای پاکستان وکشورهای
عربی گردید. همان بود که بازهم به تاکید میگویم که شکست ورکود و یا ازمیان بـردن
چنین نظام ها و یا نظامی، وابستگی به همان فرهنگ کهنه و استفاده ا بزاری ازدین و
مذهب به چیزدیگری بستگی نداشت .
لذا این جنبش انسانی و مرامی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان تطابق باخواسته های
دشمنان میهن و خاصتا افراطیون مذهبی و هم پیمانان آن واقع نشده و همان بود که با
تحریک وتمویل مادی ومعنوی آنان، آنها را عملا و نظرا بر خلاف این اهداف انقلابی
دولت جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان نمودند و آنها را با تطمیع مقام و چوکی و
پول مجبور به ترک وطن نمودند و آنها نیز با خصلت های ضد ترقی و تعالی میهـــن
به آنها گوش دادند و به ایران و پاکستان جای گزین شدند .
نقل قول مختصرازکتاب تلک خرس یاحقایق پشت پرده اثرمحمد یوسف ومارک ادکین
(آی اس آی برای نهضت اسلامی افغانستان ازسال 1353 با تسیلح آنها،اعاشه واباطهء
آنها وبعدا صدورشان درافغانستان با عث این جنگهای خانمانسوزگردیدند. از این چهل
نفرازاعضای نهضت اسلامی در دو گروپ بیست نفری از سوی افسران نظامی ارتش
پاکستان تعلیم میگیرند. درراس این دوگروپ بیست نفری احمد شاه مسعود وگلب الدین
حکمتیارقرار داشتند .)….
همان بود که با تسلیح انواع سلاح ها، تمویل مادی و معنوی و کشتارصد ها هــزار از هم میهنان عزیزما قیام مسلحانه ای هشتم ثور 1371 را بوجود آوردند.که نتایج ودست
آورد های این قیام به اصطلاح مبارزین و مجاهدین اسلامی نام نهاد و تیکه داران دین
ومذهب به همه ای مردمان صدیق ودیندار واقعی میهن عزیز ما و همچنان در ســطح
منطقه و جهان و خاصتا در داخل کشور معلوم و تثبیت است. موجودیت صد ها کسـت
ویدیویی به گفتار اینها و ازکردار اینها وجود دارد وبه صد ها نه هزاران هزار ازفوتو
شان راجع به مذاکرات خصمانه این اینان راجع به حاکمیت حزب دیموکراتیک خلــق
افغانستان ووطنپرستان آن وجود دارد .
آیا کسی گفته میتواند که بگوید نی جهاد اینان ارتباطی بمذهب و دین نداشته است و یـا
بگویند که این جهاد که همهء بساط میهن ومردم مارا به خاک و خون کشاند وبا عـــث
قتل وقتال صد ها هزاران از هموطنان ما اعم از زنان، مردان، دختران، پسران،اطفال
و پیر وجوان وهند و ومسلمان گردید، صرفا عند الله و عندالرسول بوده است . اگـراین
چنین بگویند و یا گفته شود وای بر این دین و مذهب واسلام ووای برمردمــانیکه خود
ها را مسلمان واقعی و خدمتگذاران صدیق مردم و میهن عزیز ما نیز میگویند باین ها
و اعمال شان مهر تایید بگذارند .
تسلط دستهای افراط گرمذهبی درامورلشکری وکشوری وطن عزیزما در سـال1992
وبعد ها درسال 1996 با تسلط طالبان افراط گر ترین دسته های بنام جهادی، وهمچنان
زعامت دوبارهء دسته های جهادی شروع ازحضرت صبغت الله مجددی، برهان الدین ربانی ، آقای کرزی ، ورهبران فعلی حکومت وحدت ملی ، آقای دکتوراشـرف غنی و داکترعبدالله عبدالله وسایرسردسته های جهادی دیگر که تقریبا بیش ازسه دهه را دربر میگیرد، کارنامه ها ودستاور هایی را نصیب مردم افغانستان نموده اند که تاریـخ میهن نذیر آنرا ندیده و نخواهد دید.
این دستاورد ها از فساد اداری گرفته تا عدم مصئونیت مادی ومعنـو ی مردم شرافتمند
ما ودستبرد به دارایی های عامه، قتل وقتال ها و اختطاف ها، وعدم تمرکز قدرت بـــه
یکدست، تعرضات جنسی به اطفال صغیر، بآتش کشیدن زنان ودختران پاکدامن میهـن وسواستفاده از کمک های پولی که به میلیارد ها دالرازطرف کشورهای ذیدخـــــل در قضایای افغانستان میرسید ویا میرسد واکثرا ویا بعضا ازاین کمک ها به نفع شخصی شان استفاده بعمل آمده است، دســــتاورد های دیگری نداشته اند .
آمدیم بروی اصل مسئله انتخابات میهن برای احراز کرسی مقام ریاست جمهوری که دور اول آن در شانزدهـــم حمــل 1393 شکل گرفت وبنابر خیانت و سو اســتفاده ا ی
کاندیدان درصندوق های رای دهی بدور دوم یعنی 24 جوزای 1393 انتقال یافت وباز
هم باثر عدم قناعت کاندیدان، بالاخره به مشوره ایالات متحده امریکا توسط نماینـــــده
آن اقای جان کری به تشکیل حکومت وحدت ملی، انجامید، این حکومت وحدت ملـــی
نتوانست به معرفی وتعیین اعضای کابینه اش و تغییر وتبدیل والییان ولایات ودیگــــر
مقامات عالی رتبه دولتی در هرسه بخش ( مقننه، قضائیه واجرائیه) بنابرموجود یــت
اختلافات بین شان وسایراشخاص با نفوذ مربوط،این دونفر نتوانستند اعضای کابینه ء شانرا درظرف یکسال بطور کل، تکمیل نمایند .
مردم بیچاره ورنجدیده ای میهن عزیزما، طی بیشترازسه دهه از دست این جنایتکاران
وسردسته های شان به ستوه آمده اند. این به ستوه آمدن ها جز پیروی از همان سنن نــا
پسند و کهنه دین ومذهب خود ساختهء اینان نمیتواند چیزی دیگری باشد . لذا ما وقتــی
میتوانیم از قید این فرهنگ کهنه و تبدیل آن به یک فرهنگ مترقی طبق ایجابات عصر
وزمان از یکطرف وازطرف دیگر مطابق به نیازهای مادی و معنوی، مردمان آزادهء
این سرزمین باستانی ونیاکانی خودها نایل آییم، که دقیقا خود ها را مکلف به تغییریک فرهنگ مترقی سیاسی،اداری وفرهنگی بدانیم وپدیده وقضایای میهن عزیزرابا شرایط زمانی و مکانی ا ش ونقش دشمنان در داخل و خارج به یک دیده ای بصیرت میـــزان
کنیم .
من تا ایندم خواسته ام، مرزبین فرهنگ عالی انسانی و فرهنگ نا پسند وغیراخلاقــــی
کهنه ای جهادی را به تمثیل بکشم .دریک کشورامکان تغییرویا تحول درقدرت سیاسی
ودولتی میتواند درظرف چند ساعت و یا چند روزی ویا چند ماهی با نجام برسد . ولی
تغییر فرهنگ کهنه ء نا پسند به یک فرهنگ عالی و انسانی و یک فرهنگ نو، سا لها
وسالها ضرورت است و این وظیفه درمقابل اهل قلم ودستگاه های خبری و یا سازمان
های سیاسی مترقی وخاصتا چپ انقلابی اصل عمده میباشد.که متاسفانه مادرهمه دوره
های قبل وحتی دوره حاکمیت حزب دیموکراتیک خلـــــق افغانستان هم، دراین عرصه ها کاریکه لازم بود واست و لازم باشد، انجام نداده ایم .
پس آیا همین موجودیت فرهنگ کهنه ونا پسند که متکی بر اصل بازار دین ومذهــــب
موروثی در کشور ما، حاکمیت داشت ودارد، آیا با عث شکست نیروها مترقی نشده و نمیشود.
بلی شده است وبازهم خواهد شد مگراینکه جدوجهد دقیق،مثمرودوامداربخاطر روشن
شدن اذهان مردم، بعمل آید . زیرا در یک مملکت و کشوریکه سنن کهنه، دارای ریشه
های طولانی تاریخی متکی بر دین و مذهب موروثی باشد، ریشه کن کردن آنها، کــار
ساده و آسان نبوده است ونمیباشد . خاصتا وظیفهء جوانان ومبلغین ترویج و تبلیغ دسته
های چپ مترقی ومنابع خبری ازهرطریقی که باشند ، دراین زمینه ها خیلی ها مثمـر و پرارزش میباشند .
بیایید باز هم کمی بر گذشته ای حاکمیت حزب محبوب خود یکبار دیگر رجوع کنیم :
برای اینکه ارزش تبلیغ وترویج رادرهرانقلاب وخاصتا انقلابهای مـــــردمی ومــلی ودیموکراتیک وانقلاب هفتم ثور1357 ماکه نیز بنوعش یکی ازاین جمله انــــقلاب ها بشمار میرفت، بعضا خلا های آنرا برجسته کنیم، نظری مختصر دوباره می اندازیم و
برای ثبوت این اصل چند تذکری از دستــــــــاورد هــــای انقلاب ثور 1357 حـــزب
میبدهیم .
-چه باعث شد که مابدهاقین وکارگران زراعتی زمین توزیع کردیم وقانون اصلاحا ت
دیموکراتیک ارضی را نیز تدوین و تصویب نمودیم ، ولی دیدیم که کسانی که زمیــــن
بآنها توزیع شد هنوزهم تحت تاثیرهمان فرهنگ کهنه و خصوصا تاثیرات دین ومذهب
که آگاهی کامل ازآن نداشتند قرارگرفتند این اصلاحات ارضی را حرام دانسته وبالاثر بدارودسته های افراطی جهادی رخ گشتانده و دردشمنی با جریان مترقی ح د خ ا قرار
– ما کورسهای تعمیم سواد را بحیث یک جنبش سراسری آموختن سواد درکشور، براه
انداختیم. حرکت ما کاملا شرعی و قانونی و اخلاقی ودر خور پسند و تقدیر بود . ولـی
عملا دیدیم که با همان خصلت و فرهنگ کهنه با این دستاوردها برخورد شد و دشمنـی
های واضح در زمینه نمودار شد .
– ما رسم و رواجهای کهنهء مراسم ازدواج های اجباری واخذ همه جهیز و جوره های کمرشکن اجباری را تحت فرامینی ممنوع قرار داده و از بین بردیم ولی درعمل مردم
درگوشه وکنارمیهن برضدیت آن برخاستند ، آیا این برخاستن مردم وجبهه گیری علیه
این عمل نیکوی انسانی، ناشی ازهمان فرهنگ و سنن کهنه وریشه دارنبوده است .من
به صراحت میگویم که بوده است .
به همین ترتیب صد ها اقدامات مفید و نیکو و انسانی ح د خ ا و رهــبران با خرد آن و
مبتنی بمواد مرامی آن یعنی برنامه عمل حزب دیموکراتیک خلق افغانستان، نتوانست بشکل درست وبطور صد فیصد تطبیق گردد . که عدم کامیابی و تطبیق این اهداف هم
ناشی از همان گسترده بودن و پیگیر بودن تبلیغ وترویج بوده است .
پس بیایید عادلانه و بیطرفانه و بدون ارتباط به تعلقات هر نوعی که باشد به قـــضاوت
بنشینیم که اگر ما درامورکار تبلیغی و ترویجی بخاطر روشن شدن ذهنیت عامه یعنـی
جانشینی فرهنگ کهنه به نو،حد اعلای تلاش بعمل میآوردیم ، شده میتوانست که مردم
از ما بیزار و ازسیاست انسانی ما که درواقعیت با اساسات حقیقی دین اسلام وخواست
خداوندی تطابقت کامل داشت ودارد، رو گردان باشند و آیا این گناه ما نیست ،و یا گناه
رژیم های وطنپرست و مردمی ودیگر اشخاص وطن پرست و ملی ومبارزنبوده است
که در این راستا یعنی تنویر ذهنیت عامه، توجهات خاصی مبذول میگردید تا آنــها را
از قید این همه سنن نا پسند و تجارت برسر دین و مذهب موروثی نجات میدادند. و بـا
آنها ازنقش وارزش و کارو پیکار انسان در تغییر ارزش های مادی و معنوی، افــــهام
وتفهیم میکردند که البته در صورت روشن شدن اذهان مردم ، قدرت ها ونیروی هـای
دشمن بما ومردم ما ومیهن ما، مجال فریب مردم ما را نمیداشتند واستفاده ابزاری شان
از دین ومذهب غیر حقیقی وخود ساخته وبافته ای شان، جایی را نمیگرفت زیرا هنوز
هم مردم به نصیب و قسمت و تقدیر، ایمان دارند و این وسیله ای خوبی برای دشمنا ن
اند که مردم با دیانت و خوشباورما را، سالها در قید اسارت بخاطر تامین خواست های
مادی و معنوی شان، مورد استفاده قرار بدهند . گرچه حالا میتوانم بگویم که تا اندازهء
کم و بیش جوانان ما دیگرآن جوانان سابق نیستند، آنها بازیهای دین و مذهب رابا دست
رسی بوسایل فردی و جمعی اطلاعاتی و خبری و دسترسی به صفحات انترنتی آگاهی
حاصل نموده اندولی این فیصدی نمیتواند جوابگوی خواستهای عصرحاضر خصوصا
درمیهن عزیر ما باشد .
من دراخیرنوشتارم که بآخرسطورش میرسد ازتمام نیروی های مترقی و خاصتا نیرو
های چپ مترقی و بخصوص سازمانها و تشکیلات جدا شده از بدنهء ح د خ ا به هرنام
ونشانی که باشد بحیث یک عضو حزب محبوبم یعنی حزب دیموکراتیک خلق مـــیهن عزیزم افغانستان وعمدتا بحیث یک هموطن، توقع دارم تا ازاین ترور های شــخصیت های سیاسی و گله وگــذاریها وحتی تهمت هاوتخریبات فرزندان شجاع حزب محبوبم، ابا ورزند.البته روزمحاسبات وبازپرس ازمن نه کردم ها و توکردیها، وغــیره درمیهن
فرا رسیدنی است و آنگاه در چوکات اصولیت و قانونیت حزبی ودولتی، میــتوانیم ا ز
رفقا واشخاص ذیدخل ومتهم به خیانت، سوالهایی داشته باشیم واینراه یگانه راهی است
وخواهد بود که بخیر مردم ومیهن و خاصتا فرزندان عزیز و با شهامت حزب قهرمان ما میباشد . لذا با نظر داشت اصل وحدت همه گانی ووحدت همه نیرو های جدا شــــده
از بدنه ای حزب محبوب ما ووحدت وپشتیبانی خلق نجیب میهن اعم از جوانان وزنان
وهمه ساکنین دروطن عزیز ما افغانستان به پیش و بسوی ایجاد یک دولت واقعا مـــلی
ودیموکراتیک .