هدف عمو سام از تحریک کره شمالی جنگ با چین است
جیمز پتراس/آمادور نویدی
پویایی کشورها و سیستمهای امپریالیستی دارای تضادهایی هستند که همواره حدفاصل خطوط امپریالیسم را به چالش کشیده و تغییر میدهند… درست پس از جنگ جهانی دوم بود که واشنگتن از طریق مداخله، قدرت نظامی خود را محک زد. به علت مقاومت بسیار محبوب و مجاورت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، و بعدها جمهوری خلق چین، ساخت امپراتوری در آسیای پسااستعمار محدود و یا از طریق نظامی شکست خورد. نیروهای آمریکایی در شبه جزیره کره پس از کشتن میلیونها انسان به طور موقت، به یک پات/ موقعیت نه صلح و نه جنگ تن در داند. شکست آمریکا در چین منجر به جنگ «ملی گرایان» در استان جزیره تایوان شد. مقاومت پایدار مردمی و حمایت مادی از ابرقدرت های سوسیالیستی منجر به عقب نشینی آمریکا از هندوچین گشت. در پاسخ، آمریکا متوسل به تحریمات اقتصادی شد تا دولتهای انقلابی را خفه سازد… امپریالیسم آمریکا با افزایش قدرت رقبای اقتصادی خارج از کشور و افزایش اتکاء بر مداخله مستقیم نظامی خود، از فروپاشی داخلی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و پذیرفتن سرمایه داری دولتی توسط چین در اوایل سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۸۰ استفاده نمود. آمریکا از طریق سراسر منطقه بالکان، کشورهای شرق و مرکز اروپا و بالکان – یوگسلاوی را با زور نیروهای نظامی تکه تکه کرد. پیشبینی استرتژیستهای امپریالیست یک امپراتوری تکقطبی– یک دولت امپریالیستی بدون رقیب بود. معماران امپریالیست آزاد بودند که به هر کشوری حمله برده، و دولتهای مستقل را در هر قاره از جهان، اشغال و غارت نمایند – حتی بلگراد، پایتخت یک کشور اروپایی را با مصونیت کامل از مجازات بمباران کردند… از آنجاییکه «حامیان جهان تکقطبی» به دنبال جنگهای فراوان پرهزینه و مخرب از فتح بودند و برای کسب سود قادر به اتکاء به رشد دست نشاندگان با اقتصادهای صنعتی نوظهور نبودند، قدرت جهانی امپریالیسم آمریکا زوال یافت… ظهور یک جهان اقتصادی چندقطبی منجر به تشدید تحریک نومیدانه امپریالیستی گشته است که برای حفظ جهان تکقطبی از طریق نظامی، و با رهبری نظامیانی ست که از تنظیم یا ارزیابی سیاستهای خود ناتوانند… شبه جزیره کره مهمترین مکانیست که جنگ جهانی سوم شروع میشود… حامیان جهان تکقطبی و متحدان آنها در دستگاههای دولت با استفاده از بهانه برنامه سلاحهای دفاعی کره شمالی، بطور سیستماتیک شرایط را جهت راه انداختن جنگ با چین افزایش داده اند… هواداران جهان تکقطبی به تحریک خود جهت فتح نظامی جهانی با هدف قرار دادن روسیه و چین شتاب داده اند، و اصرار دارند که آنها علت شکست جنگها و کاهش ُسلطه اقتصاد جهانی آمریکا هستند. آنها در توهمات «دوران طلایی» سالهای ۱۹۹۰ هستند، زمانیکه جورج بوش- پدر، توانست عراق را نابود سازد و بیل کلینتون با مصونیت کامل از مجازات، شهرهای یوگسلاوی را بمباران کرد. گذشت آن دورانی که جهان تکقطبی توانست اتحاد جماهیر شوروی را تجزیه و تخریب کند، جدایی خشونت آمیز رژیمهای شوروی سابق را در آسیا و قفقاز تأمین مالی نماید و انتخابات تقلبی را برای دست نشاندگان دائم الخمر خود در روسیه رهبری کند… چین و روسیه بازیگران جدید ضروری جهان چندقطبی هستند. پویایی ضروری و رشد اقتصادی، آنها را تحت فشار قرار داد تا با موفقیت، بازارها و دولتهای مستقل جایگزین را پرورش دهند .این کاملاُ روشست، که واقعیت غیرقابل بازگشت جهان امروز، حامیان جهان تکقطبی را به جنون جنگ هسته ای جهانی کشانده است! بهانهها بی نهایت دروغ و پوچ هستند؛ هدفها کاملاً روشن و جهانی اند؛ ابزارهای نظامی تهاجمی مخرب در دسترس آنانست؛ اما توان دفاعی و مقابل به مثل وحشتناک چین و روسیه نیز آماده دفاع و پاسخ قاطعانه اند.
هدف عمو سام از تحریک کره شمالی جنگ با چین است
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
تحریک کره شمالی توسط آمریکا: بهانهای جهت جنگ با چین
مقدمه:
بنای امیریالیسم آمریکا در سطح جهانی در طول جنگ دوم و اندکی پس از آن گذاشته شد. واشنگتن در جنگ داخلی چین (با ارائه سلاح به ارتش چیانگ کای شک، در حالیکه ارتش سُرخ با ژاپنی ها میجنگید) بطور مستقیم ، و با حمایت از جنگ استعماری مجدد فرانسه علیه ویت مین در هندوچین و همچنین با به قدرت نشاندن رژیمهای دست نشانده همکار امپریالیست ژاپن در کره جنوبی، تایوان و ژاپن مداخله نموده است.
در حالیکه ایجاد ساخت امپراتوری آمریکا با فراز و نشیب ها، پیروزیها، و شکستها همراه بوده است، اما هدف استراتژیک یکسان باقی مانده است: جلوگیری از شکلگیری دولتهای مستقل کمونیست یا سکولار ملی گرا، و تحمیل رژیمهای دست نشانده ای که مطیع منافع آمریکا باشند.
برای امپریالیسم آمریکا، جنگ و کودتای خونین (رژیم چنج/تغییر رژیم) سلاحهای مورد پسند بوده اند، و همچنین رژیم های شکست خورده استعماری اروپا را جایگزین کرده و به عنوان متحدان مطیع آمریکا تثبیت نموده است.
واشنگتن جهت پیشبرد فتوحات امپریالیستی خود تا جایی که امکان داشته، با رهبری «مشاوران» آمریکایی به ارتشهای مزدور آموزش دیده، و مسلح تکیه کرده است، و در صورت لزوم، معمولاً چنانچه رژیم دست نشانده و پرسنل مطیع قادر به شکست ارتش خلقی مسلح نشده اند، نیروهای مسلح آمریکا بطور مستقیم مداخله کرده اند.
استراتژیستهای امپریالیستی از مداخله و فتح وحشیانه کشور هدف پیروی نموده اند. زمانیکه آنها به «حداکثر» هدف خود موفق نشوند، برای قطع ارتباطات بین مراکز انقلابی با جنبشهای مجاور، به سیاست محاصره روی می آورند. درجایی که کشورهای هدف با موفقیت در برابر فتوحات مسلحانه مقاومت کنند، معماران امپریالیستی جهت فرسودن زیربنای اقتصادی دولتهای محبوب، تحریمها و محاصره های اقتصادی را تحمیل میکنند.
امپراتوریها، ، به همانگونه که حکمای رومی به مفصل شناخته شده اند، در یک روز، یا هفته ها و ماه ها ساخته نشده اند. و به این دلیل که طرحهای امپریالیستی از اولویت برخوردارند، توافقات و پیمانهای موقت را امضاء کرده اند، ولی به راحتی آنها را شکسته و زیر پا میگذارند.
امپریالیستها در میان مخالفان و کشورهای همسایه با تحریک دست به تفرقه و کودتا میزنند. از همه مهمتر، آنها با عملیات مخفی و ائتلافات منطقه ای در مرزهای دولتهای مستقل، یک شبکه گسترده جهانی از پایگاههای نظامی ساخته اند که از ظهور قدرتهای نظامی جلوگیری کنند.
مراکز امپریالیستی متعاقب جنگهای موفق خود، بر تولید و بازارها، منابع طبیعی و نیروی کار مسلط میشوند. با اینحال، با گذشت زمان، بناچار از رژیمهای مستقل و وابسته چالش هایی پدیدار میشود. رقبا و حریفان، بازارها را بدست میگیرند و توان نظامی خودشان را افزایش میدهند. در حالیکه برخی از کشورهای دست نشانده حاکمیت سیاسی و نظامی را برای توسعه اقتصادی مستقل قربانی میکنند، دیگران بسوی استقلال سیاسی گذار میکنند.
گسترش تضادهای دیر یا زود امپریالیسم
پویایی کشورها و سیستمهای امپریالیستی دارای تضادهایی هستند که همواره حدفاصل خطوط امپریالیسم را به چالش کشیده و تغییر میدهند.
آمریکا جهت حفظ برتری نظامی خود منابع عظیمی را به دست نشاندگانش اختصاص داده است، اما ، به ویژه با ظهور سریع تولید کنندگان اقتصادی جدید، در سهم خود از بازارهای جهان کاهش شدیدی را تجربه کرده است.
رقابت اقتصادی مراکز امپریالیستی را مجبور کرده است که اقتصاد خود – « رانت» (سرمایه گذاری و سفته بازی) را بر سودهای جایگزین در تجارت و تولید متمرکز کنند. صنایع امپریالیستی در جستجوی نیروی کار ارزان به خارج از کشور منتقل شده اند. بر اقتصاد داخلی، فاینانس، بیمه، املاک و مستغلات و معاملات ملکی، ارتباطات تلفنی، صنایع نظامی و امنیتی تسلط یافته، که چرخه ای معیوب ایجاد کرده است: امپریالیسم با فرسودن پایگاه های مولد خود، اتکایش را بر نیروی نظامی، سرمایه مالی و واردات کالاهای مصرفی ارزان بیشتر افزایش داه است.
درست پس از جنگ جهانی دوم بود که واشنگتن از طریق مداخله، قدرت نظامی خود را محک زد. به علت مقاومت بسیار محبوب و مجاورت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، و بعدها جمهوری خلق چین، ساخت امپراتوری در آسیای پسااستعمار محدود و یا از طریق نظامی شکست خورد. نیروهای آمریکایی در شبه جزیره کره پس از کشتن میلیونها انسان به طور موقت، به یک پات/ موقعیت نه صلح و نه جنگ تن در داند. شکست آمریکا در چین منجر به جنگ «ملی گرایان» در استان جزیره تایوان شد. مقاومت پایدار مردمی و حمایت مادی از ابرقدرت های سوسیالیستی منجر به عقب نشینی آمریکا از هندوچین گشت. در پاسخ، آمریکا متوسل به تحریمات اقتصادی شد تا دولتهای انقلابی را خفه سازد.
رشد ایدئولوژی جهان تکقطبی
امپریالیسم آمریکا با افزایش قدرت رقبای اقتصادی خارج از کشور و افزایش اتکاء بر مداخله مستقیم نظامی خود، از فروپاشی داخلی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و پذیرفتن سرمایه داری دولتی توسط چین در اوایل سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۸۰ استفاده نمود. آمریکا از طریق سراسر منطقه بالکان، کشورهای شرق و مرکز اروپا و بالکان – یوگسلاوی را با زور نیروهای نظامی تکه تکه کرد. پیشبینی استرتژیستهای امپریالیست یک امپراتوری تکقطبی– یک دولت امپریالیستی بدون رقیب بود. معماران امپریالیست آزاد بودند که به هر کشوری حمله برده، و دولتهای مستقل را در هر قاره از جهان، اشغال و غارت نمایند – حتی بلگراد، پایتخت یک کشور اروپایی را با مصونیت کامل از مجازات بمباران کردند. جنگهای متعددی علیه «مخالفان» معینی به راه انداختند، که متحدان جهانی قوی نداشتند.
کشورهای جنوب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا را جهت نابودی هدف قرار گرفتند. آمریکای جنوبی تحت کنترل رژیمهای نئولیبرال قرار گرفت. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی غارت شد و توسط دست نشاندگان امپریالیسم خلع سلاح گشت. روسیه توسط گانگسترهای دزد متحد با دست نشندگان آمریکا اداره شد. چین به عنوان چیزی بیشتر از یک کارگاه برده در نظر گرفته نمیشد که کالاهای مصرفی بسیار ارزان برای آمریکایی ها تولید میکرد و سودهای بالایی برای شرکتهای چندملیتی و خرده فروشانی مانند وال مارت تولید مینمود.
برخلاف امپراتوری روم، سالهای ۱۹۹۰ برای امپریالیسم آمریکا مقدمه ای بدون چالش و طولانی مدت نبود. از آنجاییکه «حامیان جهان تکقطبی» به دنبال جنگهای فراوان پرهزینه و مخرب از فتح بودند و برای کسب سود قادر به اتکاء به رشد دست نشاندگان با اقتصادهای صنعتی نوظهور نبودند، قدرت جهانی امپریالیسم آمریکا زوال یافت.
مرگ جهان تکقطبی: قرن ۲۱
ده سال از قرن ۲۱ گذشته بود که، چشم انداز امپریالیستی از یک امپراتوری تکقطبی بدون چالش زوال یافت. انباشت «اولیه» چین منجر به تمرکز پیشرفت داخلی برای مردم و دولت چین شد. قدرت چین در خارج از کشور از طریق سرمایه گذاری، تجارت و مالکیت گسترش یافت. چین به عنوان شریک تجاری در آسیا و بزرگترین واردکننده کالاهای اولیه جانشین آمریکا در آمریکای لاتین و آفریقا شد. چین به تولیدکننده پیشتاز جهان و صادرکننده کالاهای مصرفی آمریکای شمالی و اروپا تبدیل گشت.
اولین دهه قرن ۲۱ شاهد سرنگونی یا شکست دولت های دست نشانده آمریکا در سراسر آمریکای لاتین (آرژانتین، بلیوی، ونزوئلا، اکوادور و برزیل) و ظهور رژیمهای مستقل صادرکننده تولیدات کشاورزی و مواد معدنی بود که پیمانهای تجاری منطقه ای را وضع کردند. این دوره رشد تقاضای جهانی برای منابع طبیعی و تولیدات اولیه کشاورزی آن ها بود – دقیقاً زمانی که آمریکا صنعت زدایی شد و درگیر در جنگهای مصیبت بار پرهزینه خاورمیانه بود.
برخلاف رشد استقلال آمریکای لاتین، اتحادیه اروپا مشارکت نظامی خود را در جنگهای وحشیانه خارج از کشور به رهبری آمریکا با گسترش « تعهد » به ناتو عمیقتر کرده است. بروکسل سیاست سیستماتیک طرفداران جهان تکقطبی را دنبال کرد که روسیه را محاصره کند و استقلال او را از طریق تحریمهای سخت تضعیف نماید. گسترش ظاهری اتحادیه اروپا (تأمین مالی شده با افزایش ریاضت اقتصادی داخلی) شکافهای داخلی را افزایش داد، و منجر به نارضایتی عموم مردم شد. انگلیس به نفع رفراندوم خروج از اتحادیه اروپا(برگزیت) رأی داد.
بدبختی های داخلی رژیم دست نشانده آمریکا در روسیه، تحت ریاست یلتسین در طول سالهای ۱۹۹۰، رأی دهندگان را به انتخاب یک ملی گرا، ولادیمیر پوتین هُل داد. دولت رئیس جمهور ولادیمیر پوتین برنامه ای را آغاز نمود که مجدداً حاکمیت و موقعیت روسیه را به عنوان یک قدرت جهانی بدست آورد، با مداخلات داخلی آمریکا مقابله نماید و محاصره خارجی ناتو علیه روسیه را به عقب براند.
طرفداران جهان تکقطبی برای فتح در خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا به راه اندازی جنگهای متعدد ادامه دادند، که تریلیونها دلار هزینه برداشته و منجر به از دست دادن بازارهای جهانی و رقابت آمریکا گشته است. در حالیکه ارتش امپریالیسم در سطح جهان گسترش مییابد، رشد اقتصاد داخلی (جمهوری) کاهش می یابد. آمریکا در منجلاب رکود اقتصادی و افزایش فقر فرو رفته است. سیاستهای جهان تکقطبی، در حالیکه اولویتهای نظامی را بشدت اعمال میکند، منجر به ایجاد یک اقتصاد جهانی چندقطبی شد.
حمله تلافی جویانه امپریالیسم
دومین دهه قرن ۲۱، علیرغم ناباوری و وحشت بسیاری از «کارشناسان» و انکار کور معماران سیاسی امپریالیسم، طلیعه سقوط جهان تکقطبی ست. ظهور یک جهان اقتصادی چندقطبی منجر به تشدید تحریک نومیدانه امپریالیستی گشته است که برای حفظ جهان تکقطبی از طریق نظامی، و با رهبری نظامیانی ست که از تنظیم یا ارزیابی سیاستهای خود ناتوانند.
تحت رژیم اوباما، «اولین رئیس جمهور سیاه پوست» آمریکا، که بر وعده و وعیدهای «مهار» ارتش انتخاب شده بود، سیاستگذاران امپریالیستی به تعقیب هفت جنگ ادامه دار و جدید پرداختند. به عقیده سیاستگذاران و مبلغان در رسانه های کورپوراتی آمریکا و اتحادیه اروپا، این جنگهای امپریالیستی که با اعلام زودرس پیروزی ها در سومالی، عراق و افغانستان همراه بودند، جنگهای موفق بوده اند. این توهم پیروزی منجر به قدرت رسیدن دولت جدیدی شد که جنگهای جدیدی را در اوکراین، لیبی، سوریه و یمن به راه بیاندازد.
در حالیکه موج جدید جنگها و کودتاها («رژیم چنج») جهت تحمیل مجدد جهان تکقطبی با شکست روبرو شد، ولی جهت سُلطه جهانی بازهم سیاستهای نظامیگری بزرگتری جایگزین استراتژیهای اقتصادی گشت. میلیتاریستهای جهان تکقطبی، که دستگاههای دائمی دولتی را اداره میکنند، با مصونیت کامل به قربانی کردن بازارها و سرمایه گذاریها که ناشی از شکستهای های فاجعه بار اقتصاد داخلی آنهاست، ادامه میدهند.
احیای مختصری از جهان تکقطبی در آمریکای لاتین
کودتاها و قاپیدن قدرت، دولتهای مستقل را در آرژانتین، برزیل، پارگوئه، و هندوراس سرنگون کرده است، و دولتهای مترقی را در در بلیوی ، ونزوئلا و اکوادور تهدید میکند. با اینحال، «بازگرداندن» هواداران امپریالیست در آمریکای لاتین نه از نظر سیاسی و نه از طریق اقتصادی پایدار نبوده و هرگونه بازسازی سُلطه جهان تکقطبی، منطقه را به تضعیف تهدید میکند.
آمریکا جهت پاداش دادن و حمایت از رژیمهای جدید دستنشانده خود، نه کمک اقتصادی کرده و نه دسترسی به بازارها را گسترش داده است. رژیم مائوریسو ماکری، دست نشانده جدید آرژانتین، میلیاردها دلار به بانکداران وحشی وال استریت منتقل کرده است و دسترسی به پایگاههای نظامی و منابع سودآور را بدون هرگونه خدمت متقابل از سرمایه گذاری در آرژانتین، تحویل آمریکا داده است.
درواقع، سیاستهای چاپلوسانه رئیس جمهور ماکری، بیکاری و رکود بیشتر در استاندار زندگی را ایجاد کرده، و منجر به نارضایتی عمومی توده ای شده است. «نوچه جدید» جهان تکقطبی امپریالیست در فئودالی بوینوس آیرس با سقوط زودهنگام مواجه است.
به همین صورت، فساد گسترده، رکود اقتصادی عمیق و بیکاری بی سابقه دو رقمی در برزیل، رژیم دست نشانده نامشروع میشل تیمر را با بحران دائمی و افزایش تضاد طبقاتی تهدید میکند.
موفقیت کوتاه مدت در خاورمیانه
راه اندازی انتقامجویانه موج جدیدی از جنگها توسط جهان تکقطبی در خاورمیانه و شمال آفریقا بنظر می آمد که با قدرت ویرانگر بمبارانهای هوایی و دریایی آمریکا و ناتو مختصر موفقیتهایی بدست آورده است.اما پس از ویرانی وحشیانه، کشتار و هرج و مرج ناشی از آن و سرازیر شدن سیل میلیونها پناهنده به اروپا سقوط کرد.
موج قدرتمند مقاومت در برابر حمله آمریکا به عراق و افغانستان در بازگشت به سوی جهان چندقطبی شتاب بخشید. شورشیان اسلامگرا آمریکا را به سنگر پادگانها به عقب نشاندند و کنترل حومه شهرها را بدست گرفته و شهرها را در افغانستان، عراق، سوریه، یمن، سومالی و لیبی محاصره کردند، و رژیمهای مورد حمایت آمریکا و مزدورانش مجبور به فرار شدند.
جهان تکقطبی و دولتهای پایا: تجدید قوا و حمله
جهان تکقطبی که با شکست خود مواجه شد، دوباره متشکل شد و خطرناکترین استراتژی نظامی را که تابحال به بوجود آمده، به اجرا درآورد: افزایش توان قابلیت هسته ای در «زدن اولین ضربه» که چین و روسیه را هدف قرار داده است.
همآهنگ شده توسط منصوبین سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا، سُکان دولت اوکراین بوسیله دست نشاندگان آمریکا بدست گرفته شد و منجر به تجزیه مداوم آن کشور گشت.
شهروندان کریمه که از نئوفاشیستها و روس هراسان میترسیدند، رأی به پیوستن مجدد به روسیه دادند. اکثریت قومیت روس در دونباس اوکراین با کییف در جنگند و هزاران کشته داده اند و میلیونها نفر از خانه و کاشانه خود فرار کرده و به روسیه پناهنده شده اند. حامیان جهان تکقطبی در واشنگتن کودتای کییف را تأمین مالی و رهبری نمودند که منجر به قدرت رساندن دزدهای منابع کشور، فاشیستها و ارازل و اوباش خیابانی شده، که همواره مصون از عواقب اعمال خود هستند.
در همین حال آمریکا در حمایت از متحدان و مزدوران غیرقابل اعتماد خود، در حال افزایش تعداد پرسنل رزمی در افغانستان، عراق و سوریه است.
چیزیکه قطعیست درک ظهور و سقوط قدرت امپریالیستی و احساس خوشی اعلام جهان تکقطبی سالهای ۱۹۹۰(بویژه در اوج ریاست خونین حکومت کلینتون) ست، که در هیچ نقطه ای پیشرفتهای سیاسی و اقتصادی بلوک معماران بنیاد اقتصادی حفظ نشده است.
آمریکا عراق را شکست داد و متعاقباً اشغال نمود، اما همچنین جامعه مدنی و اقتصاد عراق را بطور سیستماتیک نابود کرد، زمینه مناسبی برای پاکسازی گسترده قومی، موج پناهندگی و متعاقباً قیام اسلامگرایانی ایجاد نمود که سرزمینهای وسیعی را تاراج میکنند. در واقع، سیاستهای عمدی آمریکا در عراق و جاهای دیگر بحران پناهندگی را بوجود آورده که اکثر قریب به اتفاق در اروپاست.
یک وضعیت مشابه در طول دو دهه اول این قرن اتفاق افتاده است: پیروزیهای نظامی آمریکا رهبران بدنام بیفایده مورد حمایت امپریالیسم را برقدرت نشاند. طرفداران جهان تکقطبی بطور فزاینده ای به عقبافتاده ترین ارازل و اوباش قبیله ای افراط گرای اسلامی، و دست نشاندگان و مزدوران حقوق بگیر خارجی تکیه میکند. تجاوز عمدی آمریکا به همان مردمی که قادر به رهبری ملت چندفرهنگی مدرن مانند عراق، لیبی، سوریه و اوکراین بودند، کاریکاتوری از یورش رسوای پول پت بر طبقات تحصیلکرده کامبوج است. البته، زمانیکه آمریکا مجاهدین را در سالهای ۱۹۸۰ در افغانستان تأمین مالی و آموزش نظامی میداد، مهارتهای خاصی در «کشتن معلمان مدارس» بدست آورد.
دومین ضعف، که منجر به سقوط توهم جهان تکقطبی شد، عدم توانایی آنها در تجدیدنظر در مفروضات و تغییر موقعیت و توازن مجدد پارادیم نظامی استراتژیک خود از خرابکاری باورنکردنی جهانیست که ایجاد کرده اند.
آنها قاطعانه از کار با و ترویج نخبگان اقتصادی تحصیلکرده در کشورهای فتح شده خودداری نمودند. برای انجام چنین کاری آنها ملزم به حفظ یک سیستم اجتماعی و اقتصادی
سالم در کشورهایی بودند که بطور سیستماتیک خُرد و نابود کرده اند. این یعنی رد پارادایم خود از طریق جنگ مطلق، تسلیم بی قید و شرط و اشغال نظامی وحشیانه به منظور ایجاد توسعه متحدان اقتصادی قابل دوام، و تحمیل رژیمهای دست نشانده فاسد مضحک بجای رژیمهای منعطف.
دستگاههای گسترده پلیسی – اطلاعاتی – نظامی، که بشدت تأمین مالی گشته اند بالغ بر چندین میلیون نفر می باشند، که عمیقاً در آمریکا جاسازی شده اند، و یک دولت امپریالیستی موازی تشکیل داده اند که بر رژیم منتخب و غیرنظامی در درون آمریکا حکومت میکند.
این باصطلاح «دولت امپریالیستی موازی نامرئی»، در واقع، دولتیست حاکم که توسط هواداران جهان تکقطبی اداره میشود. این «نهادی بیهویت» نیست: این نهادیست ایدئولوژیک و اقتصادی.
علیرغم از دست دادن هزینه های گزاف در یک سری از جنگهای فاجعه وسرقت میلیاردها دلار توسط رژیمهای دست نشانده دزد، طرفداران جهان تکقطبی دست نخورده باقی مانده اند، حتی تلاش های خود را افزایش داده اند تا شمار فتح ها یا پیروزیهای نظامی موقتی خود را افزایش دهند..
اجازه دهید اینرا آشکارا و بصراحت بگوئیم که، طرفداران جهان تکقطبی اکنون شکستهای سیاسی و نظامی وحشتناک خود را بگردن چین و روسیه می اندازند. به همین دلیلست که آنها بطور مستقیم و غیرمستقیم بدنبال تضعیف متحدان داخل و «خارج از کشور» روسیه و چین هستند. در واقع کمپین وحشیانه آنها جهت «مقصر شناختن روسیه» برای انتخاب رئیس جمهور ترامپ منعکس کننده دشمنی عمیق آنها به روسیه و تحقیر رأی دهندگان طبقه پائین و متوسط کارگر («سبد اسفناک») ست که به ترامپ رأی داده اند. ناتوانی این نخبگان جهت بررسی شکستهای خود و عدم توانایی سیستم سیاسی برای حذف این سیاستگذاران خطرناک، تهدیدی جدی برای آینده و جهانست.
طرفداران جهان تکقطبی: برای جنگ جهانی بهانه می تراشند
در حالیکه دولت حامی جهان تکقطبی از شکستهای نظامی قابل پیشبینی و جنگهای ادامه دار و تکیه بر رژیمهای مدنی ناپایدار رنج میبرد ، نظریه پرازانش همچنان «با تحریف منبع تمام شکستهای نظامی» خود را بگردن روسیه و چین می اندازند. جنون حامیان جهان تکقطبی در مقیاس بزرگ به افزایش تحریک حمله موشکی هسته ای در اروپا و آسیا تبدیل گشته، و خطر جنگ هسته ای را با درگیرشدن در «بازی مرگبارعقاب و کبوتر یا شاهین و قمری»* افزایش داده است.
یک فیزیکدان هسته ای کهنه کار در بولتن دانشمندان هسته ای، توضیح مهمی را درباره طرحهای جنگی حامیان جهان تکقطبی منتسر کرده است. آنها آشکار کرده اند که « برنامه هسته ای کنونی و ادامه دار آمریکا، فن آوری های جدید انقلابی را بکار گرفته که قابلیت هدف گیری دقیق زرادخانه موشکی بالستیک/قاره پیمای آمریکا را بسیار افزایش داده است. این فن آوریهای جدید بطور کلی قدرت کُشندگی موشکهای بالستیک موجود آمریکا را سه برابر کرده است». این دقیقاً همان چیزیست که یک ناظر بیطرف از برنامه دولت حامی جهان تکقطبی مسلح به سلاح هسته ای آمریکا انتظار دارد که جهت خلع سلاح چین و روسیه با اولین ضربه «غافلگیرانه» جنگ را براه بیاندازد.
دولت حامی جهان تکقطبی با بهانه برای راه اندازی جنگ، چندین کشور را هدف قرار داده است. دولت آمریکا پایگاههای موشکی تحریک آمیز خود را در کشورهای بالتیک و لهستان نصب کره است. این رژیمها با علاقه به نقض مرزها و حریم هوایی روسیه و آن جنونی انتخاب شده اند که حاضر به دعوت به پاسخ نظامی اجتناب ناپذیر و اثرات مصیبت بارش بر مردم خود هستند. سایتهای دیگر برای پایگاههای نظامی بزرگ آمریکا و گسترش ناتو شامل کشورهای بالکان، بویژه کوزوو و مونته نگرو- استانهای سابق یوگسلاوی هستند. اینها دولتهایی ورشکسته، مافیایی و قومی – فاشیستی هستند و جعبه های آتشزای بالقوه ای برای درگیریهای تحریک آمیز ناتو هستند که منجر به زدن ضربه اول آمریکا میشود. این شرح میدهد که چرا هارترین نظامیان مجلس سنای آمریکا جهت ادغام کوزوو و مونته نگرو در ناتو فشار می آورند.
سوریه جاییست که جهان تکقطبی در حال ایجاد بهانه ای برای جنگ هسته ایست. دولت آمریکا جهت حمایت از متحدان مزدور خود «نیروهای ویژه» بیشتری به مناطقی فرستاده که درگیری بسیار زیادست. این به معنای اینست که پرسنل آمریکایی در عملیات (غیرمشروع) با ارتش پیشروی سوریه رو در رو میشوند، که (بطور مشروع) توسط نیروی هوایی روسیه حمایت میشوند. آمریکا درنظر دارد که با هدف انکار پیروزی دولت سوریه بر تروریستهای جهادی، رقه، منطقه زیر کنترل داعش را در شمال سوریه به عنوان پایگاه عملیات خود تصرف کند. به لطف شور و شعف تحسینبرانگیز حامیان جهان تکقطبی آمریکایی، احتمال «درگیری» مسلحانه بین آمریکا و روسیه در سوریه افزایش می یابد.
آمریکا مبارزان کُردها را تأمین مالی و ترویج کرده است تا سرزمینهای سوریه را از تروریستهای جهادی ، بویژه قلمروی که در امتداد مرزهای ترکیه است پس بگیرند. این منجر به یک درگیری اجتناب ناپذیر بین ترکیه و کُردهای مورد حمایت آمریکا خواهد شد.
اوکراین به احتمال زیاد مکانی دیگر جهت گسترش جنگست. پس از تصرف قدرت در کی یف، فاشیستهای دزد با تیراندازی و محاصره اقتصادی علیه قوم دوزبانه اوکراینی – روسی منطقه دنباس جنگ راه انداخته اند. حملات حکومت کودتا، قتلعام های بیشماری از غیرنظامیان (از جمله سوزاندان شماری از معترضان روس زبان غیرمسلح در اودیسا) و خرابکاری در محموله کمکهای بشردوستانه روسیه میتواند باعث تحریک و مقابل به مثل از طرف روسیه شود و منجر به دعوت مداخله نظامی آمریکا از طریق دریای سیاه علیه کریمه گردد.
شبه جزیره کره مهمترین مکانیست که جنگ جهانی سوم شروع میشود. حامیان جهان تکقطبی و متحدان آنها در دستگاههای دولت با استفاده از بهانه برنامه سلاحهای دفاعی کره شمالی، بطور سیستماتیک شرایط را جهت راه انداختن جنگ با چین افزایش داده اند.
دستگاههای دولت حامی جهان تکقطبی، متحدان خود در کنگره و رسانه های جمعی را گردهم آورده است تا هیستری عمومی ایجاد کند. کنگره و دولت رئیس جمهور ترامپ برنامه موشکی کره شمالی را به عنوان «تهدیدی به موجودیت کشور آمریکا» جعل کرده اند. این بهانه به دولت حامی جهان تکقطبی اجازه داده تا جهت مقابله با «تهدید» ساختگی، استراتژی نظامی تهاجمی را اتخاذ نماید.
نخبگان آمریکایی تمام مذاکرات قبلی دیپلماتیک و توافقات با کره شمالی را به منظور آمادگی برای جنگ- که در نهایت به سوی چین معطوف شده، زیر پا گذاشته اند. این بدین دلیلست که چین پویا ترین و موفق ترین رقیب اقتصادی جهانی بر سُلطه/جهانی آمریکاست. آمریکا از شکست صلح آمیز ، اما تحقیرآمیز اقتصادی بدست قدرت آسیایی در حال ظهور «رنج برده است». اقتصاد چین بیش از سه برابر آمریکا در دو دهه گذشته رشد داشته است. و پس از ترویج توافق تجاری آمریکا که توسط دولت اوباما توسعه داده شد، و سقوط کرد، بانک توسعه زیرساخت چین، شماری از همراهان منطقه ای و اروپایی را آسیا را بخود جلب نموده است. در طول دهه گذشته، در حالیکه حقوق ها و دستمزدها در در چین سه برابر شده اند، در آمریکا و اتحادیه اروپا رکود یا پسرفت داشته اند.
چنانچه این روند ادامه یابد، رشد اقتصادی چین تنظیم شده است که در آینده دور یا نزدیک از آمریکا جلو بزند. این بناچار به عنوان پویا ترین قدرت اقتصادی جهان
منجر به جایگزینی آمریکا میشود… البته اگر یک حمله هسته ای توسط آمریکا نباشد. جای تعجب نیست که چین برنامه ای را جهت مدرن سازی توان سیستمهای موشکی دفاعی و امنیت دریایی خود آغاز کرده است.
در حالیکه حامیان جهان تکقطبی آمریکایی برای «تصمیم نهایی» جهت حمله به چین آماده میشوند، بطور سیستماتیک پیشرفته ترین موشکهای هسته ای خود با ظرفیت ضربتی را به بهانه مضحک مقابله با رژیم پیونگ یانگ در کره جنوبی نصب کرده اند. جهت تشدید تنش ها، فرماندهی آمریکایی حملات سایبری را علیه برنامه موشکی کره شمالی آغاز نموده است. واشنگتن تمرینات نظامی گسترده ای را با سئول/کره جنوبی برگزار کرده، و بدینجهت ارتش کره شمالی را به «آزمون» چهار عدد از موشکهای بالستیک خود با بُرد متوسط در دریای ژاپن تحریک کرده است. واشنگتن تلاش دولت چین را جهت آرام کردن اوضاع و متقاعد ساختن کره شمالی به مقاومت در برابر اقدامات تحریک آمیز آمریکا در مرزهایش و حتی کاهش برنامه سلاحهای هسته ای آنها، نادیده گرفته است.
ماشین تبلیغات جنگی آمریکا ادعا میکند که پاسخ عصبی پیونگ یانگ به مانور نظامی تحریک آمیز واشنگتن (ملقب به «بچه عقاب» در مرز کره شمالی)، هردو «تهدید به کره جنوبی» و « مدرکی بر جنون رهبر آنهاست». درنهایت، قصد واشنگتن هدف قرار دادن چین است. آمریکا موشکهای سیستم تاد خود را (که به غلط نامگداری شده) در کره جنوبی نصب کرده است. یک سیستم نظارتی و تهاجمی که جهت هدف گرفتن شهرهای بزرگ چین طراحی شده و محاصره دریایی چین و روسیه را تکمیل میکند. با استفاده از بهانه کره شمالی، سیستم دفاعی تاد با ظرفیت رسیدن به قلب چین در چند دقیقه در کره جنوبی نصب شده است. دامنه پوشش آن بیش از ۳۰۰۰ کیلومتر از سطح زمینهای مردم چینست. موشکهای سیستم تاد به گونه ای خاص طراحی شده اند که توان موشکی دفاعی چین را شناسایی و نابود سازد.
با نصب سیستم تاد در کره جنوبی، اکنون خاور دور روسیه با موشکهای تهاجمی آمریکا محاصره شده است و افزایش توان نظامی آمریکا را در غرب تکمیل میکند.
پیوستن استراتژیستهای جهان تکقطبی به دولت ژاپن که در صدد افزایش توان نظامی خودست – و با توجه به سابقه خشونت و وحشیگری ژاپنی ها در منطقه، اوضاع برای کره ای ها و چینی ها بسیار نگران کننده است. وزیر دفاع ژاپن دستیابی به توان نظامی برای یک «حمله پیشگیرانه» ، و بازی مجدد تهاجم امپریالیستی ژاپن و به بردگی کشاندن کره و منچوری را پیشنهاد کرده است. ژاپن به کره شمالی« اشاره میکند»، اما چین هدف واقعی است.
رژیم عمیقاً فاسد و مطیع کورکورانه کره جنوبی بلافاصله نصب سیستم موشکی تاد آمریکایی را در سرزمین خود پذیرفت. واشگتن متوجه شد که «دولت نامرئی» مطیع کره جنوبی حاضرست که روابط اقتصادی حیاتی خود را با پکن قربانی کند: چین بزرگترین شریک تجاری کره جنوبیست. به ازای خدمت به برنامه تجاوز آینده آمریکا به چین، کره جنوبی در تجارت، سرمایه گذاری و اشتغال متحمل ضررهایی میشود. حتی اگر دولت جدید کره جنوبی سیاست خود را عوض کند، آمریکا تأسیسات موشکی سیستم تاد خود را از کره جنوبی خارج نمیکند. چین، بنوبه خود، به اندازه زیادی روابط اقتصادی و سرمایه گذاری خود را با برخی از بزرگترین شرکتهای کره جنوبی قطع کرده یا کاهش داده است. توریسم، مبادلات فرهنگی و علمی، توافقات تجاری و از همه مهمتر، اکثر صادرات صنعتی کره جنوبی با تعطیلی روبرو شده اند.
در میان یک رسوایی سیاسی بزرگ که رئیس جمهور کره جنوبی درگیرش بود (که با استیضاح و زندان مواجه است)، و ائتلاف نظامی بین ژاپن و آمریکا بطرز وحشیانه ای مردم بیچاره کره جنوبی را در افزایش توان تهاجم نظامی علیه چین شریک کرده است. در این روند سئول روابط صلح آمیز اقتصادی خود را با چین تهدید میکند. مردم کره جنوبی عمدتاُ «طرفدار صلح» هستند، اما خودشان را در خطوط مقدم یک جنگ هسته ای بالقوه می بینند.
پاسخ چین به تهدید واشنگتن، افزایش عظیم توان موشکی دفاعی خود بوده است. چینی ها اکنون ادعا میکنند که چنانچه از طرف آمریکا تحت فشار قرار گیرند، آنها توان تخریب سریع پایگاههای سیستم موشکی تاد آمریکا در کره جنوبی را دارند. چین جهت جبران واردات صنعتی کره جنوبی، کارخانههای خود را تعدیل و بازسازی میکند.
نتیجه گیری
ظهور و سقوط جهان تکقطبی آمریکا همانگونه که همچنان پیگیر استراتژیهای توهم آمیز خودست، جایگزین دستگاههای دائمی دولت نشده است.
در مقابل، هواداران جهان تکقطبی به تحریک خود جهت فتح نظامی جهانی با هدف قرار دادن روسیه و چین شتاب داده اند، و اصرار دارند که آنها علت شکست جنگها و کاهش ُسلطه اقتصاد جهانی آمریکا هستند. آنها در توهمات «دوران طلایی» سالهای ۱۹۹۰ هستند، زمانیکه جورج بوش- پدر، توانست عراق را نابود سازد و بیل کلینتون با مصونیت کامل از مجازات، شهرهای یوگسلاوی را بمباران کرد.
گذشت آن دورانی که جهان تکقطبی توانست اتحاد جماهیر شوروی را تجزیه و تخریب کند، جدایی خشونت آمیز رژیمهای شوروی سابق را در آسیا و قفقاز تأمین مالی نماید و انتخابات تقلبی را برای دست نشاندگان دائم الخمر خود در روسیه رهبری کند.
بلایای سیاستها و کاهش رشد و رکود اقتصادی آمریکا راه را برای تغییرات سریع و عمیق در روابط قدرت در طول دو دهه گذشته ایجاد کرده است، و هرگونه توهم به «قرن آمریکایی» جهان تکقطبی را از بین برده است.
جهان تکقطبی در واشنگتن ایدئولوی دستگاههای امنیتی دائم دولتی و نخبگانش باقی میماند. آنها براین باورند که پیمانهای نظامی در خارج از کشور و کنترل مالی در داخل به آنها اجازه میدهد که مجددا «باغ بهشت» جهان تکقطبی ازدست داده خود را بدست آورند.
چین و روسیه بازیگران جدید ضروری جهان چندقطبی هستند. پویایی ضروری و رشد اقتصادی، آنها را تحت فشار قرار داد تا با موفقیت، بازارها و دولتهای مستقل جایگزین را پرورش دهند.
این کاملاُ روشست، که واقعیت غیرقابل بازگشت جهان امروز، حامیان جهان تکقطبی را به جنون جنگ هسته ای جهانی کشانده است! بهانهها بی نهایت دروغ و پوچ هستند؛ هدفها کاملاً روشن و جهانی اند؛ ابزارهای نظامی تهاجمی مخرب در دسترس آنانست؛ اما توان دفاعی و مقابل به مثل وحشتناک چین و روسیه نیز آماده دفاع و پاسخ قاطعانه اند.
در برابر توهم «برنده شدن در جنگ هسته ای جهانی» دولت جهان تکقطبی و جنون خطرناک امپریالیسم روبه زوال که مایل به راه اندازی جنگ مخرب جهانیست، مقاومت یا تسلیم مردم آمریکا چالشی حیاتی ارائه میدهد.
*«بازی جوجه که با نامهایبازی شاهین – قمری یا بازی عقاب و کبوتر» نیز شناخته میشود، مدلی مؤثر برای بررسی تلاقی دو بازیکن در نظریه بازیست. قانون بازی اینست که در حین اینکه هیچیک از دو بازیکن تمایلی به تسلیم شدن در مقابل دیگری را ندارد، بدترین نتیجه اینست که هیچکدام تسلیم نشوند و…ادامه در ویکی پدیا:
https://fa.wikipedia.org/wiki/جوجه_(بازی)
درباره نویسنده:
جیمز پتراس استاد بازنشسته (بارتل) جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون – نیویورک است، که کتب و مقالات زیادی در باره جنبشهای چپ و مترقی جهان، از جمله مبارزات خلقهای خاورمیانه و آمریکای لاتین نوشته است.
آدرس سایت اینترنتی استاد جیمز پتراس:
برگردانده شده از:
US Provocation and North Korea: Pretext for War with China, By James Petras
http://petras.lahaine.org/?p=2137