مشاهیر فلسفی غرب در دائرت المعارف چپ
نصرت شاد
نیچه (1900-1844 ) ، شاعر و فیلسوف آته ایست آلمانی ، از پیشگامان ” فلسفه زندگی” که عرفانی هپروتی امپریالیستی و خرد گریزبود ، یکی از جاده صاف کن های ایدئولوژی فاشیسم نیز شد. او از سال 1889 تا پایان عمر دچار جنون و بیماری روانی گردید . در اراده برای بقدرت رسیدن، نیروی تعیین کننده جهان را توصیف میکند و از بورژوازی میخواهد که ایدههای هومانیستی و دمکراتیک خودرا کنار بگذارد و به مبارزه علیه جنبش کارگری و انقلابی بپردازد .
نیچه از موضع تئوری نخبه گان اشراف، از اخلاق اربابی و آقایی دفاع میکند . فلسفه او گرچه به انتقاد از جامعه بورژوازی نیز می پردازد ولی خواهان انقلاب راستگرایان برای اعمال خشونت و سرکوب امپریالیستی است . او بعدها در دوره بورژوایی، نویسندگان زیادی را تحت تعثیر خود قرار داد .
هایدگر (1976-1889 ) ،فیلسوف آلمانی پایه گزار اگزیستنسیالیسم طرفدار امپریالیسم و یکی از جاده صاف کن های تئوریک و افراد حزبی فاشیسم آلمان است . طبق نظر او معنی و هدف هستی ، تصمیم پیشروی بسوی تراژدی مرگ است. در اراده بفدرت رسیدن،همچون نیچه فکر میکرد . هایدگر تعثیر مهمی روی سارتر جوان بجا گذاشت .
برتراند راسل ( 1970-1872 ) ، فیلسوف ، منطق دان و ریاضی دان انگلیسی ، پایه گزار منطق ریاضیات جدید است . او بعنوان فیلسوف ، نماینده تجربه گرایی منطق پوزیویتیستی ، تمام مسائل فلسفی را به اشتباهات گرامری و دستوری کاهش میدهد و ماده و آگاهی را به فرم ظاهر یک پدیده سوم خنثی، ارتباط میدهد .
راسل یک متفکر لیبرال بورژوا با ایده آلهای صوری هومانیستی است و بعنوان صلح دوستی بورژوا به مبارزه علیه جنایات جنگی آمریکا در ویتنام پرداخت و برای ممنوعیت سلاحهای اتمی و خلع سلاح عمومی کوشش نمود .
سارتر (1980 – 1905 ) ، نویسنده و فیلسوف فرانسوی ، نماینده اصلی اگزیستنسیالیسم فرانسوی و نماینده یک فلسفه فوق العاده ذهنی فردگرایانه است که در آن اعتراضات روشنفکران خرده بورژوا علیه جامعه غیر هومان امپریالیستی بیان میشوند . سارتر نقش مهمی در جنبش مقاومت ضد فاشیستی فرانسه بازی کرد . در سالهای آخر عمر وی به اظهارات ضد کمونیستی و ضد شوروی پرداخت و از موضع یک چپ افراطی ،تعثیر مهمی روی رویزیونیسم زمان خود بجا گذاشت .
کیرکه گارد ( 1855- 1813 ) ،فیلسوف دانمارکی از پیشگامان اگزیستنسیالیسم، شاگرد و منتقد هگل بود . طبق نظر او در تنهایی ، هستی انسان از طریق ترس از نظر مذهبی قابل تجربه است . او با کمک فلسفه فوق العاده فردگرایانه و خرد گریزانه خود خواهان شخصی گرایی ذهنی است که به نظر او منجر به ایمان به خدا میشود . وی میگفت که خدا مقوله ایست متضاد و آبزورد که هیچگاه از طریق عقل گرایانه قابل درک نمی باشد . کیرکه گارد نماینده ارتجاع خشن بورژوازی علیه الهیات لیبرال و مخالف کوششهای دمکراتیک بورژوازی از زمان روشنگری تا زمان هگل بود .
سقراط ( 399 – 469 پیش از میلاد ) ، فیلسوف یونانی ، فرزند یک سنگتراش و یک قابله زایمان بود . از او هیچ اثر نوشتاری بجای نمانده . شناخت تفکراتش از طریق دیالوگهای شاگردش افلاتون به زمان ما رسیده . برای او فلسفه واسطه ایست برای دانشی که در خدمت عمل و عینیت باشد . در نظر سقراط فلسفه باید به تکامل انسان کمک کند چون عمل صحیح نتیجه دانش و دانایی درست است و تقوا قابل آموزش و یادگیری است که بر اساس دانش درست بنا شده وبرای انسان شناخت و دانش به نادانی خود مهم است .
او به رد ماتریالیسم و فلسفه طبیعی پیش از خود پرداخت ولی اهمیت خاصی به مقوله اخلاق میداد که معانی و مفاهیم آنرا در دیالوگ هایش روشن میکرد و تعریف نمود .
سقراط طرف دیالوگ خود را بجایی میرساند که به ناد انی اش اعتراف کند . امروزه به این روش ، متد سقراطی میگویند . سرانجام او توسط یک دادگاه آتنی بجرم انحراف جوانان و انکار خدایان دولتی از طریق نوشیدن جام زهر به اعدام محکوم شد . زندگی و مرگ سقراط تا امروز موضوع آثار بیشمار فلسفی و ادبی در غرب شده . از جمله مکاتب فلسفی پیرو نظرات او، مکتب ریاضت کشی و درویشی کلبی است .
افلاتون ( 347- 427 پیش از میلاد ) ، فیلسوف یونانی شاگرد سقراط و خالق نخستین سیستم ایده آلیسم عینی است .طبق آموزش ایدههای او، ماهیت جهان از ایدههای غیرقابل تغییر ایجاد شده که مستقل از اشیاء مادی هستند و فقط از طریق حافظه شناخته میشوند . طبق نظر افلاتون روح انسانی قبل از وجود زمینی اش ،به این جهان ایده متعلق بوده .
افلاتون غیر از فرضیات و حدسیات عرفانی و هپروتی، خالق بعضی از نظرات دیالکتیکی نیز است که غالبا در دیالوگ هایش ملاحظه میشوند . از نظر سیاسی او مبلغ نظام برده داری اشرافی است که قدرتش از طریق تقسیم کمونیستی کالا در میان طبقه حاکم تثبیت میگردد . مثال مورد نظر او دولت و کشور اسپارت در آنزمان بود .
از نظر تعلیم و تربیت ،افلاتون طرفدار برابری زن و مرد در میان طبقه اشراف حاکم بود . وی در زمینه روانشناسی نیز کوششهایی نمود و به علم تعلیم و تربیت اهمیت خاصی میداد . او نقش سیاسی تربیت را در خدمت طبقه حاکم میدید و تبلیغ می نمود .
ارسطو (322- 384 پیش از میلاد ) ، مهمترین متفکر دوره باستان ، معلم اسکند مقدونی ،در آغاز شاگرد افلاتون بود . وی نخستین بار فلسفه را سیستماتیک نمود و روی علومی مانند گیاهشناسی ، جانور شناسی ، منطق ، ریاضیات و حقوق سیاسی تعثیری تعیین کننده گذاشت . در فلسفه اش ماتریالیسم و ایده آلیسم با هم مخلوط و ترکیب میشوند .
ارسطو به انتقاد از آموزش ایده افلاتونی که ایده آلیستی بود ، پرداخت . وی تا حدودی خالق تئوری شناخت ماتریالیستی است . او به تجزیه و تحلیل فرم های فکری نیز پرداخت و از آن طریق برای نخستین بار خالق تئوری قضاوت ، و منطق از جزء به کل و از کل به جزء شد . طبق نظر او حقیقت یعنی تطابق تفکر با وافعیت .
در کتاب متافیزیک ،ارسطو به تحقیق در باره رابطه فرم و ماده میپردازد . به نظر او در ماده امکان نقش پاسیو و در فرم امکان نقش اکتیو دیده میشود .او مدعی بود که در طبیعت تحولات بصورت کیفی رو به تکامل دارند ولی در آغاز هر حرکتی یک جنبش و نیروی الهی وجود دارد .
ارسطو در سیاست انسان را موجودی اجتماعی میداند در حالیکه مدعی است یک اختلاف طبیعی بین انسانها وجود دارد به این دلیل از نظام برده داری دفاع میکرد . ارسطو در بوتیقا یعنی هنر شعرگویی خواهان یک نقش واقعگرایانه ، تربیت کننده و تعثیرگذار برای هنر است . او روی جریانات فلسفه مادی و ایده آلیستی قرون وسطی نقش عظیمی داشت و لقب فیلسوف واقعی را از آن خود نمود .